••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع فِي دُعَاءٍ اسْتَسْقَى بِهِ- اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ دُونَ صِعَابِهَا قال الرضي- و هذا من الكلام العجيب الفصاحة- و ذلك أنه ع شبه السحاب ذوات الرعود و البوارق- و الرياح و الصواعق- بالإبل الصعاب التي تقمص برحالها و تقص بركبانها- و شبه السحاب خالية من تلك الروائع- بالإبل الذلل التي تحتلب طيعة و تقتعد مسمحة

 و درود خدا بر او، فرمود: (در دعا به هنگام طلب باران فرمود) خدايا ما را با ابرهای رام سيراب کن، نه ابرهای سرکش 
(اين کلمات از فصيح‌ترين و شگفتی‌آورترين کلمات اديبانه است که ابرهای سرکش همراه با رعد و برق را به شتران چموش تشبيه کرد که بار از پشت می‌افکنند و سواری نمی‌دهند، و ابرهای رام را به شتران رام تشبيه کرد که به راحتی شير داده، و سواری می‌دهند)
 
(نيايشی، معنوی)







وَ قِيلَ لَهُ ع لَوْ غَيَّرْتَ شَيْبَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ع- الْخِضَابُ زِينَةٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِي مُصِيبَةٍ يُرِيدُ وَفَاةَ رَسُولِ اللَّهِ ص
 

 و درود خدا بر او، فرمود: (به امام گفتند چه می‌شد موی خود را رنگ می‌کردی فرمود) رنگ کردن مو، آرايش است، امّا ما، در عزای پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم به سر می‌بريم.
(تجمّل و زيبايی)

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: لَا يَنْبَغِي لِلْعَبْدِ أَنْ يَثِقَ بِخَصْلَتَيْنِ الْعَافِيَةِ وَ الْغِنَى- بَيْنَا تَرَاهُ مُعَافًى إِذْ سَقِمَ وَ بَيْنَا تَرَاهُ غَنِيّاً إِذِ افْتَقَرَ

و درود خدا بر او، فرمود: سزاوار نيست که بنده خدا به دو خصلت اعتماد کنند: تندرستی، و توانگری، زيرا در تندرستی ناگاه او را بيمار بينی، و در توانگری ناگاه او را تهيدست.
 
(اقتصادی، معنوی) 
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع: مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اللَّهِ- وَ مَنْ شَكَاهَا إِلَى كَافِرٍ فَكَأَنَّمَا شَكَا اللَّهَ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: کسی که از نياز خود نزد مؤمنی شکايت کند، گويی به پيشگاه خدا شکايت برده است، و کسی که از نيازمندی خود نزد کافری شکوه کند، گويی از خدا شکوه کرده است.
(اخلاقی، اجتماعی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ الْأَغْنِيَاءِ لِلْفُقَرَاءِ طَلَباً لِمَا عِنْدَ اللَّهِ- وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تِيهُ الْفُقَرَاءِ عَلَى الْأَغْنِيَاءِ- اتِّكَالًا عَلَى اللَّهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: چه نيکو است فروتنی توانگران برابر مستمندان، برای به دست آوردن پاداش الهی، و نيکوتر از آن خويشتنداری مستمندان برابر توانگران برای توکّل به خداوند است.
 
(اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی)
 
 
 
 
 


وَ قَالَ ع: مَا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ امْرَأً عَقْلًا إِلَّا اسْتَنْقَذَهُ بِهِ يَوْماً مَا

 

و درود خدا بر او، فرمود: خدا عقل را به انسانی نداد جز آن که روزی او را با کمک عقل نجات بخشيد.
(علمی، معنوی) 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الرُّكُونُ إِلَى الدُّنْيَا مَعَ مَا تُعَايِنُ مِنْهَا جَهْلٌ- وَ التَّقْصِيرُ فِي حُسْنِ الْعَمَلِ- إِذَا وَثِقْتَ بِالثَّوَابِ عَلَيْهِ غَبْنٌ- وَ الطُّمَأْنِينَةُ إِلَى كُلِّ أَحَدٍ قَبْلَ الِاخْتِبَارِ لَهُ عَجْزٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: به دنيا آرامش يافتن در حالی که ناپايداری آن مشاهده می‌گردد، از نادانی است، و کوتاهی در اعمال نيکو با وجود يقين به پاداش آن، زيانکاری است، و قبل از آزمودن اشخاص، اطمينان پيدا کردن از عجز و ناتوانی است.
 
(اخلاقی، تربيتی)
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَى اللَّهِ أَنَّهُ لَا يُعْصَى إِلَّا فِيهَا- وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِتَرْكِهَا

 

 و درود خدا بر او، فرمود: از خواری دنيا نزد خدا همان بس که جز در دنيا، نافرمانی خدا نکنند، و جز با رها کردن دنيا به پاداش الهی نتوان رسيد.
(علمی، معنوی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ رُوِيَ أَنَّهُ ع قَلَّمَا اعْتَدَلَ بِهِ الْمِنْبَرُ- إِلَّا قَالَ أَمَامَ الْخُطْبَةِ- أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ- فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَيَلْهُوَ- وَ لَا تُرِكَ سُدًى فَيَلْغُوَ- وَ مَا دُنْيَاهُ الَّتِي تَحَسَّنَتْ لَهُ بِخَلَفٍ- مِنَ الْآخِرَةِ الَّتِي قَبَّحَهَا سُوءُ النَّظَرِ عِنْدَهُ- وَ مَا الْمَغْرُورُ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الدُّنْيَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ- كَالْآخَرِ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الْآخِرَةِ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ


 و درود خدا بر او، فرمود: (نقل کردند که امام عليه السّلام کمتر بر منبری می‌نشست که پيش از سخن اين عبارت را نگويد:) ای مردم از خدا بترسيد، هيچ کس بيهوده آفريده نشد تا به بازی پردازد، و او را به حال خود وانگذاشته‌اند تا خود را سرگرم کارهای بی‌ارزش نمايد، و دنيايی که در ديده‌ها زيباست، جايگزين آخرتی نشود که آن را زشت می‌انگارند، و مغروری که در دنيا به بالاترين مقام رسيده،
چون کسی نيست که در آخرت به کمترين نصيبی رسيده است.
 
(اخلاقی، اجتماعی)
 
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع لَا شَرَفَ أَعْلَى مِنَ الْإِسْلَامِ- وَ لَا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَى- وَ لَا مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ- وَ لَا شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ- وَ لَا كَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ- وَ لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَى بِالْقُوتِ- وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْكَفَافِ- فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ- وَ الرَّغْبَةُ مِفْتَاحُ النَّصَبِ‏
وَ مَطِيَّةُ التَّعَبِ- وَ الْحِرْصُ وَ الْكِبْرُ وَ الْحَسَدُ- دَوَاعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِي الذُّنُوبِ- وَ الشَّرُّ جَامِعُ مَسَاوِئِ الْعُيُوبِ


و درود خدا بر او، فرمود: هيچ شرافتی برتر از اسلام، و هيچ عزّتی گرامی‌تر از تقوا، و هيچ سنگری نيکوتر از پارسايی، و هيچ شفاعت کننده‌ای کار سازتر از توبه، و هيچ گنجی بی‌نياز کننده‌تر از قناعت، و هيچ مالی در فقر زدايی، از بين برنده‌تر از رضايت دادن به روزی نيست. و کسی که به اندازه کفايت زندگی از دنيا بردارد به آسايش دست يابد، و آسوده خاطر گردد، در حالی که دنيا پرستی کليد دشواری، و مرکب رنج و گرفتاری است، و حرص ورزی و خود بزرگ بينی و حسادت، عامل بی‌پروايی در گناهان است، و بدی، جامع تمام عيب‌ها است.
(اخلاقی، معنوی، اجتماعی) 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَضَعَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ- وَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ- وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: همانا خداوند پاداش را بر اطاعت، و کيفر را بر نافرمانی قرار داد، تا بندگان را از عذابش برهاند، و به سوی بهشت کشاند.
 
(عبادی، معنوی)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ- لَا يَبْقَى فِيهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ- وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ- وَ مَسَاجِدُهُمْ يَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ- خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى- سُكَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ- مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَيْهِمْ تَأْوِي الْخَطِيئَةُ- يَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِيهَا- وَ يَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَيْهَا- يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِي حَلَفْتُ- لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِكَ فِتْنَةً تَتْرُكُ الْحَلِيمَ فِيهَا حَيْرَانَ- وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِيلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانی، و از اسلام جز نامی، باقی نخواهد ماند. مسجدهای آنان در آن روزگار آبادان، امّا از هدايت ويران است. مسجد نشينان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد، بدترين مردم زمين می‌باشند، که کانون هر فتنه، و جايگاه هر گونه خطاکاری‌اند، هر کس از فتنه بر کنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر کس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه‌ها کشانند، که خدای بزرگ فرمايد: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه‌ای بگمارم که انسان شکيبا در آن سرگردان ماند» و چنين کرده است، و ما از خدا می‌خواهيم که از لغزش غفلت‌ها در گذرد.
(اجتماعی، تاريخی سياسی)

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ- وَ الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ- فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْهُ


 و درود خدا بر او، فرمود: علم و عمل پيوندی نزديک دارند.
و کسی که دانست بايد به آن عمل کند، چرا که علم، عمل را فراخواند، اگر پاسخش داد می‌ماند و گر نه کوچ می‌کند.
(عملی، اخلاقی)






 

وَ قَالَ ع يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَتَاعُ الدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِئٌ- فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ قُلْعَتُهَا أَحْظَى مِنْ طُمَأْنِينَتِهَا- وَ بُلْغَتُهَا أَزْكَى مِنْ ثَرْوَتِهَا- حُكِمَ عَلَى مُكْثِرٍ مِنْهَا بِالْفَاقَةِ- وَ أُعِينَ مَنْ غَنِيَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ- مَنْ رَاقَهُ زِبْرِجُهَا أَعْقَبَتْ نَاظِرَيْهِ كَمَهاً- وَ مَنِ اسْتَشْعَرَ الشَّغَفَ بِهَا مَلَأَتْ ضَمِيرَهُ أَشْجَاناً- لَهُنَّ رَقْصٌ عَلَى سُوَيْدَاءِ قَلْبِهِ- هَمٌّ يَشْغَلُهُ وَ غَمٌّ يَحْزُنُهُ- كَذَلِكَ حَتَّى يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ فَيُلْقَى بِالْفَضَاءِ مُنْقَطِعاً أَبْهَرَاهُ- هَيِّناً عَلَى اللَّهِ فَنَاؤُهُ وَ عَلَى الْإِخْوَانِ إِلْقَاؤُهُ- وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الدُّنْيَا بِعَيْنِ الِاعْتِبَارِ- وَ يَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ الِاضْطِرَارِ- وَ يَسْمَعُ فِيهَا بِأُذُنِ الْمَقْتِ وَ الْإِبْغَاضِ- إِنْ قِيلَ أَثْرَى قِيلَ أَكْدَى- وَ إِنْ فُرِحَ لَهُ بِالْبَقَاءِ حُزِنَ لَهُ بِالْفَنَاءِ- هَذَا وَ لَمْ يَأْتِهِمْ يَوْمٌ فِيهِ يُبْلِسُونَ

و درود خدا بر او، فرمود: ای مردم، کالای دنيای حرام چون برگ‌های خشکيده وبا خيز است، پس از چراگاه آن دوری کنيد، که دل کندن از آن لذّت بخش‌تر از اطمينان داشتن به آن است، و به قدر ضرورت از دنيا برداشتن بهتر از جمع آوری سرمايه فراوان است. آن کس که از دنيا زياد برداشت به فقر محکوم است، و آن کس که خود را از آن بی‌نياز انگاشت در آسايش است، و آن کس که زيور دنيا ديدگانش را خيره سازد دچار کور دلی گردد، و آن کس که به دنيای حرام عشق ورزيد، درونش پر از اندوه شد، و غم و اندوه‌ها در خانه دلش رقصان گشت، که از سويی سرگرمش سازند، و از سويی ديگر رهايش نمايند، تا آنجا که گلويش را گرفته در گوشه‌ای بميرد، رگ‌های حيات او قطع شده، و نابود ساختن او بر خدا آسان، و به گور انداختن او به دست دوستان است. امّا مؤمن با چشم عبرت به دنيا می‌نگرد، و از دنيا به اندازه ضرورت برمی‌دارد، و سخن دنيا را از روی دشمنی می‌شنود، چرا که تا گويند سرمايه دار شد، گويند تهيدست گرديد، و تا در زندگی شاد می‌شوند، با فرا رسيدن مرگ غمگين می‌گردند، و اين اندوه چيزی نيست که روز پريشانی و نوميدی هنوز نيامده است.
(اخلاقی، معنوی) 

 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 18 ارديبهشت 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند علمی,معنوی,علم,عمل,کالای دنیای حرام,فقر,کور دل,مومن,چشم عبرت,, ساعت 14:21 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً- وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مُحْتَمَلًا

 و درود خدا بر او، فرمود: شايسته نيست به سخنی که از دهان کسی خارج شد، گمان بد ببری، چرا که برای آن برداشت نيکويی می‌توان داشت.
 
(اخلاق اجتماعی)
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع إِذَا كَانَتْ لَكَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ حَاجَةٌ- فَابْدَأْ بِمَسْأَلَةِ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ ص- ثُمَّ سَلْ حَاجَتَكَ- فَإِنَّ اللَّهَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ حَاجَتَيْنِ- فَيَقْضِيَ إِحْدَاهُمَا وَ يَمْنَعَ الْأُخْرَى

 

و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه از خدای سبحان درخواستی داری، ابتدا بر پيامبر اسلام صلّی اللّه عليه و آله و سلّم درود بفرست، سپس حاجت خود را بخواه، زيرا خدا بزرگوارتر از آن است که از دو حاجت درخواست شده، يکی را برآورد و ديگری را باز دارد.
(عبادی، معنوی) 

 

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 15 ارديبهشت 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاق اجتماعی,پند عبادی,معنوی,سخن,گمان بد,حاجت,صلوات, ساعت 14:33 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ- يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ- وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ

 و درود خدا بر او، فرمود: مردم ستمکار را سه نشان است: با سرکشی به ما فوق خود ستم روا دارد، و به زيردستان خود با زور و چيرگی ستم می‌کند، و ستمکاران را ياری می‌دهد
 
(سياسی، اجتماعی، اخلاقی)
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع عِنْدَ تَنَاهِي الشِّدَّةِ تَكُونُ الْفَرْجَةُ- وَ عِنْدَ تَضَايُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ يَكُونُ الرَّخَاءُ

 

و درود خدا بر او، فرمود: چون سختی‌ها به نهايت رسد، گشايش پديد آيد، و آن هنگام که حلقه‌های بلا تنگ گردد آسايش فرا رسد.
(معنوی) 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 10 ارديبهشت 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اجتماعی,معنوی,نشانه ستمکار,مافوق,زیردست,یاری دهنده,نهایت سختی,گشایش, ساعت 14:47 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: مَعَاشِرَ النَّاسِ اتَّقُوا اللَّهَ- فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا يَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا يَسْكُنُهُ- وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ يَتْرُكُهُ- وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ- أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً- فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً- قَدْ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ

 و درود خدا بر او، فرمود: ای مردم از خدا بترسيد، چه بسا آرزومندی که به آرزوی خود نرسيد، و سازنده ساختمانی که در آن مسکن نکرد، و گرد آورنده‌ای که زود آنچه را گرد آورده رها خواهد کرد، شايد که از راه باطل گرد آورده، و يا حق ديگران را باز داشته، و با حرام به هم آميخته، که گناهش بر گردن اوست، و با سنگينی بار گناه در می‌گذرد، و با پشيمانی و حسرت به نزد خدا می‌رود که: «در دنيا و آخرت زيان کرده و اين است زيانکاری آشکار»
 
(اخلاقی، اقتصادی)
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِي

 

 و درود خدا بر او، فرمود: دست نيافتن به گناه نوعی عصمت است.
(معنوی)

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 7 ارديبهشت 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اقتصادی,معنوی,مادیات,دنیا,مال,ثروت,عصمت,گناه, ساعت 14:3 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: الْعُمُرُ الَّذِي أَعْذَرَ اللَّهُ فِيهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ سِتُّونَ سَنَةً

و درود خدا بر او، فرمود: عمری که خدا از فرزند آدم پوزش را می‌پذيرد شصت سال است.
 
(معنوی) 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ- وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: پيروز نشد آن کس که گناه بر او چيرگی يافت، و آن کس که با بدی پيروز شد شکست خورده است.
(سياسی، اخلاقی)

 

 

 

 

+ نوشته شده در جمعه 29 فروردين 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,معنوی,پوزش,فرزند آدم,گناه,پیروز,شکست خورده, ساعت 14:26 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْوَفَاءُ لِأَهْلِ الْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَ اللَّهِ- وَ الْغَدْرُ بِأَهْلِ الْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: وفاداری با خيانتکاران نزد خدا نوعی خيانت، و خيانت به خيانتکاران نزد خدا وفاداری است.
 
(اخلاقی اجتماعی، سياسی)
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ- وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ- وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ- وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ قال الرضي- و قد مضى هذا الكلام فيما تقدم- إلا أن فيه هاهنا زيادة جيدة مفيدة

 

 و درود خدا بر او، فرمود: بسا احسان پياپی خدا، گناهکار را گرفتار کند و پرده‌پوشی خدا او را مغرور سازد، و با ستايش مردم فريب خورد، و خدا هيچ کس را همانند مهلت دادن، مورد آزمايش قرار نداد. 
می‌گويم: (اين سخن امام عليه السّلام در کلمات گذشته آمده بود، امّا چون در اينجا عبارات زيبا و مفيدی اضافه بر گذشته وجود داشت آن را نقل کردم). 
بخش حکمت‌های شگفتی‌آور از سخنان امير المؤمنين عليه السّلام 
(در اين فصل برخی از سخنان برگزيده شگفتی‌آور امام را می‌آوريم که احتياج به تفسير و تحليل دارد). 
1- روايتی از امام 
اشاره به ظهور امام زمان عليه السّلام 
چون آنگونه شود، پيشوای دين قيام کند، پس مسلمانان پيرامون او چونان ابر پاييزی گرد آيند. 
(«يعسوب» يعنی بزرگ مسلمانان، و «قزع» يعنی ابرهای پاييزی) 
2- روايتی ديگر از امام 
سخنوری 
اين سخنران، زبردست ماهری است. 
(«شحشح» يعنی مهارت دارد، به کسی که خوب حرف می‌زند يا خوب راه می‌رود گويند، ولی در موارد ديگر «شحشح» يعنی فردی بخيل) 
3- روايتی ديگر از امام 
پرهيز از دشمنی کردن 
دشمنی، رنج‌ها و سختی‌هايی هلاک کننده دارد. 
(«قحم» يعنی مهلکه‌ها، زيرا دشمنی آنان را به هلاکت می‌رساند، و به معنی سختی‌ها نيز آمده که می‌گويند «قحمة الاعراب»، يعنی روزگار سختی و گرسنگی عرب‌ها به گونه‌ای که اموالشان تمام می‌شود، و معنی «تقحّم» همين است که می‌گويند خشکسالی روستاييان را به سرزمين‌های سبز و آباد کشانده است). 
4- روايتی ديگر از امام 
سرپرستی زنان 
چون زنان بالغ شوند، خويشاوندان پدری برای سرپرستی آنان سزاوارترند. 
منظور از «نصّ» آخرين درجه هر چيز است، مانند «نصّ» در سير، که به معنی آخرين مرحله توانايی مرکب است، هنگامی که می‌گوييم، «نصصت الرّجل عن الآمر» آنقدر سؤال از کسی بشود که آنچه می‌داند بيان کند، بنا بر اين «نصّ الحقاق» بمعنی رسيدن به مرحله بلوغ است که پايان دوره کودکی است، اين جمله از فصيح‌ترين کنايات و شگفت آورترين آنها است، منظور امام اين است، هنگامی که زنان باين مرحله برسند «عصبه»: مردان خويشاوند پدری که محرم آنان هستند، مانند برادر، و عمو، به حمايت آنها سزاوارتر از مادرند، و هم چنين در انتخاب همسر برای آنها، و منظور از حقاق مخالفت و درگيری مادر، با عصبه، در مورد اين زن است، به طوری که هر کدام به ديگری می‌گويد: من از تو احقّ هستم، گفته می‌شود:
«حاققته حقاقا» بمعنی رشد عقلی است، يعنی به مرحله‌ای برسد که حقوق و احکام در باره او اجرا شود، اما آن کس که نصّ الحقائق نقل کرده منظورش از حقايق، جمع «حقيقت» است. اين بود معنايی که «ابو عبيد قاسم بن سلام» برای اين جمله کرده است، اما نظر من اين است که منظور از «نصّ الحقاق» اين است که زن به مرحله‌ای برسد که جائز باشد تزويج کند، و اختياردار حقوق خود شود، اين در حقيقت تشبيه به «حقاق» در شتر است چرا که «حقاق» جمع حقّه و «حق» است به معنی شتری که سه سالش تمام و آماده بهره‌برداری است. «حقائق» نيز جمع حقّه است، بنا بر اين هر دو تعبير به يک معنی باز می‌گردد، هر چند معنی دوم به روش عرب شبيه‌تر است. 
5- روايتی ديگر از امام 
تأثير ايمان در روح 
ايمان نقطه‌ای نورانی در قلب پديد آورد که هر چه ايمان رشد کند آن نيز فزونی يابد. 
(لمظة نقطه سياه يا سفيد است، می‌گويند فرس المظ، يعنی اسبی که در لب او نقطه سپيدی باشد) 
6- روايتی ديگر از امام 
ضرورت پرداخت زکات 
هر گاه انسان طلبی دارد که نمی‌داند وصول می‌شود يا نه، پس از دريافت آن واجب است زکات آن را برای سالی که گذشته، بپردازد. 
می‌گويم: (بنا بر اين «دين ظنون» آن است که طلب کار نمی‌داند آيا می‌تواند از بدهکار وصول کند يا نه گويا طلب کار در حال ظنّ و گمان است، گاهی اميد دارد که بتواند آن را بستاند، و گاهی اميد دارد که بتواند آن را بستاند، و گاهی نه، اين از فصيح‌ترين سخنان است، همچنين هر کاری که طالب آن هستی و نمی‌دانی در چه موضعی نسبت به آن خواهی بود، آن را «ظنون» گويند. و گفته اعشی شاعر عرب از همين باب است، آنجا که می‌گويد: «چاهی که معلوم نيست آب دارد يا نه، و از محلی که باران گير باشد دور است، نمی‌شود آن را همچون فرات، که پر از آب است، و کشتی و شناگر ماهر را از پا در می‌آورد، قرار داد» «جدّ» چاه قديمی بيابانی را گويند، و ظنون آن است که معلوم نيست آب دارد يا نه). 
7- روايتی ديگر از امام 
(وقتی لشکری را در راه جنگ مشايعت می‌کرد فرمود) 
اخلاق نظامی 
تا می‌توانيد از زنان دوری کنيد 
می گويم: (معنی اين سخن آن که از ياد زنان و توجّه دل به آنها در هنگام جنگ، اعراض کنيد، و از نزديکی با آنان امتناع ورزيد، چه اينکه اين کار بازوان حميّت را سست، و در تصميم شما خلل ايجاد می‌نمايد، و از حرکت سريع، و کوشش در جنگ باز می‌دارد، هر کس که از چيزی امتناع ورزد گفته می‌شود «عذب عنه» و «عازب» و «عذوب» به معنی کسی است که از خوردن و آشاميدن امتناع می‌ورزد). 
8- روايتی ديگر از امام 
اميد به پيروزی 
مسلمان چونان تيراندازی ماهری است که انتظار دارد، در همان نخستين تيراندازی پيروز گردد. 
می‌گويم: (ياسرون، کسانی هستند که با تيرها بر سر شتری مسابقه می‌دهند، و فالج، يعنی چيره دست پيروز، می‌گويند. قد فلج عليهم و فلجهم. يعنی بر آنان پيروز شدند، و آنان را مغلوب کردند، و راجز می‌گويد: چيره دستی را ديدم که پيروز شد.) 
9- روايتی ديگر از امام 
جهاد پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم 
هر گاه آتش جنگ شعله می‌کشيد، ما به رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم پناه می‌برديم، که در آن لحظه کسی از ما همانند پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم به دشمن نزديک‌تر نبود. 
(وقتی ترس از دشمن بزرگ می‌نمود، و جنگ به گونه‌ای می‌شد که گويا جنگجويان را می‌خواهد در کام خود فرو برد، مسلمانان به پيامبر پناهنده می‌شدند، تا رسول خدا شخصا به نبرد پردازد، و خداوند به وسيله او نصرت و پيروزی را بر آنان نازل فرمايد، و در سايه آن حضرت ايمن گردند، اما جمله 
«اذا احمرّ البأس» 
کنايه از شدّت کارزار است. در اين باره سخنان متعدّدی گفته شده که بهترين آنها اينکه امام داغی جنگ را به شعله‌های سوزان آتش تشبيه کرده است، و از چيزهايی که اين نظر را تقويت می‌کند، سخن پيامبر در جنگ حنين است، هنگامی که نبرد سخت شد و شمشير زدن مردم را در جنگ «هوازن» مشاهده کرد فرمود: 
«الآن حمی الوطيس» 
اکنون تنور جنگ داغ شد، «وطيس» تنور آتش است، بنا بر اين رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم داغی و گرمی جنگ را به افروختگی و شدّت شعله‌وری آتش تشبيه فرموده است).
(اعتقادی، معنوی)

 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع إِذَا كَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ

 و درود خدا بر او، فرمود: هنگامی که توانايی فزونی يابد، شهوت کاستی گيرد.
(اخلاقی، علمی)
 
 
 
 
 
 
 


وَ قَالَ ع احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا كُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: از فرار نعمت‌ها بپرهيزيد، زيرا هر گريخته‌ای باز نمی‌گردد.
(معنوی)

 

 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 15 اسفند 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند علمی,معنوی,توانایی,شهوت,نعمت, ساعت 12:25 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ- وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ- وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ

 و درود خدا بر او، فرمود: گروهی خدا را به اميد بخشش پرستش کردند، که اين پرستش بازرگانان است، و گروهی او را از روی ترس عبادت کردند که اين عبادت بردگان است،
و گروهی خدا را از روی سپاسگزاری پرستيدند و اين پرستش آزادگان است.
 (عبادی، معنوی)
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا
 
 و درود خدا بر او، فرمود: زن و زندگی، همه‌اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اينکه چاره‌ای جز بودن با او نيست.
(اخلاقی، اجتماعی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع مَنْ لَمْ يُنْجِهِ الصَّبْرُ أَهْلَكَهُ الْجَزَعُ

 و درود خدا بر او، فرمود: کسی را که شکيبايی نجات ندهد، بی‌تابی او را هلاک گرداند.
 (اخلاقی)
 
 
 
 

وَ قَالَ ع وَا عَجَبَاهْ أَ تَكُونُ الْخِلَافَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ الْقَرَابَةِ
قال الرضي- و روي له شعر في هذا المعنى- 
فإن كنت بالشورى ملكت أمورهم فكيف بهذا و المشيرون غيب‏
و إن كنت بالقربى حججت خصيمهم‏
فغيرك أولى بالنبي و أقرب‏
 
 و درود خدا بر او، فرمود: شگفتا آيا معيار خلافت، صحابی پيامبر بودن است امّا صحابی بودن و خويشاوندی ملاک نيست. 
(از امام شعری در همين مسئله نقل شد که به ابا بکر فرمود) اگر ادّعا می‌کنی با شورای مسلمين به خلافت رسيدی، چه شورايی بود که رأی دهندگان حضور نداشتند و اگر خويشاوندی را حجّت می‌آوری، ديگران از تو به پيامبر نزديک‌تر و سزاوارترند.
(اعتقادی، معنوی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَكَ يُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِي عَيْنِكَ

و درود خدا بر او، فرمود: بزرگی پروردگار در جانت، پديده‌ها را در چشمت کوچک می‌نماياند.
(اعتقادی) 


 
 
وَ قَالَ ع: وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّينَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ- يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ- وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ- يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ- يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ- أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ- أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ- وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ- هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ- ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ- أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَامِ- لَأَخْبَرُوكُمْ أَنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى
 
 و درود خدا بر او، فرمود: (امام عليه السّلام، وقتی از جنگ صفّين برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسيد رو به مردگان کرد.) ای ساکنان خانه‌های وحشت زا، و محلّه‌های خالی و گروهای تاريک، ای خفتگان در خاک، ای غريبان، ای تنها شدگان، ای وحشت زدگان، شما پيش از ما رفتيد و ما در پی شما روانيم، و به شما خواهيم رسيد. امّا خانه‌هايتان ديگران در آن سکونت گزيدند و امّا زنانتان با ديگران ازدواج کردند، و امّا اموال شما در ميان ديگران تقسيم شد اين خبری است که ما داريم، حال شما چه خبر داريد (سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود) بدانيد که اگر اجازه سخن گفتن داشتند، شما را خبر می‌دادند که: بهترين توشه، تقوا است.
(اخلاقی، معنوی)

 

 

 

 
+ نوشته شده در شنبه 14 دی 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اعتقادی,معنوی,بزرگی پروردگار,جان,بهترین توشه,تقوا, ساعت 15:4 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي- الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ- وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ- وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ

 و درود خدا بر او، فرمود: اسلام را چنان می‌شناسانم که پيش از من کسی آنگونه معرّفی نکرده باشد. اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين داشتن، و يقين اعتقاد راستين، و باور راستين همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئوليّت‌ها، و انجام مسئوليّت‌ها همان عمل کردن به احکام دين است.
(معنوی، اعتقادی)
 
 
 

وَ قَالَ ع عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ- وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ- فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ- وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ- وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً- وَ يَكُونُ غَداً جِيفَةً- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى الْمَوْتَى- وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى- وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى- وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از بخيل: به سوی فقری می‌شتابد که از آن می‌گريزد، و سرمايه‌ای را از دست می‌دهد که برای آن تلاش می‌کند. در دنيا چون تهيدستان زندگی می‌کند، امّا در آخرت چون سرمايه‌داران محاکمه می‌شود. و در شگفتم از متکبّری که ديروز نطفه‌ای بی‌ارزش، و فردا مرداری گنديده خواهد بود و در شگفتم از آن کس که آفرينش پديده‌ها را می‌نگرد و در وجود خدا ترديد دارد و در شگفتم از آن کس که مردگان را می‌بيند و مرگ را از ياد برده است، و در شگفتم از آن کس که پيدايش دوباره را انکار می‌کند در حالی که پيدايش آغازين را می‌نگرد، و در شگفتم از آن کس که خانه نابود شدنی، را آباد می‌کند امّا جايگاه هميشگی را از ياد برده است.
(اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی)

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ حَكَى عَنْهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ ع أَنَّهُ قَالَ- كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ- وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ- أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ ص- وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِي فَالِاسْتِغْفَارُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ- وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ قال الرضي- و هذا من محاسن الاستخراج و لطائف الاستنباط

 و درود خدا بر او، فرمود: (امام باقر عليه السّلام از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نقل فرمود) دو چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود: يکی از آن دو برداشته شد، پس ديگری را دريابيد و بدان چنگ زنيد، امّا امانی که برداشته شد رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم بود، و أمان باقی مانده، استغفار کردن است، که خدای بزرگ به رسول خدا فرمود: «خدا آنان را عذاب نمی‌کند در حالی که تو در ميان آنانی، و عذابشان نمی‌کند تا آن هنگام که استغفار می‌کنند» 
(اين روش استخراج نيکوترين لطايف معنی، و ظرافت سخن از آيات قرآن است).
(اخلاقی، معنوی)
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ- أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ- وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ- وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ- كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: کسی که ميان خود و خدا اصلاح کند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد کرد، و کسی که امور آخرت را اصلاح کند، خدا امور دنيای او را اصلاح خواهد کرد، و کسی که از درون جان واعظی دارد، خدا را بر او حافظی است.
(اخلاقی، تربيتی، اجتماعی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ- وَ رُوِيَ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ

 و درود خدا بر او، فرمود: انديشه پير در نزد من از تلاش جوان خوشايندتر است. (و نقل شده که تجربه پيران از آمادگی رزمی جوانان برتر است)
 (اخلاقی، تجربی)
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ الِاسْتِغْفَارُ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از کسی که می‌تواند استغفار کند و نااميد است. 
(اخلاقی، معنوی)

 

 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 َ قَالَ ع الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ- فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ

و درود خدا بر او، فرمود: حکمت گمشده مؤمن است، حکمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.
(علمی، معنوی) 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ قال الرضي- و هي الكلمة التي لا تصاب لها قيمة- و لا توزن بها حكمة و لا تقرن إليها كلمة 
 و درود خدا بر او، فرمود: ارزش هر کس به مقدار دانايی و تخصّص اوست. 
(اين از کلماتی است که قيمتی برای آن تصوّر نمی‌شود، و هيچ حکمتی هم سنگ آن نبوده و هيچ سخنی، والايی آن را ندارد)
(اخلاقی، معنوی)
+ نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,معنوی,علمی,حکمت,گمشده مومن,منافق,ارزش انسان,دانایی,تخصص, ساعت 14:36 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ ع لِلسَّائِلِ الشَّامِيِّ لَمَّا سَأَلَهُ- أَ كَانَ مَسِيرُنَا إِلَى الشَّامِ بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَدَرٍ- بَعْدَ كَلَامٍ طَوِيلٍ هَذَا مُخْتَارُهُ- وَيْحَكَ لَعَلَّكَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً حَاتِماً- لَوْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ- وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِيدُ- إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْيِيراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِيراً- وَ كَلَّفَ يَسِيراً وَ لَمْ يُكَلِّفْ عَسِيراً- وَ أَعْطَى عَلَى الْقَلِيلِ كَثِيراً وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً- وَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً وَ لَمْ يُرْسِلِ الْأَنْبِيَاءَ لَعِباً- وَ لَمْ يُنْزِلِ الْكُتُبَ لِلْعِبَادِ عَبَثاً- وَ لَا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا- ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ

 
و در جواب مردی شامی فرمود: (مرد شامی پرسيد آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهی است امام با کلمات طولانی پاسخ او را داد که برخی از آن را برگزيديم) وای بر تو شايد قضاء لازم، و قدر حتمی را گمان کرده‌ای اگر چنين بود، پاداش و کيفر، بشارت و تهديد الهی، بيهوده بود خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالی که اختيار دارند، و نهی فرمود تا بترسند، احکام آسانی را واجب کرد، و چيز دشواری را تکليف نفرمود، و پاداش اعمال اندک را فراوان قرار داد، با نافرمانی بندگان مغلوب نخواهد شد، و با اکراه و اجبار اطاعت نمی‌شود، و پيامبران را به شوخی نفرستاد، و فرو فرستادن کتب آسمانی برای بندگان بيهوده نبود، و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بی‌هدف نيافريد. اين پندار کسانی است که کافر شدند و وای از آتشی که بر کافران است.
(اعتقادی)
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّى كَانَتْ- فَإِنَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِهِ- حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِي صَدْرِ الْمُؤْمِنِ:
 
 و درود خدا بر او، فرمود: حکمت را هر کجا که باشد، فراگير، گاهی حکمت در سينه منافق است و بی‌تابی کند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مؤمن آرام گيرد.
(علمی، معنوی)

 

 

 

 
+ نوشته شده در یک شنبه 17 آذر 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اعتقادی,علمی,معنوی,قضا,قدر الهی,پیامبران,حکمت, ساعت 16:10 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِابْنِهِ الْحَسَنِ ع- يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً- لَا يَضُرُّكَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ- إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ- وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ- يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ- فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرَّكَ- وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ- فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ- وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ- وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ- فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ

 به فرزندش امام حسن عليه السّلام فرمود: پسرم چهار چيز از من ياد گير (در خوبی‌ها)، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، که تا به آنها عمل می‌کنی زيان نبينی: 
الف- خوبی‌ها 
1- همانا ارزشمندترين بی‌نيازی عقل است، 2- و بزرگ‌ترين فقر بی‌خردی است، 3- و ترسناک‌ترين تنهايی خودپسندی است. 4- و گرامی‌ترين ارزش خانوادگی، اخلاق نيکوست. 
ب- هشدارها 
1- پسرم از دوستی با احمق بپرهيز، چرا که می‌خواهد به تو نفعی رساند امّا دچار زيانت می‌کند. 2- از دوستی با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را که سخت به آن نياز داری از تو دريغ می‌دارد. 3- و از دوستی با بدکار بپرهيز، که با اندک بهايی تو را می‌فروشد. 4- و از دوستی با دروغگو بپرهيز، که او به سراب ماند: دور را به تو نزديک، و نزديک را دور می‌نماياند.
(اخلاقی، اجتماعی، تربيتی)




وَ قَالَ ع لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ

و درود خدا بر او، فرمود: عمل مستحب انسان را به خدا نزديک نمی‌گرداند، اگر به واجب زيان رساند.
(عبادی، معنوی) 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ

 و درود خدا بر او، فرمود: کارها چنان در سيطره تقدير است
که چاره انديشی به مرگ می‌انجامد.
(اعتقادی، معنوی)
 



وَ سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ ص- غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ
- فَقَالَ ع إِنَّمَا قَالَ ص ذَلِكَ وَ الدِّينُ قُلٌّ- فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ
- فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ

و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيدند که رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
موها را رنگ کنيد، و خود را شبيه يهود نسازيد يعنی چه فرمود)
پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم اين سخن را در روزگاری فرمود که پيروان اسلام اندک بودند،
امّا امروز که اسلام گسترش يافته، و نظام اسلامی استوار شده، هر کس آنچه را دوست دارد انجام دهد.
(بهداشتی، تجمّل و زيبايی) 

 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 16 آبان 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اعتقادی,معنوی,بهداشتی,تجمل و زیبایی,تقدیر,چاره اندیشی,مو,رنگ مو,یهود, ساعت 13:50 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ- وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ

 و درود خدا بر او، فرمود: ناتوان‌ترين مردم کسی است که در دوست يابی ناتوان است،
و از او ناتوان‌تر آن که دوستان خود را از دست بدهد.
 
(اخلاقی، اجتماعی، تربيتی)


 

وَ قَالَ ع إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ- فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ

 و درود خدا بر او، فرمود: چون نشانه‌های نعمت پروردگار آشکار شد،
با ناسپاسی نعمت‌ها را از خود دور نسازيد.
(اخلاقی، معنوی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع فِي دُعَاءٍ اسْتَسْقَى بِهِ - اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ دُونَ صِعَابِهَا قال الرضي

- و هذا من الكلام العجيب الفصاحة - و ذلك أنه ع شبه السحاب ذوات الرعود و البوارق - و الرياح و الصواعق

- بالإبل الصعاب التي تقمص برحالها و تقص بركبانها

- و شبه السحاب خالية من تلك الروائع - بالإبل الذلل التي تحتلب طيعة و تقتعد مسمحة


 و درود خدا بر او، فرمود: (در دعا به هنگام طلب باران فرمود)
خدايا ما را با ابرهای رام سيراب کن، نه ابرهای سرکش 
(اين کلمات از فصيح‌ترين و شگفتی‌آورترين کلمات اديبانه است
که ابرهای سرکش همراه با رعد و برق را به شتران چموش تشبيه کرد که بار از پشت می‌افکنند و سواری نمی‌دهند،
و ابرهای رام را به شتران رام تشبيه کرد که به راحتی شير داده، و سواری می‌دهند)
(نيايشی، معنوی)
 




وَ قَالَ ع: مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً
- مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ - لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ

و درود خدا بر او، فرمود: پاداش مجاهد شهيد در راه خدا،
بزرگ‌تر از پاداش عفيف پاکدامنی نيست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی‌گردد،
همانا عفيف پاکدامن، فرشته‌ای از فرشته‌هاست.
(اخلاقی) 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: الْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ

- فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ

و درود خدا بر او، فرمود: بردباری پرده‌ای است پوشاننده، و عقل شمشيری است برّان،
پس کمبودهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان،
و هوای نفس خود را با شمشير عقل بکش.
 
(اخلاقی) 


 
 
وَ قَالَ ع: لَا يَنْبَغِي لِلْعَبْدِ أَنْ يَثِقَ بِخَصْلَتَيْنِ الْعَافِيَةِ وَ الْغِنَى
- بَيْنَا تَرَاهُ مُعَافًى إِذْ سَقِمَ وَ بَيْنَا تَرَاهُ غَنِيّاً إِذِ افْتَقَرَ

و درود خدا بر او، فرمود: سزاوار نيست که بنده خدا به دو خصلت اعتماد کنند:
تندرستی، و توانگری، زيرا در تندرستی ناگاه او را بيمار بينی،
و در توانگری ناگاه او را تهيدست.
(اقتصادی، معنوی) 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ

 و درود خدا بر او، فرمود: هر کس با حق در افتاد نابود شد.
 
(اعتقادی)



وَ قَالَ ع: التُّقَى رَئِيسُ الْأَخْلَاقِ

 و درود خدا بر او، فرمود: تقوا در رأس همه ارزش‌های اخلاقی است.
(اخلاقی، معنوی)

 

+ نوشته شده در شنبه 20 مهر 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اعتقادی,معنوی,حق,تقوا,ارزش اخلاقی, ساعت 14:46 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَضَعَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ -

وَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ - وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ

و درود خدا بر او، فرمود: همانا خداوند پاداش را بر اطاعت، و کيفر را بر نافرمانی قرار داد،
تا بندگان را از عذابش برهاند، و به سوی بهشت کشاند.
 
(عبادی، معنوی) 




وَ رُوِيَ أَنَّهُ ع قَلَّمَا اعْتَدَلَ بِهِ الْمِنْبَرُ - إِلَّا قَالَ أَمَامَ الْخُطْبَةِ - أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ - فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَيَلْهُوَ -
وَ لَا تُرِكَ سُدًى فَيَلْغُوَ - وَ مَا دُنْيَاهُ الَّتِي تَحَسَّنَتْ لَهُ بِخَلَفٍ - مِنَ الْآخِرَةِ الَّتِي قَبَّحَهَا سُوءُ النَّظَرِ عِنْدَهُ -
وَ مَا الْمَغْرُورُ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الدُّنْيَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ - كَالْآخَرِ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الْآخِرَةِ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (نقل کردند که امام عليه السّلام کمتر بر منبری می‌نشست که پيش از سخن اين عبارت را نگويد:)
ای مردم از خدا بترسيد، هيچ کس بيهوده آفريده نشد تا به بازی پردازد، و او را به حال خود وانگذاشته‌اند
تا خود را سرگرم کارهای بی‌ارزش نمايد، و دنيايی که در ديده‌ها زيباست،
جايگزين آخرتی نشود که آن را زشت می‌انگارند، و مغروری که در دنيا به بالاترين مقام رسيده،
چون کسی نيست که در آخرت به کمترين نصيبی رسيده است.
(اخلاقی، اجتماعی)

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 10 مهر 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,عبادی,معنوی,پاداش,اطاعت,کیفر,نافرمانی,بهشت,مغرور,زشت,آخرت, ساعت 14:38 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع مَا الْمُبْتَلَى الَّذِي قَدِ اشْتَدَّ بِهِ الْبَلَاءُ - بِأَحْوَجَ إِلَى الدُّعَاءِ - الَّذِي لَا يَأْمَنُ الْبَلَاءَ

 و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که به شدّت گرفتار دردی است
نيازش به دعا بيشتر از تندرستی است که از بلا در امان است نمی‌باشد.
(معنوی)




وَ قَالَ ع إِنَّ الْمِسْكِينَ رَسُولُ اللَّهِ - فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللَّهَ - وَ مَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللَّهَ

 و درود خدا بر او، فرمود: نيازمندی که به تو روی آورده فرستاده خداست،
کسی که از ياری او دريغ کند، از خدا دريغ کرده،
و آن کس که به او بخشش کند، به خدا بخشيده است.
(اخلاقی، اقتصادی)
+ نوشته شده در یک شنبه 24 شهريور 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اقتصادی,معنوی,دعا,تندرستی,نیازمند,بخشش,, ساعت 9:17 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَةِ

 و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه تهيدست شديد با صدقه دادن، با خدا تجارت کنيد.
(اخلاقی، اقتصادی)


 
وَ قَالَ ع كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ - وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ - وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ -
وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ قال الرضي
- و قد مضى هذا الكلام فيما تقدم - إلا أن فيه هاهنا زيادة جيدة مفيدة

 و درود خدا بر او، فرمود: بسا احسان پياپی خدا، گناهکار را گرفتار کند و پرده‌پوشی خدا او را مغرور سازد،
و با ستايش مردم فريب خورد، و خدا هيچ کس را همانند مهلت دادن، مورد آزمايش قرار نداد. 
می‌گويم: (اين سخن امام عليه السّلام در کلمات گذشته آمده بود،
امّا چون در اينجا عبارات زيبا و مفيدی اضافه بر گذشته وجود داشت آن را نقل کردم). 
بخش حکمت‌های شگفتی‌آور از سخنان امير المؤمنين عليه السّلام 
(در اين فصل برخی از سخنان برگزيده شگفتی‌آور امام را می‌آوريم که احتياج به تفسير و تحليل دارد). 
1 - روايتی از امام 
اشاره به ظهور امام زمان عليه السّلام 
چون آنگونه شود، پيشوای دين قيام کند، پس مسلمانان پيرامون او چونان ابر پاييزی گرد آيند. 
(«يعسوب» يعنی بزرگ مسلمانان، و «قزع» يعنی ابرهای پاييزی) 
2 - روايتی ديگر از امام 
سخنوری 
اين سخنران، زبردست ماهری است. 
(«شحشح» يعنی مهارت دارد، به کسی که خوب حرف می‌زند يا خوب راه می‌رود گويند،
ولی در موارد ديگر «شحشح» يعنی فردی بخيل) 
3 - روايتی ديگر از امام 
پرهيز از دشمنی کردن 
دشمنی، رنج‌ها و سختی‌هايی هلاک کننده دارد. 
(«قحم» يعنی مهلکه‌ها، زيرا دشمنی آنان را به هلاکت می‌رساند، و به معنی سختی‌ها نيز آمده که می‌گويند «قحمة الاعراب»،
یعنی روزگار سختی و گرسنگی عرب‌ها به گونه‌ای که اموالشان تمام می‌شود، و معنی «تقحّم» همين است
که می‌گويند خشکسالی روستاييان را به سرزمين‌های سبز و آباد کشانده است). 
4 - روايتی ديگر از امام 
سرپرستی زنان 
چون زنان بالغ شوند، خويشاوندان پدری برای سرپرستی آنان سزاوارترند. 
منظور از «نصّ» آخرين درجه هر چيز است، مانند «نصّ» در سير، که به معنی آخرين مرحله توانايی مرکب است، هنگامی که می‌گوييم،
«نصصت الرّجل عن الآمر» آنقدر سؤال از کسی بشود که آنچه می‌داند بيان کند، بنا بر اين «نصّ الحقاق» بمعنی رسيدن
به مرحله بلوغ است که پايان دوره کودکی است، اين جمله از فصيح‌ترين کنايات و
شگفت آورترين آنها است، منظور امام اين است، هنگامی که زنان باين مرحله برسند «عصبه»: مردان خويشاوند پدری که محرم آنان هستند،
مانند برادر، و عمو، به حمايت آنها سزاوارتر از مادرند، و هم چنين در انتخاب همسر
برای آنها، و منظور از حقاق مخالفت و درگيری مادر، با عصبه، در مورد اين زن است، به طوری که هر کدام به ديگری می‌گويد: من از تو احقّ هستم، گفته می‌شود:
«حاققته حقاقا» بمعنی رشد عقلی است، يعنی به مرحله‌ای برسد که حقوق و احکام در باره او اجرا شود، اما آن کس که
نصّ الحقائق نقل کرده منظورش از حقايق، جمع «حقيقت» است. اين بود معنايی که «ابو عبيد قاسم بن سلام» برای اين جمله کرده است،
اما نظر من اين است که منظور از «نصّ الحقاق» اين است که زن به مرحله‌ای برسد
که جائز باشد تزويج کند، و اختياردار حقوق خود شود، اين در حقيقت تشبيه به «حقاق» در شتر است چرا که «حقاق» جمع حقّه
و «حق» است به معنی شتری که سه سالش تمام و آماده بهره‌برداری است. «حقائق»
نيز جمع حقّه است، بنا بر اين هر دو تعبير به يک معنی باز می‌گردد، هر چند معنی دوم به روش عرب شبيه‌تر است. 
5 - روايتی ديگر از امام 
تأثير ايمان در روح 
ايمان نقطه‌ای نورانی در قلب پديد آورد که هر چه ايمان رشد کند آن نيز فزونی يابد. 
(لمظة نقطه سياه يا سفيد است، می‌گويند فرس المظ، يعنی اسبی که در لب او نقطه سپيدی باشد) 
6 - روايتی ديگر از امام 
ضرورت پرداخت زکات 
هر گاه انسان طلبی دارد که نمی‌داند وصول می‌شود يا نه، پس از دريافت آن واجب است زکات آن را برای سالی که گذشته، بپردازد. 
می‌گويم: (بنا بر اين «دين ظنون» آن است که طلب کار نمی‌داند آيا می‌تواند از بدهکار وصول
کند يا نه گويا طلب کار در حال ظنّ و گمان است،
گاهی اميد دارد که بتواند آن را بستاند، و گاهی نه، اين از فصيح‌ترين سخنان است،
همچنين هر کاری که طالب آن هستی و نمی‌دانی در چه موضعی نسبت به آن خواهی بود، آن را «ظنون» گويند. و گفته اعشی
شاعر عرب از همين باب است، آنجا که می‌گويد: «چاهی که معلوم نيست آب دارد يا نه،
و از محلی که باران گير باشد دور است، نمی‌شود آن را همچون فرات، که پر از آب است، و کشتی و شناگر ماهر را از پا در می‌آورد،
قرار داد» «جدّ» چاه قديمی بيابانی را گويند، و ظنون آن است که معلوم نيست آب دارد يا نه). 
7 - روايتی ديگر از امام 
(وقتی لشکری را در راه جنگ مشايعت می‌کرد فرمود) 
اخلاق نظامی 
تا می‌توانيد از زنان دوری کنيد 
می گويم: (معنی اين سخن آن که از ياد زنان و توجّه دل به آنها در هنگام جنگ، اعراض کنيد، و از نزديکی با آنان امتناع ورزيد،
چه اينکه اين کار بازوان حميّت را سست، و در تصميم شما خلل ايجاد می‌نمايد، و از حرکت سريع، و کوشش در جنگ باز می‌دارد،
هر کس که از چيزی امتناع ورزد گفته می‌شود «عذب عنه» و «عازب» و «عذوب» به معنی کسی است که از خوردن و آشاميدن امتناع می‌ورزد). 
8 - روايتی ديگر از امام 
اميد به پيروزی 
مسلمان چونان تيراندازی ماهری است که انتظار دارد، در همان نخستين تيراندازی پيروز گردد. 
می‌گويم: (ياسرون، کسانی هستند که با تيرها بر سر شتری مسابقه می‌دهند، و فالج، يعنی چيره دست پيروز، می‌گويند.
قد فلج عليهم و فلجهم. يعنی بر آنان پيروز شدند، و آنان را مغلوب کردند، و راجز می‌گويد: چيره دستی را ديدم که پيروز شد.) 
9 - روايتی ديگر از امام 
جهاد پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم 
هر گاه آتش جنگ شعله می‌کشيد، ما به رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم پناه می‌برديم، که در آن لحظه کسی
از ما همانند پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم به دشمن نزديک‌تر نبود. 
(وقتی ترس از دشمن بزرگ می‌نمود، و جنگ به گونه‌ای می‌شد که گويا جنگجويان را می‌خواهد در کام خود فرو برد، مسلمانان به پ
يامبر پناهنده می‌شدند، تا رسول خدا شخصا به نبرد پردازد، و خداوند به وسيله او نصرت و پيروزی را بر آنان نازل فرمايد، و در سايه آن حضرت ايمن گردند، اما جمله 
«اذا احمرّ البأس» 
کنايه از شدّت کارزار است. در اين باره سخنان متعدّدی گفته شده که بهترين آنها اينکه امام داغی جنگ را به شعله‌های سوزان
آتش تشبيه کرده است، و از چيزهايی که اين نظر را تقويت می‌کند، سخن پيامبر در جنگ حنين است، هنگامی که نبرد سخت شد
و شمشير زدن مردم را در جنگ «هوازن» مشاهده کرد فرمود: 
«الآن حمی الوطيس» 
اکنون تنور جنگ داغ شد، «وطيس» تنور آتش است، بنا بر اين رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم داغی
و گرمی جنگ را به افروختگی و شدّت شعله‌وری آتش تشبيه فرموده است).

(اعتقادی،معنوی)

 
+ نوشته شده در چهار شنبه 13 شهريور 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اقتصادی,معنوی,اعتقادی, ساعت 12:7 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا كُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ

 و درود خدا بر او، فرمود: از فرار نعمت‌ها بپرهيزيد، زيرا هر گريخته‌ای باز نمی‌گردد.
(معنوی)
 



وَ قَالَ ع مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ

 و درود خدا بر او، فرمود: چون کسی به تو گمان نيک برد، خوشبينی او را تصديق کن
(اخلاق اجتماعی)
+ نوشته شده در یک شنبه 10 شهريور 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,معنوی,نعمت,گمان نیک,خوشبینی, ساعت 14:21 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع وَا عَجَبَاهْ أَ تَكُونُ الْخِلَافَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ الْقَرَابَةِ

قال الرضي - و روي له شعر في هذا المعنى - 
فإن كنت بالشورى ملكت أمورهم فكيف بهذا و المشيرون غيب‏
و إن كنت بالقربى حججت خصيمهم‏ فغيرك أولى بالنبي و أقرب‏

 و درود خدا بر او، فرمود: شگفتا آيا معيار خلافت، صحابی پيامبر بودن است امّا صحابی بودن و خويشاوندی ملاک نيست. 
(از امام شعری در همين مسئله نقل شد که به ابا بکر فرمود) اگر ادّعا می‌کنی با شورای مسلمين به خلافت رسيدی، چه شورايی بود که رأی دهندگان حضور نداشتند
و اگر خويشاوندی را حجّت می‌آوری، ديگران از تو به پيامبر نزديک‌تر و سزاوارترند.
(اعتقادی، معنوی)
 



وَ قَالَ ع يَا ابْنَ آدَمَ مَا كَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِكَ - فَأَنْتَ فِيهِ خَازِنٌ لِغَيْرِكَ

 و درود خدا بر او، فرمود: ای فرزند آدم، آنچه را که بيش از نياز خود فراهم کنی، برای ديگران اندوخته‌ای.
(اخلاقی، اقتصادی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ

 و درود خدا بر او، فرمود: دوستی کردن نيمی از خردمندی است.
(اخلاقی، اجتماعی)
 


وَ قَالَ ع يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ - وَ مَنْ ضَرَبَ يَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِيبَتِهِ حَبِطَ عَمَلُهُ

 و درود خدا بر او، فرمود: صبر به اندازه مصيبت فرود آيد، و آن که در مصيبت بی‌تاب بر رانش زند، اجرش نابود می‌گردد.
(اخلاقی، معنوی)
+ نوشته شده در دو شنبه 14 مرداد 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,معنوی,نیمی,خردمندی,صبر,مصیبت,اجر,نابود, ساعت 14:26 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَا يَكُونُ الصَّدِيقُ صَدِيقاً حَتَّى يَحْفَظَ أَخَاهُ فِي ثَلَاثٍ - فِي نَكْبَتِهِ وَ غَيْبَتِهِ وَ وَفَاتِهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: دوست، دوست نيست مگر آن که حقوق برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتاری، آن هنگام که حضور ندارد، و پس از مرگ.
(اخلاقی، اجتماعی)
 


وَ قَالَ ع الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ - وَ الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ - وَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْبَدَنِ الصِّيَامُ - وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ

و درود خدا بر او، فرمود: نماز، موجب نزديکی هر پارسايی به خداست، و حج جهاد هر ناتوان است. هر چيزی زکاتی دارد، و زکات تن، روزه، و جهاد زن، نيکو شوهر داری است.
(اخلاقی، معنوی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: وَ قَدْ رَجَعَ مِنْ صِفِّينَ فَأَشْرَفَ عَلَى الْقُبُورِ بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ - يَا أَهْلَ الدِّيَارِ الْمُوحِشَةِ - وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ - يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ يَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ - يَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ - أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ - أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ - وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ - هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ - ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ - أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي الْكَلَامِ - لَأَخْبَرُوكُمْ أَنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى

 و درود خدا بر او، فرمود: (امام عليه السّلام، وقتی از جنگ صفّين برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسيد رو به مردگان کرد.)
ای ساکنان خانه‌های وحشت زا، و محلّه‌های خالی و گروهای تاريک، ای خفتگان در خاک، ای غريبان، ای تنها شدگان، ای وحشت زدگان، شما پيش از ما رفتيد و ما در پی شما روانيم، و به شما خواهيم رسيد. امّا خانه‌هايتان ديگران در آن سکونت گزيدند و امّا زنانتان با ديگران ازدواج کردند، و امّا اموال شما در ميان ديگران تقسيم شد اين خبری است که ما داريم، حال شما چه خبر داريد
(سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود) بدانيد که اگر اجازه سخن گفتن داشتند، شما را خبر می‌دادند که: بهترين توشه، تقوا است.
(اخلاقی، معنوی)


وَ قَالَ ع إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي فِي كُلِّ يَوْمٍ - لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَابِ

و درود خدا بر او، فرمود: خدا را فرشته‌ای است که هر روز بانگ می‌زند: بزاييد برای مردن، و فراهم آوريد برای نابود شدن، و بسازيد برای ويران گشتن.
(اخلاقی) 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لَا عَقْلَ رِوَايَةٍ - فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: چون روايتی را شنيديد، آن را بفهميد عمل کنيد، نه بشنويد و نقل کنيد، زيرا راويان علم فراوان، و عمل کنندگان آن اندکند.
(علمی، اجتماعی، تربيتی)
 


وَ قَالَ ع وَ مَدَحَهُ قَوْمٌ فِي وَجْهِهِ - فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي - وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ - اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا يَعْلَمُونَ

 و درود خدا بر او، فرمود: (آنگاه که گروهی او را ستايش کردند فرمود:)
بار خدايا تو مرا از خودم بهتر می‌شناسی، و من خود را بيشتر از آنان می‌شناسم، خدايا مرا از آنچه اينان می‌پندارند، نيکوتر قرار ده، و آنچه را که نمی‌دانند بيامرز
(معنوی)
+ نوشته شده در پنج شنبه 3 مرداد 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اجتماعی,علمی,تربیتی,معنوی,روایت,عمل,گوش دادن,راوی,ستایش, ساعت 10:48 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ - وَ رُوِيَ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ


و درود خدا بر او، فرمود: انديشه پير در نزد من از تلاش جوان خوشايندتر است.
(و نقل شده که تجربه پيران از آمادگی رزمی جوانان برتر است)
(اخلاقی، تجربی) 
 


وَ حَكَى عَنْهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ ع أَنَّهُ قَالَ - كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ - وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ - أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ ص - وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِي فَالِاسْتِغْفَارُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى - وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ - وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ قال الرضي - و هذا من محاسن الاستخراج و لطائف الاستنباط

و درود خدا بر او، فرمود:
(امام باقر عليه السّلام از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نقل فرمود)
دو چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود: يکی از آن دو برداشته شد، پس ديگری را دريابيد و بدان چنگ زنيد، امّا امانی که برداشته شد رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم بود، و أمان باقی مانده، استغفار کردن است، که خدای بزرگ به رسول خدا فرمود: «خدا آنان را عذاب نمی‌کند در حالی که تو در ميان آنانی، و عذابشان نمی‌کند تا آن هنگام که استغفار می‌کنند» 
(اين روش استخراج نيکوترين لطايف معنی، و ظرافت سخن از آيات قرآن است).
(اخلاقی، معنوی) 


حکمت نهج البلاغه

 وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ ع لِلسَّائِلِ الشَّامِيِّ لَمَّا سَأَلَهُ - أَ كَانَ مَسِيرُنَا إِلَى الشَّامِ بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَدَرٍ - بَعْدَ كَلَامٍ طَوِيلٍ هَذَا مُخْتَارُهُ - وَيْحَكَ لَعَلَّكَ ظَنَنْتَ قَضَاءً لَازِماً وَ قَدَراً حَاتِماً - لَوْ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ - وَ سَقَطَ الْوَعْدُ وَ الْوَعِيدُ - إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَ عِبَادَهُ تَخْيِيراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِيراً - وَ كَلَّفَ يَسِيراً وَ لَمْ يُكَلِّفْ عَسِيراً - وَ أَعْطَى عَلَى الْقَلِيلِ كَثِيراً وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً - وَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً وَ لَمْ يُرْسِلِ الْأَنْبِيَاءَ لَعِباً - وَ لَمْ يُنْزِلِ الْكُتُبَ لِلْعِبَادِ عَبَثاً - وَ لَا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا - ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ


و در جواب مردی شامی فرمود: (مرد شامی پرسيد آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهی است امام با کلمات طولانی پاسخ او را داد که برخی از آن را برگزيديم) وای بر تو شايد قضاء لازم، و قدر حتمی را گمان کرده‌ای اگر چنين بود، پاداش و کيفر، بشارت و تهديد الهی، بيهوده بود خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالی که اختيار دارند، و نهی فرمود تا بترسند، احکام آسانی را واجب کرد، و چيز دشواری را تکليف نفرمود، و پاداش اعمال اندک را فراوان قرار داد، با نافرمانی بندگان مغلوب نخواهد شد، و با اکراه و اجبار اطاعت نمی‌شود، و پيامبران را به شوخی نفرستاد، و فرو فرستادن کتب آسمانی برای بندگان بيهوده نبود، و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بی‌هدف نيافريد. اين پندار کسانی است که کافر شدند و وای از آتشی که بر کافران است.
(اعتقادی) 

وَ قَالَ ع الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ - فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ

و درود خدا بر او، فرمود: حکمت گمشده مؤمن است، حکمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.
(علمی، معنوی) 


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا - جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ - فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ - وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ - وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ - وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ - وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ - وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ قال الرضي - و أقول صدق ع إن المرض لا أجر فيه - لأنه ليس من قبيل ما يستحق عليه العوض - لأن العوض يستحق على ما كان في مقابلة فعل الله تعالى بالعبد - من الآلام و الأمراض و ما يجري مجرى ذلك - و الأجر و الثواب يستحقان على ما كان في مقابلة فعل العبد - فبينهما فرق قد بينه ع - كما يقتضيه علمه الثاقب و رأيه الصائب 
 
و به يکی از يارانش که بيمار بود فرمود: خدا آنچه را که از آن شکايت داری (بيماری) موجب کاستن گناهانت قرار داد، در بيماری پاداشی نيست امّا گناهان را از بين می‌برد، و آنها را چونان برگ پاييزی می‌ريزد، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و کردار با دست‌ها و قدم‌هاست، و خدای سبحان به خاطر نيّت راست، و درون پاک، هر کس از بندگانش را که بخواهد وارد بهشت خواهد کرد.می‌گويم:
(راست گفت امام علی عليه السّلام «درود خدا بر او باد» که بيماری پاداشی ندارد، بيماری از چيزهائی است که استحقاق عوض دارد، و عوض در برابر رفتار خداوند بزرگ است نسبت به بنده خود، در ناملايمات زندگی و بيماری‌ها و همانند آنها، امّا اجر و پاداش در برابر کاری است که بنده انجام می‌دهد. پس بين اين دو تفاوت است که امام عليه السّلام آن را با علم نافذ و رأی رسای خود، بيان فرمود.
(اخلاقی، معنوی) 
 
وَ قَالَ ع طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ - وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: خوشا به حال کسی که به ياد معاد باشد، برای حسابرسی قيامت کار کند، با قناعت زندگی کند، و از خدا راضی باشد.
(اخلاقی) 
 
 


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ - وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ 

و درود خدا بر او، فرمود: کسی چيزی را در دل پنهان نکرد جز آن که در لغزش‌های زبان و رنگ رخسارش، آشکار خواهد گشت.(علمی، اخلاقی) 

وَ قَالَ ع أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْدِ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: برترين زهد، پنهان داشتن زهد است.
(اخلاقی، معنوی) 
+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,علمی,معنوی,زهد,دل,لغزش,زبان,رنگ رخسار, ساعت 14:23 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الْأَبْعَدُ 

و درود خدا بر او، فرمود: کسی را که نزديکانش واگذارند، بيگانه او را پذيرا می‌گردد.

(اخلاقی، اجتماعی)

وَ قَالَ ع تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ حَتَّى يَكُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ 

و درود خدا بر او، فرمود: کارها چنان در سيطره تقدير است که چاره انديشی به مرگ می‌انجامد.

(اعتقادی، معنوی) 

+ نوشته شده در پنج شنبه 13 تير 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,نزدیکان,بیگانه,تقدیر,مرگ,اعتقادی,معنوی,حکمت,مطالب مذهبی, ساعت 11:41 توسط آزاده یاسینی