••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

مطالب مذهبی

خطبه امام سجاد علیه السلام در شام

اى مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ويژگى بر ديگران فضيلت بخشيده است. به ما ارزانى داشت علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنين را و ما را بر ديگران برترى داد به اينكه پيامبر بزرگ اسلام، صديق، جعفر طيار، شير خدا و شير رسول خدا صلی الله علیه و آله، و امام حسن و حسين علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اكرم صلی الله علیه و آله را از ما قرار داد. (با اين معرفى كوتاه) هر كس مرا شناخت كه شناخت، و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان مي‌شناسانم.

اى مردم! من فرزند مكه و منايم. من فرزند زمزم و صفايم. من فرزند كسى هستم كه حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود. من فرزند بهترين طواف و سعى كنندگانم. من فرزند بهترين حج گزاران و تلبيه گويان هستم. من فرزند آنم كه بر براق سوار شد. من فرزند پيامبرى هستم كه در يك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصي سير كرد. من فرزند آنم كه جبرئيل او را به سدرة المنتهى برد و به مقام قرب الهي و نزديكترين جايگاه‏ مقام بارى تعالى رسيد.

من فرزند آنم كه با ملائكه آسمان نماز گزارد. من فرزند آن پيامبرم كه پروردگار بزرگ به او وحى كرد. من فرزند محمد مصطفى و على مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاک ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند. من پسر آن كسى هستم كه برابر پيامبر با دو شمشير و با دو نيزه مى‌‏رزميد.و دو بار هجرت و دو بار بيعت كرد، و در بدر و حنين با كافران جنگيد، و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد.

من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيا و از بين برنده مشركان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت كنندگان و افتخار گريه كنندگانم. من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بيت پيامبر هستم. من پسر آنم كه جبرئيل او را تأييد و ميكائيل او را يارى كرد. من فرزند آنم كه از حريم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناكثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه كرد. من فرزند بهترين قريشم.

من پسر اولين كسى هستم از مؤمنين كه دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت. من پسر اول سبقت گيرنده‏اى در ايمان و شكننده كمر متجاوزان و از ميان برنده مشركانم. من فرزند آنم كه به مثابه تيرى از تيرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و يارى كننده دين خدا و ولى امر او، و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود. او جوانمرد، سخاوتمند، نيكوچهره، جامع خيرها، سيد، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پيشگام در مشكلات، شكيبا، دائما روزه‏دار، پاكيزه از هر آلودگى و بسيار نماز مي‌خواند.

او رشته نسل دشمنان خود را از هم گسيخت و شيرازه گروه‌هاي كفر را از هم پاشيد. او داراى قلبى ثابت و قوى و اراده‏اى محكم و استوار و عزمى راسخ بود وهمانند شيرى شجاع كه وقتى نيزه‏ها در جنگ به هم در مى‏آميخت آنها را همانند آسيا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراكنده مى‏ساخت. او شير حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خيفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است، كه در همه اين صحنه‏‌ها حضور داشت. او سيد عرب است و شير ميدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسين. آرى او، همان او (كه اين صفات و ويژگي‌هاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابى طالب است.

آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم. من فرزند حسين شهيد كربلايم، من فرزند على مرتضى و فرزند محمد مصطفى و پسر فاطمه زهرايم، و فرزند خديجه كبرايم، من فرزند سدرة المنتهى و شجره طوبايم، من فرزند آنم كه در خون آغشته شد، و پسر آنم كه پريان در ماتم او گريستند، و من فرزند آنم كه پرندگان در ماتم او شيون كردند. و آنقدر به اين حماسه مفاخره آميز ادامه داد كه شيون مردم به گريه بلند شد!

يزيد نگران شد و براى آنكه مبادا انقلابى صورت پذيرد به مؤذن دستور داد تا اذان گويد تا بلكه امام سجاد عليه‌السلام را به اين نيرنگ ساكت كند!! مؤذن برخاست و اذان را آغاز كرد. همين كه گفت: الله اكبر، امام سجاد عليه السلام فرمود: چيزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد. و چون گفت: اشهد ان لا اله الا الله، امام عليه السلام فرمود: موى و پوست و گوشت و خونم به يكتايى خدا گواهى مى‌‏دهد. و هنگامى كه گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام عليه السلام به جانب يزيد روى كرد و فرمود: اين محمد كه نامش برده شد، آيا جد من است و يا جد تو؟ ! اگر ادعا كنى كه جد توست پس دروغ گفتى و كافر شدى، و اگر جد من است چرا خاندان او را كشتى و آنان را از دم شمشير گذراندى؟!

سپس مؤذن بقيه اذان را گفت و يزيد پيش آمد و نماز ظهر را خواند.
+ نوشته شده در شنبه 31 شهريور 1397برچسب:مطالب مذهبی,خطبه,امام سجاد,شام,امام حسین,اسیری,محرم,کربلا,یزید, ساعت 21:23 توسط آزاده یاسینی


مطالب مذهبی

خطبه حضرت زینب در شام

زينب دختر علي‌بن‌ابي‌طالب علیه السلام برخاست و فرمود حمد مر خداي پروردگار جهانيان را سزاست، و درود خدا بر محمّد و بر همه آل او باد، خدا راست فرموده که فرمود: «سپس پايان کار آنان که بد کردند اين است که آيات خدا را تکذيب کرده و بدان‌ها استهزا کنند» (روم).‌ 

اي يزيد، آيا گمان برده‌اي حال که جاي جاي زمين و آفاق آسمان را بر ما گرفتي و بستي و ما چونان کنيزان رانده شديم، مايه خواري ما و موجب کرامت توست!! و حکايت از عظمت مکانت تو دارد که اين چنين باد در بيني انداخته‌اي، و برق شادي و سرور از ديدگانت مي‌جهد، حال که دنيا را براي خود مرتّب و امور را برايت منظم مي‌بيني، و ملک و سلطنت ما برايت صافي گرديده. لختي آرام گير، مگر سخن خداي را فراموش کرده‌اي که فرمود: «گمان مبرند آنان که کافر شدند و ما آنان را مهلت داديم، (اين مهلت) براي آنان خير است، ما همانا مهلت داديم آنان را که بر گناه خود بيفزايند و براي آنان عذاب خوارکننده خواهد بود» (آل عمران). آيا اين از عدل است‌ اي فرزند آزادشده‌ها که زنان و کنيزان تو در پس پرده باشند و دختران رسول اللَّه اسير؟! پرده‌هايشان را دريدي، و چهره‌هايشان را آشکار کردي، آنان را چونان دشمنان از شهري به شهري کوچانيده، ساکنان منازل و مناهل بر آنان اشراف يافتند، و مردم دور و نزديک و پست و فرو مايه و شريف چهره‌هايشان را نگريستند، در حالي که از مردان آنان حامي و سرپرستي همراهشان نبود. چگونه اميد مي‌رود از فرزند کسي که جگرهاي پاکان را به دهان گرفته و گوشت وي از خون شهداء پرورش يافته است؟! و چسان در عداوت ما اهل البيت کندي ورزد آن که نظرش به ما نظر دشمني و کينه‌توزي است؟! آن گاه بدون احساس چنين گناه بزرگي بگويي:

 

(اجداد تو) برخيزند و پايکوبي کنند و به تو بگويند:‌اي يزيد دست مريزاد، در حالي که با تازيانه و عصايت بر دندان‌هاي پيشين ابي عبد اللَّه عليه‌السلام بزني. چرا چنين نگويي، و حال آن که از قرحه و جراحت پوست برداشتي و با ريختن خون ذرّيه محمّد صلّي اللَّه عليه و آله که ستارگان زمين از آل عبد المطلب‌اند خاندان او را مستأصل کردي و نياکان خود را مي‌خواني، و به گمان خود آنها را ندا در مي‌دهي. (اي يزيد) زودا که به آنان بپيوندي و در آن روز آرزو مي‌کردي که‌اي کاش شل بودي و لال و نمي‌گفتي آنچه را که گفتي و نمي‌کردي آنچه را که کردي. خداوندا حقّ ما را بگير، و از آن که به ما ستم کرد انتقام ستان، و غضب خود را بر آن که خون‌هاي ما را ريخته، حاميان ما را کشته فرو فرست. (اي يزيد) به خدا سوگند جز پوست خود را ندريدي و جز گوشتت را نبريدي، بي‌ترديد بر رسول اللَّه صلّي اللَّه عليه و آله وارد مي‌شوي در حالي که خون ذرّيه‌اش را ريختي و پرده حرمت فرزندانش را دريدي و اين جايي است که خدا پراکندگي‌هايشان را جمع و پريشاني‌هايشان را دفع، و حقوق آنان را بگيرد «آنان را که در راه خدا به شهادت رسيدند مرده مپندار، بل زندگاني هستند که در نزد پروردگارشان مرزوق‌اند» (آل عمران).


(اي يزيد) همين قدر تو را بس است که خداي داور، و محمّد صلّي اللَّه عليه و آله دشمنت و صاحب خون، و جبرئيل پشت و پشتوان باشد، و زودا بداند آن کس که فريبت داد و تو را بر گرده مسلمانان سوار کرد، چه بد جانشيني برگزيده، و کدام يک مکانتي بدتر داشته نيرويي اندکتر دارد. يزيد، گر چه دواهي و بلاهاي زياد از تو بر من فرود آمد ولي هماره قدر تو را ناچيز دانسته فاجعه‌ات را بزرگ، و نکوهشت را بزرگ مي‌شمرم، چه کنم که ديدگان، اشکبار و سينه‌ها سوزان است. شگفتا و بس شگفتا کشته شدن حزب اللَّه نجيبان به دست حزب شيطان طلقاء است، از دستهاي پليدشان خون‌هاي ما مي‌چکد، و دهان‌هاي ناپاکشان از گوشت ما مي‌خورد، و آن جسدهاي پاک و پاکيزه با يورش گرگ‌هاي درنده روبروست، و آثارشان را کفتارها محو مي‌کند، و اگر ما را غنيمت گرفتي، زودا دريابي غنيمت نه که غرامت بوده است، آن روز که جز آنچه دست‌هايت از پيش فرستاده نيابي، و پروردگارت ستمگر بر بندگانش نيست، و شکايت‌ها به سوي خداست.

هر کيد و مکر، و هر سعي و تلاش که داري به کار بند، سوگند به خداي که هرگز نمي‌تواني، ياد و نام ما را محو و وحي ما را بميراني، چه دوران ما را درک نکرده، اين عار و ننگ از تو زدوده نگردد. آيا جز اين است که رأي تو سست است و باطل، و روزگارت محدود و اندک، و جمعيت تو پراکنده گردد، آري، آن روز که ندا رسد: أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الظَّالِمِينَ. پس حمد مر خداي راست که براي اوّل ما سعادت و مغفرت، و براي آخر ما شهادت و رحمت مقرر فرمود. از خدا مسئلت مي‌کنيم ثواب آنان را تکميل فرموده و موجبات فزوني آن را فراهم آورد، و خلافت را بر ما نيکو گرداند، چه او رحيم و ودود است، خداي ما را بس است چه نيکو وکيلي است.
+ نوشته شده در شنبه 31 شهريور 1397برچسب:مطالب مذهبی,خطبه,حضرت زینب,شام,امام حسین,اسیری,محرم,کربلا, ساعت 21:19 توسط آزاده یاسینی


چشم پوشی و گذشت در قرآن

*و کساني که از گناهان بزرگ و از کارهاي زشت دوري مي کنند و هنگامي که خشم مي گيرند، راه چشم پوشي و گذشت را برمي گزينند؛

*و آنان که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند و نماز را برپا داشتند و کارشان در ميان خودشان بر پايه مشورت است و از آنچه روزي آنان کرده ايم، انفاق مي کنند؛
*و آنان که هرگاه ستمي به آنان رسد انتقام مي گيرند؛پاداش بدي مانند همان بدي است؛ ولي هر که بگذرد و اصلاح نمايد. پاداشش بر عهده خداست؛ يقيناً خدا ستمکاران را دوست ندارد.
*و کسي که شکيبايي ورزد و گذشت کند، بي ترديد اين از اموري است که ملازمت بر آن از واجبات است،
+ نوشته شده در شنبه 31 شهريور 1397برچسب:قرآن,چشم پوشی,گذشت,گناه,کار زشت,خشم,نماز,مشورت,انفاق,ستم,انتقام,شکیبا,واجبات, ساعت 13:42 توسط آزاده یاسینی


توبه در قرآن

*بي ترديد توبه نزد خدا فقط براي کساني است که از روي ناداني مرتکب کار زشت مي شوند، سپس به زودي توبه مي کنند؛ اينانند که خدا توبه آنان را مي پذيرد، و خدا همواره دانا و حکيم است.

*و براي کساني که پيوسته کارهاي زشت مرتکب مي شوند، تا زماني که مرگ يکي از آنان فرا رسد گويد: اکنون توبه کردم. و نيز براي آنان که در حال کفر از دنيا مي روند، توبه نيست. اينانند که عذابي دردناک براي آنان آماده کرده ايم.
*و هر کس کار زشتي کند يا برخود ستم ورزد، سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را بسيار آمرزنده و مهربان خواهد يافت.
*بر کساني که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته انجام داده اند نسبت به آنچه خورده اند، گناهي نيست، هرگاه بپرهيزند و ايمان آورند و کارهاي شايسته انجام دهند؛ سپس پرهيزکاري را تداوم بخشند و ايمان خود را ادامه دهند، و بر پرهيزکاري پافشاري ورزند و کار نيک بجا آورند؛ و خدا نيکوکاران را دوست دارد.
*و چون كسانى كه به آيات ما ايمان دارند، به نزد تو آيند، بگو سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته است، هركس از شما كه از روى نادانى مرتكب كار ناشايستى شود، سپس توبه و درستكارى كند و به صلاح آيد خداوند آمرزگار مهربان است‏.
*همواره سوگند مي خورند که نگفته اند، در صورتي که سخن کفرآميز گفته اند و پس از اسلامشان کافر شده اند و به آنچه دست نيافتند، اهتمام ورزيدند، و زبان به عيب جويي و انکار نگشودند مگر پس از آنکه خدا و پيامبرش آنان را از فضل و احسان خود توانگر ساختند؛ پس اگر توبه کنند براي آنان بهتر است؛ و اگر روي برگردانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت به عذابي دردناک مجازات خواهد کرد و آنان را در زمين سرپرست و ياري نخواهد بود.
*آيا ندانسته اند که فقط خداست که از بندگانش توبه را مي پذيرد و صدقات را دريافت مي کند؟ و يقيناً خداست که بسيار توبه پذير و مهربان است.
*اما پروردگار تو نسبت به كساني كه بعد از فريب خوردن هجرت كردند و جهاد و استقامت در راه خدا به خرج دادند پروردگار تو بعد از انجام اين كارها غفور و رحيم است.
*آن گاه پروردگارت به کساني که از روي ناداني کار زشت مرتکب شدند، و بعد از آن توبه کردند و اصلاح نمودند، زيرا پروردگارت پس از آن بسيار آمرزنده و مهربان است.
*مگر آنان که توبه کنند و ايمان آورند و کار شايسته انجام دهند، که خدا بدي هايشان را به خوبي ها تبديل مي کند؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.و هر که توبه کند و کار شايسته انجام دهد قطعاً به صورتي پسنديده و نيکو به سوي خدا باز مي گردد.
*فرشتگاني که عرش را حمل مي کنند و آنان که پيرامون آن هستند، همراه سپاس و ستايش، پروردگارشان را تسبيح مي گويند و به او ايمان دارند و براي اهل ايمان آمرزش مي طلبند، پروردگارا! از روي رحمت و دانش همه چيز را فرا گرفته اي، پس آنان را که توبه کرده اند و راه تو را پيروي نموده اند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار.
*و اوست که توبه را از بندگانش مي پذيرد و از گناهان درمي گذرد و آنچه را انجام مي دهيد، مي داند.
*اي مؤمنان! به پيشگاه خدا توبه کنيد، توبه اي خالص ؛ اميد است پروردگارتان گناهانتان را از شما محو کند و شما را به بهشت هايي که از زيرِ آن نهرها جاري است، درآورد، در آن روزي که خدا پيامبر و کساني که با او ايمان آورده اند، خوار نمي کند، نورشان پيشاپيش آنان و از سوي راستشان شتابان حرکت مي کند، مي گويند: پروردگارا! نور ما را براي ما کامل کن و ما را بيامرز که تو بر هر کاري توانايي.
+ نوشته شده در جمعه 30 شهريور 1397برچسب:قرآن,توبه,خداوند,پروردگار,بازگشت,نادانی,زشت,عذاب,ستم, ساعت 10:47 توسط آزاده یاسینی


انفاق در قرآن

*و از تو مي پرسند: چه چيز انفاق کنند؟ بگو: از آنچه افزون بر نياز است. خدا اين گونه آياتش را براي شما بيان مي کند تا بينديشيد.

*مؤمنان، فقط کساني هستند که چون ياد خدا شود، دل هايشان ترسان مي شود، وهنگامي که آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان مي افزايد، و بر پروردگارشان توکل مي کنند.
*بگو به بندگان من كه ايمان آورده‏ اند، نماز را بر پا دارند و از آنچه به آنها روزي داده‏ ايم پنهان و آشكار انفاق كنند پيش از آنكه روزي فرا رسد كه نه در آن خريد و فروش است و نه دوستي.
*و دستت را بخيلانه بسته مدار و به طور کامل هم دست و دل باز مباش که در نهايت نکوهيده درمانده گردي.
*و آنان که وقتي انفاق مي کنند، نه از حدّ معمول مي گذرند و نه تنگ مي گيرند، و همواره ميان اين دو در حدّ اعتدال است.
*پس حقّ خويشاوند و مسکين و در راه مانده را بده. اين انفاق براي آنان که خشنودي خدا را مي خواهند بهتر است؛ و اينان همان رستگارانند.
*فقط کساني به آيات ما ايمان مي آورند که وقتي به وسيله آن آيات به آنان تذکر داده شود، سجده کنان به رو در مي افتند و همراه با سپاس، پروردگارشان را از هر عيب و نقصي تنزيه مي کنند در حالي که تکبّر و سرکشي نمي ورزند؛پهلوهايشان از خوابگاه هايشان دور مي شود در حالي که همواره پروردگارشان را به علت بيم و اميد مي خوانند و از آنچه آنان را روزي داده ايم، انفاق مي کنند.
*بگو: يقيناً پروردگارم روزي را براي هر کس از بندگانش بخواهد وسعت مي دهد و يا تنگ مي گيرد، و هرچه را انفاق مي کنيد خدا عوضي را جايگزين آن مي کند؛ و او بهترين روزي دهندگان است.
*و هنگامي که به آنان گويند: از آنچه خدا روزي شما کرده، انفاق کنيد، کافران به مؤمنان گويند: آيا کساني را اطعام کنيم که اگر خدا مي خواست آنان را اطعام مي کرد؟ ولي جز در گمراهي آشکاري نيستند.
*پس آنچه به شما داده اند، متاع زندگي دنياست، و آنچه نزد خداست، براي کساني که ايمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل مي کنند، بهتر و پايدارتر است.
*و کساني که از گناهان بزرگ و از کارهاي زشت دوري مي کنند و هنگامي که خشم مي گيرند، راه چشم پوشي و گذشت را برمي گزينند؛
*و آنان که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند و نماز را برپا داشتند و کارشان در ميان خودشان بر پايه مشورت است و از آنچه روزي آنان کرده ايم، انفاق مي کنند؛
*آگاه باشيد! شما همان مردمي هستيد که براي انفاق در راه خدا دعوت مي شويد، پس برخي از شما بخل مي ورزند، و هر که بخل پيشه کند، فقط نسبت به خود بخيل است، و خدا بي نياز است، و شماييد که نيازمند هستيد؛ و اگر روي بگردانيد به جاي شما گروه ديگري را مي آورد که مانند شما نخواهند بود.
*بي ترديد پرهيزکاران در بهشت ها و چشمه سارهايند.
*و در اموالشان حقّي براي سائل تهيدست و محروم از معيشت بود.
*به خدا و پيامبرش ايمان آوريد، و از اموالي که خدا شما را در آن جانشين خود قرار داده، انفاق کنيد؛ پس براي کساني از شما که ايمان آورده و انفاق کرده اند، پاداش بزرگي خواهد بود.
*و شما را چه شده که در راه خدا انفاق نمي کنيد؟ در حالي که ميراث آسمان ها و زمين مخصوص خداست. کساني از شما که پيش از فتح انفاق کردند و جهاد نمودند يکسان نيستند، آنان از جهت درجه از کساني که پس از فتح انفاق کردند و جهاد نمودند، بلندپايه ترند. و خدا به هريک وعده نيکو داده است و خدا به آنچه انجام مي دهيد، آگاه است.
*کيست که به خدا وامي نيکو دهد تا خدا آن را براي او دو چندان کند و او را پاداشي نيکو و با ارزش باشد؟
*بي ترديد مردان و زنان انفاق کننده و آنان که به خدا وام نيکو داده اند، براي آنان دو چندان شود، و براي آنان پاداش با ارزشي است.
*و از آنچه روزي شما کرده ايم انفاق کنيد، پيش از آنکه يکي از شما را مرگ در رسد و بگويد: چرا مرا تا مدتي نزديک مهلت ندادي تا صدقه دهم و از شايستگان باشم؟!
*بنابراين به اندازه استطاعتي که داريد از خدا پروا کنيد و بشنويد و اطاعت نماييد و انفاق کنيد که براي شما بهتر است؛ و کساني که خود را از بخل و حرص بازدارند آنان رستگارند.
*اگر به خدا وام نيکو دهيد، آن را براي شما دو چندان مي کند و شما را مي آمرزد و خدا عطا کننده پاداش فراوان در برابر عمل اندک مي باشد و بردبار است.
*داناي نهان و آشکار و تواناي شکست ناپذير و حکيم است.
*پروردگارت آگاه است که تو و گروهي از کساني که با تواند، نزديک به دو سوم شب و گاهي نيمي از آن و زماني يک سومش را برمي خيزد، و خدا شب و روز را اندازه گيري مي کند، و براي او مشخص است که شما هرگز نمي توانيد اندازه گيري کنيد، پس بر شما بخشيد؛ بنابراين آنچه را از قرآن براي شما ميسر است بخوانيد. او مي داند که به زودي برخي از شما بيمار مي شوند، و گروهي براي به دست آوردن رزق و روزي خدا در زمين سفر مي کنند، و بعضي در راه خدا مي جنگند؛ پس آنچه را از آن ميسر است بخوانيد و نماز را برپا داريد و زکات بپردازيد و وام نيکو به خدا بدهيد؛ و آنچه را از عمل خير براي خود پيش مي فرستيد، آن را نزد خدا به بهترين صورت و بزرگ ترين پاداش خواهيد يافت؛ و از خدا آمرزش بخواهيد که خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
*و غذا را در عين دوست داشتنش، به مسکين و يتيم و اسير انفاق مي کنند.
*سوگند به شب هنگامي که فرو پوشد
*و به روز هنگامي که آشکار شود
*و به آنکه نر و ماده آفريد؛
*همانا تلاشتان گوناگون و پراکنده است؛
*اما کسي که انفاق کرد و پرهيزکاري پيشه ساخت
*و وعده نيکوتر را باور کرد؛
*پس به زودي او را براي راه آساني آماده مي کنيم
*پس شما را از آتشي که زبانه مي کشد بيم مي دهم.
*جز بدبخت ترين مردم در آن در نيايند.
*و به زودي پرهيزکارترين را از آن دور مي دارند.
*همان که مال خود را انفاق مي کند تا رشد و نمو کند.
*و حال آنکه هيچ کس بر وي حق نعمت ندارد تا به پاداش آن بدهد.
*بلكه تنها هدفش جلب رضاي پروردگار بزرگ او است.
*و به زودي راضي و خشنود مي‏شود.
 
+ نوشته شده در پنج شنبه 29 شهريور 1397برچسب:قرآن,انفاق,مال,خمس,زکات,اطعام,تهیدست,محروم,سائل, ساعت 14:48 توسط آزاده یاسینی


آزمایش در قرآن

*مسلماً ما آنچه را روي زمين است، زينت زمين قرار داديم تا آنان را آزمايش کنيم که کدامشان از جهت عمل نيکوترند.

*هر کسي چشنده مرگ است و ما شما را به نوعي خير و شر آزمايش مي کنيم، و به سوي ما بازگردانده مي شويد.
* بگو: به من فقط وحي مي شود که معبود شما خداي يکتاست؛ پس آيا تسليم مي شويد؟پس اگر روي برگرداندند بگو: من به شما به طور يکسان آگاهي و هشدار دادم، و نمي دانم آنچه شما را به آن وعده داده اند، آيا نزديک است يا دور؟بي ترديد او سخن آشکار را و آنچه را پنهان مي داريد، مي داند.و من نمي دانم شايد اين آزمايشي براي شما و بهره مندي اندکي تا مدتي معين است.
*و بگو: پروردگارا! مرا در جايگاهي پرخير و برکت فرود آور، که تو بهترين فرودآورندگاني.همانا در اين نشانه هايي براي عبرت گيرندگان است؛ و يقيناً ما آزمايش کننده بندگانيم.
*آيا گمان مي کنند افزوني و گسترشي که به سبب مال و اولاد به آنان مي دهيم،براي اين است كه درهاي خيرات را به روي آنها بگشائيم؟! بلكه آنها نميفهمند!يقيناً آنان که از بيم پروردگارشان هراسان و نگرانند،و آنان که به آيات پروردگارشان ايمان مي آورند.و آنان که به پروردگارشان شرک نمي ورزند.و آنان که آنچه را مي پردازند، و در حالي که دل هايشان از اينکه به سوي پروردگارشان باز مي گردند، ترسان است.
*اينانند که در کارهاي خير مي شتابند، و در آن پيشي مي گيرند. و هيچ کس را جز به اندازه گنجايش و توانش تکليف نمي کنيم، و نزد ما کتابي است که به درستي و راستي سخن مي گويد، و آنان مورد ستم قرار نمي گيرند.
*و ما پيش از تو هيچ يک از پيامبران را نفرستاديم مگر آنکه آنان هم غذا مي خوردند و در بازارها راه مي رفتند، و ما برخي از شما را  آزمايش برخي ديگر قرار داديم. آيا شکيبايي مي ورزيد؟ و پروردگارت همواره بيناست.
*آيا مردم گمان کرده اند، همين که بگويند: ايمان آورديم، رها مي شوند و آنان مورد آزمايش قرار نمي گيرند؟
*در حالي که يقيناً کساني را که پيش از آنان بودند، آزمايش کرده ايم ، و بي ترديد خدا کساني را که راست گفته اند مي شناسد، و قطعاً دروغگويان را نيز مي شناسد.
*و از مردم کساني هستند که مي گويند: به خدا ايمان آورديم. پس هنگامي که در راه خدا شکنجه و آزار شوند، شکنجه و آزار مردم را مانند عذاب خدا شمارند ، و اگر از سوي پروردگارت ياري و نصرتي بيايد، قاطعانه مي گويند: ما هم با شما بوديم. آيا و خدا به آنچه در سينه هاي جهانيان است آگاه تر نيست؟
*پس چون انسان را آسيبي رسد، ما را بخواند، سپس هنگامي که از سوي خود نعمتي به او مي دهيم، مي گويد: فقط آن را بر پايه دانش و کارداني خود يافته ام! بلکه آن نعمت آزمايشي است ولي بيشتر آنان معرفت و آگاهي ندارند.
*به يقين ما شما را امتحان مي کنيم تا مجاهدان از شما و صابران را مشخص نماييم، و اخبار شما را نيز مي آزماييم
* اي اهل ايمان! به راستي برخي از همسران و فرزندانتان دشمن شمايند؛ بنابراين از آنان بپرهيزيد، و اگر چشم پوشي کنيد و سرزنش کردن آنان را ترک نماييد و از آنان بگذريد ؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
*اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش اند، و خداست که پاداشي بزرگ نزد اوست.
*هميشه سودمند و با برکت است آنکه فرمانروايي به دست اوست و او بر هر کاري تواناست.
*آنکه مرگ و زندگي را آفريد تا شما را بيازمايد که کدامتان نيکوکارتريد، و او تواناي شکست ناپذير و بسيار آمرزنده است.
+ نوشته شده در چهار شنبه 28 شهريور 1397برچسب:قرآن,آزمایش,صبر,مومن,خیر,شر,معرفت,آگاهی,اموال,فرزندان,مرگ,زندگی,نیکوکار, ساعت 11:1 توسط آزاده یاسینی


ازدواج در قرآن

*و با زنان مشرک ازدواج نکنيد تا زماني که ايمان بياورند. قطعاً کنيز با ايمان از زن آزاد مشرک بهتر است، هر چند شما را خوش آيد. و زنان با ايمان را به ازدواج مردان مشرک در نياوريد تا زماني که ايمان بياورند. مسلماً برده با ايمان از مرد آزاد مشرک بهتر است، هر چند شما را خوش آيد. اينان به سوي آتش مي خوانند، و خدا به توفيق خود به سوي بهشت و آمرزش دعوت مي کند، و آياتش را براي مردم بيان مي فرمايد تا متذکّر شوند.

*و با زناني که پدرانتان با آنان ازدواج کرده اند ازدواج نکنيد، مگر آنچه [پيش از اعلام اين حکم] انجام گرفته باشد. يقيناً اين عمل، عملي بسيار زشت و منفور و بد راهي است.
* بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمه هايتان، و خاله هايتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادراني که شما را شير داده اند، و خواهران رضاعي شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرانتان که در دامان شمايند از آن همسراني که با آنان آميزش داشته ايد، و اگر آميزش نداشته ايد، بر شما گناهي نيست ، و همسران پسرانتان که از نسل شما هستند. و هم چنين جمع ميان دو خواهر ، جز آنچه  انجام گرفته باشد؛ زيرا خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است.
*و زنان شوهردار مگر زناني که مالک شده ايد؛ مقرّر شده خدا بر شماست. و زنان ديگر غير از اين  براي شما حلال است، که آنان را با  اموالتان بخواهيد در حالي که پاکدامن باشيد نه زناکار. و از هر کدام از زنان بهره مند شديد، مهريه او را به عنوان واجب مالي بپردازيد، و در آنچه پس از تعيين مهريه با يکديگر توافق کرديد بر شما گناهي نيست؛ يقيناً خدا همواره دانا و حکيم است.
*و از شما کسي که به سبب تنگدستي نتواند با زنان آزاد مؤمن ازدواج کند، با کنيزان جوان با ايمانتان. و خدا به ايمان شما داناتر است. از يکديگر، پس با کنيزان با اجازه صاحبانشان ازدواج کنيد، و مهريه آنان را به طور شايسته و پسنديده به خودشان بپردازيد. پاکدامن باشند نه زناکار و نه گيرندگان دوست پنهاني. پس هنگامي که به ازدواج درآمدند، اگر مرتکب کار زشت شوند، بر آنان نصف مجازاتي است که بر زنان آزاد است. اين براي کسي از شماست که از مشقت بترسد، و شکيبايي کردن براي شما بهتر است؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.خدا مي خواهد براي شما بيان کند و شما را به روش هاي کساني که پيش از شما بودند، راهنمايي نمايد و رحمت و مغفرتش را بر شما فرو ريزد؛ و خدا دانا و حکيم است.
*و خداوند مى‏خواهد از شما درگذرد و كسانى كه پيرو شهواتند مى‏خواهند كه كجروى بزرگى پيشه كنند.
*خدا مي‌خواهد کار بر شما آسان کند، که انسان ضعيف خلق شده است.
*و اگر از جدايي و ناسازگاري ميان زن و شوهر بيم داشتيد، پس داوري از خانواده مرد، و داوري از خانواده زن برانگيزيد که اگر هر دو داور قصد اصلاح داشته باشند، خدا ميان دو داور توافق و سازگاري ايجاد مي کند ؛ يقيناً خدا  دانا و آگاه است.
*و شما هر چند حريص باشيد، هرگز نمي توانيد ميان زن ها عدالت ورزيد، پس تمايل خود را به طور کامل متوجه يک طرف ننماييد تا ديگري را به صورت زني سرگردان و بلاتکليف رها کنيد. و اگر توافق و سازش نماييد و تقوا را رعايت کنيد؛ زيرا خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است.
*مرد زناکار نبايد جز با زن زناکار يا مشرک ازدواج کند، و زن زناکار نبايد جز با مرد زناکار يا مشرک ازدواج نمايد، و اين بر مؤمنان حرام شده است.
*زنان پليد براي مردان پليد و مردان پليد براي زنان پليدند، و زنان پاک براي مردان پاک و مردان پاک براي زنان پاک اند، اين پاکان از سخنان ناروايي که درباره آنان مي گويند، مبرّا و پاک هستند، براي آنان آمرزش و رزق نيکويي است.
*بى‏ همسران خود و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خويش بى ‏نياز خواهد كرد و خدا گشايشگر داناست
*و کساني که ازدواجي نمي يابند بايد پاکدامني پيشه کنند تا خدا آنان را از فضل خود توانگرشان سازد. و کساني از بردگانتان که درخواست نوشتن قرارداد دارند، اگر در آنان شايستگي سراغ داريد با آنان قرارداد ببنديد، و چيزي از مال خدا را که به شما عطا کرده است به آنان بدهيد، و کنيزان خود را که مي خواهند پاکدامن باشند، براي به دست آوردن متاع ناچيز و زودگذر زندگي دنيا به زنا وادار مکنيد، و هر که آنان را وادار کند، به يقين خدا پس از مجبور شدنشان بسيار آمرزنده و مهربان است.
*اي اهل ايمان! هنگامي که زنان مؤمن را به همسري خود درآورديد، آن گاه پيش از آنکه با آنان آميزش کنيد طلاقشان داديد، براي شما بر عهده آنان عدّه اي نيست که آن را بشماريد، پس آنان را بهره مندشان کنيد و به صورت پسنديده اي رهايشان سازيد.
*اي مؤمنان! هنگامي که زنان با ايمان هجرت کنان به سوي شما مي آيند، آنان را بيازماييد، البته خدا خود به ايمان آنان داناتر است. پس اگر آنان را باايمان تشخيص داديد، آنان را به سوي کافران باز مگردانيد، نه اين زنان بر کافران حلال اند، و نه آن کافران بر اين زنان حلال اند، و مهريه اي که همسران کافر به زنان مؤمن خود داده اند به آنان بپردازيد، و بر شما گناهي نيست در صورتي که مهريه شان را به آنان بدهيد، با آنان ازدواج کنيد، و به عقد و پيوندهاي زنان کافر پاي بند نباشيد و آنچه را بخواهيد، و آنان هم بايد آنچه را هزينه کرده اند از شما درخواست کنند؛ اين حکم خداست که ميان شما حکم مي کند، و خدا دانا و حکيم است.
*اگر برخي از همسران شما با پيوستن به کفار از دست شما رفتند و شما غنيمتي يافتيد، پس به کساني که همسرانشان را از دست داده اند، معادل مهريه اي که داده اند از غنايم بپردازيد، و از خدايي که به او ايمان داريد پروا کنيد.
 
+ نوشته شده در سه شنبه 27 شهريور 1397برچسب:قرآن,ازدواج,همسر,مرد,زن,شوهر,کنیز,خواهر,عمه,خاله,مادر ناتنی,دختر,طلاق,زنان با ایمان,مهریه,عقد,غلام, ساعت 11:52 توسط آزاده یاسینی


وحی در قرآن

*هيچ بشري را نسزد که خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحي يا از پشت حجاب غيب يا رسولي مي فرستد؛ پس فرشته به اذن او آنچه را بخواهد وحي مي کند؛ يقيناً او بلند مرتبه و حکيم است.

*و همان گونه روحي را از امر خود به تو وحي کرديم. تو نمي دانستي کتاب و ايمان چيست؟ ولي آن را نوري قرار داديم که هر کس از بندگانمان را بخواهيم به وسيله آن هدايت مي کنيم؛ بي ترديد تو به راهي راست هدايت مي نمايي.
*راه آن خدايي که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالکيّت و فرمانروايي اوست. آگاه باشيد! که همه امور به سوي خدا بازمي گردد.
+ نوشته شده در دو شنبه 26 شهريور 1397برچسب:قرآن,خدا,وحی,پیامبر,پیغمبر,نبی,رسول, ساعت 10:34 توسط آزاده یاسینی


معجزه در قرآن

*با سخت ترين سوگندهايشان به خدا سوگند خوردند که اگر معجزه دلخواهشان براي آنان آيد، قطعاً به آن ايمان مي آورند، بگو: معجزات فقط در اختيار خداست، و شما چه مي دانيد حقيقت اين است که اگر آن معجزه هم بيايد، ايمان نمي آورند.و دل ها و ديدگانشان را وارونه و دگرگون کرديم، همان گونه که نخستين بار به آيات قرآن ايمان نياوردند، آنان را در طغيانشان رها مي کنيم تا پيوسته سرگردان باشند.

*پس موسي عصايش را انداخت، پس به ناگاه اژدهايي آشکار شد.و دستش را از گريبانش بيرون کشيد که ناگاه دست براي بينندگان سپيد و درخشان گشت.
*حضرت عيسي و با مردم در گهواره  و در ميان سالي سخن مي گويد و از شايستگان است.
*و ادعايشان كه ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشته‏ايم و حال آنكه نه او را كشتند و نه بر دار كردند، بلكه  بر آنان مشتبه شد، و كسانى كه در اين امر اختلاف كردند از آن در شك ‏اند و به آن علم ندارند، فقط پيروى از حدس و گمان مى‏كنند و او را به يقين نكشته ‏اند. بلکه خدا او را به سوي خود بالا برد؛ و خدا همواره تواناي شکست ناپذير و حکيم است.
*و ما قبل از تو رسولاني فرستاديم و براي آنها همسران و فرزنداني قرار داديم، و هيچ رسولي نمي‏توانست معجزه اي بياورد، مگر به فرمان خدا، هر زماني كتابي دارد .
*و هيچ چيز، ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينکه پيشينيان، آن معجزات را تکذيب کردند . و به قوم ثمود ناقه داديم که معجزه اي روشن بود، ولي به آن ستم کردند و ما معجزات را جز براي هشدار دادن به مردم نمي فرستيم.
*پس مريم به نوزاد[حضرت عيسي] اشاره کرد گفتند: چگونه با کودکي که در گهواره است، سخن بگوييم؟! نوزادگفت: بي ترديد من بنده خدايم، به من کتاب عطا کرده و مرا پيامبر قرار داده است.و هر جا که باشم بسيار بابرکت و سودمندم قرار داده، و مرا تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است.و مرا نسبت به مادرم نيکوکار گردانيده و گردنکش و تيره بختم قرار نداده است.و سلام بر من روزي که زاده شدم، و روزي که مي ميرم، و روزي که زنده برانگيخته مي شوم.
*و اي موسي، اينک بازگو تا چه به دست راست داري؟گفت: اين عصاي من است، بر آن تکيه مي زنم، و با آن برگ درختان را براي گوسفندانم فرو مي ريزم و مرا در آن نيازهاي ديگري هم هست.خدا فرمود: اي موسي! آن را بيفکن.پس آن را افکند، ناگهان ماري عظيم شد که به سرعت مي شتافت.خدا فرمود: آن را بگير و مترس که بي درنگ آن را به کيفيت اولش باز مي گردانيم.و دستت را در گريبانت کن تا بدون هيچ عيبي سفيد و درخشان بيرون آيد، معجزه اي ديگر است.
*و اوست که دو دريا را به هم آميخت، اين خوش طعم و گوارا، و اين شور و تلخ است، وميان آن دو مانع و حايل و سدّي نفوذناپذير واستوار قرار داد 
*پس [موسي] عصايش را انداخت و ناگهان اژدهايي حقيقي نمايان شد،و دست خود را در گريبان فرو برد و بيرون آورد در برابر بينندگان سفيد و روشن بود.
*پس به موسي وحي کرديم که عصايت را به اين دريا بزن. پس از هم شکافت و هر پاره اش چون کوهي بزرگ بود.
*و آن گروه ديگر را به دريا نزديک کرديم،و موسي و هر که با او بود، همه را نجات داديم.
*آن گاه آن گروه ديگر را غرق کرديم.
*دو دريا مساوي نيستند، اين يکي شيرين و از بين برنده تشنگي و نوشيدنش گوارا و آن يکي شور و تلخ است؛ و از هر يک گوشتي تازه مي خوريد و زينتي که آن را مي پوشيد، استخراج مي کنيد. و کشتي ها را در آن مي بيني که آب را مي شکافند و مي روند تا شما از فضل او بجوييد و باشد که سپاس گزاري کنيد.
*دو درياي را روان ساخت در حالي که همواره باهم تلاقي و برخورد دارند؛
*ميان آن دو حايلي است که به هم تجاوز نمي کنند
*پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟
*از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان بيرون مي آيد.
*پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟
*و براي او است كشتيهاي ساخته شده‏ اي كه در دريا به حركت درمي آيند كه همچون كوهي هستند!
*پس کداميک از نعمت هاي پروردگارتان را انکار مي کنيد؟
+ نوشته شده در یک شنبه 25 شهريور 1397برچسب:قرآن,معجزه,یدبیضا,دست درخشان,موسی,عصا,اژدها,گهواره,سخن گفتن,عیسی,عروج,به سوی خدا,ناقه,قوم ثمود,صالح,دریا,تلخ و شیرین, ساعت 9:54 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت یوسف در قرآن

*آن گاه که يوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب ديدم يازده ستاره و خورشيد و ماه برايم سجده کردند!

*گفت: اي پسرک من! خواب خود را براي برادرانت مگو که نقشه اي خطرناک بر ضد تو به کار مي بندند، بدون شک شيطان براي انسان دشمني آشکار است.
*و اين چنين پروردگارت تو را برمي گزيند و از تفسير خواب ها به تو مي آموزد، و نعمتش را بر تو و بر آل يعقوب تمام مي کند، چنانکه پيش از اين بر پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام کرد؛ يقيناً پروردگارت دانا و حکيم است.
*بي ترديد يوسف و برادرانش نشانه هايي براي مردم کنجکاو است.
*هنگامي را که برادران گفتند: با اينکه ما گروهي نيرومنديم، يوسف و برادرش نزد پدرمان از ما محبوب ترند، و قطعاً پدرمان در اشتباه روشن و آشکاري است.
*يوسف را بکشيد و يا او را در سرزمين نامعلومي بيندازيد، تا توجه و محبت پدرتان فقط معطوف به شما شود. و پس از اين گناه مردمي شايسته خواهيد شد.
*يکي از آنان گفت: يوسف را نکشيد، اگر مي خواهيد کاري بر ضد او انجام دهيد، وي را در مخفي گاه آن چاه اندازيد، که برخي رهگذران او را برگيرند.
*گفتند: اي پدر! تو را چه شده که ما را نسبت به يوسف امين نمي داني با اينکه ما بدون ترديد خيرخواه اوييم.
*فردا او را با ما روانه کن تا بگردد و بازي کند، قطعاً ما حافظ و نگهبان او خواهيم بود.
*گفت: بردن او مرا سخت اندوهگين مي کند، و مي ترسم شما از او غفلت کنيد و گرگ، او را بخورد.
* گفتند: اگر با بودن ما که گروهي نيرومنديم، گرگ او را بخورد، يقيناً ما در اين صورت زيانکار و بي مقداريم.
*هنگامي كه او را با خود بردند، و تصميم گرفتند وي را در مخفي گاه چاه قرار دهند ما به او وحي فرستاديم كه آنها را در آينده از اين كارشان باخبر خواهي ساخت، در حالي كه آنها نمي‏دانند.
*و شبان گاه گريه کنان نزد پدر آمدند.
*گفتند: اي پدر! ما يوسف را در کنار بار و کالاي خود نهاديم و براي مسابقه رفتيم؛ پس گرگ، او را خورد و تو ما را تصديق نخواهي کرد اگرچه راست بگوييم!
*و پيراهن او را با خوني دروغين آوردند، گفت: هوسهاي نفساني شما اين كار را برايتان آراسته! من صبر جميل مي‏كنم و از خداوند در برابر آنچه شما مي‏گوئيد ياري مي‏طلبم.
*و کارواني آمد، پس آب آورشان را فرستادند، او دلوش را به چاه انداخت، گفت: مژده! اين پسري نورس است! و او را به عنوان کالا پنهان کردند؛ و خدا به آنچه مي خواستند انجام دهند، دانا بود.
*و او را به بهايي ناچيز، درهمي چند فروختند و نسبت به او بي رغبت بودند.
*آن مرد مصري که يوسف را خريد، به همسرش گفت: جايگاهش را گرامي دار، اميد است به ما سودي دهد، يا او را به فرزندي انتخاب کنيم. اين گونه يوسف را در سرزمين مصر مکنت بخشيديم و به او از تعبير خواب ها بياموزيم؛ و خدا بر کار خود چيره و غالب است، ولي بيشتر مردم نمي دانند.
*و هنگامي که يوسف به سنّ کمال رسيد، حکمت و دانش به او عطا کرديم، و ما نيکوکاران را اين گونه پاداش مي دهيم.
*و آن که يوسف در خانه اش بود، از يوسف با نرمي و مهرباني خواستار کام جويي شد، و همه درهاي کاخ را بست و به او گفت: پيش بيا يوسف گفت: پناه به خدا، او پروردگار من است، جايگاهم را نيکو داشت، به يقين ستمکاران رستگار نمي شوند.
*بانوي کاخ به يوسف حمله کرد و يوسف هم اگر برهان پروردگارش را نديده بود به او حمله مي کرد. اين گونه تا زد و خورد و عمل خلاف عفت آن بانو را از او بگردانيم؛ زيرا او از بندگان خالص شده ما بود.
*و هر دو به سوي در کاخ پيشي گرفتند، و بانو پيراهن يوسف را از پشت پاره کرد و در کنار در به شوهر وي برخوردند؛ بانو به شوهرش گفت: کسي که نسبت به خانواده ات قصد بدي داشته باشد، کيفرش جز زندان يا شکنجه دردناک .
*يوسف گفت: او از من خواستار کام جويي شد. و گواهي از خاندان بانو چنين داوري کرد: اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده، بانو راست مي گويد و يوسف دروغگوست.
*و اگر پيراهنش از پشت پاره شده، بانو دروغ مي گويد و يوسف راستگوست.
*پس همسر بانو چون ديد پيراهن يوسف از پشت پاره شده، گفت: اين از نيرنگ شما است، بي ترديد نيرنگ شما بزرگ است.
*يوسفا! اين داستان را نديده بگير. و تو از گناهت استغفار کن؛ زيرا تو از خطاکاراني.
*و گروهي از زنان در شهر شايع کردند که همسر عزيز در حالي که عشق آن نوجوان در درون قلبش نفوذ کرده از او درخواست کام جويي مي کند؛ يقيناً ما او را در گمراهي آشکاري مي بينيم.
* پس هنگامي که بانوي کاخ گفتارِ مکرآميز آنان را شنيد به مهماني دعوتشان کرد، و براي آنان تکيه گاه آماده نمود و به هر يک از آنان کاردي داد و به يوسف گفت: به مجلس آنان در آي. هنگامي که او را ديدند به حقيقت در نظرشان بزرگ يافتند و دست هايشان را بريدند و گفتند: حاشا که اين بشر باشد! او جز فرشته اي بزرگوار نيست.
* بانوي کاخ گفت: اين همان کسي است که مرا درباره عشق او سرزنش کرديد. به راستي من از او خواستار کام جويي شدم، ولي او در برابر خواست من به شدت خودداري کرد، و اگر فرمانم را اجرا نکند يقيناً خوار و حقير به زندان خواهد رفت.
*يوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوب تر است از عملي که مرا به آن مي خوانند، و اگر نيرنگشان را از من نگرداني به آنان رغبت مي کنم و از نادانان مي شوم.
*پس پروردگارش خواسته اش را اجابت کرد و نيرنگ زنان را از او بگردانيد؛ زيرا خدا شنوا و داناست.
*آن گاه آنان پس از آنکه نشانه ها را ديده بودند، عزمشان بر اين جزم شد که تا مدتي او را به زندان اندازند.
*و دو غلام با يوسف به زندان افتادند. يکي از آن دو نفر گفت: من پي در پي خواب مي بينم که شراب، مي فشارم، و ديگري گفت: من خواب مي بينم که بر سر خود نان حمل مي کنم پرندگان از آن مي خورند، از تعبير آن ما را خبر ده؛ زيرا ما تو را از نيکوکاران مي دانيم.
* گفت: هيچ جيره غذايي براي شما نمي آيد مگر آنکه من شما را پيش از آمدنش از تعبير آن خواب آگاه مي کنم، اين از حقايقي است که خدا به من آموخته است؛ زيرا من آيين مردمي را که به خدا ايمان ندارند و به سراي آخرت کافرند، رها کرده ام.
*و از آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروي کرده ام، براي ما شايسته نيست که چيزي را شريک خدا قرار دهيم. اين از فضل خدا بر ما و بر مردم است، ولي بيشتر مردم ناسپاسند.
*اي دو يار زندان! آيا معبودان متعدد و متفرق بهتر است يا خداي يگانه مقتدر؟
*شما به جاي خدا جز با نام هايي بي اثر و بي معنا که خود و پدرانتان آنها را نامگذاري کرده ايد نمي پرستيد، خدا هيچ دليلي نازل نکرده است. حکم فقط ويژه خداست، او فرمان داده که جز او را نپرستيد. دين درست و راست و آيين پابرجا و حق همين است، ولي بيشتر مردم نمي دانند.
*اي دو يار زندان! اما يکي از شما سرور خود را شراب مي نوشاند، اما ديگري به دار آويخته مي شود و پرندگان از سر او خواهند خورد. تعبير خوابي که از من جويا شديد، تحققّش قطعي و انجامش حتمي شده است.
*و به يکي از آن دو نفر که دانست آزاد مي شود، گفت: مرا نزد سرور خود ياد کن. ولي شيطان ياد کردنِ از يوسف را نزد سرورش از ياد او برد؛ در نتيجه چند سالي در زندان ماند.
*و پادشاه گفت: پي در پي در خواب مي بينم که هفت گاو لاغر، هفت گاو فربه را مي خورند، و نيز هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک را مشاهده مي کنم؛ شما اي بزرگان! اگر تعبير خواب مي دانيد درباره خوابم نظر دهيد.
*گفتند: خواب هايي پريشان و آشفته است و ما به تعبير خواب هاي پريشان و آشفته دانا نيستيم.
*از آن دو زنداني آنکه آزاد شده بود و پس از مدتي به ياد آورد گفت: من يقيناً شما را از تعبير آن آگاه مي کنم، پس بفرستيد.
*تو اي يوسف! اي راستگوي درباره هفت گاو فربه که هفت لاغر آنان را مي خورند، و هفت خوشه سبز و خشک ديگر، نظرت را براي ما بيان کن. اميد است نزد مردم برگردم، باشد که آگاه شوند.
*گفت: هفت سال با تلاش پي گير زراعت کنيد، پس آنچه را درو کرديد جز اندکي که خوراک شماست در خوشه اش باقي گذاريد.
*سپس بعد از آن هفت سال سخت و دشوار مي آيد که آنچه را براي آن ذخيره کرده ايد مگر اندکي که براي کاشتن نگهداري مي کنيد، مي خوريد.
*آن گاه بعد از آن سالي مي آيد که مردم در آن باران يابند و در آن عصاره ميوه مي گيرند.
*و پادشاه گفت: يوسف را نزد من آوريد. هنگامي که فرستاده نزد يوسف آمد، يوسف گفت: نزد سرورت بازگرد و از او بپرس حال و داستان زناني که دست هاي خود را بريدند، چه بود؟ يقيناً پروردگارم به نيرنگ آنان داناست.
*گفت: داستان شما هنگامي که يوسف را به کام جويي دعوت کرديد چيست؟ گفتند: پاک و منزّه است خدا! ما هيچ بدي در او سراغ نداريم. همسر عزيز گفت: اکنون حق به خوبي آشکار شد، من از او درخواست کام جويي کردم، يقيناً يوسف از راستگويان است.
*و اين اعتراف براي اين است که يوسف بداند من در غياب او به وي خيانت نورزيدم و اينکه خدا نيرنگ خيانت کاران را به نتيجه نمي رساند.
*من خود را از گناه تبرئه نمي کنم؛ زيرا نفس طغيان گر، بسيار به بدي فرمان مي دهد مگر زماني که پروردگارم رحم کند؛ زيرا پروردگارم بسيار آمرزنده و مهربان است.
*و پادشاه گفت: يوسف را نزد من آوريد تا او را براي کارهاي خود برگزينم. پس هنگامي که با يوسف سخن گفت به او اعلام کرد: تو امروز نزد ما داراي منزلت ومقامي و اميني.
*يوسف گفت: مرا سرپرست خزانه هاي اين سرزمين قرار ده؛ زيرا من نگهبان دانايي هستم.
*اين گونه يوسف را در سرزمين مکانت و قدرت داديم که هر جاي آن بخواهد اقامت نمايد. رحمت خود را به هر کس که بخواهيم مي رسانيم و پاداش نيکوکاران را تباه نمي کنيم.
*و يقيناً پاداش آخرت براي کساني که ايمان آورده اند وهمواره پرهيزکاري مي کردند، بهتر است.
*و برادران يوسف آمدند وبر او وارد شدند. پس او آنان را شناخت وآنان او را نشناختند.
*و هنگامي که زاد و توشه آنان را در اختيارشان قرار داد، گفت: برادر پدري خود را نزد من آوريد، آيا نمي بينيد که من پيمانه را کامل و تمام مي پردازم و بهتر از هر کس مهمانداري مي کنم؟
*پس اگر او را نزد من نياوريد، هيچ پيمانه اي پيش من نداريد و نزديک من نياييد.
*گفتند: مي کوشيم رضايت پدرش را به آوردن او جلب کنيم، و يقيناً اين کار را انجام خواهيم داد.
*و به کارگزاران و گماشتگانش گفت: اموالشان را در بارهايشان بگذاريد، اميد است وقتي به خاندان خود برگشتند آن را بشناسند، باشد که دوباره برگردند.
*پس هنگامي که به سوي پدرشان بازگشتند، گفتند: اي پدر! پيمانه از ما منع شد، پس برادرمان را با ما روانه کن تا پيمانه بگيريم، يقيناً ما او را حفظ خواهيم کرد.
*گفت: آيا همان گونه که شما را پيش از اين نسبت به برادرش امين پنداشتم، درباره او هم امين پندارم؟ پس خدا بهترين نگهبان است و او مهربان ترين مهربانان است.
*و هنگامي که کالايشان را گشودند، ديدند اموالشان را به آنان بازگردانده اند، گفتند: اي پدر! چه مي خواهيم؟ اين اموال ماست که به ما بازگردانده و ما براي خانواده خود آذوقه مي آوريم و برادرمان را حفظ مي کنيم، و بار شتري اضافه مي کنيم و آن باري ناچيز است.
*گفت: برادرتان را همراه شما نمي فرستم تا اينکه پيمان محکمي از خدا به من بسپاريد که او را حتماً به من بازگردانيد، مگر اينکه نتوانيد. پس هنگامي که پيمان استوارشان را به پدر سپردند، گفت: خدا بر آنچه مي گوييم، وکيل است.
*و گفت: اي پسرانم! از يک در وارد نشويد بلکه از درهاي متعدد وارد شويد، و البته من نمي توانم هيچ حادثه اي را که از سوي خدا براي شما رقم خورده از شما برطرف کنم، حکم فقط ويژه خداست، بر او توکل کرده ام، و توکل کنندگان بايد به خدا توکل کنند.
*هنگامي که فرزندان يعقوب از آنجايي که پدرشان دستور داده بود، وارد شدند، تدبير يعقوب نمي توانست هيچ حادثه اي را که از سوي خدا رقم خورده بود، از آنان برطرف کند جز خواسته اي که در دل يعقوب بود که خدا آن را به انجام رساند، يعقوب به سبب آنکه تعليمش داده بوديم از دانشي برخوردار بود ولي بيشتر مردم نمي دانند.
*و هنگامي که بر يوسف وارد شدند، برادرش را کنار خود جاي داد، گفت: بي ترديد من برادر تو هستم، بنابراين بر آنچه آنان همواره انجام مي دادند اندوهگين مباش.
*پس هنگامي که بارشان را آماده کرد، آبخوري را در بار برادرش گذاشت. سپس ندا دهنده اي بانگ زد: اي کاروان! يقيناً شما دزد هستيد!
*کاروانيان روي به گماشتگان کردند و گفتند: چه چيزي گم کرده ايد؟
*گفتند: آبخوري شاه را گم کرده ايم و هر کس آن را بياورد، يک بار شتر مژدگاني اوست و من ضامن آن هستم.
*گفتند: به خدا سوگند شما به خوبي دانستيد که ما نيامده ايم در اين سرزمين فساد کنيم، و هيچ گاه دزد نبوده ايم.
*گماشتگان گفتند: اگر شما دروغگو باشيد کيفرش چيست؟
*گفتند: کسي که آبخوري در بار و بنه اش پيدا شود، کيفرش خود اوست . ما ستمکاران را به همين صورت کيفر مي دهيم.
*پس پيش از بارِ برادرش، شروع به بارهاي برادران کرد، آن گاه آبخوري پادشاه را از بار برادرش بيرون آورد. ما اين گونه براي يوسف چاره انديشي نموديم؛ زيرا او نمي توانست بر پايه قوانين پادشاه برادرش را بازداشت کند مگر اينکه خدا بخواهد. هر که را بخواهيم درجاتي بالا مي بريم و برتر از هر صاحب دانشي، دانشمندي است.
*گفتند اگر او دزدي كرده برادرش نيز قبل از او دزدي كرده، يوسف  اين را در درون خود پنهان داشت و براي آنها اظهار نداشت گفت شما بدتر هستيد و خدا از آنچه توصيف مي‏كنيد آگاه تر است.
*گفتند: اي عزيز! او را پدري سالخورده و بزرگوار است، پس يکي از ما را به جاي او بازداشت کن، بي ترديد ما تو را از نيکوکاران مي بينيم.
*گفت: پناه بر خدا از اينکه بازداشت کنيم مگر کسي را که متاع خود را نزد وي يافته ايم، که در اين صورت ستمکار خواهيم بود.
*پس هنگامي که از عزيز مأيوس شدند، در کناري به گفتگوي پنهان پرداختند. بزرگشان گفت: آيا ندانستيد که پدرتان از شما پيمان استوار خدايي گرفت و پيش تر هم درباره يوسف کوتاهي کرديد، بنابراين من هرگز از اين سرزمين بيرون نمي آيم تا پدرم به من اجازه دهد، يا خدا درباره من حکم کند؛ و او بهترين حکم کنندگان است.
*شما به سوي پدرتان بازگرديد، پس به او بگوييد: اي پدر! بدون شک پسرت دزدي کرد، و ما جز به آنچه دانستيم گواهي نداديم وحافظ ونگهبان نهان هم نبوديم.
*حقيقت را از شهري که در آن بوديم و از کارواني که با آن آمديم بپرس؛ و يقيناً ما راستگوييم.
*گفت: بلکه نفوس شما کاري را در نظرتان آراست پس من بدون جزع و بيتابي شکيبايي مي ورزم، اميد است خدا همه آنان را پيش من آرد؛ زيرا او بي ترديد، دانا و حکيم است.
*و از آنان کناره گرفت و گفت: دريغا بر يوسف! و در حالي که از غصّه لبريز بود دو چشمش از اندوه، سپيد شد.
*گفتند: به خدا آن قدر از يوسف ياد مي کني تا سخت ناتوان شوي يا جانت را از دست بدهي.
*گفت: شکوه اندوه شديد و غم و غصه ام را فقط به خدا مي برم و از خدا مي دانم آنچه را که شما نمي دانيد.
*اي پسرانم! برويد آن گاه از يوسف و برادرش جستجو کنيد و از رحمت خدا مأيوس نباشيد؛ زيرا جز مردم کافر از رحمت خدا مأيوس نمي شوند.
*پس هنگامي که بر يوسف وارد شدند، گفتند: عزيزا! از سختي به ما و خانواده ما گزند و آسيب رسيده و مال ناچيزي آورده ايم، پس پيمانه ما را کامل بده و بر ما صدقه بخش؛ زيرا خدا صدقه دهندگان را پاداش مي دهد.
*گفت: آيا زماني که نادان بوديد، دانستيد با يوسف و برادرش چه کرديد؟
*گفتند: شگفتا! آيا تو خود يوسفي؟! گفت: من يوسفم و اين برادر من است، همانا خدا بر ما منت نهاده است؛ بي ترديد هر کس پرهيزکاري کند و شکيبايي ورزد، زيرا خدا پاداش نيکوکاران را تباه نمي کند.
*گفتند: به خدا سوگند يقيناً که خدا تو را بر ما برتري بخشيد و به راستي که ما خطاکار بوديم.
*گفت: امروز هيچ ملامت و سرزنشي بر شما نيست، خدا شما را مي آمرزد و او مهربان ترين مهربانان است.
*اين پيراهنم را ببريد، و روي صورت پدرم بيندازيد، او بينا مي شود و همه خاندانتان را نزد من آوريد.
*و زماني که کاروان رهسپار شد، پدرشان گفت: بي ترديد، بوي يوسف را مي يابم اگر مرا سبک عقل ندانيد.
*گفتند: به خدا سوگند تو در همان خطا و گمراهي ديرينت هستي.
*پس هنگامي که مژده رسان آمد، پيراهن را بر صورت او افکند و او دوباره بينا شد، گفت: آيا به شما نگفتم که من از خدا حقايقي مي دانم که شما نمي دانيد؟
*گفتند: اي پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه، بي ترديد ما خطاکار بوده ايم.
* گفت: براي شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم کرد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
*پس زماني که بر يوسف وارد شدند، پدر و مادرش را کنار خود جاي داد و گفت: همگي با خواست خدا در کمال امنيت وارد مصر شويد.
*و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و همه براي او به سجده افتادند و گفت: اي پدر! اين تعبير خواب پيشين من است که پروردگارم آن را تحقق داد، و يقيناً به من احسان کرد که از زندان رهاييم بخشيد، و شما را پس از آنکه شيطان ميان من و برادرانم فتنه انداخت، از آن بيابان نزد من آورد، پروردگارم براي هر چه بخواهد با لطف برخورد مي کند؛ زيرا او دانا و حکيم است.
*پروردگارا! تو بخشي از فرمانروايي را به من عطا کردي و برخي از تعبير خواب ها را به من آموختي. اي پديد آورنده آسمان ها و زمين! تو در دنيا و آخرت سرپرست و يار مني در حالي که تسليم باشم جانم را بگير، و به شايستگان مُلحقم کن.
*اين از سرگذشت هاي پرفايده غيب است که به تو وحي مي کنيم، و تو هنگامي که آنان در کارشان تصميم گرفتند و نيرنگ مي کردند، نزدشان نبودي.
*و پيش از تو جز مرداني از اهل آبادي ها را که به آنان وحي مي نموديم نفرستاديم. آيا به گردش و سفر در زمين نرفتند تا با تأمل بنگرند که عاقبت کساني که پيش از آنان بودند چگونه بود؟ و مسلماً سراي آخرت براي کساني که پرهيزکاري کردند، بهتر است؛ آيا نمي انديشيد؟
*بي ترديد يوسف پيش از اين دلايل روشني براي شما آورد، ولي شما همواره نسبت به آنچه که آورده بود در ترديد بوديد، تا زماني که از دنيا رفت،گفتيد: خدا هرگز بعد از او پيامبري مبعوث نخواهد کرد، اين گونه خدا هر اسراف کار ترديد کننده اي را گمراه مي کند.


 


ماه محرم

حســین(ع) جان

هرچـہ پُـل پشتـــ سرم هستـــ
خرابش بنما
تا بهـ فکرم نزند از ره تو برگردم...

+ نوشته شده در جمعه 23 شهريور 1397برچسب:اس ام اس,پیامک,ماه محرم,امام حسین, ساعت 17:35 توسط آزاده یاسینی


شاهزاده خانم های ایرانی

آزادخـت : ملکه امپراتوري ساساني،مبارز و موسس جندي شاهپور،همسر خردمند شاهپور بزرگ

آزادخت به معني  : دختر آزاد و رها


او به همراه شوهرش موسس مرکز مهم آموزش عالي جندي شاهپور بودند . او يک نظامي نبود اما شمشير باز ماهري بود و در کنار همسرش در جنگها شرکت ميکرد . ايران براي سالها با امپراتوري روم در جنگ بود و زنان همواره ، دليرانه در کنار مردانشان مبارزه ميکردند و تا آخرين قطره خونشان ، در دفاع از ميهنشان تلاش ميکردند . درحاليکه در ارتش روم هرگز سرباز زن ديده نميشد . در طول سلسله ساساني ، بسياري از سربازان فارسي اسير شده توسط رومي ها ، زنان مبارز فارسي بودند . اقتصاد اصلي امپراطوري وحشيانه روم در آن زمان ، بر پايه اقتصاد برده داري بود ، که از طريق اسيران جنگي که با خونريزيهاي فراوان در جنگها به اسارت گرفته ميشدند اداره ميشد . هدف اصلي آنها فتح ايران بود ، اما با وجود جنگ هاي بسيار و غير ضروري که تضعيف هر دو طرف و پرداخت هزينه هاي گزاف را در بر داشت ، هرگز موفق نشدند . شاه بزرگ ايران ، شاهپور ، به عنوان درس عبرت دادن به امپراتور والرين ( امپراتور روم ) به آنها حمله کرد ، و امپراتوري والرين و کل روم را گرفت  تا دوباره هرگز به ايران چشم ندوزند . او موفق به فتح بيش از سه امپراتوري روم  : والرين  ، گرديانوس سوم  و  فيليپ ، شد .


داستان حضرت یعقوب در قرآن

*آيا شما هنگامي که يعقوب را مرگ در رسيد حاضر بوديد؟آن گاه که به پسران خود گفت: پس از من چه چيزي را مي پرستيد؟ گفتند: خداي تو و خداي پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را که خداي يگانه است مي پرستيم، و ما تسليم اوييم.

*و گفتند: يهودي يا نصراني باشيد تا هدايت يابيد. بگو: بلکه از آيين ابراهيم يکتاپرست و حق گرا و او هرگز از مشرکان نبود.
* بگوييد: ما به خدا و آنچه به سوي ما نازل شده، و به آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگانِ آنان فرود آمده، و به آنچه به موسي و عيسي و آنچه به پيامبران از ناحيه پروردگارشان داده شده ايمان آورديم؛ ميان هيچ يک از آنان فرقي نمي گذاريم، و ما در برابر او تسليم هستيم.
*پس اگر آنان هم به آنچه شما به آن ايمان آورده ايد، ايمان آورند مسلماً هدايت يافته اند، و اگر روي برتابند جز اين نيست که در ستيز و دشمني اند؛ پس به زودي خدا شرّ آنان را دفع خواهد کرد؛ و او شنوا و داناست.
*و اسحاق و يعقوب را به عنوان عطايي افزون، به او بخشيديم و همه را افرادي شايسته قرارداديم. و آنان را پيشواياني قرار داديم که به فرمان ما هدايت مي کردند، و انجام دادن کارهاي نيک و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحي کرديم، و آنان فقط پرستش کنندگان ما بودند.
*و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ياد کن که داراي قدرت و بصيرت بودند.
*ما آنان را با ياد کردن سراي آخرت با اخلاصي ويژه خالص ساختيم.
* به يقين آنان در پيشگاه ما از برگزيدگان و نيکان اند.


داستان حضرت یحیی در قرآن

*پس فرشتگان، زکريا را در حالي که در محراب عبادت به نماز ايستاده بود، ندا دادند که خدا تو را به يحيي بشارت مي دهد که تصديق کننده کلمه اي از سوي خدا است و سرور و پيشوا، و نگاهدار خود از مُشتهيات نفساني، و پيامبري از شايستگان است.

*اي يحيي! کتاب را به قوت و نيرومندي بگير؛ و به او در حالي که کودک بود، حکمت داديم.
*و از سوي خود مهرورزي و پاکي و شايستگي به او عطا کرديم و او همواره پرهيزکار بود.
*و به پدر و مادرش نيکوکار بود و سرکش و نافرمان نبود.
*و بر او سلام باد روزي که زاده شد، و روزي که مي ميرد، و روزي که زنده برانگيخته مي شود.
+ نوشته شده در پنج شنبه 22 شهريور 1397برچسب:قرآن,ترجمه,داستان,یحیی,زکریا,سرور,پیشوا,نگاهدار,پیامبر,نبی, ساعت 11:2 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت هارون در قرآن

*و هنگامي که موسي خشمگين و بسيار اندوهناک به سوي قومش بازگشت، گفت: پس از من بد جانشيناني برايم بوديد، آيا بر فرمان پروردگارتان پيشي گرفتيد  و الواح را افکند و سر برادرش را گرفت او را به سوي خود مي کشيد. [هارون] گفت: اي فرزند مادرم! اين گروه مرا ناتوان وزبون شمردند، و نزديک بود مرا به قتل برسانند، پس مرا با مؤاخذه کردنم دشمنْ شاد مکن، و باگروه ستمکاران قرار مده.

*گفت: پروردگارا! مرا و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمتت درآور، که تو مهربان ترين مهرباناني.
*آن گاه پس از آنان موسي و هارون را با آيات خود به سوي فرعون و اشراف و سران قومش فرستاديم، پس آنان تکبّر ورزيدند و آنان گروهي گنهکار بودند.
*گفتند: آيا به سوي ما آمده اي تا ما را از آييني که پدرانمان را بر آن يافته ايم، برگرداني و قدرت و حکومت در اين سرزمين براي شما دو نفر باشد؟ و ما به شما دو نفر ايمان نمي آوريم!
*و به موسي و برادرش وحي کرديم که خانه هايي در سرزمين مصر براي قوم خود فراهم آوريد، و خانه هايتان را روبروي هم قرار دهيد، و نماز را برپا داريد، و مؤمنان را مژده ده.
*فرمود: دعاي شما دو نفر پذيرفته شد؛ بنابراين پابرجا و استوار باشيد واز روش کساني که جاهل و نادانند، پيروي نکنيد.
*و از رحمت خود برادرموسي، هارون را که داراي مقام پيامبري بود، به او بخشيديم.
*يقيناً به موسي و هارون جداکننده و نور و مايه يادآوري براي پرهيزکاران عطا کرديم.
*همانان که در پنهاني از پروردگارشان مي ترسند و از قيامت هم بيمناکند.
*سپس موسي و برادرش هارون را با معجزات و آيات خود و دليلي روشن فرستاديم،به سوي فرعون و سران و اشراف قومش، پس تکبّر ورزيدند؛ و آنان قومي برتري جو بودند.
*و گفتند: آيا به دو بشري که مانند خودمان هستند ايمان بياوريم در حالي که قوم آن دو بردگان ما هستند؟
*در نتيجه هر دو را تکذيب کردند و از هلاک شدگان شدند.
*و به راستي به موسي کتاب داديم، و برادرش هارون را همراه او دستيار و کمک قرار داديم.
*پس گفتيم: هر دو به سوي گروهي که آيات ما را تکذيب کردند، برويد.در نتيجه آنان را به شدت درهم کوبيده و هلاک کرديم.
*[موسي]گفت: پروردگارا! به راستي مي ترسم مرا تکذيب کنند، و سينه‏ ام تنگ مي‏شود، و زبانم به قدر كافي گويا نيست هارون نيز رسالت ده 
*[موسي گفت]و آنها بر من گناهي دارند مي‏ترسم مرا به قتل برسانند.گفت: اين چنين نيست پس شما دو نفر معجزات ما را ببريد که يقيناً ما همراه شما شنونده هستيم 
*بنابراين خود را به فرعون برسانيد و بگوييد: يقيناً ما فرستاده پروردگار جهانيانيم.
*و به راستي ما به موسي و هارون نعمت داديم،
*و آن دو نفر و قومشان را از اندوه بزرگ نجات بخشيديم،
*و آنان را ياري داديم در نتيجه پيروز شدند،
*و هر دو را کتاب بسيار روشنگر عطا کرديم،
*وبه راه راست هدايتشان نموديم،
*و در ميان آيندگان براي هر دو نفر نام نيک به جا گذاشتيم.
*سلام بر موسي و هارون.
*ما نيکوکاران را اين گونه پاداش مي دهيم.
*بي ترديد هر دو از بندگان مؤمن ما بودند،






 
+ نوشته شده در چهار شنبه 21 شهريور 1397برچسب:قرآن,داستان,حضرت هارون,حضرت موسی,برادر موسی,جانشین موسی,فرعون,سران قوم,سرزمین,مصرنماز,معجزه,کتاب روشنگر,تورات, ساعت 12:47 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت عیسی بن مریم در قرآن

*از آن فرستادگان برخي را بر برخي برتري بخشيديم. از آنان کسي است که خدا با او سخن گفت، و برخي از آنان را درجات و مراتبي بالا برد. و عيسي بن مريم را دلايل و نشانه هاي روشن داديم، و او را به وسيله روح القدس توانايي بخشيديم. و اگر خدا مي خواست کساني که بعد از آنان آمدند، پس از آنکه دلايل و براهين روشن به آنان رسيد، با هم نمي جنگيدند، ولي اختلاف کردند، پس برخي از آنان ايمان آوردند و برخي کفر ورزيدند، قطعاً خدا اگر مي خواست نمي جنگيدند، ولي خدا آنچه را مي خواهد انجام مي دهد.

*و با مردم در گهواره  و در ميان سالي سخن مي گويد و از شايستگان است.و به او کتاب و حکمت و تورات و انجيل مي آموزد.
*و به رسالت و پيامبري به سوي بني اسرائيل مي فرستد که  من از سوي پروردگارتان براي شما نشانه اي آورده ام؛ من از گِل براي شما چيزي به شکل پرنده مي سازم و در آن مي دَمم که به اراده و مشيّت خدا پرنده اي مي شود؛ و کور مادرزاد و مبتلاي به پيسي را بهبود مي بخشم؛ و مردگان را به اِذن خدا زنده مي کنم؛ و شما را از آنچه مي خوريد و آنچه در خانه هايتان ذخيره مي کنيد خبر مي دهم؛ مسلماً اگر مؤمن باشيد اين براي شما نشانه اي است;
*وآنچه را از تورات پيش از من بوده، تصديق دارم و تا برخي از چيزهايي را که  بر شما حرام شده حلال کنم، وبراي شما نشانه اي  از سوي پروردگارتان آورده ام؛ پس از خدا پروا کنيد و مرا فرمان بريد؛يقيناً خدا پروردگار من و پرودگار شماست؛ پس او را بپرستيد، اين است راه راست.
*زماني که عيسي از آنان احساس کفر کرد، گفت:کيانند ياران من به سوي خدا؟ حواريون گفتند: ما ياران خداييم، به خدا ايمان آورديم؛ و گواه باش که ما در برابر خدا تسليم هستيم.
*هنگامي که خدا فرمود: اي عيسي! من تو را بر مي گيرم، و به سوي خود بالا مي برم، و از بودن در ميان اجتماع آلوده کافران پاک مي کنم، و آنان را که از تو پيروي کردند تا روز قيامت برتر از کساني که کافر شدند قرار مي دهم؛ سپس بازگشت شما به سوي من است، و در ميان شما در آنچه با هم اختلاف داشتيد داوري مي کنم؛
*پس هر که با تو درباره او پس از آنکه بر تو علم و آگاهي آمد، مجادله و ستيز کند، بگو: بياييد ما پسرانمان را و شما پسرانتان را، و ما زنانمان را و شما زنانتان را، و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت کنيم؛ سپس يکديگر را نفرين نماييم، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم
*يقيناً اين همان داستان راست و درست است؛و هيچ معبودي جز خدا نيست؛ و يقيناً خداست که تواناي شکست ناپذير و حکيم است.چنانچه روي گرداندند،يقيناً خدا به مفسدان آگاه است.
*آگاه باشيد! شما کساني هستيد که درباره آنچه به آن آگاهي داشتيد مجادله و ستيز کرديد،پس چرا درباره آنچه به آن آگاهي نداريد مجادله و ستيز مي کنيد؟! و خدا مي داند و شما نمي دانيد.
*و به سزاى كفرشان و آن تهمت بزرگى كه به مريم زدند.
*و ادعايشان كه ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشته‏ايم و حال آنكه نه او را كشتند و نه بر دار كردند، بلكه  بر آنان مشتبه شد، و كسانى كه در اين امر اختلاف كردند از آن در شك ‏اند و به آن علم ندارند، فقط پيروى از حدس و گمان مى‏كنند و او را به يقين نكشته ‏اند. بلکه خدا او را به سوي خود بالا برد؛ و خدا همواره تواناي شکست ناپذير و حکيم است.
*و هيچ يک از اهل کتاب نيست مگر آنکه پيش از مرگش به مسيح ايمان مي آورد و مسيح روز قيامت بر  آنان گواه است.
*اي اهل کتاب! در دين خود غلوّ نورزيد، و نسبت به خدا جز حق مگوييد. جز اين نيست که مسيح عيسي بن مريم فرستاده خدا و کلمه اوست که به مريم القا کرد و روحي از سوي اوست؛ پس به خدا و فرستادگانش ايمان آوريد، و مگوييد: ترکيبي از سه حقيقت است. خودداري کنيد که به خير شماست. جز اين نيست که خدا معبودي يگانه است. منزّه و پاک است از اينکه فرزندي براي او باشد. آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است فقط در سيطره مالکيّت و فرمانروايي اوست، و خدا از نظر کارسازي کافي است.
*مسيح از اينکه بنده خدا باشد، هرگز امتناع ندارد، و فرشتگان مقرّب هم امتناع ندارند؛ و کساني که از بندگي او امتناع کنند و تکبّر ورزند، به زودي همه آنان را به سوي خود گردآوري خواهد کرد.
*اما کساني که ايمان آوردند و کارهاي شايسته انجام دادند، پاداششان را به طور کامل مي دهد، و از فضل و احسانش بر آنان مي افزايد؛ و اما کساني که  امتناع کردند و تکبّر ورزيدند، به عذاب دردناکي عذاب مي کند؛ و براي خود جز خدا سرپرست و ياوري نخواهند يافت.
*و به دنبال پيامبران گذشته، عيسي بن مريم را درآورديم در حالي که تصديق کننده تورات پيش از خود بود، و انجيل را که در آن هدايت و نور است به او عطا کرديم و آن هم تصديق کننده تورات پيش از خود، و براي پرهيزکاران هدايت و موعظه بود.
*و بايد اهل انجيل بر طبق آنچه خدا در آن نازل کرده داوري کنند، و آنان که بر طبق آنچه خدا نازل کرده داوري نکنند، هم اينانند که فاسق اند.
*آنان که گفتند: خدا همان مسيح، فرزند مريم است، بي ترديد کافر شدند؛ و حال آنکه مسيح گفت: اي بني اسرائيل! خداي يکتا را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستيد، مسلماً هر کس به خدا شرک ورزد، بي ترديد خدا بهشت را بر او حرام کند، و جايگاهش آتش است، و براي ستمکاران هيچ ياوري نيست.
*مسيح، فرزند مريم جز فرستاده اي نيست که پيش از او هم فرستادگاني گذشته اند. و مادرش زن بسيار راستگو بود. هر دو غذا مي خوردند. با تأمل بنگر چگونه نشانه ها را براي آنان بيان مي کنيم ؛ سپس با تأمل بنگر که آنان چگونه منحرف مي شوند؟!بگو: آيا به جاي خدا چيزي را مي پرستيد که براي شما قدرت دفع هيچ زيان و جلب هيچ سودي را ندارد؟! و خداست که شنوا و دانا ست.
*هنگامي که خدا فرمود: اي عيسي بن مريم! نعمتم را بر خود و بر مادرت ياد کن، آن گاه که تو را به وسيله روح القدس توانايي بخشيدم، که با مردم در گهواره و در ميان سالي سخن گفتي، و آن گاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجيل آموختم، و هنگامي که به اذن من از گِل، مجسمه اي به شکل پرنده مي ساختي، پس در آن مي دميدي و به فرمان من پرنده اي زنده مي شد، و کور مادر زاد و شخص پيس را به اذن من شفا مي دادي، و زماني که مردگان را به اجازه من بيرون مي آوردي، و آن گاه که بني اسرائيل را هنگامي که براي آنان دلايل روشن آوردي از تو بازداشتم، پس کساني که از آنان کافر شدند، گفتند: اين جز افسوني آشکار نيست.
*و هنگامي که به حواريون وحي کردم که به من و فرستاده من ايمان آوريد. گفتند: ايمان آورديم و شاهد باش که ما تسليم هستيم.
*زماني که حواريون گفتند: اي عيسي بن مريم! آيا پروردگارت مي تواند براي ما سفره اي که غذا در آن باشد از آسمان نازل کند؟! گفت: اگر ايمان داريد، از خدا پروا کنيد.گفتند: مي خواهيم از آن بخوريم و دل هاي ما آرامش يابد، و بدانيم که تو به ما راست گفته اي، و ما بر آن از گواهان باشيم.عيسي بن مريم گفت: خدايا! اي پروردگار ما! براي ما از آسمان سفره اي پر از غذا نازل کن تا عيدي باشد براي اهل زمان ما و نسل آينده ما، و نشانه اي از سوي تو؛ و ما را روزي بخش که تو بهترين روزي دهندگاني.خدا فرمود: من مسلماً آن را بر شما نازل مي کنم، پس اگر کسي از شما بعد از آن کافر شود بي ترديد او را عذابي خواهم کرد که هيچ يک از جهانيان را آن گونه عذاب نکنم.
*و هنگامي که خدا به عيسي بن مريم مي فرمايد: آيا تو به مردم گفتي که مرا و مادرم را به عنوان دو معبود به جاي خدا انتخاب کنيد؟! مي گويد: منزّه و پاکي، مرا چنين قدرتي نمي باشد که آنچه را حقّ من نيست بگويم، اگر آن را گفته باشم يقيناً تو آن را مي داني، تو از آنچه در جان و روح من است آگاهي، و من از آنچه در ذات توست نمي دانم؛ زيرا تو بر نهان ها بسيار دانايي.من به آنان جز آنچه را که به من دستور دادي نگفتم،خدايي را بپرستيد که پروردگار من و شماست. و تا زماني که در ميان آنان بودم گواهشان بودم، و چون مرا برگرفتي، خود مراقب و نگاهبانشان بودي؛ و تو بر همه چيز گواهي.اگر آنان را عذاب کني، بندگان تواند، و اگر آنان را بيامرزي، يقيناً تويي که تواناي شکست ناپذير و حکيمي.
*خدا فرمود: اين روزي است که راستان را راستي و صدقشان سود دهد. براي آنان بهشت هايي است که از زير آن نهرها جاري است، هميشه در آن جاودانه اند، خدا از آنان خشنود و آنان هم از خدا خشنودند؛ اين است رستگاري بزرگ.مالکيّت و فرمانروايي آسمان ها و زمين و آنچه در آنهاست، فقط در سيطره خداست، و او بر هر کاري تواناست.
*خدا را نسزد که هيچ فرزندي برگيرد؛ او منزّه است؛ چون پديد آمدن چيزي را اراده کند، فقط به آن مي گويد: باش، پس بي درنگ موجود مي شود.
*بي ترديد خدا پروردگار من و شماست؛ پس او را بپرستيد اين راهي راست است.
*ولي گروه هايي از ميان آنان اختلاف کردند، پس واي بر کساني که کافر شدند از حضور در روزي بزرگ!
*آنان روزي که به سوي ما مي آيند چه شنوا و چه بينا مي شوند، ولي امروز ستمکاران در گمراهي آشکارند.
*و آنان را از روز حسرت ـ آن گاه که کار از کار بگذرد ـ بترسان، در حالي که آنان در بي خبري هستند و ايمان نمي آورند.
*يقيناً ماييم که زمين و همه کساني را که روي آن قرار دارند به ميراث مي بريم و به سوي ما بازگردانده مي شوند.
*از دين آنچه را به نوح سفارش کرده بود، براي شما تشريع کرد و آنچه را به تو وحي کرديم؛ و آنچه ابراهيم و موسي و عيسي را به آن توصيه نموديم که دين را برپا داريد و در آن فرقه فرقه و گروه گروه نشويد. بر مشرکان ديني که آنان را به آن مي خواني گران است. خدا هر کس را بخواهد به سوي دين جلب مي کند، و هر کس را که به سوي او بازگردد هدايت مي کند،
*و عيسي سبب يقين به قيامت است، پس هرگز در وقوع آن ترديد مکنيد، و از من پيروي نماييد که اين است راه راست.
*و هنگامي که عيسي دلايل روشن آورد، گفت: به راستي من براي شما حکمت آوردم، و تا براي شما برخي را که در آن اختلاف مي کنيد بيان کنم؛ بنابراين از خدا پروا کنيد و از من اطاعت نماييد.
*بي ترديد خدا پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستيد که اين است راه راست.
*از ميان امت عيسي گروه هايي اختلاف کردند پس واي بر کساني که ستم ورزيدند از عذاب روزي دردناک.
*سپس به دنبال آنان پيامبران خود را پي در پي آورديم و پس از آنان عيسي پسر مريم را فرستاديم و به او انجيل عطا کرديم و در قلب کساني که از او پيروي مي کردند رأفت و رحمت قرار داديم، و رهبانيتي که از نزد خود ساخته بودند ما بر آنان مقرّر نکرده بوديم، ولي براي طلب خشنودي خدا ، اما آنگونه که بايد حدود خودساخته را رعايت نکردند؛ پس پاداش کساني از آنان را که ايمان آورده اند، عطا کرديم و بسياري از آنان نافرمانند.
*و هنگامي را که عيسي پسر مريم گفت: اي بني اسرائيل! به يقين من فرستاده خدا به سوي شمايم، تورات را که پيش از من بوده، تصديق مي کنم، و به پيامبري که بعد از من مي آيد و نامش «احمد» است، مژده مي دهم. پس هنگامي که دلايل روشن براي آنان آورد، گفتند: اين جادويي است آشکار!!
*اي اهل ايمان! ياران خدا باشيد، همان گونه که عيسي پسر مريم به حواريون گفت: ياران من در راه خدا چه کساني اند؟ حواريون گفتند: ما ياران خداييم. پس طايفه اي از بني اسرائيل ايمان آوردند و گروهي کافر شدند؛ در نتيجه کساني را که ايمان آوردند، بر ضد دشمنانشان ياري داديم تا پيروز شدند.

 
+ نوشته شده در سه شنبه 20 شهريور 1397برچسب:قرآن,حضرت عیسی بن مریم,انجیل,روح القدس,گهواره,سخن,تورات,حواریون,بنی اسرائیل,راستگو, ساعت 10:52 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت عمران در قرآن

*هنگامي که همسر عمران گفت: پروردگارا! براي تو نذر کردم که آنچه را در شکم خود دارم آزاد باشد، بنابراين از من بپذير؛ يقيناً تو شنوا و دانايي.

*زماني که او را زاييد، گفت: پروردگارا! من او را دختر زاييدم. و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود؛ و آن پسر مانند اين دختر نيست؛ البته من نامش را «مريم» نهادم، و او و فرزندانش را از خطرات مهلک و وسوسه هاي بنيان برانداز شيطان رانده شده به پناه تو مي آورم.
*پس پرودگارش او را به صورت نيکويي پذيرفت، و به طرز نيکويي نشو و نما داد، و زکريا را کفيلِ  او قرار داد. هر زمان که زکريا در محراب بر او وارد مي شد، رزق ويژه اي نزدش مي يافت.گفت: اي مريم! اين رزق ويژه براي تو از کجاست؟! گفت: از سوي خداست، يقيناً خدا هر کس را بخواهد، رزق بي حساب مي دهد.
+ نوشته شده در دو شنبه 19 شهريور 1397برچسب:قرآن,عمران,همسرعمران,پدر حضرت مریم,مادر حضرت مریم,حضرت زکریا, ساعت 11:49 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت عزیز در قرآن

*يا چون آن کسي که به دهکده اي گذر کرد، در حالي که ديوارهاي آن بر روي سقف هايش فرو ريخته بود گفت: خدا چگونه اينان را پس از مرگشان زنده مي کند؟ پس خدا او را صد سال ميراند، سپس وي را برانگيخت، به او فرمود: چه مقدار درنگ کرده اي؟ گفت: يک روز يا بخشي از يک روز درنگ کرده ام.  فرمود: بلکه صد سال درنگ کرده اي! به خوراکي و نوشيدني خود بنگر که تغييري نکرده، و به دراز گوش خود نظر کن ، و تا تو را نشانه اي براي مردم قرار دهيم، اکنون به استخوان ها  بنگر که چگونه آنها را برمي داريم و به هم پيوند مي دهيم، سپس بر آنها گوشت مي پوشانيم. چون بر او روشن شد، گفت: اکنون مي دانم که يقيناً خدا بر هر کاري تواناست.

+ نوشته شده در یک شنبه 18 شهريور 1397برچسب:قرآن,ترجمه,متن قرآن,حضرت عزیز,دهکده,صد سال میراند,درازگوش,الاغ,استخوان,زنده شدن مردگان, ساعت 11:11 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا در قرآن

*و داود و سليمان را زماني که درباره آن کشتزار که شبانه گوسفندان قوم در آن چريده بودند، داوري مي کردند، و ما گواه داوري آنان بوديم.

* پس آن را به سليمان فهمانديم، و هر يک را حکمت و دانش عطا کرديم، و کوه ها و پرندگان را رام و مسخّر کرديم که همواره با داود تسبيح مي گفتند، و ما انجام دهنده بوديم.
*و براي سليمان، تندباد را رام و مسخّر کرديم که به فرمانش به سوي آن سرزميني که در آن برکت نهاديم، حرکت مي کرد و ما همواره به همه چيز داناييم.
*و از شيطان ها کساني را رام و مسخّر او کرديم که برايش غوّاصي و کارهايي غير از آن انجام مي دادند، و ما نگهبان آنان بوديم.
*و يقيناً ما به داود و سليمان، دانش داديم، و آن دو گفتند: همه ستايش ها ويژه خداست، همان که ما را بر بسياري از بندگان مؤمن خود برتري عطا کرده است،
*و سليمان وارث داود شد و گفت: اي مردم! زبان و منطق پرندگان را به ما آموخته اند، و از هر چيزي به ما عطا کرده اند، يقيناً اين امتياز و برتري آشکاري است.
*و براي سليمان، سپاهيانش از پريان و آدميان و پرندگان گردآوري شدند، تا گروه هاي ديگر به آنان ملحق شوند؛
*تا به وادي مورچگان درآمدند. مورچه اي گفت: اي مورچگان! به خانه هايتان درآييد تا سليمان و سپاهيانش ناآگاهانه شما را پايمال نکنند.
*پس سليمان از گفته اش با تبسم، حالت خنده به خود گرفت، و گفت: پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتي را که به من و پدر و مادرم عطا کرده اي به جاي آورم، و اينکه کار شايسته اي که آن را بپسندي انجام دهم، و مرا به رحمتت در ميان بندگان شايسته ات درآور.
*و جوياي پرندگان شد پس گفت: مرا چه شده که هدهد را نمي بينم يا از غايبان است؟
*قطعاً او را عذابي سخت خواهم کرد يا او را سر مي برم، يا بايد دليلي روشن برايم بياورد.
*پس زماني نه چندان دور درنگ کرد پس گفت: من به چيزي آگاهي يافته ام که تو به آن آگاهي نيافته اي، و از سبا خبري مهم و يقيني برايت آورده ام.
*به راستي من زني را يافتم که بر آنان حکومت مي کند، و از هر چيزي به او داده اند و تختي بزرگ دارد،
*او و قومش را يافتم که به جاي خدا براي خورشيد سجده مي کنند و شيطان، اعمال را براي آنان آراسته و در نتيجه آنان را از راه بازداشته است به اين سبب هدايت نمي يابند،
*تا براي خدا سجده نکنند، همان که نهان در آسمان ها و زمين را بيرون مي آورد و آنچه را پنهان مي داريد و آنچه را آشکار مي کنيد، مي داند.
*خداي يکتا که معبودي جز او نيست، پروردگار عرش بزرگ است.
*گفت: به زودي تأمل و بررسي مي کنم که آيا راست گفته اي يا از دروغگوياني،
*اين نامه مرا ببر و به سوي آنان بيفکن، سپس به دور از ديدگان آنان خود را کناري بگير و بنگر چه پاسخي مي دهند؟
*گفت: اي سران و اشراف! همانا نامه اي نيکو و با ارزشي به سوي من افکنده اند،
*يقيناً اين نامه از سوي سليمان است و سرآغازش به نام خداي رحمان و رحيم است،
*توصيه من اين است برتري جوئي نسبت به من نكنيد و به سوي من آئيد در حالي كه تسليم حق هستيد.
*گفت: اي سران و اشراف! در کارم به من نظر دهيد تا شما نزد من حضور داشتيد، من فيصله دهنده کاري نبوده ام.
*گفتند: ما داراي قدرت و مالک وسايل رزمي سختي هستيم، پس بنگر چه فرمان مي دهي؟
*گفت: همانا پادشاهان هنگامي که وارد شهري مي شوند، آن را تباه مي کنند و عزيزان اهلش را به ذلت و خواري مي نشانند و همواره چنين مي کنند!
*من به سوي آنان هديه اي مي فرستم، پس با تأمل مي نگرم که فرستادگان با چه پاسخي بر مي گردند؟
*هنگامي که نزد سليمان آمد، گفت: آيا مرا با مالي ياري مي دهيد؟ آنچه خدا به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده ، اين شماييد که با هديه خود شادماني مي کنيد،
*به سوي آنان بازگرد که ما حتماً با سپاهياني به سوي آنان خواهيم آمد که قدرت رويارويي با آن را ندارند، و آنان را در حالي که حقير و بي ارزش شده اند، با خواري و ذلت از آنجا بيرون مي کنيم.
*گفت: اي سران و اشراف! کدام يک از شما تخت او را پيش از آنکه همگي به حالت تسليم نزد من آيند، برايم مي آورد؟
*يکي از جنّيان کاردان و تيزهوش گفت: من آن را پيش از آنکه از مسند خود برخيزي نزد تو مي آورم، و من بر اين توانا و امينم،
*کسي که دانشي از کتاب نزد او بود گفت: من آن را پيش از آنکه پلک ديده ات به هم بخورد، نزد تو مي آورم.پس هنگامي که سليمان تخت را نزد خود پابرجا ديد، گفت: اين از فضل و احسان پروردگار من است، تا مرا بيازمايد که آيا سپاس گزارم يا بنده اي ناسپاسم؟ و هر کس که سپاس گزاري کند، به سود خود سپاس گزاري مي کند و هر کس ناسپاسي ورزد، زيرا پروردگارم بي نياز و کريم است.
*گفت: تختش را برايش ناشناس کنيد تا ببينيم آيا راه مي يابد، يا از کساني است که راه نمي يابند؟
*پس زماني که آمد، گفتند: آيا تخت تو نيز اين گونه است؟ گفت: گويا اين همان است!! و ما را پيش از اين آگاه کردند و تسليم شديم؛
*چيزي را که به جاي خدا مي پرستيد او را بازداشته بود؛ زيرا او از گروه کافران بود
*به او گفتند: به حياط قصر درآي. هنگامي که آن را ديد، پنداشت آبي فراوان است، پس دامن جامه از دو ساق پايش بالا زد ، سليمان گفت: اين محوطه اي است صاف و هموار از شيشه . گفت: پروردگارا! قطعاً من به خود ستم کردم، اينک همراه سليمان، تسليم خدا، پروردگار جهانيان شدم.
*و باد را براي سليمان ، که رفتن صبح گاهش يک ماه و رفتن شام گاهش يک ماه بود؛ و چشمه مس را براي او روان ساختيم، و گروهي از جن به اذن پروردگارش نزد او کار مي کردند، و هر کدام از آنان از فرمان ما سرپيچي مي کرد از عذاب سوزان به او مي چشانديم.
*براي او هرچه مي خواست، مي ساختند از معبدها، و مجسمه ها، و ظروف بزرگي مانند حوض ها، و ديگ هايي ثابت. اي خاندان داود! به خاطر سپاس گزاري عمل کنيد؛ و از بندگانم اندکي سپاس گزارند.
*پس هنگامي که مرگ را بر او مقرّر کرديم، جنيان را از مرگش جز موريانه اي که عصايش را مي خورد، آگاه نکرد؛ زماني که به روي زمين در افتاد، جنّيان فهميدند که اگر غيب مي دانستند در آن عذاب خوارکننده درنگ نمي کردند.
*يقيناً براي قوم سبا در جاي اقامتشان نشانه اي وجود داشت، دو باغ از طرف راست و چپ. از رزق و روزي پروردگارتان بخوريد، و براي او سپاس گزاري کنيد، سرزميني خوش و دلپذير ، و پروردگاري بسيار آمرزنده
*ولي روي گرداندند، در نتيجه سيل «عرم» را بر ضد آنان جاري کرديم ، و ما آن دو باغ پر حاصلشتان را به دو باغستاني تبديل کرديم که داراي ميوه هايي تلخ و درخت شوره گز و چيزي اندک از درخت سدر بودند!!
*اين را در برابر کفرشان به آنان کيفر داديم. آيا جز کفران کننده را کيفر مي دهيم؟
*و ميان مردم سبا و شهرهايي که در آن ها برکت نهاديم، آبادي هاي به هم پيوسته و نمايان قرار داديم، و سير و سفر را در آنان متناسب و به اندازه مقرّر داشتيم، شب ها و روزها با امنيت در آنها مسافرت کنيد.
*پس گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاي ما، دوري و فاصله انداز. ، و بر خودشان ستم کردند، پس ما آنان را داستان هايي قرار داديم و جمعشان را به شدت متلاشي و تار و مار کرديم، همانا در اين براي هر صبرکننده سپاس گزاري عبرت هاست
*و سليمان را به داود بخشيديم، چه نيکو بنده اي بود به راستي او بسيار رجوع کننده بود.
*هنگامي را که در پايان روز اسب هاي چابک و تيزرو بر او عرضه کردند.
*گفت من اين اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم تا از ديدگانش پنهان شدند.
*آنها را به من بازگردانيد. پس به دست کشيدن به ساق ها و گردن هاي آنها پرداخت؛
*و به راستي سليمان را آزموديم، و بر تختش جسدي افکنديم ، آن گاه به درگاه خدا رجوع کرد
*گفت: پروردگارا! مرا بيامرز و حکومتي به من ببخش که بعد از من سزاوار هيچ کس نباشد؛ يقيناً تو بسيار بخشنده اي.
*پس باد را براي او مسخّر و رام کرديم که به فرمان او هر جا که مي خواست نرم و آرام روان مي شد.
*و هر بنّا و غواصي از شياطين را
*و ديگر شياطين را که با غل و زنجير به هم بسته بودند
*اين عطاي بي حساب ماست، بي حساب ببخش و دريغ کن.
*بي ترديد او نزد ما تقرب و منزلتي بلند و سرانجامي نيکو دارد.
+ نوشته شده در شنبه 17 شهريور 1397برچسب:قرآن,ملکه سبا,حضرت سلیمان,هدهد,تخت جواهر,حضرت داوود,کوه,پرنده,تندباد,شیطان,وادی مورچگان,خورشید,سجده,پرستش, ساعت 11:32 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت زکریا در قرآن

*پس پرودگارش مريم را به صورت نيکويي پذيرفت، و به طرز نيکويي نشو و نما داد، و زکريا را کفيلِ  او قرار داد. هر زمان که زکريا در محراب بر او وارد مي شد، رزق ويژه اي نزدش مي يافت.گفت: اي مريم! اين رزق ويژه براي تو از کجاست؟! گفت: از سوي خداست، يقيناً خدا هر کس را بخواهد، رزق بي حساب مي دهد.

*در آنجا بود که زکريا پروردگار خود را خوانده، گفت: پروردگارا! مرا از سوي خود فرزندي پاک و پاکيزه عطا کن، يقيناً تو شنواي دعايي.
*پس فرشتگان، او را در حالي که در محراب عبادت به نماز ايستاده بود، ندا دادند که خدا تو را به يحيي بشارت مي دهد که تصديق کننده کلمه اي از سوي خدا است و سرور و پيشوا، و نگاهدار خود از مُشتهيات نفساني، و پيامبري از شايستگان است.
*گفت: پروردگارا! چگونه براي من پسري خواهد بود، در حالي که پيري به من رسيده و همسرم نازاست؟ خدا فرمود: چنين است خدا هر چه را بخواهد انجام مي دهد.
*گفت: پروردگارا! براي من نشانه اي قرار ده. گفت: نشانه تو اين است که سه روز نتواني با مردم جز با رمز و اشاره سخن گويي، و پروردگارت را بسيار ياد کن و شام گاه و بامداد تسبيح گوي.
* ياد رحمت پروردگارت بر بنده اش زکرياست.
* هنگامي که پروردگارش را با دعايي پنهان خواند،گفت: پروردگارا! به راستي استخوانم سست شده و سرم از پيري سپيد گشته، و پروردگارا! هيچ گاه درباره دعا به پيشگاهت محروم و بي بهره نبودم.
*و همانا من پس از خود از خويشاوندانم بيمناکم، و همسرم نازا بوده است، پس مرا از سوي خود فرزندي عطا کن.
*که از من و خاندان يعقوب ارث ببرد، و او را پروردگارا! مورد رضايت قرار ده.
*اي زکريا! ما تو را به پسري که نامش يحيي است، مژده مي دهيم،پيش از اين همنامي براي او قرار نداده ايم.
*گفت: پروردگارا! چگونه برايم پسري خواهد بود در حالي که همسرم نازا بوده است و خود نيز از پيري به فرتوتي رسيده ام؟!
*گفت: چنين است پروردگارت فرمود: اين بر من آسان است، و همانا تو را پيش از اين در حالي که چيزي نبودي آفريدم.
*گفت: پروردگارا! براي من نشانه اي قرار ده. گفت: نشانه تو اين است که سه شبانه روز در حالي که سالم هستي، قدرت سخن گفتن با مردم نخواهي داشت.
*پس از عبادتگاهش بر قومش درآمد و به آنان اشاره کرد که صبح و شام خدا را تسبيح گوييد.
*و زکريا را زماني که پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها مگذار؛ و تو بهترين وارثاني.
*پس او را اجابت کرديم و يحيي را به او بخشيديم و نازايي همسرش را براي وي اصلاح نموديم، آنان همواره در کارهاي خير مي شتافتند، و ما را از روي اميد و بيم مي خواندند، و پيوسته در برابر ما فروتن بودند.
+ نوشته شده در جمعه 16 شهريور 1397برچسب:قرآن,زکریا,پیامبر,نبی,ترجمه,حضرت مریم,حضرت یحیی,خاندان حضرت یعقوب,نازایی همسر زکریا علیه السلام, ساعت 11:8 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت ذوالکفل در قرآن

*و اسماعيل و ادريس و ذوالکفل را که همه از شکيبايان بودند.

*و آنان را در رحمت خود درآورديم، چون از شايستگان بودند.
*و اسماعيل واليسع وذوالکفل را ياد کن و همه از نيکان اند.

ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنج شنبه 15 شهريور 1397برچسب:قرآن,ترجمه قرآن,حضرت ذوالکفل,پیامبر,نبی,اسماعیل,ادریس,الیسع,نیکان,شایستگان,شکیبایان, ساعت 11:54 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت داوود در قرآن

*آيا آن گروه از سران و اشراف بني اسرائيل را پس از موسي نديدي که به پيامبرشان گفتند: براي ما زمامدار و فرمانروايي برانگيز تا در راه خدا جنگ کنيم؟ گفت: آيا احتمال نمي دهيد، اگر جنگ بر شما مقرّر و لازم شود، جنگ نکنيد  گفتند: ما را چه هدف و مرادي است که در راه خدا جنگ نکنيم، در حالي که از ميان خانه ها و فرزندانمان بيرون رانده شده ايم؟! پس چون جنگ بر آنان مقرّر و لازم شد، همه جز اندکي از آنان روي گرداندند؛ و خدا به ستمکاران داناست.

* و پيامبرشان به آنان گفت: بي ترديد خدا طالوت را براي شما به زمامداري برانگيخت. گفتند:چگونه او را بر ما حکومت باشد و حال آنکه ما به فرمانروايي از او سزاوارتريم، و به او وسعت و فراخي مالي داده نشده گفت: خدا او را بر شما برگزيده و وي را در دانش و نيروي جسمي فزوني داده؛ و خدا زمامداريش را به هر کس که بخواهد عطا مي کند؛ و خدا بسيار عطا کننده و داناست.
*و پيامبرشان به آنان گفت: يقيناً نشانه فرمانروايي او اين است که آن صندوق نزد شما خواهد آمد، در آن آرامشي از سوي پروردگارتان است، و باقي مانده اي از آنچه خاندان موسي و هارون به جا گذاشته اند [چون الواح تورات، عصاي موسي و عمامه هارون] و فرشتگان آن را حمل مي کنند، البته در آن نشانه اي براي شماست اگر مؤمن باشيد.
*پس زماني که طالوت با سپاهيان بيرون رفت، گفت: بي ترديد خدا شما را به وسيله نهر آبي آزمايش مي کند؛ پس هر که از آن بنوشد، از من نيست و هر که از آن نخورد، از من است، مگر کسي که با دستش کفي آب برگيرد. پس جز اندکي از آنان همگي از آن نوشيدند. و زماني که او و کساني که با او ايمان آورده بودند از نهر گذشتند،گفتند: ما را امروز قدرت مقابله با جالوت و سپاهيانش نيست. ولي کساني که يقين داشتند که ديدارکننده خدايند، گفتند: چه بسا گروه اندکي که به توفيق خدا بر گروه بسياري پيروز شدند، و خدا باشکيبايان است.
* و چون براي جنگ با جالوت و سپاهيانش ظاهر شدند، گفتند: پروردگارا! بر ما صبر و شکيبايي فرو ريز، و گام هايمان را استوار ساز، و ما را بر گروه کافران پيروز گردان.
*پس آنان را به توفيق خدا شکست دادند. و داود جالوت را کشت، و خدا او را فرمانروايي و حکمت داد، و از آنچه مي خواست به او آموخت. و اگر خدا برخي از مردم را به وسيله برخي ديگر دفع نمي کرد، قطعاً زمين را فساد فرا مي گرفت؛ ولي خدا نسبت به جهانيان داراي فضل و احسان است.
*اين نشانه هاي خداست که به حقّ و راستي بر تو مي خوانيم و يقيناً تو از فرستادگاني.
*ما به تو وحي کرديم، همان گونه که به نوح و پيامبران پس از او وحي کرديم؛ و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان نيز وحي نموديم؛ و به داود، زبور داديم.
*و پروردگارت به هر که در آسمان ها و زمين است، داناتر است. و به يقين برخي از پيامبران را بر برخي ديگر برتري داديم وبه داود زبور عطا کرديم.
*و داود و سليمان را زماني که درباره آن کشتزار که شبانه گوسفندان قوم در آن چريده بودند، داوري مي کردند، و ما گواه داوري آنان بوديم.
* پس آن را به سليمان فهمانديم، و هر يک را حکمت و دانش عطا کرديم، و کوه ها و پرندگان را رام و مسخّر کرديم که همواره با داود تسبيح مي گفتند، و ما انجام دهنده بوديم.
*و به سود شما صنعتِ ساختنِ پوشش هاي دفاعي را به او آموختيم تا شما را از جنگ تان محافظت نمايد، پس آيا شما شکرگزار حق هستيد؟
*و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم که زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مي برند.
*بي ترديد در اين براي مردم عبادت پيشه کفايت است.
*و يقيناً ما به داود و سليمان، دانش داديم، و آن دو گفتند: همه ستايش ها ويژه خداست، همان که ما را بر بسياري از بندگان مؤمن خود برتري عطا کرده است،
*و سليمان وارث داود شد و گفت: اي مردم! زبان و منطق پرندگان را به ما آموخته اند، و از هر چيزي به ما عطا کرده اند، يقيناً اين امتياز و برتري آشکاري است.
*همانا به داود از سوي خود فضلي بزرگ عطا کرديم، اي کوه ها و اي پرندگان! با او، هم صدا شويد. و آهن را براي او نرم کرديم.
*که زره هاي فراخ بساز، و حلقه ها را متناسب و هماهنگ اندازه گيري کن. و تو و خاندان و قومت کار شايسته انجام دهيد؛ يقيناً من به آنچه انجام مي دهيد بينايم.
*بر آنچه مي گويند شکيبا باش، و بنده ما داود را که داراي نيرومندي بود ياد کن. او بسيار رجوع کننده بود.
*همانا ما کوه ها را مسخّر و رام کرديم که با او در شبان گاه و هنگام برآمدن آفتاب تسبيح مي گفتند،
*و پرندگان را به طور دسته جمعي ، و همه رجوع کننده به سوي خدا بودند،
*و حکومتش را محکم و استوار ساختيم و به او حکمت و منصب داوري عطا کرديم،
*و آيا خبر مهم آن دادخواهان هنگامي که از ديوار بلند نمازخانه او بالا رفتند به تو رسيده است؟
*زماني که بر داود وارد شدند، و او از آنان هراسان شد، گفتند: نترس دو گروه دادخواه و شاکي هستيم که يکي از ما بر ديگري ستم کرده است؛ بنابراين ميان ما به حق داوري کن و ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمايي کن.
*اين برادر من است، نود و نه ميش دارد و من يک ميش دارم، گفته است: اين يکي را هم به من واگذار. و در گفتگو مرا مغلوب ساخت.
*گفت: يقيناً او با درخواست افزودن ميش تو به ميش هاي خود بر تو ستم روا داشته است، و قطعاً بسياري از معاشران و شريکان به يکديگر ستم مي کنند، به جز کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده اند و اينان اندک اند. و داود دانست که ما او را آزموده ايم، در نتيجه از پروردگارش درخواست آمرزش کرد و بي درنگ به حالت خضوع به رو در افتاد و به خدا بازگشت.
*و ما او را در اين آمرزيديم، بي ترديد او نزد ما تقرب و منزلتي بلند و سرانجامي نيکو دارد.
*اي داود! همانا تو را در زمين جانشين قرار داديم؛ پس ميان مردم به حق داوري کن و از هواي نفس پيروي مکن که تو را از راه خدا منحرف مي کند. بي ترديد کساني که از راه خدا منحرف مي شوند، چون روز حساب را فراموش کرده اند، عذابي سخت دارند.
*و سليمان را به داود بخشيديم، چه نيکو بنده اي بود به راستي او بسيار رجوع کننده بود.


داستان حضرت خضر در قرآن

*و هنگامي را که موسي به جوان خود گفت: همواره مي روم تا به محل برخورد آن دو دريا برسم يا روزگاري طولاني به سفرم ادامه دهم، پس هنگامي که به محل برخورد دو دريا رسيدند، ماهي خود را از ياد بردند، ماهي راه خود را در دريا پيش گرفت.

*وقتي گذشتند، موسي به خدمت گزارش گفت: غذاي صبح گاهي ما را بياور که از اين سفرمان سختي و خستگيِ بسيار ديديم.
*خدمتگزارش گفت: آيا ندانستي چون کنار آن سنگ جاي گرفتيم، من ماهي را از ياد بردم و آن با وضعي شگفت انگيز راه خود را در دريا گرفت و رفت، و جز شيطان از خاطرم نبرد که آن را به ياد داشته باشم.
*موسي گفت: اين همان است که ما در طلبش بوديم. پس با پي گرفتن جاي پاي خود برگشتند.
*پس بنده اي از بندگان ما را يافتند که او را از نزد خود رحمتي داده و از پيشگاه خود دانشي ويژه به او آموخته بوديم.
*موسي به او گفت: آيا من تو را پيروي کنم که از آنچه به تو آموخته اند، مايه رشدي به من بياموزي؟گفت: تو هرگز نمي تواني بر همراهي من شکيبايي ورزي.و چگونه مي تواني بر چيزي که به آن احاطه نداري شکيبايي ورزي؟
*گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکيبا خواهي يافت، و هيچ فرماني را از تو مخالفت نخواهم کرد.
*گفت: اگر دنبال من آمدي، از هيچ چيز از من مپرس تا خودم درباره آن با تو آغاز سخن کنم.
*پس هر دو به راه افتادند تا وقتي که در کشتي سوار شدند، او شکافي در کشتي ايجاد کرد. 
*موسي گفت: آيا آن را شکافتي تا سرنشينانش را غرق کني؟ به راستي که کاري بسيار زشت کردي!
*گفت: آيا نگفتم که تو هرگز نمي تواني بر همراهي من شکيبايي ورزي؟گفت: مرا بر آنچه از ياد بردم، مؤاخذه مکن و در کارم به من سخت مگير. 
*پس به راه افتادند تا به نوجواني برخوردند؛ پس او را کشت. موسي گفت: آيا شخص بي گناهي را بدون آنکه کسي را کشته باشد، کُشتي؟ به راستي که کاري بسيار ناپسند مرتکب شدي!
*گفت:آيا نگفتم که تو هرگز نمي تواني بر همراهي من شکيبايي کني؟گفت: بعد از اين اگر چيزي از تو پرسيدم، ديگر با من مصاحبت مکن از جانب من به عذر قابل قبولي رسيده اي. 
*پس به راه افتادند تا هنگامي که به مردم شهري رسيدند، از مردمش خوراک خواستند و آنان از اينکه آن دو را مهمان کنند، خودداري کردند. پس در آن شهر، ديواري يافتند که مي خواست فرو ريزد، پس او آن را استوار کرد . 
*موسي گفت: اگر مي خواستي براي تعمير آن ديوار، مزدي مي گرفتي.
*گفت: اکنون زمان جدايي ميان من و توست؛ به زودي تو را به تفسير و علت آنچه نتوانستي بر آن شکيبايي ورزي، آگاه مي کنم. 
*اما آن کشتي، از بي نواياني بود که در دريا کار مي کردند و در برابرشان پادشاهي بود که هر کشتي سالم و بي عيبي را غاصبانه تصرف مي کرد، من خواستم معيوبش کنم .
*و اما نوجوان ، پدر و مادرش مؤمن بودند، پس ترسيدم که آن دو را به طغيان و کفر بکشاند.پس خواستيم پروردگارشان پاک تر و مهربان تر از او را به آنان عوض دهد.
*و اما آن ديوار از دو نوجوان يتيم در اين شهر بود، و زيرش گنجي متعلق به آن دو قرار داشت، و پدرشان مردي شايسته بود، پس پروردگارت خواست که آن دو يتيم به حد رشد رسند وگنجشان را به سبب مِهر پروردگارت داشت بيرون آورند؛ و من اين را از پيش خود انجام ندادم. 
*اين است تفسير و علت آنچه نتوانستي بر آن شکيبايي ورزي.

+ نوشته شده در سه شنبه 13 شهريور 1397برچسب:قرآن,حضرت خضر,مرد بزرگوار,حضرت موسی,داستان کشتی,داستان کشتن پسر بچه,داستان تعمیر دیوار بچه یتیم, ساعت 10:15 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت ایوب در قرآن

*و ايوب را هنگامي که پروردگارش را ندا داد که مرا آسيب و سختي رسيده و تو مهربان ترين مهرباناني.

*پس ندايش را اجابت کرديم و آنچه از آسيب و سختي به او بود برطرف نموديم، و خانواده اش را و مانندشان را همراه با آنان به او عطا کرديم که رحمتي از سوي ما و مايه پند و تذکري براي عبادت کنندگان بود.
*و بنده ما ايوب را ياد کن، هنگامي که پروردگارش را ندا داد که شيطان مرا سرزنش و شماتت مي کند
*با پايت به زمين بکوب، اين آبي است براي شسشتو، آبي سرد و آشاميدني.
*و خانواده اش را و مانندشان را همراه با آنان به او بخشيديم تا رحمتي از سوي ما و تذکري براي خردمندان باشد.
*و با دستت بسته اي ترکه خشک برگير و همسرت را با آن بزن، و سوگندت را مشکن. بي ترديد ما او را شکيبا يافتيم. چه نيکو بنده اي! يقيناً بسيار رجوع کننده به سوي ما بود.


ادامه مطلب
+ نوشته شده در دو شنبه 12 شهريور 1397برچسب:قرآن,ایوب,پیامبر,نبی,شیطان, ساعت 13:43 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت الیسع در قرآن

*و اسماعيل واليسع وذوالکفل را ياد کن و همه از نيکان اند.

+ نوشته شده در یک شنبه 11 شهريور 1397برچسب:قرآن,الیسع,پیامبر,انبیا,اسماعیل,ذوالکفل,نیکان, ساعت 11:3 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت الیاس در قرآن

*و بي ترديد الياس از پيامبران بود.

*هنگامي را که به قومش گفت: آيا نمي پرهيزيد؟
*آيا بت «بعل» را مي پرستيد و بهترين آفرينندگان را رها مي کنيد؟!
*خدا را که پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شماست.
*پس او را انکار کردند، يقيناً آنان از احضار شدگان خواهند بود،
*جز بندگان خالص شده خدا
*و در ميان آيندگان براي او نام نيک به جا گذاشتيم.
*سلام بر آل ياسين.
*ما نيکوکاران را اين گونه پاداش مي دهيم.
*بي ترديد او از بندگان مؤمن ما بود.
+ نوشته شده در شنبه 10 شهريور 1397برچسب:قرآن,الیاس,پیامبر,انبیا,بت بعل,آل یاسین,آفریننده,پروردگار,بندگان خالص,نیکوکار,بندگان مومن, ساعت 13:46 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت اسماعیل در قرآن

*و در اين کتاب،اسماعيل را ياد کن، که او وفا کننده به عهد و فرستاده اي پيامبر بود.

*و همواره خانواده اش را به نماز و زکات فرمان مي داد، و نزد پروردگارش پسنديده بود.
*و اسماعيل و ادريس و ذوالکفل را که همه از شکيبايان بودند.
*و آنان را در رحمت خود درآورديم، چون از شايستگان بودند.
*پروردگارا! مرا فرزندي که از صالحان باشد عطا کن.
*پس ما او را به پسري بردبار مژده داديم.
*هنگامي که با او به سعي رسيد، گفت: پسرکم! همانا من در خواب مي بينم که تو را ذبح مي کنم، پس با تأمل بنگر رأي تو چيست؟ گفت: پدرم آنچه به آن مأمور شده اي انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شکيبايان خواهي يافت.
*پس هنگامي که آن دو تسليم شدند و ابراهيم، جبين او را به زمين نهاد
*و او را ندا داديم که اي ابراهيم!
*خوابت را تحقق دادي ، به راستي ما نيکوکاران را اين گونه پاداش مي دهيم
*به يقين اين همان آزمايش روشن بود.
*و ما اسماعيل را در برابر قرباني بزرگي رهانيديم،
*و در ميان آيندگان براي او به جا گذاشتيم.
*و اسماعيل واليسع وذوالکفل را ياد کن و همه از نيکان اند.
+ نوشته شده در جمعه 9 شهريور 1397برچسب:قرآن,اسماعیل,پیامبر,فرستاده,ادریس,ذوالکفل,ابراهیم,قربانی,الیسع, ساعت 14:33 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت اسحاق در قرآن

*و به ابراهيم، اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را هدايت كرديم، و نيز پيش از آن نوح را راه نموديم و داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را كه از زاد و رود او بودند، و بدين‏سان نيكوكاران را جزا مى‏دهيم‏.

*وابراهيم و لوط را نجات داده و به سوي سرزميني که در آن براي جهانيان برکت نهاده ايم، برديم.
*و اسحاق و يعقوب را به عنوان عطايي افزون، به او بخشيديم و همه را افرادي شايسته قرارداديم.
*و آنان را پيشواياني قرار داديم که به فرمان ما هدايت مي کردند، و انجام دادن کارهاي نيک و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحي کرديم، و آنان فقط پرستش کنندگان ما بودند.
*و ما او را به اسحاق که پيامبري از شايستگان بود مژده داديم،
*و بر او و بر اسحاق برکت داديم، و از دودمان آن دو برخي نيکوکارند و برخي آشکارا ستمکار بر خويشند،
*و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ياد کن که داراي قدرت و بصيرت بودند.
*ما آنان را با ياد کردن سراي آخرت با اخلاصي ويژه خالص ساختيم.
* به يقين آنان در پيشگاه ما از برگزيدگان و نيکان اند.
+ نوشته شده در پنج شنبه 8 شهريور 1397برچسب:قرآن,اسحاق,یعقوب,ابراهیم,پیامبر,انبیا,یپغمبر,نوح,لوط,نماز,زکات,شایستگان,بصیرت,برگزیدگان,نیکان, ساعت 14:45 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت آدم در قرآن

*قطعاً داستان عيسي نزد خدا مانند داستان آدم است که او را از خاک آفريد، سپس به او فرمود:باش؛ پس بي درنگ شد.

*و بر آنان داستان دو پسر آدم را به راستى و درستى بخوان، كه چون قربانى‏اى عرضه داشتند، از يكى از آنها پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد، [قابيل به هابيل‏] گفت تو را خواهم كشت، گفت خداوند تنها از پرهيزگاران مى‏پذيرد.مسلماً اگر تو براي کشتن من دستت را دراز کني، من براي کشتن تو دستم را دراز نمي کنم؛ زيرا از خدا پروردگار جهانيان مي ترسم.من مى‏خواهم كه بار گناه من و گناه خودت را بر دوش كشى و از دوزخيان شوى، و اين جزاى ستمگران است‏. پس نفس اش او را به قتل برادرش ترغيب كرد و وى را كشت و از زيانكاران شد.پس خدا کلاغي را برانگيخت که زمين را مي کاويد تا به او نشان دهد که چگونه جسد برادرش را پنهان کند.فرياد زد: واي بر من! آيا ناتوان و عاجز بودم از اينکه مانند اين کلاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم؟! نهايتاً از پشيمانان شد.
*و اي آدم! تو و همسرت در اين بهشت سکونت گيريد، و از هر جا که خواستيد بخوريد، و به اين درخت نزديک مشويد که ازستمکاران خواهيد شد.
*پس شيطان، آن دو را وسوسه کرد تا آنچه از شرمگاه بدنشان بر آنان پوشيده بود نمايان کند،گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت نهي نکرده مگر از اين جهت که مبادا دو فرشته گرديد، يا از جاودانان شويد.و براي هر دو سوگند سخت و استوار ياد کرد که يقيناً من براي شما از خير خواهانم.
*پس آن دو را با مکر و فريب از مقام و منزلتشان فرود آورد ، هنگامي که از آن درخت چشيدند، شرمگاه بدنشان بر دو نفرشان نمايان شد و هر دو دست به کار چسبانيدن برگ بهشت به خود شدند؛ و پروردگارشان بر آن دو بانگ زد: آيا من شما را از آن درخت نهي نکردم، وبه شما نگفتم: بي ترديد شيطان براي شما دشمني آشکار است؟!
*گفتند: پروردگارا! ما بر خود ستم ورزيديم، و اگر ما را نيامرزي و به ما رحم نکني مسلماً از زيانکاران خواهيم بود.
*خدا فرمود: از اين جايگاه و مقام فرود آييد، در حالي که دشمن يکديگريد، و براي شما در زمين تا مدتي قرارگاه و مايه برخورداري است.
*پروردگار فرمود: در آن زندگي مي کنيد، و در آن مي ميريد، و از آن بيرون مي آييد.
*اي فرزندان آدم! ما لباسي که شرمگاهتان را مي پوشاند، و لباسي فاخر و گران که مايه زينت و جمال است، براي شما نازل کرديم؛ و لباس تقوا بهتر است، و اين از نشانه هاي خداست، باشد که متذکّر شوند.
*اي فرزندان آدم! شيطان، شما را نفريبد چنان که پدر و مادرتان را از بهشت بيرون کرد، لباسشان را از اندامشان بر مي کشيد تا شرمگاهشان را به آنان بنماياند، او و دار و دسته اش شما را از آنجا که شما آنان را نمي بينيد مي بينند، ما شياطين را سرپرست و ياران کساني قرار داديم که ايمان نمي آورند.
*اي فرزندان آدم! در هر مسجدي، آرايش و زينت همراه خود برگيريد، و بخوريد و بياشاميد و اسراف نکنيد؛ زيرا خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد.
*اي فرزندان آدم! چون پيامبراني از جنس خودتان به سويتان آيند که آياتم را بر شما بخوانند ؛ پس کساني که بپرهيزند و اصلاح کنند، نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين شوند.
*و هنگامي را که پروردگارت از صلب بني آدم نسلشان را پديد آورد، و آنان را  بر خودشان گواه گرفت آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آري، گواهي داديم. تا روز قيامت نگوييد: ما از اين بي خبر بوديم. يا نگوييد: پدرانمان پيش از ما مشرک بودند، و ما فرزنداني پس از آنان بوديم آيا ما را به خاطر آنچه باطل گرايان انجام دادند، هلاک مي کني؟
*و اين گونه آيات را تفصيل و توضيح مي دهيم و براي اينکه بازگردند.و سرگذشت کسي که آيات خود را به او عطا کرديم و او عملاً از آنان جدا شد، براي آنان بخوان؛ پس شيطان او را دنبال کرد و در نتيجه از گمراهان شد. و اگر مي خواستيم به وسيله آن آيات بالا مي برديم، ولي او به امور ناچيز مادي و لذت هايِ زودگذرِ دنيايي تمايل پيدا کرد واز هواي نفسش پيروي نمود؛ پس داستانش چون داستان سگ است اگر به او هجوم بري، زبان از کام بيرون مي آورد، واگر به حال خودش واگذاري  زبان از کام بيرون مي آورد. اين داستان گروهي است که آيات ما را تکذيب کردند؛ پس اين داستان را حکايت کن، شايد بينديشند.
*بد است داستان گروهي که آيات ما را تکذيب کردند وهمواره به خود ستم روا مي داشتند.هر که را خدا هدايت کند، پس او راه يافته واقعي است، و کساني را که گمراه نمايد، پس فقط اينان زيانکارانند.
*يقيناً پيش از اين به آدم سفارش کرديم پس فراموش کرد و عزمي استوار براي او نيافتيم.
*و هنگامي را که به فرشتگان گفتيم: براي آدم سجده کنيد. همه سجده کردند مگر ابليس که روي برتافت.
*پس گفتيم: اي آدم! مسلماً اين دشمني است براي تو و همسرت، پس شما را از بهشت بيرون نکند که در مشقت و رنج افتي.
*قطعاً براي تو است که نه گرسنه شوي و نه برهنه گردي.
*و نه در آن تشنه شوي و نه دچار آفتاب زدگي گردي.
*پس شيطان او را وسوسه کرد، گفت: اي آدم! آيا تو را به درخت جاودان و سلطنتي که کهنه نمي شود، راهنمايي کنم؟
*پس هر دو از ميوه آن خوردند، در نتيجه شرمگاهشان بر آنان پديدار شد و شروع به چسباندن برگ هاي درختان بهشت بر خود کردند. و آدم پروردگارش را نافرماني کرد و ناکام ماند.
*آن گاه پروردگارش او را برگزيد و توبه اش را پذيرفت و او را راهنمايي کرد.
*گفت: هر دو با هم از بهشت فرود آييد که برخي از شما دشمن برخي ديگرند، پس اگر از سوي من هدايتي به شما رسيد، هر کس از هدايتم پيروي کند، نه گمراه مي شود و نه به مشقت و رنج مي افتد.
*اي مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و ملت ها و قبيله ها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد. بي ترديد گرامي ترين شما نزد خدا پرهيزکارترين شماست. يقيناً خدا دانا و آگاه است.
 
 
 
 
 
 
+ نوشته شده در چهار شنبه 7 شهريور 1397برچسب:قرآن,آدم,حوا,اولین بشر,اولین پیامبر,شیطان,بهشت,جنت,داستان عیسی,هابیل,قابیل,پسران آدم,ابلیس,زن و مرد, ساعت 14:26 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت ادریس در قرآن

*و در اين کتاب،ادريس را ياد کن، که او بسيار راستگو و پيامبر بود.

*و او را به جايگاه و مقام بلندي ارتقا داديم.
* اينان کساني از پيامبران بودند که خدا به آنان نعمت داد، از نسل آدم و از نسل کساني که با نوح در کشتي سوار کرديم و از نسل ابراهيم و اسرائيل و از کساني که آنان را هدايت کرديم و برگزيديم؛ هنگامي که آيات خدايِ رحمان بر آنان خوانده مي شد، سجده کنان و گريان به رو مي افتادند.
*و اسماعيل و ادريس و ذوالکفل را که همه از شکيبايان بودند.
*و آنان را در رحمت خود درآورديم، چون از شايستگان بودند.
+ نوشته شده در سه شنبه 6 شهريور 1397برچسب:قرآن,ادریس,پیامبر,انبیا,راستگو,نسل آدم,نسل نوح,نسل ابراهیم,نسل اسرائیل,اسماعیل,ذوالکفل, ساعت 10:19 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت ابراهیم و نمرود در قرآن

*هنگامي که ابراهيم را پروردگارش به اموري آزمايش کرد، پس او همه را به طور کامل به انجام رسانيد، پروردگارش فرمود: من تو را براي همه مردم پيشوا و امام قرار دادم. ابراهيم گفت: و از دودمانم .فرمود: پيمان من به ستمکاران نمي رسد.

*و هنگامي که ما اين خانه را براي همه مردم محل گردهمايي و جاي امن وامان قرار داديم، و از مقام ابراهيم جايگاهي براي نماز انتخاب کنيد. و به ابراهيم و اسماعيل سفارش کرديم که خانه ام را براي طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان و رکوع کنندگان وسجده گذاران پاکيزه کنيد.
*و آن گاه که ابراهيم گفت: پروردگارا! اين را شهري امن قرار ده و اهلش را آنان که به خدا و روز قيامت ايمان آورده اند از هر نوع ميوه و محصول روزي بخش. خدا فرمود:هر که کفر ورزد بهره اندکي به او خواهم داد، سپس او را به عذاب آتش مي کشانم و آن بد بازگشت گاهي است.
*هنگامي كه ابراهيم و اسماعيل پايه‏ هاي خانه را بالا مي‏بردند پروردگارا! از ما بپذير تو شنوا و دانائي.
*پروردگارا! ما را تسليم خود قرار ده، و نيز از دودمان ما امتي که تسليم تو باشند پديد آر، و راه و رسم عبادتمان را به ما نشان ده، و توبه ما را بپذير، که تو بسيار توبه پذير و مهرباني،پروردگارا! در ميان آنان پيامبري از خودشان برانگيز، که آيات تو را بر آنان بخواند، و آنان را کتاب و حکمت بياموزد، و پاکشان کند؛ زيرا تو تواناي شکست ناپذير و حکيمي.
*وکيست که از آيين ابراهيم روي گردان شود، جز کسي که خويش را به ناداني و سبک مغزي زند؟ يقيناً ما ابراهيم را در دنيا برگزيديم، و قطعاً در آخرت از شايستگان است.
* هنگامي که پروردگارش به او فرمود: تسليم باش. گفت: به پروردگار جهانيان تسليم شدم.
*و ابراهيم و يعقوب پسرانشان را به آيين اسلام سفارش کردند که اي پسران من! يقيناً خدا اين دين را براي شما برگزيده، پس شما بايد جز در حالي که مسلمان باشيد، نميريد.
* آيا ننگريستي به کسي که چون خدا او را پادشاهي داده بود با ابراهيم درباره پروردگارش به مجادله و ستيز و گفتگوي بي منطق پرداخت؟! هنگامي که ابراهيم گفت: پروردگارم کسي است که زنده مي کند و مي ميراند گفت: من هم زنده مي کنم و مي ميرانم. ابراهيم گفت: مسلماً خدا خورشيد را از مشرق بيرون مي آورد، تو آن را از مغرب برآور! پس آنکه کافر شده بود، متحير و مبهوت شد. و خدا گروه ستم گر را  هدايت نمي کند.
*و هنگامي که ابراهيم گفت: پروردگارا! به من نشان ده که مردگان را چگونه زنده مي کني؟ فرمود: آيا  ايمان نياورده اي؟! گفت: چرا، ولي تا قلبم آرامش يابد.فرمود: پس چهار پرنده بگير و آنها را به خود نزديک کن، و بر هر کوهي بخشي از آنها را قرار ده، سپس آنها را بخوان که شتابان به سويت مي آيند؛ و بدان که يقيناً خدا تواناي شکست ناپذير و حکيم است.
*اي اهل کتاب! چرا درباره ابراهيم مجادله و ستيز مي کنيد در حالي که تورات و انجيل بعد از او نازل شد؛ آيا نمي انديشيد؟!
*ابراهيم نه يهودي بود و نه نصراني، بلکه يکتاپرست و حق گرايي تسليم بود، و از مشرکان نبود.
*مسلماً نزديک ترين مردم به ابراهيم کساني اند که از او پيروي کردند، و اين پيامبر و کساني که ايمان آورده اند و خدا ياور و سرپرست مؤمنان است.
*بگو: خدا راست گفت. بنابراين از آيين ابراهيم که يکتاپرست و حق گرا بود و از مشرکان نبود، پيروي کنيد.
*يقيناً نخستين خانه اي که براي مردم نهاده شد، همان است که در مکه است، که پر برکت و وسيله هدايت براي جهانيان است.در آن نشانه هايي روشن مقام ابراهيم است؛ و هر که وارد آن شود در امان است؛ و خدا را حقّي ثابت و لازم بر عهده مردم است که آهنگ آن خانه کنند،کساني که بتوانند به سوي آن راه يابند، و هر که ناسپاسي ورزد؛ زيرا خدا از جهانيان بي نياز است.
*آيا آنان را بهره اي از حکومت است در اين صورت به اندازه گودي پشت هسته خرما به مردم نمي پردازند. بلکه آنان به مردم  به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا کرده، حسد مي ورزند. تحقيقاً ما به خاندان ابراهيم کتاب و حکمت داديم، و به آنان فرمانروايي بزرگي بخشيديم.آن‌گاه برخي بدو گرويدند و برخي مانع ايمان به او شدند؛ پس کيفر آتش افروخته دوزخ بس است.
* و دين چه کسي بهتر است از آنکه همه وجودش را تسليم خدا کرده و نيکوکار است، و از آيين ابراهيم يکتاپرست حق گرا پيروي کرده است؟ وخدا ابراهيم را دوست خود گرفت.
*و هنگامي را که ابراهيم به پدرش آزر گفت: آيا بت هايي را به عنوان معبود خود انتخاب مي کني؟ قطعاً من تو را و قومت را در گمراهي آشکار مي بينم.و اين گونه فرمانروايي و مالکيّت و ربوبيّت خود را بر آسمان ها و زمين به ابراهيم نشان مي دهيم تا از يقين کنندگان شود.
*پس چون شب او را پوشانيد، ستاره اي ديد گفت: اين پروردگار من است؛ هنگامي که ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم.هنگامي که ماه را در حال طلوع ديد، گفت: اين پروردگار من است؛ چون ماه غروب کرد، گفت: يقيناً اگر پروردگارم مرا هدايت نکند بدون شک از گروه گمراهان خواهم بود.وقتي خورشيد را در حال طلوع ديد گفت: اين پروردگار من است، اين بزرگ تر است؛ و هنگامي که غروب کرد، گفت: اي قوم من! بي ترديد من از آنچه شريک خدا قرار مي دهيد، بيزارم.من به دور از انحراف و با قلبي حق گرا همه وجودم را به سوي کسي که آسمان ها و زمين را آفريد، متوجه کردم و از مشرکان نيستم.قومش با او به گفتگوي بي منطق و ستيز برخاستند، گفت: آيا درباره خدا با من گفتگوي بي منطق و ستيز مي کنيد و حال آنکه او مرا هدايت کرد؟ و من از آنچه که شما شريک او قرار مي دهيد نمي ترسم مگر آنکه پروردگارم چيزي را بخواهد، دانش پروردگارم همه چيز را فراگرفته است، آيا متذکّر نمي شويد؟چگونه از آنچه شما شريک او قرار داده ايد بترسم؟! در حالي که خود شما از اينکه چيزي را شريک خدا گرفته ايد که خدا هيچ دليلي بر حقّانيّت آن بر شما نازل نکرده نمي ترسيد، اگر حقايق را مي دانيد کدام يک از دو گروه به ايمني سزاوارترند؟
*کساني که ايمان آوردند و ايمانشان را به ستمي نياميختند، ايمني براي آنان است، و آنان راه يافتگانند.و آن حجت و برهان ما بود که به ابراهيم در برابر قومش عطا کرديم؛ هر که را بخواهيم درجاتي بالا مي بريم؛ زيرا پروردگارت حکيم و داناست.
*و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را هدايت كرديم، و نيز پيش از آن نوح را راه نموديم و داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را كه از زاد و رود او بودند، و بدين‏سان نيكوكاران را جزا مى‏دهيم‏.
*بگو: يقيناً پروردگارم مرا به راه راست هدايت کرد، به ديني پايدار و استوار، دين ابراهيم يکتاپرست حق گرا، و او از مشرکان نبود.
* و آمرزش خواهي ابراهيم براي پدرش جز به سبب وعده اي که به او داده بود، نبود چون براي او روشن شد که وي دشمن خداست از او بيزاري جست؛ يقيناً ابراهيم بسيار مهربان و بردبار بود.
*و به راستي فرستادگان ما ابراهيم را مژده آورده، سلام گفتند، او هم گفت: سلام . و درنگ نکرد تا گوساله اي بريان آورد.
*و چون ديد دست هايشان به سوي غذا دراز نمي شود، آنان را ناشناس يافت و از آنان احساس ترس و دلهره کرد، گفتند: مترس که ما به سوي قوم لوط فرستاده شده ايم.
*پس همسرش در حالي که ايستاده بود خنديد. پس او را به اسحاق و پس از اسحاق به يعقوب مژده داديم.
*گفت: اي واي بر من! آيا فرزند آورم در حالي که من پيرزنم و اين شوهر من است که در سنّ سالخوردگي است؟ يقيناً اين چيزي بسيار شگفت است!!
*گفتند: آيا از کار خدا شگفتي مي کني؟ رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است. يقيناً او ستوده و بزرگوار است.
*پس هنگامي که ترس و دلهره از ابراهيم برطرف شد و آن مژده به او رسيد، با ما درباره قوم لوط به گفتگو پرداخت.
*به راستي که ابراهيم بسيار بردبار و دلسوز و روي آورنده بود.
*اي ابراهيم! از اين درگذر؛ زيرا فرمان پروردگارت فرا رسيده و يقيناً آنان را عذابي بدون بازگشت خواهد آمد.
*و هنگامي را که ابراهيم گفت: پروردگارا! اين شهر را منطقه اي امن قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بت ها دور بدار.
*پروردگارا آنها بسياري از مردم را گمراه ساختند هر كس از من پيروي كند از من است و هر كس ‍ نافرماني من كند تو بخشنده و مهرباني.
*پروردگارا! من برخي از فرزندانم را در درّه اي بي کشت و زرع نزد خانه محترمت سکونت دادم؛ پروردگارا! براي اينکه نماز را بر پا دارند؛ پس دل هاي گروهي از مردم را به سوي آنان علاقمند و متمايل کن، و آنان را از انواع محصولات و ميوه ها روزي بخش، باشد که سپاس گزاري کنند.
*پروردگارا! يقيناً تو آنچه را ما پنهان مي داريم و آنچه را آشکار مي کنيم، مي داني و هيچ چيز در زمين و آسمان بر خدا پنهان نيست.
*همه ستايش ها ويژه خدايي است که اسماعيل واسحاق را در سنّ پيري به من بخشيد؛ يقيناً پروردگارم شنونده دعاست.
*پروردگارا! مرا بر پادارنده نماز قرار ده، و نيز از فرزندانم . و پروردگارا! دعايم را بپذير.
*پروردگارا! روزي که حساب برپا مي شود، مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را بيامرز.
*و نيز آنان را از مهمانان ابراهيم خبر ده. 
*هنگامي که بر او وارد شدند، پس سلام گفتند. گفت: ما از شما ترسانيم.
*گفتند: نترس که ما تو را به پسري دانا مژده مي دهيم.
*گفت: آيا با آنکه پيري به من رسيد، مژده ام مي دهيد؟ به چه مژده مي دهيد؟
*گفتند: تو را به بشارتي درست و به حق مژده داديم؛ بنابراين از نااميدان مباش.
*گفت: چه کسي جز گمراهان از رحمت پروردگارش نااميد مي شود؟!
*ابراهيم گفت: اي فرستادگان! کار مهم شما چيست؟ گفتند: ما به سوي قومي گنهکار فرستاده شده ايم. مگر خاندان لوط را که قطعاً همه آنان را نجات مي دهيم،مگر همسرش را که مقدّر کرده ايم از بازماندگان باشد.
*بدون ترديد، ابراهيم يک امت بود، براي خدا از روي فروتني فرمانبردار و حق گرا بود واز مشرکان نبود.
*سپاس گزار نعمت هاي او بود، خدا او را برگزيد وبه راهي راست راهنمايي اش کرد.
*و به او در دنيا نيكى بخشيديم و او در آخرت هم از شايستگان است‏.آن گاه به تو وحي کرديم که از آيين ابراهيم حق گرا پيروي کن که از مشرکان نبود.
*و در اين کتاب، ابراهيم را ياد کن، يقيناً او بسيار راستگو و پيامبر بود.
*آن گاه که به پدر اَش گفت: پدرم! چرا چيزي را که نمي شنود و نمي بيند و نمي تواند هيچ آسيب و گزندي را از تو برطرف کند، مي پرستي!؟
*پدرم! همانا براي من دانشي آمده که تو را نيامده؛ بنابراين از من پيروي کن تا تو را به راهي راست راهنمايي کنم.
*پدرم! شيطان را مپرست؛ زيرا شيطان همواره نسبت به خدا نافرمان است.
*پدرم! به يقين مي ترسم که عذابي از سوي خداي رحمان به تو برسد، و در نتيجه همنشين شيطان شوي.
*گفت: اي ابراهيم! آيا تو از معبودهاي من روي گرداني؟ اگر باز نايستي، قطعاً تو را سنگسار مي کنم، و زماني طولاني از من دور شو.
*ابراهيم گفت: سلام بر تو، به زودي از پروردگارم براي تو آمرزش مي خواهم؛ زيرا او همواره نسبت به من بسيار نيکوکار و مهربان است.
*و من از شما و معبوداني که به جاي خدا مي خوانيد، کناره مي گيرم و پروردگارم را مي خوانم، اميد است در خواندن پروردگارم محروم و بي بهره نباشم.
*پس هنگامي که از آنان و آنچه جز خدا مي پرستيدند، کناره گرفت، اسحاق ويعقوب را به او بخشيديم وهر يک را پيامبر قرار داديم.
*و به آنان از رحمت خود بخشيديم، وبراي آنان نامي نيک و ستايشي والامرتبه قرار داديم.
*و مسلماً پيش از اين به ابراهيم، رشد و هدايتي عطا کرديم؛ و ما به او دانا بوديم.
* زماني را که به پدرش و قومش گفت: اين مجسمه هايي که شما ملازم پرستش آنها شده ايد، چيست؟
*گفتند: پدرانمان را پرستش کنندگان آنها يافتيم
*گفت: به يقين شما و پدرانتان در گمراهي آشکاري هستيد.
*گفتند: آيا حق را براي ما آورده اي يا شوخي مي کني؟!
*گفت: بلکه پروردگارتان همان پروردگار آسمان ها و زمين است، همان که آنها را آفريد و من بر اين از گواهي دهندگانم.
*سوگند به خدا پس از آنکه پشت کرديد و رفتيد، درباره بت هايتان تدبيري خواهم کرد.
*پس بت ها را قطعه قطعه کرد و شکست مگر بت بزرگشان را که به آن مراجعه کنند.
*گفتند: چه کسي اين کار را با معبودانمان انجام داده است؟ به يقين او از ستمکاران است.
*گفتند: از جواني شنيديم که از بتان ما ياد مي کرد که به او ابراهيم مي گويند.
*گفتند: پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد تا آنان شهادت دهند.
*گفتند: اي ابراهيم! آيا تو با معبودان ما چنين کرده اي؟
*گفت: بلکه بزرگشان اين کار را انجام داده است؛ پس اگر سخن مي گويند، از خودشان بپرسيد.
*پس آنان به خود آمدند و گفتند: شما خودتان ستمکاريد
*آن گاه سرافکنده و شرمسار شدند مسلماً تو مي داني که اينان سخن نمي گويند.
*گفت: آيا به جاي خدا چيزهايي را مي پرستيد که هيچ سود و زياني به شما نمي رسانند؟!
*اُف بر شما و بر آنچه به جاي خدا مي پرستيد؛ پس آيا نمي انديشيد؟
*گفتند: اگر مي خواهيد کاري انجام دهيد او را بسوزانيد، و معبودانتان را ياري دهيد.
*گفتيم: اي آتش! برابر ابراهيم سرد و بي آسيب باش!
*و بر ضد او نيرنگي سنگين به کار گرفتند پس آنان را زيانکارترين قرار داديم.
*و او و لوط را نجات داده و به سوي سرزميني که در آن براي جهانيان برکت نهاده ايم، برديم.
*و اسحاق و يعقوب را به عنوان عطايي افزون، به او بخشيديم و همه را افرادي شايسته قرارداديم.
*و آنان را پيشواياني قرار داديم که به فرمان ما هدايت مي کردند، و انجام دادن کارهاي نيک و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحي کرديم، و آنان فقط پرستش کنندگان ما بودند.
*و هنگامي را که جاي خانه را براي ابراهيم آماده کرديم که هيچ چيز را شريک من قرار مده و خانه ام را براي طواف کنندگان و قيام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاک و پاکيزه گردان.
*و در ميان مردم براي حج بانگ زن تا پياده و سوار بر هر شتر باريک اندام که از هر راه دور مي آيند، به سوي تو آيند.
*و در راه خدا چنان که شايسته جهاد است، جهاد کنيد؛ او شما را برگزيد و بر شما در دين هيچ مشقت و سختي قرار نداد. آيين پدرتان ابراهيم، او شما را پيش از اين «مسلمان» ناميد و در اين تا پيامبر گواه بر شما باشد و شما هم گواه بر مردم باشيد؛ پس نماز را برپا داريد و زکات را بپردازيد و به خدا تمسّک جوييد. او سرپرست و ياور شماست؛ چه خوب سرپرست و ياوري و چه نيکو ياري دهنده اي است.
*و سرگذشت مهم ابراهيم را بر آنان بخوان،
*هنگامي که به پدرش وقومش گفت: چه چيز را مي پرستيد؟
*گفتند: بت هايي را مي پرستيم و همواره ملازم پرستش آنها هستيم.
*گفت: آيا هنگامي که آنها را مي خوانيد، سخن شما را مي شنوند؟
*يا به شما سود و زياني مي رسانند؟
*گفتند: نه، بلکه پدرانمان را يافتيم که به اين صورت عبادت مي کردند!
*گفت: پس آيا مي دانيد که آنچه مي پرستيد،
*هم شما و هم پدران پيشين شما
*هم آنان قطعاً دشمن منند ، جز پروردگار جهانيان
*همان کسي که مرا آفريد و هم او مرا هدايت مي کند،
*و آنکه او طعامم مي دهد و سيرابم مي کند
*و هنگامي که بيمار مي شوم، او شفايم مي دهد
*و آنکه مرا مي ميراند سپس زنده ام مي کند
*و آنکه اميد دارم روز جزا خطايم را بر من بيامرزد.
*پروردگارا! به من حکمت بخش، و مرا به شايستگان ملحق کن.
*و براي من در آيندگان نامي نيک و ستايشي والا مرتبه قرار ده،
*و مرا از وارثان بهشت پرنعمت گردان،
*و پدرم را بيامرز که او از گمراهان است،
*و روزي که برانگيخته مي شوند، رسوايم مکن؛
*روزي که هيچ مال و اولادي سود نمي دهد،
*مگر کسي که دلي سالم به پيشگاه خدا بياورد،
*و آن روز بهشت را براي پرهيزکاران نزديک آورند،
*و آتش برافروخته را براي گمراهان آشکار کنند،
*و به آنان گويند: آنچه را مي پرستيديد، کجايند؟
*به جاي خدا؟! آيا شما را ياري مي دهند؟ يا از خود مي توانند دفع عذاب کنند؟
*پس آن بت ها و گمراهان به رو در آتش افروخته افکنده مي شوند،
*با همه سپاهيان ابليس،
*در حالي که در آن با هم ستيز و نزاع مي کنند مي گويند:
*به خدا سوگند که ما در گمراهي آشکاري بوديم،
*که شما را با پروردگار جهانيان برابر و مساوي قرار مي داديم،
*و ما را جز مجرمان گمراه نکردند،
*در نتيجه براي ما نه شفيعاني است،
*و نه يک دوست نزديک و صميمي،
*پس اي کاش براي ما بازگشتي بود تا از مؤمنان مي شديم.
*بي ترديد در اين سرگذشت، عبرتي بزرگ وجود دارد، و بيشترشان مؤمن نبودند،
*و يقيناً پروردگارت همان تواناي شکست ناپذير و مهربان است.
*و ابراهيم را آن گاه به قومش گفت: خدا را بپرستيد و از او پروا کنيد، اين براي شما بهتر است، اگر بدانيد؛
*جز اين نيست که شما به جاي خدا بت هايي را مي پرستيد و دروغي را مي سازيد، بي ترديد کساني را که به جاي خدا مي پرستيد، رزقي را براي شما مالک نيستند ، پس رزق را نزد خدا بجوييد و او را بندگي کنيد و او را شکر کنيد که به سوي او بازگردانده مي شويد،
*و اگر تکذيب کنيد ؛ زيرا امت هايي پيش از شما نيز تکذيب کردند، و بر عهده پيامبر جز رساندن آشکار نيست.
*پس جواب قوم ابراهيم جز اين نبود که گفتند: او را بکشيد يا بسوزانيدش. پس خدا او را از آن آتش رهايي بخشيد، مسلماً در اين براي مردمي که ايمان دارند، عبرت هاست،
*و گفت: جز اين نيست که به جاي خدا بتهايي را گرفته ايد دوستي ميان خودتان در زندگي دنياست، سپس روز قيامت برخي از شما برخي ديگر را انکار مي کنند، و بعضي از شما بعضي ديگر را لعنت مي نمايند، و جايگاه شما آتش است، و براي شما هيچ ياوري نخواهد بود.
*پس لوط به ابراهيم ايمان آورد، و گفت: به درستي که من به سوي پروردگارم مهاجرت مي کنم، که فقط او تواناي شکست ناپذير و حکيم است.
*و اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و پيامبري و کتاب را در نسلش قرار داديم و پاداشش را در دنيا به او داديم، و بي ترديد او در آخرت از زمره شايستگان است.
*و زماني که فرستادگان ما با بشارت نزد ابراهيم آمدند، گفتند: ما يقيناً اهل شهر- قوم لوط- را نابود مي کنيم؛ زيرا اهل آن ستمکارند.
*و به راستي ابراهيم از پيروان نوح بود،
*هنگامي که با دلي پاک به سوي پروردگارش آمد.
*هنگامي را که به پدر و قومش گفت: چيست آنچه مي پرستيد؟
*آيا به جاي خدا معبودان دروغين را مي خواهيد.
*پس گمانتان به پروردگار جهانيان چيست؟
*نگاهي به ستارگان انداخت،
*و گفت: به راستي من بيمارم.
*پس پشت کنان از او روي گرداندند.
*او هم مخفيانه به سوي بت هايشان رفت و گفت: آيا غذا نمي خوريد؟
*شما را چه شده که سخن نمي گوييد؟
*پس با دست راست ضربه اي کاري بر آنها کوبيد 
*مردم با شتاب به سوي او آمدند.
*گفت: آيا آنچه را مي تراشيد، مي پرستيد؟!
*در حالي که خدا شما را و آنچه را مي سازيد، آفريده است.
*گفتند: براي او بنايي بسازيد پس او را در آتش شعله ور بيندازيد.
*پس خواستند به او نيرنگي زنند، ولي ما آنان را پست و شکست خورده کرديم.
*گفت: به راستي من به سوي پروردگارم مي روم، و به زودي مرا راهنمايي خواهد کرد.
*پروردگارا! مرا فرزندي که از صالحان باشد عطا کن.
*پس ما او را به پسري بردبار مژده داديم.
*هنگامي که با او به سعي رسيد، گفت: پسرکم! همانا من در خواب مي بينم که تو را ذبح مي کنم، پس با تأمل بنگر رأي تو چيست؟ گفت: پدرم آنچه به آن مأمور شده اي انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شکيبايان خواهي يافت.
*پس هنگامي که آن دو تسليم شدند و ابراهيم، جبين او را به زمين نهاد
*و او را ندا داديم که اي ابراهيم!
*خوابت را تحقق دادي ، به راستي ما نيکوکاران را اين گونه پاداش مي دهيم
*به يقين اين همان آزمايش روشن بود.
*و ما اسماعيل را در برابر قرباني بزرگي رهانيديم،
*و در ميان آيندگان براي او به جا گذاشتيم.
*سلام بر ابراهيم.
*نيکوکاران را اين گونه پاداش مي دهيم.
*بي ترديد او از بندگان مؤمن ما بود،
*و ما او را به اسحاق که پيامبري از شايستگان بود مژده داديم،
*و بر او و بر اسحاق برکت داديم، و از دودمان آن دو برخي نيکوکارند و برخي آشکارا ستمکار بر خويشند،
*و بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ياد کن که داراي قدرت و بصيرت بودند.
*ما آنان را با ياد کردن سراي آخرت با اخلاصي ويژه خالص ساختيم.
* به يقين آنان در پيشگاه ما از برگزيدگان و نيکان اند.
*از دين آنچه را به نوح سفارش کرده بود، براي شما تشريع کرد و آنچه را به تو وحي کرديم؛ و آنچه ابراهيم و موسي و عيسي را به آن توصيه نموديم که دين را برپا داريد و در آن فرقه فرقه و گروه گروه نشويد. بر مشرکان ديني که آنان را به آن مي خواني گران است. خدا هر کس را بخواهد به سوي دين جلب مي کند، و هر کس را که به سوي او بازگردد هدايت مي کند،
*و هنگامي را که ابراهيم به پدر و قومش گفت: من بي ترديد از آنچه مي پرستيد، بيزارم.
*مگر کسي که مرا آفريده، که يقيناً او مرا هدايت مي کند،
*و توحيد و يکتاپرستي را در نسل هاي بعد از خود حقيقتي پايدار قرار داد، باشد که آنان بازگردند؛
*آرى اينان و پدرانشان را بهره‏ مند ساخته ‏ام تا آنكه حق و پيامبرى آشكار به نزد آنان آمد
*و هنگامي که حق به سويشان آمد، گفتند: اين جادوست و ما به آن کافريم،
*آيا خبر مهمانان ارجمند و بزرگوار ابراهيم به تو رسيده است؟
*زماني که بر او وارد شدند، پس سلام گفتند. گفت: سلام، مردمي ناشناسيد!
*پس به سوي خانواده اش بازگشت و گوساله اي فربه آورد.
*پس آن را نزديکشان برد ؛ گفت: مگر نمي خوريد؟
*و از آنان احساس ترسي کرد. گفتند: مترس. و او را به پسري دانا مژده دادند.
*در اين ميان همسرش با فريادي در حالي که به چهره اش زد سر رسيد و گفت: پيرزني نازا
*گفتند: پروردگارت چنين گفته است؛ يقيناً او حکيم و داناست.
*گفت: اي فرستادگان! دنبال چه کار مهمي هستيد؟
*گفتند: ما را به سوي مردمي گنهکار فرستاده اند؛
*تا باراني از سنگ - گل بر آنها بفرستيم.
*نزد پروردگارت براي تجاوزکاران نشانه گذاري شده است؛
*پس هرکه را از مؤمنان در آن شهر بود بيرون برديم؛
*و جز يك خانواده با ايمان در تمام آنها نيافتيم!
*در آنجا نشانه و عبرتي براي کساني که از عذاب دردناک مي ترسند به جا گذاشتيم.
*به يقين ما نوح و ابراهيم را فرستاديم و در ميان فرزندان آن دو نفر، نبوّت و کتاب قرار داديم، پس برخي از آنان هدايت يافتند و بسياري از آنان نافرمان بودند.
*مسلماً براي شما در ابراهيم و کساني که با اويند سرمشقي نيکوست، آن گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جاي خدا مي پرستيد بيزاريم، ما به شما کافريم و ميان ما و شما دشمني و کينه هميشگي پديدار شده است، تا آن زمان که به خداي يگانه ايمان آوريد. مگر سخن ابراهيم به پدرش که گفت: من براي تو آمرزش خواهم خواست و در برابر خدا به سود تو اختيار چيزي را ندارم. پروردگارا! بر تو توکل کرديم، و به سوي تو بازگشتيم، و بازگشت به سوي توست.
*پروردگارا! ما را وسيله آزمايش براي کافران قرار مده، و پروردگارا! ما را بيامرز که همانا تو تواناي شکست ناپذير و حکيمي.
*بي ترديد براي شما در آنان سرمشقي نيکوست، براي کسي که به خدا و روز قيامت اميد دارد. و هر کس روي برگرداند ؛خدا همان بي نياز و ستوده است.
 


پیامبران اولوالعزم در قرآن

*پس صبر کن همان گونه که پيامبران اولوالعزم صبر کردند، و براي آنان شتاب مکن، روزي که آنان آنچه را که وعده داده مي شوند ببينند، گويي فقط ساعتي از يک روز درنگ داشتند؛ ابلاغي است براي همه؛ پس آيا جز مردم نافرمان هلاک مي شوند؟

 
+ نوشته شده در یک شنبه 4 شهريور 1397برچسب:قرآن,پیامبران,انبیا,پیغمبران,اولوالعزم, ساعت 10:5 توسط آزاده یاسینی


انبیا در قرآن

*بي ترديد خدا آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد.

*فرزندانى كه بعضى از آنان از بعضى ديگرند و خداوند شنواى داناست.
*هيچ انساني را نسزد که خدا او را کتاب و حکمت و نبوّت دهد، سپس به مردم بگويد: به جاي خدا بندگان من باشيد بلکه به خاطر آنکه کتاب خدا را تعليم مي داديد، و به سبب آنکه آن را مي خوانديد، دانشمندانِ «الهي مسلک» باشيد.و نيز نَسِزد که به شما فرمان دهد که فرشتگان و پيامبران را خدايان خود گيريد. آيا  شما را پس از آنکه تسليم شده ايد، امر به کفر مي کند؟
*و هنگامي که خدا از همه پيامبران پيمان گرفت که هرگاه کتاب و حکمت به شما دادم، سپس پيامبري براي شما آمد که آنچه را نزد شماست تصديق کرد، قطعاً بايد به او ايمان آوريد و وي را ياري دهيد. فرمود: آيا اقرار کرديد و بر اين پيمان محکم مرا دريافت نموديد؟ گفتند: اقرار کرديم. فرمود: پس گواه باشيد و من هم با شما از گواهانم.
*بگو: ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان فرود آمده، و آنچه به موسي و عيسي و پيامبران از سوي پروردگارشان داده شده ايمان آورديم، و ميان هيچ يک از آنان فرق نمي گذاريم، و ما در برابر او تسليم هستيم.
*شما بهترين امتي هستيد که پديدار شده ايد، به کار شايسته و پسنديده فرمان مي دهيد و از کار ناپسند و زشت بازمي داريد، و به خدا ايمان مي آوريد. و اگر اهل کتاب ايمان مي آوردند قطعاً براي آنان بهتر بود؛ برخي از آنان مؤمن و بيشترشان فاسقند.
*چه بسا پيامبراني که انبوهي دانشمندانِ الهي مسلک به همراه او با دشمنان جنگيدند، پس در برابر آسيب هايي که در راه خدا به آنان رسيد، سستي نکردند و ناتوان نشدند و سر تسليم و فروتني فرود نياوردند؛ و خدا شکيبايان را دوست دارد.و سخن آنان جز اين نبود که گفتند: پروردگارا! گناهان ما و زياده روي در کارمان را بر ما ببخش و قدم هايمان را استوار بدار و ما را بر گروه کافران ياري ده. پس خدا پاداش اين دنيا و پاداش نيک آخرت را به آنان عطا فرمود؛ و خدا نيکوکاران را دوست دارد.
*پس به مهر و رحمتي از سوي خدا با آنان نرم خوي شدي، و اگر درشت خوي و سخت دل بودي از پيرامونت پراکنده مي شدند؛ بنابراين از آنان گذشت کن، و براي آنان آمرزش بخواه، و در کارها با آنان مشورت کن، و چون تصميم گرفتي بر خدا توکل کن؛ زيرا خدا توکل کنندگان را دوست دارد.
*و هيچ پيامبرى را نمى‏سزد كه خيانت روا دارد و هركس خيانت‏ورزد، روز قيامت، وبال خيانتش را همراه آورد، آنگاه به هركس جزاى كار و كردارش به تمامى داده شود و بر آنان ستم نرود.پس آيا کسي که  از خشنودي خدا پيروي کرده، همانند کسي است که به خشمي از سوي خدا سزاوار شده؟ و جايگاه او دوزخ است و آن بد بازگشت گاهي است.
*هر کجا باشيد هر چند در قلعه هاي مرتفع و استوار، مرگ شما را درمي يابد. و اگر خيري به آنان برسد، مي گويند: اين از سوي خداست. و اگر سختي وحادثه اي  به آنان رسد مي گويند: از ناحيه توست. بگو: همه اينها از سوي خداست. اين گروه را چه شده که نمي خواهند بفهمند؟!
*آنچه از نيکي به تو رسد، از سوي خداست و آنچه از بدي به تو رسد، از سوي خود توست. و تو را براي مردم به پيامبري فرستاديم، و گواه بودن خدا کافي است.
*كسي كه از پيامبر اطاعت كند اطاعت خدا كرده و كسي كه سرباز زند تو در برابر او مسئول نيستي.
و مي گويند: ما مطيع و فرمانبرداريم، ولي هنگامي که از نزد تو بيرون مي روند، گروهي از آنان در شب نشيني هاي مخفيانه خود بر خلاف آنچه تو مي گويي، تدبير مي کنند. خدا آنچه را که در شب نشيني هاي مخفيانه تدبير مي کنند مي نويسد. بنابراين از آنان روي برتاب، و بر خدا توکل کن؛ و کارساز بودنِ خدا کافي است.
*پس در راه خدا به جنگ برخيز. تو فقط به خودت مکلّف مي باشي، و مؤمنان را تشويق کن؛ اميد است خدا آسيب و گزند کافران را بازدارد؛ و خداست که صولت وقدرتش شديدتر، وعذاب وکيفرش سخت تر است.
*و هنگامي که به شما درود گويند، شما درودي نيکوتر از آن، يا همانندش را پاسخ دهيد؛ يقيناً خدا همواره بر همه چيز حسابرس است.
*و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود، گروهي از عشيره و قبيله خائنان تصميم داشتند تو را منحرف کنند،جز خودشان را منحرف نمي کنند، و هيچ زياني به تو نمي رسانند. و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد، و آنچه را نمي دانستي به تو آموخت؛ و همواره فضل خدا بر تو بزرگ است.
*ما به تو وحي کرديم، همان گونه که به نوح و پيامبران پس از او وحي کرديم؛ و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگان و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان نيز وحي نموديم؛ و به داود، زبور داديم.و به پيامبراني که سرگذشت آنان را پيش از اين براي توگفتيم، و پيامبراني که سرگذشتشان را براي تو حکايت نکرده ايم. و خدا با موسي به صورتي ويژه و بيواسطه سخن گفت.پيامبراني که مژده رسان و بيم دهنده بودند تا مردم را پس از فرستادن پيامبران، عذر و بهانه و حجتي نباشد؛ و خدا همواره تواناي شکست ناپذير و حکيم است.
*ولي خدا به وسيله آنچه بر تو نازل کرده گواهي مي دهد که آن را به علم و دانش خود نازل کرده، و فرشتگان هم گواهي مي دهند، گرچه گواهي خدا کافي است.
*اى مردم اين پيامبر حق و حقيقت را از جانب پروردگارتان براى شما آورده است، پس ايمان بياوريد كه به خير شماست، و اگر كفرورزيد بدانيد كه آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداوند است، و خداوند داناى فرزانه است‏.
*اي اهل کتاب! يقيناً پيامبر ما به سوي شما آمد که بسياري از آنچه را که شما از کتاب همواره پنهان مي داشتيد براي شما بيان مي کند، و از بسياري درمي گذرد. بي ترديد از سوي خدا براي شما نور و کتابي روشنگر آمده است.خدا به وسيله آن کساني را که از خشنودي او پيروي کنند به راه هاي سلامت راهنمايي مي کند، و آنان را به توفيق خود از تاريکي ها  به سوي روشناييِ  بيرون مي آورد، و به جانب راه راست هدايت مي کند.
*اى اهل كتاب پيامبر ما به سوى شما آمده است و پس از عصر فترت پيامبران براى شما روشن مى‏سازد، تا مگوييد كه نه پيامبر مژده‏آور و نه هشداردهنده‏اى به سوى ما آمد، آرى پيامبر مژده‏آور و هشداردهنده‏اى به سوى شما آمد، و خداوند بر هر كارى تواناست‏.
*اي پيامبر! کساني که در کفر مي شتابند تو را غمگين نسازند، چه آنان که به زبانشان گفتند: ايمان آورديم و دل هايشان ايمان نياورده، و چه آنان که يهودي اند که به شدت شنونده دروغند و به شدت گوش به فرمان گروهي ديگرند که نزد تو نيامده اند. کلمات  را پس از استواري در جايگاه هايش تحريف مي کنند، مي گويند: اگر احکام  به شما ابلاغ کردند بپذيريد، و اگر آن را ابلاغ نکردند  بپرهيزيد. و کساني که خدا عذاب شان را بخواهد، تو هرگز نمي تواني چيزي از عذاب خدا را از آنان برطرف کني. اينانند کساني که خدا نخواسته دل هايشان را پاک کند؛ براي آنان در دنيا خواري و رسوايي، و در آخرت عذابي بزرگ است.
*اي پيامبر! آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن؛ و اگر انجام ندهي پيام خدا را نرسانده اي. و خدا تو را از مردم نگه مي دارد؛ قطعاً خدا گروه کافران را هدايت نمي کند.
*بر پيغمبر جز تبليغ وظيفه‌اي نيست، و خدا هر چه را آشکار داشته و يا پنهان داريد همه را مي‌داند.
*بگو: ناپاک و پاک يکسان نيستند؛ هر چند فراواني ناپاک ها تو را به شگفت آورد. پس اي صاحبان خرد! از خدا پروا کنيد تا رستگار شويد.
*روزي که خدا پيامبران را جمع مي کند، و مي فرمايد: چه پاسخي به شما داده شد؟ گويند: ما را هيچ دانشي نيست؛ يقيناً تويي که به نهان ها بسيار دانايي.
*مسلماً پيامبران پيش از تو هم مسخره شدند؛ پس بر کساني که پيامبران را مسخره مي کردند، عذاب و کيفري که همواره به استهزا مي گرفتند نازل شد و آنان را فرا گرفت.بگو: در زمين بگرديد، سپس با تأمل بنگريد که فرجام تکذيب کنندگان چگونه بوده است؟
*بگو: مالکيّت و فرمانروايي آنچه در آسمان ها و زمين است در سيطره کيست؟ بگو: در سيطره خداست که رحمت را بر خود لازم و مقرّر کرده؛ يقيناً همه شما را در روز قيامت که ترديدي در آن نيست جمع خواهد کرد. فقط کساني که سرمايه وجودشان را تباه کرده اند، ايمان نمي آورند.و همه موجوداتي که در شب و روز آرام دارند، در سيطره مالکيّت خدا هستند؛ و او شنوا و داناست.
*بگو: آيا جز خدا را که آفريننده آسمان ها و زمين است، سرپرست و ياور خود گيرم؟ و اوست که روزي مي دهد و خود بي نياز از روزي است. بگو: من مأمورم نخستين کسي باشم که فرمان خدا را گردن نهد، و فرمان يافته ام که هرگز از مشرکان مباش. بگو: مسلماً اگر پروردگارم را نافرماني کنم، از عذاب روزي بزرگ مي ترسم.هر کس در آن روز، عذاب از او برگردانده شود، قطعاً خدا به او رحم کرده، و آن است کاميابي آشکار.
*و اگر خداوند بلايى به تو برساند، بازدارنده‏اى جز خود او براى آن وجود ندارد، و اگر بخواهد خيرى به تو برساند بدان كه او بر هر كارى تواناست‏.اوست که بر بندگانش چيره و غالب است، و او حکيم و آگاه است.
*بگو: گواهي کدام چيز بزرگتر است ؟ بگو: خدا ميان من و شما گواه است و وحي شده به من آيات اين قرآن تا به آن شما و هر کس را که خبر اين قرآن به او رسد بترسانم. آيا شما به راستي گواهي دهيد که با خداي يکتا خدايان ديگري وجود دارد؟ بگو: من گواهي ندهم. بگو: محقّقاً او خدايي يکتاست و من بيزارم از آنچه شما شريک خدا قرار مي‌دهيد.
* آنچه را کافران و مشرکان مي گويند مي دانيم که تو را غمگين مي کند. پس آنان تو را تکذيب نمي کنند، بلکه ستمکاران آيات خدا را تکذيب مي نمايند.
*مسلماً پيش از تو رسولاني تکذيب شدند و بر تکذيب و آزاري که ديدند، شکيبايي ورزيدند تا ياري ما به آنان رسيد، و سنّت هاي خدا را تغيير دهنده اي نيست. و قطعاً بخشي از سرگذشت پيامبران به تو رسيده است.
*و اگر روي گرداندن آنان بر تو سنگين و دشوار است، اگر بتواني نقبي در زمين، يا نردباني براي راه يافتن در آسمان بجويي تا معجزه اي ديگر براي آنان بياوري ؛ و اگر خدا مي خواست همه آنان را به راه هدايت گرد مي آورد؛پس هرگز از بي خبران مباش.تنها زنده دلان عالم که گوش شنوا دارند اجابت مي‌کنند، و مردگان را خدا برمي‌انگيزد، آن گاه خلايق به سوي حق بازگردانده مي‌شوند.
* و گفتند: چرا معجزه اي از سوي پروردگارش بر او نازل نمي شود؟ بگو: يقيناً خدا قدرت دارد که معجزه اي نازل کند، ولي بيشترشان نمي دانند.
*بگو: اگر راستگوييد به من خبر دهيد چنانچه عذاب خدا بر شما درآيد يا قيامت به شما رسد، آيا کسي را جز خدا مي خوانيد؟بلکه فقط خدا را مي خوانيد، و او هم اگر بخواهد آسيب و گزندي که به سبب آن او را خوانده ايد برطرف مي کند، و بت هايي که براي او شريک قرار مي دهيد، فراموش مي کنيد.
*و بي ترديد ما به سوي امت هايي که پيش از تو بودند فرستاديم؛ پس آنان را به تهيدستي و سختي و رنج و بيماري دچار کرديم، باشد که فروتني و زاري کنند.پس چرا هنگامي که عذاب ما به آنان رسيد، فروتني و زاري نکردند؟ بلکه دل هايشان سخت شد و شيطان، اعمال ناپسندي که همواره مرتکب مي شدند در نظرشان آراست.پس چون حقايقي را که  به آن يادآوري شده بودند، فراموش کردند، درهاي همه نعمت ها را به روي آنان گشوديم، تا هنگامي که به آنچه داده شدند، مغرورانه خوشحال گشتند، به ناگاه آنان را گرفتيم، پس يکباره درمانده و نوميد شدند.در نتيجه ريشه کساني که ستم ورزيدند، بريده شد؛ و همه ستايش ها ويژه خدا مالک و مربي جهانيان است.
*و پيامبران را جز مژده دهنده و بيم رسان نمي فرستيم؛ پس کساني که ايمان بياورند و اصلاح کنند نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين مي شوند.
*بگو: من به شما نمي گويم که خزينه ها و گنجينه هاي خدا نزد من است، و نيز غيب هم نمي دانم، و نمي گويم که فرشته ام؛ فقط از آنچه به من وحي شده پيروي مي کنم. بگو: آيا نابينا  و بينا يکسانند؟! پس چرا نمي انديشيد؟!
*و آنان که بامدادان و شامگاهان پروردگارشان را مي خوانند خشنودي او را مي خواهند، از خود مران. نه چيزي از حساب آنان بر عهده توست، و نه چيزي از حساب تو بر عهده آنان است تا آنان را براني و از ستمکاران باشي.
*بگو: من از پرستيدن کساني که شما به جاي خدا مي پرستيد نهي شده ام. بگو: من از هواهاي نفساني شما پيروي نمي کنم، که در آن صورت گمراه شده ام و از راه يافتگان نخواهم بود.
*بگو: من بر دليل روشني  از سوي پروردگارم هستم و حال آنکه شما آن را تکذيب کرديد، عذابي که به آن شتاب داريد در اختيار من نيست. فرمان و حکم فقط به دست خداست، همواره حق را بيان مي کند و او بهترين داوران و جداکنندگان  است.
*بگو: اگر عذابي که به آن شتاب داريد در اختيار من بود، يقيناً کار ميان من و شما به سرعت تمام شده بود؛ و خدا به ستمکاران داناتر است.
*و قوم تو را در حالي که حق است تکذيب کردند؛ بگو: من بر شما کارساز و صاحب اختيار نيستم. براي هر خبري قرارگاهي است، و به زودي خواهيد دانست.
*و هرگاه کساني را ديدي که در آيات ما به ياوه گويي و سخن بي منطق مي پردازند از آنان روي گردان تا در سخني ديگر در آيند. و اگر شيطان تو را به فراموشي اندازد، پس از ياد آوردن با گروه ستمکاران منشين.
* بگو: آيا به جاي خدا معبودي را بپرستيم که نه سودي به ما رساند و نه زياني؟ و پس از آنکه خدا ما را هدايت کرد به فرهنگ و فضاي جاهليت بازمان گردانند، مانند کسي که شياطين عقلش را ربوده اند و در زمين سرگردان است، در حالي که براي او ياراني است که وي را به سوي هدايت دعوت مي کنند که به جانب ما بيا .بگو: يقيناً هدايت خدا همان هدايت است، و ما مأموريم که تسليم پروردگار جهانيان باشيم.
*و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را هدايت كرديم، و نيز پيش از آن نوح را راه نموديم و داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را كه از زاد و رود او بودند، و بدين‏سان نيكوكاران را جزا مى‏دهيم‏.
*و نيز زكريا و يحيى و عيسى و الياس را، كه همگى از شايستگان بودند.و نيز اسماعيل و اليسع و يونس و لوط را و همگيشان را بر جهانيان برترى داديم‏.و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخي را، و آنان را برگزيديم و به راهي راست هدايت نموديم.اين هدايت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد به آن هدايت مي کند، و اگر شريک قرار داده بودند، يقيناً آنچه عمل شايسته انجام مي دادند، تباه و بي اثر مي شد.آنان کساني هستند که به ايشان کتاب ومنصب داوري ونبوّت داديم؛ پس اگر اينان به اين حقايق کفر ورزند، يقيناً گروهي را مي گماريم که نسبت به آنها کافر نيستند. آنان کساني هستند که خدا هدايتشان کرد، پس به هدايت آنان اقتدا کن، بگو: در برابر رسالتم پاداشي از شما نمي خواهم، اين جز تذکّر و پندي براي جهانيان نيست.
*از آنچه از سوي پروردگارت به تو وحي شده پيروي کن، هيچ معبودي جز او نيست، و از مشرکان روي بگردان.
*و اگر خداوند مى‏خواست، شرك نمى‏ورزيدند، ولى تو را نگهبان آنان نگماشته‏ايم و تو كارساز آنان نيستى‏.
*و كسانى را كه به جاى خداوند مى‏پرستند، دشنام ندهيد، چرا كه از سر دشمنى و نادانى خداوند را دشنام مى‏دهند، بدين‏سان عمل هر امتى را در چشمشان آراستيم، سپس بازگشتشان به سوى پروردگارشان است و او ايشان را از كار و كردارشان آگاه مى‏سازد.
*و اين گونه براي هر پيامبري دشمناني از شياطين انس و جن قرار داديم، که براي فريب مردم همواره گفتاري باطل ولي به ظاهر آراسته و دلپسند به يکديگر القاء مي کنند، و اگر پروردگارت مي خواست چنين نمي کردند، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم مي بافند واگذار.و نتيجه اين خواهد شد كه دلهاي كساني كه به روز رستاخيز عقيده ندارند به آنها متمايل ميگردد و به آن راضي مي‏شوند و هر گناهي بخواهند انجام دهند، انجام مي‏دهند.
*اگر از بيشتر مردم روي زمين پيروي کني تو را از راه خدا گمراه مي کنند؛ آنان فقط از گمان و پندار پيروي مي کنند، و تنها به حدس و تخمين تکيه مي زنند.
*بى‏گمان پروردگارت داناتر است كه چه كسانى از راه او به در افتاده‏اند و هم او به رهيافتگان داناتر است‏.
* اين براي اين است که پروردگارت مردم شهرها و آبادي ها را در حالي که اهلشان بي خبر باشند، از روي ستم هلاک نمي کند.
*اگر تو را تکذيب کردند، بگو: پروردگارمان صاحب رحمتي گسترده است، ولي عذاب او هم از گروه مجرمان بازگردانده نخواهد شد.
*هيچ پيامبري را در شهري نفرستاديم مگر آنکه اهلش را به تهيدستي و سختي و رنج و بيماري دچار کرديم، باشد که فروتني و زاري کنند.سپس به جاى ناخوشى، خوشى آورديم تا آنكه انبوه شدند و گفتند به راستى به پدران ما هم رنج و راحت مى‏رسيد، آنگاه آنان را ناگهان -در حالى كه بى‏خبر بودندفروگرفتيم‏.
*و اگر اهل شهرها و آبادي ها ايمان مي آوردند و پرهيزکاري پيشه مي کردند، يقيناً برکاتي از آسمان و زمين را بر آنان مي گشوديم، ولي تکذيب کردند، ما هم آنان را به کيفر اعمالي که همواره مرتکب مي شدند گرفتيم.
*آيا اهل شهرها ايمنند از اينکه هنگام شب، عذاب ما در حالي که خوابند بر آنان درآيد؟!
*آيا اهل شهرها ايمنند از اينکه هنگام روز، عذاب ما در حالي که سرگرم اند بر آنان در آيد؟!
*آيا از عذاب و انتقام خدا ايمنند در حالي که جز گروه زيانکاران خود را از عذاب و انتقام خدا ايمن نمي دانند؟!
*آيا براى كسانى كه اين سرزمين را پس از اهل آن به ارث برده‏اند، روشن نشده است كه اگر بخواهيم به كيفر گناهانشان گرفتارشان سازيم؟ و بر دلهايشان مهر مى‏نهيم، آنگاه نمى‏شنوند؟
*و اگر آنان را به سوي هدايت دعوت کنيد، نمي شنوند و آنان را مي بيني که به سوي تو مي نگرند در حالي که نمي بينند.عفو و گذشت را پيشه کن، و به کار پسنديده فرمان ده، و از نادانان روي بگردان.
*و اگر شيطان، تو را تحريک کند، به خدا پناه جوي؛ زيرا خدا شنوا و داناست.
*و هرگاه براي مخالفان آيه اي نياوري مي گويند: چرا آيه اي از نزد خود انتخاب نکردي؟ بگو: من فقط آنچه از سوي پروردگارم به من وحي مي شود، پيروي مي کنم. اين قرآن دلايلي روشن از سوي پروردگار شماست و براي گروهي که ايمان مي آورند، سراسر هدايت و رحمت است.
*و هنگامي را که گفتند: خدايا! اگر اين همان حقِّ از نزد توست، پس بر ما سنگ هايي از آسمان ببار يا عذابي دردناک بر ما بياور!!و خدا بر آن نيست که آنان را در حالي که تو در ميان آنان به سر مي بري، عذاب کند و تا ايشان طلب آمرزش مي کنند، خدا عذاب کننده آنان نخواهد بود.
*هيچ پيامبرى را نسزد كه اسيران را نگاه دارد، مگر زمانى كه در اين سرزمين استيلاء و استقرار يابد، شما متاع دنيوى مى‏خواهيد و خداوند آخرت را مى‏خواهد، و خداوند پيروزمند فرزانه است‏.
*اي پيامبر! به اسيراني که در اختيار شمايند، بگو: اگر خدا خيري در دل هاي شما بداند، بهتر از مالي که از شما گرفته اند به شما مي دهد، و گناهانتان را مي آمرزد و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
* آيا خبر کساني که پيش از آنان بودند به اينان نرسيده؟ خبر قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مدين و شهرهاي زير و رو شده  که پيامبرانشان براي آنان دلايل روشن آوردند؛ خدا بر آن نبود که به آنان ستم ورزد، ولي آنان بودند که همواره بر خود ستم مي کردند.
*آيا براي مردم شگفت آور است که بر مردي از خودشان وحي فرستاديم که مردم را بيم ده، و به کساني که ايمان آورده اند مژده ده که آنان را نزد پروردگارشان سابقه اي نيک است. کافران گفتند: همانا اين مرد، جادوگري آشکار است!!
*و براي هر امتي پيامبري است؛ پس هنگامي که پيامبرشان به سويشان آيد، در ميانشان به عدالت وانصاف داوري شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
*بگو: به من خبر دهيد که اگر عذاب خدا شما را در شب يا در روز فرا رسد گنهکاران چه چيزي از عذاب را به شتاب مي خواهند؟
*و تو در هيچ كارى نيستى و هيچ بخشى از قرآن را از سوى او نمى‏خوانى و شما نيز هيچ عملى نمى‏كنيد مگر آنكه آنگاه كه به آن مى‏پردازيد ما بر شما گواهيم، و هم سنگ ذره‏اى نه در زمين و نه در آسمان از پروردگارت پنهان نيست و كوچكتر و بزرگتر از اين چيزى نيست مگر آنكه در كتابى مبين ثبت است‏.
* آگاه باشيد! يقيناً دوستان خدا نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين مي شوند.آنان که ايمان آورده اند و همواره پرهيزکاري دارند. آنان را در زندگي دنيا وآخرت مژده و بشارت است در کلمات خدا هيچ دگرگوني نيست؛ اين است کاميابي بزرگ.
*و گفتارمخالفان، تو را غمگين نکند؛ زيرا همه عزت و توانمندي براي خداست؛ او شنوا و داناست.
*آگاه باشيد! يقيناً هر که در آسمان ها و هر که در زمين است در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست؛ و کساني که به جاي خدا معبوداني را مي پرستند، از حق پيروي نمي کنند؛ آنان فقط از گمان و ظن پيروي مي کنند و آنان فقط دروغ مي بافند.
*آن گاه پيامبران خود و کساني را که ايمان آورده اند مي رهانيم، همين گونه بر ما فريضه و لازم است که مؤمنان را نجات دهيم.
*و از تو پيش از خير و خوشي تقاضاي شتاب در عذاب مي کنند،  با اينکه پيش از آنان عذاب ها و عقوبت هاي عبرت آموز گذشته است و قطعاً پروردگارت نسبت به مردم با ظلم و ستمي که مي کنند صاحب آمرزش است، و مسلماً پروردگارت سخت کيفر است.
*و ما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم تا براي آنان بيان کند. پس خدا هر کس را بخواهد گمراه مي کند، و هر کس را بخواهد، هدايت مي نمايد، و او تواناي شکست ناپذير و حکيم است.
*ولي کفرپيشگان به پيامبرانشان گفتند: مسلماً ما شما را از سرزمين خود بيرون خواهيم کرد، مگر اينکه هم کيش ما شويد. پس پروردگارشان به آنان وحي کرد: ما قطعاً ستمکاران را نابود مي کنيم.
*و يقيناً شما را پس از آنان در آن سرزمين ساکن خواهيم کرد. اين ويژه کسي است که از مقام من بترسد، و از تهديد بيم داشته باشد.
*و پيامبران درخواست گشايش و پيروزي کردند، و هر سرکش منحرفي  نوميد شد.
*و هيچ پيامبري به سوي آنان نمي آمد مگر آنکه او را مسخره مي کردند.
*و کساني که شرک ورزيدند گفتند: اگر خدا مي خواست نه ما و نه پدرانمان هيچ چيزي را جز او نمي پرستيديم، و هيچ چيزي را بدون  او حرام نمي کرديم. کساني هم پيش از اينان بودند چنين کردند، پس آيا بر عهده پيامبران جز رساندن آشکار هست؟
*و همانا در هر امتي پيامبري فرستاديم که خدا را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد. پس خدا گروهي از آنان را هدايت کرد و گروهي گمراهي بر آنان مقرّر شد. پس در زمين بگرديد و با تأمل بنگريد که سرانجام تکذيب کنندگان چگونه بود.
*تو اگر چه بسيار حريص و مشتاق هدايت خلق هستي و ليکن خدا آنان را که گمراه کرده ديگر هدايت نکند و آنها را ياوري نخواهد بود.
* به خدا سوگند پيامبراني به سوي امت هاي پيش از تو فرستاديم، پس شيطان کارهاي شان را در نظرشان آراست ، او امروز وليّ و سرپرست اينان است و براي آنان عذابي دردناک است.
* با حکمت و اندرز نيکو به راه پروردگارت دعوت کن، و با آنان به نيکوترين شيوه به بحث بپرداز، يقيناً پروردگارت به کساني که از راه او گمراه شده اند و نيز به راه يافتگان داناتر است.
*و اگر مجازات کرديد، پس فقط به مانند ستمي که به شما شده مجازات کنيد، و اگر شکيبايي ورزيد اين کار براي شکيبايان بهتر است.
*و شکيبايي کن، و شکيبايي تو جز به توفيق خدا نيست، و بر آنان اندوهگين مباش، و از نيرنگي که همواره به کار مي گيرند، دلتنگ مشو.
*و پروردگارت به هر که در آسمان ها و زمين است، داناتر است. و به يقين برخي از پيامبران را بر برخي ديگر برتري داديم وبه داود زبور عطا کرديم.
* و هنگامي را که به تو گفتيم: يقيناً پروردگارت به مردم احاطه کامل دارد و آن خوابي را که به تو نشان داديم و نيز درخت لعنت شده در قرآن را جز براي آزمايش مردم قرار نداديم؛ و ما آنان را  هشدار مي دهيم، ولي در آنان جز طغياني بزرگ نمي افزايد!!
*و نزديک بود که تو را از آنچه به تو وحي کرديم، بلغزانند تا غير آن را از روي افترا به ما نسبت دهي و در اين صورت، تو را دوست خود مي گرفتند.و اگر تو را ثابت قدم نمي داشتيم، همانا نزديک بود اندکي به سوي آنان متمايل شوي.
*در آن صورت دو برابر در دنيا و دو برابر در آخرت عذاب به تو مي چشانديم، آن گاه براي خود در برابر ما ياوري نمي يافتي.
*و نزديک بود تو را از اين سرزمين حرکت دهند تا از آن بيرونت کنند، و در آن صورت پس از تو جز مدتي اندک درنگ نمي کردند
*شيوه اي است که همواره درباره پيامبراني که پيش از تو فرستاديم بوده است، و براي شيوه ما هيچ دگرگوني و تغييري نخواهي يافت.
*نماز را از ابتداي تمايل خورشيد به جانب مغرب تا نهايت تاريکي شب بر پا دار، و نماز صبح را که نماز صبح مورد مشاهده است.و پاسي از شب را براي عبادت و بندگي بيدار باش که اين افزون ويژه توست، اميد است پروردگارت تو را به جايگاهي ستوده برانگيزد.
*و بگو: حق آمد و باطل نابود شد؛ بي ترديد باطل نابود شدني است.
*و اگر بخواهيم قطعاً آنچه را به تو وحي کرده ايم محو مي کنيم، آن گاه در برابر ما کارسازي براي خود نخواهي يافت. مگر رحمتي از سوي پروردگارت، به يقين فضل او بر تو همواره بزرگ است.
*و گفتند: ما به تو ايمان نمي آوريم، مگر آنکه از اين سرزمين چشمه اي پر آب و جوشان روان سازي!!
*يا براي تو باغي از درختان خرما و انگور باشد که از لابه لاي آنها نهرها روان کني.
*يا آسمان را آن گونه که گمان کرده اي پاره پاره بر سر ما بيفکني، يا خدا و فرشتگان را رو به روي ما آوري.
*يا خانه اي از طلا براي تو باشد، يا در آسمان بالا روي، و بالا رفتنت را باور نمي کنيم تا آنکه نوشته اي بر ما نازل کني که آن را بخوانيم!! *بگو: پروردگارم منزّه است آيا من جز بشري فرستاده هستم؟
*و چيزي مردم را زماني که هدايت به سويشان آمد از ايمان آوردن باز نداشت، جز اينکه گفتند: آيا خدا بشري را به پيامبري برانگيخته است؟
*بگو: اگر در زمين فرشتگاني بودند که با آرامي راه مي رفتند، يقيناً فرشته اي را از آسمان براي آنان به پيامبري نازل مي کرديم . بگو: کافي است که خدا ميان من و شما شاهد باشد؛ چون او به بندگانش آگاه و بيناست.
*و کساني را که گفتند: خدا فرزندي گرفته است، بيم دهد. نه آنان به اين يقين و دانشي دارند و نه پدرانشان چه بزرگ سخني است که از دهانشان بيرون مي آيد؛ آنان جز دروغ نمي گويند. شايد تو مي خواهي اگر به اين سخن ايمان نياورند، خود را از شدت اندوه هلاک کني!!
*و ما پيامبران را جز مژده رسان و بيم دهنده نمي فرستيم، و آنان که کافرند به وسيله سخن باطل، ستيزه جويي و نزاع مي کنند تا به وسيله آن حق را تباه کنند! و آيات من و عذاب هايي که به آن بيمشان داده اند، به مسخره گرفتند.و کيست ستمکارتر از کسي که به وسيله آيات پروردگارش پند داده شود، ولي از آنها روي برگرداند و دست آورد پيشين خود را فراموش کند؟ به راستي ما بر دل هاي آنان پوشش هايي قرار داده ايم تا قرآن را نفهمند، و در گوش هايشان سنگيني نهاديم ؛ و اگر آنان را به راه هدايت فراخواني، هرگز و هيچ گاه هدايت نيابند.
* اينان کساني از پيامبران بودند که خدا به آنان نعمت داد، از نسل آدم و از نسل کساني که با نوح در کشتي سوار کرديم و از نسل ابراهيم و اسرائيل و از کساني که آنان را هدايت کرديم و برگزيديم؛ هنگامي که آيات خدايِ رحمان بر آنان خوانده مي شد، سجده کنان و گريان به رو مي افتادند.سپس بعد از آنان نسلي جايگزين شد که نماز را ضايع کردند و از شهوات پيروي نمودند؛ پس گمراهي خود را خواهند ديد. مگر آنان که توبه کرده و ايمان آورده و کار شايسته انجام داده اند، پس آنان به بهشت درآيند و ذرّه اي مورد ستم قرار نمي گيرند.
*خدا از ميان فرشتگان و از ميان مردم رسولاني برمي گزيند؛ يقيناً خدا شنوا و بيناست.همه اعمال و احوال گذشته و آينده آنان را مي داند؛ و همه کارها به خدا بازگردانده مي شود.
*سپس بعد از آنان[ قوم نوح] قومي ديگر را به وجود آورديم.و پيامبري از خودشان در ميان آنان فرستاديم که خدا را بپرستيد، شما را جز او معبودي نيست، آيا نمي پرهيزيد؟و از سران و اشراف قومش که کافر بودند و ديدار آخرت را تکذيب مي کردند، و آنان را در زندگي دنيا از وسايل و ابزار مادي فراواني برخوردار کرده بوديم، گفتند: اين جز بشري مانند شما نيست که از آنچه شما مي خوريد مي خورد، و از آنچه شما مي آشاميد مي آشامد.و بي ترديد اگر بشري مانند خود را اطاعت کنيد، يقيناً زيانکاريد.آيا به شما وعده مي دهد هنگامي که از دنيا رفتيد و خاک و استخوان شديد بيرونتان مي آورند؟دور است و بسيار دور است آنچه به شما وعده مي دهند،جز اين زندگي دنياي ما وجود ندارد، همواره مي ميريم و به دنيا مي آييم، و ما پس از مرگ برانگيخته نخواهيم شد.او نيست مگر مردي که بر خدا افترا بسته است؛ و ما باور کننده او نيستيم.گفت: پروردگارا! مرا در برابر تکذيب آنان ياري ده.خدا فرمود: همانا پس از اندک زماني پشيمان مي شوند.پس فرياد مرگبار آنان را بر حقِّ فرو گرفت، و آنان را چون خاشاک روي سيل قرار داديم؛ پس قوم ستمکار دور باد.
*سپس بعد از آنان قومي ديگر را به وجود آورديم. آن گاه پيامبران را پي در پي فرستاديم؛ هر زمان براي امتي پيامبرش مي آمد او را تکذيب مي کردند، و ما اين ها را به دنبال يکديگر هلاک مي کرديم و آنان را سرگذشت ها قرار داديم؛ پس ملتي که ايمان نمي آورند از رحمت خدا دور باد.
*اي پيامبران! از خوردني هاي پاکيزه بخوريد و کار شايسته انجام دهيد؛ مسلماً من به آنچه انجام مي دهيد، دانايم.
*و اگر مي خواستيم حتماً در هر شهري بيم دهنده مبعوث مي کرديم 
*پس کافران را فرمان مبر و به وسيله اين با آنان جهاد کن.
*شايد تو مي خواهي براي اينکه آنان ايمان نمي آورند، خود را از شدت اندوه هلاک کني!
*اگر بخواهيم، معجزه اي بزرگ از آسمان بر آنان نازل مي کنيم که فروتنانه و بي اختيار در برابرش گردن نهند،
*پيامبر، نسبت به مؤمنان از خودشان اولي و سزاوارتر است، و همسرانش مادران آنانند، و بر طبق کتاب خدا دارندگان قرابت نسبي از يکديگر از مؤمنان و مهاجران سزاوارترند، مگر اينکه بخواهيد درباره دوستانتان احسان کنيد که اين امري ثبت شده در کتاب ست.
*و زماني را که از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح و از ابراهيم و موسي و عيسي پسر مريم، و از همه آنان پيماني محکم و استوار گرفتيم،
*تا صادقان را از صدقشان بپرسد و براي کافران عذابي دردناک آماده کرده است.
*يقيناً براي شما در پيامبر خدا الگوي نيکويي است براي کسي که همواره به خدا و روز قيامت اميد دارد؛ و خدا را بسيار ياد مي کند.
*و هرکس از شما براي خدا و پيامبرش اطاعت خاضعانه کند و کار شايسته انجام دهد، پاداشش را دو برابر به او مي دهيم و براي او رزقي نيکو و با ارزش آماده کرده ايم.
*در هيچ شهري هيچ بيم دهنده اي نفرستاديم مگر آنکه خوش گذرانانِ مغرور و سرمستِ آنان گفتند: ما به آنچه شما را به آن فرستاده اند، کافريم!
*و گفتند: اموال و فرزندان ما از شما بيشتر است و ما را عذاب نخواهند کرد.
*بگو: يقيناً پروردگارم روزي را براي هر کس بخواهد وسعت مي دهد يا تنگ مي گيرد، ولي بيشتر مردم معرفت و آگاهي ندارند.
*و اموال و فرزندانتان چيزهايي نيستند که شما را نزد ما مقرب کنند مگر آنان که ايمان آورده و کار شايسته انجام داده اند ؛ پس اينانند که براي آنان در برابر آنچه انجام داده اند، پاداش مضاعف است، و آنان در غرفه ها آسوده خاطرند.
*و به پيامبر، شعر نياموختيم و شايسته او نيست. کتاب جز مايه يادآوري و قرآني روشنگر نيست،
*تا کساني را که زنده اند هشدار دهد، و فرمان عذاب بر کافران محقق و ثابت شود.
*و وعده قطعي ما درباره بندگان به رسالت فرستاده شده، از پيش محقق و ثابت گشته است،
*که بي ترديد آنان ياري شدگانند،
*و مسلماً سپاه ما پيروزند.
*پس تا مدتي از آنان روي بگردان.
*و آنان را بنگر که به زودي خواهند ديد.
*و سلام بر پيامبران
*و همه ستايش ها ويژه خداست که پروردگار جهانيان است.
*بي ترديد ما پيامبران خود و مؤمنان را در زندگي دنيا و روزي که گواهان به پا ايستند، ياري مي کنيم.
*و چه بسيار پيامبراني که در ميان پيشينيان فرستاديم
*ولي هيچ پيامبري به سوي آنان نيامد مگر اينکه او را همواره مسخره مي کردند.
*پس ما نيرومندتر از اين اسراف کاران را هلاک کرديم و سرگذشت پيشينيان گذشت.
*و اگر از آنان بپرسي آسمان ها و زمين را چه کسي آفريده است؟ قطعاً خواهند گفت: آنها را همان تواناي شکست ناپذير و دانا آفريد.
*همان که اين زمين را محل آرامش شما قرار داد و براي شما در آن، راه ها پديد آورد تا راه يابيد.
*و به همين گونه پيش از تو در هيچ شهري بيم دهنده اي نفرستاديم، مگر آنکه سران خوشگذران و مست و مغرورش گفتند: ما پدرانمان را بر آييني يافتيم و ما هم حتماً به آثارشان اقتدا مي کنيم.
*گفت: آيا هر چند من آييني هدايت کننده تر از آييني که پدرانتان را بر آن يافته ايد، برايتان بياورم؟ گفتند: ما به آييني که به آن فرستاده شده ايد، کافريم!
*همچنين هيچ پيامبري بر کساني که پيش از اينان بودند نيامد مگر اينکه گفتند: جادوگر يا ديوانه است!
*آيا يكديگر را به آن سفارش مي‏كردند نه، بلكه آنها قومي طغيانگرند!
*بنابراين از اين سبک مغزان باطل گو، روي برگردان و شايسته سرزنش نيستي؛
*و پند ده؛ زيرا پند به مؤمنان سود مي دهد؛
*از آنان هيچ رزقي نمي خواهم، و نمي خواهم که مرا طعام دهند.
*بي ترديد خدا خود روزي دهنده و صاحب قدرت استوار است.
*همانا ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان کتاب و ترازو نازل کرديم تا مردم به عدالت بر خيزند، و آهن را که در آن براي مردم قوت و نيرويي سخت و سودهايي است، فرود آورديم و تا خدا مشخص بدارد چه کساني او و پيامبرانش را در غياب پيامبران ياري مي دهند؛ يقيناً خدا نيرومند و تواناي شکست ناپذير است.
*بي ترديد کساني که با خدا و پيامبرش دشمني و مخالفت مي کنند، در زمره خوارترينان هستند.
*خدا لازم و مقرّر کرده است که بي ترديد من و پيامبرانم پيروزيم. همانا خدا نيرومند و تواناي شکست ناپذير است.
*اوست که در ميان مردم بي سواد، پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنان بخواند و آنان را پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بياموزد، و آنان به يقين پيش از اين در گمراهي آشکاري بودند.
*و رسول بر گروه ديگري كه هنوز به آنها ملحق نشده‏ اند، و او عزيز و حكيم است.
*اين فضل خداست که آن را به هر کس بخواهد عطا مي کند، و خدا صاحب فضل بزرگ است.
*و از خدا اطاعت کنيد و از پيامبر فرمان بريد، و اگر روي برگردانيد بر عهده پيامبر فقط رساندن آشکار است.


داستان حضرت یونس و قوم یونس در قرآن

*و مي گويند: چرا از سوي پروردگارش معجزه اي بر او نازل نشده؟ بگو: غيب ويژه خداست؛ پس به انتظار باشيد که من هم با شما از منتظرانم.

*پس چرا هيچ شهري نبوده است که ايمان بياورد تا ايمانشان به آنان سود دهد؟ مگر قوم يونس که وقتي ايمان آوردند، عذاب رسوايي را در زندگي دنيا از آنان برطرف کرديم و آنان را تا پايان عمرشان برخوردار نموديم.
* اگر پروردگارت مي خواست يقيناً همه کساني که روي زمين اند ايمان مي آوردند؛ پس آيا تو مردم را وادار مي کني تا به اجبار مؤمن شوند؟!هيچ کس را نسزد که ايمان بياورد مگر به اذن و توفيق خدا، و خدا پليدي را بر کساني قرار مي دهد که نمي انديشند.
*بگو: با تأمل بنگريد که در آسمان ها و زمين چه چيزها هست؟ ولي نشانه ها و هشدارها به حال گروهي که ايمان نمي آورند، سودي نمي دهد.پس آيا جز مانند روزهاي کساني را که پيش از آنان درگذشتند، انتظار مي برند؟ بگو: پس منتظر بمانيد که من با شما از منتظرانم.
*آن گاه پيامبران خود و کساني را که ايمان آورده اند مي رهانيم، همين گونه بر ما فريضه و لازم است که مؤمنان را نجات دهيم.
*بگو: اي مردم! اگر شما در دين من ترديد داريد من آنهايي را که شما به جاي خدا مي پرستيد، نمي پرستم، بلکه خدايي را مي پرستم که جان همه شما را مي ستاند، و من مأمورم که از مؤمنان باشم.
*و  روي خود را به آئيني متوجه ساز كه خالي از هر گونه شرك است و از مشركان مباش.و به جاي خدا چيزي را که سودي به تو نمي رساند و زياني نمي زند، مَپَرست؛ که اگر بپرستي قطعاً از زيانکاران خواهي بود.
*و اگر خدا گزند و آسيبي به تو رساند، آن را جز او برطرف کننده اي نيست، و اگر براي تو خيري خواهد فضل و احسانش را دفع کننده اي نيست؛ خيرش را به هر کس از بندگانش بخواهد مي رساند و او بسيار آمرزنده و مهربان است.
*بگو: اي مردم! يقيناً حق از سوي پروردگارتان براي شما آمد؛ پس هر که هدايت يابد، فقط به سود خود هدايت مي يابد و هر که گمراه گردد، فقط به زيان خود گمراه مي شود، و من نگهبان شما نيستم.
*و از آنچه به سويت وحي مي شود، پيروي کن و شکيبا باش تا خدا داوري کند؛ و او بهترين داوران است.
*و صاحب ماهي را زماني که خشمناک رفت و گمان کرد که ما بر او تنگ نخواهيم گرفت، پس در تاريکي ها ندا داد که معبودي جز تو نيست تو از هر عيب و نقصي منزّهي، همانا من از ستمکارانم.
*پس ندايش را اجابت کرديم و از اندوه نجاتش داديم؛ و اين گونه مؤمنان را نجات مي دهيم.
*و يونس از پيامبران بود.
*هنگامي را که به سوي آن کشتي پر گريخت،
*و با سرنشينان کشتي قرعه انداخت و از مغلوب شدگان شد
*پس آن ماهي بزرگ او را بلعيد، در حالي که سزاوار سرزنش بود.
*اگر او از تسبيح کنندگان نبود،
*بي ترديد تا روزي که مردم برانگيخته مي شوند در شکم ماهي مي ماند.
*پس او را در حالي که بيمار بود به زميني خشک و بي گياه افکنديم.
*و بر او گياهي از نوعي کدو رويانديم،
*و او را به سوي يکصد هزار نفر يا بيشتر فرستاديم.
*پس ايمان آوردند در نتيجه آنان را تا پايان عمرشان بهره مند کرديم.
*پس در برابر حکم و قضاي پروردگارت شکيبا باش و مانند صاحب ماهي مباش و در آن حال با دلي مالامال از اندوه، خدا را ندا داد.
*اگر رحمت و لطفي از سوي پروردگارش او را در نيافته بود، يقيناً نکوهش شده به صحرايي بي آب و گياه افکنده مي شد.
+ نوشته شده در جمعه 2 شهريور 1397برچسب:قرآن,حضرت یونس,قوم یونس,عذاب,معجزه,عذاب رسوایی,ماهی,پیامبر,انبیا,کدو,صحرای بی آب و گیاه, ساعت 11:26 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت هود و قوم عاد - سرزمین احقاف در قرآن

*و به سوي قوم عاد، برادرشان هود را فرستاديم، گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد که شما را جز او معبودي نيست، آيا نمي پرهيزيد؟

*اشراف و سران قومش که کافر بودند گفتند: ما تو را در سبک مغزي و ناداني مي بينيم و تو را از دروغگويان مي پنداريم!!
*گفت: اي قوم من! در من هيچ سبک مغزي و ناداني نيست، بلکه من فرستاده اي از سوي پروردگار جهانيانم.پيام هاي پروردگارم را به شما مي رسانم و براي شما خيرخواهي اَمينم.
*آيا تعجب کرديد که بر مردي از جنس خودتان معارفي از سوي پروردگارتان آمده تا شما را بيم دهد؟! و به ياد آوريد که شما را جانشيناني پس از قوم نوح قرار داد، و شما را در آفرينش نيرومندي و قدرت افزود، پس نعمت هاي خدا را به ياد آوريد تا رستگار شويد.
*گفتند: آيا به سوي ما آمده اي که ما فقط خدا را بپرستيم، و آنچه را پدرانمان مي پرستيدند واگذاريم؟ اگر از راستگوياني آنچه را از عذاب و گزند به ما وعده مي دهي براي ما بياور.
*گفت: يقيناً از سوي پروردگارتان بر شما عذاب و خشمي مقرّر شده، آيا درباره نام هاي که خود و پدرانتان بت ها را به آن ناميده ايد، و خدا هيچ دليل و برهاني بر آنان نازل نکرده با من مجادله و ستيزه مي کنيد؟ پس منتظر باشيد و من هم با شما از منتظرانم.
*پس او و کساني را که همراهش بودند به رحمتي از سوي خود نجات داديم و بنياد آنان که آيات ما را تکذيب کردند و مؤمن نبودند، برکنديم.
*و به سوي قوم عاد، برادرشان هود را .گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد که شما را جز او هيچ معبودي نيست، شما جز مردمي دروغ پرداز نيستيد.
*اي قوم من! از شما هيچ پاداشي نمي خواهم، پاداشم فقط بر عهده کسي است که مرا آفريده؛ آيا نمي انديشيد؟
*اي قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، آن گاه به سوي او بازگرديد، براي شما باران فراوان و پي در پي فرستد و نيرويي بر نيرويتان بيفزايد، و مجرمانه روي برمگردانيد.
*گفتند: اي هود! دليل روشني براي ما نياوردي، و ما به گفته تو رهاکننده معبودهاي خود نيستيم، و ما به تو ايمان نمي آوريم.
* جز اين نمي گوييم که برخي از معبودهاي ما به تو گزند و آسيب رسانده اند . هود گفت: من خدا را گواه مي گيرم و شما هم گواه باشيد که يقيناً من از آنچه شريک او قرار مي دهيد، بيزارم.
*به غير او . پس همه شما بر ضد من نيرنگ بزنيد، سپس مهلتم ندهيد.
*يقيناً من بر خدا که پروردگار من و پروردگار شماست توکل کردم؛ هيچ جنبنده اي نيست مگر اينکه او مهارش را به دست گرفته است، مسلماً پروردگارم بر راهي راست است.
*پس اگر روي برگردانيد  يقيناً آنچه را که من براي آن به سوي شما فرستاده شده ام به شما ابلاغ کردم، و پروردگارم گروهي غير از شما را جايگزين خواهد کرد، و نمي توانيد هيچ زياني به او رسانيد؛ زيرا پروردگارم بر همه چيز نگهبان است.
*و هنگامي که فرمان ما فرا رسيد، هود و آنان را که با او ايمان آورده بودند با رحمتي از سوي خود نجات داديم و آنان را از عذابي سخت رهايي بخشيديم.
*و اينان قوم عاد بودند که آيات پروردگارشان را انکار کردند، و از پيامبران او نافرماني نمودند، و فرمان هر سرکش ستيزه جويي را پيروي کردند.
*و در اين دنيا و روز قيامت با لعنتي بدرقه شدند. آگاه باشيد که عاد به پروردگارشان کافر شدند، هان! دوري بر عاد، قوم هود باد.
*قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس (گروهي كه درخت صنوبر را ميپرستيدند) و اقوام بسيار ديگري را كه در اين ميان بودند هلاك كرديم.
*قوم عاد پيامبران را تکذيب کردند،
*هنگامي که برادرشان هود به آنان گفت: آيا نمي پرهيزيد؟
*بي ترديد من براي شما فرستاده اي امينم،
*بنابراين از خدا پروا کنيد و از من فرمان ببريد،
*و من از شما بر ابلاغ رسالتم هيچ پاداشي نمي خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانيان است،
*آيا شما بر روي هر مکان بلندي به بيهوده کاري و بدون نياز، برجي عظيم و برافراشته بنا مي کنيد؟
*و قلعه ها و کاخ هاي استوار و مجلل برمي گيريد، که شايد جاودانه بمانيد؟
*و چون دست گشاييد همچون زورگويان دست گشاييد
*بنابراين از خدا پروا کنيد واز من فرمان ببريد،
*و از کسي که شما را به وسيله آنچه خود مي دانيد ياري داده، پروا کنيد،
*به وسيله چهارپايان و فرزنداني، به شما ياري داده است.
*و بوستان ها و چشمه سارها،
*بي ترديد من بر شما از عذاب روزي بزرگ مي ترسم.
*گفتند: تو پند و اندرز دهي يا ندهي براي ما يکسان است!!
*اين جز شيوه پيشينيان نيست،
*و ما گرفتار عذابي نخواهيم شد.
*پس او را تکذيب کردند، و در نتيجه هلاکشان کرديم. بي ترديد در اين سرگذشت عبرتي بزرگ وجود دارد و بيشترشان مؤمن نبودند،
*و يقيناً پروردگارت همان تواناي شکست ناپذير و مهربان است.
*و عاد و ثمود را ، و از خانه هاي آنان براي شما نمايان است، و شيطان عمل هاي آنان را برايشان آراست، در نتيجه آنان را از راه باز داشت در حالي که بصيرت داشتند.
*پيش از اينان نيز قوم نوح و عاد و فرعون که از تمام ابزار حاکميت برخوردار بودند انکار کردند؛
*اگر روي گرداندند، بگو: من شما را از صاعقه اي چون صاعقه عاد و ثمود بيم مي دهم.
*اما قوم عاد به ناحق در زمين تکبّر کردند و گفتند: نيرومندتر از ما کيست؟ آيا ندانستند خدايي که آنان را آفريد از آنان نيرومندتر است؟ و همواره آيات ما را انکار مي کردند.
*سرانجام تندبادي سخت و سرد در روزهايي شوم بر آنان فرستاديم تا در زندگي دنيا عذاب خواري و رسوايي را به آنان بچشانيم، و بي ترديد عذاب آخرت رسوا کننده تر است و آنان ياري نخواهند شد.
*و برادر قوم عاد را ياد کن، هنگامي که قومش را در سرزمين احقاف بيم داد، و بي ترديد بيم دهندگاني پيش از او و پس از او گذشته بودند که فقط خدا را بپرستيد؛ زيرا من بر شما از عذاب روزي بزرگ مي ترسم.
*گفتند: آيا آمده اي تا ما را از معبودانمان بر گرداني، پس اگر راستگويي عذابي که ما را تهديد مي کني بياور!
*گفت: آگاهي فقط نزد خداست، و من آييني را که به آن فرستاده شده ام به شما ابلاغ مي کنم، ولي من شما را گروهي مي دانم که همواره ناداني مي کنيد.
*پس هنگامي که عذاب را به صورت ابري گسترده ديدند که به سوي درّه ها و آبگيرهايشان روي آورده، گفتند: اين ابري باران زا براي ماست. بلکه اين همان چيزي است که آن را به شتاب خواستيد، بادي است که در آن عذابي دردناک است؛
*همه چيز را به فرمان پروردگارش در هم مي کوبد و نابود مي کند. پس آنان چنان شدند که جز خانه هايشان ديده نمي شد. اين گونه مردم گناهکار را کيفر مي دهيم.
*همانا ما به آنان در اموري قدرت و تمکن داده بوديم که شما را در آن امور چنان قدرت و نيرويي نداده ايم، و براي آنان گوش و چشم و دل قرار داده بوديم، ولي گوش و چشم و دلشان چيزي از عذاب را از آنان برطرف نکرد؛ زيرا همواره آيات ما را انکار مي کردند، و سرانجام عذابي که همواره آن را مسخره مي کردند، آنان را احاطه کرد.
*پيش از آنها قوم نوح و اصحاب الرس و قوم ثمود را تكذيب كردند.
*و نيز قوم عاد و فرعون و برادران لوط،
*و اصحاب ايکه و قوم تُبّع همگي پيامبران را تکذيب کردند، پس تهديدم بر آنان محقق و ثابت شد.
*همچنين در سرگذشت عاد نيز آيتي است در آن هنگام كه تندبادي بي باران بر آنها فرستاديم.
*هيچ چيزي را که بر آن مي وزيد، رها نمي کرد مگر آنکه آن را به صورت استخوان پوسيده اي مي ساخت.
*و خداست که قوم عاد نخستين را هلاک کرد،
*سپس آنها را با عذاب سنگين پوشانيد!
*قوم عاد تکذيب کردند، پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟
*ما بر آنان در روزي شوم که شومي اش استمرار داشت، تندبادي سخت و بسيار سرد فرستاديم،
*که مردم را بر مي کند ،گويي تنه هاي نخلي بودند که ريشه کن شده اند.
*ثمود و عاد آن روز کوبنده را انکار کردند؛
*و اما قوم عاد با تندبادي بسيار سرد و طغيان گر نابود شدند،
*که خدا آن را هفت شب و هشت روز پي در پي بر آنان مسلط کرد و مي ديدي که آنان مانند تنه هاي پوسيده و پوک درختان خرما روي زمين افتاده
* آيا از آنان هيچ باقي مانده اي مي بيني؟
*آيا ندانسته اي که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟
+ نوشته شده در پنج شنبه 1 شهريور 1397برچسب:قرآن,ترجمه قرآن,حضرت هود,قوم عاد,سرزمین احقاف,عذاب,بت,جانشین نوح,قلعه,کاخ های استوار,تکبر,تندباد, ساعت 10:46 توسط آزاده یاسینی