••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً- مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ- لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ

 و درود خدا بر او، فرمود: پاداش مجاهد شهيد در راه خدا، بزرگ‌تر از پاداش عفيف پاکدامنی نيست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی‌گردد، همانا عفيف پاکدامن، فرشته‌ای از فرشته‌هاست.
 
(اخلاقی)







وَ قَالَ ع: الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ قال الرضي و قد روى بعضهم هذا الكلام لرسول الله ص

و درود خدا بر او، فرمود: قناعت مالی است که پايان نمی‌پذيرد. 
«برخی اين حکمت را از رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم نقل کرده‌اند»
(اقتصادی، اخلاقی) 

 

 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اقتصادی,عفیف پاکدامن,مجاهد شهید,فرشته,قناعت,مال, ساعت 16:0 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْمَنِيَّةُ وَ لَا الدَّنِيَّةُ وَ التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّوَسُّلُ وَ مَنْ لَمْ يُعْطَ قَاعِداً لَمْ يُعْطَ قَائِماً وَ الدَّهْرُ يَوْمَانِ يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ- فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلَا تَبْطَرْ- وَ إِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ

و درود خدا بر او، فرمود: مرگ بهتر از تن به ذلّت دادن و به اندک ساختن بهتر از دست نياز به سوی مردم داشتن است. اگر به انسان نشسته در جای خويش چيزی ندهند. با حرکت و تلاش نيز نخواهند داد، روزگار دو روز است، روزی به سود تو، و روزی به زيان تو است، پس آنگاه که به سود تو است به خوشگذرانی و سرکشی روی نياور، و آنگاه که به زيان تو است شکيبا باش،
 
(اخلاقی، اجتماعی) 
 
 
 
 
 
 


وَ قَالَ ع نِعْمَ الطِّيبُ الْمِسْكُ خَفِيفٌ مَحْمِلُهُ عَطِرٌ رِيحُهُ

 

و درود خدا بر او، فرمود: چه خوب است عطر مشک، تحمّل آن سبک و آسان، و بوی آن خوش و عطر آگين است.
(تجمّل و زيبايی، بهداشتی) 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ

 و درود خدا بر او، فرمود: بسا سخن که از حمله مسلّحانه کارگرتر است.
 
(علمی، سياسی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع كُلُّ مُقْتَصَرٍ عَلَيْهِ كَافٍ

 

و درود خدا بر او، فرمود: هر مقدار که قناعت کنی کافی است.
(اقتصادی، اخلاقی) 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 1 خرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,اقتصادی,علمی,سخن,حمله مسلحانه,قناعت,مال,پول,دنیا, ساعت 16:48 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ رُوِيَ أَنَّهُ ع قَلَّمَا اعْتَدَلَ بِهِ الْمِنْبَرُ- إِلَّا قَالَ أَمَامَ الْخُطْبَةِ- أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ- فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَيَلْهُوَ- وَ لَا تُرِكَ سُدًى فَيَلْغُوَ- وَ مَا دُنْيَاهُ الَّتِي تَحَسَّنَتْ لَهُ بِخَلَفٍ- مِنَ الْآخِرَةِ الَّتِي قَبَّحَهَا سُوءُ النَّظَرِ عِنْدَهُ- وَ مَا الْمَغْرُورُ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الدُّنْيَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ- كَالْآخَرِ الَّذِي ظَفِرَ مِنَ الْآخِرَةِ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ


 و درود خدا بر او، فرمود: (نقل کردند که امام عليه السّلام کمتر بر منبری می‌نشست که پيش از سخن اين عبارت را نگويد:) ای مردم از خدا بترسيد، هيچ کس بيهوده آفريده نشد تا به بازی پردازد، و او را به حال خود وانگذاشته‌اند تا خود را سرگرم کارهای بی‌ارزش نمايد، و دنيايی که در ديده‌ها زيباست، جايگزين آخرتی نشود که آن را زشت می‌انگارند، و مغروری که در دنيا به بالاترين مقام رسيده،
چون کسی نيست که در آخرت به کمترين نصيبی رسيده است.
 
(اخلاقی، اجتماعی)
 
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع لَا شَرَفَ أَعْلَى مِنَ الْإِسْلَامِ- وَ لَا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَى- وَ لَا مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ- وَ لَا شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ- وَ لَا كَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَةِ- وَ لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَى بِالْقُوتِ- وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْكَفَافِ- فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ- وَ الرَّغْبَةُ مِفْتَاحُ النَّصَبِ‏
وَ مَطِيَّةُ التَّعَبِ- وَ الْحِرْصُ وَ الْكِبْرُ وَ الْحَسَدُ- دَوَاعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِي الذُّنُوبِ- وَ الشَّرُّ جَامِعُ مَسَاوِئِ الْعُيُوبِ


و درود خدا بر او، فرمود: هيچ شرافتی برتر از اسلام، و هيچ عزّتی گرامی‌تر از تقوا، و هيچ سنگری نيکوتر از پارسايی، و هيچ شفاعت کننده‌ای کار سازتر از توبه، و هيچ گنجی بی‌نياز کننده‌تر از قناعت، و هيچ مالی در فقر زدايی، از بين برنده‌تر از رضايت دادن به روزی نيست. و کسی که به اندازه کفايت زندگی از دنيا بردارد به آسايش دست يابد، و آسوده خاطر گردد، در حالی که دنيا پرستی کليد دشواری، و مرکب رنج و گرفتاری است، و حرص ورزی و خود بزرگ بينی و حسادت، عامل بی‌پروايی در گناهان است، و بدی، جامع تمام عيب‌ها است.
(اخلاقی، معنوی، اجتماعی) 

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ

و درود خدا بر او، فرمود: سخت‌ترين گناه، آن که گناهکار آن را کوچک بشمارد.
 
(اخلاقی) 
 
 
 
 
 



وَ قَالَ ع مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ- وَ مَنْ رَضِيَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ يَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ- وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ- وَ مَنْ كَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ- وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ- وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ- وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ- وَ مَنْ كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ- وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ- وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ- وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ- وَ مَنْ نَظَرَ فِي عُيُوبِ النَّاسِ فَأَنْكَرَهَا- ثُمَّ رَضِيَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِكَ الْأَحْمَقُ بِعَيْنِهِ- وَ الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ- وَ مَنْ أَكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ- رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِالْيَسِيرِ- وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ- قَلَّ كَلَامُهُ إِلَّا فِيمَا يَعْنِيهِ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که در عيب خود بنگرد از عيب جويی ديگران باز ماند، و کسی که به روزی خدا خشنود باشد بر آنچه از دست رود اندوهگين نباشد، و کسی که شمشير ستم بر کشد با آن کشته شود، و آن کس که در کارها خود را به رنج اندازد خود را هلاک سازد، و هر کس خود را در گردابهای بلا افکند غرق گردد، و هر کس به جاهای بد نام قدم گذاشت متّهم گرديد. و کسی که زياد سخن می‌گويد زياد هم اشتباه دارد، و هر کس که بسيار اشتباه کرد، شرم و حياء او اندک است، و آن که شرم او اندک، پرهيزکاری او نيز اندک خواهد بود، و کسی که پرهيزکاری او اندک است دلش مرده، و آن که دلش مرده باشد. در آتش جهنّم سقوط خواهد کرد. و آن کس که زشتی‌های مردم را بنگرد، و آن را زشت بشمارد سپس همان زشتی‌ها را مرتکب شود، پس او احمق واقعی است. قناعت، مالی است که پايان نيابد، و آن کس که فراوان به ياد مرگ باشد در دنيا به اندک چيزی خشنود است، و هر کس بداند که گفتار او نيز از اعمال او به حساب می‌آيد جز به ضرورت سخن نگويد.
(اخلاقی، معنوی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ‏

نَعِيماً وَ سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى- فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً فَقَالَ هِيَ الْقَنَاعَةُ

 و درود خدا بر او، فرمود: آدمی را قناعت برای دولتمندی، و خوش خلقی برای فراوانی نعمت‌ها کافی است. (از امام سؤال شد تفسير آيه، فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً چيست فرمود) آن زندگی با قناعت است.
(اخلاقی، اقتصادی)
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع شَارِكُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ- فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ
 
 و درود خدا بر او، فرمود: با آن کس که روزی به او روی آورده شراکت کنيد، که او توانگری را سزاوارتر، و روی آمدن روزگار خوش را شايسته‌تر است.
(اقتصادی)

 

 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 7 اسفند 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اقتصادی,قناعت,دولتمندی,خوش خلقی,فراوانی نعمت ها,روزی,شراکت, ساعت 13:43 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْغِنَى فِي الْغُرْبَةِ وَطَنٌ وَ الْفَقْرُ فِي الْوَطَنِ غُرْبَةٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: ثروتمندی در غربت، چون در وطن بودن، و تهيدستی در وطن، غربت است.
 
(اخلاقی، اجتماعی)





وَ قَالَ ع الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ قال الرضي- و قد روي هذا الكلام عن النبي ص

 و درود خدا بر او، فرمود: قناعت، ثروتی است پايان ناپذير. 
(اين سخن از رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم نيز نقل شده است)
(اخلاقی)

 

 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 6 آذر 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,ثروتمند,وطن,تهیدستی,غربت,قناعت,ثروتی پایان ناپذیر, ساعت 16:17 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ- وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: خوشا به حال کسی که به ياد معاد باشد، برای حسابرسی قيامت کار کند، با قناعت زندگی کند، و از خدا راضی باشد.
(اخلاقی)
 




وَ قَالَ ع: لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا- عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي- وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ- عَلَى أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِي- وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قُضِيَ فَانْقَضَى عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ ص- أَنَّهُ قَالَ يَا عَلِيُّ لَا يُبْغِضُكَ مُؤْمِنٌ وَ لَا يُحِبُّكَ مُنَافِقٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: اگر با شمشيرم بر بينی مؤمن بزنم که دشمن من شود، با من دشمنی نخواهد کرد، و اگر تمام دنيا را به منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد، و اين بدان جهت است که قضای الهی جاری شد، و بر زبان پيامبر امّی صلّی اللّه عليه و آله و سلّم گذشت که فرمود: «ای علی مؤمن تو را دشمن نگيرد، و منافق تو را دوست نخواهد داشت.»
(اخلاقی، انسان شناسی، سياسی)

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 30 آبان 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,انسان شناسی,معاد,حسابرسی قیامت,قناعت,مومن,دشمن,منافق,دوست, ساعت 14:25 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا- جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ- فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ- وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ- وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ- وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ- وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ- وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ قال الرضي- و أقول صدق ع إن المرض لا أجر فيه- لأنه ليس من قبيل ما يستحق عليه العوض- لأن العوض يستحق على ما كان في مقابلة فعل الله تعالى بالعبد- من الآلام و الأمراض و ما يجري مجرى ذلك- و الأجر و الثواب يستحقان على ما كان في مقابلة فعل العبد- فبينهما فرق قد بينه ع- كما يقتضيه علمه الثاقب و رأيه الصائب

و به يکی از يارانش که بيمار بود فرمود: خدا آنچه را که از آن شکايت داری (بيماری) موجب کاستن گناهانت قرار داد، در بيماری پاداشی نيست امّا گناهان را از بين می‌برد، و آنها را چونان برگ پاييزی می‌ريزد، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و کردار با دست‌ها و قدم‌هاست، و خدای سبحان به خاطر نيّت راست، و درون پاک، هر کس از بندگانش را که بخواهد وارد بهشت خواهد کرد. 
می‌گويم: (راست گفت امام علی عليه السّلام «درود خدا بر او باد» که بيماری پاداشی ندارد، بيماری از چيزهائی است که استحقاق عوض دارد، و عوض در برابر رفتار خداوند بزرگ است نسبت به بنده خود، در ناملايمات زندگی و بيماری‌ها و همانند آنها، امّا اجر و پاداش در برابر کاری است که بنده انجام می‌دهد. پس بين اين دو تفاوت است که امام عليه السّلام آن را با علم نافذ و رأی رسای خود، بيان فرمود.
(اخلاقی، معنوی) 






وَ قَالَ ع فِي ذِكْرِ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ- يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً- وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِداً

در ياد يکی از ياران، «خبّاب بن أرت» فرمود: خدا خبّاب بن أرت را رحمت کند، با رغبت مسلمان شد، و از روی فرمانبرداری هجرت کرد، و با قناعت زندگی گذراند، و از خدا راضی بود، و مجاهد زندگی کرد.
(تاريخی، تربيتی) 
 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ - لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ - وَ يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ - يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ - وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ‏

- إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ - يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ - يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي وَ يَأْمُرُ بِمَا لَا يَأْتِي - يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ - وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ - يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ - وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ - إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً - يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ - إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً - تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ - يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ - وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ - إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ - يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ - إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ - وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ - يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ - وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يَتَّعِظُ - فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ - يُنَافِسُ فِيمَا يَفْنَى وَ يُسَامِحُ فِيمَا يَبْقَى - يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً - يَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا يُبَادِرُ الْفَوْتَ - يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ - وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ - فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ - اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ - يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ‏وَ لَا يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ - يُرْشِدُ غَيْرَهُ وَ يُغْوِي نَفْسَهُ - فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي وَ يَسْتَوْفِي وَ لَا يُوفِي - وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ قال الرضي - و لو لم يكن في هذا الكتاب إلا هذا الكلام - لكفى به موعظة ناجعة و حكمة بالغة -
و بصيرة لمبصر و عبرة لناظر مفكر

 و درود خدا بر او، فرمود: (مردی از امام در خواست اندرز کرد.) از کسانی مباش که بدون عمل صالح به آخرت اميدوار است، و توبه را با آرزوهای دراز به تأخير می‌اندازد، در دنيا چونان زاهدان، سخن می‌گويد، اما در رفتار همانند دنيا پرستان است، اگر نعمت‌ها به او برسد سير نمی‌شود، و در محروميّت قناعت ندارد، از آنچه به او رسيد شکر گزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است. ديگران را پرهيز می‌دهد اما خود پروا ندارد به فرمانبرداری امر می‌کند اما خود فرمان نمی‌برد، نيکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد گناهکاران را دشمن دارد اما خود يکی از گناهکاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمی‌دارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشايند ساخت پافشاری دارد، اگر بيمار شود پشيمان می‌شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانی‌هاست در سلامت مغرور و در گرفتاری نا اميد است اگر مصيبتی به او رسد به زاری خدا را می‌خواند. اگر به گشايش دست يافت مغرورانه از خدا روی بر می‌گرداند، نفس به نيروی گمان ناروا، بر او چيرگی دارد، و او با قدرت يقين بر نفس چيره نمی‌گردد. برای ديگران که گناهی کمتر از او دارند نگران، و بيش از آنچه که عمل کرده اميدوار است. اگر بی نياز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهيدست گردد، مأيوس و سست شود. چون کار کند در آن کوتاهی ورزد، و چون چيزی خواهد زياده روی نمايد، چون در برابر شهوت قرار گيرد گناه را بر گزيده، توبه را به تأخير اندازد، و چون رنجی به او رسد از راه ملت اسلام دوری گزيند، عبرت آموزی را طرح می‌کند امّا خود عبرت نمی‌گيرد در پند دادن مبالغه می‌کند امّا خود پند پذير نمی‌باشد. سخن بسيار می‌گويد، امّا کردار خوب او اندک است برای دنيای زودگذر تلاش و رقابت دارد امّا برای آخرت جاويدان آسان می‌گذرد سود را زيان، و زيان را سود می‌پندار از مرگ هراسناک است امّا فرصت را از دست می‌دهد گناه ديگری را بزرگ می‌شمارد، امّا گناهان بزرگ خود را کوچک می‌پندارد، طاعت ديگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ می‌داند مردم را سرزنش می‌کند، امّا خود را نکوهش نکرده با خود رياکارانه بر خورد می‌کند خوشگذرانی با سرمايه‌داران را بيشتر از ياد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زيان ديگران حکم می‌کند امّا هرگز به نفع ديگران بر زيان خود حکم نخواهد کرد، ديگران را هدايت امّا خود را گمراه می‌کند، ديگران از او اطاعت می‌کنند، و او مخالفت می‌ورزد، حق خود را به تمام می‌گيرد امّا حق ديگران را به کمال نمی‌دهد، از غير خدا می‌ترسد، امّا از پروردگار خود نمی‌ترسد 
می‌گويم: (اگر در نهج البلاغه جز اين حکمت وجود نداشت، همين يک حکمت برای اندرز دادن کافی بود اين سخن، حکمتی رسا، و عامل بينايی انسان آگاه، و عبرت آموز صاحب انديشه است)
(اخلاقی، اجتماعی، سياسی)
 


 
وَ قَالَ ع لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ

 و درود خدا بر او، فرمود: آنچه روی می‌آورد، باز می‌گردد، و چيزی که باز گردد گويی هرگز نبوده است.
(اخلاقی)