••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

حکایت خواندنیِ افتتاح کتاب‌خانه ملی با مجوز رضاشاه

 ۳ شهریور ۱۳۱۶ در خیابان رفاییل بین میدان مشق که حالا مدتی بود با اسم باغ ملی داشت یکی یکی فضاهایش را به بنا‌های مهم دولتی و حکومتی می‌داد و بیمارستان دولتی که یکی دو سال بود به فرمان شاه به نام بزرگ‌ترین پزشک تاریخ ایران سینا نامیده می‌شد جنب و جوش زیادی برپا بود.

کتابخانه ملی ایران افتتاح شد

بسیاری از چهره‌های فرهنگی و شناخته شده به مراسم افتتاحیه یکی از دو ساختمان آجری تازه ساخته شده در این خیابان دعوت شده بودند. ساختمانی شبیه مسجد‌های دوران سلجوقی با همان آجر‌های نما و ستون‌های اطراف دری چوبی که نام «کتابخانه ملی» را به خط نستعلیق بالای سردر خود داشت. رؤیای چندین ساله اهل فرهنگ و هنر ایران بالاخره به ثمر رسیده بود و حالا تهران به جمع شهر‌هایی پیوسته بود که کتابخانه ملی واقعی داشتند؛ کتابخانه‌ای در مدل کوچک‌تر کتابخانه کنگره آمریکا و کتابخانه ملی بریتانیا با میز و نیمکت‌های چوبی و پنجره‌های بزرگ و دل‌باز به سمت خیابان.

اما رسیدن به این‌رؤیا ۷۰ سالی طول کشید؛ از زمانی که نخستین کتابخانه دولتی در یکی از اتاق‌های دارالفنون تهران راه‌اندازی شد تا کتابخانه میرزا محمود احتشام‌السلطنه در خانه‌اش در خیابان علاالدوله روبه‌روی میدان مشق.

هزاران اتفاق در این سال‌ها افتاد تا کتابخانه ملی نتواند پا بگیرد، تا اینکه در سال ۱۳۱۲ علی‌اصغر حکمت، کفیل وزارت معارف طرح ساخت کتابخانه عمومی معارف را به مجلس ارائه کرد و قرار شد بعد از تدوین نظامنامه کتابخانه ملی راه‌اندازی شود. اما آنچه به ساخت کتابخانه ملی مهر تأیید زد گردهمایی بزرگ مستشرقین در کنگره هزاره فردوسی بود. ۴۰ ایرانشناس بزرگ از سراسر جهان با یک بغل کتاب نفیس به تهران آمده بودند و این کتاب‌ها باید در کتابخانه‌ای مرجع به نمایش درمی‌آمد.

حکمت که کمی قبل از این آندره‌گدار، باستان‌شناس و معمار فرانسوی و رئیس اداره عتیقات را مأمور ساخت موزه ملی کرده بود در یکی از جلساتی که با این معمار فرانسوی عاشق ایران داشت، به او پیشنهاد کرد که طرحی هم برای ساخت کتابخانه ملی بدهد.

کتابخانه ملی ایران افتتاح شد

مسئله اصلی محل کتابخانه بود که به پیشنهاد گدار زمین خالی‌ای که برای نگهداری ماشین‌های برخی از نهاد‌های داخل میدان مشق بود و در شمال زمین موزه قرار داشت را به کتابخانه اختصاص دادند. این زمین در حاشیه خیابان رفاییل بود. خیابانی که به‌خاطر کتابفروشی و نشر رفاییل معروف بود و بعدتر نام قوام‌السلطنه را به‌خود گرفت. با آنکه گرفتن آن زمین کار سختی بود، اما حکمت قول داد تا آن را از شاه بگیرد و از گدار خواست تا طرح موزه را آماده کند.

برخلاف انتظار حکمت در دیداری با رضاشاه به راحتی مجوز ساخت بنا در این دو زمین را گرفت و کار ساخت‌وساز کتابخانه ملی هم همزمان با موزه ایران باستان پیش رفت.

گدار در طراحی کتابخانه نگاهی به طرح قبلی‌اش برای موزه ایران باستان داشت، ولی نگاهی هم به کتابخانه ملی بریتانیا. طرحی که از نظر علی‌اصغر حکمت شاهکار بود؛ اما شاه معتقد بود که این طرح مسخره و اسراف است.

رد شدن این طرح باعث شد تا گدار که سرخورده شده بود با توجه به وسعت ۱۰۰۰ مترمربعی که در اختیارش بود ساختمان جدید کتابخانه را طراحی کند. با این همه او در طراحی جدید کتابخانه از هیچ‌چیز کم نگذاشت. نکته قابل توجه در طراحی کتابخانه ملی تناسب آن با ساختمان موزه ملی ایران بود. شاید در تهران هیچ ساختمانی نباشند که این قدر با یکدیگر تناسب داشته باشند. از آن جایی که گدار در طراحی موزه ملی از معماری طاق کسرا الهام گرفته بود ساختمان کتابخانه را نیز متناسب با آن طراحی کرد و تلفیقی از معماری کهن ایران و معماری اسلامی را در طراحی به‌کار گرفت.

او در انتخاب نوع مصالح نیز تقارن و تناسب این بنا را با بنای موزه درنظرگرفت و بهترین مصالح معماری را از سراسر ایران در ساختن این بنا به‌کار گرفت. کتابخانه در ابتدای سال۱۳۱۶ به پایان رسید و مخزن‌هایش پر از کتاب شدند. اما تا شهریور‌ماه که موزه ملی هم کامل شد به‌طور رسمی افتتاح نشد. اما قرائنی وجود دارد که این کتابخانه از خرداد‌ماه برای مراجعه‌کنندگان باز بوده است.

در روزنـامه اطلاعات مـورخ ۱۸ خرداد۱۳۱۶ خبـر «افتتـاح کتابخانه ملی ایـران» ایـن چنین درج شـده اسـت: «عمـارت جـدیـد کتابخانه ملی که در شمال عمارت موزه ایران باستان در خیابان رفاییل ساختمان شده است از هر حیث آماده شد، و از روز دوم تیر‌ماه افتتاح و تالار مطالعه کتابخانه همه روزه به استثنای ایام تعطیل از ساعت هفت صبح تـا یک‌ساعت بعـد از ظهر برای استفاده مراجعه‌کنندگان دایر خواهد بود».

کتابخانه ملی ایران افتتاح شد

زیـربنـای کتابخانه ملّـی ایران ۵۵۰ متر در ۲ طبقـه بود. دو طبقه زیر برای مخازن طراحی شده بود. در طبقه اول علاوه بر ورودی و بخش‌های اداری تالار نمایش، تـالار فـردوسـی، بخش نشـریـات و خدمات فنی قرار داشت. تالار مطالعه نیز در طبقه دوم راه‌اندازی شده بود. این تالار (برای حدود ۶۰ نفر) و مخازن کتاب‌ها اختصاص داشت. مخازن کتابخانه کلاً برای ۴۰ هزارجلد کتاب طـراحی و ساخته شـده بـود. برای تجهیز مخزن کتابخانه ملی نیز در خرداد ۱۳۱۶ مجموعا ۱۳۷۱۲ نسخـه چاپی و خطی- در چند نوبـت- بـه کتابخانه تحویل داده شد.

+ نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1399برچسب:کتاب,حکایت,خواندنیِ,افتتاح,کتاب‌خانه,ملی ,مجوز رضاشاه, ساعت 21:11 توسط آزاده یاسینی


پزشکی

سرفه شدید،خلط (از سینه)،استفراغ:جوشانده به تازه با گلاب

سینوزیت،خلط پشت حلق:سیاه دانه 2 واحد نیم کوب شده با 1 واحد عسل تا چهل روز صبح ناشتا بخورید.

رفلکس معده:یک لیوان عرق نعنا با نصف لیوان آب مخلوط شود، البته گلاب بهتر است.

+ نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1399برچسب:پزشکی,داروی گیاه,سینوزیت,عفونت معده,عفونت ریه,خلط,پشت حلق,رفلکس معده,استفراغ,سرفه شدید, ساعت 17:27 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِزِيَادِ ابْنِ أَبِيهِ- وَ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَلَى فَارِسَ وَ أَعْمَالِهَا- فِي كَلَامٍ طَوِيلٍ كَانَ بَيْنَهُمَا نَهَاهُ فِيهِ عَنْ تَقَدُّمِ الْخَرَاجِ- . اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ- فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْفِ

 و درود خدا بر او، فرمود: چون زياد بن ابيه را به جای عبد اللَّه بن عباس، به فارس و شهرهای پيرامون آن حکومت داد، او را در دستور العمل طولانی از گرفتن ماليات تا به هنگام نهی فرمود) عدالت را بگستران، و از ستمکاری پرهيز کن، که ستم رعيّت را به آوارگی کشاند، و بيدادگری به مبارزه و شمشير می‌انجامد.
 
(سياسی، نظامی)






وَ قَالَ ع: أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ
 

 و درود خدا بر او، فرمود: سخت‌ترين گناهان، گناهی است که گناهکار آن را سبک شمارد.
(اعتقادی)

 


از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید (۳)

 بعضی‌ها هم در انتخاب یک «رمان» خوب و امتحان پس داده مشکل دارند، در این جا چند رمانِ محبوب و مطمئن را گذاشتیم تا با خیال راحت بخرید و بخوانید.

عقاید یک دلقک اثر هانریش بل

«عقاید یک دلقک» را باید یکی از ماندگارترین آثار در تاریخ ادبیات آلمان دانست. «عقاید یک دلقک» روایت زندگی هانس شنیر، فردی از یک خانواده متمول با طرز فکری منحصر است. هانس خانه پدری را به خاطر تفاوت در نوع نگرش به زندگی و مذهب ترک گفته و به عنوان یک دلقک مشغول به کار است.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید (۳)

این کتاب شرایط اجتماعی آلمان تحت سلطه‌ی هیتلر و پس از دوران جنگ را به تصویر می‌کشد و به انتقاد از نهاد‌های مسیحی همسو با هیتلر، می‌پردازد.


دختر سروان اثر آلکساندر پوشکین

رمان مشهور «دختر سروان»، شاهکار آلکساندر پوشکین و سرآغاز رمان تاریخی روسیه است. «دختر سروان» داستانی رمانتیک و زندگی‌نامه‌ای است که در متن شورش پوگاچف در دوران سلطنت ملکه کاترین دوم جریان دارد.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید (۳)

«دختر سروان»، نخستین بار در سال ۱۸۳۶ به انتشار درآمد. این رمان به شکل خاطرات رمانتیک یک افسر اصیل امپراتوری روسیه به اسم پتر آندرویچ و با زاویه دید اول شخص به نگارش درآمده است.


بابا گوریو اثر بالزاک

«باباگوریو» را بالزاک در مدت زمان چهل روز نوشت و در سال ۱۸۳۵ به صورت کتاب منتشر کرد.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید (۳)

این شاهکار کلاسیک شرح‌حال پیرمردی به‌نام بابا گوریو است که عاشقانه دلباخته‌ی دو دختر خود است، اما مورد بی‌مهری و بی‌توجهی شدید آن‌ها قرار می‌گیرد.


ابله اثر فیودور داستایوفسکی 

«ابله» در سال ۱۸۶۹ منتشر شد. پرنس مویخکین، آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته، پس از اقامتی طولانی در سویس برای معالجه بیماری به میهن خود باز می‌گردد. مویخکین دچار نوعی جنون شده است که نمودار آن بی ارادگی مطلق است.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید (۳)

«ابله» یکی از معروف‌ترین رمان‌های داستایوفسکی است که به شکلی بسیار واقع گرایانه به موشکافی شرایط جامعه و شخصیت‌های داستان پرداخته است.  


کتاب مرشد و مارگاریتا اثر میخائیل بولگاکف

بولگاکف این کتاب در سال ۱۹۴۱ در زمان حکومت استالین تموم کرد، اما کتاب حدود بیست سال بعد منتشر شد. بسیاری از منتقدان ادبی از «مرشد و مارگاریتا» به عنوان یکی از بزرگترین آثار ادبیات روس یاد می‌کنند.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید (۳)

در این رمان سه داستان در هم تنیده اتفاق می‌افتد: ماجرای شیطان در مسکو، به صلیب کشیده شدن مسیح و ماجرای عشق مرشد و مارگاریتا


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً- مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ- لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ

 و درود خدا بر او، فرمود: پاداش مجاهد شهيد در راه خدا، بزرگ‌تر از پاداش عفيف پاکدامنی نيست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی‌گردد، همانا عفيف پاکدامن، فرشته‌ای از فرشته‌هاست.
 
(اخلاقی)







وَ قَالَ ع: الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ قال الرضي و قد روى بعضهم هذا الكلام لرسول الله ص

و درود خدا بر او، فرمود: قناعت مالی است که پايان نمی‌پذيرد. 
«برخی اين حکمت را از رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم نقل کرده‌اند»
(اقتصادی، اخلاقی) 

 

 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اقتصادی,عفیف پاکدامن,مجاهد شهید,فرشته,قناعت,مال, ساعت 16:0 توسط آزاده یاسینی


ماندگارترین کاراکتر‌های سینمای ایران (۲)

 ‌‌می‌توان در فیلم‌های سینمای ایران شخصیت‌هایی یافت که در حافظه نسل‌ها باقی مانده است .علت این ماندگاری شاید به واسطه‌ی فیلم نامه یا کارگردانی باشد، ولی هرگز نمی‌توان از بازی بازیگران آنها چشم پوشی کرد.

طوبا - زیرپوست شهر

زیر پوست شهر ساخته رخشان بنی اعتماد در سال ۱۳۷۹، یکی از فیلم‌های ماندگار سینمای ایران است. این فیلم به بیان چالش‌های اجتماعی زنان از جمله تبعیض‌های ناروا علیه آنان می‌پردازد.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(2)

گلاب آدینه در نقش طوبا یکى از بهترین و موفق‌ترین نقش‌آفرینی‌های خود را در این اثر بر جاى گذاشته است. به‌طورکلی گلاب آدینه در نقش طوبى معناى واقعى و حقیقى کلمه مادر را نشان داده است؛ مادری رنج کشیده، ساده و بی ادعا.


یارولی دده بالا - نان و عشق و موتور ۱۰۰۰

فیلم نان عشق موتور ۱۰۰۰ به کارگردانی ابوالحسن داوودی محصول سال ۱۳۸۰ است. یارولی عموی باران که تنها نگهدارنده وی و قیم او نیز بشمار می‌آید، پس از تعلل باران در مورد ازدواج، او را موظف به تصمیم گیری و انتخاب همسر در مدتی معین می‌کند.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(2)

 اکبر عبدی مرد هزار چهره سینمای ایران با نقش یارولی دده بالا با آن لهجه شیرین وتکرار نشدنی با آنکه حضورکمی در فیلم دارد، ولی همیشه در یاد باقی می‌ماند.


گلرخ کمالی - سگ کشی

فیلم سینمایی سگ کشی به کارگردانی بهرام بیضایی محصول سال ۱۳۸۰ است. زنی به دنبال خرید چک‌های برگشتی همسرش به قیمت یک چندم است تا همسرش را آزاد کند.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(2)

او تصور می‌کند اصل اموال را شریک همسرش برده، اما ماجرا چیز دیگری است. شخصیت پردازی بی نظیر بیضایی از گلرخ کمالی و بازی قابل قبول مژده شمسایی یکی از ماندگارترین نقش‌ها را خلق می‌کند. مژده شمسایی در نقش گلرخ کمالی به خوبی تمام حالات دورنی و بیرونی شخصیت از غم و اندوه تا عشق و نفرت را به تصویر می‌کشد.


حامد - شب یلدا

فیلم سینمایی شب یلدا به کارگردانی کیومرث پوراحمد و نویسندگی کیومرث پوراحمد با مشاوره کامبوزیا پرتوی محصول سال ۱۳۸۰ است. حامد علی‌رغم علاقه بسیار به همسرش مهناز و فرزندش نازی، آن‌ها را پس از ده سال زندگی مشترک به خارج از کشور می‌فرستد...

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(2)

شب یلدا نقطه اوج فیلم‌سازی پوراحمد است. بازی محمد رضا فروتن به عنوان تنها شخصیت فیلم، دریک لوکشین، منحصر به فرد است. فروتن با بازی بی نظیرش به خوبی نقش مرد تنها و شکست خورده را به تصویر می‌کشد.


ترانه - من ترانه پانزده سال دارم 

فیلم من ترانه پانزده سال دارم به کارگردانی رسول صدرعاملی محصول سال ۱۳۸۰ که جوایز متعددی را از بیستمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر دریافت کرد. ترانه علیدوستی در اولین حضورش سینما نقش به یادماندنی آفرید.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(2)

بازی به اندازه و درست ترانه علیدوستی در نقش ترانه چالشی سخت برای اولین حضور هرکسی به عنوان بازیگر است که ترانه علیدوستی نه تنها به خوبی از پس آن برآمد بلکه آن را به یادماندنی هم کرد.


مرتضی - چهارشنبه سوری

چهارشنبه سوری محصول سال ۱۳۸۱ سومین ساخته سینمایی اصغر فرهادی است. دختر جوانی به نام روح انگیز، روز چهارشنبه سوری برای کار به خانه‌ی خانواده‌ای متوسط وارد می‌شود.

ماندگارترین کاراکتر‌های سینمای ایران (۲)

چهارشنبه سوری بخش اعظمی از موفقیتش را مدیون بازی حمید فرخ نژاد در نقش مرتضی است، حرف زدن، راه رفتن، سیگار کشیدن فرخ نژاد از به یادمانی‌ترین بازی‌های اوست.


رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک -

مارمولک

مارمولک فیلمی به کارگردانی کمال تبریزی محصول سال ۱۳۸۳ است. رضا مارمولک را هم می‌توان شاه‌نقش پرستویی در زمینه کمدی دانست.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(2)

پرستویی در این فیلم به شکلی استادانه هر دو شخصیت دزد و روحانی را با تمام ظرایف و ریزه‌کاری‌ها ایفا می‌کند. او در هیچ‌کدام از این دو شخصیت‌ها نه اغراق و اضافه‌کاری دارد و نه به دنبال گدایی خنده از مخاطب به هرقیمتی است.


سپیده - درباره الی

درباره الی فیلمی به کارگردانی اصغر فرهادی و محصول سال ۱۳۸۷ است که به‌زعم بسیاری از کارشناسان، آغازکننده جریان رئالیسم و فصل جدیدی از موج نوی سینمای ایران بوده است. درباره الی همه خصوصیات سینمای فرهادی را در بارزترین شکل ممکن منعکس می‌کند.

ماندگارترین کاراکتر‌های سینمای ایران (۲)

خصوصیاتی که اکنون به‌عنوان ویژگی‌های سبکی این فیلم‌ساز در سراسر دنیا شناخته می‌شود. سپیده درباره الی از آن نقش‌هایی هست که هربازیگری نمی‌تواند آن را اجرا کند و گلشفیته به خوبی از پس آن برآمده. بازی او در نقش سپیده از به یاد ماندنی‌ترین بازی‌های تاریخ سینما است.


نادر - جدایی نادر از سیمین

فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته‌ی اصغر فرهادی محصول سال ۱۳۸۹ است که این فیلم دارای جوایز بسیاری از جمله جایزه اسکار، گلدن گلوب، سزار و جایزه بازیگری به صورت جمعی از جشنواره برلین ‌می‌باشد.

ماندگارترین کاراکتر‌های سینمای ایران (۲)

اما حضور پیمان معادی به عنوان اولین نقش جدی و بلند او برای همیشه در خاطره می ماند. معادی در فیلم درباره الی نوید یک بازیگر با استعداد را داد و با جدایی نادر از سیمین به قله‌های این موفقیت رسید. بازی با ظرافت و پر جزئیات بیش از هدایت کارگردان متکی به درک او از نقش است.


عماد - فروشنده

فروشنده به کارگردانی اضغر فرهادی و محصول سال ۱۳۹۴ است. همکاری مشترک شهاب حسینی و اصغر فرهادی از جدایی نادر از سیمین آغاز شد.

ماندگارترین کاراکتر‌های سینمای ایران (۲)

شهاب حسینی در فیلم‌های فرهادی بازیگری به شدت درجه یک است؛ چه در نقش حجت جدایی و چه در نقش عماد. شهاب حسینی در فروشنده با بازی بدون اغراق و درون گرا شخصیتی در آستانه فروپاشی را به خوبی خلق می‌کند.


سمیه - ابد ویک روز

ابد و یک روز اولین فیلم سینمایی بلند سعید روستایی محصول سال ۱۳۹۴ است که موفق شد ۹ جایزه‌ی اصلی رشته‌های بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی، بهترین کارگردانی نگاه نو را از سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر، شانزدهمین جشن دنیای تصویر، هجدهمین جشن خانه‌ی سینما و دهمین جشن منتقدان و نویسندگان کسب کند.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(2)

پریناز ایزدیار در نقش یک دختر ساده و از خودگذشته و دلسوز به خوبی توانسته در اجرا با نگاهش همه چیز را بیان کند.


ناصر خاکزاد- متری شش ونیم 

فیلم سینمایی متری شیش و نیم به نویسندگی و کارگردانی سعید روستایی محصول سال ۱۳۹۷ است. چند تن از مأمورین پلیس مبارزه با مواد مخدر به سردستگی صمد به دنبال فروشنده بزرگ شیشه در تهران به اسم ناصر خاکزاد هستند.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(2)

همکاری نوید محمدزاده و سعید روستایی با متری شش و نیم به اوج خود می‌رسد. نوید محمدزاده در این چندسال اثبات کرده از پس هر نقشی و با هر اندازه و مدیومی بر می‌آید. بازی نوید محمد زاده در نقش ناصر خاکزاد، سرکرده -مواد فروشان- آنقدر پخته، به اندازه و با قدرت است که ضد قهرمان دوست داشتنی برای بیننده خلق می‌کند.


روز عکاسی؛ تمام عکس‌هایی که دنیا را تکان دادند

 هر سال ۱۹ آگوست سیل تبریک‌ها و رویداد‌ها به مناسبت روز جهانی عکاسی بیش از پیش شده و با حرارت و شور بیشتری این روز جشن گرفته می‌شود؛ اما در واقع این شدت و حدت نه در جهان، بلکه فقط در ایران است.

در واقع برای اینکه متوجه شد تا چه اندازه اتفاق نظر جهانی در مورد چنین مناسبتی وجود دارد، لازم نیست راه دوری رفت. کافی است جستجویی سریع در اینترنت داشته باشیم تا ببینیم تقریباً چنین روزی در تقویم رسمی کشوری وجود ندارد و کمتر نهاد مرجعی در زمینه‌ی عکاسی یا تعیین رویداد‌های جهانی، چنین روزی را به عنوان روز جهانی عکاسی به رسمیت شناخته‌اند.

با این وجود تعدادی از وب‌سایت‌های عکاسی و وب‌سایت‌هایِ روزشمارِ مناسبت‌ها در جهان، امروز را به عنوان روز عکاسی معرفی کرده‌اند. ماجرا از چه قرار است؟

واقعیت این است که ایده‌ی نام‌گذاری روزی به عنوان روز جهانی عکاسی عمر چندان طولانی ندارد. در سال ۲۰۱۰ میلادی، جوانی استرالیایی به نام کُرسکه آرا (Korske Ara) با رونمایی از وب‌سایتی با عنوان «روز عکاسی جهانی» پیشنهاد داد که روز ۱۹ آگوست به عنوان روز عکاسی گرامی داشته شود و عکاسان به مناسبت این روز عکس‌های خود از جهان پیرامون را به اشتراک بگذارند.

۱۹ اگوست از آن جهت انتخاب شده بود که مقارن با اعلام رسمی عکاسی در آکادمی علوم پاریس در سال ۱۸۳۹ توسط لویی داگر است؛ البته پیش از این تاریخ فرایند عکاسی وجود داشته و داگر هم نخستین و تنها شخصی نیست که در فرایند شکل‌گیری عکاسی نقش داشته است.

از نظر سوزان سونتاگ؛ به نظاره نشستن فجایعی که در کشوری دیگر در حال وقوعند از جمله ناب‌ترین تجربه‌های دوران مدرن است، پیشکشی که بیش از یک قرن و نیم کار حرفه‌ای و متخصصی که ملقب به خبرنگارند به ما ارزانی داشته و دائما بر مقدار آن افزوده می‌شود.

مدت‌ها باور بعضی افراد بر این بود که اگر بشود وحشت را به حد کافی واضح و بی پرده نشان داد، بیشتر مردم بالاخره متوجه شناعت و حماقت جنگ می‌شوند. این مجموعه عکس منتخب ده سال گذشته جهان است که از جنگ‌ها و حوادث طبیعی گرفته شده است.

این عکس‌ها تکان دهنده هستند و نکته همین جاست، عکس برخلاف گزارشی مکتوب فقط یک زبان دارد و مخاطبان بالقوه اش همگان هستند. روز عکاسی مبارک

زلزله هائیتی ۲۰۱۰

روز عکاسی


زلزله و سونامی ژاپن ۲۰۱۱

روز عکاسی


بمب گذاری درعاشورا در افغانستان ۲۰۱۲

روز عکاسی


زوجی در حادثه فرو ریختن یک کارخانه در بنگلادش ۲۰۱۳

روز عکاسی


سقوط هلیکوپتر عراقی کمک کننده به ایزدی‌ها ۲۰۱۴

روز عکاسی


پسر بچه پناهجوی سوری ۲۰۱۵

روز عکاسی


پسر بچه‌ای در حمله هوایی حلب ۲۰۱۶

روز عکاسی


کودکان کشته شده در حمله شیمیایی سوریه ۲۰۱۷

روز عکاسی


کودک یمنی که از سوء تغذیه رنج می‌برد ۲۰۱۸

روز عکاسی


پدر و دختر مهاجر در ساحل مکزیک ۲۰۱۹

روز عکاسی

منبع: سایت عکاسی

+ نوشته شده در چهار شنبه 29 مرداد 1399برچسب:روز عکاسی؛ تمام عکس‌هایی که دنیا را تکان دادند, ساعت 15:39 توسط آزاده یاسینی


۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند!

 بقایای جسد یاسر عرفات، رهبر فقید فلسطینیان اخیراً برای بررسی احتمال قتل او از قبر خارج شد. در طول تاریخ، اجساد شخصیت‌های معروف بسیاری به دلایل مختلف از گور بیرون آورده شده‌اند. گزیده‌ای از این افراد را در این مطلب به شما معرفی می‌کنیم.

اولیور کراموِل

۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند!

جسد این سرباز و دولتمرد انگلیسی که در سال ۱۶۵۸ درگذشت، پس از مومیایی شدن و برگزاری مراسم تدفین دولتی، در کلیسای وست‌مینستر دفن شد. پس از بازگشت سلطنت به انگلستان، جسد او و دو نفر دیگر، از قبر خارج و سر آن‌ها از بدنشان جدا شد. گفته می‌شود جسد او به چاله‌ای در نزدیکی محل اعدام، جایی حوالی منطقه «ماربل آرچ» امروزی در لندن، انداخته شده است. سر او بر سر میله‌ای گذاشته شد و بر فراز کاخ وست‌مینستر به نمایش گذاشته شد. در طول قرن هجدهم، کلکسیونر‌ها به دنبال سر او بودند. این سر در سال ۱۸۱۵ مورد بررسی قرار گرفت و تعلق آن به کرامول تأیید شد.


جسی جیمز

۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند!

شایع شده بود این گانگستر بدنام آمریکایی مرگ خود را در سال ۱۸۸۲ جعل کرد، از این جهت جسدی که فرض می‌شد متعلق به او باشد در سال ۱۹۹۵، برای آزمایش DNA نبش قبر شد. آزمایش‌ها نشان داد که DNA جسد مشابه نوادگان او بوده و جسد واقعاً متعلق به او است. با این حال دو جسد دیگر نیز بعداً نبش قبر شد؛ از جمله جسد مردی که در طول عمرش ادعا کرده بود که جسی جیمز واقعی او است.


هایله سلالی

۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند!

آخرین امپراتور اتیوپی، پس از آنکه در سال ۱۹۹۲ معلوم شد که جسدش زیر یک توالت دفن شده است، نبش قبر شد. هایله سلاسی ۴۵ سال بر اتیوپی حکمرانی کرد و از سوی راستافاری‌ها به عنوان یک خدای زنده شناخته می‌شد. او در سال ۱۹۷۴ توسط دیکتاتور نظامی، منگیتسو هایله مری‌ام، سرنگون شد و پس از یک سال حبس در کاخش درگذشت. ممکن است که او توسط دستگیرکنندگانش کشته شده باشد. در سال ۲۰۰۰ و پس از گذشت ۲۵ سال از مرگش، جسد او دوباره در کلیسای جامع ترینیتی در آدیس آبابا دفن شد.


اِویتا

۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند!

جسد همسر رئیس جمهور آرژانتین، خوان پرون، مومیایی شده بود، ولی پس از کودتای نظامی در میانه دهه ۵۰، حاکمان جدید می‌خواستند از شر آن خلاص شوند. پس از ربوده شدن از مقر یک اتحادیه کارگری در میانه شب، جسد مدتی را در یک ون که در خیابان پارک شده بود، پشت پرده یک سینما، در کانال‌های فاضلاب شهری و دفاتر سازمان اطلاعات نظامی نگهداری شد. در سال ۱۹۵۷ و با کمک مخفیانه واتیکان، او با نامی جعلی در ایتالیا در میلان دفن شد. سر و کله دیوارنویسی‌ها در بوئنوس آیرس پیدا شد که می‌پرسیدند «جسد اویتا پرون کجاست؟»

در سال ۱۹۷۱ جسد از خاک خارج شد و به منزل جدید خوان پرون در مادرید منتقل شد. دو سال بعد، خوان دوباره به ریاست جمهوری آرژانتین برگزیده شد، اما اندکی بعد درگذشت. همسر سوم او، ایزابل، بر بازگرداندن جسد اویتا به آرژانتین نظارت کرد. حالا جسد او در آرامگاه خانواده‌اش و در دخمه‌ای که مثل یک پناهگاه هسته‌ای از آن محافظت می‌شود، دفن شده است.


چارلی چاپلین

۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند!

جسد این کمدین در سال ۱۹۷۸ از خاک خارج شد و توسط دو مرد که در ازای بازگرداندن جسد از وکیل چاپلین تقاضای دریافت پول داشتند، در یک مزرعه ذرت دفن شد. جسد از گورستان دهکده‌ای در سوئیس که چاپلین ۲۵ سال آخر عمر خود را در آنجا گذرانده بود ربوده شده بود و پس از سه ماه، با دستگیری جنازه دزد‌ها (دو مهاجر از بلغارستان و لهستان) به همانجا بازگشت. ولی این بار تابوت او را از بتن مسلح ساختند. گورکن دهکده که بار اول دزدیده شدن جسد را کشف کرده بود می‌گوید دیگر امکان ندارد که جسدش را در نیمه شب بدزدند. او می‌گوید: «برای این کار احتیاج به یک مته بادی خواهید داشت و سر و صدای زیادی به پا خواهید کرد.»


الیزابت سیدال

۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند!

هنگامی که همسر هنرمند و شاعر انگلیسی، دانته گابریل روزتی، در سال ۱۸۶۲ و به خاطر زیاده روی در مصرف یک ماده مخدر درگذشت، او یکی از کتاب‌های شعرش را در کنار همسرش دفن کرد. سال‌ها بعد، هنگامی که چشمانش کم سو و نقاشی کردن برایش سخت شده بود، روزتی تصمیم گرفت که شعرهایش را از زیر خاک بیرون آورد. او برای این کار احتیاج به مجوز وزارت کشور داشت، چرا که جنازه دزد‌ها در آن زمان به مشکل بزرگی بدل شده بودند.

با اینکه مجوز به او داده شد، روزتی می‌خواست که این موضوع تا جای ممکن مخفی بماند. سنگ قبر سیدال در گورستان «های گیت» در لندن برداشته و تابوت باز شد و دست‌نوشته‌ها را خارج و ضدعفونی کردند. گفته می‌شود او از اینکه شعری که از همه بیشتر به دنبالش بود «کرم خوردگی بزرگی در همه صفحات داشت» بسیار سرخورده شد. با این حال کتاب مفصلی از شعر‌های نبش قبر شده، منتشر شد.


ماری کوری

۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند!

در سال ۱۹۹۵، خاکستر جسد ماری کوری و همسرش پی‌یر از گورستانی کوچک به پانتئون پاریس منتقل شد. این کار برای بزرگداشت زندگی و خدمات ماری کوری انجام شد. این دانشمند زاده لهستان به خاطر تحقیقات تاریخ سازش در زمینه تششعشات هسته‌ای برنده دو جایزه نوبل شد. او در اثر قرار گرفتن در معرض تشعشعات مبتلا به لوسمی شد و در سال ۱۹۳۴ درگذشت.


کریستف کلمب

۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند!

کریستف کلمب در وصیت‌نامه خود درخواست کرده بود که در آمریکا دفن شود، ولی در زمان مرگ او در سال ۱۵۰۶ کلیسای مناسبی در آنجا وجود نداشت. از این رو او ابتدا در شهر والادولید اسپانیا دفن شد و سپس به صومعه‌ای در سویل منتقل شد. با این حال جسد او را در سال ۱۵۴۲ از خاک خارج و به هیسپانیولا منتقل کرده و در سانتو دومینیگو (پایتخت جمهوری دومینیکن) دفن کردند. در پایان قرن هفدهم، اسپانیا قسمت غربی هیسپانیولا را به فرانسه واگذار کرد و جسد کلمب به کوبا منتقل شد.

بعد‌ها هنگامی که کوبا به استقلال دست یافت، در سال ۱۸۹۸، جسد برای آخرین بار از اقیانوس اطلس گذشت و در کلیسای جامع سویل دفن شد. این دست کم داستانی است که بر سرش اتفاق نظر وجود دارد. با این حال در بنای یادبود کلمب در پایتخت جمهوری دومینیکن، جعبه‌ای حاوی استخوان‌هایی وجود دارد که روی آن نوشته شده "کریستف کلمب". محققینی که از جسد موجود در سویل نمونه برداری DNA کرده‌اند می‌گویند که نتیجه با DNA برادرش دیگو، که او هم در نزدیکی سویل دفن شده، همخوان است. نمونه‌های موجود در سانتو دومینگو تا به حال مورد آزمایش قرار نگرفته‌اند.


ویرجینیا پو

۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند!

ویرجینیا در ۱۳ سالگی با پسر دایی خود، نویسنده مشهور آمریکایی ادگار آلن پو، ازدواج کرد و در سال ۱۸۴۷ با ۲۴ سال سن، در اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت. او ابتدا در مقبره خانواده‌ای که این زوج کلبه خود را در فوردهام از آنان اجاره کرده بودند، در نزدیکی نیویورک، دفن شد.

در سال ۱۸۷۵ این قبرستان تخریب شد و چند سال بعد ویلیام گیل، یکی از زندگینامه نویسان خانواده پو، ظاهراً هنگامی که خادم قبرستان می‌خواست استخوان‌ها را دور بریزد، مالک آن‌ها شد. گیل برای مدتی استخوان‌ها را در یک جعبه در زیر تخت خود نگه داشت. استخوان‌های ویرجینیا پنج سال بعد به همراه همسرش در مقبره‌ای که در سال ۱۸۷۵ در گورستان وست‌مینستر هال (امروزه جزئی از دانشکده حقوق دانشگاه مریلند در بالتیمور) برای این نویسنده بنا شد، دفن شد.


چه گوارا

۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند!

رهبر زاده آرژانتین انقلاب کوبا در سال ۱۹۶۷ در بولیوی دستگیر و کشته شد. محل دقیق دفن جسد او سال‌ها مخفی ماند تا اینکه در سال ۱۹۹۵، توسط یک ژنرال بولیویایی که در عملیات دستگیری او دست داشت، افشا شد که جسد او در کنار باند یک فرودگاه در نزدیکی جایی که در آن به قتل رسیده بود دفن شده است.

دو سال بعد جسد او از خاک بیرون کشیده شد و در هنگام مراسم یادبود سی امین سالروز مرگش، به کوبا بازگردانده شد. حالا جسد او در آرامگاه و موزه چه گوارا، که به روی بازدیدکنندگان باز است، نگهداری می‌شود. با این حال سؤال‌هایی مبنی بر اینکه آیا در سال ۱۹۹۷ واقعاً جسد درست را از خاک بیرون کشیده‌اند مطرح شده است.


درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

 چهره او شبیه هدی لامار و ویویان لی، ستارگان آن زمان هالیوود بود، ام‌کلثوم معروف در مراسم عروسی‌اش در کاخ عابدین برنامه اجرا کرد، همه چیز خوب بود، اما در بستر این ازدواج سیاسی که دوکشور تاریخی ایران و مصر را به عقد هم درمی‌آورد التهاب و نگرانی درجریان بود.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

داماد، ولیعهد ایران و عروس، خواهر پادشاه مصر بود. آن‌ها حتی فرصت نکرده بودند به خویی در کنار هم باشند و خلق و خوی هم را بفهمند. زبانی که با هم تکلم می‌کردند فرانسه بود و هر دو در میان واژگان زبان مادری، وجه مشترکی نداشتند. همین مسئله شاید از همان ابتدا ارتباط محمدرضا و فوزیه را سرد و بی‌روح کرده بود، ضمن اینکه دوطرف -خانواده‌های عروس و داماد- با هم مجادله و جنگی پنهانی داشتند.

فوزیه، ریشه عربی نداشت و اجداد او از تبار چرکسی، آلبانیایی و فرانسوی بودند. خانواده او از دودمان پادشاهی محمدعلی‌پاشا بود؛ خاندانی آلبانیایی‌تبار که در عصر عثمانی‌ها در مصر جد مادری او ژنرال محمد شریف‌پاشا نخست‌وزیر و وزیر خارجه و یکی دیگر از اجداد او سلیمان‌پاشا از افسران ارتش ناپلئون بود که به اسلام روی آورد و در ساختار قدرت در مصر ماند.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

رضاشاه پس از بازگشت محمدرضا، ولیعهدش از سوئیس به‌دنبال همسری برای او بود. براساس قانون اساسی، همسر ولیعهد باید تابعیتی ایرانی داشته باشد و از تبار قاجار هم نباشد. به همین دلیل دایره انتخاب برای محمدرضا بسیار تنگ شده بود. از سوی دیگر پیداکردن همسر برای ولیعهد به خارج از مرز‌های کشور نیز رسید که با توجه به اینکه همسر ولیعهد باید مسلمان باشد، همه نگاه‌ها را معطوف به خانواده‌های سلطنتی اسلامی کرد که با توجه به نوپابودن بسیاری از حکومت‌ها در منطقه، کشور‌هایی نظیر عراق، افغانستان و ترکیه به دلایل مختلف از فهرست حذف می‌شدند.

در این فضا یکباره جواد سینکی، وزیرمختار ایران در مصر در تلگرامی به دربار ایران، فوزیه، خواهر ملک فاروق پادشاه مصر را نامزد وصلت با ولیعهد کرد. در آن زمان از نظر دیپلماتیک ایران و مصر کشور‌هایی بودند که مراودات کمی و تنها رابطه دیپلماتیک بسیار عادی با یکدیگر داشتند.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

از قرائن و شواهد به‌نظر می‌رسید که ولیعهد از مسئله بی‌خبر است و پس از اینکه نظر مثبت دربار مصر برای این وصلت جلب شد او از کیفیت ماجرا باخبر شد. خودش در کتاب «ماموریتی برای وطنم» می‌گوید: «کسی بر من خرده نخواهد گرفت اگر بگویم به همان اندازه که یک روستایی حق دارد در زندگی خصوصی و خانوادگی از آزادی بهره‌مند باشد، پادشاه نیز باید از این حق بدوی برخوردار باشد. پس از بازگشت من از اروپا در اواخر دوره تحصیلات من در دانشکده افسری، اعلیحضرت فقید به فکر افتاد همسر شایسته‌ای برای من انتخاب کند.

به‌نظر من پدرم از این اقدام ۲منظور داشت؛ یکی آنکه می‌خواست همسر من شاهزاده خانمی اصیل و از دودمان نجیبی باشد و دوم آنکه میان دربار ایران با خانواده سلطنتی دیگر نسبت سببی برقرار کند و روابط ایران با یکی از کشور‌های دوست و نزدیک استوارتر شود. او عکس شاهزاده خانم فوزیه را دیده و او را پسندیده بود. او پس از اطمینان از موافقت دولت مصر، نخستین اطلاع را به من از طریق اعلام خبر نامزدی من داد. تا آن تاریخ، من چهره همسر آینده خود را ندیده بودم و از همین جهت ترتیبی داده شد که من به مصر عزیمت کنم و طی ۲هفته اقامت با شاهزاده خانم فوزیه آشنا شوم.»

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه
یکی از مشکلات اساسی این ازدواج با تغییر قانون اساسی ایران شکل گرفت. براساس اصل سی‌و‌هفتم متمم قانون اساسی در آن زمان بود که براساس آن، مادر ولیعهد (منظور ولیعهد آینده ایران است) الزاما باید ایرانی‌تبار می‌بود. مجلس در اقدامی بی‌سابقه نه‌تن‌ها به فوزیه تابعیت ایرانی داد بلکه او را ایرانی‌تبار نامید.

محمدرضاپهلوی به مصر رفت و در مهمانی‌های درباری ملک‌فاروق شرکت کرد. مجلس عروسی در کاخ عابدین در قاهره برگزار شد و صیغه عقد را رئیس دیوان عالی مصر خواند. در مراسم عروسی، ام‌کلثوم خواننده معروف دنیای عرب برنامه اجرا کرد و محمدرضا و عروسش برای برگزاری جشن به تهران آمدند. در تهران، اما اختلافات میان اشرف و فوزیه و برخی از اعضای خانواده سلطنتی مصر و ایران بالا گرفت.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

یکی از ماجرا‌های جالب این مراسم دخالت بسیار نازلی صبری، مادر فوزیه در کار آماده‌سازی جشن‌ها در تهران بود. از سوی دیگر ملکه نازلی که برای مراسم ازدواج محمدرضا پهلوی و دخترش فوزیه، گردنبند و گوشواره‌ای از الماس را به جواهرسازی ون کلیف‌اند آرپلز سفارش داده بود ادعا کرد که جواهراتش گم شده است، اما وقتی که پیدا شد باعث خجالت بسیار فوزیه، عروس دربار شد.

رابطه رضاشاه با عروسش بسیار خوب بود و گفته می‌شود که هیچ وقت بدون حضور او شام نمی‌خورد. مادر شاه، اما با فوزیه رابطه خوبی نداشت و مثل دخترش اشرف، همزاد محمدرضا، به‌شدت با عروس مصری‌اش سرناسازگاری و جنگ داشت. از سوی دیگر شمس، خواهر بزرگ‌تر شاه با فوزیه رابطه‌ای حسنه و احترام‌آمیز داشتند.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

محمدرضا نسبت به فوزیه بی‌میل بود و وقتی فرزند اول آن‌ها دختر شد این رابطه سردتر شد و گفته می‌شود که رضاشاه نیز ناخرسند از اینکه فرزند اول ولیعهدش دختر است، به‌شدت ناراحت شد. فوزیه در دربار ایران جایگاه خاصی نداشت و بیشتر اوقات تنها بود و در خلوت خود با ندیمه‌ای که از مصر آورده بود به سر می‌برد.

ضمن اینکه بعد از شهریور ۲۰ و پادشاهی محمدرضا این رابطه سردتر شد و به گفته حسین فردوست او پی به خیانت‌های شاه جوان به‌خود برد تا اینکه در سال ۱۳۲۴ با دخترش شهناز و همسرش شاه ایران را ترک کرد و به مصر رفت و بیانیه طلاق میان محمدرضا و فوزیه خوانده شد. فوزیه در مصر با وزیر دفاع این کشور ازدواج کرد و در سال ۱۳۹۲ در سن ۹۱ سالگی در اسکندریه مصر درگذشت. او هیچ‌گاه تا پایان عمر درباره شاه ایران در هیچ گفت‌وگویی حضور نیافت و خاطره‌ای هم ننوشت.

+ نوشته شده در چهار شنبه 29 مرداد 1399برچسب:ازدواج,سیاسی,محمدرضا پهلوی,فوزیه, ساعت 15:20 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع فِي دُعَاءٍ اسْتَسْقَى بِهِ- اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ دُونَ صِعَابِهَا قال الرضي- و هذا من الكلام العجيب الفصاحة- و ذلك أنه ع شبه السحاب ذوات الرعود و البوارق- و الرياح و الصواعق- بالإبل الصعاب التي تقمص برحالها و تقص بركبانها- و شبه السحاب خالية من تلك الروائع- بالإبل الذلل التي تحتلب طيعة و تقتعد مسمحة

 و درود خدا بر او، فرمود: (در دعا به هنگام طلب باران فرمود) خدايا ما را با ابرهای رام سيراب کن، نه ابرهای سرکش 
(اين کلمات از فصيح‌ترين و شگفتی‌آورترين کلمات اديبانه است که ابرهای سرکش همراه با رعد و برق را به شتران چموش تشبيه کرد که بار از پشت می‌افکنند و سواری نمی‌دهند، و ابرهای رام را به شتران رام تشبيه کرد که به راحتی شير داده، و سواری می‌دهند)
 
(نيايشی، معنوی)







وَ قِيلَ لَهُ ع لَوْ غَيَّرْتَ شَيْبَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ع- الْخِضَابُ زِينَةٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِي مُصِيبَةٍ يُرِيدُ وَفَاةَ رَسُولِ اللَّهِ ص
 

 و درود خدا بر او، فرمود: (به امام گفتند چه می‌شد موی خود را رنگ می‌کردی فرمود) رنگ کردن مو، آرايش است، امّا ما، در عزای پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم به سر می‌بريم.
(تجمّل و زيبايی)

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ سُئِلَ عَنِ التَّوْحِيدِ وَ الْعَدْلِ فَقَالَ ع- التَّوْحِيدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَهُ

و درود خدا بر او، فرمود: (از امام نسبت به توحيد و عدل پرسيدند فرمود) توحيد آن است که خدا را در وهم نياری، و عدل آن است که او را متّهم نسازی.
 
(اعتقادی) 


 



و قال ع: لَا خَيْرَ فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ كَمَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ

و درود خدا بر او، فرمود: در آنجا که بايد سخن گفت، خاموشی سودی ندارد، و آنجا که بايد خاموش ماند سخن گفتن خيری نخواهد داشت.
(علمی، اجتماعی) 

 

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 28 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اجتماعی,پند علمی,اعتقادی,توحید,عدل,وهم,متهم,سخن گفتن,خاموشی, ساعت 14:39 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ- يَعَضُّ الْمُوسِرُ فِيهِ عَلَى مَا فِي يَدَيْهِ- وَ لَمْ يُؤْمَرْ بِذَلِكَ قَالَ اللَّهُ‏

سُبْحَانَهُ- وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ- تَنْهَدُ فِيهِ الْأَشْرَارُ وَ تُسْتَذَلُّ الْأَخْيَارُ- وَ يُبَايِعُ الْمُضْطَرُّونَ- وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ بَيْعِ الْمُضْطَرِّينَ

 و درود خدا بر او، فرمود: مردم را روزگاری دشوار در پيش است که توانگر اموال خود را سخت نگهدارد، در صورتی که به بخل ورزی فرمان داده نشد. خدای سبحان فرمود: «بخشش ميان خود را فراموش نکنيد» بَدان در آن روزگار، بلند مقام، و نيکان خوار گردند، و با درماندگان به ناچاری خريد و فروش می‌کنند در حالی که رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم از معامله با درماندگان نهی فرموده.
 
(اقتصادی، اجتماعی)






وَ قَالَ ع: يَهْلِكُ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وَ بَاهِتٌ مُفْتَرٍ قال الرضي: و هذا مثل قوله ع هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ

 و درود خدا بر او، فرمود: دو کس نسبت به من هلاک می‌گردند، دوستی که زياده‌روی کند، و دروغ پردازی که به راستی سخن نگويد. 
(اين کلام مانند سخن ديگری است که فرمود) دو تن نسبت به من هلاک گردند، دوستی که از حد گذراند، و دشمنی که بيهوده سخن گويد.
(اخلاقی، اعتقادی)

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: الْعَيْنُ وِكَاءُ السَّهِ قال الرضي- و هذه من الاستعارات العجيبة- كأنه يشبه السه بالوعاء و العين بالوكاء- فإذا أطلق الوكاء لم ينضبط الوعاء- و هذا القول في الأشهر الأظهر من كلام النبي ص- و قد رواه قوم لأمير المؤمنين ع- و ذكر ذلك المبرد في كتاب المقتضب- في باب اللفظ بالحروف- و قد تكلمنا على هذه الاستعارة- في كتابنا الموسوم بمجازات الآثار النبوية


 و درود خدا بر او، فرمود: چشم، بند ظرف حوادث است. 
می‌گويم: «اين کلام امام عليه السّلام از استعاره‌های شگفت است، که نشستنگاه را به مشک، و چشم را به سربند آن تشبيه کرد، و آنگاه که بند گشوده شود آنچه در مشک است بيرون ريزد. مشهور است که اين سخن از پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم است، ولی عدّه‌ای آن را از امير المؤمنين عليه السّلام نقل کرده‌اند، اين حکمت را «مبرّد» در کتاب «مقتضب» در باب لفظ به حروف آورده، و ما آن را در کتاب خود که «مجازات آثار نبوی» نام دارد آورده‌ايم.
(علمی)






 

وَ قَالَ ع فِي كَلَامٍ لَهُ: وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّى ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِهِ

و درود خدا بر او، فرمود: بر آنان فرمانروايی حاکم شد، که کارها را به پاداشت، و استقامت ورزيد، تا دين استوار شد.
(سياسی، اجتماعی) 

 

 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 26 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اجتماعی,پند سیاسی,علمی,چشم,فرمانروا,دین, ساعت 14:46 توسط آزاده یاسینی


زنانِ انتظار؛ محبوبه، مهناز، حمیده، منصوره و زهرا

زن‌ها برگشتن مردشان را در خواب دیده بودند. یکی خودش را یک گل شقایق دیده بود روی برکه‌ای آرام ‏که جلو می‌رفت و خیس نمی‌شد. دیده بود آن سمت برکه مردش ایستاده با اورکت و شلوار سربازی که ‏سبز و خاکی نبود؛ رنگ خون بود، قرمز مثل گل‌برگ‌های شقایق. ‏

‏یکی خواب دیده بود مردش را از خاکریز‌ها و خط مقدم و تفنگ و جنگ و مرگ برگردانده‌اند و روی ‏دست‌های مردان محله می‌چرخانند و در حوض حیاط خانه رها می‌کنند. ‏

یکی دیده بود شوهرش با صورتی کبود و پا‌هایی لرزان برگشته، میان یک باغ نشسته و گفته آمدم شما را ‏بگذارم میان گل‌ها و میوه‌ها و سبزه‌ها و برگردم. ‏

زنانِ انتظار؛ محبوبه، مهناز، حمیده، منصوره و زهرا

و یکی در خواب و خاموشی دیده بود زنان محله نشسته‌اند میان هال خانه، با دستمال‌هایی سیاه، اشک ‏صورت‌شان را پاک می‌کنند و می‌گویند چادر سیاهت را سر کن، اما ناگهان در باز شده و خانه با بازگشتن مرد ‏اسیر، روشن شده بود. آزاد شده بود. ‏
آن سال‌ها، از آغاز جنگ ایران و عراق، زن‌های ایرانی در رویا زندگی می‌کردند. هر شب خواب می‌دیدند مردان ‏خانه‌هاشان از جنگ برمی‌گردند و دنیا گلستان می‌شود. خواب مردن را، خواب شهیدشدن را، خواب دیگر ‏برنگشتن را نمی‌خواستند که ببینند. زن‌ها به رویا دستور می‌دادند.

زن‌ها آن‌طور که دل‌شان می‌خواست، رویا می‌‏دیدند. همسران و پسران و برادران و پدران زنان زیادی از سال‌های ٥٩ تا ٦٨ به جنگ رفتند و دیگر برنگشتند ‏یا مجروح برگشتند یا با تنی تکیده سال‌ها زنده ماندند، اما بیرون مرز. حدود ٤٠هزار اسیر خانه دشمن ‏بودند و ٧٠‌هزار عراقی، اسیر در خاک ایران. تا بیاید آتش‌بس امضا شود و ‏قصه قطعنامه ٥٩٨، همه جا بپیچد، سال‌های زیادی گذشت. سال‌های زیاد، خوابیده زیر بار سنگین انتظار و آدم‌‏های زیادی توی انتظار له شدند. مردان اسیر، آن طرف مرز، در اردوگاه‌های رسمی و غیررسمی عراق و زنان ‏خاموش، در کوچه‌ها، پشت دیوار‌های سخت و سنگین خانه‌ها، خوابیده روی بالش‌های خیس رختخواب‌ها. ‏زندگی در رویا سخت است. زندگی در انتظار سخت است. ‏

حمیده

حمیده حرف هایش را شب‌ها به بالش می‌گفت. هفت‌سال تمام. به سال ١٣٦٢ تا ١٣٦٩. حمیده و جواد را وقتی ‏یکی هجده و یکی بیست ساله بود، سر سفره عقد نشاندند. جنگ شروع شده بود، اما شب عروسی صدای ‏هلهله زن‌ها کوچه قدیمی را در دل مشهد برداشته بود. جواد از عملیات برگشته و با یاد خمپاره و تیر و ترکش، ‏دست نوعروسش را گرفته و به خانه برده بود. حمیده آن شب فکر نمی‌کرد عمر آن روز‌های شاد آن‌قدر کم ‏باشد و وقتی تازه تن هجده ساله‌اش داشت به داشتن میهمانی کوچک در دل عادت می‌کرد، همسرش برود و ‏هفت‌سال برنگردد. حمیده خیال کرده بود و خیال، نیامده، راهش را کج کرده و رفته بود. ‏

‏ «هجده ساله بودم که همسرم رفت. دانشجوی د‌ندان پزشکی و بیست‌ویک ساله بود که اسیر شد. نهم اسفند سال ‏‏٦٢. فرزند اولم را باردار بودم. وقتی همسرم اسیر شد، ١٢ روز از زایمانم گذشته بود. رفته بود که ١٥ روزه ‏برگردد. همه روز‌های بیمارستان چشمم به در بود. هر اورکتی را که می‌دیدم، دست و پایم شل می‌شد. سرم ‏را می‌کردم زیر لحاف که هم‌اتاقی‌ام را که همسرش کنارش است، نبینم. غذا نمی‌خوردم. غش می‌کردم. ‏یک زن هجده ساله با یک نوزاد، بدون پول و شوهر و هیچی چه باید می‌کرد؟ خیلی سخت بود. روزی که درد ‏زایمانم گرفت، نمی‌رفتم بیمارستان، می‌گفتم الان جواد می‌آید.

روز سوم بلند شدم، گریه می‌کردم، خودم ‏را می‌زدم. اولین بار بود که در عملیات خیبر، عراق شیمیایی زده بود. من می‌دانستم شهید یعنی چی، ‏مفقود کیست، ولی با کلمه اسیر هیچ آشنایی نداشتم. هیچ خبری از او نبود. او از دانشگاه رفته بود همراه با ‏‏١٢ نفر دیگر. به‌عنوان داوطلب. رفته بودند سراغ مجروحان، محاصره می‌شوند و اسیر. در عملیات خیبر. نهم ‏اسفند اسیر شد، هجدهم اسفند پسرم به دنیا آمد. او اسیر شده بود و ما نمی‌دانستیم.»

عملیات خیبر، عملیات ‏تهاجمی مشترک نیرو‌های مسلح ایران از سوم تا بیست‌وسوم اسفند سال٦٢ در منطقه هورالعظیم بود که ‏در نهایت با به‌جا گذاشتن ۱۵‌هزار نفر کشته و زخمی از نیرو‌های عراقی و ۳۰‌هزار کشته و زخمی از نیرو‌های ‏ایرانی و البته تصرف جزیره مجنون توسط ایران به پایان رسید. بعد‌ها مشخص شد دوهزار نیروی ایرانی در آن ‏اسیر نیرو‌های عراقی شده‌اند و جواد یکی از آن‌ها بود. روزگار آوارگی از همان روز آغاز شد. روز‌هایی که حمیده ‏از بی‌پولی در خیابان‌ها می‌ماند و روی رفتن به خانه فامیل را نداشت.

آن زمان، بیشتر همسران رزمندگان ‏خانه‌دار بودند و پولی به خانه نمی‌بردند. رفتن مرد خانه و برنگشتن، برابر بود با درماندگی و نیاز. برای آن‌ها ‏که همسران‌شان قبل شهادت یا اسارت، شغلی نظامی یا دولتی داشتند، بعد از چند ماه مقرری تعیین می‌شد، ‏اما برای زنانی مثل حمیده، آه در بساط نمی‌ماند. زندگی در عُسر، ادامه دادن با آه. حمیده هم مثل تعداد ‏زیادی از همسران اسرا، نه حقوقی داشت، نه امیدی. دیپلم تجربی داشت که جواد را اسیر کردند و کسی به او ‏با آن سن کم، با یک بچه شیرخواره کار نمی‌داد. چند وقت که گذشت خانواده شوهرش گفتند برود و با پدر ‏و مادرش زندگی‌کند. او و پدر و مادرش رفتند سنندج و سال ٦٤ برگشتند مشهد.

دو‌سال از اسارت جواد می‌‏گذشت و بچه را تازه از شیر گرفته بودند. دست آخر، یکی از دوستانش دستش را گرفت و برد نشاند پای ‏آزمون «کاد»؛ طرحی که سال‌های جنگ با شعار تلفیق کار و دانش اجرا می‌شود و زنان زیادی از خانواده‌های ‏رزمندگان را نجات داد. حمیده در رشته گلدوزی شرکت کرد، اما روز امتحان از بس نتوانست سوال‌ها را پاسخ ‏بدهد، زد زیر گریه و آخر برگه، مصحح امتحان را قسم داد به جل جلاله، به فاطمه زهرا که او را قبول کند؛ ‏نوشت همسر اسیر است و دردمند است و یک بچه دارد و هیچ ندارد. دعای حمیده جلالی با آن صدای پر ‏بغض و چند رگه که از پشت تلفن، اندوه به جان می‌نشاند، هنوز پشت سر او است؛ هر آن که در امتحان، دست ‏رد به سینه‌اش نزد و او شد معلم خیاطی و گلدوزی. ‏

‏ «اوایل فروردین ٦٣ بود که پدر همسرم زنگ زد، گفت خبر جواد آمده است. حس کردم خون دوباره به رگ‌هایم ‏برگشت. تمام ناراحتی‌ام تمام شد. گفت از بغداد خبرش آمده است. فکر کردم شهید شده. غش کردم. بعد ‏رفتم بیرون، به آسمان نگاه کردم. گفتم خدایا من باید چه کار کنم؟ آدم وقتی بچه‌دار می‌شود چه رویا‌هایی ‏دارد و حالا می‌دیدم هیچ‌کس نیست، جای رویا دیگر کجاست؟» ‏

بعد از یک سال، خبر از اردوگاه موصل آمد. زن‌ها آن موقع چه می‌دانستند موصل کجاست؟ تکریت چه ‏شکل است؟ در هارون الرشید و رمادی و کمپ چه می‌گذرد؟ حمیده هم نمی‌دانست. فکر می‌کرد زندان ‏است دیگر، مثل همه زندان‌ها. ندانستن. آن سال‌ها راه نجات زن‌ها، راه باریک نفس زن‌ها از ندانستن می‌گذشت. ‏ندانستن، آدم را گول می‌زند. می‌رود می‌نشیند ته دل آدم و زنده‌اش می‌کند. امید، در ندانستن است که ‏بار می‌نشاند و ریشه می‌دواند و ماندگار می‌شود. چاره در ندانستن بود، مگرنه بعد‌ها چه داستان‌ها و چه ‏حقیقت‌ها که از راه نرسید. حمیده و بقیه زن‌ها با یکی‌یکی برگشتن مردان‌شان فهمیدند در اردوگاه‌های عراق ‏چه گذشته.

وقتی تشت رسوایی رژیم بعث از پشت‌بام افتاد و مشخص شد نیرو‌های صلیب‌سرخ در هشت ‏سال جنگ توانسته‌اند فقط از ١٥ اردوگاه اسرای ایرانی دیدن کنند؛ از ٣٥ اردوگاهی که اسرای ایرانی در آن‌ها ‏نگهداری می‌شدند. آن زمان از حدود ٤٠‌هزار اسیر ایرانی، نام ١٥‌هزار نفر در اردوگاه‌های رسمی ثبت‌شده ‏و از بقیه خبری نبود. اسارت در سکوت و خاموشی. «در مجموع ۳۹‌هزار و ۱۴۰ نفر از آزادگان ایرانی طی ۶۵ ‏مرحله از تاریخ بیست‌وششم خرداد ماه سال ۱۳۶۰ تا بیست‌وششم اسفندماه ۱۳۶۹ به کشور منتقل شدند.

این تعداد به تفکیک ‏بدین شرح است: ۱۸‌هزار و ۵۶۳ نفر اسرایی بودند که در اردوگاه‌ها توسط نمایندگان کمیته بین‌المللی صلیب ‏سرخ ثبت‌نام شده بودند و تعداد ۲۰‌هزار و ۵۷۷ نفر از مفقودالاثر‌ها بودند که در زمان آزادسازی توسط ‏نمایندگان کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ ثبت‌نام شدند.» این‌ها را سال‌ها بعد مجید شاه‌حسینی، معاون وقت ‏کمیسیون اسرا و مفقودان ایرانی و عضو فعال کمیته مذاکرات به‌منظور تبادل اسرا در جنگ تحمیلی گفت؛ ‏مهر تاییدی بر نامعلوم بودن وضع تعداد زیادی از اسرای ایرانی. ‏

جواد جزو خوش‌شانس‌ها بود. نیرو‌های صلیب سرخ او را در فهرست اسرا ثبت کرده و نامش را در بخش ‏فارسی رادیو بغداد خوانده بودند. صدایش را یکی از همسایه‌ها که روی وانت کار و برای گوش دادن موسیقی ‏ممنوع آن روزها، هر چه را پخش می‌شد، ضبط می‌کرد، شنیده بود: من جواد فراهانی توسط برادران عراقی ‏اسیر شدم. ‏

‏ «بعد یک‌سال که مفقودالاثر بود، فهمیدیم اسیر است و اسارت شش‌سال دیگر هم طول کشید. همه آن ‏سال‌ها با امید زندگی‌می‌کردم. به یک مرد حتی یک نگاه هم نکردم. جلوی هیچ‌کس گریه نمی‌کردم. گریه ‏هایم شب‌ها و در رختخواب بود. هر ٦ ماه یک بار نامه از او می‌رسید. ٦ ماه با نامه‌های او زندگی می‌‏کردم تا نامه بعد. من معتقد به حفظ کرامت انسانی‌ام. برای همین نقش بنیاد شهید در زندگی ما صفر بود. ‏گاهی دو تا خانم و یک راننده می‌آمدند می‌گفتند خب خانم، از اسیرمان چه خبر؟ هیچ‌کس حال من را نمی‌‏پرسید.» ‏

حمیده آن روز‌ها را با دل شکستگی انبوه به یاد می‌آورد. روز‌هایی خوابیده زیر حجم تلخ انتظار و دردی که ‏تمامی نداشت. تا به حال هفت‌سال منتظر برگشتن، بودن، دیدن و نگاه کردن کسی بوده‌ای؟ انتظار، کشنده‌‏ترین بیماری جهان است. حمیده جلالی این را خوب می‌داند. برای همین هم است که پای حرف زنان زیادی ‏در مشهد و تهران نشست، به مجلس و دولت رفت، آن حکایت‌های پنهان را، راز‌های مگوی آبرومندانه را که شنیده بود، باز گفت و شروع کرد به ‏دادخواهی، به گفتن از زنانی که در سکوت و چشم‌انتظاری، سوختند و دم نزدند. کسانی که برای تعداد ‏زیادی‌شان، پس از وصال و تمام‌شدن دوری، یک حکایت تازه، یک قصه پر آب چشم دیگر شروع شد.

زنانِ انتظار؛ محبوبه، مهناز، حمیده، منصوره و زهرا

برای ‏حمیده هم همین‌طور بود. بازگشتن مردانی خسته، شکنجه شده، لاغر و تکیده با ذهنی مشوش و خشمگین از ‏جنگ و بعد شروع دوباره زندگی، یک درد تازه بود. شروع از صفر. آغاز گذراندن روز و شب، کنار مردی که ‏آشنا رفته و غریبه برگشته است. مادری کردن برای دو نفر. برای بچه‌ای که پدر نمی‌شناسد و پدری که بچه ‏اش و تکه جانش را سخت می‌تواند بپذیرد. این، قصه پنهان این زن‌هاست. زن‌هایی که سال‌ها رویای بازگشتن ‏مردان‌شان را دیدند و بعد، دنیا برای بعضی‌شان گلستان نشد. ‏

‏ «وقتی برگشت فرزند اول‌مان که او را ندیده بود، داشت می‌رفت اول دبستان. پسری که عشق مادرش بود. ‏مادری که هیچ چیز بلد نبود و نمی‌دانست چطور او را باید از خودش جدا کند. بعد از هفت سال، بیست‌وپنج ساله ‏شده بودم. هفت‌سال منتظر بودم که عشقم برگردد و وقتی برگشت، بین عشق پدر و پسر مانده بودم و این ‏یکی از صد مشکل تازه بود. ٨٠‌درصد زنانی که پسر داشتند و همسرشان اسیر شد، دچار مشکلاتی مثل من ‏شدند، اما هنوز در دایره سکوت‌اند. امیدم این بود که برگردد و در آغوشش آرام بگیرم.

اما چطور برگشت؟ ‏سرشار از خشم و اضطراب. پسرم نه پدر داشت، نه مادر. تمام روز‌های جوانی‌ام صرف دفاتر مشاوره مدارس ‏شد؛ می‌گفتند پسرت دچار مشکل شده، چون انگار ناپدری برای او آمده است. تمام روز‌های من در این ‏دغدغه و اضطراب گذشت که چه به سر پسرم می‌آید. او نخستین جمله‌ای که به پدرش گفت این بود که می‌‏گویند تو پدرمی. من آن زمان پرستاری می‌خواندم، اما تغییر رشته دادم به علوم تربیتی تا بتوانم پسرم و ‏شوهرم را با هم آشتی بدهم.

پسر باهوشی بود، اما این خلأ‌ها به او صدمه زیادی زد. او الان فوق لیسانس ‏دانشگاه شریف دارد، اما هنوز روحیه‌اش آنی نیست که باید باشد. متأسفانه بعد آزادی، دو تا بچه دیگر آوردم. ‏هنوز درد خودم و پسرم را درمان نکرده بودم که دو دختر پشت سر هم آوردم. آن‌ها هم بچه‌های مضطربی ‏شدند. مواردی هستند که پسر بزرگ شده و خودش دو بچه دارد، ولی هنوز به پدرش، بابا نمی‌گوید.» ‏

نخستین بار که حمیده، جواد را در فرودگاه مشهد دید، فهمید او آن کسی نیست که هفت‌سال پیش رفته بود. ‏همه چیز عوض شده بود. «انگار یک دیوار یا شبیه یک درخت.» جواد نفس می‌کشید، اما هیچ واکنشی به ‏حمیده نداشت، هیچ احساسی در چشم‌هایش نداشت. ‏

‏ «نخستین بار که تنها شدیم رفتم در اتاق که به او حوله بدهم، حتی نگاهم هم نکرد. آنجا احساس ترس و ‏وحشت شدیدی کردم. این همه‌سال منتظرش بودم و حالا این‌طوری. من از بچگی در رویا زندگی می‌کردم، ‏آن هفت‌سال هم در رویای برگشتن او بودم. نخستین واکنش او به جامعه، ادامه دادن درسش بود. دوستان ‏پزشکش می‌آمدند و به او سر می‌زدند. قبل از اسارت دندانپزشکی می‌خواند، اما بعد آن، تغییر رشته داد و ‏چشم‌پزشکی خواند. با ورودی‌های سال ٦٩ نشست سر کلاس، همکلاسی‌های قبل اسارتش شده بودند استاد ‏او. خیلی‌ها مسخره‌اش می‌کردند و می‌گفتند حالا رفتی اسیر شدی و چه شد؟» ‏

منصوره

تعداد زیادی از اسرا شهید شدند. تن سالمی برایشان نمانده بود. هاشم علیخانی هم وقتی بعد سه‌سال اسارت ‏برگشت، جای سالمی نداشت. ٩٠کیلو رفت و ٤٥کیلو برگشت. گفته بود از بس زمستان‌ها آب سرد زیرشان ‏ول می‌کرده‌اند، همیشه حس می‌کند خیس است. سردش است و بعد لعنت فرستاده بود به هرچه زمستان ‏است و جنگ و خمپاره و خون و ضد هوایی و خاکریز و مرگ و اردوگاه. آه از اردوگاه. هاشم را اردوگاه، بیچاره ‏کرد. توانش را بعثی‌ها در اردوگاه موصل از او گرفتند. وقتی برگشت، منصوره، او را شبیه یک ماکت دیده بود.

‏هیأتی شبیه انسان و خالی از بدن یک انسان؛ پرسیده بود: پسرعمو! تویی؟ و بعد از هوش رفته بود. روز‌های پر ‏ملال بعد، زمان زیادی داشتند برای پرسیدن. یک بار منصوره پرسیده بود: چرا قدت کوتاه شده؟ و جواب ‏شنیده بود: خانم وقتی پای یک درخت آب نریزی، خشک می‌شود و قدش هم کوتاه می‌شود؛ درخت وقتی ‏شاداب و سرسبز است، سربلند هم هست. هاشم، درخت تکیده دردمندی بود که شرمنده می‌نشست گوشه ‏خانه و نای حرف زدن با کسی نداشت. همین درد‌ها هم دست آخر او را کشت. ‏

هاشم ارتشی بود. از همان روز اول جنگ، ماندن در جبهه‌ها را به خانه مقدم دانسته بود. گفته بود مردم ‏می‌روند داوطلبانه در جنگ می‌میرند، من که وظیفه‌ام دفاع از وطن است، بنشینم خانه؟ و منصوره با گریه ‏گفته بود بله و سرش را از خجالت پایین انداخته بود. هاشم و منصوره، پنج‌سال با هم زندگی کرده بودند که ‏هاشم اسیر شد. منصوره علیخانی، همسرش را دوست داشت و از همین هم بود که دلش نمی‌خواست او را به ‏جنگ بفرستد. اما دنیا کار خودش را می‌کند، راه خودش را می‌رود.

منصوره عادت کرده بود هر ٤٥ روز یک بار ‏هاشم را ببیند و ١٥ روز، با او سر بر یک بالش بگذارد. چندروز بعد از امضای آتش بس، در برگشتن معمول ‏هاشم تأخیر شد و منصوره شروع کرد زنگ زدن به اداره؛ هرچه بیشتر سوال پرسید، کمتر جواب شنید. از آن ‏طرف خط تلفن، صدای پچ پچ و همهمه مردانی را می‌شنید که می‌گفتند رویشان نمی‌شود به خانم علیخانی ‏بگویند بر سر‌هاشم چه آمده. ‏

‏ «دست به سرم می‌کردند. می‌گفتم لاکردار‌ها بگویید، اگر شهید شده، اگر اسیر شده، هرچه هست بگویید. ‏گفتند چندروز دیگر می‌آید نگران نباشید. از بس قسم دادم، گفتند بعد از آتش بس، اسیر عراقی‌ها شده‌اند. ‏گفتند عراق گفته سرباز را با سرباز و سروان را با سروان مبادله می‌کند. شوهر من هم سروان بود. گفتند می‌‏آید، باید صبر کنی. چشمم به در سفید شد، نیامد که نیامد. نامه هم نمی‌داد. چون بعد آتش بس اسیر شده ‏بود، صلیب‌سرخ هم از او خبری نداشت.» ‏

همسران اسرا، خود، اسارت را با تمام وجود فهمیده‌اند. هرکدام، زندانی تن و خانه و حرف مردم. منصوره هم ‏با صدایی لرزان و یک بغض بزرگ در گلو می‌گوید شوهرش دو‌سال در عراق اسیر بود و او و سه بچه‌اش، در ‏قاسم آباد مشهد. در خانه‌ای محصور بیابان که شب‌هایش خوف داشت و منصوره از ترس نمی‌توانست بخوابد؛ ‏مدام از خودش می‌پرسید اگر گرگ حمله کند، چه کنم؟ اگر دزد از روی دیوار بپرد پایین، چطور از خودم و ‏بچه‌ها دفاع کنم و برای همین هم مونس شب‌هایش رادیو بود و گو‌ش‌انتظاری برای شنیدن نام همسرش در ‏فهرست آزاده‌ها. پول هم آن‌قدر که باید می‌بود، نبود.

٦ماه که از اسارت گذشت، ارتش برایش مقرری ماهانه ‏تعیین کرد؛ ٧٠٠ تومان که کفاف نمی‌داد. منصوره حالا می‌نشیند و در سکوت به یاد می‌آورد روز‌هایی را که ‏می‌رفت پوتین‌ها و لباس‌های نظامی‌هاشم را در انباری پیدا می‌کرد و به کارگر‌ها می‌فروخت؛ آنچه به دست ‏می‌آمد پول اندکی بود که به دو بسته شیر می‌رسید و چای و قند و شکر. «بعضی وقت‌ها می‌رفتم آرایشگری ‏ولی حرف مردم هم ما را می‌کشت.» منصوره همه این‌ها را تحمل می‌کرد، به امید وصال. در آرزوی بازگشت و ‏پایان انتظار. به زن‌های همسایه گفته بود فقط‌هاشم برگردد، تو بگو یک تکه گوشت. کنیزی‌اش را می‌کنم. فقط ‏برگردد. هاشم بعد دو‌سال برگشت، اما چه بازگشتی. روز از پی روز که گذشت، منصوره فهمید، کار روزگار ‏برعکس است. وصال، نه شهدی شیرین که زهری تلخ شد. ‏

‏ «قبل اسارت، اگر مرغ آسمان را هم می‌خواستم برایم تهیه می‌کرد، ولی وقتی برگشت، اوضاع، طور دیگری ‏شد. یک بهانه کوچک پیدا می‌کرد و به هم می‌ریخت. خشن شده بود، هم با من و هم با بچه‌ها. می‌گفت من ‏کارت قرمزی‌ام و. می‌گفتم عیب ندارد، بگذار دلش خالی شود، هیچی نمی‌گفتم. وقتی زیر دست و پایش ‏بودم به خودم می‌گفتم عیب ندارد، یاد آن زمان بیفت که یک تکه گوشتش را می‌خواستی. حرف‌هایش و ‏رفتارهایش را تحمل می‌کردم. یک ربع می‌گذشت می‌گفت خانم ببخشید، من اعصاب ندارم. می‌گفتم ‏ملاحظه بچه‌ها را بکن، چطور بروند درس بخوانند؟ وقتی نبود بچه‌هایش را با سختی بزرگ کردم و وقتی ‏برگشت یک جور دیگر.» ‏

هاشم علیخانی از درد زیاد و با بدنی که یک جای سالم نداشت، ١٢‌سال بعد آزادی شهید شد. اما بنیاد ‏شهید، او را هنوز شهید حساب نکرده. به منصوره همان اول گفته بودند باید بروی تهران و پیگیری کنی تا ‏کارهایش درست شود و منصوره نه پای رفتن به تهران شلوغ را داشت و نه کسی را که همراهی‌اش کند. روزی ‏که‌هاشم فوت کرد، مردم به او می‌گفتند تو حقوق می‌گرفتی این جانباز را نگه می‌داشتی؟ جواب، نه بود. ‏هنوز هم است. همسران آزادگان ایرانی هنوز هم حق پرستاری نمی‌گیرند، خلاف همسران جانبازان.

نرگس ‏جلیلی، مشاور امور زنان و خانواده رئیس بنیاد شهید هم این را تأیید می‌کند و البته به «شهروند» خبر ‏می‌دهد که از مرداد ١٣٩٩ حق پرستاری هم به حکم‌های مستمری آزادگان اضافه خواهد شد؛ چرا که ‏آزادگان هم جزو جانبازان حساب می‌شوند و این خواسته از طرف همسران آن‌ها وجود دارد. جلیلی این را هم ‏می گوید که به تازگی پیشنهاد شده تشکل همسران آزادگان تشکیل شود تا آشنایی بیشتری با مسائل آن‌ها به ‏دست بیاید. همسران آزادگان می‌گویند در همه این سال‌ها، کسی از مشکلات آن‌ها که کم هم نبود، نپرسیده. ‏منصوره و حمیده، دو نفر از این زنان‌اند که از کم‌توجهی‌ها گله دارند. منصوره می‌گوید به همسران اسرا بی‌‏نهایت بی‌توجهی شده است: «اگر شوهرم ارتشی نبود همین آب باریکه را هم نداشتم، باید می‌رفتم گدایی. ‏دختر شوهر دادن و بزرگ کردن خیلی سخت بود.» ‏

زنانِ انتظار؛ محبوبه، مهناز، حمیده، منصوره و زهرا

و حمیده روز‌هایی را به یاد می‌آورد که خبرنگاران و مسئولان بنیاد شهید به خانه‌شان می‌آمدند و کسی ‏جداگانه با او صحبت نمی‌کرد، کسی با او مصاحبه نمی‌کرد. همسران آزادگان، اسرای خاموش بودند. حکایت ‏زندگی بعضی‌شان، پس از بازگشت از اردوگاه، طور دیگری شد. منصوره زنانی را می‌شناسد که در سال‌های ‏طولانی مفقودالاثری همسران‌شان، ازدواج کردند و بعد از بازگشت همسر اول، مانده بودند چه کنند. بعضی زن‌ها ‏به همسر اول برگشتند و بعضی نه. بعضی از همسر جدید بچه‌دار شده بودند و حالا باید به دادگاه می‌رفتند و ‏حکم طلاق می‌گرفتند. بعضی مرد‌ها هم وقتی برگشتند، دیگر توان ادامه دادن ارتباط با همسر قبلی را ‏نداشتند و رفتند سراغ ازدواج مجدد. این، درد افزون همسران اسراست. ‏

‏ «فراموش‌مان کرده‌اند. نمی‌گویند مشکل و ناراحتی‌ات چیست. می‌خواستم یک وام برای جهیزیه دخترم ‏بگیرم، ندادند. در محله به ما می‌گفتند شما که شوهرت آزاده است، به شما پول می‌دهند. بیرون‌مان مردم را ‏کشته بود، توی‌مان خودمان را. امیدوارم دیگر هیچ وقت جنگ نشود. جنگ، زن‌ها را بیچاره می‌کند.» ‏

زهرا و محبوبه و مهناز

زهرا همسر محمد است؛ اهل اصفهان. محمد را در عملیات والفجر مقدماتی اسیر کردند؛ عملیات تهاجمی نیرو‌های مسلح ایران که به مدت سه‌روز در بهمن‌۱۳۶۱ انجام شد و اسرای زیادی را به عراق فرستاد.

محبوبه همسر علی‌اکبر بود؛ اهل مشهد. علی‌اکبر ٥٠ساله را در عملیات خیبر اسیر کردند، ٦سال و ٧ماه در اردوگاه موصل دو ماند و خسته و تکیده برگشت.

مهناز، همسر عباس بود؛ اهل شهرری. عباس ١٩ساله بود که راهی جبهه شد. در عملیات بیت‌المقدس هفت اسیر شد و پس از ٢٣ماه اسارت در اردوگاه‌های تکریت ١٢، هارون‌الرشید و قلعه به ایران برگشت. عملیات بیت‌المقدس هفت را که در محور شلمچه- کانال ماهی در بیست‌وسوم خرداد ۱۳۶۷ به فرماندهی سپاه انجام شد، عملیات عطش نام گذاشتند. تعداد زیادی از دوستان عباس به دلیل تشنگی و گرمازدگی شهید شدند.

محمد هنوز زنده است، علی‌اکبر با جراحت‌های بسیار، شهید شد و عباس، معلم بازنشسته‌ای است با انبوه خاطرات اردوگاه‌های عراق. زهرا و محمد سه بچه دارند که یکی‌شان بعد از آزادی، به دنیا آمد؛ معلول و عقب‌مانده ذهنی. دکتر‌ها گفتند علتش بمب‌های شیمیایی است. گفتند آزادگان زیادی را دیده‌اند که بچه‌هایشان معلول به دنیا آمده‌اند. این را هیچ‌وقت، هیچ پژوهشی ثابت نکرد. نرگس کریمی، مشاور امور ایثارگران معاونت امور زنان و خانواده رئیس‌جمهوری که سال‌هاست وضع زنان جانباز، همسران شهدا و جانبازان و آزادگان را دنبال می‌کند، از این موضوع گله می‌کند.

او می‌گوید تا به‌حال پژوهش اکتشافی جامعی در ایران درباره وضع سلامت جسمی و روانی آزادگان و خانواده‌هایشان انجام نشده است. البته معاونت امور زنان سال ٩٦ پژوهشی را با جامعه آماری ٣٠نفره درباره همسران جانبازان انجام داده که هنوز نتایجش منتشر نشده است. کریمی می‌گوید همسران اسرا در زمان اسارت و بعد از آن دچار مسائلی بودند که در سکوت فراموش شد و حالا دامنگیر آنهاست: «کسانی بودند که پس از بازگشت، خانواده‌هایشان را رها کردند و رفتند. هیچ قانونی هم وجود ندارد که اگر مردی ناشز شد، نصف حقوقش را به خانواده بدهد.

من جانبازان و آزادگانی را می‌شناسم که آنقدر وضع‌شان بد است که به میوه‌فروش محله بدهکارند. همسران‌شان هم افسرده‌اند و، چون معمولا خانه‌دارند، نمی‌توانند پول بیاورند خانه. مسائل روحی و روانی این زنان هم خاص خودشان است. بعضی مشترک است و بعضی نه. یکی از ویژگی‌های همسران ایثارگران، خودسانسوری آنهاست. سکوت آنهاست. وقتی هم مراسمی باشد، از خود مردان آزاده سوال می‌پرسند، ولی کسی از زنان نمی‌پرسد که وقتی او نبود، به تو چه گذشت.

این زنان آبروداری می‌کنند و چیزی نمی‌گویند. مثل زنانی که کتک می‌خورند و می‌گویند صورت‌مان خورده به شیرحمام.» کریمی خاطره‌ای هم به یاد می‌آورد: «سال ٦٢ در بخش مشاوره و امور تربیتی وزارت آموزش و پرورش بودم. آقای دکتر سام‌آرام که به پدر مددکاری اجتماعی ایران معروف است، آمد و گفت باید از امروز برنامه‌ریزی خاصی برای خانواده‌های اسرا انجام شود که فردا که برگشتند، مشکلات‌شان کم شود. کسی حرف او را گوش نکرد.» به گفته او، بعضی از این زنان از مردان آزاده جدا شدند، چون دیگر نمی‌توانستند با هم بسازند و بچه‌های زیادی قربانی شدند: «آن سال‌ها زندگی بر این زنان سخت گذشت.

البته همه هم وضع‌شان بد نبود؛ بعضی از مردان آزاده نامه‌های قشنگ عاشقانه‌ای می‌نوشتند و همسران‌شان آن‌ها را در دورهمی‌هایمان می‌خواندند و دلمان گرم می‌شد. بسیاری هم برگشتند و زندگی خوبی ساختند، اما اثر آن شکنجه‌ها هنوز به‌جاست؛ یکی از آزاده‌ها تعریف می‌کرد می‌گفت آن‌ها را روی شن و شیشه می‌غلتاندند و می‌رفته داخل بدن‌شان. زنان ایثارگر، حتی زنان جانباز و... راز‌های مگویی دارند که باید گفته شود. این‌ها بخشی از تاریخ شفاهی ماست. برای ترویج صلح، باید روایت‌های جنگ را شنید. جنگ مثل افعی است، آدم‌ها را می‌بلعد.»

مهناز حبی، همسر عباس عنایت‌پور یکی از زنانی است که بعد از آزادی همسرش، از زندگی راضی است، اما این باعث نمی‌شود وقت به یادآوردن آن روزها، اشک از چشم‌هایش مثل گلوله‌ای سهمناک، پرتاب نشود.

«می‌گفتند بیت‌المقدس اسیر زیاد دادیم و احتمالا اسیر شده. در روزنامه‌های عراقی عکس‌های اسرا را چاپ می‌کردند. عکس او هم چاپ شده بود، ولی کاملا بی‌خبر بودیم. بچه هم نداشتم و خودم را در مدرسه سرگرم می‌کردم. یک روز دلم خیلی گرفته بود. رفتم حرم شاه عبدالعظیم (ع). همان موقع آزاده‌ای را آوردند و گرداندند، گریه می‌کردم و از خدا می‌خواستم عباس من را هم برگرداند. دو هفته بعد آمد.

ساکت و گوشه‌گیر شده بود و دلش نمی‌خواست گل گردنش بیندازند، اما وقتی آمد، محله‌مان در شهرری قیامت بود. فامیل و دوست و معلم و دانش‌آموزان آمده بودند. احساس می‌کردم روی زمین نیستم. نمی‌فهمیدم. حس غریبی بود. بعدش همیشه می‌گفت چراغ‌ها را خاموش کن. آن همه آدم جلوی چشمش مرده بودند و ادامه دادن برایش سخت بود. خوابش هیچ‌وقت درست نشد. الان باید جوابگوی ایثار آن زمان هم باشند. این سخت است. همسرم مدام می‌پرسد من باید چه می‌کردم که نکردم؟»

اوضاع برای محبوبه، اما فرق بسیاری داشت. محبوبه کم سن و سال بود که با علی‌اکبر ازدواج کرد و ١١بچه داشتند و محبوبه بچه دوازدهم را باردار بود که اسارت از راه رسید. بعد‌ها شیر محبوبه تمام و گلوی بچه دوازدهم خشک شد و مرد. علی‌اکبر سال ٦١ رفت و سال ٦٢ اسیر شد. علی‌اکبر وقتی برگشت، قصه‌های زیادی برای گفتن داشت. از روزی که زیر شکنجه مرد و در سردخانه زنده شد. سربازان عراقی دیده بودند پلاستیکش عرق کرده و فرستاده بودندنش بیمارستان. بعد حدود هفت‌سال اسارت، علی‌اکبر آزاد شد و تا آخر عمرش، اندوهگین و خسته ماند. محبوبه یازده بچه را تنها بزرگ کرده و حالا روایت‌های بی‌کسی‌اش، سر زبان‌ها بود. روایت‌های بی‌انت‌های فقر و تنهایی.

زنانِ انتظار؛ محبوبه، مهناز، حمیده، منصوره و زهرا

«خیلی سخت بود. اگر گرسنه بودیم و کسی می‌آمد خانه‌مان می‌گفتیم غذا خورده‌ایم. صورت‌مان را با سیلی سرخ نگه می‌داشتیم. وقتی بچه‌ام مرد، همه اهالی محل، پدر و مادر شهدا گریه می‌کردند. همین الان هم بغض گلویم را گرفته. بعضی از مردم هم با ما خوب تا نکردند. دخترم را با دو بچه برگرداندند خانه فهمیدند پدرش مفقود الاثر شده، رهایش کردند. می‌خواستند ما را خوار کنند، ولی خدا نکرد. آن زمان حقوق شوهرم از سپاه، ماهی ٢‌هزار و ٢٠٠ تومان بود. به هر بدبختی بود بچه‌ها را به جایی رساندم. وقتی برگشت ما را صَدامی می‌دید. به نظرش می‌آمد. دست خودش نبود.

از بس شکنجه شده بود، خشم زیادی داشت. شب‌ها می‌نشستم دم در تا صبح. بچه‌هایم آبرودار بودند و نمی‌گذاشتند کسی حال و روزمان را بفهمد. می‌گفت برو طلاقت را بگیر، من دیگر برای تو مرد نمی‌شوم. بار اول که بردمش حمام، شوکه شدم. کمرش پر از جای سیگار خاموش شده بود. در اصل شهید زنده بود. آن‌قدر او را زده بودند که چشم‌هایش از حدقه زده بود بیرون. سال ٧٨ هم فوت کرد.»

محبوبه هم مانند تعداد زیادی از همسران آزادگان، هیچ‌وقت هیچ مددکار و روانشناسی را ندید. نرگس جلیلی، مشاور امور زنان و خانواده رئیس بنیاد شهید البته می‌گوید بنیاد شهید در ایران ٩٢ مرکز مشاوره دارد، اما روش کار، دیگر مثل قبل نیست؛ تجلیل‌ها و سرزدن‌های خانه به خانه تقریبا تمام شده و هرکس بخواهد، خودش باید برای مشاوره به مراکز مراجعه کند. آن‌طور که او می‌گوید، بعضی از خانواده‌ها هم دیگر چندان مایل به دیدار حضوری نیستند و می‌خواستند قطع رابطه کنند.

کمبود بودجه دولتی هم یکی دیگر از دلایل است. بهار‌سال ٨٩ بود که مسعود زریبافان، رئیس وقت بنیاد شهید و امور ایثارگران وعده داد که پایش سلامت آزادگان اجرایی می‌شود. آن‌طور که‌سال بعد، روزنامه اعتماد نوشت، اجرای این طرح به ابوالفضل ملک‌زاده، معاونت بهداشت و درمان بنیاد شهید داده شده بود، اما او با گفتن اینکه «اگر آزادگان دچار مصدومیت و جانباز باشند تحت همان پایش سلامت جانبازان قرار می‌گیرند و قرار نیست پایش سلامت جداگانه‌ای برای آن‌ها انجام شود»، مخالفتش را با آن اعلام کرد. بعد‌ها هم دیگر خبر چندانی از این پایش نشد و آزادگان و همسران‌شان می‌گویند جای آن در زندگی‌شان خالی است.

حمیده، منصوره، زهرا، محبوبه و مهناز، پنج نفر از هزاران زن‌اند؛ با خواب‌هایی مشوش و ناآرام که دیگر خبری از گل و گلستان و برکه‌ای آرام در آن نیست. حمیده، منصوره، زهرا، محبوبه و مهناز هنوز هم رویا می‌بینند. در رویا‌های آن‌ها همواره زنی به درد گریه می‌کند.

+ نوشته شده در یک شنبه 26 مرداد 1399برچسب:زنانِ انتظار؛ محبوبه، مهناز، حمیده، منصوره و زهرا, ساعت 14:35 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: إِنَّ لِبَنِي أُمَيَّةَ مِرْوَداً يَجْرُونَ فِيهِ- وَ لَوْ قَدِ اخْتَلَفُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ- ثُمَّ كَادَتْهُمُ الضِّبَاعُ لَغَلَبَتْهُمْ قال الرضي- و المرود هنا مفعل من الإرواد و هو الإمهال و الإظهار و هذا من أفصح الكلام و أغربه- فكأنه ع شبه المهلة التي هم فيها بالمضمار- الذي يجرون فيه إلى الغاية- فإذا بلغوا منقطعها انتقض نظامهم بعدها


 و درود خدا بر او، فرمود: بنی اميّه راه ملتی است که در آن می‌تازند، پس آنگاه که ميانشان اختلاف افتد کفتارها بر آنان دهان گشايند و بر آنان پيروز شوند. 
می‌گويم: «مرود» بر وزن «منبر» از مادّه «ارواد» به معنای مهلت است و اين از فصيح ترين و زيباترين کلام است، گوئی امام عليه السّلام مهلت کوتاه بنی اميّه در حکومت را به ميدان مسابقه تشبيه کرده که مسابقه دهندگان به ترتيب در يک مسير مشخّص به سوی يک هدف به پيش می‌روند و آنگاه که به هدف رسيدند نظم آنها درهم شکسته می‌شود).
 (تاريخی، اجتماعی، سياسی)


 
 



وَ قَالَ ع فِي مَدْحِ الْأَنْصَارِ- هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ كَمَا يُرَبَّى الْفِلْوُ- مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَيْدِيهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاطِ
 

و درود خدا بر او، فرمود: (در ستايش انصار فرمود) به خدا سوگند آنها اسلام را پروراندند، چونان مادری که فرزندش را بپروراند، با توانگری، با دست‌های بخشنده، و زبانهای برنده و گويا
(تاريخی، اجتماعی، سياسی) 

 


عروسک آنابل واقعا فرار کرده؟

 خبر فرار عروسک «آنابل» از موزه وارن روز جمعه در شبکه‌های اجتماعی جنجال به پا کرد؛ عروسکی که به واسطه فیلم‌های «احضار» مشهور شد. داماد آقا و خانم وارن‏ دنیای واقعی که از موزه وارن در کانکتیکت مراقبت می‌کند‏، درباره خبر گم شدن این عروسک توضیح داده است.

آیا عروسک آنابل از موزه فرار کرده است؟

فرار یا ناپدید شدن آنابل‏، می‌توانست رویداد‌های عجیب سال ۲۰۲۰ را تکمیل کند‏، اما این عروسک که باور‌های ماوراء‌الطبیعی پیرامون او وجود دارد‏، ناپدید نشده است. در حقیقت‏ آنابل مدتی است دیگر ساکن موزه وارِن نیست. این موزه به دلیل نقض تعهداتش بسته شد و اشیای عتیقه‌اش اکنون توسط تونی اسپرا، داماد اد و لورن وارن نگهداری می‌شود. تونی اسپرا اعلام کرد این عروسک گم نشده و جایش امن است. وقتی روز جمعه‏ یک نفر با شیطنت اطلاعات صفحه ویکی‌پدیای آنابل را تغییر داد و نوشت عروسک گم شده‏، در فضای مجازی جنجال به پا شد.

اگر تا به حال آنابل را ندیده‌اید و اسمی از آن نشنیده‌اید، در اقلیت هستید. او در جهان به عروسکی مشهور است که در دنیای واقعی توسط نیرو‌های شیطانی تسخیر شده است. دو زن جوان صاحبان اصلی آنابل بودند و پس از آنکه این عروسک رفتار‌های عجیبی از خود نشان داد و حتی برایشان یادداشت می‌گذاشت، با اد و لورن وارن دنیای واقعی تماس گرفتند.

آیا عروسک آنابل از موزه فرار کرده است؟

این عروسک مدتی وانمود کرد که تحت اختیار روح یک دختربچه است که مدت‌ها پیش مرده است‏، اما رفته رفته معلوم شد که روح واقعی شیطانی است که به دروغ خود را کودک معرفی کرده است. آن‌ها گزارش دادند که حتی عروسک یک بار سعی کرده لو، یکی از دختر‌ها را خفه کند. به واسطه اد و لورن وارن، شکارچیان نه چندان خوشنام ارواح است که ما چیزی از تاریخچه این عروسک می‌دانیم. وارن‌ها این عروسک را به موزه مرموز خود در مونری کانکتیکت منتقل کردند. آن‌ها گزارش کردند که هنگام انتقال عروسک به موزه، او باعث خراب شدن ترمز ماشین آن‌ها شد و نزدیک بود جان خود را از دست بدهند.

 

آیا عروسک آنابل از موزه فرار کرده است؟

+ نوشته شده در شنبه 25 مرداد 1399برچسب:عروسک آنابل واقعا فرار کرده؟, ساعت 14:42 توسط آزاده یاسینی


این اختراعات از دل بحران‌ها بیرون آمدند!

 حتی در میان تیره‌ترین ابر‌ها هم می‌توان روزنه امیدی یافت. بحران‌ها می‌توانند محرک قدرتمندی برای نوآوری‌ها باشند. آن‌ها شرایط منحصر به فردی را برای ما ایجاد می‌کنند و برای مبتکران این امکان را فراهم می‌سازند تا آزادانه فکر کنند و بتوانند تغییر سریع و تاثیرگذاری را به وجود آورند. شاید باورکردنی نباشد، اما سوسیس زمانی ساخته شده که در جنگ جهانی اول، آلمان‌ها با گرسنگی دست و پنجه نرم می‌کردند و گوشت کمیاب شده بود.

چای کیسه‌ای هم در جنگ جهانی‌اول اختراع شد، جایی که سرباز‌ها زمان لازم برای دم کردن چای نداشتند. سیستم فاضلاب هم بعد از شیوع وبا، اختراع شد و تا قبل از آن، با این‌که نیاز بود، اما کسی به فکر مدیریت فاضلاب‌ها نیفتاده بود.

بسکتبال

چه بحرانی؟ در امان ماندن از سرمای شدید

بحران‌ها مادر اختراع‌ها

دکتر جیمز نایسمیت، مربی ورزش در سال ۱۸۹۱ بازی بستکبال را ابداع کرد تا دانشجویانش در سالن بازی کنند و از سرما در امان باشند. در آن سال‌ها، انگلیس با سرمای استخوان‌سوزی دست و پنجه نرم می‌کرد که در تاریخ کمتر به آن اشاره شده است. البته شاگردان نایسمیت به مدت سه سال با توپ فوتبال، بسکتبال بازی می‌کردند! سپس در سال ۱۸۹۴ در بحبوحه رکود اقتصادی که از سال ۱۸۹۳ تا ۱۸۹۶ به طول انجامید، نایسمیت از آلبرت اسپالدینگ که قهرمان بیس بال و مبتکر کالا‌های ورزشی بود خواست یک توپ مخصوص برای این بازی جدید طراحی کند. با اندک تغییر، توپ بسکتبال فعلی همان توپ اسپالدینگ است که مورد استفاده قرار می‌گیرد.


چای کیسه‌ای

چه بحرانی؟ جنگ جهانی اول

بحران‌ها مادر اختراع‌ها

جنگ‌جهانی اول محرکی برای نوآوری‌های جدید بود. چای کیسه‌ای هم یکی از مواردی بود که قبل از جنگ به طور تصادفی اختراع شد. در سال ۱۹۰۸، وارد کننده چای و قهوه توماس سالیوان، با استفاده از ترفند بازاریابی، کیسه‌های ابریشمی چای را برای مشتریانش فرستاد. مشتریان به جای این‌که کیسه را باز و چای دم کنند کیسه را در آب جوش انداختند.

این ایده با استقبال زیادی همراه شد، اما به دلیل ضخیم بودن پارچه چای دم نمی‌کشید. یک دهه بعد در طول جنگ، شرکت آلمانی به نام تیکان این ایده را با استفاده از الیاف پنبه‌ای عملی کرد و کیسه چای مدرن به وجود آمد. این کیسه‌های چای که به «بمب‌های چای» معروف شدند، برای انتقال آسان به سربازان خط مقدم، در نظر گرفته شده بودند، زیرا آن‌ها معمولا فرصت زیادی نداشتند تا منتظر دم کشیدن چای شوند. این چای‌ها، کارایی فوق العاده‌ای داشتند و محبوبیت آن‌ها پس از جنگ نیز ادامه یافت.


ساعت مچی

چه بحرانی؟ اهمیت زمان در حملات نظامی

بحران‌ها مادر اختراع‌ها

اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، مردانی که نیاز داشتند زمان را بدانند و پول برای تهیه آن نیز داشتند، ساعت را با یک زنجیر در جیب خود نگه می‌داشتند. هرچند به دلایلی، زنان در خرید آن پیشگام بودند به طوری‌که الیزابت اول ساعت کوچکی داشت که می‌توانست به بازوی خود ببندد. اما در حالی که زمان بندی در جنگ اهمیت زیادی داشت مانند همزمانی آتش توپخانه ها، تولید کنندگان به فکر ساخت ساعت‌هایی افتادند که هر دو دست را درمیان جنگ آزاد می‌گذاشت.

خلبانان نیز نیاز داشتند هر دو دست‌شان آزاد باشد، برای همین مجبور بودند ساعت‌های قدیمی جیبی خود را کنار بگذارند. شرکت مَپین اَند وب، در جنگ بوئر (سال ۱۸۸۸ در آفریقای جنوبی) ساعتی را با سوراخ روی دسته هایش (بند) ساخته بود و به نحوه کارایی آن افتخار می‌کرد، اما در جنگ جهانی اول بود که واقعاً این بازار پا گرفت و استفاده از ساعت مچی، فراگیر شد. به خصوص در یکی از روش‌های جنگی انگلستان همه چیز به زمان‌بندی بستگی داشت.

در این روش شلیک توپ درست پیش از حمله پیاده نظام صورت می‌گرفت. بدیهی است که کوچک‌ترین اشتباه زمانی موجب تلفات در طرف خودی بود. مسافت برای علامت دادن بسیار زیاد و زمان هم بسیار تنگ بود. ضمن این‌که علامت دادن به نظر ساده به معنای این بود که دشمن نیز آن را می‌دید.

ساعت‌های مچی چاره کار بودند. شرکت اچ ویلیامسون که در شهر کاونتری ساعت مچی می‌ساخت در گزارش نشست عمومی سالانه خود در سال ۱۹۱۶ گزارش داد که از هر چهار سرباز یک نفر ساعت مچی به دست می‌بندد و سه نفر دیگر نیز قصد دارند در اسرع وقت یکی از آن‌ها را تهیه کنند. حتی یکی از ساعت‌های لوکس امروز هم به جنگ‌جهانی اول برمی گردد. لوئیس کارتیه، ساعت‌ساز فرانسوی در سال ۱۹۱۷ ساعت تانک کارتیه را با الهام از شکل تانک‌های رنو طراحی کرد که فروش قابل توجهی هم داشت.


دی ان‌ای

چه بحرانی؟ آنفلوآنزای اسپانیایی

بحران‌ها مادر اختراع‌ها

همه‌گیری آنفلوآنزای اسپانیایی در مقایسه با بسیاری از بحران‌های جهانی باعث کشته شدن تعداد بیشتری از مردم شد و در سال ۱۹۱۸ در سراسر جهان صدمات شدیدی وارد آورد. در پی شیوع این بیماری، باکتری شناس انگلیسی «فرد گریفیت» به دنبال تولید واکسن بود و در سال ۱۹۲۸ اولین آزمایش را انجام داد که نشان می‌داد باکتری‌ها قادر به انتقال اطلاعات ژنتیکی هستند. سال‌ها بعد آزمایش گریفیت الهام‌بخش پژوهشگر موسسه راکفلر، اسوالد اوری بود. او سرپرستی تیمی را بر عهده داشت که در سال ۱۹۴۴ کشف کردند DNA کد ژنتیکی دارد.


سوسیس گیاهی

چه بحرانی؟ کمبود گوشت در آلمان

بحران‌ها مادر اختراع‌ها

کنراد آدناور، اولین صدر اعظم آلمان پس از جنگ جهانی دوم سوسیس گیاه سویا را اختراع کرد. در جنگ جهانی اول زمانی که آلمان در محاصره انگلیس بود، آدناور شهردار کلن بود و گرسنگی در این شهر بیداد می‌کرد. او ذهنی مبتکر و خلاق داشت و به دنبال راه‌هایی بود تا موادی را که در دسترس بودند، جایگزین اقلام کمیابی مانند گوشت کند. او برای تهیه نان، گندم را جایگزین ترکیبی از آرد برنج، جو و آرد ذرت رومانیایی کرد. همه چیز به نظر روبه‌راه بود تا زمانی که رومانی وارد جنگ شد و دیگر آرد ذرت در دسترس نبود. او با تجربه‌ای که از تهیه نان به دست آورده بود به دنبال تهیه سوسیسی جدید رفت و سویا به عنوان مواد اولیه سوسیس بدون گوشت به ذهن اش خطور کرد.

این محصول به سوسیس صلح معروف شد. سپس آدناور در دفتر ثبت اختراع آلمان اقدام به ثبت سوسیس کرد، اما درخواست او پذیرفته نشد. ظاهراً این محصول محتویات مناسب برای یک سوسیس را نداشت و ثبت آن خلاف مقررات آلمان بود چرا که سوسیس بدون گوشت، سوسیس محسوب نمی‌شد. عجیب آن بود که او در انگلیس که در آن زمان دشمن آلمان بود، شانس بهتری برای ثبت محصول خود داشت. جورج پنجم در ۲۶ ژوئن سال ۱۹۱۸ اختراع سوسیس سویا را به ثبت رساند.


قرص ویتامین دی

چه بحرانی؟ شیوع راشیتیسم بین کودکان

بحران‌ها مادر اختراع‌ها

در زمستان سال ۱۹۱۸، تخمین زده می‌شود که نیمی از کل کودکان در برلین دچار بیماری راشیتیسم بودند، بیماری که استخوان‌ها را نرم و خمیده می‌کند. علت دقیق بیماری در آن زمان مشخص نبود، اگرچه علت این عارضه را مرتبط با فقر می‌دانستند. در همین شهر پزشکی به نام کرت هالدشینسکی متوجه شد که بیماران وی بسیار رنگ پریده هستند. او تصمیم گرفت روی چهار تن از بیمارانش آزمایشی را انجام دهد که یکی از آن‌ها به نام آرتور فقط سه سال داشت. او هر چهار نفر را زیر لامپ‌های جیوه‌ای از جنس کوارتز قرار داد که نور ماورای بنفش ساطع می‌کردند.

هالدشینسکی هنگام درمان متوجه شد که با این تکنیک، استخوان‌های بیماران جوانش قوی‌تر می‌شوند. در ماه می ۱۹۱۹، در تابستان هنگامی که نور خورشید آسمان را فرا گرفته بود، او آن‌ها را در تراس زیر آفتاب نشاند. انتشار نتایج آزمایش او با استقبال زیادی روبه‌رو شد و کودکان در سراسر آلمان مقابل نور گذاشته می‌شدند.

در شهر درسدن، تمام ساعات روز چراغ‌های خیابان‌ها را روشن نگه می‌داشتند و در اختیار خدمات رفاهی کودکان قرار می‌دادند تا از آن برای معالجه کودکان استفاده کنند. محققان بعد‌ها دریافتند که ویتامین D برای جذب کلسیم و داشتن استخوان‌های متراکم ضروری است و نور ماورای بنفش این فرایند را انجام می‌دهد بنابراین با چند پژوهش، قرصی درست کردند که برای افزایش ویتامین دی در بدن کاربردی بود.


جراحی پلاستیک

چه بحرانی؟ آسیب‌دیدگی صورت سربازان

بحران‌ها مادر اختراع‌ها

وحشت از میزان آسیب‌دیدگی صورت که سربازان در طول جنگ متحمل شده بودند، هارولد جیلی، جراح نیوزیلندی را بر آن داشت تا در سال ۱۹۱۷ اولین بیمارستان در دنیا را برای درمان آسیب‌های صورت بسازد. وی روش‌هایی را برای پیوند پوست، ماهیچه و استخوان‌ها ابداع و عملا جراحی پلاستیک مدرن را اختراع کرد. این تصویر ملوان والتر یو را نشان می‌دهد که اولین کسی بود که طی یک روش بازسازی مدرن مورد درمان قرار گرفت.


پیدایش دوچرخه

چه بحرانی؟ فوران آتشفشان

بحران‌ها مادر اختراع‌ها

در آوریل سال ۱۸۱۵ کوه آتشفشان تامبورا در اندونزی فوران کرد و در نتیجه مقدار زیادی گرد و غبار و خاکستر در سراسر جهان پخش شد و میزان نور خورشید و دمای جهانی هوا کاهش یافت. در نتیجه این حادثه، در چین هوای سرد منجر به از بین رفتن درختان، محصولات زراعی و گاومیش‌ها شد. در آمریکای شمالی گردوغبار، نور خورشید را قرمز کرده بود و در شهر نیویورک در فصل تابستان برف می‌بارید. با قحطی محصولات غذایی، شورش و غارت در اروپا شروع شد. قیمت مواد غذایی افزایش یافت و ده‌ها هزار نفر بر اثر قحطی و بیماری جان خود را از دست دادند.

اسب‌ها یا از گرسنگی می‌مردند یا کشته می‌شدند، زیرا قیمت بالای جو مردم را وادار می‌کرد که برای تغذیه، بین خود و حیوانات یکی را انتخاب کنند. این وضعیت نامساعد، «کارل فون دریس» مخترع آلمانی را بر آن داشت یک وسیله حمل‌و‌نقل شخصی را ابداع کند تا جایگزین اسب شود. یک وسیله چوبی دو چرخ که او آن را ماشین دو نامید. دریس روی زین می‌نشست، پا‌های خود را روی زمین فشار می‌داد و چند متر خود را به سمت جلو هل می‌داد و با استفاده از یک اهرم سکان آن را هدایت می‌کرد.

بدین ترتیب او در این نمایش سواری، ۴۰ مایل را در چهار ساعت طی کرد و نشان داد که این وسیله مانند یک اسب سوارکاری سریع است و می‌توان بدون تلاش زیاد سوار بر آن شد و قسمت دشوار یعنی حفظ تعادل نیز مستلزم تمرین زیاد بود. سال‌ها بعد، اصلاحاتی روی طراحی او صورت گرفت. از جمله پدال‌ها که در دهه ۱۸۶۰ در فرانسه به وجود آمد و سایر اصلاحات شامل ترمز‌های بهتر، قاب فولادی، چرخ‌های فلزی سبک و زنجیر برای حرکت آن‌ها ساخته شد. در اواخر دهه ۱۸۸۰ این عناصر در یک طراحی مدرن و قابل تشخیص به نام دوچرخه ترکیب شدند.


سیستم فاضلاب

چه بحرانی؟ شیوع بیماری وبا

بحران‌ها مادر اختراع‌ها

در اواسط قرن نوزدهم، لندن از همه‌گیری‌های مکرر بیماری وبا رنج می‌برد. سال‌های ۱۸۵۳ - ۱۸۵۴ بیش از ۱۰ هزار نفر از مردم لندن بر اثر این بیماری کشته شدند. در آن زمان تصور می‌شد این بیماری ناشی از بوی فاضلابی باشد که از رودخانه تیمز متصاعد می‌شد. تابستان گرم سال ۱۸۵۸ بوی فاضلاب به قدری متعفن بود که به دوره تعفن بزرگ لندن معروف شد. همه کسانی که نزدیک رودخانه تیمز زندگی می‌کردند از جمله صاحب منصبان پارلمان تحت‌الشعاع آن قرار گرفته بودند.

بعد از تحقیقات گسترده به این نتیجه رسیدند که علت بیماری وبا وجود ذرات بخار و آلودگی هوا نیست بلکه آلودگی آب آشامیدنی و مخلوط شدن آن با سیستم فاضلاب است. از این رو، ژوزف بازلاگتی مهندس عمران شهری طرحی را برای انتقال فاضلاب پیشنهاد داد که به دلیل هزینه‌های بسیار با مقاومت پارلمان و دولت روبه‌رو شد، اما با شیوع بیماری وبا و افزایش مرگ و میر، آن‌ها مجبور به موافقت با این طرح شدند. بدین ترتیب، در سال ۱۸۶۶ بیشتر شهر لندن به یک شبکه فاضلاب متصل و بحران وبا باعث شد از کشته شدن و بیماری افراد بسیاری در آینده جلوگیری شود.


کنسرو

چه بحرانی؟ جنگ‌های ناپلئونی

بحران‌ها مادر اختراع‌ها

جنگ‌های ناپلئونی علاوه بر اختراع آمبولانس‌ها و سایر نوآوری‌های پزشکی میدان جنگ، منجر به اختراع فرایند کنسروسازی نیز شدند. در سال ۱۸۱۰، دولت فرانسه که به دنبال راهی برای حفظ جیره بندی و تغذیه نیرو‌های خود در تمام مدت سال بود، به قناد مشهور «نیکلاس اَپر» بیش از ۱۲ هزار فرانک جایزه اعطا کرد، چراکه وی به روش موثری برای حفظ فرایند مواد غذایی دست یافته بود. سرانجام اَپر با به کارگیری به موقع دستاورد‌های خود توانست اولین کارخانه کنسروسازی تجاری جهان را ابداع کند و حالا کنسرو به جزء جدایی ناپذیر زندگی انسان‌ها تبدیل شده است؛ بنابراین بحرانی که جنگ‌های ناپلئونی به وجود آورد باعث اختراع کنسرو شد.

منابع: interestingthings، history، thestreet، lovemoney


رفتار‌های عجیب سلبریتی‌هایی که کافر بشنود و مسلمان باور نکند (۲)

 ممکن است همه آدم‌ها در اولین نگاه شبیه یکدیگر به نظر برسند، اما همین که وارد زندگی‌شان شوید یا کمی بیشتر روی جزئیات رفتارهایشان دقت کنید، متوجه اتفاقاتی عجیب‌و‌غریب خواهید شد. اتفاقاتی که شاید در نگاه عموم غیرعادی به نظر بیاید، اما بخشی ناگسستنی و معمول از زندگی بعضی از افراد شده است.

شاید پیش خودتان بگویید رفتار‌های نامعقول و نامعمول خاصِ هالو هپروتی‌هاست که این‌جا باید متذکر شوم «خودتان را گول نزنید.» بسیاری از آدم حسابی‌هایی که می‌شناسیم و موفق بودن‌شان برای همه اثبات شده است، رفتار‌های عجیب داشته‌اند. آدم‌هایی که شاید به شغل و شهرت و شمایل شان چنین وصله‌هایی نچسبیدنی به نظر بیاید، اما تاریخ، حقیقت آن‌ها را در دل خود حفظ کرده است تا یک روز دست‌شان را برای آیندگان رو کند.

چشیدن طعم همه موجودات زنده

رفتار‌های عجیب سلبریتی‌هایی که کافر بشنود و مسلمان باور نکند (۲)

داروین که در زمینه علوم و تنوع زیستی تحقیقات انجام می‌داد، در طول عمر خود به سرزمین‌های متعددی سفر کرد. این نظریه پرداز مشهور پس از آشنایی با هر موجود جدیدی که روی آن تحقیق می‌کرد، آن جانور را می‌خورد. داروین عادت‌های غذایی عجیب و غریبی داشت و از خوردن هیچ موجود زنده‌ای صرف نظر نمی‌کرد. البته این را هم بگویم که بخش بزرگی از این تحقیقات به حشرات مختلف اختصاص پیدا می‌کرد.

داروین در کلوب عجیبی به نام «گلوتن» عضو شده بود که اعضای آن باشگاه، دست کمی از خودش نداشتند. آن‌ها هر هفته گرد هم می‌آمدند و تجربه چشیدن جانوران مختلف را با یکدیگر به اشتراک می‌گذاشتند. در خاطرات داروین آمده است که مزه نوعی حیوان جونده که «آرمادیلو» نام دارد بسیار خوب است و گوشت «پومای» که عنوان یکی از شیر‌های کوهی است، طعم ناخوشایندی دارد.


رفتار‌های عجیب «دیکنز» و «بتهوون» برای

افزایش خلاقیت

رفتار‌های عجیب سلبریتی‌هایی که کافر بشنود و مسلمان باور نکند (۲)

برای تقویت خلاقیت راه‌های فراوانی وجود دارد و مشاهیر فراوانی با روش‌های محیرالعقول قوه تخیل و خلاقیت خود را بالا می‌بردند؛ در این میان بتهوون را داریم که پوشیدن لباس‌های مندرس و کثیف، صورت اصلاح نشده و مو‌های بلند و آشفته را عامل خلاق‌تر شدن خود می‌دانسته است. بزرگ‌ترین آهنگ‌ساز جهان، هنگام کار روی تصنیف‌های جدید، دور اتاقش راه می‌رفته و گاهی تشتی پر از آب را روی سر خودش خالی می‌کرده.

«فریدریش شیلر» در کشوی میز کار خود سیب‌های گندیده نگهداری می‌کرد و از بوی متعفن سیب‌ها الهام می‌گرفت! «شارل بودلر»، نویسنده و شاعر فرانسوی پیش از نوشتن عادت داشت چند عطر با بوی بسیار تند را استنشاق کند. «چارلز دیکنز» هم پیش از خواب یک عقربه قطب نمای ناوبری را به سمت شمال تنظیم می‌کرد و نزدیک خود قرار می‌داد. دیکنز احساس می‌کرد با این کار در روز بعد با احساس و انگیزه بهتری به نوشتن خواهد پرداخت.


شیوه‌های عجیب برای افزایش تمرکز

رفتار‌های عجیب سلبریتی‌هایی که کافر بشنود و مسلمان باور نکند (۲)

برای همه ما بسیار پیش می‌آید که در زمان به ثمر رساندن کار و مسئولیتی مدام حواس مان پرت بشود یا در حالی که هنوز کارمان را به سرانجام نرسانده‌ایم، سراغ سرگرمی و دل مشغولی دیگری برویم. بزرگان هم از این قاعده مستثنا نیستند و بسیارند کسانی که نمی‌توانسته‌اند بدون وضع شرایطی سنگین، با اراده‌ای فولادین پای کارشان بمانند. «ویکتور هوگو» برای وادار کردن خودش به نوشتن از خدمتکارانش می‌خواست لباس‌های او را از دسترس اش خارج کنند تا فکر بیرون رفتن از خانه را از سرش بیرون کند.

او زمانی که «گوژپشت نتردام» را می‌نوشت نیمی از ریش و مو‌های سرش را تراشید و تمام قیچی‌هایی که در خانه داشت را دور انداخت. «لئو تولستوی»، غول ادبیات روسیه با این‌که به بالاترین طبقات اجتماعی تعلق داشت، گیاه خوار شده بود و بدون در نظر گرفتن ثروتش لباس و کفش‌های فقیرانه‌ای می‌پوشید که حاصل خیاطی ناشیانه خودش بودند.

«میکلانژ» مردی که طراحی‌های پاک و آسمانی کلیسای سیستین واتیکان را نقش کرده است، شخصیتی داشت که به رعایت اصول بهداشت توجهی نشان نمی‌داد و معتقد بود حمام کردن برای سلامتی ضرر دارد. برعکس میکلانژ، «گلن گولد» پیانیست مشهور کانادایی فوبیای کثیف شدن داشت و به هیچ عنوان دستکش‌هایش را در نمی‌آورد و برای اجرا از صندلی مخصوص خودش استفاده می‌کرد.


شیوه‌های خاص برای استخدام همکار

رفتار‌های عجیب سلبریتی‌هایی که کافر بشنود و مسلمان باور نکند (۲)

توماس ادیسون، مخترع نامدار آمریکایی روش غیرمعمولی را برای همکاری با دانشمندان و محقق‌های جدید در پروژه‌هایش به کار می‌گرفته است. او این دانشمندان را برای شام دعوت و ظرفی سوپ به آن‌ها تعارف می‌کرده است. سپس هرکدام از مهمان‌ها که قبل از چشیدن سوپ به آن نمک اضافه می‌کردند، از فهرست استخدام خارج می‌شدند.ادیسون استدلال می‌کرد فردی که بدون چشیدن غذا به آن نمک اضافه می‌کند، قبل از آزمایش کردن به نتیجه‌گیری می‌پردازد و او نمی‌خواهد با چنین افرادی کار کند.

اینشتین هم اگر فردی در محل کارش بوده که بیش از حد غر می‌زده و از شرایط گلایه می‌کرده، او را به عنوان همکار انتخاب نمی‌کرده است. کار محقر او در یک اداره دولتی ثبت اختراعات در شهر برن، همه چیزی بوده که او می‌خواسته است.حتی با این‌که حقوق او پایین بوده و شغلش به نظر خسته کننده می‌رسیده، اما در حقیقت این ملالت همان چیزی بوده که اینشتین عاشقش بوده است. هنگامی که ما کار یکنواختی را انجام می‌دهیم که به مهارت و تسلط خاص و زیادی نیاز ندارد، مغز ما به سرعت آن را می‌پذیرد و با آن منطبق می‌شود. خیلی زود ما یاد می‌گیریم که کار مد نظر را بدون حتی فکر کردن هم انجام دهیم. این موضوع به تفکرات ما اجازه می‌دهد تا آزادانه از یک موضوع به موضوعی دیگر حرکت کنند و این دقیقا همان چیزی است که اینشتین به آن نیاز داشته است.


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا کسانی که با ستايش ديگران فريب خوردند
 
(اخلاقی، اجتماعی)






وَ قَالَ ع: الدُّنْيَا خُلِقَتْ لِغَيْرِهَا وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا

 و درود خدا بر او، فرمود: دنيا برای رسيدن به آخرت آفريده شد، نه برای رسيدن به خود.
(اعتقادی)

 

 

+ نوشته شده در جمعه 24 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,اعتقادی,ستایش,فریب,دنیا,رسیدن به آخرت,رسیدن به خود, ساعت 10:39 توسط آزاده یاسینی


از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۲)

 بعضی‌ها هم در انتخاب یک «رمان» خوب و امتحان پس داده مشکل دارند، در این جا چند رمانِ محبوب و مطمئن را گذاشتیم تا با خیال راحت بخرید و بخوانید.

طبل حلبی اثر گونتر گراس

«طبل حلبی» شناخته‌شده‌ترین رمان «گونتر گراس» شاعر و نویسندۀ مشهور آلمانی‌_‌لهستانی و برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات سال ۱۹۹۹ است.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۲)

داستان «طبل حلبی» در آلمان و در زمان هیتلر اتفاق می‌افتد. اتفاقاتی که یک کودک راوی و قهرمان رمان شاهد آن است. شرایط جسمی ناقص‌الخلقه راوی داستان باعث آزار اطرافیانش می‌شود. گراس در «طبل حلبی» با زبانی طنز و گزنده به نقد وقایع پیرامونی در دنیای معاصر می‌پردازد و مقوله‌ای که بیشترین نصیب را تیغ تیز طنز گراس می‌برد، «جنگ» است.


تربیت احساسات اثر گوستاو فلوبر

کتاب «تربیت احساسات» که یکی از برجسته‌ترین رمان‌های فرانسوی قرن نوزدهم به شمار می‌آید، به شکلی درخشان جزئیات زندگی در زمانه‌ای پرآشوب را با داستان عشقی به درازای یک عمر در هم می‌آمیزد.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۲)

«تربیت احساسات» داستان زندگی «فردریک مورو» جوان احساساتی است که به طور اتفاقی با خانواده آقای «ژاک آرنو» آشنا می‌شود و دل به خانم «آرنو» می‌بندد. این رمان، داستان عاشقانه‌ای است که بازتاب دهنده‌ی احساسات تأثیرگذار در زندگی خودِ نویسنده است.


آبلوموف اثر ایوان گنچاروف

«آبلوموف» دومین کتاب ایوان گنچاروف، نویسنده‌ی روسی است که اولین‌بار در سال ۱۸۵۹ منتشر شد. بسیاری از منتقدان ادبی این اثر را برترین اثر گنچاروف می‌دانند. این رمان بدین‌دلیل اهمیت دارد که بعد از انتشار، بلافاصله در میان مردم روس همه‌گیر و محبوب شد و توانست بر برخی از جنبه‌های فرهنگ و زبان روسی تأثیر بگذارد.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۲)
رمان «آبلوموف» روایت زندگی جوانی به نام ایلیا ایلیچ آبلوموف است؛ رمان از خانه او در حالی که روی کاناپه لمیده آغاز می‌شود و در همین حال نیز به پایان می‌رسد. در این بین البته اتفاقات زیادی می‌افتد که به زندگی حال و گذشته او اشاره دارد.


داستان دوست من (کنولپ) اثر هرمان هسه

رمان «داستان دوست من (کنولپ)» نوشته‌ی هرمان هسه که در سال ۱۹۱۵ برای اولین بار در آلمان انتشار یافت. «داستان دوست من (کنولپ)» برای سال‌های متمادی، محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین اثر این نویسنده‌ی آلمانی به حساب می‌آمده است.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۲)

هرمان هسه در رمان «داستان دوست من (کنولپ)» به وجهی دیگر از وجود یک انسان توجه کرده است، وجهی که ریشه درگریز یک انسان از دیوار‌های خشن روزمرگی دارد. کنولپ به عنوان شخصیت اصلی این رمان انسانی آزاده است که پهنه بیابان را به ماندن در چارچوب‌های تکراری ترجیح داده و بر همین اساس به بیابان گردی تنها مبدل شده است.


چهره مرد هنرمند در جوانی اثر جیمز جویس

رمان «چهره‌ی مرد هنرمند در جوانی»، اولین و شناخته شده‌ترین رمان جیمز جویس، داستان مرد جوانی به نام استیون ددالوس را روایت می‌کند که برای انتخاب بین شغلی مذهبی و یا هنری در تقلاست.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۲)
جیمز جویس از پایه گذاران سبک ادبی جریان سیال ذهن است و «چهره مرد هنرمند در جوانی» از نخستین داستان‌هایی است که در این سبک نوشته شده است. از ویژگی‌های بارز دیگر این اثر بسیار مهم و تاثیر گذار، تغییر لحن روایت به اقتضای تغییر موقعیت است.


تصاویر دیدنی از لوکس‌ترین پناهگاه‌های زیرزمینی

 این خانه ها برای شرایط اضطراری مانند بمباران استفاده می‌شود و از مقاومت و امکانات رفاهی مناسبی برخوردار است.

تصاویر دیدنی از لوکس‌ترین پناهگاه‌های زیرزمینی

تصاویر دیدنی از لوکس‌ترین پناهگاه‌های زیرزمینی

تصاویر دیدنی از لوکس‌ترین پناهگاه‌های زیرزمینی

تصاویر دیدنی از لوکس‌ترین پناهگاه‌های زیرزمینی

تصاویر دیدنی از لوکس‌ترین پناهگاه‌های زیرزمینی

تصاویر دیدنی از لوکس‌ترین پناهگاه‌های زیرزمینی

تصاویر دیدنی از لوکس‌ترین پناهگاه‌های زیرزمینی

+ نوشته شده در جمعه 24 مرداد 1399برچسب:تصاویر دیدنی,لوکس‌ترین,پناهگاه‌های زیرزمینی, ساعت 10:37 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 

وَ قَالَ ع: الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّةِ


و درود خدا بر او، فرمود: بردباری و درنگ هم آهنگند و نتيجه آن بلند همّتی است.
(اخلاقی، اجتماعی) 
 
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع: الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ

 و درود خدا بر او، فرمود: غيبت کردن تلاش ناتوان است.
(اخلاقی، اجتماعی)

 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 23 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,بردباری,درنگ,بلند همتی,غیبت,تلاش ناتوان, ساعت 14:35 توسط آزاده یاسینی


ماندگارترین کاراکترهای سینمای ایران (۱)

 می‌توان در فیلم‌های سینمای ایران شخصیت‌هایی یافت که در حافظه نسل‌ها باقی مانده است. علت این ماندگاری شاید به واسطه‌ی فیلم نامه یا کارگردانی باشد، ولی هرگز نمی‌توان از بازی بازیگران آنها چشم پوشی کرد.

مش حسن - گاو

گاو به کارگردانی داریوش مهرجویی و نویسندگی غلامحسین ساعدی و داریوش مهرجویی در سال ۱۳۴۸ ساخته شد. این فیلم سینمایی اولین تجربه عزت الله انتظامی به عنوان بازیگر در سینما بوده و البته که به خوبی توانسته از عهده این نقش بربیاید و جوایزی را برای بازی در آن از جشنواره‌های داخلی و خارجی کسب کند.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(1)

عزت الله انتظامی نقش مش حسن را همراه با معصومیت ایفا می کند به گونه‌ای که مخاطب با آن همذات پنداری می‌کند او نه تنها به مش حسن بلکه به گاو مش حسن شخصیت می‌بخشد.


قیصر - قیصر

قیصر، محصول سال ۱۳۴۸، دومین اثر مسعود کیمیایی محسوب می‌شود. قیصر که جزو آثار آغازگر موج نوی سینمای ایران است، در بین عموم و حتی بیشتر منتقدان سر زبان‌ها افتاد و شخصیت قیصر به یک اسطوره در بین فیلم‌های فارسی زبان و حتی در بین عوام بدل گشت.

ماندگارترین کاراکترهای سینمای ایران (۱)

این نقش با بازی پر قدرت و هوشمندانه بهروز وثوقی در سینما ماندگار شده است.

 


علی خوش دست – تنگنا

تنگنا به کارگردانی امیر نادری در سال ۱۳۵۲ ساخته شد. تنگنا در سال ۱۳۵۳ جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را از ششمین جشنواره سینمایی سپاس، و دیپلم‌ بهترین فیلم سال، کارگردانی و بازیگر مرد را از مجمع منتقدان فیلم دریافت کرد. تنگنا ماجرای جوانی آس و پاس به نام علی خوش دست است.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(1)

سعید راد در نقش یک قهرمان/ضد قهرمان خوش درخشید. حضور او نقش مهمی در موفقیت تنگنا داشت. سعید راد با فیزیک و چهره اش به خوبی از پس نقش یک قهرمان / ضد قهرمان مایوس از دنیا، بر می‌آید.


سید - گوزن‌ها

گوزن‌ها فیلمی به کارگردانی مسعود کیمیایی در سال ۱۳۵۳، در ژانر درام اجتماعی است که به آسیب‌های جامعه آشوب زده ایران در دهه پنجاه می‌نگرد. سید رسول در گذشته فردی با غیرت و ورزشکار بوده، اما در اثر اعتیاد به حقارت و فرومایگی افتاده است.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(1)

سید در حالیکه در شهرزیبا تئاتری مبتذل را تبلیغ ‌می‌کند دوست دوران نوجوانی اش قدرت را ملاقات ‌می‌کند و در ادامه تحت تاثیر او از رخوت و سستی بیرون آمده و به خودباوری می‌رسد. به راستی راز جاودانگی سید گوزن‌ها در چیست؟ وثوقی در این نقش در اوج شکوفایی است و با پختگی کامل در اجرا و لحن از پس این نقش برمی آید. این نکته را نباید فراموش کرد گوزن‌ها بدون سید گوزن‌ها نمی‌شد.


نیر - نازنین

نازنین فیلمی به کارگردانی علیرضا داوودنژاد و نویسندگی علیرضا داوودنژاد و رضا عطایی محصول سال ۱۳۵۴ است.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(1)

موضوع فیلم نازنین درباره زن وشوهری است که می‌خواهند فرزند خود را سقط کنند و در مسیرشان از یک مراسم سینه زنی می‌گذرند و در آنجا برخورد‌ها و گفتگو‌هایی پیش می‌آید.. بازی گوگوش در نقش نیر در فیلم یکدست و به اندازه است او به خوبی از پس فراز و فرود نقش بر می‌آید.


نایی جان - باشو غریبه کوچک

فیلم باشو غریبه کوچک در سال ۱۳۶۴ ساخته ، اما ۵ سال توقیف بود و در سال ۱۳۶۹ اکران شد. فیلم باشو غریبه کوچک داستان زندگی باشو پسرک جنگ‌زده جنوبی‌ست که از زادگاهش فرار می‌کند و گذارش به شمال ایران و خانه نایی‌جان می‌افتد.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(1)

باشو غریبه کوچک که به زعم منتقدین ایرانی یکی از بهترین فیلم‌های سینمای ایران است، یک فیلم ضد جنگ محسوب می‌شود. سوسن تسلیمی در نقش نایی جان اسطوره‌ای بی مانند خلق می‌کند.


عباس آقا سوپرگوشت - اجاره نشین‌ها

اجاره نشین‌ها از ساخته‌های داریوش مهرجویی و محصول ۱۳۶۵ سینمای ایران است. فیلمی جریان ساز و تأثیر گذار که از ابتدای اکرانش جنجال‌های فراوانی به همراه خود داشت.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(1)

می‌توان اجاره نشین‌ها را دومین فیلم مهم داریوش مهرجویی پس از اولین فیلم مهمش یعنی گاو دانست. عزت الله انتظامی در نقش عباس آقا شخصیت یک آدم سنتی، بی سواد و مقتدر که اداره یک ساختمان را به عهده دارد بازی می‌کند. مگر می‌شود سکانس‌های دعوا او با دیگر مستاجران را از یاد برد.


 


حمید هامون - هامون

هامون فیلمی اجتماعی است که درسال ۱۳۶۸ به کارگردانی داریوش مهرجویی ساخته شد. هامون روایت دغدغه‌های جوانان بعد از انقلاب است و در همین میان هم یک درام عاشقانه را روایت می‌کند. فیلمی که هم دیدگاه جدیدی را در فیلم‌های سینمایی ایران به تصویر کشید و هم نقطه درخشش تازه‌ای برای خسرو شکیبایی بود.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(1)

 برای شکیبایی جوان که پیش از آن خیلی شناخته شده نبود و بیشتر فعالیتش به روی صحنه تئاتر منحصر می‌شد هامون نقطه عطف بزرگی بود که برایش سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم فجر را به ارمغان آورد. بازی شکیبایی در نقش حمید هامون باور نکردنی و فراموش نشدنی است. شکیبایی به خوبی به تمام آشفتگی ها، زخم‌ها و عشق حمید هامون جان می‌بخشد.


نوبر کردانی - روسری آبی

روسری آبی از فیلم‌های مهم رخشان بنی اعتماد درسال ۱۳۷۳ است. روسری آبی در رده پرمخاطب‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران قرار دارد.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(1)

شخصیت نوبر یک دختر ساده و حاشیه نشین است که به علت داشتن مابه‌ازا‌هایی واقعی که در جامعه دارند اگر به خوبی اجرا نشود،، سخت باورپذیر می‌شود و فاطمه معتمدآریا نه تنها این نقش را به خوبی بازی کرده بلکه بازی او را هر نسلی به یاد می‌آورد.


لیلا - لیلا

لیلا  فیلمی محصول سال ۱۳۷۵ به کارگردانی داریوش مهرجویی است. این فیلم روایت دختری به نام لیلااست که طی یک مراسم نذری پزون با رضا آشنا می‌شود؛ آشنایی که به ازدواج می‌انجامد.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(1)

زندگی عاشقانه لیلا و رضا باخبر ناتوانی لیلا در بارداری دستخوش تغییر می‌شود.. لیلا حاتمی در نقش لیلا ، قهرمانی خلق می‌کند که همواره به یادمادنی و مثال زدنی است.


حاج کاظم - آژانس شیشه‌ای

آژانس شیشه‌ای فیلمی ساخته ابراهیم حاتمی کیا محصول سال ۱۳۷۶ که در زمان اکران با اقبال بسیار خوب منتقدان مخاطبان روبرو شد و در شانزدهمین دوره جشنواره فجر برنده ۸ سیمرغ بلورین شد.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(1)

پرستویی در آژانس شیشه‌ای تصویری تمام‌قد از شخصیتی ارائه می‌دهد که در سال‌های میانی دهه هفتاد برای بسیاری از مردم ملموس و قابل‌درک است. پرستویی شمایل حاج کاظم و لحن بغض‌آلود و نگاه نافذ آن را به خوبی خلق کرده است.


سیما ریاحی - شوکران

شوکران، هفتمین فیلم بلند سینمایی بهروز افخمی در مقام کارگردان و تهیه کنندگی سیدضیاء هاشمی محصول سال ۱۳۷۷ است. مهندس خاکپور که قرار است معاون وزیر شود، طی حادثه‌ای ساختگی مصدوم و به بیمارستان دی در تهران منتقل می‌شود.

شخصیت‌های فراموش نشده سینمای ایران(1)

هدیه تهرانی در نقش سیما بازی قابل قبول ارائه داده است. سیما نمونه بارزی از یک شخصیت دو وجهی است. چهره سرد و لحن صدا و نحوه راه رفتن تهرانی در فیلم باعث می‌شود این دو وجه شخصیت بخوبی از آب دربیاید.


حقایقی که از جنجالی‌ترین دانشگاه ایران نمی‌دانید

 «بعداز ظهر امروز اعلیحضرت همایون شاهی تالار تشریح را در محل دانشگاه تهران اراضی جلالیه بازدید و افتتاح فرمودند. در ضمن نصب لوح تاریخی ساختمان دانشگاه که مرتب از عمارت دانشکده فنی حقوق و طب و ادبیات معمول گردید».

ناداستان دانشگاه تهران

این خبر یک روزنامه اطلاعات در روز ۱۵ بهمن۱۳۱۳ شمسی بود؛ روزی که کلنگ دانشگاه تهران به‌عنوان دانشگاه اصلی ایران در جنوب جلالیه رسما به زمین خورد.

به گزارش خبرنگار روزنامه در مراسمی که روز ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ در محل سالن تشریح دانشگاه تهران در شمال محوطه دانشگاه با حضور رضاشاه برگزار شد طرح دانشگاه و محل ساختمان‌های آن مشخص شد. براساس خبر روزنامه اطلاعات، سالن تشریح دانشگاه تهران در قسمت شمال اراضی دانشگاه مجاور آب کرج ساخته شده و آخرین قطعه دانشگاه است.

قرار بود در محل سنگ بنای دانشگاه تهران یک لوح طلا زیر خاک دفن شود. اما یک روز مانده به مراسم، رضاشاه از علی‌اصغرخان حکمت، کفیل وزارت معارف و پیمانکار اصلی دانشگاه خواست تا لوحی فلزی را آماده کنند. او دفن کردن لوح طلایی با آن وزن را اقتصادی ندانست و معتقد بود هزینه اضافی است.

حکمت در خاطراتش نوشته است که لوحی برنزی را به خط نستعلیق با این متن آماده کرد و در روز کلنگ‌زدن دانشگاه آن را به شاه داد تا در نقطه صفر دانشگاه در جایی که کلنگ دانشکده طب را زد زیر خاک بگذارد. براساس نوشته حکمت روی این لوح چنین نوشته شده بود: «هنگام شاهنشاهی پادشاه ایران رضا‌شـاه پهـلوی سر دودمان پهلوی، ساختمان دانشگاه تهران به فرمان او آغاز و این نوشته کـه بـه یـادگار در دل سنگ جا گرفته به زمین سپرده شد. بهمن‌ماه ۱۳۱۳ خورشیدی».

روزنامه‌های قبل از مراسم نوشته‌اند که یک روز پیش از افتتاحیه دانشگاه، باران و برف شدیدی در تهران گرفت و به‌نظر می‌آمد مراسم لغو شود؛ اما رضاشاه اعلام کرد اگر سنگ از آسمان بیاید این مراسم برگزار خواهد شد. صبح ۱۵بهمن نه‌تن‌ها آفتاب شد که زمین هم خشک شد.

اما کلنگ ساخت دانشگاه اصلی ایران در کجا به زمین خورد. این سؤالی است که بسیاری از کسانی که در ۸۶سال گذشته گذرشان به این دانشگاه خورده از خودشان سؤال کرده‌اند. کلنگ دانشگاه دقیقا در شمالی‌ترین بخش پردیس اصلی دانشگاه یعنی خیابان پورسینا و در محل پلکان تالار دانشکده پزشکی دانشگاه تهران به زمین خورده و لوح ساخت دانشگاه نیز در همانجا به خاک سپرده شده است.

به استناد اسناد تاریخی، سالن تشریح و تالار دانشکده پزشکی دانشگاه تهران قدیمی‌ترین بخش دانشگاهی مدرن ایران است که در آستانه ۱۴۰۰ وارد ۸۷سالگی خود می‌شود؛ ۸۷سالی که هنوز تاریخ درست و کاملی برایش نوشته نشده است. البته این مراسم، مراسم نامگذاری و آغاز ساختمان دانشگاه بود و مراسم رسمی افتتاح دانشگاه یک‌ماه و چند روز بعد یعنی روز ۲۴ اسفند همین سال برگزار شد.

قبل از اینکه بخواهیم داستان اصلی دانشگاه تهران را روایت کنیم باید این نکته را فراموش نکنیم که پیرامون این دانشگاه مادر، داستان‌ها و روایت‌های تحریف شده و شکل افسانه‌گونه کم نیست. یکی از این افسانه‌ها داستان شکل‌گیری دانشگاه تهران است که پیشنهاد ساخت آن را به تلاش دکتر محمود حسابی نسبت می‌دهند.

واقعیت این است که وی در شکل‌گیری مجموعه بزرگی به اسم دانشگاه تهران نقش زیادی نداشت و ماجرای ساخت این دانشگاه سال‌ها پیش از ۱۵ بهمن۱۳۱۳ با پیشنهاد یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی مطرح شد.

دکتر اسماعیل سنگ، نماینده ساری و تنکابن در مجلس ششم بود که برای نخستین بار ایده ساخت دانشگاهی سراسری به شکل اونیورسیته‌های فرنگی مطرح کرد و از وزیر معارف وقت خواست تا به آن توجه شود؛ موضوعی که متأسفانه میان هیاهوی زیاد دوستداران دکتر محمود حسابی گم شده است. دکتر سنگ که حالا خیابانی هم در تهران به نامش است، در سال۱۳۰۵ نامه‌ای به سیدمحمد تدین، وزیر معارف نوشت و درباره اقدام به تأسیس دانشگاه و اهمیت آن گفت و از او خواست تا نظرش را درباره دانشگاه بگوید. به‌نظر می‌رسد او قصد پاسخ دادن به سؤالی را داشت که برای نخستین بار عباس‌میرزا پرسیده بود و امیرکبیر در پاسخ به این سؤال دارالفنون را راه انداخته بود. اما نزدیک ۸۰سال از ساخت دارالفنون گذشته بود و این مرکز علمی نیاز جامعه ایران را تامین نمی‌کرد.

دکتر اسماعیل سنگ از وزارت معارف خواست تا اقدامی برای ساخت دانشگاه بزرگی برای رفع نیاز علمی کشور انجام دهد. تدین در پاسخ او نوشت: «راجع به اونیورسیته که آن را می‌توانیم دارالعلوم بگوییم کمال علاقه را دارم و مشغول تهیه لوازم و مقدمات آن هستم. نظر من این است که در یک فضای وسیعی که شاید ۸۰ تا ۱۰۰ هزار ذرع مربع وسعت داشته باشد، بنایی ساخته شود که شعب علوم و فنون در آنجا تأسیس گردد».

طرح دانشگاه با انتشار این نامه از سوی تدین به واسطه عبدالحسین‌خان تیمورتاش، وزیر دربار و البته مشاور اصلی به گوش شاه رسید. رضاشاه که تازه به قدرت رسیده بود با این پیشنهاد موافقت کرد و از تدین دعوت کرد تا درباره ایده دانشگاه بیشتر توضیح دهد.

تدین نیز درباره ایده ساخت دانشگاهی در پایتخت در فضایی ۸۰ تا ۱۰۰هزار متری با تیمورتاش و شاه صحبت کرد. رضاشاه هم که از این ایده خوش‌اش آمده بود از دکتر عیسی صدیق اعلم خواست تا به اروپا برود و با مطالعه در وضعیت دانشگاه‌های این کشور‌ها طرح کلی دانشگاه را نوشته و ارائه دهد. درحالی‌که دکتر صدیق اعلم برای تحقیق رفت دانشسرای عالی و دارالمعلمین و دارالمعلمات نیز در تهران فعالیت خود را آغاز کردند. مدرسه حقوق و علوم سیاسی به ریاست دهخدا در لاله‌زار و مدرسه پزشکی در خیابان شاه‌آباد فعالیت داشتند.

همزمان با بازگشت دکتر صدیق اعلم و آماده شدن طرح دانشگاه در بهمن۱۳۱۲ در جلسه هیأت دولت محمدعلی فروغی شروع به توصیف آبادانی تازه تهران کرد. علی‌اصغر حکمت که در آن زمان کفیل وزارت معارف بود بار دیگر با اشاره به اینکه این شهر زیبا تنها اشکالی که دارد نداشتن دانشگاه است بار دیگر موضوع دانشگاه را به جریان انداخته بود.

ناداستان دانشگاه تهران

حکمت در خاطراتش نوشته است: «در یکی از شب‌های فرخنده اواخر بهمن ۱۳۱۲ جلسه هیأت وزراء در حضور شاه در عمارتی که اکنون مقر کاخ ملکه پهلوی است تشکیل شـده بـود، سـخن از آبادی تهران و عظمت ابنیه و عـمارت و قـصور زیـبای جدید در میان آمد، مرحوم فروغی رئیس الوزرا در این باب به شاهنشاه تبریک می‌گفت. دیگر وزیران نیز هر یک به تحسین و تمجید زبـان گـشوده بـودند. چون نوبت به بنده نگارنده رسید که بـه سـمت کفیل وزارت معارف در آن میان حاضر بودم گویا خداوند متعال به قلب من الهام کرد که عرض کردم در آبادی و عـظمت پایـتخت البـته شکی نیست، ولی نقصی که دارد این است که این شهر هنوز عـمارت مخصوص اونیورسیته (دانشگاه) ندارد و حیف است که این شهر نوین از همه بلاد بزرگ عالم از این حیث عقب بـاشد. شـاه بـعد از اندک تأملی گفتند‌:بسیارخوب آن را بسازید».

این بسیار خوب در مقابل هیأت وزیران بهانه‌ای شد تا حکمت آن را در جلسه بعد هیأت وزراء مطرح کند. در آغاز این جلسه که با حضور شاه برگزار شد بـه وزیـر عدلیه مرحوم علی اکبر داور رو نموده فرمودند در بودجه سال بعد ۲۵۰۰۰۰ تومان به وزارت معارف اعتبار بدهید که بـه مـصرف سـاختمان مدرسه برسانند».

بودجه ۲۵۰۰۰۰ تومانی در اختیار وزارت معارف قرار گرفت تا زمین مناسبی را برای ساخت دانشگاه تهران پیدا کنند. حکمت درباره انتخاب زمین نوشته است: «بالاخره باغ جـلالیه را از هـرجهت مناسب دیدم، ازجمله زمین‌هایی که عرضه شد در بهجت آباد بود که آن‌وقت در اطراف بـاغ مـعروف آن عمارت و خانه‌هایی بود. مهندس وزارت معارف- موسیو آندره گدار- آن‌را نپسندید و کمی عرصه و قلت وسعت آن‌را خـاطرنشان ساخت».

انتخاب گدار زمین‌های جلالیه بود و این را به حکمت گفت. او در بخش دیگری از خاطراتش نوشته: «مالکین اراضی بهجت‌آباد که از این جانب مأیوس شدند نزد وزیر مـالیه کـوشش کـرده و خاطر آن مرحوم را بر ترجیح زمین خود جلب کردند. یکی از شب‌های فروردین ماه همان سال که پیـشنهاد جلالیه و بهجت‌آباد مطرح شد مرحوم داور، رجحان بهجت‌آباد را قویا پشتیبانی می‌کرد و بالاخره اخذ رأی به عـمل آمـد و معلوم شد ایشان اکثریت داشتند و من بسیار دل‌شکسته و نومید گشتم. در این اثنا شاه به جلسه وزرا ورود فـرمودند پس از انـدکی به رسم معمول از مرحوم فروغی، نخست‌وزیر سؤال کردند چه می‌کردید. مرحوم فـروغی عـرض کرد «صحبت انتخاب زمین برای دانشگاه بـود دو مـحل پیـشنهاد شده یکی بهجت‌آباد و دیگری جلالیه». شاه بـعد از انـدک تأملی فرمودند «باغ جلالیه را انتخاب کنید. بهجت‌آباد ابدا شایسته نیست من همه ایـن نـواحی را با اسب گردش کرده و دیـده‌ام» مـطلب تمام شـد و مـن مـشغول به‌کار شدم».

مهم‌ترین دلیلی که شاه برای نامناسب بودن بهجت‌آباد دانسته بود؛ سطح سیل‌گیر زمین و پستی آن نسبت به مناطق اطرافش بود. در نهایت حرف آخر را رضاشاه زد و گفت که جلالیه را برای دانشگاه انتخاب کنید. این حرف ختم کلام بود.

خرید این زمین‌ها هم یکی دیگر از داستان‌هایی است که پیرامون دانشگاه تهران وجود دارد و بسیاری معتقدند زمین بزرگ محل دانشگاه تهران به قیمت هر متر یک تومان خریداری شده است. اما واقعیت امر براساس اسناد رسمی این است که بخشی از زمین‌ها متعلق به حاج‌کاظم اتحادیه و بخش دیگر متعلق به ورثه و یتیم‌های ارباب‌گیو بود.

حکمت درباره معامله زمین‌ها هم در خاطراتش اشاره می‌کند و می‌نویسد: «باغ جلالیه افزون از ۲۰۰۰۰۰ مـترمربع بـود که از مالک آن تاجری به‌نام حاج رحیم آقا اتحادیه تبریزی خریداری شد و تـوافق حـاصل شد که متری ۵ ریال حساب نـماید از این مبلغ وزیر مـالیه مـتری ده شاهی آن‌را کم کرد. در مـوقع امـضای قباله به نماینده وزارت معارف دستور داده شده بود که در قباله قنات مخصوص جـلالیه نـیز باید قید شود و الا قباله را امـضاء نـنماید. به ناچار مالک قبول کـرد و مـبلغی در حدود ۱۰۰۰۰۰ تومان که بـه پول امـروز شاید ۲۰ میلیون تومان ارزش دارد دریافت کرد و قباله امضا و زمین تحویل وزارت معارف گردید و موسیو گدار بـه طـرح نقشه آن مشغول شد. اول چیزی که بـه عمل آمـد نرده اطـراف آن بـاغ و اراضـی آن بود که هنوز آن سر در فلزی زیبا برقرار است و امید است که تا ابد برقرار باشد».

آنچه از اسناد رسمی و البته سند رسمی دانشگاه تهران به‌دست می‌آید البته این است که کل زمین‌های دانشگاه تهران در نهایت به قیمت نودهزار و نهصد و نود و یک تومان و هشت قران معامله شد. سندش هم ظاهرا در دفتر اسناد رسمی شماره۱۸ به این شرح تنظیم شده است: «مورد معامله یک قطعه زمین بیاض مفروز از اراضی جلالیه واقع در ناحیه ۳ حسن‌آباد دارای پلاک‌های ۳۷۱۰ تا ۳۷۳۰ مساحت مورد معامله دویست و دوهزار و چهار گز مربع به انضمام شش دانگ قنات جلالیه که در آن تاریخ بی‌آب و مخروبه بود. به انضمام یک دستگاه بنا موجود در وسط اراضی مرقوم است. حدود آن شمالا سرحد اراضی جلالیه و امیرآباد محدود است. غربا به سرحد اراضی جلالیه و جمشید‌آباد محدود است. جنوبا به خیابان چهل گزی معروف به شاهپور که جدید الاحداث محدود است. شرقا اراضی بیاض جلالیه محدود است. قیمت نودهزار و نهصد و نود یک تومان و هشت قران. ثبت برابر سند است».

ناداستان دانشگاه تهران

نکته جالب در این سند این است که همزمان با این معامله خیابان انقلاب امروزی کامل شده بود و قرار بود ابتدا به نام شاهپور نامگذاری شود. اما بعد از کامل شدن به اسم شاه‌رضا معروف شد.

در باره واژه دانشگاه نیز باید توضیح بدهم که این واژه در ابتدا به‌عنوان انیورسیته بود. اما فرهنگستان نام دانشگاه را برای مجموعه واحد‌های مستقل آموزشی انتخاب کرد و نام هر کدام از واحد‌ها را دانشکده گذاشتند. کلمه استاد برای معلمان دانشگاه و دانشجو نیز از واژه‌هایی بود که در این فرهنگستان انتخاب شد.

درباره اینکه چرا ابتدا سالن تشریح آماده شد را علی‌اصغر حکمت چنین می‌داند: «بنابراین درنظر گرفته شد که ساختمان دانشگاه از دانشکده پزشکی شروع شود و از آنهم شعبه تشریح عـملی و تالار تشریح Selle de Dessection آغاز گردد. در اوایل اردیبهشت این ساختمان آغاز گردید و با کمال جدیت تعقیب می‌شد نقشه محل نگهداری اجساد و سالن‌های تشریح در دو طبقه و آمفی‌تئاتر مخصوص تعلیمات نظری به مرحله اجرا گـذارده شـد و تا اواخر دی‌ماه ۱۳۱۳ خاتمه پذیرفت وقتی که گزارش اتمام بنا به عرض پیشگاه شاهنشاه رسید از سرعت اتمام آن بنا ابراز تعجب کردند و قرار شد که یک روز مخصوص به زمین دانـشگاه تـشریف آورده و تالار تشریح رامعاینه فرمایند».

به نوشته حکمت: «دکتر امیر اعلم رئیس کـرسی تـشریح بود و دکتر ابوالقاسم بـختیار، جـراح و معاون دانشکده طب و دکتر بلر آمریکایی جراح بیمارستان آمریکایی تهران سعی بلیغ و کوشش فراوان در این راه به خرج دادند حتی برای نخستین بار اجساد امـوات بـلاصاحب را مخفیانه دکتر بختیار از مـریضخانه‌های دولتـی تحویل گرفته و در اتومبیل شخصی خود به تالار تشریح می‌آورد و در سالن زیرزمین در محوطه‌های مخصوص محلول ضدعفونی قرار می‌گرفت».

رضاشاه بعد از نصب لوح دانشگاه گفت: «ایجاد دانشگاه کاری اسـت کـه مـلت ایران بایستی که خیلی قبل از این شروع کرده باشد حال‌که شروع شـده بـاید جدیت نمود که زودتر انجام گیرد». به نوشته حکمت: «در میان حضار مرحوم مهدی قلی هدایت، حاجی مخبرالسلطنه (رئیـس الوزراء) سـابق ایران که از لحاظ سن و قدمت خدمت مرتبه ارشدیت داشت مرتجلا عرض کـرد «ذات مـقدس شاهانه چند سال قبل کلنگی به زمـین زدنـد کـه اوضاع جسمی مردم این کشور را اصلاح می‌کرد (اشـاره او به کلنگی بود که اعلیحضرت شاه در سال ۱۳۰۷ برای ایجاد راه‌آهن در محل ایستگاه کنونی بـه زمـین زدند) امروز نیز بنایی را شـروع مـی‌فرمائید که روح را پرورش مـی‌دهد. الحـمد‌الله که نمردم و چنین روزگاری را دیـدم.

بـعد از آن تلگراف ذیل که از طرف موسیو شارلوتی، رئیس دانشگاه پاریس مخابره شده بـود قـرائت شد: جناب... وزیر معارف ایران: امـروز که در ظل عنایت اعـلیحضرت رضـاشاه پهلوی شالوده دانشگاه تـهران گـذارده می‌شود، دانشگاه‌های فرانسه تبریکات صمیمانه خود را از این عمل عظیم تقدیم می‌دارد و ترقی و پیـشرفت عـلمی آن دانشگاه را مسالت می‌دارد. شارلوتی».

حکمت در خاطراتش می‌نویسد: «پس از روز تاریخی ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ که اعلیحضرت شاهنشاه لوحه یادگار بنیاد عمارت دانشگاه را در مـحلی که اکنون پلکان ورودی جنوبی دانشکده پزشکی است در دل سنگ به ودیعه نهادند ساختمان در زمـین وسیع جلالیه بی‌درنگ شـروع گـردید. عرصه این زمین که اکنون از طرف شمال منتهی به خیابان دانش و جنوب آن خیابان شاه‌رضا و ضلع شرقی آن خیابان آناتول فرانس و ضلع غربی آن خیابان ۲۱ آذر است شامل ۲۰۱۱۸۰ مترمربع است و مساحت ابنیه اعیانی آن‌که شامل بر دانشکده‌های شش‌گانه و کتابخانه مرکزی و باشگاه است، ۱۱۹۵۸۰ مترمربع است».

ناداستان دانشگاه تهران

به گفته کفیل وزارت معارف وقت: «دستگاهی در سال ۱۳۱۳ ش در وزارت معارف به‌نام «اداره ساختمان» تـشکیل شـده بود که با اعضای فنی و اعتبار ۲۵۰۰۰۰ تومان اعطایی بودجه معارف آغاز به‌کار کرد. نخست طرح چهار خیابان خارجی و دو خیابان داخلی ریخته شد و در اواخر زمستان آن سال در تمام این شـش خـیابان نهال‌های درختان سایه گستر چنار غرس گردید که اکنون ۴۰ ساله- زمان نوشتن خاطرات حکمت- شده‌اند».

افتتاح رسمی دانشگاه تهران در روز جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۱۳ یک‌ساعت و نیم قبل از ظهر در دانشکده حقوق انجام گرفت. نخست‌وزیر وقت محمدعلی فروغی در نطق خود درباره مقام علم و دانش گفت و از افتتاح دانشگاه به‌عنوان یک اتفاق فرخنده در تاریخ فرهنگ ایران یاد کرد. همزمان با افتتاح دانشگاه تهران، شورای دانشگاه تهران با حضور چهره‌هایی که قرار بود دانشکده‌های مختلف را راه‌اندازی کنند، تشکیل شد. در این شورا این افراد حضور داشتند: «دانشکده‌ها طب دکتر لقمان‌الدوله و دکتر امیراعلم، حقوق دهخدا و صدیق حضرت، ادبیات و علوم صدیق اعلم و میرزا غلامحسین‌خان رهنما و دکتر سیاسی، معقول و منقول حاج سیدنصرالله تقوی و بدیع‌الزمان فروزانفر، دانشکده فنی امین رئیس اداره کل صناعت و دکتر حسابی».

دانشگاه تهران با ادغام مؤسسه‌های دارالفنون، مدرسه علوم سیاسی، طب، مدرسه عالی فلاحت، مدرسه صنایع و هنر، مدرسه عالی معماری و دانشسرای عالی در ۲۴ اسفند ۱۳۱۳ کار خود را آغاز کرد. اولین جلسه شورای دانشگاه قبل از ظهر شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۱۳ تشکیل شد.

از آغاز تاسیس دانشگاه تا ۱۵ بهمن ۱۳۲۱ ریاست دانشگاه به وزرای فرهنگ سپرده می‌شد. طرح ساخت دانشکده‌های مختلف دانشگاه تهران براساس معماری مؤسسات آموزش عالی فرانسه بود. حکمت در خاطراتش تأکید کرده است: «نقشه عمومی دانشگاه را یک معمار عالی مقام فرانسوی موسوم به آندره گدار، رئیس‌کل باستان‌شناسی و موزه ایران باستان، دیپلمه مـدرسه عـالی صنایع ظریفه پاریس طرح کرد و نگارنده روز مبارک ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ در تالار تشریح آن را به عرض شاهنشاه رسانیده و ضمنا توضیحات لازم را تقدیم نمودم و مورد تصویب قرار گرفت».

طراحانی که برای ساخت دانشکده‌ها و ساختمان‌ها انتخاب شدند نیز بیشتر فرانسوی بودند و رونارلد دوبرل، ماکسیم سیرو، آلکساندر موزر، آندره گدار به همراه مارکف و محسن فروغی دانشکده مختلف دانشگاه تهران را طراحی و ساختند. نخستین مدیر دانشگاه تهران وزیر معارف یعنی علی اصغر حکمت بود. بعد از آن دکتر علی‌اکبر سیاسی تا نیمه دهه ۳۰ سرپرستی دانشگاه را برعهده گرفت.

نخستین دانشکده‌هایی که افتتاح شد دانشکده طب و دانشکده علوم سیاسی و دانشکده معقول ومنقول که بعد‌ها به دانشکده الهیأت و ادبیات وعلوم انسانی تقسیم شد، بودند. مسجد دانشگاه تهران نیز در سال‌های بعد با طراحی عبدالعزیز فرمانفرماییان ساخته شد. دانشگاه تهران نه فقط نخستین دانشگاه ایران و تهران که دانشگاه مادر ایران است. جدا از این دانشکده‌ها بخش‌هایی از دانشگاه نیز در بخش‌های دیگری از تهران ساخته شد.

ناداستان دانشگاه تهران

+ نوشته شده در پنج شنبه 23 مرداد 1399برچسب:حقایقی که از جنجالی‌ترین دانشگاه ایران نمی‌دانید,دانشگاه تهران, ساعت 14:29 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: الْإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ- عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ- وَ أَلَّا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ- وَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ

 و درود خدا بر او، فرمود: نشانه ايمان آن است که راست بگويی، آنگاه که تو را زيان رساند، و دروغ نگويی که تو را سود رساند و آن که بيش از مقدار عمل سخن نگويی، و چون از ديگران سخن گويی از خدا بترسی.
 
(اخلاق اجتماعی)





وَ قَالَ ع: يَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِيرِ حَتَّى تَكُونَ الْآفَةُ فِي التَّدْبِيرِ قال الرضي و قد مضى هذا المعنى فيما تقدم- برواية تخالف هذه الألفاظ
 

و درود خدا بر او، فرمود: تقدير الهی چنان بر محاسبات ما چيره شود که تدبير، سبب آفت زدگی باشد. 
می‌گويم: «مفهوم اين حکمت در حکمت 16 با عبارت ديگری نقل شد»)
(اعتقادی) 

 

 


رفتار‌های عجیب سلبریتی‌هایی که کافر بشنود و مسلمان باور نکند (۱)

 ممکن است همه آدم‌ها در اولین نگاه شبیه یکدیگر به نظر برسند، اما همین که وارد زندگی‌شان شوید یا کمی بیشتر روی جزئیات رفتارهایشان دقت کنید، متوجه اتفاقاتی عجیب‌و‌غریب خواهید شد. اتفاقاتی که شاید در نگاه عموم غیرعادی به نظر بیاید، اما بخشی ناگسستنی و معمول از زندگی بعضی از افراد شده است.

شاید پیش خودتان بگویید رفتار‌های نامعقول و نامعمول خاصِ هالو هپروتی‌هاست که این‌جا باید متذکر شوم «خودتان را گول نزنید.» بسیاری از آدم حسابی‌هایی که می‌شناسیم و موفق بودن‌شان برای همه اثبات شده است، رفتار‌های عجیب داشته‌اند. آدم‌هایی که شاید به شغل و شهرت و شمایل شان چنین وصله‌هایی نچسبیدنی به نظر بیاید، اما تاریخ، حقیقت آن‌ها را در دل خود حفظ کرده است تا یک روز دست‌شان را برای آیندگان رو کند.

رفتار‌های عجیب سلبریتی‌هایی که کافر بشنود و مسلمان باور نکند (۱)

مثلا بتهوون هنگام کار روی تصنیف‌های جدید، دور اتاقش راه می‌رفته و گاهی تشتی پر از آب را روی سر خودش خالی می‌کرده تا خلاقیت اش بیشتر شکوفا شود. جالب است بدانید «ویکتور هوگو» عادت به ایستاده‌نویسی داشته و بیشتر اوقات، همان‌طور که ایستاده بوده به نوشتن مشغول می‌شده. در پرونده امروز برایتان از آدم‌های محبوب و پر آوازه‌ای حرف خواهیم زد که یک یا چند اخلاق و عادتِ نادر و شگفت داشته‌اند. همراه ما باشید.

افرادی که برای نوشتن نمی‌نشستند

رفتار‌های عجیب سلبریتی‌هایی که کافر بشنود و مسلمان باور نکند (۱)

معمول است که آدم‌ها هنگام نگارش پشت میز بنشینند و درونیات انباشته شده در ذهن‌شان را روی کاغذ بیاورند، اما در میان نویسندگان بزرگ، کسانی را داریم که هنگام نوشتن از این قاعده پیروی نمی‌کرده‌اند. «ویرجینیا وولف» یکی از برترین نویسنده‌های قرن بیستم که «خانم دالووی» را به رشته تحریر درآورده است، عادت داشت موقع نوشتن پشت میزی بلند با سطحی شیب‌دار بنویسد.

او پس از کمی نوشتن چند قدمی از نوشته‌ها فاصله می‌گرفت و از فاصله‌ای دورتر به دست نوشته‌ها نگاه می‌کرد و مجدد به نوشتن می‌پرداخت. «نیچه» هم ایستاده می‌نوشت و معتقد بود ایستاده نویسی راه دستیابی به معناست. «آلبرت اینشتین»، «گوته» و «الکساندر دوما» هم نمی‌توانستند در حالت نشسته بنویسند.

«الکساندر دوما» نمایش نامه نویس معروف فرانسوی که به او لقب «سلطان پاریس» را داده بودند، در عجیب‌ترین حالت ممکن دست به قلم می‌برد. او رمان‌های بی‌نظیر خود را در حالی می‌نوشت که داخل وان پر از آب حمام نشسته بود. «مارک تواین» و «دکارت» هم به هیچ عنوان نشسته نمی‌نوشتند، مگر این که در حالت دراز کشیده و کاملا راحت باشند.

«ویکتور هوگو» نویسنده آثار معروف «بینوایان»، «گوژپشت نتردام» و «مردی که می‌خندد» هم عادت به ایستاده‌نویسی داشت. او پشت میز بلندی که برای خود تهیه کرده بود می‌ایستاد و شروع به نوشتن می‌کرد. هوگو هر چند دقیقه یک بار برای رفع خستگی و یافتن ایده‌ای جدید در ادامه دادن داستان، اندکی در اتاق راه می‌رفت و با خود به حرف زدن می‌پرداخت.

هنرمندانِ همیشه بیدار

رفتار‌های عجیب سلبریتی‌هایی که کافر بشنود و مسلمان باور نکند (۱)

«لئوناردو داوینچی» مردی که در تمام امور هنرمندانه دستی بر آتش داشت، بسیار کم می‌خوابید. داوینچی، مرد دوره رنسانس در طول شبانه‌روز تنها با چند چرت کوتاه که سرجمع به پنج ساعت هم نمی‌رسید، نیاز خواب خود را رفع می‌کرد.

«نیکولا تسلا»، مخترع رادیوی بی‌سیم و ژنراتور‌های AC که کلید آغاز عصر الکترونیک به حساب می‌آید بسیار کم می‌خوابید و از بدن خود به عنوان ابزاری رسانا در نمایش دستاوردهایش استفاده می‌کرد.

«انوره دو بالزاک»، رمان نویس مشهوری که او را با عناوین تاثیرگذار «زن بی‌گناه» و «بابا گوریو» می‌شناسیم به نوشیدن قهوه اعتیاد داشت و روزی ۵۰ فنجان قهوه می‌نوشید بنابراین زمانی برای خوابیدن نداشت!

«بتهوون»، مردی که با وجود ناشنوایی «سمفونی نهم» را خلق کرد، علاقه چندانی به خوابیدن نداشت. او هر روز صبح ۶۰ دانه قهوه را می‌شمرد و با آن قهوه درست می‌کرد. او همچنین بعد از انجام کار، مقداری آب سرد روی سرش می‌ریخت و سپس به سراغ دیگر امور روزمره می‌رفت.


خوابیدن در تابوت برای تقویت قوه تخیل

رفتار‌های عجیب سلبریتی‌هایی که کافر بشنود و مسلمان باور نکند (۱)

برای بالا بردن قوه تخیل و برانگیختن ایده‌های جدید، حضور یافتن در جغرافیا و شرایطی که قبلا آن را تجربه نکرده‌ایم می‌تواند بسیار چاره ساز باشد. دنیای مردگان همیشه یکی از موضوعاتی است که با عمیق شدن در آن می‌توان به داستان‌های جذاب راه یافت. سارا برنارد، «ملکه تئاتر فرانسه» در منزل خود یک تابوت داشت و از آن برای خوابیدن، مطالعه و تمرین نقش‌هایش استفاده می‌کرد. این روش به اندازه‌ای برای او اهمیت یافته بود که حتی اگر راهی سفری می‌شد، تابوت را به همراه خود می‌برد.

«چارلز دیکنز» هم عادت داشت هر بار که به پاریس سفر می‌کند، حتما سری به سردخانه‌های آن جا بزند. او علاقه‌ای به بازدید از سردخانه نداشت، اما احساس می‌کرد نیرویی در شهر پاریس حاکم است که او را مجبور به این کار می‌کند!


داشتن سرگرمی‌های عجیب مثل پیاده‌روی با

خرچنگ خانگی

رفتار‌های عجیب سلبریتی‌هایی که کافر بشنود و مسلمان باور نکند (۱)

دیوید راکفلر، مردی که او را با عنوان پدر محصولات تراریخته می‌شناسند، معتقد بود هرکس باید در زندگی خود یک سرگرمی خاص و متفاوت داشته باشد و سرگرمی مختص خودش، جمع آوری سوسک‌های مختلف بود. راکفلر که طبق آمار در سال ۲۰۱۵ مسن‌ترین میلیاردر جهان معرفی شده بود، کلکسیونی عجیب شامل ۹۰ هزار سوسک را در خانه خود نگهداری می‌کرد. او از هفت سالگی به جمع‌آوری سوسک‌ها علاقه نشان می‌داد و آن‌ها را در جعبه‌های چوبی قرار می‌داد. از آن‌جا که بیشتر از هر گونه جانوری دیگری، سوسک وجود دارد و البته این حشرات از پوستی محکم برخوردارند و نگهداری شان کار ساده‌ای است، هر بار که به سفر می‌رفت، حتما جعبه‌ای برای جمع‌آوری سوسک‌ها با خود به همراه می‌برد.

«ملکه الیزابت دوم» شخص سرشناسی است که در جمع‌آوری نوعی جانور خاص تمایلی سیری ناپذیر داشت. ملکه الیزابت علاوه بر علاقه وافری که به سگ‌های پاکوتاه دارد و حق مالکیت تمام قو‌های انگلستان را به نام خود کرده به سنجاب‌های قرمز و خفاش‌ها نیز توجه ویژه‌ای نشان می‌دهد. او به کارمندانش حق ورود به حریم خفاش‌ها را نمی‌دهد و هر روز برای آزادسازی خفاش‌هایی که شب قبل در سالن میان قلعه گیر افتاده‌اند، شخصا دست به کار می‌شود. شاعر بزرگ انگلیسی، «لرد بایرون» هم علاقه زیادی به نگه داشتن حیوانات جورواجور در محل زندگی خود داشت.

بایرون وقتی با قانون ممنوعیت ورود سگ به خوابگاه دانشگاه کمبریج رو به رو شد، برای دور زدن قانون یک خرس خرید و آن را به اتاقش برد! دانشگاه که در مقررات خود به طور خاص به ممنوعیت آوردن خرس اشاره نکرده بود، به طور قانونی نتوانست هیچ گونه شکایتی از او به عمل آورد.

«اسکار وایلد» نویسنده ایرلندی تبار هم به نگه داشتن حیوانات خاص با عنوان حیوان خانگی علاقه داشت و از یک خرچنگ و موش سفید نگهداری می‌کرد و عجیب‌تر آن‌که، با این دو حیوان به پیاده‌روی و تئاتر می‌رفت. «استنلی کوبریک» کارگردان کمال‌گرا و سرسختی که فیلم‌های «اودیسه فضایی» و «درخشش» را ساخت، در زندگی شخصی، فردی منزوی و گوشه‌گیر بود که بیشتر با حیوانات کنار می‌آمد. او در خانه خود از ۱۶ گربه نگهداری می‌کرد و در برهه‌ای از زندگی هفت سگ و چهار الاغ هم داشت.


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع: أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا- إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا

 و درود خدا بر او، فرمود: آيا آزاد مردی نيست که اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد همانا بهايی برای جان شما جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد
 
(اخلاقی)






وَ قَالَ ع: مَنْهُومَانِ لَا يَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْيَا
 

 و درود خدا بر او، فرمود: دو گرسنه هرگز سير نشوند: جوينده علم و جوينده مال.
(اخلاقی، اقتصادی)

 

 

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 21 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اقتصادی,لقمه حرام دنیا,بهشت,گرسنه,جوینده علم,جوینده مال, ساعت 12:41 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ- أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ- وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَهُ

و درود خدا بر او، فرمود: فرزند آدم را با فخر فروشی چه کار او که در آغاز نطفه‌ای گنديده، و در پايان مرداری بد بو است، نه می‌تواند روزی خويشتن را فراهم کند، و نه مرگ را از خود دور نمايد.
(اعتقادی، علمی) 
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ سُئِلَ مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَاءِ فَقَالَ ع‏
- إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلْبَةٍ- تُعْرَفُ الْغَايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا- فَإِنْ كَانَ وَ لَا بُدَّ فَالْمَلِكُ الضِّلِّيلُ يريد إمرأ القيس

 

 و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيد بزرگ‌ترين شاعر عرب کيست فرمود:) شاعران در يک وادی روشنی نتاخته‌اند تا پايان کار معلوم شود، و اگر ناچار بايد داوری کرد،
پس پادشاه گمراهان، بزرگ‌ترين شاعر است.
(هنری، علمی)

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 20 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اعتقادی,علمی,هنری,فرزند آدم,فخر فروشی,نطفه,مردار,روزی,مرگ,شاعر,پادشاهان گمراه, ساعت 9:52 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 و قال ع الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: فقر و بی نيازی ما پس از عرضه شدن بر خدا آشکار خواهد شد.
 
(اعتقادی، اقتصادی)
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع: مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ- حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللَّهِ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: زبير همواره با ما بود تا آن که فرزند نامبارکش عبد اللَّه، پا به جوانی گذاشت.
(تاريخی، سياسی)

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 19 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اعتقادی,پند اقتصادی,پند تاریخی,پند سیاسی,فقر,بی نیازی,زبیر, ساعت 13:38 توسط آزاده یاسینی


عید غدیر خم

 مدح علي و آل علي بر زبان ماست

گويا زبان براي همين در دهان ماست

 

 

ای خدای مرتضی ، گردی از گامهای فتوت مرتضی را بر سر جهانیان بپاش تا ریشه نامردی در جهان بخشکد .

عید غدیر خم ، عید ولایت و امامت مبارک

+ نوشته شده در شنبه 18 مرداد 1399برچسب:اس ام اس,پیامک,عید غدیر,امام علی,ولی,امامت, ساعت 15:44 توسط آزاده یاسینی


شعر

شطرنج

این پیاده می‌شود، آن وزیر می‌شود

صفحه چیده می‌شود، دار و گیر می‌شود

این یکی فدای شاه‌، آن یکی فدای رُخ‌

در پیادگان چه زود مرگ و میر می‌شود

فیل کج‌روی کند؛ این سرشت فیل‌هاست‌

کج‌روی در این مقام دلپذیر می‌شود

اسپ خیز می‌زند؛ جست‌وخیز کار اوست‌

جست‌وخیز اگر نکرد، دستگیر می‌شود

آن پیادۀ ضعیف راست راست می‌رود

کج اگر که می‌خورَد، ناگزیر می‌شود

هرکه ناگزیر شد، نان کج بر او حلال‌

این پیاده قانع است‌، زود سیر می‌شود

آن وزیر می‌کُشد، آن وزیر می‌خورد

خورد و برد او چه زود چشمگیر می‌شود

ناگهان کنار شاه خانه‌بند می‌شود

زیر پای فیل‌، پهن‌، چون خمیر می‌شود

آن پیادۀ ضعیف عاقبت رسیده است‌

هرچه خواست می‌شود، گرچه دیر می‌شود

این پیاده‌، آن وزیر… انتهای بازی است‌

این وزیر می‌شود، آن به‌زیر می‌شود

******************

این پیاده می‌شود آن سوار می‌شود

صفحه چیده می‌شود گیر و دار می‌شود

این یکی به دست اسپ، آن یکی به پای فیل

لشکر پیادگان تار و مار می‌شود

اسپ‌های قهرمان جست‌وخیز می‌کنند

هر که جست وخیز کرد، ماندگار می‌شود

فیل‌های کج‌روش چون پیاده می‌خورند،

تا ابد به نامشان افتخار می‌شود

قلعه‌های راست‌رو، قلعه‌های راستکار

ناگهان میانشان انفجار می‌شود

انفجار قلعه‌ها کار یک پیاده بود

این چنین میان جنگ انتحار می‌شود

آن پیادۀ شجاع بهترین فدایی است

لاجرم سوی بهشت رهسپار می‌شود

این وزیر و آن وزیر پشت میز می‌روند

روی میز صحنۀ کارزار می‌شود

عاقبت به همت این وزیر و آن وزیر

صلح بین هر دو شاه برقرار می‌شود…

جغد جنگ می‌پرد، فصل سرد می‌رود

یک تولد دگر، نوبهار می‌شود

شش پیادۀ سفید، شش پیادۀ سیاه

قبرشان کنار هم لاله‌زار می‌شود

از همه پیادگان یک پیاده مانده است

او، ولی به جرم جنگ سنگسار می‌شود


محمد کاظم کاظمی

اهل افغانستان

+ نوشته شده در شنبه 18 مرداد 1399برچسب:شعر زیبا,شطرنج,افغانستان,محمد کاظم کاظمی,این وزیر می‌شود، آن به‌زیر می‌شود, ساعت 15:21 توسط آزاده یاسینی


شعر

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره ای که تهی بود، بسته خواهد شد

و در حوالی شب های عید، همسایه!
صدای گریه نخواهی شنید، همسایه!

همان غریبه که قلّک نداشت، خواهد رفت
و کودکی که عروسک نداشت، خواهد رفت

منم تمام افق را به رنج گردیده
منم که هر که مرا دیده، در گذر دیده

منم که نانی اگر داشتم، از آجر بود
و سفره ام-که نبود- از گرسنگی پُر بود

به هر چه آینه، تصویری از شکست من است
به سنگ سنگ بناها، نشان دست من است

اگر به لطف و اگر قهر، می شناسندم
تمام مردم این شهر می شناسندم

من ایستادم، اگر پشت آسمان خم شد
نماز خواندم، اگر دهر ابن ملجم شد

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره ام که تهی بود، بسته خواهد شد


غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

چگونه باز نگردم، که سنگرم آنجاست
چگونه؟ آه، مزار برادرم آنجاست

چگونه بازنگردم که مسجد و محراب
و تیغ، منتظر بوسه بر سرم آنجاست

اقامه بود و اذان بود آنچه اینجا بود
قیام بستن و الله اکبرم آنجاست

شکسته بالی ام اینجا شکست طاقت نیست
کرانه ای که در آن خوب می پرم، آنجاست

مگیر خرده که؛ یک پا و یک عصا دارم
مگیر خرده، که آن پای دیگرم آنجاست

شکسته می گذرم امشب از کنار شما
و شرمسارم از الطاف بی شمار شما

من از سکوت شب سردتان خبر دارم
شهید داده ام، از دردتان خبر دارم    


تو هم به سان من از یک ستاره سر دیدی
پدر ندیدی و خاکستر پدر دیدی

تویی که کوچه ی غربت سپرده ای با من
و نعش سوخته بر شانه برده ای با من

تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم

اگر چه مزرع ما دانه های جو هم داشت
و چند بته ی مستوجب درو هم داشت

اگرچه تلخ شد آرامش همیشه تان
اگرچه کودک من سنگ زد به شیشه تان

اگرچه متهم جرم مستند بودم
اگرچه لایق سنگینی لحد بودم

دم سفر مپسندید نا امید مرا
ولو دروغ، عزیزان! بحل کنید مرا

تمام آنچه ندارم، نهاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

به این امام قسم، چیز دیگری نبرم
به جز غبار حرم، چیز دیگری نبرم

خدا زیاد کند اجر دین و دنیاتان
و مستجاب شود باقی دعاهاتان

همیشه قلک فرزندهایتان پر باد
و نان دشمنتان-هرکه هست- آجر باد

 

 

محمد کاظم کاظمی

اهل افغانستان

+ نوشته شده در شنبه 18 مرداد 1399برچسب:شعر زیبا,پیاده آمده بودم,پیاده خواهم رفت,افغانستان,محمد کاظم کاظمی, ساعت 15:12 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَةً إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً

 و درود خدا بر او، فرمود: هيچ کس شوخی بيجا نکند جز آن که مقداری از عقل خويش را از دست بدهد.
 
(اخلاق اجتماعی)
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع: زُهْدُكَ فِي رَاغِبٍ فِيكَ نُقْصَانُ حَظٍّ- وَ رَغْبَتُكَ فِي زَاهِدٍ فِيكَ ذُلُّ نَفْسٍ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: دوری تو از آن کس که خواهان تو است نشانه کمبود بهره تو در دوستی است، و گرايش تو به آن کس که تو را نخواهد، سبب خواری تو است.
(اجتماعی، تربيتی)

 

 

 

+ نوشته شده در شنبه 18 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاق اجتماعی,پند اجتماعی,تربیتی,شوخی بیجا,عقل,دوستی,خواری, ساعت 10:24 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِكِبَارِهَا

 و درود خدا بر او، فرمود: کسی که مصيبت‌های کوچک را بزرگ شمارد خدا او را به مصيبت‌های بزرگ مبتلا خواهد کرد.
 
(اعتقادی، اخلاقی)
 
 
 
 
 

وَ قَالَ ع: مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُهُ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: کسی که خود را گرامی دارد، هوا و هوس را خوار شمارد.
(اخلاقی)

 

 

+ نوشته شده در جمعه 17 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اعتقادی,مصیبت کوچک,بلاهای بزرگ,هوا و هوس, ساعت 15:12 توسط آزاده یاسینی


از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۱)

 بعضی‌ها هم در انتخاب یک «رمان» خوب و امتحان پس داده مشکل دارند، در این جا چند رمانِ محبوب و مطمئن را گذاشتیم تا با خیال راحت بخرید و بخوانید.

بازمانده روز

«بازمانده روز» سومین کتاب نوشته کازئو ایشی گورو نویسنده انگلیسی-ژاپنی است که در سال ۱۹۸۹ موفق شد جایزه بوکر را از آن نویسنده اش کند. همانند دو رمان پیشین ایشی گورو، «بازمانده روز» هم از زبان اول شخص روایت می‌شود.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۱)

آقای استیونز، راوی داستان، سرپیش خدمت خانه‌ای اشرافی در انگلستان است که خاطرات زندگی گذشته اش را در خلال اتفاقاتی که هم اکنون روی می‌دهد بازگو می‌کند. رمان خیره کننده‌ی ایشی گورو، داستان عاشقانه‌ای همزمان ناراحت کننده و خنده آور، تأملی عمیق بر شرایط حاکم بر انسان مدرن، و مرثیه‌ای برای انگلستان در زمان تغییرات سرنوشت ساز است.


در میان نقش‌ها

آخرین رمان ویرجینیا وولف، بانوی رمان نویس، مقاله نویس، ناشر، منتقد و فمینیست انگلیسی است. نگارش این رمان، هم زمان با جنگ داخلی اسپانیا و به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان بوده است.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۱)

این اثر، نخستین بار پس از مرگ نویسنده در سال ۱۹۴۱ به چاپ رسید. نگاه وولف را به جنبه‌های تاریک زندگی و نیرو‌های شر معطوف کرد. همین امر به سمبولیسم غریب داستان زیبایی و بصیرت هولناکی بخشیده است. امروزه به باور بسیاری از منتقدان در میان نقش‌ها شاهکار وولف محسوب می‌شود و زنده‌بودن مضامین داستان و تأکید و تأییدی است بر این مدعا.


از اعماق

«از اعماق» شامل نامه‌ای طولانی است که وایلد از زندان ریدینگ برای دوستش آلفرد داگلس فرستاد. این نامه پنج سال بعد از مرگ شاعر به اهتمام دوست و وصی‌اش، رابرت راس، به صورت کتاب منتشر شد.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۱)

«از اعماق» نقطه اوج زندگی و فلسفه وایلد است؛ و شاهدی تازه، و شاید ساده‌ترین راه است بر اینکه چگونه هریک از تجارب او ارزش و معنی هنری به خود می‌گیرد. «از اعماق»، بی‌گمان بهترین نثر وایلد است. الهام غنایی در آن فارغ از تصنع است که در دیگر آثار او با آن همراه است. این الهام زنده‌ترین و نهایی‌ترین جنبه شاعر را آشکار می‌کند و به ما امکان می‌دهد که آثار دیگر او را از زاویه حقیقی آن‌ها ببینیم.


رودین اثر ایوان تورگنیف

«رودین» اولین رمان ایوان تورگنیف است. او نوشتن این رمان را در سال ۱۸۵۵ آغاز کرد و برای اولین بار در سال ۱۸۵۶ در مجله ادبی سوورمنیک به چاپ رساند.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۱)

تورگنیف بر آن است که در شخص رودین نسل جوان آرمان پرست را به نمایش درآورد؛ نسلی که دلبسته فلسفه‌ای نسبتا میان تهی است. داستان «رودین» بیانگر زندگی یک انسان روشنگر و در عین حال بی ثمر در دوران تقابل فرهنگ ارباب و رعیتی با انقلاب‌ها، شورش‌ها و جنگ‌های پیوسته است.


مرگ قسطی اثر لویی فردینان سلین

«مرگ قسطی» دومین رمان لویی فردینان سلین، نویسنده بزرگ فرانسوی در سال ۱۹۳۶ منتشر شده است. «مرگ قسطی» کتابی است که در آن سلین از سختی‌های روز‌های کودکی‌اش می‌گوید.

از خرید و خواندن این رمان‌ها پشیمان نمی‌شوید(۱)

روایت تلخ و گزنده اى که او در زندگى شخصیت هاى طبقه متوسط رو به زوال پاریس دارد؛ مخاطب را به نقطه اى مى رساند که به گزندگى زبان عادت مى کند و حتى به نویسنده حق مى دهد، طورى که انگار نوک پیکان همه این خشونت رو به خواننده است. سلین معتقد است کار نویسنده گفتن حقیقت است؛ حال هر قدر تلخ و گزنده.


درباره آمونیوم نیترات، عامل اصلی انفجار بیروت

 شب گذشته انفجاری مهیب در بندر بیروت رخ داد که گفته می‌شود به خاطر بروز حادثه در انباری حاوی ۲۷۰۰ تن آمونیوم نیترات بوده است. تا این لحظه گزارش‌ها حاکی از آن هستند که بیشتر از صد نفر به خاطر این انفجار جان خود را از دست داده‌اند و نزدیک به پنج هزار نفر نیز مجروح شده‌اند. اما آمونیوم نیترات چیست و چگونه چنین انفجار وحشتناکی را موجب شده است؟

انفجار بیروت؛ آمونیوم نیترات چگونه لبنان را به لرزه درآورد

آمونیوم نیترات (AN) با فرمول شیمیایی NH ۴ NO ۳ یک کود شیمیایی است که برای نیتراته کردن خاک برای کشاورزی به کار می‌رود و یک ماده منفجره هم محسوب می‌شود. حل‌شدن آن در آب بسیار گرماگیر است.

آمونیوم نیترات یکی از قوی‌ترین بمب‌های دست‌ساز است. ساخت آن به آسانی امکان‌پذیر بوده و استفادهٔ آن نیز راحت است.

طبق کتابخانه ملی پزشکی ایالات متحده، مرکز ملی اطلاعات بیوتکنولوژی، نیترات آمونیوم یک ماده شیمیایی جامد کریستالی بی‌رنگ بوده که تجارت آن ممکن است و برای اهداف مختلفی استفاده می‌شود.

ماده نیترات آمونیوم هنگام سوختن اکسید‌های نیتروژن سمی تولید می‌کند.

نیترات آمونیوم در ساخت کود، مواد منفجره، تولید آنتی بیوتیک و مخمر و همچنین در ساخت کبریت و آتش‌بازی‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.

مشخصات فیزیکی

  • رنگ: از سفید تا خاکستری متمایل به قهوه‌ای.
  • بی بو
  • دمای ذوب: ۱۶۹ درجه سانتیگراد (۳۳۶ درجه فارنهایت) و در ۲۱۰ درجه سانتیگراد (۴۱۰ درجه فارنهایت) تجزیه می‌شود.
  • طبق منشوری که در وب‌سایت گروه علوم اتمسفر و اقیانوس شناسی دانشگاه مریلند وجود دارد، نیترات آمونیوم یک اکسید کننده قوی است و در صورت تماس با سایر مواد ممکن است باعث آتش سوزی یا انفجار شود.
  • همچنین طبق اعلام وزارت بهداشت نیوجرسی، نیترات آمونیوم از طریق پوست قابل جذب به بدن است.

آمونیوم نیترات از نظر امنیت نگهداری، ایمن‌ترین ماده منفجره شناخته شده‌ است. بعد از انفجار مهیبی که در آمریکا به وسیلهٔ این ماده شیمیایی رخ داد به آن نام بمب اوکلاهاما داده شد.

انفجار بیروت؛ آمونیوم نیترات چگونه لبنان را به لرزه درآورد

نکتهٔ جالب این است که حتی اگر آمونیوم نیترات در زیر بالشتان هنگام خواب نگهداری کنید، احتمال انفجار آن بسیار کم است. مواد اولیه برای ساخت این ماده شیمیایی، آمونیاک و اسید نیتریک غلیظ است که به راحتی قابل دسترسی است.

انفجار بیروت؛ آمونیوم نیترات چگونه لبنان را به لرزه درآورد

شاید برای شما سوال پیش بیاید که چرا افراد در صدد ساخت و استفاده از آمونیام نیترات برای مقاصد انفجاری نیستند. درجواب باید گفت که مواد منفجره به دو دسته کم‌انفجار و پرانفجار تقسیم می‌شوند. سرعت انفجار و قدرت انفجار رابطه عکس دارند. از این رو پایه‌های اصلی یک ماده منفجره را یک ماده کم انفجار با قدرت زیاد و یک ماده پرانفجار با قدرت کم تشکیل می‌دهند. پرانفجار‌ها همان چاشنی‌ها هستند. نیترات آمونیوم نیز که یک‌ماده کم انفجار با قدرت بالاست فقط در کنار یک چاشنی قوی منفجر خواهد شد.


خطرات نیترات آمونیوم

نیترات آمونیوم برای سلامتی خطرناک نیست و معمولا از نیترات آمونیوم در کود‌ها استفاده می‌شود. نیترات آمونیوم دارای دوز متوسط کشندگی به میزانی معادل ۲۲۱۷ میلی گرم است که حدود دو سوم نمک خوراکی است. نیترات آمونیوم هنگام گرم شدن به گاز اکسید نیتروژن و بخار آب تجزیه می‌شود که این واکنش انفجاری نیست. مقادیر زیاد نیترات آمونیوم به دلیل حمایت از اکسیداسیون خطر آتش سوزی مهیب را افزایش می‌دهد و همچنین ممکن است باعث انفجار شود.


مصارف کشاورزی آمونیوم نیترات

آمونیوم نیترات یک کود کشاورزی بسیار مهم با NPK برابر با ۰-۰-۳۴ است (۳۴٪ ازت) که البته خلوص پایین‌تری نسبت به کود اوره دارد. مزیت کود آمونیوم نیترات نسبت به اوره، پایدارتر بودن و عدم از دست رفتن ازت در اتمسفر است.

نیترات آمونیوم، مانند سولفات ازت، حاوی نیتروژن در دو فرم است.

یک فرم نیترات با سرعت بالا و یک فرم آرام آمونیوم. بنابراین، کود نیترات آمونیوم را می‌توان در زمان کاشت (بر روی خاک سرد) پخش کرد.


نحوه نگهداری آمونیوم نیترات

از آنجا که جزء اصلی آمونیوم نیترات عنصر نیتروژن است، ذخیره سازی اشتباه آن می‌تواند موجب تبخیر و کاهش آثر آن در تقویت گیاهان شود.

هنگامی که دمای آمونیوم نیترات تغییر می‌کند، کود کریستال می‌شود و گرانول‌ها به سختی محلول می‌شوند. بنابراین، در حین ذخیره سازی لازم است که از تغییرات ناگهانی دما اطمینان حاصل شود.

نمک آمونیوم اسید نیتریک خطرناک است. در زمان ذخیره سازی توصیه شده، دستورالعمل‌های لازم برای مواد شیمیایی رعایت شود. واقعیت این است که این کود جزء مواد منفجره است و اگر دمای بالاتر از ۳۲.۳ درجه سانتیگراد باشد، ممکن است منفجر شود. بنابراین، در تابستان، آن را باید زیر سایبان و یا در اتاق‌های سرد دارای تهویه مناسب نگهداری کرد.

نیترات آمونیوم، نمک آمونیوم اسید نیتریک جزءکود‌ها آتشزا و مواد منفجره هستند و در دمای بالاتر از ۳۲.۵ درجه سانتیگراد منفجر می‌شود.

دیگر مصرف آمونیوم نیترات به همین قابلیت منفجر شدن ارتباط دارد. از این ماده برای ساخت جاده‌ها در دل کوه و مصارف معدنی استفاده می‌شود. در شرایط عادی این ماده شیمیایی به شدت پایدار است و به این سادگی‌ها منفجر نمی‌شود، مگر اینکه در معرض سوخت نفتی قرار بگیرد و سپس داغ شود. در چنین وضعیتی انفجاری مهیب رخ خواهد داد.

استنشاق نیترات آمونیوم و آثار آن بر سلامتی

در دمای بالا قرار گرفتن در معرض گاز‌های سمی اکسید نیتروژن می‌تواند باعث مشکلات حاد تنفسی شود.

استنشاق مقادیر زیاد آن باعث بروز اسیدوز متابولیک و مشکلات هموگلوبین می‌شود.


آمونیوم نیترات دلیل احتمالی انفجار بیروت

پس از وقوع انفجار در شهر بندری بیروت، مدیرکل کمرگ بیروت، اعلام کرده است که انفجار بندر این شهر به دلیل انفجار در یک محموله «آمونیوم نیترات» بوده است.

انفجار بیروت؛ آمونیوم نیترات چگونه لبنان را به لرزه درآورد

وقتی دما از ۷۶ درجه سانتی‌گراد بالاتر برود، آمونیوم نیترات شروع به تجزیه شدن می‌کند، اما اتفاقی رخ نمی‌دهد. ولی افزایش ناگهانی دما یا قرار گرفتن در معرض انفجاری کوچک، باعث واکنش شیمیایی مواد شده و آمونیوم نیترات به نیتروژن و گاز اکستیژن و بخار آب تبدیل می‌شود. این واکنش باز هم بی‌خطر است، همانطور که در اتمسفر وجود دارد، اما انرژی فوق‌العاده زیادی را از خود آزاد می‌کند.

پتانسیل انفجاری آمونیوم نیترات به خوبی شناخته شده است و بار‌ها در زمینه فعالیت‌های نظامی و حملات تروریستی (از جمله ماجرای بمب‌گذاری اوکلاهاما در سال ۱۹۹۵) استفاده شده. در حقیقت همان انرژی شدید آزاد شده می‌تواند به نیرویی برای انفجاری بزرگ تبدیل شود.

انفجار بیروت؛ آمونیوم نیترات چگونه لبنان را به لرزه درآورد

برای این امر لازم است انرژی مورد بحث در منطقه‌ای بسته و با فشاری بالا نگهداری شود و جلوی از هم پاشیدگی آن را تا جای ممکن گرفت. در واقع سوختن آمونیوم نیترات در فضای باز هرگز به انفجار منجر نخواهد شد.

علاوه بر این در انفجار آمونیوم نیترات، تمام مواد منفجر نمی‌شوند. بخشی از آن به گازی سمی مشابه با اکسید نیتروژن تبدیل می‌شود که در ویدیو‌های مشاهده شده از حادثه بیروت، دود عظیم قرمز رنگ و بخار وسیع آن را موجب شده است.

به خاطر پتانسیل انفجار بزرگ آمونیوم نیترات، کشور‌های مختلف معمولا قوانین سفت و سختی در رابطه با نگه‌داری آن‌ها وضع می‌کنند. معمولا این مواد می‌بایست در شرایطی کنترل شده و محیط‌هایی با کمترین خطر ممکن نگه‌داری شوند. حال چه تغییر حالاتی در انبار بندر بیروت باعث شده تا شرایط برهم خورده و انفجار مورد بحث رخ دهد، موضوعی است که هنوز توسط مراجع لبنانی اعلام نشده است.

گفتنی است حوادث ناشی از انفجار آمونیوم نیترات طی سال‌های اخیر بی‌سابقه هم نبوده. در سال ۲۰۱۵ حادثه‌ای ناشی از انفجار ۸۰۰ تن آمونیوم نیترات در پکن باعث کشته شدن ۱۷۳ نفر شد. در سال ۱۹۴۷ هم کشتی باربری بزرگی حامل ۲۳۰۰ تن آمونیوم نیترات در آمریکا به خاطر پرتاب کردن یک ته‌سیگار مشتعل شد و طی مجموعه‌ای از انفجار‌ها حدود ۵۸۱ نفر را به کام مرگ کشاند.

 

منبع: دیجیاتو و باشگاه خبرنگاران

+ نوشته شده در پنج شنبه 16 مرداد 1399برچسب:درباره آمونیوم نیترات, عامل اصلی انفجار بیروت, ساعت 15:4 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِغَالِبِ بْنِ صَعْصَعَةَ أَبِي الْفَرَزْدَقِ فِي كَلَامٍ دَارَ بَيْنَهُمَا- مَا فَعَلَتْ إِبِلُكَ الْكَثِيرَةُ- قَالَ دَغْدَغَتْهَا الْحُقُوقُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ- فَقَالَ ع ذَلِكَ أَحْمَدُ سُبُلِهَا

 و درود خدا بر او، فرمود: (امام به پدر فرزدق، غالب بن صعصعه فرمود) شتران فراوانت چه شده‌اند. (پاسخ داد، ای امير مؤمنان، پرداخت حقوق آنها را پراکنده ساخت امام فرمود) اين بهترين راه مصرف آن بود.
 
(اقتصادی، حقوقی)
 
 
 
 

وَ قَالَ ع: مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا

 

 و درود خدا بر او، فرمود: کسی که بدون آموزش فقه اسلامی تجارت کند، به ربا خواری آلوده شود.
(اقتصادی)

 

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 16 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اقتصادی,پند حقوقی,شتر,خمس,زکات,انفاق,فقه اسلامی,تجارت,ربا خواری, ساعت 14:54 توسط آزاده یاسینی


تمام چیزهای عجیبی که در ایران ممنوع بودند

 روزگار بازی‌های غریبی دارد زمانی در همین مُلک، پیراهن آستین کوتاه هم ممنوع بوده! این روزها که بحث ممنوعیت حضور خانم‌ها در زورخانه مطرح شده، مروری بر ممنوعه‌های ایرانی، خالی از لطف نیست.

تمام چیزهای عجیبی که در ایران ممنوع بودند

معجون

در یک دوره اعلام کردند که فروش معجون، شیرموز و سالاد الویه در کل کشور ممنوع است. دلیل آن را هم وجود موارد گوناگون آلودگی و همچنین آلودگی‌پذیری بالای آن‌ها اعلام کردند و گفتند بهداشتی نیست! گرچه مدتی بعد بدون دلیل خاصی این ممنوعیت برداشته شد. البته صحت این ماجرا کاملا تاییدشده نیست، اما در فیلم سینمایی نهنگ عنبر در یکی از سکانس‌ها اشاره‌ای به این موضوع شد و گویا در دهه‌ی ۶۰ ممنوع شدنش دلایل دیگری نیز داشته است!

دستگاه ویدئو

بسیاری از ما هنوز خاطره ممنوعیت ویدئو را به یاد داریم. دیدن اکثر فیلم‌های دهه‌ی ۸۰ و ۹۰ سینمای آمریکا، در این ویدئو‌های غیرقانونی آن زمان اتفاق افتاده است. ویدئو‌هایی که داشتنشان جرم بود و نگهداری آن در مغازه‌ها حتی موجب به‌آتش کشیده شدن آن مغازه توسط برخی گروه‌های تندرو بود. اما در سال ۷۲ علی لایجانی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی از رفع ممنوعیت ویدئو خبر داد و این خبر آغازی بود بر پایان ممنوعیت ویدئو در کشور.

آستین کوتاه

در اوایل انقلاب پوشیدن لباس آستین‌کوتاه برای آقایان ممنوع بود. دلیل این ممنوعیت نیز خیلی مشخص نبود. اما تنها اطلاعاتی که از این قانون در دست بود، جلوگیری از تهاجم فرهنگی و رعایت حجاب آقایان بود. البته که در سال ۹۷ شنیده‌ها خبر از اعمال دوباره‌ی این ممنوعیت برای رانندگان تاکسی استان قزوین می‌داد. حتی طبق شنیده‌ها، در دهه‌ی ۶۰ اگر کسی با لباس آستین کوتاه دیده می‌شد، دست‌های او را رنگ می‌کردند! البته که صحت این ماجرا ثابت نشده و صرفا یک نقل از جوانان آن دهه می‌باشد.

تمام چیزهای عجیبی که در ایران ممنوع بودند

شطرنج

شطرنج، در ردیف نرد بود، و به دلیل برد و باخت و شرط‌بندی ممنوع اعلام شد. تا این که پس از تشکیل المپیاد‌های ورزشی و برگزاری مسابقه‌های قاره‌ای و بین المللی شطرنج، از آن جا که فکر و اندیشه و تدبیر در آن نقش اساسی داشت از نرد جدا شد و در ردیف برنامه‌های ورزشی قرار گرفت.

حمل ساز

در دهه‌ی شصت وخامت اوضاع فعلی را چندین برابر کنید حساب کار دستتان می‌آید. در کل هرنوع فعالیتی در زمینه‌ی موسیقی مشکل داشت. حمل یک ساز در سطح شهر از حمل مواد مخدر سخت‌تر بود. در آن زمان حتی نگهداری ساز در منزل شخصی ممنوع بوده و اگر کسی قصد نگهداری داشته، باید از وزارت ارشاد مجوز می‌گرفته است. در تصویر زیر نمونه‌ای از این مجوزها و همچنین تابلوهای ممنوعیت ساز در اماکن عمومی را ببینید.

تمام چیزهای عجیبی که در ایران ممنوع بودند

تمام چیزهای عجیبی که در ایران ممنوع بودند

کراوات

در مورد حکم استفاده از کراوات و پاپیون در اسلام باید گفت دلیلی که صریحاً ناظر به ممنوعیت استفاده از چنین تزییناتی باشد وجود ندارد. اما برخی فقها با این برداشت که کراوات و پاپیون، لباس ویژه کفار بوده وشکل ظاهری آن نماد صلیب می‌باشد و مسلمانان نباید خود را شبیه کفار کنند، استفاده از این تزیینات را مصداقی برای تشبیه به کفار دانسته و به همین دلیل آن‌را ممنوع اعلام کرده‌اند. اما بعد از سال‌ها ممنوعیت، برای اولین بار تصویر کیروش با کروات در یکی از مسابقه‌های فوتبال از تلویزیون پخش شد.

تمام چیزهای عجیبی که در ایران ممنوع بودند

پخش مسابقات کشتی

در دهه‌ی ۶۰ پخش مسابقات کشتی از تلویزیون به دلیل لباس جذبی که کشتی‌گیران به‌تن داشتند کاملا به‌صورت غیرواضح پخش میشد. همچنین پخش برخی از مسابقات ورزشی همچون: بوکس، بیلیارد، زیبایی اندام، اتومبیل رانی و... بدون هیج دلیل خاصی ممنوع بود. البته در زمان حال ممنوعیت‌هایی مانند پخش مسابقات کشتی برداشته شده است، اما برخی رشته ‌های ورزشی ممنوعیت پخش مسابقاتشان همچنان به قوت خود باقی است.

تمام چیزهای عجیبی که در ایران ممنوع بودند

ممنوعیت تصویر زنان در سردر سینما‌ها

هیچ فیلمی اجازه نداشت در سردر سینماها از تصویر درشت قهرمان فیلم و یا هر گونه تصویری از زن های هنرپیشه استفاده کند چون تصویر درشت مرد یعنی قهرمان سازی و معرفی بازیگر زن فیلم، نوعی استفاده ابزاری از زن تلقی می شد و بر همین اساس، هنرپیشه ها و مجریان از زشت ترین افراد انتخاب می شدند!

تمام چیزهای عجیبی که در ایران ممنوع بودند

ممنوعیت سگ

قوانینی در رابطه با حضور سگ در اماکن عمومی در ایران وجود ندارد، اما مقام‌های ایران اعلام کرده‌اند حضور سگ در اماکن عمومی در ایران ممنوع است و این شامل گرداندن سگ در کوچه و خیابان، پارک، خودرو و ... هم می‌شود که این مورد عملاً امکان گرفتن خدمات دامپزشکی برای سگ‌ها را غیر ممکن می‌کند. گاهی در برخورد با فردی که این قانون را زیرپا گذاشته است اعمال قانونی صورت می‌گیرد که بسته به شرایط متفاوت است، می‌تواند بردن حیوان باشد یا اعمال جریمه‌ی نقدی. همچنین واردات غذای سگ و گربه از سال ۱۳۹۸ در ایران ممنوع شده است.

تمام چیزهای عجیبی که در ایران ممنوع بودند

ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاه‌ها

ورود زنان به ورزشگاه‌ها برای تماشای فوتبال ممنوع است و همچنان این ممنوعیت برطرف نشده است. داورزنی در مورد علت ممنوعیت ورود بانوان به ورزشگاه گفت: خانم‌ها سال‌های ۲۰۱۰ به ورزشگاه می‌رفتند و مشکلی نبود، ولی در سال ۲۰۱۲ در بازی ایران و ژاپن که به میزبانی ایران انجام گرفت نرده‌ها شکسته شد و ازدحام جمعیت بوجود آمد. آن موقع اصلا چند نفر ماموریت داشتند که از راهرو‌ها عکس بگیرند.

این عکس‌ها آلبوم شد و به آیات عظام داده شد و از آن به بعد گفتند ممنوع است. بعد‌ها آلبومی به ما دادند که خانم‌ها کاکل‌شان بیرون است، مانتوی‌شان تنگ است یا غیره، اما ما هم آلبومی از خانم‌های محجبه تهیه کردیم که بدون مشکل در ورزشگاه حضور داشتند. اگر آن‌ها ۵۰ خانم را نشان دادند ما هزار خانم محجبه را نشان دادیم و بعد از آن رفته رفته شرایط بهتر شد. البته این موضوع تاکنون چندین بار مورد بازبینی قرار گرفته است اما تا به این لحظه قانونی تغییر نکرده است.

تمام چیزهای عجیبی که در ایران ممنوع بودند

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 مرداد 1399برچسب:تمام چیزهای عجیبی که در ایران ممنوع بودند, ساعت 15:43 توسط آزاده یاسینی


این جزیره مرموز مخفیگاه مفسدان اقتصادی است

در جلسه امروز دادگاه طبری، نماینده دادستان از رازی پرده برداشت که شاید برای بسیاری جالب باشد. او گفت:«بسیاری از مفسدان اقتصادی که از کشور فرار می‌کنند در یکی از کشورها یک جزیره به نام سنت کیتس می‌روند و از آنجا برای خود و خانواده خود تابعیت می‌گیرند.» البته توضیح داد «نیاز آذری» یکی از متهمان پرونده طبری و خانواده‌اش در کانادا هستند و خود او به صورت زمینی و غیرقانونی از تبریز و مرز بازرگان از کشور خارج شده است.

اما این جزیره رویایی که مفسدان ایرانی را به خود جلب می‌کند کجاست؟ سَنت کیتْس و نِویس کشوری است جزیره‌ای در دریای کارائیب، غرب آنتیگوا و باربودا و شرق جزایر ویرجین آمریکا و با جمعیتی حدود ۵۲٬۰۰۰ نفر. پایتخت آن باستر است. حکومت آن پادشاهی و زبان رسمی آن انگلیسی است. اگر روی نقشه ببینید این کشور در جنوب شرقی جزایر هاییتی و کوبا قرار گرفته است.

مفسدان اقتصادی به این جزیره مرموز فرار می‌کنند

این کشور از سدهٔ ۱۷ از مستعمرات بریتانیا به‌شمار می‌رفت در سال ۱۶۲۳ انگلیسی‌ها وارد آنجا شدند و تا زمان کسب استقلال در سال ۱۹۸۳ به حکومت در این مستعمره مشغول بودند. سنت کیتس و نویس در ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۳ بریتانیا اعلام استقلال کرد.

مفسدان اقتصادی به این جزیره مرموز فرار می‌کنند

پایتخت این کشور شهر باسه‌تر ۱۵۵۰۰ نفر جمعیت دارد. مساحت سنت کیتس ۲۶۱ کیلومتر مربع (حدودا یک سوم مساحت شهر تهران) و جمعیت آن ۵۲٬۰۰۰ نفر (به اندازه باقرشهر تهران، یا مثلا شوش یا میبد) است. این کشور از دو جزیرهٔ کوچک تشکیل شده که در دریای کارائیب قرار گرفته‌اند.

تنها شهر مهم سنت کیتس، چارلز تاون با ۱۵۰۰ نفر جمیعت است.

مفسدان اقتصادی به این جزیره مرموز فرار می‌کنند

برای سرمایه‌گذاری و اخذ پاسپورت سنت کیس به دست‌کم 250 تا سیصد هزار دلار (5 تا 6 میلیارد تومان) نیاز است. با پاسپورت سنت کیس امکان تردد به 130کشور جهان شامل کشورهای شینگن، بریتانیا، استرالیا و... وجود دارد و دارنده پاسپورت می‌تواند تقاضای ویزای مولتی 10ساله آمریکا کند که برای ایرانی‌ها جذابیت بسیاری دارد. نکته آخر هم این که به دلیل ارائه مدارک جعلی و فشار آمریکا، در سال‌های اخیر صدور پاسپورت سنت کیس برای ایرانی‌ها تقریبا ناممکن شده است.


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ

 و درود خدا بر او، فرمود: چيز اندک که با اشتياق تداوم يابد، بهتر از فراوانی است که رنج آور باشد. 
(علمی)
 
 
 
 

وَ قَالَ ع: إِذَا كَانَ فِي رَجُلٍ خَلَّةٌ رَائِقَةٌ فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا
 
و درود خدا بر او، فرمود: اگر در کسی خصلتی شگفت ديديد، همانند آن را نيز انتظار کشيد.
(اخلاقی) 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 15 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند علمی,مال اندک,مال رنج آور,خصلتی شگفت, ساعت 15:12 توسط آزاده یاسینی


شعر

ﻣﻮﺳﯽ ‏ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ‏« ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ »
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ ‏« ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ »

ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺳﻌﺪﯼ:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ 

ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺣﺎﻓﻆ:
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ 

ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﻮﻻﻧﺎ:
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ

ﺳﻪ ﺑﯿﺖ ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﻣﺜﻞ ﺳﻌﺪﯼ، ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ
ﻣﺜﻞ ﺣﺎﻓﻆ، ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﻣﺜﻞ ﻣﻮﻻﻧﺎ، ﻋﺎﺭﻓﺎﻧﻪ

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 13 مرداد 1399برچسب:شعر,حضرت موسی,حافظ,سعدی,مولانا, ساعت 20:16 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ

و درود خدا بر او، فرمود: هيچ شهری برای تو از شهر ديگر بهتر نيست، بهترين شهرها آن است که پذيرای تو باشد.
(اجتماعی) 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع وَ قَدْ جَاءَهُ نَعْيُ الْأَشْتَرِ رَحِمَهُ اللَّهُ- مَالِكٌ وَ مَا مَالِكٌ وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ جَبَلًا لَكَانَ فِنْداً- وَ لَوْ كَانَ حَجَراً لَكَانَ صَلْداً- لَا يَرْتَقِيهِ الْحَافِرُ وَ لَا يُوفِي عَلَيْهِ الطَّائِرُ قال الرضي- و الفند المنفرد من الجبال

 

و درود خدا بر او، فرمود: (وقتی خبر شهادت مالک اشتر که رحمت خدا بر او باد، به امام رسيد فرمود) مالک چه مالکی به خدا اگر کوه بود، کوهی که در سرفرازی يگانه بود، و اگر سنگ بود، سنگی سخت و محکم بود، که هيچ رونده‌ای به اوج قلّه او نمی‌رسيد، و هيچ برنده‌ای بر فراز آن پرواز نمی‌کرد 
(فند. کوهی است از ديگر کوه‌ها ممتاز و جدا افتاده باشد)
(اخلاقی) 

 

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 13 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,بهترین شهر,مالک اشتر,شهادت,کوه فند,سنگ, ساعت 17:54 توسط آزاده یاسینی


بهترین سریال‌های ایرانی از نظر کاربران imdb

 در بررسی سریال‌های ایرانی محصولاتی با تعداد آرای بسیار کم و امتیاز بالا هستند که نمی‌شد این امتیاز را جدی گرفت و این رتبه‌بندی در مورد سریال‌هایی صورت گرفته که یک مشارکت حداقلی از مخاطبان برای رای دادن به آنها وجود داشته است. در این فهرست بیشترین رای به سریال «شهرزاد» با بیش از پنج هزار رای و «شب‌های برره» با چهار هزار هشتصد رای داده شده و سریال «هزار دستان» با امتیاز ۸،۷ بهترین سریال ایرانی از نظر کاربران imdb و «دایی جان ناپلیٔون»، «کلاه قرمزی۹۰»، «شب‌های برره»، «روزی روزگاری»، «کلاه قرمزی ۸۸»، «شهرزاد»، «امام علی (ع)»، «مدار صفر درجه» و «در چشم باد» به ترتیب ده سریال برتر ایرانی از نکاه کاربران این سایت هستند.

هزار دستان 

«هزاردستان» سریالی تاریخی با مایه‌های سیاسی و اجتماعی به کارگردانی علی حاتمی است که تولید آن هشت سال طول کشید.سریال «هزار دستان» به داستان زندگی رضا خوشنویس که شخصیتی تخیلی مبتنی بر شخصیتی تاریخی به‌ نام کریم دواتگر است، می‌پردازد. فیلم از دو بخش اصلی تشکیل شده‌ است؛ بخش اول به داستان رضا تفنگچی می‌پردازد که دوران احمدشاه و آغاز حکومت رضا شاه را تصویر می‌کند و بخش دوم در مورد زندگی رضا خوشنویس است که در دوران پایانی حکومت رضا شاه و آغاز حکومت محمدرضا شاه می‌گذرد. این سریال ، در سال ۱۳۹۷ به فهرست ملی حافظه جهانی یونسکو اضافه شد.

بهترین سریال‌های ایرانی از نظر کاربران imdb

این مجموعه کلکسیونی از بهترین بازیگران ایرانی از جمله جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، داود رشیدی، علی نصیریان و محمدعلی کشاورز را در خود جای داده که با هدایت علی حاتمی، یکی از ماندگارترین سریال‌های تاریخی تلویزیون ایران را رقم زده است.


دایی‌جان ناپلئون

«دایی‌جان ناپلئون» محصول سال ۱۳۵۵ است این مجموعه تلویزیونی بر اساس رمانی به همین نام اثر نویسنده طنزپرداز معاصر ایرانی ایرج پزشک‌زاد تهیه و توسط ناصر تقوایی کارگردانی و تولید شد.

بهترین سریال‌های ایرانی از نظر کاربران imdb

زمینه تاریخی رمان فکاهی دایی جان ناپلئون به سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، یعنی زمان تغییرات بنیادین ساختار‌های سیاسی و اجتماعی کشور می‌پردازد. این رمان داستان خانواده‌ای اشرافی را بازگو می‌کند که هریک از اعضای آن در جهت حفظ امتیاز‌هایی که دوران آن‌ها سپری شده است، بیهوده تلاش می‌کند.   


کلاه قرمزی 

سریال «کلاه قرمزی» به کارگردانی ایرج طهماسب از مجموعه‌های پرطرفدار و یادآور خاطراتی خوش است. کلاه قرمزی پسری بازیگوش و خوش قلب است که برای انجام ندادن هر کاری بهانه‌های جالبی می‌آورد.

بهترین سریال‌های ایرانی از نظر کاربران imdb

در این سریال حمید جبلی، ایرج طهماسب، محمدرضا هدایتی، بهادر مالکی، محمد بحرانی، نگار استخر، کاظم سیاحی، علی سرابی، هوتن شکیبا، محمد لقمانیان به هنرمندی پرداخته‌اند.


شب‌های برره

«شب‌های برره» مجموعه تلویزیونی  به کارگردانی مهران مدیری است. «شب‌های برره در هر قسمت داستانی مستقل را نقل می‌کرد که در روستای خیالی برره و در میان اهالی این روستا اتفاق می‌افتاد. برخی از اصطلاحات و کلمات و افعال ساخته شده توسط نویسندگان خالق روستای برره تا چندین سال در زبان غیررسمی کشور کاربرد داشت.

بهترین سریال‌های ایرانی از نظر کاربران imdb

مهران مدیری، سیامک انصاری، رضا شفیعی جم، شقایق دهقان، بهنوش بختیاری، هادی کاظمی و... بازیگران این مجموعه تلویزیونی بودند.


روزی روزگاری

«روزی روزگاری» مجموعه‌ای تلویزیونی به کارگردانی و نویسندگی امرالله احمدجو است که در ۱۳۷۰–۱۳۷۱ از شبکه یک تلویزیون پخش شد. داستان این سریال دربارهٔ راهزنی معروف به نام مرادبیگ است که طی نزاعی با گروه راهزن دیگری مجروح شده و توسط خانواده روستایی از مرگ نجات پیدا کرده و طی زندگی با این روستاییان تحولاتی عمیق در زندگی او رخ می‌دهد.

بهترین سریال‌های ایرانی از نظر کاربران imdb

خسرو شکیبایی، ژاله علو، جمشید لایق، گوهرخیراندیش، پرویز پورحسینی، محمود جعفری، محمد فیلی و... از جمله بازیگران این سریال بودند.


شهرزاد 

روایت عاشقانه‌ای در روز‌های پرتپش تهران ۱۳۳۲ است که با کودتای سیاه آغاز می‌شود و با اثر حوادث کودتا بر زندگی شخصیت ها، اوج می‌گیرد. در تهران سال‌های پس از کودتا که چهره شهر، رنگ خشونت و دسیسه به خود گرفته، عشقی شکوفا می‌شود میان دو جوان به نام‌های شهرزاد و فرهاد. عشقی که فرجامش متصل به حوادث ایام می‌شود و عشاق قصه در موقعیت دشواری قرار می‌گیرند که آینده شان را دگرگون می‌کند .

بهترین سریال‌های ایرانی از نظر کاربران imdb

کارگردان این سریال حسن فتحی و تهیه‌کننده آن محمد امامی است. پخش این سریال به صورت هفتگی از طریق مراکز عرضه فیلم سراسر کشور انجام شد. سریال «شهرزاد» را می‌توان پرفروش‌ترین و پرمخاطب‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی دانست. علی نصیریان،  ترانه علیدوستی، شهاب حسینی، مصطفی زمانی و پریناز ایزدیار بازیگران نقش‌های اصلی این مجموعه هستند.


امام علی (ع)

مجموعه تلویزیونی «امام علی (ع) » تولید ۱۳۷۰-۱۳۷۵ است. داوود میرباقری نویسنده و کارگردان این مجموعه پرطرفدار تلویزیونی بود. داستان این سریال از اواخر دورهٔ خلافت عثمان بن عفان شروع و تا پنج سال انتهایی و دوران خلافت و زندگی علی بن ابی‌طالب می‌پردازد.

بهترین سریال‌های ایرانی از نظر کاربران imdb

داریوش ارجمند، مهدی فتحی، بهزاد فراهانی و محمدرضا شریفی‌نیا از جمله بازیگران تیم پرجمعیت این سریال هستند که در این سریال خاطره ماندگاری از خود بر جای گذاشتند.


مدار صفر درجه

«مدار صفر درجه» به کارگردانی حسن فتحی که چندین بار از شبکه‌های مختلف تلویزیون پخش شده، این مجموعه تاریخی برای اولین بار سال ۸۶ در قالب ۳۰ قسمت به روی آنتن شبکه یک سیما رفت.شهاب حسینی، رویا تیموریان، آتنه فقیه نصیری، لعیا زنگنه، ایرج راد، مسعود رایگان و پیام دهکردی از جمله بازیگرانی هستند در این سریال ایفای نقش کردند.

بهترین سریال‌های ایرانی از نظر کاربران imdb

داستان سریال «مدار صفر درجه» به پیش از شهریور ۱۳۲۰ باز می‌گردد و ماجرای سفر دانشجویی ایرانی به نام حبیب پارسا به فرانسه برای تحصیل در رشته‌ی فلسفه در دانشگاه پاریس را نشان می‌دهد که در پژوهشی با دختری یهودی به نام "سارا استروک" همکار می‌کند. اما این پژوهش باعث تغییر در مسیر زندگی این دو جوان  می‌شود. ماجرا بر بستر جنگ جهانی دوم و شکل گرفتن صهیونیزم  و تسلط تدریجی بر فلسطین می‌گذرد.


در چشم باد

مجموعه تلویزیونی «در چشم باد» به تهیه کنندگی مسعود جعفری‌جوزانی و عباس اکبری در ۴۴ قسمت ۵۰ دقیقه‌ای برای پخش از شبکه اول سیما تهیه و تولید شد. فیلمنامه این سریال که در زمره سریال‌های «الف» سیما به شمار می‌رود، توسط «مسعود جعفری جوزانی» در مدت دوسال نوشته  شده است.

بهترین سریال‌های ایرانی از نظر کاربران imdb

سریال تاریخی «در چشم باد»، وقایع سیاسی و اجتماعی سه دوره از تاریخ در سال‌های ۱۳۰۰، ۱۳۲۰ و ۱۳۶۰ را بررسی می‌کند که دوره اول پایان دوره قاجار و دورهٔ پهلوی، دوره دوم جنگ جهانی دوم و دوره سوم یک دوره زمانی خاص در بعد از انقلاب اسلامی ایران را که دوره فتح خرمشهر است، در بر می‌گیرد.

در این پروژه که «حسین علیزاده» موسیقی آن را ساخته، بازیگرانی چون، پارسا پیروزفر، اکبر عبدی، کامبیز دیرباز، سعید نیک‌پور، سحر جعفری جوزانی، فریبا متخصص، لاله اسکندری، ستاره صفرآوه، رضا شفیعی جم، فخرالدین صدیق شریف، جهانگیر الماسی، محمود پاک نیت، مصطفی زمانی، محمدرضا هدایتی، هومن سیدی و… ایفای نقش کرده‌اند.

منبع: سینمادیلی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ

 و درود خدا بر او، فرمود: خواب ديدن‌ها چه بسا تصميم‌های روز را نقش بر آب کرده است.
(علمی)
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع: الْوِلَايَاتُ مَضَامِيرُ الرِّجَالِ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: فرمانروايی، ميدان مسابقه مردان است.
(سياسی)

 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 12 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند علمی,پند سیاسی,خواب دیدن,تصمیم,فرمانروا,مسابقه مردان, ساعت 14:44 توسط آزاده یاسینی


این کجا و آن کجا! (۲)

 در این مطلب مجموعه‌ای از عکس‌های جالب و قابل تامل که مفهوم واقعی تفاوت هستند را تماشا کنید.

این کجا و آن کجا! (۲)

این کجا و آن کجا! (۲)

این کجا و آن کجا! (۲)

این کجا و آن کجا! (۲)

این کجا و آن کجا! (۲)

این کجا و آن کجا! (۲)

این کجا و آن کجا! (۲)

این کجا و آن کجا! (۲)

این کجا و آن کجا! (۲)

این کجا و آن کجا! (۲)

منبع: صفحه اینستاگرام ugurgallen

+ نوشته شده در شنبه 11 مرداد 1399برچسب:این کجا و آن کجا,عکس, ساعت 21:45 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا


و درود خدا بر او، فرمود: مردم دشمن آنند که نمی‌دانند.
(علمی، اجتماعی)
 




وَ قَالَ ع: الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ- 
وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي- فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ

و درود خدا بر او، فرمود: زهد بين دو کلمه از قرآن است، که خدای سبحان فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد، و به آنچه به شما رسيده شادمان مباشيد» کسی که بر گذشته افسوس نخورد، و به آينده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعايت کرده است.
(اعتقادی، اخلاقی) 

 

 

+ نوشته شده در شنبه 11 مرداد 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اعتقادی,علمی,اجتماعی,دشمن,زهد,حسرت,از دست رفته,شادی,, ساعت 21:40 توسط آزاده یاسینی


داستان ۵ مار منحصربه‌فرد ایران

  بسیاری از گونه‌های جانوری کشورمان، برای مردم عادی ناشناخته هستند. چند وقتی است که فیلمی از شکار یک افعی دم‌عنکبوتی در شبکه‌های مجازی دست به دست می‌شود و بسیاری از خود می‌پرسند که آیا واقعا این حیوان عجیب در کشور ما زیست می‌کند؟ در ادامه تلاش کرده‌ایم ضمن گفتگو با دو خزنده‌شناس، با بخشی از شگفتی‌ها و جذابیت‌های مار‌های ایران آشنا شویم. آنچه در ادامه می‌خوانید، شرح مختصری بر حیات و ویژگی‌های زیستی چندگونه از منحصربه‌فردترین مار‌های ایران است.

افعی لطیفی، کشنده و ارتفاع‌پسند

داستان ۵ مار منحصربه‌فرد ایران

افعی کوهستانی لطیفی (Latifi’s Viper، Montivipera latifii) که از آن با عنوان افعی دماوندی هم نام برده می‌شود، از خزندگان بومی کشور ماست که اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) آن را یک گونه در معرض خطر انقراض معرفی کرده است.

سم این مار بسیار قوی است و کشندگی آن جزو بالاترین‌ها در ایران است. اما موجودی بسیار بی‌آزار است و در ارتفاعات خیلی بالا حدود ۳۲۰۰ متر از سطح دریا و نواحی سرد یافت می‌شود. یعنی می‌توان گفت که جزو معدود مار‌های ایران است که زیستگاهش تا این ارتفاع می‌رسد.


یله‌مار؛ ماری که جفتش انتقام می‌گیرد

داستان ۵ مار منحصربه‌فرد ایران

همان‌طور که می‌دانید مار‌ها اغلب زندگی انفرادی دارند و تمایلی هم به زندگی گروهی ندارند. اما در میان مارها، یله مار (Easten Montpellier Snake، Malpolon insignitus) استثنا است. یله‌مار‌ها یک نر غالب دارند و این نر، ماده‌ای را در فصل تولیدمثل انتخاب می‌کند.

داستان‌هایی مانند این‌که جفت مار از شما انتقام می‌گیرد اشتباه است. اما این خصلت تنها در یله‌مار دیده می‌شود، زیرا نر غالب از ماده‌ای که انتخاب کرده، مراقبت می‌کند؛ ضمن این‌که نر غالب چند نر دیگر در اطراف خود دارد که آن نر‌ها فرمانبر از این نر غالب هستند. نر‌های فرمانبر آن‌هایی هستند که زورشان به نر غالب نمی‌رسد، ولی در گروه نر غالب هستند و در نزدیکی نر غالب زندگی می‌کنند. در نتیجه اگر نر غالب بخواهد با نر دیگری درگیر شود، نر‌های فرمانبر به نر غالب کمک می‌کنند. این مساله حتی در مورد درگیری با انسان‌ها هم صدق می‌کند.

یکی دیگر از ویژگی‌های این مار که با بقیه مار‌ها بسیار تفاوت دارد، این است که نه‌تنها ماده خودش بلکه حتی نر‌های فرمانبر خودش را هم علامت‌گذاری می‌کند. این کار از طریق ترشح یک نوع فرومون از غدد بینی انجام می‌شود تا گروهش با بقیه یله‌مار‌ها قاطی نشوند!


مار‌های کوتوله، با گونه‌های متنوع

داستان ۵ مار منحصربه‌فرد ایران

مار‌های کوتوله همان‌طور که از نامشان برمی‌آید، غالبا جثه کوچکی دارند. از ویژگی‌های جالب در میان مار‌های کوتوله‌جنس Eirenis این است که این مار‌ها اندازه‌شان غالبا نیم‌متر یا حتی کمتر است. تحقیقات نشان می‌دهد این مار‌ها از مار‌های درشت‌جثه‌جنس Dolichophis که به آن‌ها مار شلاقی هم گفته می‌شود، تکامل یافته‌اند؛ یعنی مار‌هایی که اندازه‌شان غالبا بالای یک متر تا یک و نیم متر است، در طول تکامل کوچک شده و مار‌های کوتوله از آن‌ها مشتق شده‌اند.

دلیل این مسأله هنوز به‌درستی مشخص نیست، اما فرضیه‌ای وجود دارد که می‌گوید بسته شدن دریای تتیس در اوایل دوره زمین‌شناسی میوسن احتمالا زیستگاه‌های جدیدی را برای خزندگان به وجود آورد و در رقابت برای اشغال‌کردن هرچه بیشتر زیستگاه‌های جدید بود که مار‌های کوتوله تکامل یافتند.


افعی دم‌عنکبوتی، شکارچی حیله‌گر

داستان ۵ مار منحصربه‌فرد ایران

افعی دم‌عنکبوتی (Spider-tailed Honed Viper، Pseudocerastes urarachnoides) از منحصربه‌فردترین گونه‌های خزنده بومی کشور ما ایران است که به دلیل مطالعات بسیار اندکی که روی آن انجام شده، هنوز با عدم قطعیت‌های زیادی مواجه است.

در مورد ویژگی‌های زیستی این مار خیلی کم مطالعه شده، اما احتمالا تخم‌گذار است. با وجود این‌که پراکنش آن در جهان تنها در ایران است، اما هنوز تولیدمثل آن در ایران مطالعه نشده است؛ بنابراین آنچه در این‌جا به آن اشاره می‌کنیم، صرفا براساس دانسته‌های ما تاکنون است. حال آن‌که شاید بعد‌ها ویژگی‌های خیلی جذاب‌تری هم از این مار برای جهانیان معرفی و شناخته شود. یکی از ویژگی‌های جالب این مار نحوه شکار پرندگان است.

البته این گونه از جوندگان کوچک و احتمالا مارمولک‌ها هم تغذیه می‌کند. این افعی ابتدا بی‌حرکت در محلی می‌ماند و با حرکت آرام دم عنکبوت‌مانند خود، منتظر طعمه می‌ماند. برجستگی تخم‌مرغی شکل انتهای دم و فلس‌های کشیده روی دم این گونه در حال حرکت، ظاهری شبیه عنکبوت دارد. وقتی پرنده‌ای برای شکار این عنکبوت دروغین به دم افعی نزدیک می‌شود، بلافاصله نیش زده می‌شود.


افعی شاخ‌دار عربی؛ با توانایی استتار بالا

داستان ۵ مار منحصربه‌فرد ایران

افعی شاخ‌دار عربی (Gasperettii’s Honed Viper، Cerastes gasperettii) یک گونه منحصربه‌فرد دیگر است که در بخش خیلی محدودی از کشورمان زیست می‌کند. این افعی در مناطق بسیار گرمسیر کشور ما مانند اهواز (منطقه الباجی) در تپه‌های رملی و خاکی زیست می‌کند و پراکنش محدودی در کشورمان دارد.

این افعی از گونه‌هایی است که توانایی استتار بالایی دارد. رنگ شنی کاملا نخودی آن به استتارش کمک می‌کند. از سوی دیگر فرم پولک‌ها هم در پنهان شدن موثر است. پولک‌ها برجسته‌اند و دو نوار از کنار بینی شروع و در امتداد صورت روی گونه امتداد دارد و از بالا مثل دو خط روی سر جلوه می‌کند. لکه‌های روی بدنش زیگزاگ کامل نیست، اما لکه‌لکه است. در حالت استتار مردمک چشم مار و بخشی از شاخ از ماسه بیرون است که جلوه‌ای متفاوت دارد. این مار شبگرد است و به خاطر گرمای هوا در روز دیده نمی‌شود.


دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

 ۱۰۶ سال پیش و دقیقا در چنین روزی یعنی ۲۸ جولای ۱۹۱۴، اتریش و مجارستان به صربستان اعلان جنگ کردند و این جنگ باعث به راه افتادن جنگی عالمگیر شد. جنگی که نزدیک به ۴ سال طول کشید و علاوه بر جنگ‌جهانی اول، آن را جنگ بزرگ و جنگی برای پایان همه جنگ‌ها نامیدند. جالب است که بدانید جنگ جهانی اول بین نزدیک به ۴۰ کشور اتفاق افتاد و نزدیک به ۸۰۰ میلیون شهروند کره خاکی در سراسر جهان این جنگ را تجربه کردند که در آن زمان نیمی از جمعیت انسانی کره‌زمین را تشکیل می‌دادند.

در این جنگ نزدیک به ۳/۱ میلیارد گلوله توپ شلیک شد و بیش از ۱۰ میلیون نظامی هم کشته شدند. اگرچه هیچ یک از موسسه‌های رسمی تعداد دقیق تلفات غیرنظامیان در جنگ جهانی اول را ثبت نکردند، اما محققان می‌گویند که بیش از ۱۳ میلیون نفر از غیرنظامیان هم به طور مستقیم یا غیرمستقیم در اثر جنگ‌جهانی اول جان خود را از دست دادند.

در پرونده امروز زندگی‌سلام و در سالروز آغاز جنگ‌جهانی اول، به سراغ ترسناک‌ترین و تامل‌برانگیزترین عکس‌هایی رفتیم که از این دوره تاریخی به یادگار مانده است. پر واضح است به دلیل کمبود وسایل ثبت تصاویر و ضبط صوت در آن برهه، از مستندات جنگ‌جهانی اول و حتی به دنبال آن جنگ‌جهانی دوم، آثار زیادی موجود نیست، اما عکس‌هایی که در ادامه خواهید دید، جزو فراموش‌نشدنی‌ترین تصاویر جنگ جهانی اول هستند.

۲ و نیم میلیون بمب و یک جنگل مرده

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

«پاسچندال» یکی از خشونت‌بارترین نبرد‌ها در طول جنگ‌جهانی اول بود که در بلژیک رخ داد. در این نبرد ائتلاف متفقین جنگ سختی را در مقابل آلمان انجام داد. این نبرد سه ماه طول کشید و بسیاری از سربازان در میان آوار گل و لای مفقود شدند. تصاویر سیاه و سفیدی که بعد از این اتفاق تلخ ثبت شده، پیامد‌های نبرد پاسچندال را بر محیط اطراف به نمایش می‌گذارد. پس‌زمینه‌ای که در این عکس می‌بینید، روزی یک جنگل بی‌انت‌ها با وجود انبوهی از درختان متفاوت بوده است. البته امروز این جنگل به مکانی شبیه به سیاره دیگر و خالی از سکنه تبدیل شده است.

حوادث نبرد پاسچندال بین جولای تا نوامبر سال ۱۹۱۷ روی داد و به گل‌و‌لای هولناک، ویرانی و تعداد وحشتناک قربانیان که نیم میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تن برآورد شده است، معروف است. همچنین در این نبرد ۵/۴ میلیون بمب توپخانه‌ای پرتاب شد تا جایی که محیط طبیعی منطقه به طور کامل از بین رفت، به علاوه بارش انبوه باران همراه با شلیک‌های دایمی، زمین را به باتلاق گِل‌آلودی عمیق تبدیل کرد و بسیاری از مردم در این باتلاق‌های عمیق فرو رفتند و مردند و مرگ در این زمین جهنمی، یکی از ترسناک‌ترین مرگ‌های تاریخ توصیف شده است.


مقابله با توپ‌های جنگی به کمک زره‌های ۷۰ کیلوگرمی

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

در آغاز سال ۱۹۱۴، ارتش اروپایی که با تجهیزات و تجربه قرن نوزدهمی خود وارد جنگ شده بود، آمادگی کامل برای به راه انداختن یک کشتار خوفناک را در آغازین سال‌های این دوره از تاریخ داشت. اروپاییان که از جنگ‌افزار‌های قرن پیش رهایی یافته و به تجهیزات جدید دست یافته بودند، بعید نبود که چنین کشتاری را راه بیندازند؛ بنابراین خیلی زود سربازان پیاده نظام دریافتند که برای محافظت از خود در برابر حملات سنگین توپخانه‌ها به ابزار‌های جدید نظامی نیاز دارند، ابزار‌هایی که با مواد اولیه ساده ساخته شود، ارزان باشد و البته تا حد امکان جان‌شان را حفظ کند.

باورش سخت است که یک سرباز بخواهد برای مقابله با توپ‌های شلیک شده توسط دشمن از یک زره استفاده کند، اما این اتفاق در جنگ‌جهانی اول افتاده است. عکسی که می‌بینید، سربازی مجهز به زره را نشان می‌دهد، فردی که انگار یک آدم مصنوعی است و از دنیایی دیگر آمده. این زره بیش از ۷۰ کیلوگرم وزن داشته و از یک صفحه در بخش سینه و یک کلاهخود تشکیل شده بوده است. گفته شده که این زره می‌توانسته جلوی برخی از خمپاره‌ها را بگیرد و مانع مرگ سرباز‌ها شود. البته به نظر می‌رسد این تشکیلات عجیب، تلاشی مایوسانه برای محافظت از سربازان در برابر ترس از مرگ وحشتناکی بود که اسلحه و توپ‌های جنگی در آغاز جنگ‌جهانی اول در جان سربازان ایجاد کرده بوده است.


خیلی تلخ مثل شوک جنگی

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

این عکس تامل‌برانگیز در سال ۱۹۱۶ میلادی گرفته شده و یک سرباز را نشان می‌دهد که از شوک ناشی از شلیک بمب رنج می‌برد. از خطوط چهره‌اش معلوم است که ترس و هول جنگ او را تا مرز جنون کشانده است. نگاه نافذ و لبخند عجیب او نشان‌دهنده جنونی است که در ابتدای جنگ جهانی اول بر سربازان تحمیل شده بود. اصطلاح شوک پرتاب بمب در دوران جنگ جهانی اول توسط خود سربازان ابداع شد و این شوک واکنشی به شدت گلوله‌های توپخانه‌ای وحشتناک بود که از تصور و ظرفیت انسان فراتر می‌رفت، این حملات به ویژه برای از بین بردن سنگر‌های دفاعی دشمن بسیار شدید اعمال می‌شد.

در طول نبرد سُم یا حمله سم جنگی، ارتش انگلیس تنها روز اول نبرد حدود ۲۵۰ هزار توپ شلیک کرد که صدای آن به وضوح از ۶۰۰ کیلومتر دورتر شنیده می‌شد. شوک جنگی به عنوان یک وضعیت پزشکی که در آن زمان برخی از سربازان را تحت تأثیر قرار داد، شناخته نشده بود و به جای تلاش برای معالجه آن‌ها، بسیاری از کسانی که مبتلا به شوک بودند، اعدام شدند، زیرا مقامات معتقد بودند آن چه از سوی سربازان رخ می‌دهد، حاصل ناجوانمردی و انجام ندادن وظیفه است. هرچند شمار دقیق آن‌ها نامعلوم است، برآورد می‌شود که پس از ابتلا به شوک چند صد سرباز اعدام شدند.


دیوار صورت‌های مصنوعی از زخمی‌های جنگ‌جهانی

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

این عکس یک چشم‌انداز زشت و ترسناک از حدود ۱۸ صورت گچی گرفته شده از چهره مردانی است که در جنگ‌جهانی جنگیده‌اند، صورت آن‌ها زخمی شده و نشان می‌دهد که آسیب‌ها باعث تغییر شکل جدی صورت آن‌ها شده است. شمار زیادی از تلفات این دوره تاریخی ناشی از سلاح‌های مدرنی بود که در جنگ جهانی اول مورد استفاده قرار گرفت، در آن زمان علم پزشکی به اندازه جنگ‌افزار‌ها پیشرفت نکرده بود و از پیشرفت لازم و کافی برای درمان سربازان عقب مانده بود. سربازان آسیب دیده علاوه بر رنج از دست دادن صورت با ترحم و نگاه‌های تحقیرآمیز مردم مواجه بودند و تلخی زندگی‌شان دو برابر بود.

در آن زمان جراحی پلاستیک و زیبایی صورت ابداع نشده بود، از این رو بیمارستان‌ها نگاه کردن به آیینه را برای این افراد ممنوع کرده بودند. در این شرایط زنی به نام آنا کولمن که یک مجسمه ساز بود تصمیم گرفت به کمک این سربازان بیاید. او تمام عمر خود را صرف ساخت صورت گچی برای آسیب دیدگان جنگ جهانی اول کرد تا آسیب‌های چهره آنان را بپوشاند و به بازگشت آن‌ها به زندگی طبیعی کمک کند. ساخت هر صورت گچی، تقریباً یک ماه زمان می‌برد.

صاحب ماسک آن را با پوشیدن عینک‌های وصل شده به آن، روی صورت خود چِفت می‌کرد تا نیفتد و تا حد امکان طبیعی به نظر برسد. تلاش‌های زیادی به کار رفت تا مشخصات ماسک با چهره بیمار از جمله رنگ پوست و ساختار استخوانی صورت او مطابقت داشته باشد. این تلاش‌های پیشگامانه به پیشرفت چشمگیر پزشکی منجر شد که به معالجه زخم‌های شدیدی که سربازان در جنگ جهانی دوم متحمل شدند، کمک کرد.


مرگ، عاقبت درآوردن ماسک گازی

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

این روز‌ها تقریبا همه مردم دنیا برای مبتلا نشدن به کرونا از ماسک استفاده می‌کنند. در این بین، افراد زیادی هم هستند که از این کار خسته شده‌اند و آن را طاقت فرسا می‌دانند، مثلا می‌گویند که با زدن ماسک نفسم بالا نمی‌آید، دلم می‌گیرد و ...، اما سربازان در جنگ‌جهانی اول، نزدیک به چهار سال نه با این ماسک‌های پارچه‌ای که با ماسک‌های گازی روزگار گذراندند! این تصویر ترسناک گروهی از سربازان روسی را با ماسک‌های گازی که از مشخصات جنگ‌جهانی اول بود، نشان می‌دهد.

آن‌ها به دوربین عکاسی خیره شده‌اند، در حالی‌که ماسک‌های گازی برای محافظت در برابر حملات با سلاح‌های گاز سمی را به صورت‌شان زده‌اند. گاز سمی برای کشتن سربازانی بود که در سنگر‌های خود استتار شده بودند و تنها گاز بود که می‌توانست جان آن‌ها را بگیرد. اولین حمله گاز سمی ناگهانی بود و عواقب آن برای سربازانی که با کمترین محافظت در سنگر‌ها برای مواجهه با آن آماده نشده بودند، فاجعه بار و ویرانگر بود. به همین دلیل و بعد از آن اتفاق، بسیاری از سربازان در همه لحظات با ماسک در مناطق جنگی حاضر می‌شدند.

این را هم بدانید که در طول جنگ جهانی اول چندین گاز سمی مورد استفاده قرار گرفت، اما رایج‌ترین آن گاز خردل سمی بود که اولین بار در سال ۱۹۱۷ توسط آلمان به کار گرفته شد. این گاز سربازان را دچار صدمات وحشتناکی از جمله سوختگی در سطح پوست، خون ریزی داخلی و انسداد در مجاری تنفسی می‌کرد و هرکسی که در معرض این گاز قرار داشت، زندگی او به بدترین شکل ممکن پایان می‌یافت. چندین هفته قبل از آن که جان خود را از دست بدهد در جهنم واقعی زندگی می‌کرد.

از آن زمان بود که تقریبا و البته فورا همه کشور‌ها ماسک‌های ضد گاز خود را برای محافظت از سربازان و ساکنان کشور خود اجباری کردند، زیرا جنگ مسیر بسیار بدی را طی می‌کرد. نکته آخر این که، سربازان حاضر در این عکس خوش شانس بودند که ماسک سالم نصیبشان شده بود، وگرنه مثل ۵۶ هزار سرباز روسی دیگر در جریان حملات گاز مسموم به جبهه شرقی جنگ به دلیل خرابی ماسک‌ها جان می‌باختند!


یک جنگ، یک فیلم، یک کتاب

جنگ‌ها را می‌شود با روایت خشک و تاریخی شناخت یا از منظر‌های متفاوت به دنیای آن‌ها و پیامدهای‌شان نزدیک شد. در سالروز آغاز جنگ جهانی اول دو پیشنهاد داریم برای شما تا با این جنگ بیشتر آشنا شوید. یک کتاب و یک فیلم.

کتاب

درباره خاورمیانه بعد از جنگ جهانی اول

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

کتاب «صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد» نوشته دیوید فرامکین در سال ۱۹۸۹ منتشر شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. کتاب ضمن روایت زمینه‌های بروز جنگ جهانی اول و نقش خاص دو طرف در بروز این فاجعه، به فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکل گیری خاورمیانه جدید بعد از این جنگ می‌پردازد و پیامد‌های جنگ بر وجود تنش‌های دایمی در خاورمیانه و خیانت کشور‌های غربی به ویژه انگلستان را بررسی می‌کند.

این جنگ قرار بود موازنه قدرتی باشد که به همه جنگ‌ها پایان دهد، اما زمینه تنش‌های فراوانی تا امروز شده است. نقشه خاورمیانه پیش از جنگ جهانی اول تفاوت زیادی با امروز داشت و کشور‌های زیادی در این منطقه زیر پرچم امپراتوری پیر عثمانی بودند. در این کتاب اشتباهات امپراتوری عثمانی بررسی می‌شود. به نقش چرچیل لرد دریاداری بریتانیا در بروز جنگ اشاره می‌شود. مطالب جالبی دارد از گزارش‌های اشتباه سفارتخانه‌های بریتانیا که باعث تحلیل‌های غلط شد.

از اتحاد عجیب عثمانی و آلمانی و عواقبش می‌گوید. به نقش لورنس معروف عربستان می‌پردازد. در نهایت به خیانت‌های تلخ بریتانیا و فرانسه در شکل‌گیری خاورمیانه جدید و وجود تنش دایمی در این منطقه می‌رسد. مشکلاتی که سرمنشأ آن‌ها تقسیمات عجیبی بود که کشور‌های غربی به خاورمیانه تحمیل کردند. راستی اگر کتاب را پیدا نکردید یا امکان خروج از منزل را ندارید قیمت نسخه دیجیتال کتاب در نرم‌افزار طاقچه ۵۲ هزار تومان است.


فیلم

روایتی حماسی از جنگی سیاه

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

یکی از بهترین و جدیدترین آثار سینمایی درباره جنگ جهانی اول فیلم اکشن و حماسی «۱۹۱۷» اثر سام مندس معروف است. فیلم در بیان ویژگی قهرمانانه سربازان بریتانیایی اغراق زیادی دارد تا بتواند یک درام نفس‌گیر را ارائه کند. برداشت‌های بلند فیلم شگفت انگیز و بی‌نظیر هستند. فیلم که سال قبل اکران شد.

با بودجه ۹۰ میلیون دلاری تولید و حدود ۴۰۰ میلیون دلار فروش داشت و قصه دو سرباز انگلیسی است که باید با عبور از بین دشمن ماموریت دشوارشان یعنی رساندن پیام به گردانی ۱۶۰۰ نفره را انجام دهند، گردان که هیچ ارتباطی با مقر فرماندهی ندارد قرار است به قتلگاهی برود که در آن همه کشته می‌شوند. فیلم خط مقدم آلمان‌ها و انگلیسی‌ها و تفاوت‌های‌شان را به شکل جالبی نشان می‌دهد. ادوات آن زمان و پلشتی جنگ در فیلم به خوبی به تصویر درآمده است و مورد تحسین قرار گرفت.

منابع: factinate.com، theguardian.com، dailymail.co.uk، تابناک، فرارو

+ نوشته شده در چهار شنبه 8 مرداد 1399برچسب:دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده, ساعت 14:50 توسط آزاده یاسینی


کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

 با وجود تقریبا ۲۰۰ کشور در سطح جهان، شما باید خوره جغرافی باشید تا درباره همه این کشور‌ها شناخت و اطلاعات کافی داشته باشید، اما آشنایی با اسم همه آن‌ها و این‌که حداقل یک بار به گوش‌تان خورده باشد، انتظار غیرمعقولی به نظر نمی‌رسد! ۲۰۰ کشوری که هر کدامشان برای خودشان تاریخی پر فراز و نشیب، فرهنگ و آداب و رسومی خاص، جغرافیایی جذاب و زیبایی‌های طبیعی منحصر به فردی دارند که دانستن در باره آن‌ها می‌تواند برای ما جذاب و هیجان‌انگیز باشد.

کشور‌هایی که بعضی‌هایشان نه خیلی کوچک هستند و نه خیلی دورافتاده. مثلا یکی از همین کشور‌ها که در پرونده امروز با آن آشنا خواهید شد، در قلب اروپاست، اما یا اسمش را نشنیده‌اید یا اگر شنیده باشید، هیچ اطلاعاتی درباره کشورش ندارید! در این بین، بعضی از این کشور‌ها هم آن‌قدر دورافتاده هستند که رسیدن به آن‌ها بسیار دشوار است، اما کسانی که حس ماجراجویانه بالایی دارند و البته تعدادشان زیاد نیست، نمی‌توانند از زیبایی‌های بی‌نظیر و طبیعت بکر و منحصر به فرد این کشور‌ها صرف نظر کنند.

در پرونده امروز زندگی‌سلام سعی کرده‌ایم درباره تعدادی از کشور‌های ناشناخته جهان بگوییم، سرزمین‌هایی که برخی از آن‌ها طبق گزارش سال ۲۰۱۹ سازمان جهانی توریسم، گردشگر زیادی نداشته‌اند یا سرعت رشدشان برای جذب گردشگر فقط در چند سال اخیر زیاد بوده است. سرزمین‌هایی که ممکن است شما حتی از این که چنین کشور‌هایی در جهان وجود دارند، بی‌اطلاع باشید.

سان مارینو

دارای قدیمی‌ترین قانون اساسی جهان

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ اروپا

جمعیت: ۳۰ هزار نفر

کشور کوچک و کمتر شناخته شده سان مارینو تنها ۶۱ کیلومتر مربع مساحت دارد و با جمعیت ۳۰ هزار نفری‌اش، پنجمین کشور کوچک جهان است. سن مارینو نیز یکی از زیباترین نقاطی است که می‌توانید در اروپا ببینید. این کشور با وجود سه قلعه قرون وسطایی زیبا که بر بالای چشم انداز زیبایی از کوه تیتانو قرار ‏دارند، اولین کشور با حکومت جمهوری در جهان شناخته می‌شود.

قانون اساسی سان مارینو که در سال ۱۶۰۰ میلادی تدوین شده، قدیمی‌ترین قانون اساسی ملی در جهان است که هنوز هم اجرا می‌شود. قدم زدن در خیابان‌های سنگی و باریک پایتخت سان مارینو باعث می‌شود، احساس کنید یک قدم در تاریخ به عقب برگشته‌اید. یک واقعیت جالب دیگر درباره سان مارینو این است که تعداد وسایل نقلیه و همین‌طور تعداد جهانگردانی که هر سال به این کشور سفر می‌کنند، از جمعیت آن بیشتر است!


سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها

بهترین جزیره جهان برای ماه‌عسل

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ آمریکا

جمعیت: ۱۱۷ هزار نفر

سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها یک کشور جزیره‌ای کوچک در دریای کارائیب است که از بیش از ۳۲ جزیره کوچک خیره‌کننده تشکیل شده، اما جمعیت کشور فقط در ۹ جزیره از این جزایر ساکن هستند. سواحل سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها عمدتاً با سه نوع ماسه به رنگ‌های طلایی، سیاه و سفید پوشیده شده‌اند که از آن‌ها برای مقاصد صنعتی از جمله ساخت جاده نیز استفاده می‌شود. یکی از جزایر سنت‌وینسنت که ماستیک نام دارد، به طور خصوصی در اختیار کنسرسیومی از مالکان زمین است.

این کنسرسیوم جزیره را به مسافرانی که توانایی پرداخت اجاره بهایی بین ۲۰ تا ۱۰۰ هزار دلار در هفته داشته باشند، اجاره می‌دهد. در این کشور کوچک بیش از ۲۸ هزار و ۳۶۰ وسیله نقلیه (۲۵۸ دستگاه برای هر هزار نفر جمعیت) و بیش از ۸۲۹ کیلومتر جاده آسفالت شده (۰۰۱/۰ درصد از کل جاده‌های جهان) وجود دارد. جالب است بدانید که حداکثر سرعت مجاز در جاده‌های سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها، ۴۸ کیلومتر بر ساعت است. سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها به عنوان بهترین مکان برای مراسم عروسی و ماه عسل شناخته می‌شود. این کشور در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ جایزه جهانی بهترین جزیره ماه عسل سال را دریافت کرد.


نائورو

کشوری بدون پایتخت

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ اقیانوسیه

جمعیت: ۱۲ هزار نفر

جمهوری نائورو کوچک‌ترین کشور جزیره‌ای جهان است که در منطقه میکرونزی قاره اقیانوسیه قرار دارد. نائورو ۳۰ کیلومتر جاده و یک راه آهن ۵ کیلومتری و فقط دو هتل دارد. این کشور کوچک چاق‌ترین کشور جهان شناخته می‌شود، زیرا ۹۵ درصد از جمعیت ۱۰ هزار نفری آن درصدی از چاقی را دارا هستند. نائورو یکی از کشور‌های شناخته نشده‌ای است که کمترین میزان بازدیدگان کنندگان در جهان را در سال به خود اختصاص داده است.

به عنوان مثال در سال ۲۰۱۱ فقط ۲۰۰ گردشگر از این کشور بازدید کردند. به دلیل وجود معادن فراوان فسفر، نائورو در دهه ۱۹۶۰ ثروتمندترین کشور جهان شناخته می‌شد، اما هم اکنون یکی از فقیرترین کشور‌های جهان است و نرخ بیکاری در آن بالای ۸۰ درصد است. دور تا دور نائورو را صخره‌های مرجانی فراگرفته‌اند به همین دلیل این کشور هیچ بندری ندارد. نائورو همچنین مرز زمینی مشترک و پایتخت رسمی ندارد و یارن بزرگ‌ترین شهر این کشور و مقر پارلمان آن است.


لیختن اشتاین

ناشناخته، اما در قلب اروپا

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ اروپا

جمعیت: ۳۸ هزار نفر

این کشور کوچک، اما جذاب با آن‌که در قلب اروپا واقع شده در فهرست کشور‌هایی قرار دارد که سالانه کمترین میزان گردشگر را دارند. شاید یکی از دلایلش این باشد که لیختن اشتاین هیچ فرودگاهی ندارد. با این حال این کشور کوچک آن‌قدر جذاب است که نمی‌توان همه جاذبه‌های آن را از قلعه‌ها و کوه‌ها گرفته تا موزه‌ها و رستوران‌های پنج ستاره‌اش در یک فهرست گنجاند.

این کشور پادشاهی که حاکم آن یک شاهزاده است، تنها کشوری است که به طور کامل در کوه‌های آلپ واقع شده و یکی از امن‌ترین کشور‌های جهان به شمار می‌آید. آخرین قتل در لیختن اشتاین که ثروتمندترین کشور جهان نیز هست، در سال ۲۰۱۴ به دلیل اختلاف بین مدیرعامل بانک و یک کارمند صورت گرفته که مورد بسیار نادری بوده است.

هر سال در روز ملی لیختن اشتاین، شاهزاده حاکم بر این کشور و پسرش، همه مردم را به قلعه فادوتس در پایتخت این کشور دعوت می‌کنند و پذیرایی باورنکردنی از آن‌ها با سرو انواع خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها، صورت می‌گیرد. لیختن اشتاین که تولید کننده ۲۰ درصد از دندان‌های مصنوعی جهان است در سال ۲۰۱۱ به طور کامل قابل اجاره دادن بود. جالب است بدانید این کشور ۳۸ هزار نفری، آن‌قدر کوچک است که می‌توانید ظرف یک روز از همه دیدنی‌های آن بازدید کنید و تقریبا در همه خیابان‌های اصلی‌اش قدم بزنید.


کوراسائو

خوش رنگ‌ترین کشور جهان

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ آمریکا

جمعیت: ۱۳۴ هزار نفر

جزیره زیبای کوراسائو یکی از جذاب‌ترین جزایر منطقه هند غربی است. این کشور که پایتخت آن ویلمستاد نام دارد، یکی از خوش‌رنگ‌ترین کشور‌ها در منطقه کارائیب است. رنگ ساختمان‌های این کشور (با توجه به تاریخ و مالکیت گذشته این جزیره) الهام گرفته از ساختمان‌های هلندی است. بیشتر خانه‌ها به رنگ زرد روشن، قرمز، نارنجی و دیگر رنگ‌های روشن هستند.

کوراسائو ممکن است کشور شناخته شده‌ای روی کره زمین نباشد، اما به داشتن غواصانی که در اعماق دریا مهارت دارند، مشهور است. یکی از بهترین مناطق غواصی در این جزیره، جایی به نام جنگل قارچ است که بیشتر به یک مرجان زیرآبی قارچی شکل شباهت دارد! در این جزیره کوچک مردمانی از ۶۵ ملیت مختلف زندگی می‌کنند. به همین دلیل بیشتر بومیان این منطقه دست کم به چهار زبان مختلف صحبت می‌کنند. آب نوشیدنی مردم کوراسائو آب دریای تصفیه شده است و در سراسر این جزیره آب شیر مستقیماً از دریا تقطیر می‌شود که برای نوشیدن کاملا بی‌خطر است.


تووالو

یک رستوران برای ۱۱ هزار نفر

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ اقیانوسیه

جمعیت: ۱۱ هزار نفر

تووالو با جمعیتی کمتر از ۱۱ هزار نفر و مساحتی حدود ۲۶ کیلومتر مربع، کم جمعیت‌ترین کشور و سومین کشور کوچک جهان است. این مجمع الجزایر بسیار زیبا که گفته می‌شود شبیه‌ترین نقطه به بهشت در روی زمین است، کمترین میزان بازدید کننده را در سراسر جهان دارد. تووالو تماماً مسطح است و هیچ نقطه‌ای با ارتفاعی بیش از ۵/۴ متر در آن وجود ندارد. به همین دلیل مسئله گرم شدن جهانی به معضلی مهم برای این کشور تبدیل شده است.

در تووالو هیچ رودخانه‌ای جریان ندارد، به همین دلیل زندگی مردم حتی برای آب آشامیدنی به آب باران وابسته است. جالب است بدانید که در مجمع الجزایر تووالو فقط یک هتل و یک مسافرخانه واقعی وجود دارد که تنها رستوران‌های این کشور نیز به شمار می‌آیند. تووالو همچنین فقط یک مدرسه ابتدایی و یک دبیرستان دارد. همچنین هیچ آرامستانی در تووالو وجود ندارد و مردم مردگان‌شان را در حیاط خانه‌شان دفن می‌کنند. نکته جالب دیگر درباره تووالو این است که هیچ‌گونه کارت اعتباری در این کشور مورد استفاده قرار نمی‌گیرد و فقط پول نقد در معاملات اعتبار دارد.


سنت لوسیا

چشم در چشم با آتشفشان‌ها

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ آمریکا

جمعیت: ۱۷۳ هزار نفر

این کشور جزیره‌ای کوچک در دریای کارائیب و شمال کشور سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها قرار دارد. کشور ۱۷۳ هزار نفری سنت لوسیا به کوه‌های آتشفشانی و دریای فیروزه‌ای رنگش معروف است. زمین‌های آتشفشانی و کوهستان‌هایی با دره‌های وسیع حاصلخیز و سواحل شنی بسیار زیبا این منطقه را به سرزمینی دیدنی تبدیل کرده‌است. زمین‌شناسی شگفت‌انگیز سنت لوسیا به گونه‌ای است که بازدید کنندگان از آتشفشان‌ها می‌توانند به راحتی به چشمه‌های آتشفشانی گوگرد نزدیک شوند و از نزدیک شاهد قدرت خارق‌العاده طبیعت باشند. آبشار‌های الماس یکی دیگر از شگفتی‌های طبیعی سنت لوسیا هستند.

آب این آبشار‌ها غنی شده با مواد معدنی است. چند متر بالاتر از این آبشار‌ها می‌توان منظره بسیار زیبایی را که از تلفیق بخار آبشار‌ها با بخار آتشفشان‌ها ایجاد می‌شود، شاهد بود. بزرگ‌ترین جشنواره سنت لوسیا، جشنواره جاز است که در ماه می‌میلادی برگزار می‌شود و نوازندگان از سراسر دنیا در آن شرکت می‌کنند. فرودگاه هوانورا تنها فرودگاه سنت لوسیاست که بیشتر، پرواز‌های تجاری در آن صورت می‌گیرد به همین دلیل بسیاری از گردشگران به وسیله کشتی به این کشور سفر می‌کنند. از نکات جالب توجه درباره مردم سنت لوسیا این است که بسیاری از آن‌ها تا سنین میان سالی ازدواج نمی‌کنند.


بلیز

مقصدی جذاب برای غواص‌ها

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ آمریکا

جمعیت: ۸۲ هزار نفر

بلیز کم جمعیت‌ترین و کوچک‌ترین کشور منطقه آمریکای مرکزی به شمار می‌آید. زیبایی‌های طبیعی این کشورِ کمتر شناخته شده، آن را به‌طور فزاینده‌ای به مقصد گردشگران تبدیل کرده است. جنگل‌ها، آبشارها، غار‌ها و بقایای باقی‌مانده از مایا‌ها که اقوام اولیه ساکن در این منطقه بوده‌اند از دیدنی‌های جذاب بلیز به شمار می‌آیند. گفته می‌شود ۹۰۰ مکان باقی مانده از مایا‌ها در این کشور کوچک وجود دارد و بلندترین ساختمان این کشور هم یک معبد مایاست! بلیز زیستگاه برخی از جذاب‌ترین و مسحور کننده‌ترین حیوانات وحشی منطقه آمریکای مرکزی نیز هست.

همچنین شگفت انگیزترین پدیده آبی دنیا که گودال آبی بلیز نامیده می‌شود در ۷۰ کیلومتری شهر بلیز واقع شده و لقب عمیق‌ترین دریای دنیا را به خود اختصاص داده است. این گودال زیبا که عمری چند هزار ساله دارد، از جمله مکان‌های معروفی است که در سال، غواصان زیادی را برای ماجراجویی و شنا به خود جذب می‌کند.


سیشل

مقر دزدان دریایی

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ آفریقا

جمعیت: ۹۴ هزار نفر

گفته می‌شود سیشل دارای شگفت‌انگیزترین منابع طبیعی دنیاست. این کشور زیبا با آب‌های عمیق آبی رنگ، سواحل شنی سفید و موجودات دریایی عجیب و نادر خود به مقصدی برای گذراندن تعطیلات سلبریتی‌ها و افراد مشهور تبدیل شده است. جمهوری سیشل که در مجموع از ۱۱۵ جزیره تشکیل شده در اقیانوس هند و در حدود ۱۵۰۰ کیلومتری سواحل شرقی آفریقا واقع است و کمترین جمعیت را در بین کشور‌های مستقل آفریقا داراست.

ویکتوریا پایتخت سیشل، کوچک‌ترین پایتخت جهان است و شما می‌توانید در کمتر از یک روز تمام شهر را پیاده طی کنید. تقریبا نیمی از مساحت این کشور را پارک‌های ملی و مناطق حفاظت شده تشکیل می‌دهد که یک رکورد جهانی محسوب می‌شود. جالب است بدانید که این کشور زیبا در قرن ۷ میلادی مقر دزدان دریایی بوده و اولین ساکنان آن در قرن هجدهم در این جزایر سکونت گزیده‌اند.

منابع: rd، onceinalifetimejourney، wildjunket، travelordietrying

+ نوشته شده در چهار شنبه 8 مرداد 1399برچسب:کوراسائو,بلیز,سیشل,نائورو, ساعت 14:46 توسط آزاده یاسینی


جالب ترین واقعیت های باورنکردنی!

زندگی روی کره‌زمین خیلی عجیب و غریب است و برخی از واقعیت‌ها، باورنکردنی به‌نظر می‌رسند. حوصله ما آدم‌های همیشه کنجکاو در برابر دانستن این حقایق باورنکردنی هرگز کم نمی‌آورد و به نوعی اطلاع از این حقایق همیشه برای ما سرگرم‌کننده و جذاب بوده است.

گرچه علم توانسته برای بسیاری از پدیده‌ها و مسائلی که قرن‌ها برای بشر مبهم بودند توضیحی قابل قبول پیدا کند، اما هنوز دانستنی‌های حیرت‌انگیز و کمتر شناخته شده زیادی وجود دارد که باعث تعجب ما می‌شود. در دنیای امروزی بسیاری بر این باورند که همه چیز کشف شده و شاید چیزی وجود نداشته باشد که افشای آن بتواند شخص را شگفت زده سازد. برخی از این حقایق به ظاهر ساده و کم‌اهمیت به‌نظر می‌رسند، اما کمتر کسی از آن‌ها اطلاع دارد. در این پرونده برخی از نمونه‌های جالب‌تر آن‌ها را می‌خوانید که به نظر ساختگی و تخیلی می‌رسند، اما واقعی هستند و می‌توانید آن‌ها را در جمع دوستان‌تان مطرح کنید یا به اشتراک بگذارید.

بارش باران الماس در مشتری و کیوان

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

شرایط جوی و اقلیمی در دو سیاره مشتری و کیوان به گونه‌ای است که بارانی از الماس در این دو سیاره می‌بارد و ممکن است در آن‌ها اقیانوس‌هایی از الماس هم وجود داشته باشد. به‌گفته دانشمندان رعدوبرق‌ها و توفان‌های شدید در جو این سیاره‌ها باعث تولید ذرات کربن به شکل دوده شده و زمانی‌که این ذرات در جو فرود می‌آیند بر اثر فشار تبدیل به گرافیت می‌شوند. در نهایت گرافیت هنگام سقوط در جو به‌دلیل فشار و حرارت تبدیل به الماس جامد می‌شود.

به این‌ترتیب سالانه ۱۰ میلیون تن الماس شکل می‌گیرد. پروفسور «پیتر رید» استاد دانشگاه آکسفورد معتقد است این الماس احتمالا به شکلی که روی زمین وجود دارد نیست و به جای قطعات الماس به احتمال زیاد ابر‌هایی از الماس فشرده وجود خواهد داشت. اگر هم الماس شبیه الماس‌های موجود در کره زمین باشد دسترسی به آن به‌دلیل دمای بالا و فشار یک میلیون برابری کره زمین سخت است.


زنی که غرق نمی‌شد

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

«ویولت‌کنستانس جسوپ» یک زن ایرلندی الاصل بود که در سال ۱۸۸۷ در آرژانتین به دنیا آمد. در کودکی به بیماری سل مبتلا شد و پزشکان عقیده داشتند که بیشتر از چند ماه زنده نمی‌ماند، اما او نه تنها به صورت شگفت‌انگیزی با این بیماری مقابله کرد، بلکه حتی موفق شد از اتفاق عجیب‌تری که در زندگی طولانی‌اش با آن روبه رو شده بود جان سالم در ببرد. او مهماندار کشتی مشهور تایتانیک بود که از حادثه غرق شدن آن نجات پیدا کرد. این داستان وقتی عجیب‌تر می‌شود که بدانیم این زن شگفت‌انگیز از حادثه غرق شدن کشتی‌های خواهر تایتانیک یعنی بریتانیک و المپیک هم نجات یافته است. ویولت که خود را به شوخی «بانوی غرق نشدنی» می‌نامید در سال ۱۹۷۱ در ۸۴ سالگی بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.


کلاهبرداری با فروش برج ایفل به تاجران آهن!

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

برج ایفل در فرانسه داستان‌های عجیبی در سرگذشت خود دارد. جالب‌ترین آن‌ها فروش این برج توسط یکی از بزرگ‌ترین کلاهبرداران تاریخ به‌نام «ویکتور لوستینگ» است، کسی که حتی سر آل کاپون، گانگستر بزرگ را هم کلاه گذاشت. فکر فروش برج پس از خواندن مقاله‌ای به ذهن‌اش خطور کرده بود. ویکتور ابتدا مدارکی را با عنوان معاونت پست و تلگراف فرانسه تهیه کرد و در نامه‌هایی با سربرگ‌های جعلی با عنوان محرمانه برای شش تاجر بزرگ آهن فرستاد و آن‌ها را به هتلی دعوت کرد.

سپس در دیدار با تاجران اعلام کرد دولت در شرایط بحران مالی قرار دارد و نگهداری برج از عهده‌اش خارج و او به‌نمایندگی از دولت مجبور به فروش برج ایفل شده‌است. لوستینگ با ترفندی توانست یکی از تاجران را مجاب کند تا با خرید ایفل، یک‌شبه در صدر خبرسازترین افراد دنیا قرار بگیرد. او در این معامله قلابی از خریدار رشوه هم دریافت کرد! جالب این‌جاست که لوستینگ چند سال بعد دوباره همین ترفند را اجرا می‌کند!


وزن ۵۰۰ تنی یک ابر معمولی

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

اگرچه ابر‌ها در هوا معلق‌اند، اما هوا و ابر هردو جرم و وزن دارند. ابر‌ها زمانی تشکیل می‌شوند که هوا به‌قدری سرد شود که دیگر نتواند بخار آب را در خود نگه دارد. در این حالت بخار آب به‌شکل قطرات بسیار ریزی متراکم می‌شود. دانشمندان چگالی یک ابر کومولوس (ابر‌های پف کرده و سفید) را حدود ۵/۰ گرم بر مترمکعب اندازه گرفته‌اند. آن‌ها می‌گویند با اندازه‌گیری سایه یک ابر زمانی که خورشید به‌طور مستقیم بالای آن است می‌توانید طول تقریبی آن را به‌دست آورید.

این کار را می‌توان با کیلومترشمار خودرو و حرکت زیر سایه یک ابر انجام داد. یک کومولوس معمولی حدود یک کیلومتر طول دارد و از آن‌جا که کومولوس‌ها شکل مکعبی دارند، دارای یک کیلومتر ارتفاع نیز هستند. با این حساب وزن یک ابر متوسط برابر است با ۵۰۰ هزار کیلوگرم یا ۵۰۰ تن! درست مانند این است که یک گله فیل (هرکدام به وزن ۵ تن) بالای سر شما معلق باشد! نگران نباشید تا حالا کسی ندیده یک ابر بر سر ساکنان یک شهر سقوط کند!


۶۳۹ سال، طولانی‌ترین اجرای موسیقی تاریخ

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

کلیسایی در شهر کوچک «هالبرشتاد» در شمال آلمان، محل اجرای طولانی‌ترین کنسرت دنیاست. این کنسرت، نواختن ارگ کلیسایی است که از ۱۹ سال پیش شروع شده و قرار است تا سال ۲۶۴۰ میلادی ادامه یابد. نام این اثر موسیقی «تا حد ممکن آهسته» است.

برنامه‌ریزان این کار می‌گویند هدف‌شان انتقاد ملایم یا نیشی به زندگی مدرن و امروزی است. زیرا جوامع امروزی بسیار شلوغ و شتا‌ب‌آلود هستند و این سرعت هر روز بیشتر می‌شود. این قطعه موسیقی را «جان‌کیج» آهنگ ساز آمریکایی سال ۱۹۸۵ برای پیانو نوشت و یک سال بعد آن را برای ارگ تنظیم کرد. در طول این سال‌ها نت‌ها که به طور خودکار نواخته می‌شوند، هر سال یک بار و در مجموع فقط ۲۰ بار تغییر کرده‌اند. سالانه ۱۰ هزار نفر در موعد نواختن برای دیدن و شنیدن آن در اطراف کلیسا حضور پیدا می‌کنند.


کوالا اگر ۱۸ ساعت در روز نخوابد، می‌میرد!

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

اثر انگشت برجستگی‌های بسیار ریزی است که با چشم غیر مسلح هم قابل رؤیت است و در واقع در لایه اپیدرم پوست کف دست‌ها و پا‌ها وجود دارد. اثر انگشت هر فرد با دیگری متفاوت است و حتی افراد دوقلو نیز اثر انگشتی کاملا متفاوت از یکدیگر دارند. جالب است بدانید که پژوهش دانشمندان نشان می‌دهد که کوالا‌ها اثر انگشتی بسیار شبیه اثر انگشت انسان دارند. کوالا جانور کیسه‌دار بومی استرالیاست که به‌خاطر شکل بامزه‌اش مورد توجه گردشگران و دوستداران حیوانات قرار گرفته است. کوالا‌ها بیش از ۲۰ سال عمر می‌کنند و در تمام عمرشان فقط برگ‌های اکالیپتوس می‌خورند و اگر ۱۸ ساعت از ۲۴ ساعت هر شبانه‌روز را نخوابند از خستگی می‌میرند!


انسان‌های امروز، ۷ درصد کل انسان‌های تاریخ

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

آیا هرگز به این موضوع اندیشیده‌اید که از ابتدای خلقت تاکنون چه تعداد انسان روی کره‌زمین زندگی کرده و مرده‌اند؟ «دفتر تحقیقات جمعیت» به عنوان یک سازمان غیردولتی در آمریکا، سعی کرده‌است که تعداد درگذشتگان را به‌طور تخمینی محاسبه کند. زمان شروع محاسبه حدود ٥٠ هزار سال پیش در نظر گرفته شده‌است، یعنی زمانی که گفته می‌شود بشر اولیه پا به عرصه زمین گذاشت. براساس آمار حدود ۲/۱۰۸ میلیارد نفر در تاریخ جهان متولد شده‌اند. در این میان امروز جمعیت جهان حدود ۷۸۲/۷ میلیارد نفر است که با کمی ضرب و تقسیم متوجه می‌شویم این رقم معادل ۷‌درصد کل جمعیت جهان از ابتدا تا کنون است.


موز از خانواده توت‌هاست!

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

ممکن است تا حالا به اصل و نسب و خانواده میوه‌ها دقت نکرده باشیم، ولی شاید برایتان جالب باشد که بدانید بعضی میوه‌های مختلف هم‌خانواده هستند و بعضی که به هم شبیه هستند، هیچ نسبتی با هم ندارند. در این بین جالب است بدانید که انگور، کیوی و حتی موز هم جزو خانواده توت‌ها هستند. از طرف دیگر توت‌فرنگی میوه قرمز، آبدار و مخروطی شکلی است که متعلق به خانواده گل سرخ است.


بزرگ‌ترین آبشار جهان زیر آب‌

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

می‌دانیم آبشار نیاگارا مشهورترین آبشار کره زمین است که بیش از ۳ هزار تن آب در هر ثانیه از آن فرو می‌ریزد و میلیون‌ها بازدیدکننده در سال دارد. اما این آبشار در مقایسه با بزرگ‌ترین آبشار ناشناخته جهان در تنگه دانمارک هیچ است. این آبشار ۲/۳ کیلومتر عمق دارد و جریان آب آن تقریبا ۲ هزار برابر آبشار نیاگاراست.

این آبشار زیر آب‌های عمیق اقیانوس اطلس بین گرینلند و ایسلند واقع شده است، پس طبیعی است که بازدیدکننده‌ای هم نداشته باشد. شکل‌گیری این آبشار این‌گونه است که آب با چگالی بیشتر و سردتر از دریا‌های شمال اروپا با آب سبک‌تر و گرم‌تر دریای ایرمینگر برخورد می‌کند. آب سردتر، سنگین‌تر شده و به سمت پایین و زیر آب گرم می‌رود که روی یک فرورفتگی بزرگ در کف اقیانوس، با جریانی با سرعت تقریبی ۵ میلیون مترمکعب بر ثانیه فرو می‌ریزد.


ارتباط تلفنی دلفین‌ها با هم

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

بر اساس مطالعات پژوهشگران دانشگاه فئودوسیای روسیه، علاوه بر سگ‌ها، دلفین‌ها هم توانایی درک زبان پیچیده و تعامل با یکدیگر را دارند. آن‌ها می‌توانند در گفتگو با یکدیگر از جملات کامل و در هر جمله از پنج کلمه استفاده کنند. این محققان با به‌کارگیری نوعی میکروفن زیر آب به ضبط صدا‌های دلفین‌ها پرداختند و با تحلیل آن‌ها مشخص شد این دسته از پستانداران می‌توانند در گفتگو‌های خود از کلمات استفاده کنند و به طرز باورنکردنی منتظر می‌مانند تا جمله طرف مقابل تمام شود و بعد پاسخ بدهند.

با رمزگشایی از کلمات استفاده شده آن‌ها می‌توان امیدوار بود که روزی انسان قادر به صحبت با این گونه از آبزیان باشد. بر اساس تحقیقات در صورتی که دستگاه تلفن بتواند همه فرکانس‌های صوتی دلفین‌ها را انتقال بدهد، آن‌ها می‌توانند با زبان نمادین‌شان با هم ارتباط تلفنی برقرار و طرف مقابل را از پشت‌خط شناسایی کنند. پس تعجب نکنید اگر روزی پشت خط، دلفینی در انتظار صحبت با شما باشد!


نامرئی شدن خرس‌های قطبی در شب

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

خرس‌های قطبی از ترسناک‌ترین شکارچیان روی زمین و بزرگ‌ترین گوشتخوار خشکی‌زی هستند. جنس نر این حیوان در حالت ایستاده سه متر ارتفاع و دو برابر شیر نر آفریقایی وزن دارد. آن‌ها می‌توانند خود را در زیستگاه یخی‌شان کاملا استتار کنند و موقع شکار با پنجه، جلوی بینی سیاه خود را بگیرند. اما چرا؟ این کار ردیابی حرکات‌شان را دشوار می‌کند.

دانشمندان هنگام تعقیب این حیوان در شب ناباورانه متوجه شدند که خرس‌های قطبی از دید عینک‌های پیشرفته دید در شب نامرئی هستند. در ضمن، خرس‌های قطبی در حفظ گرما فوق‌العاده هستند و همین باعث زنده ماندن آن‌ها در سرما می‌شود. از طرفی عینک‌های دید در شب بیشتر از اشعه مادون قرمز حاصل از گرما استفاده می‌کنند. حالا این که چطور خرس‌های قطبی مانع خروج این امواج از بدن‌شان می‌شوند، هنوز جواب علمی و قانع‌کننده‌ای برایش نیست.


دلفین‌های مین‌یاب زیر آب

جالب‌ترین واقعیت‌های باورنکردنی!

تلاش برای به‌کارگیری حیوانات به‌عنوان جاسوس، سلاح و سیستم‎های هشداردهنده، تاریخچه‎ای طولانی دارد. با این حال استفاده از آبزیان به‌عنوان حسگر حرکتی، پروژه تازه‎ای است که شاید از همه عجیب‎تر به نظر می‎رسد. چندی پیش وقتی یک نهنگ سفید که پوشش مخصوص برای نصب دوربین‎های زیر آب به‌تن داشت در آب‎های نروژ پیدا شد، عده‎ای احتمال دادند ارتش روسیه آن‎ را برای جاسوسی تربیت کرده باشد.

البته نیروی دریایی آمریکا هم از دهه ۱۹۶۰ میلادی دلفین‎ها را برای شناسایی مین و نجات غواصان گم شده نیروی دریایی آموزش می‎دهد. اما براساس برنامه‌ای جدید از سال ۲۰۱۷ میلادی ۲۴ دلفین از ۸۰ دلفین آموزش‌دیده نیروی دریایی آمریکا، از ماموریت‌های ردیابی مین در دریا کنار گذاشته شدند و روبات‌های کنترل از راه دور جایگزین این آبزیان شده اند.

منابع: Dailymail، insider، independent، kids.nationalgeographic، nytimes

+ نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1399برچسب: جالب ترین واقعیت های باورنکردنی!, ساعت 10:35 توسط آزاده یاسینی