••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

 چهره او شبیه هدی لامار و ویویان لی، ستارگان آن زمان هالیوود بود، ام‌کلثوم معروف در مراسم عروسی‌اش در کاخ عابدین برنامه اجرا کرد، همه چیز خوب بود، اما در بستر این ازدواج سیاسی که دوکشور تاریخی ایران و مصر را به عقد هم درمی‌آورد التهاب و نگرانی درجریان بود.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

داماد، ولیعهد ایران و عروس، خواهر پادشاه مصر بود. آن‌ها حتی فرصت نکرده بودند به خویی در کنار هم باشند و خلق و خوی هم را بفهمند. زبانی که با هم تکلم می‌کردند فرانسه بود و هر دو در میان واژگان زبان مادری، وجه مشترکی نداشتند. همین مسئله شاید از همان ابتدا ارتباط محمدرضا و فوزیه را سرد و بی‌روح کرده بود، ضمن اینکه دوطرف -خانواده‌های عروس و داماد- با هم مجادله و جنگی پنهانی داشتند.

فوزیه، ریشه عربی نداشت و اجداد او از تبار چرکسی، آلبانیایی و فرانسوی بودند. خانواده او از دودمان پادشاهی محمدعلی‌پاشا بود؛ خاندانی آلبانیایی‌تبار که در عصر عثمانی‌ها در مصر جد مادری او ژنرال محمد شریف‌پاشا نخست‌وزیر و وزیر خارجه و یکی دیگر از اجداد او سلیمان‌پاشا از افسران ارتش ناپلئون بود که به اسلام روی آورد و در ساختار قدرت در مصر ماند.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

رضاشاه پس از بازگشت محمدرضا، ولیعهدش از سوئیس به‌دنبال همسری برای او بود. براساس قانون اساسی، همسر ولیعهد باید تابعیتی ایرانی داشته باشد و از تبار قاجار هم نباشد. به همین دلیل دایره انتخاب برای محمدرضا بسیار تنگ شده بود. از سوی دیگر پیداکردن همسر برای ولیعهد به خارج از مرز‌های کشور نیز رسید که با توجه به اینکه همسر ولیعهد باید مسلمان باشد، همه نگاه‌ها را معطوف به خانواده‌های سلطنتی اسلامی کرد که با توجه به نوپابودن بسیاری از حکومت‌ها در منطقه، کشور‌هایی نظیر عراق، افغانستان و ترکیه به دلایل مختلف از فهرست حذف می‌شدند.

در این فضا یکباره جواد سینکی، وزیرمختار ایران در مصر در تلگرامی به دربار ایران، فوزیه، خواهر ملک فاروق پادشاه مصر را نامزد وصلت با ولیعهد کرد. در آن زمان از نظر دیپلماتیک ایران و مصر کشور‌هایی بودند که مراودات کمی و تنها رابطه دیپلماتیک بسیار عادی با یکدیگر داشتند.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

از قرائن و شواهد به‌نظر می‌رسید که ولیعهد از مسئله بی‌خبر است و پس از اینکه نظر مثبت دربار مصر برای این وصلت جلب شد او از کیفیت ماجرا باخبر شد. خودش در کتاب «ماموریتی برای وطنم» می‌گوید: «کسی بر من خرده نخواهد گرفت اگر بگویم به همان اندازه که یک روستایی حق دارد در زندگی خصوصی و خانوادگی از آزادی بهره‌مند باشد، پادشاه نیز باید از این حق بدوی برخوردار باشد. پس از بازگشت من از اروپا در اواخر دوره تحصیلات من در دانشکده افسری، اعلیحضرت فقید به فکر افتاد همسر شایسته‌ای برای من انتخاب کند.

به‌نظر من پدرم از این اقدام ۲منظور داشت؛ یکی آنکه می‌خواست همسر من شاهزاده خانمی اصیل و از دودمان نجیبی باشد و دوم آنکه میان دربار ایران با خانواده سلطنتی دیگر نسبت سببی برقرار کند و روابط ایران با یکی از کشور‌های دوست و نزدیک استوارتر شود. او عکس شاهزاده خانم فوزیه را دیده و او را پسندیده بود. او پس از اطمینان از موافقت دولت مصر، نخستین اطلاع را به من از طریق اعلام خبر نامزدی من داد. تا آن تاریخ، من چهره همسر آینده خود را ندیده بودم و از همین جهت ترتیبی داده شد که من به مصر عزیمت کنم و طی ۲هفته اقامت با شاهزاده خانم فوزیه آشنا شوم.»

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه
یکی از مشکلات اساسی این ازدواج با تغییر قانون اساسی ایران شکل گرفت. براساس اصل سی‌و‌هفتم متمم قانون اساسی در آن زمان بود که براساس آن، مادر ولیعهد (منظور ولیعهد آینده ایران است) الزاما باید ایرانی‌تبار می‌بود. مجلس در اقدامی بی‌سابقه نه‌تن‌ها به فوزیه تابعیت ایرانی داد بلکه او را ایرانی‌تبار نامید.

محمدرضاپهلوی به مصر رفت و در مهمانی‌های درباری ملک‌فاروق شرکت کرد. مجلس عروسی در کاخ عابدین در قاهره برگزار شد و صیغه عقد را رئیس دیوان عالی مصر خواند. در مراسم عروسی، ام‌کلثوم خواننده معروف دنیای عرب برنامه اجرا کرد و محمدرضا و عروسش برای برگزاری جشن به تهران آمدند. در تهران، اما اختلافات میان اشرف و فوزیه و برخی از اعضای خانواده سلطنتی مصر و ایران بالا گرفت.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

یکی از ماجرا‌های جالب این مراسم دخالت بسیار نازلی صبری، مادر فوزیه در کار آماده‌سازی جشن‌ها در تهران بود. از سوی دیگر ملکه نازلی که برای مراسم ازدواج محمدرضا پهلوی و دخترش فوزیه، گردنبند و گوشواره‌ای از الماس را به جواهرسازی ون کلیف‌اند آرپلز سفارش داده بود ادعا کرد که جواهراتش گم شده است، اما وقتی که پیدا شد باعث خجالت بسیار فوزیه، عروس دربار شد.

رابطه رضاشاه با عروسش بسیار خوب بود و گفته می‌شود که هیچ وقت بدون حضور او شام نمی‌خورد. مادر شاه، اما با فوزیه رابطه خوبی نداشت و مثل دخترش اشرف، همزاد محمدرضا، به‌شدت با عروس مصری‌اش سرناسازگاری و جنگ داشت. از سوی دیگر شمس، خواهر بزرگ‌تر شاه با فوزیه رابطه‌ای حسنه و احترام‌آمیز داشتند.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

محمدرضا نسبت به فوزیه بی‌میل بود و وقتی فرزند اول آن‌ها دختر شد این رابطه سردتر شد و گفته می‌شود که رضاشاه نیز ناخرسند از اینکه فرزند اول ولیعهدش دختر است، به‌شدت ناراحت شد. فوزیه در دربار ایران جایگاه خاصی نداشت و بیشتر اوقات تنها بود و در خلوت خود با ندیمه‌ای که از مصر آورده بود به سر می‌برد.

ضمن اینکه بعد از شهریور ۲۰ و پادشاهی محمدرضا این رابطه سردتر شد و به گفته حسین فردوست او پی به خیانت‌های شاه جوان به‌خود برد تا اینکه در سال ۱۳۲۴ با دخترش شهناز و همسرش شاه ایران را ترک کرد و به مصر رفت و بیانیه طلاق میان محمدرضا و فوزیه خوانده شد. فوزیه در مصر با وزیر دفاع این کشور ازدواج کرد و در سال ۱۳۹۲ در سن ۹۱ سالگی در اسکندریه مصر درگذشت. او هیچ‌گاه تا پایان عمر درباره شاه ایران در هیچ گفت‌وگویی حضور نیافت و خاطره‌ای هم ننوشت.

+ نوشته شده در چهار شنبه 29 مرداد 1399برچسب:ازدواج,سیاسی,محمدرضا پهلوی,فوزیه, ساعت 15:20 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ- يَا جَابِرُ قِوَامُ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ- عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ- وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ- وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ- اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ- بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ- كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ- فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (به جابر بن عبد اللَّه انصاری فرمود) ای جابر استواری دين و دنيا به چهار چيز است: عالمی که به علم خود عمل کند، و جاهلی که از آموختن سرباز نزند، و بخشنده‌ای که در بخشش بخل نورزد، و فقيری که آخرت خود را به دنيا نفروشد. پس هر گاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نياورد، هر گاه بی‌نياز در بخشش بخل ورزد، تهيدست آخرت خويش را به دنيا فروشد. ای جابر کسی که نعمت‌های فراوان خدا به او روی کرد، نيازهای فراوان مردم نيز به او روی آورد، پس اگر صاحب نعمتی حقوق واجب الهی را بپردازد، خداوند نعمت‌ها را بر او جاودانه سازد، و آن کس که حقوق واجب الهی در نعمت‌ها را نپردازد، خداوند، آن را به زوال و نابودی کشاند.
 
(علمی، اخلاقی، اقتصادی)
 
 
 
 
 
وَ رَوَى ابْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ فِي تَارِيخِهِ: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى الْفَقِيهِ- وَ كَانَ مِمَّنْ خَرَجَ لِقِتَالِ الْحَجَّاجِ مَعَ ابْنِ الْأَشْعَثِ- أَنَّهُ قَالَ فِيمَا كَانَ يَحُضُّ بِهِ النَّاسَ عَلَى الْجِهَادِ- إِنِّي سَمِعْتُ عَلِيّاً رَفَعَ اللَّهُ دَرَجَتَهُ فِي الصَّالِحِينَ- وَ أَثَابَهُ ثَوَابَ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ- يَقُولُ يَوْمَ لَقِينَا أَهْلَ الشَّامِ- أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ- إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ- وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ- فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ- وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ- وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ- وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ- لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى- فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى- وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: (ابن جرير طبری در تاريخ خود از عبد الرحمن بن ابی ليلی فقيه نقل کرد، که برای مبارزه با حجّاج به کمک ابن اشعث برخاست، برای تشويق مردم گفت من از علی عليه السّلام «که خداوند درجاتش را در ميان صالحان بالا برد، و ثواب شهيدان و صدّيقان به او عطا فرمايد» در حالی که با شاميان رو برو شديم شنيدم که فرمود) ای مؤمنان» هر کس تجاوزی را بنگرد، و شاهد دعوت به منکری باشد، و در دل آن را انکار کند خود را از آلودگی سالم داشته است، و هر کس با زبان آن را انکار کند پاداش آن داده خواهد شد، و از اوّلی برتر است، و آن کس که با شمشير به انکار بر خيزد تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او را رستگاری را يافته و نور يقين در دلش تابيده.
(اخلاقی، اجتماعی، سياسی)

 

 

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ- وَ لَا يَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبُوعُ

 و درود خدا بر او، فرمود: علم دو گونه است: علم فطری و علم اکتسابی، علم اکتسابی اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود.
 (علمی)
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع صَوَابُ الرَّأْيِ بِالدُّوَلِ- يُقْبِلُ بِإِقْبَالِهَا وَ يَذْهَبُ بِذَهَابِهَا
 
و درود خدا بر او، فرمود: استواری رأی با کسی است که قدرت و دارايی دارد، با روی آوردن قدرت،روی آورد، و با پشت کردن آن روی بر تابد.
(سياسی) 

 

 

 

 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 4 ارديبهشت 1399برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند علمی,سیاسی,علم,علم فطری,علم اکتسابی,قدرت,رای, ساعت 14:58 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 رُوِيَ أَنَّهُ ع رُفِعَ إِلَيْهِ رَجُلَانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ- أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ- وَ الْآخَرُ مِنْ عُرُوضِ النَّاسِ- فَقَالَ ع أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَيْهِ- مَالُ اللَّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً- وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ الشَّدِيدُ فَقَطَعَ يَدَهُ


 و درود خدا بر او، فرمود: (دو نفر دزد را خدمت امام آوردند که از بيت المال دزدی کرده بودند، يکی برده مردم، و ديگری برده‌ای جزو بيت المال بود، امام فرمود) برده‌ای که از بيت المال است حدّی بر او نيست، زيرا مال خدا مقداری از مال خدا را خورده است، امّا ديگری بايد حدّ دزدی با شدّت بر او اجرا گردد (سپس دست او را بريد).
(قضايی)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَايَ مِنْ هَذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ
 

 و درود خدا بر او، فرمود: اگر از اين فتنه‌ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگونی‌های بسيار پديد می‌آورم.
(سياسی)

 

 

 
+ نوشته شده در جمعه 1 فروردين 1394برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند قضایی,سیاسی,دزد,برده بیت المال,برده مردم,بریدن دست,فتنه,لغزش, ساعت 11:41 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ- وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ

و درود خدا بر او، فرمود: از ويژگی‌های انسان در شگفتی مانيد، که:
با پاره‌ای «پی» می‌نگرد، و با «گوشت» سخن می‌گويد، و با «استخوان» می‌شنود،
و از «شکافی» نفس می‌کشد.
(علمی، فيزيولوژی انسانی) 
 




وَ قَالَ ع إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: چون دنيا به کسی روی آورد، نيکی‌های ديگران را به او عاريت دهد،
و چون از او روی برگرداند خوبی‌های او را نيز بربايد.
(اجتماعی، سياسی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع: إِنَّ لِبَنِي أُمَيَّةَ مِرْوَداً يَجْرُونَ فِيهِ - وَ لَوْ قَدِ اخْتَلَفُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ

- ثُمَّ كَادَتْهُمُ الضِّبَاعُ لَغَلَبَتْهُمْ قال الرضي

- و المرود هنا مفعل من الإرواد و هو الإمهال و الإظهار و هذا من أفصح الكلام و أغربه

- فكأنه ع شبه المهلة التي هم فيها بالمضمار

- الذي يجرون فيه إلى الغاية - فإذا بلغوا منقطعها انتقض نظامهم بعدها


و درود خدا بر او، فرمود: بنی اميّه راه ملتی است که در آن می‌تازند،
پس آنگاه که ميانشان اختلاف افتد کفتارها بر آنان دهان گشايند و بر آنان پيروز شوند. 
می‌گويم: «مرود» بر وزن «منبر» از مادّه «ارواد» به معنای مهلت است
و اين از فصيح ترين و زيباترين کلام است،
گوئی امام عليه السّلام مهلت کوتاه بنی اميّه در حکومت را به ميدان مسابقه تشبيه کرده
که مسابقه دهندگان به ترتيب در يک مسير مشخّص به سوی يک هدف به پيش می‌روند
و آنگاه که به هدف رسيدند نظم آنها درهم شکسته می‌شود).
 
(تاريخی، اجتماعی، سياسی) 
 
 

وَ قَالَ ع: الْعَيْنُ وِكَاءُ السَّهِ قال الرضي - و هذه من الاستعارات العجيبة
- كأنه يشبه السه بالوعاء و العين بالوكاء - فإذا أطلق الوكاء لم ينضبط الوعاء
- و هذا القول في الأشهر الأظهر من كلام النبي ص - و قد رواه قوم لأمير المؤمنين ع
- و ذكر ذلك المبرد في كتاب المقتضب - في باب اللفظ بالحروف
- و قد تكلمنا على هذه الاستعارة - في كتابنا الموسوم بمجازات الآثار النبوية

 و درود خدا بر او، فرمود: چشم، بند ظرف حوادث است. 
می‌گويم: «اين کلام امام عليه السّلام از استعاره‌های شگفت است،
که نشستنگاه را به مشک، و چشم را به سربند آن تشبيه کرد،
و آنگاه که بند گشوده شود آنچه در مشک است بيرون ريزد.
مشهور است که اين سخن از پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم است،
ولی عدّه‌ای آن را از امير المؤمنين عليه السّلام نقل کرده‌اند،
اين حکمت را «مبرّد» در کتاب «مقتضب» در باب لفظ به حروف آورده،
و ما آن را در کتاب خود که «مجازات آثار نبوی» نام دارد آورده‌ايم.
(علمی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع تَكَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: سخن بگوييد تا شناخته شويد، زيرا که انسان در زير زبان خود پنهان است.
 
(علمی، اجتماعی)


 
 
وَ قَالَ ع رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ

 و درود خدا بر او، فرمود: بسا سخن که از حمله مسلّحانه کارگرتر است.
(علمی، سياسی)

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 16 مهر 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند علمی,اجتماعی,علمی,سیاسی,سخن,زبان,حمله مسلحانه, ساعت 18:49 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 

وَ قَالَ ع لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ - يَا جَابِرُ قِوَامُ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ
- عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ - وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ
- وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ - وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ
- فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ - اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ
- وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ - بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ
- يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ - كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ
- فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (به جابر بن عبد اللَّه انصاری فرمود)
ای جابر استواری دين و دنيا به چهار چيز است:
عالمی که به علم خود عمل کند، و جاهلی که از آموختن سرباز نزند،
و بخشنده‌ای که در بخشش بخل نورزد، و فقيری که آخرت خود را به دنيا نفروشد.
پس هر گاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نياورد، هر گاه بی‌نياز در بخشش بخل ورزد،
تهيدست آخرت خويش را به دنيا فروشد.
ای جابر کسی که نعمت‌های فراوان خدا به او روی کرد،
نيازهای فراوان مردم نيز به او روی آورد، پس اگر صاحب نعمتی حقوق واجب الهی را بپردازد،
خداوند نعمت‌ها را بر او جاودانه سازد، و آن کس که حقوق واجب الهی در نعمت‌ها را نپردازد،
خداوند، آن را به زوال و نابودی کشاند.
(علمی، اخلاقی، اقتصادی)
 
 
 
 
 
وَ فِي كَلَامٍ آخَرَ لَهُ يَجْرِي هَذَا الْمَجْرَى: فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ
- فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ - وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ
- فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ - وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً
- وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ -
فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ - وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ
- وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ - فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ
- وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ - عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ
- إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ - وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ
- لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ - وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ

و درود خدا بر او، فرمود: (و همانند حکمت گذشته، سخن ديگری از امام نقل شد)
گروهی، منکر را با دست و زبان و قلب انکار می‌کنند،
آنان تمامی خصلت‌های نيکو را در خود گرد آورده‌اند.
گروهی ديگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرده، امّا دست به کاری نمی‌برند،
پس چنين کسی دو خصلت از خصلت‌های نيکو را گرفته و ديگری را تباه کرده است.
و بعضی منکر را تنها با قلب انکار کرده، و با دست و زبان خويش اقدامی ندارند،
پس دو خصلت را که شريف‌تر است تباه ساخته‌اند و يک خصلت را به دست آورده‌اند.
و بعضی ديگر منکر را با زبان و قل و دست رها ساخته‌اند که چنين کسی از آنان، مرده‌ای ميان زندگان است. 
و تمام کارهای نيکو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطره‌ای بر دريای موّاج و پهناور است، و همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزديک می‌کنند، و نه از مقدار روزی می‌کاهند، و از همه اينها برتر، سخن حق در پيش روی حاکمی ستمکار است.
(اخلاقی، اجتماعی، سياسی)
 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ

 و درود خدا بر او، فرمود: سخت‌ترين گناه، آن که گناهکار آن را کوچک بشمارد.
(اخلاقی)
 



وَ قَالَ ع لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ - يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ
- وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ يُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ

 و درود خدا بر او، فرمود: مردم ستمکار را سه نشان است:
با سرکشی به ما فوق خود ستم روا دارد،
و به زيردستان خود با زور و چيرگی ستم می‌کند، و ستمکاران را ياری می‌دهد
(سياسی، اجتماعی، اخلاقی)
+ نوشته شده در جمعه 5 مهر 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,سیاسی,سخت ترین گناه,مردم ستمکار,سرکشی,زیردستان, ساعت 12:46 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلَّهِ - أَلَّا تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِيهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: کمترين حق خدا بر عهده شما اينکه از نعمت‌های الهی در گناهان ياری نگيريد.
(اعتقادی)
 




وَ قَالَ ع السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: حاکم اسلامی، پاسبان خدا در زمين اوست.
(سياسی)

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 1 مهر 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اعتقادی,سیاسی,حاکم اسلامی,نگهبان,خدا,زمین, ساعت 13:4 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ رُوِيَ: أَنَّهُ ع لَمَّا وَرَدَ الْكُوفَةَ - قَادِماً مِنْ صِفِّينَ مَرَّ بِالشِّبَامِيِّينَ - فَسَمِعَ بُكَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّينَ

- وَ خَرَجَ إِلَيْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِيلَ الشِّبَامِيِّ - وَ كَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقَالَ ع لَهُ - أَ تَغْلِبُكُمْ نِسَاؤُكُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ -

أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِينِ - وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ يَمْشِي مَعَهُ وَ هُوَ ع رَاكِبٌ -

فَقَالَ ع ارْجِعْ فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي - فِتْنَةٌ لِلْوَالِي وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ


 و درود خدا بر او، فرمود: (وقتی امام از جنگ صفّين باز می‌گشت به محلّه شباميان رسيد،
آواز گريه زنان بر کشتگان جنگ را شنيد،
ناگاه حرب بن شرحبيل شبامی بزرگ قبيله شباميان خدمت امام رسيد به او فرمود)
آيا آن گونه که می‌شنوم، زنان شما بر شما چيره شده‌اند چرا آنان را از گريه و زاری باز نمی‌داريد
(حرب پياده و امام سوار بر اسب می‌رفتند، به او فرمود)
باز گرد، که پياده رفتن رييس قبيله‌ای چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونی مؤمن است.
(سياسی، اجتماعی)
 





وَ قَالَ ع اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ - فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ

 و درود خدا بر او، فرمود: از نافرمانی خدا در خلوت‌ها بپرهيزيد، زيرا همان که گواه است، داوری کند.
(اعتقادی، اخلاقی، تربيتی)

 


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ - فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ

 و درود خدا بر او، فرمود: سنگ را از همان جايی که دشمن پرت کرده، باز گردانيد،
که شر را جز شر پاسخی نيست.
(سياسی، اخلاقی)
 




وَ قَالَ ع أَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْفُجَّارِ
قال الرضي و معنى ذلك أن المؤمنين يتبعونني - و الفجار يتبعون المال
- كما تتبع النحل يعسوبها و هو رئيسها

 و درود خدا بر او، فرمود: من پيشوای مؤمنان، و مال، پيشوای تبهکاران است. 
می‌گويم: (معنای سخن امام اين است که مؤمنان از من پيروی می‌کنند و
بدکاران پيرو مال می‌باشند آنگونه که زنبوران عسل از رئيس خود اطاعت دارند)
(اعتقادی، اقتصادی)
 
+ نوشته شده در چهار شنبه 27 شهريور 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اقتصادی,اعتقادی,سیاسی,شر,مومنان,تبهکاران, ساعت 10:51 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ رُوِيَ أَنَّهُ ذُكِرَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فِي أَيَّامِهِ - حَلْيُ الْكَعْبَةِ وَ كَثْرَتُهُ فَقَالَ قَوْمٌ‏

- لَوْ أَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بِهِ جُيُوشَ الْمُسْلِمِينَ - كَانَ أَعْظَمَ لِلْأَجْرِ وَ مَا تَصْنَعُ الْكَعْبَةُ بِالْحَلْيِ - فَهَمَّ عُمَرُ بِذَلِكَ وَ سَأَلَ عَنْهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع
- فَقَالَ ع إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِيِّ ص - وَ الْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ أَمْوَالُ الْمُسْلِمِينَ - فَقَسَّمَهَا بَيْنَ الْوَرَثَةِ فِي الْفَرَائِضِ -
وَ الْفَيْ‏ءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّيهِ - وَ الْخُمُسُ فَوَضَعَهُ اللَّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ - وَ الصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللَّهُ حَيْثُ جَعَلَهَا - وَ كَانَ حَلْيُ الْكَعْبَةِ فِيهَا يَوْمَئِذٍ -
فَتَرَكَهُ اللَّهُ عَلَى حَالِهِ - وَ لَمْ يَتْرُكْهُ نِسْيَاناً وَ لَمْ يَخْفَ عَلَيْهِ مَكَاناً - فَأَقِرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ
- فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلَاكَ لَافْتَضَحْنَا - وَ تَرَكَ الْحَلْيَ بِحَالِهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (در زمان حکومت عمر، نسبت به فراوانی زيور و زينت‌های کعبه صحبت شد، گروهی گفتند
آنها را برای لشکر اسلام مصرف کن، کعبه زر و زينت نمی‌خواهد، وقتی از امير المؤمنين عليه السّلام پرسيدند، فرمود)
همانا قرآن بر پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم هنگامی نازل گرديد که اموال چهار قسم بود، اموال مسلمانان، که آن
را بر أساس سهم هر يک از وارثان، تقسيم کرد، و غنيمت جنگی که آن را به نيازمندانش رساند، و خمس، که خدا
جايگاه مصرف آن را تعيين فرمود، و صدقات، که خداوند راه‌های بخشش آن را مشخّص فرمود. و زيور آلات و زينت کعبه از
اموالی بودند که خدا آن را به حال خود گذاشت، نه از روی فراموشی آن را ترک کرد، و نه از چشم خدا پنهان بود، تو نيز آن
را به حال خود واگذار چنانکه خدا و پيامبرش آن را بحال خود واگذاشتند.
(عمر گفت: اگر تو نبودی رسوا می‌شديم، و متعرّض زيور آلات کعبه نشد)
(تاريخی، فقهی، اقتصادی)
 




وَ قَالَ ع لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَايَ مِنْ هَذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ

 و درود خدا بر او، فرمود: اگر از اين فتنه‌ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگونی‌های بسيار پديد می‌آورم.
(سياسی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ يُعَرِّفَهُ الْإِيمَانَ - فَقَالَ ع إِذَا كَانَ الْغَدُ - فَأْتِنِي حَتَّى أُخْبِرَكَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ

- فَإِنْ نَسِيتَ مَقَالَتِي حَفِظَهَا عَلَيْكَ غَيْرُكَ - فَإِنَّ الْكَلَامَ كَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا هَذَا وَ يُخْطِئُهَا هَذَا و قد ذكرنا ما أجابه به

- فيما تقدم من هذا الباب و هو قوله - الإيمان على أربع شعب


و درود خدا بر او، فرمود: (شخصی از امام پرسيد که ايمان را تعريف کن) فردا نزد من بيا تا در جمع مردم پاسخ گويم،
که اگر تو گفتارم را فراموش کنی ديگری آن را در خاطرش سپارد، زيرا گفتار چونان شکار رمنده است،
يکی آن را به دست آورد، و ديگری آن را از دست می‌دهد. 
(پاسخ امام در حکمت 31 آمد که آن را نقل کرديم که ايمان را بر چهار شعبه تقسيم کرد)
(علمی) 
 


 
 

وَ قَالَ ع أَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْناً مَا - عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوْماً مَا - وَ أَبْغِضْ بَغِيضَكَ هَوْناً مَا - عَسَى أَنْ يَكُونَ حَبِيبَكَ يَوْماً مَا

 و درود خدا بر او، فرمود: در دوستی با دوست مدارا کن، شايد روزی دشمن تو گردد،
و در دشمنی با دشمن نيز مدارا کن، زيرا شايد روزی دوست تو گردد.
(اخلاق اجتماعی، سياسی)
+ نوشته شده در جمعه 15 شهريور 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,سیاسی,علمی,ایمان,گفتار,شکار,دوست,دشمن, ساعت 10:54 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا

 و درود خدا بر او، فرمود: زن و زندگی، همه‌اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اينکه چاره‌ای جز بودن با او نيست.
(اخلاقی، اجتماعی)
 




وَ قَالَ ع الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا
قال الرضي - و يروى هذا الكلام عن النبي ص - و لا عجب أن يشتبه الكلامان - لأن مستقاهما من قليب و مفرغهما من ذنوب

 و درود خدا بر او، فرمود: سنگ غصبی در بنای خانه، مايه ويران شدن آن است. 
(اين سخن از رسول خدا نقل شده است، و اينکه سخن پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم و علی عليه السّلام شبيه يکديگرند
جای شگفتی نيست برای اينکه هر دو از يک جا سر چشمه گرفته و در دو ظرف ريخته شده است).
(اقتصادی، سياسی)
+ نوشته شده در جمعه 8 شهريور 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,اقتصادی,سیاسی,زن,زندگی,سنگ غصبی,ویران شدن, ساعت 12:0 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع مَنْ لَانَ عُودُهُ كَثُفَتْ أَغْصَانُهُ

 و درود خدا بر او، فرمود: کسی که درخت شخصيّت او نرم و بی‌عيب باشد، شاخ و برگش فراوان است.
(اخلاقی، علمی)
 



وَ قَالَ ع مَنْ نَالَ اسْتَطَالَ

 و درود خدا بر او، فرمود: کسی که به نوايی رسيد تجاوزکار شد.
(اخلاقی، سياسی)
+ نوشته شده در جمعه 1 شهريور 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند علمی,سیاسی,درخت,شخصیت,تجاوزکار, ساعت 12:27 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع وَ قَدْ قَالَ لَهُ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ - نُبَايِعُكَ عَلَى أَنَّا شُرَكَاؤُكَ فِي هَذَا الْأَمْرِ

- لَا وَ لَكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعَانَةِ -

وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الْأَوَدِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (طلحه و زبير خدمت امام آمدند و گفتند با تو بيعت کرديم که ما در حکومت شريک تو باشيم، فرمود)
نه هرگز بلکه شما در نيرو بخشيدن، و ياری خواستن شرکت داريد، و دو ياوريد به هنگام ناتوانی و درماندگی در سختی‌ها.
(سياسی)

 

وَ قَالَ ع لَا يُزَهِّدَنَّكَ فِي الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا يَشْكُرُهُ لَكَ - فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لَا يَسْتَمْتِعُ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهُ
- وَ قَدْ تُدْرِكُ مِنْ شُكْرِ الشَّاكِرِ -
أَكْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ - وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

 و درود خدا بر او، فرمود: ناسپاسی مردم تو را از کار نيکو باز ندارد، زيرا هستند کسانی،
بی آن که از تو سودی برند تو را می‌ستايند،
چه بسا ستايش اندک آنان برای تو، سودمندتر از ناسپاسی ناسپاسان باشد.
(و خداوند نيکوکاران را دوست دارد)
(اخلاقی، اجتماعی)
+ نوشته شده در سه شنبه 29 مرداد 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,سیاسی,طلحه,زبیر,سختی,درماندگی,ناتوانی,نیکوکاران, ساعت 12:10 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ - كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ

و درود خدا بر او، فرمود: (وقتی شنيد که خوارج می‌گويند، حکومت فقط از آن خداست.) سخن حقّی است که از آن اراده باطل دارند.
(اعتقادی، سياسی) 
 



وَ قَالَ ع وَ أُتِيَ بِجَانٍ وَ مَعَهُ غَوْغَاءُ فَقَالَ - لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ كُلِّ سَوْأَةٍ

 و درود خدا بر او، فرمود: (جنايتکاری را حضور امام آوردند، که جمعی اوباش همراه او بودند.)
مبارک مباد، چهره‌هايی که جز به هنگام زشتی‌ها ديده نمی‌شوند.
(اخلاقی، اجتماعی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ

 و درود خدا بر او، فرمود: بدی را از سينه ديگران، با کندن آن از سينه خود، ريشه کن نما

(اخلاقی، سياسی، اجتماعی)



وَ قَالَ ع الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ

 و درود خدا بر او، فرمود: طمع ورزی، بردگی هميشگی است.
(اخلاقی، اجتماعی)
+ نوشته شده در چهار شنبه 23 مرداد 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,سیاسی,بدی,سینه,ریشه کن,طمع,بردگی, ساعت 10:23 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع مَنْ كَتَمَ سِرَّهُ كَانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که راز خود را پنهان دارد، اختيار آن در دست اوست.
 
(اخلاقی، سياسی)


وَ قَالَ ع مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا يَقْضِي حَقَّهُ فَقَدْ عَبَدَهُ

و درود خدا بر او، فرمود: رعايت حق کسی که او حقش را محترم نمی‌شمارد نوعی بردگی است.
(اخلاقی، سياسی، اجتماعی) 
 
+ نوشته شده در شنبه 19 مرداد 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,سیاسی,راز,پنهان,اختیار,رعایت,حق,بردگی, ساعت 14:35 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع عَاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ

 و درود خدا بر او، فرمود: برادرت را با احسانی که در حق او می‌کنی سرزنش کن، و شر او را با بخشش باز گردان.
(اخلاقی، اجتماعی)
 

وَ قَالَ ع مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ

و درود خدا بر او، فرمود: هر کس قدرت به دست آورد، زورگويی دارد.
(اخلاقی، سياسی) 
+ نوشته شده در جمعه 18 مرداد 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند اجتماعی,سیاسی,برادر,احسان,سرزنش,شر,بخشش,قدرت,زورگو, ساعت 11:16 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ - لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ - وَ يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ - يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ - وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ‏

- إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ - يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ - يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي وَ يَأْمُرُ بِمَا لَا يَأْتِي - يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ - وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ - يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ - وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ مِنْ أَجْلِهِ - إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِياً - يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ إِذَا عُوفِيَ وَ يَقْنَطُ إِذَا ابْتُلِيَ - إِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّاً - تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَى مَا يَظُنُّ وَ لَا يَغْلِبُهَا عَلَى مَا يَسْتَيْقِنُ - يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ - وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِهِ - إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ وَ إِنِ افْتَقَرَ قَنِطَ وَ وَهَنَ - يُقَصِّرُ إِذَا عَمِلَ وَ يُبَالِغُ إِذَا سَأَلَ - إِنْ عَرَضَتْ لَهُ شَهْوَةٌ أَسْلَفَ الْمَعْصِيَةَ وَ سَوَّفَ التَّوْبَةَ - وَ إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ - يَصِفُ الْعِبْرَةَ وَ لَا يَعْتَبِرُ - وَ يُبَالِغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ لَا يَتَّعِظُ - فَهُوَ بِالْقَوْلِ مُدِلٌّ وَ مِنَ الْعَمَلِ مُقِلٌّ - يُنَافِسُ فِيمَا يَفْنَى وَ يُسَامِحُ فِيمَا يَبْقَى - يَرَى الْغُنْمَ مَغْرَماً وَ الْغُرْمَ مَغْنَماً - يَخْشَى الْمَوْتَ وَ لَا يُبَادِرُ الْفَوْتَ - يَسْتَعْظِمُ مِنْ مَعْصِيَةِ غَيْرِهِ مَا يَسْتَقِلُّ أَكْثَرَ مِنْهُ مِنْ نَفْسِهِ - وَ يَسْتَكْثِرُ مِنْ طَاعَتِهِ مَا يَحْقِرُهُ مِنْ طَاعَةِ غَيْرِهِ - فَهُوَ عَلَى النَّاسِ طَاعِنٌ وَ لِنَفْسِهِ مُدَاهِنٌ - اللَّهْوُ مَعَ الْأَغْنِيَاءِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الذِّكْرِ مَعَ الْفُقَرَاءِ - يَحْكُمُ عَلَى غَيْرِهِ لِنَفْسِهِ‏وَ لَا يَحْكُمُ عَلَيْهَا لِغَيْرِهِ - يُرْشِدُ غَيْرَهُ وَ يُغْوِي نَفْسَهُ - فَهُوَ يُطَاعُ وَ يَعْصِي وَ يَسْتَوْفِي وَ لَا يُوفِي - وَ يَخْشَى الْخَلْقَ فِي غَيْرِ رَبِّهِ وَ لَا يَخْشَى رَبَّهُ فِي خَلْقِهِ قال الرضي - و لو لم يكن في هذا الكتاب إلا هذا الكلام - لكفى به موعظة ناجعة و حكمة بالغة -
و بصيرة لمبصر و عبرة لناظر مفكر

 و درود خدا بر او، فرمود: (مردی از امام در خواست اندرز کرد.) از کسانی مباش که بدون عمل صالح به آخرت اميدوار است، و توبه را با آرزوهای دراز به تأخير می‌اندازد، در دنيا چونان زاهدان، سخن می‌گويد، اما در رفتار همانند دنيا پرستان است، اگر نعمت‌ها به او برسد سير نمی‌شود، و در محروميّت قناعت ندارد، از آنچه به او رسيد شکر گزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است. ديگران را پرهيز می‌دهد اما خود پروا ندارد به فرمانبرداری امر می‌کند اما خود فرمان نمی‌برد، نيکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد گناهکاران را دشمن دارد اما خود يکی از گناهکاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمی‌دارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشايند ساخت پافشاری دارد، اگر بيمار شود پشيمان می‌شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانی‌هاست در سلامت مغرور و در گرفتاری نا اميد است اگر مصيبتی به او رسد به زاری خدا را می‌خواند. اگر به گشايش دست يافت مغرورانه از خدا روی بر می‌گرداند، نفس به نيروی گمان ناروا، بر او چيرگی دارد، و او با قدرت يقين بر نفس چيره نمی‌گردد. برای ديگران که گناهی کمتر از او دارند نگران، و بيش از آنچه که عمل کرده اميدوار است. اگر بی نياز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهيدست گردد، مأيوس و سست شود. چون کار کند در آن کوتاهی ورزد، و چون چيزی خواهد زياده روی نمايد، چون در برابر شهوت قرار گيرد گناه را بر گزيده، توبه را به تأخير اندازد، و چون رنجی به او رسد از راه ملت اسلام دوری گزيند، عبرت آموزی را طرح می‌کند امّا خود عبرت نمی‌گيرد در پند دادن مبالغه می‌کند امّا خود پند پذير نمی‌باشد. سخن بسيار می‌گويد، امّا کردار خوب او اندک است برای دنيای زودگذر تلاش و رقابت دارد امّا برای آخرت جاويدان آسان می‌گذرد سود را زيان، و زيان را سود می‌پندار از مرگ هراسناک است امّا فرصت را از دست می‌دهد گناه ديگری را بزرگ می‌شمارد، امّا گناهان بزرگ خود را کوچک می‌پندارد، طاعت ديگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ می‌داند مردم را سرزنش می‌کند، امّا خود را نکوهش نکرده با خود رياکارانه بر خورد می‌کند خوشگذرانی با سرمايه‌داران را بيشتر از ياد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زيان ديگران حکم می‌کند امّا هرگز به نفع ديگران بر زيان خود حکم نخواهد کرد، ديگران را هدايت امّا خود را گمراه می‌کند، ديگران از او اطاعت می‌کنند، و او مخالفت می‌ورزد، حق خود را به تمام می‌گيرد امّا حق ديگران را به کمال نمی‌دهد، از غير خدا می‌ترسد، امّا از پروردگار خود نمی‌ترسد 
می‌گويم: (اگر در نهج البلاغه جز اين حکمت وجود نداشت، همين يک حکمت برای اندرز دادن کافی بود اين سخن، حکمتی رسا، و عامل بينايی انسان آگاه، و عبرت آموز صاحب انديشه است)
(اخلاقی، اجتماعی، سياسی)
 


 
وَ قَالَ ع لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ

 و درود خدا بر او، فرمود: آنچه روی می‌آورد، باز می‌گردد، و چيزی که باز گردد گويی هرگز نبوده است.
(اخلاقی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَا يُقِيمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ لَا يُصَانِعُ - وَ لَا يُضَارِعُ وَ لَا يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ

 و درود خدا بر او، فرمود: فرمان خدا را بر پاندارد، جز آن کس که در اجرای حق مدارا نکند، سازشکار نباشد، و پيرو آرزوها نگردد.
(سياسی، اعتقادی)
 


مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً و قد يؤول ذلك على معنى آخر ليس هذا موضع ذكره

 و درود خدا بر او، فرمود: هر کس ما اهل بيت پيامبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم را دوست بدارد، پس بايد فقر را چونان لباس رويين بپذيرد. (يعنی آماده انواع محروميّت‌ها باشد) 
«اين کلمات را به معانی ديگری تفسير می‌کنند که اينجا جای ذکر آن نيست»
(اعتقادی، سياسی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُقَرَّبُ فِيهِ إِلَّا الْمَاحِلُ - وَ لَا يُظَرَّفُ فِيهِ إِلَّا الْفَاجِرُ - وَ لَا يُضَعَّفُ فِيهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ - يَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِيهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ‏ مَنّاً - وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَى النَّاسِ - فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ النِّسَاءِ - وَ إِمَارَةِ الصِّبْيَانِ وَ تَدْبِيرِ الْخِصْيَانِ


و درود خدا بر او، فرمود: روزگاری بر مردم خواهد آمد که محترم نشمارند جز سخن چين را، و خوششان نيايد جز از بدکار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل. در آن روزگار کمک به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منّت گذاری، و عبادت نوعی برتری طلبی بر مردم است، در آن زمان حکومت با مشورت زنان، و فرماندهی خردسالان، و برتری خواجگان اداره می‌گردد.
(سياسی، علمی، تاريخی) 
 


وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَكَالِيِّ قَالَ: رَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ لَيْلَةٍ - وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ فَنَظَرَ فِي النُّجُومِ - فَقَالَ لِي يَا نَوْفُ أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ - فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ قَالَ يَا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا - الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ - أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً - وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً - وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً - ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ - يَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ع قَامَ فِي مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ - فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ - إِلَّا أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً - أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِيَ الطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ كَوْبَةٍ وَ هِيَ الطَّبْلُ - وَ قَدْ قِيلَ أَيْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ - وَ الْكَوْبَةَ الطُّنْبُورُ

 و درود خدا بر او، فرمود: (از نوف بکّالی نقل شده، که در يکی از شب‌ها، امام علی عليه السّلام را ديدم برای عبادت از بستر برخاست، نگاهی به ستارگان افکند، و به من فرمود: خوابی يا بيدار گفتم: بيدارم. فرمود: ای نوف خوشا به حال آنان که از دنيای حرام چشم پوشيدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمی هستند که زمين را تخت، خاک را بستر، آب را عطر، و قرآن را پوشش زيرين، و دعا را لباس روئين خود قرار دادند، و با روش عيسای مسيح با دنيا بر خورد کردند. 
ای نوف همانا داوود پيامبر (که درود خدا بر او باد) در چنين ساعتی از شب بر می‌خاست، و می‌گفت: «اين ساعتی است که دعای هر بنده‌ای به اجابت می‌رسد، جز با باج گيران، جاسوسان، شبگردان و نيروهای انتظامی حکومت ستمگر، يا نوازنده طنبور و طبل».
(اخلاقی، تربيتی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ - لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا - لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ - وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ - أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ - وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْ‏ءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ - وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ - وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ - وَ لَا فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ


و درود خدا بر او، فرمود: شما را به پنج چيز سفارش می‌کنم که اگر برای آنها شتران را پر شتاب برانيد و رنج سفر را تحمّل کنيد سزاوار است: کسی از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از يکی سؤال کردند و نمی‌داند، شرم نکند و بگويد نمی‌دانم، و کسی در آموختن آنچه نمی‌داند شرم نکند، و بر شما باد به شکيبايی، که شکيبايی، ايمان را چون سر است بر بدن و ايمان بدون شکيبايی چونان بدن بی‌سر، ارزشی ندارد.
(اخلاقی) 
 


وَ قَالَ ع بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً

 و درود خدا بر او، فرمود: باقی ماندگان شمشير و جنگ، شماره شان با دوام‌تر، و فرزندانشان بيشتر است.
(سياسی، نظامی)


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ

و درود خدا بر او، فرمود: انسان با نفسی که می‌کشد، قدمی به سوی مرگ می‌رود.
(اخلاقی) 


وَ قَالَ ع إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا

و درود خدا بر او، فرمود: حوادث اگر همانند يکديگر بودند، آخرين را با آغازين مقايسه و ارزيابی می‌کنند.
(اخلاقی، علمی، سياسی) 
+ نوشته شده در جمعه 28 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,سیاسی,علمی,انسان,مرگ,حادثه, ساعت 10:4 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ 

و درود خدا بر او، فرمود: دل‌های مردم گريزان است، به کسی روی آورند که خوشرويی کند.

(اخلاقی، اجتماعی) 

وَ قَالَ ع أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: سزاوارترين مردم به عفو کردن، تواناترينشان به هنگام کيفر دادن است.
(اخلاقی، سياسی) 
+ نوشته شده در شنبه 22 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,حیدر,اخلاقی,سیاسی,اجتماعی,دل,مردم,خوشرو,عفو,توانایی,کیفر, ساعت 10:42 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ 

و درود خدا بر او، فرمود: گناهی که تو را پشيمان کند بهتر از کار نيکی است که تو را به خود پسندی وا دارد.

(اخلاقی) 

وَ قَالَ ع الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ وَ الْحَزْمُ بِإِجَالَةِ الرَّأْيِ - وَ الرَّأْيُ بِتَحْصِينِ الْأَسْرَارِ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: پيروزی در دورانديشی، و دور انديشی در به کار گيری صحيح انديشه، و انديشه صحيح به راز داری است.(اخلاقی، سياسی) 


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع لَنَا حَقٌّ فَإِنْ أُعْطِينَاهُ وَ إِلَّا رَكِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ - وَ إِنْ طَالَ السُّرَى قال الرضي و هذا من لطيف الكلام و فصيحه - و معناه أنا إن لم نعط حقنا كنا أذلاء - و ذلك أن الرديف يركب عجز البعير - كالعبد و الأسير و من يجري مجراهما 

و درود خدا بر او، فرمود: ما را حقّی است اگر به ما داده شود، و گر نه بر پشت شتران سوار شويم و برای گرفتن آن برانيم هر چند شب روی به طول انجامد. 

(اين از سخنان لطيف و فصيح است، يعنی اگر حق ما را ندادند، خوار خواهيم شد و بايد بر ترک شتر سوار چون بنده بنشينيم)

(اخلاقی، سياسی)

وَ قَالَ ع مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ - وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: از کفّاره گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن، و آرام کردن مصيبت ديدگان است.
(اخلاق اجتماعی) 


حکمت نهج البلاغه

وَ قَالَ ع فِي الَّذِينَ اعْتَزَلُوا الْقِتَالَ مَعَهُ - خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: (در باره آنان که از جنگ کناره گرفتند) حق را خوار کرده، باطل را نيز ياری نکردند.
(سياسی، اخلاق نظامی) 
 
وَ قَالَ ع أَقِيلُوا ذَوِي الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ - فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ يَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ 
 
و درود خدا بر او، فرمود: از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردی نمی‌لغزد جز آن که دست خدا او را بلند مرتبه می‌سازد.(اخلاقی، اجتماعی)
+ نوشته شده در جمعه 14 تير 1398برچسب:مطالب مذهبی,حکمت,نهج البلاغه,سیاسی,اخلاق نظامی,جنگ,حق,باطل,اخلاقی,اجتماعی,جوانمردی, ساعت 11:7 توسط آزاده یاسینی