••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا در قرآن

*و داود و سليمان را زماني که درباره آن کشتزار که شبانه گوسفندان قوم در آن چريده بودند، داوري مي کردند، و ما گواه داوري آنان بوديم.

* پس آن را به سليمان فهمانديم، و هر يک را حکمت و دانش عطا کرديم، و کوه ها و پرندگان را رام و مسخّر کرديم که همواره با داود تسبيح مي گفتند، و ما انجام دهنده بوديم.
*و براي سليمان، تندباد را رام و مسخّر کرديم که به فرمانش به سوي آن سرزميني که در آن برکت نهاديم، حرکت مي کرد و ما همواره به همه چيز داناييم.
*و از شيطان ها کساني را رام و مسخّر او کرديم که برايش غوّاصي و کارهايي غير از آن انجام مي دادند، و ما نگهبان آنان بوديم.
*و يقيناً ما به داود و سليمان، دانش داديم، و آن دو گفتند: همه ستايش ها ويژه خداست، همان که ما را بر بسياري از بندگان مؤمن خود برتري عطا کرده است،
*و سليمان وارث داود شد و گفت: اي مردم! زبان و منطق پرندگان را به ما آموخته اند، و از هر چيزي به ما عطا کرده اند، يقيناً اين امتياز و برتري آشکاري است.
*و براي سليمان، سپاهيانش از پريان و آدميان و پرندگان گردآوري شدند، تا گروه هاي ديگر به آنان ملحق شوند؛
*تا به وادي مورچگان درآمدند. مورچه اي گفت: اي مورچگان! به خانه هايتان درآييد تا سليمان و سپاهيانش ناآگاهانه شما را پايمال نکنند.
*پس سليمان از گفته اش با تبسم، حالت خنده به خود گرفت، و گفت: پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتي را که به من و پدر و مادرم عطا کرده اي به جاي آورم، و اينکه کار شايسته اي که آن را بپسندي انجام دهم، و مرا به رحمتت در ميان بندگان شايسته ات درآور.
*و جوياي پرندگان شد پس گفت: مرا چه شده که هدهد را نمي بينم يا از غايبان است؟
*قطعاً او را عذابي سخت خواهم کرد يا او را سر مي برم، يا بايد دليلي روشن برايم بياورد.
*پس زماني نه چندان دور درنگ کرد پس گفت: من به چيزي آگاهي يافته ام که تو به آن آگاهي نيافته اي، و از سبا خبري مهم و يقيني برايت آورده ام.
*به راستي من زني را يافتم که بر آنان حکومت مي کند، و از هر چيزي به او داده اند و تختي بزرگ دارد،
*او و قومش را يافتم که به جاي خدا براي خورشيد سجده مي کنند و شيطان، اعمال را براي آنان آراسته و در نتيجه آنان را از راه بازداشته است به اين سبب هدايت نمي يابند،
*تا براي خدا سجده نکنند، همان که نهان در آسمان ها و زمين را بيرون مي آورد و آنچه را پنهان مي داريد و آنچه را آشکار مي کنيد، مي داند.
*خداي يکتا که معبودي جز او نيست، پروردگار عرش بزرگ است.
*گفت: به زودي تأمل و بررسي مي کنم که آيا راست گفته اي يا از دروغگوياني،
*اين نامه مرا ببر و به سوي آنان بيفکن، سپس به دور از ديدگان آنان خود را کناري بگير و بنگر چه پاسخي مي دهند؟
*گفت: اي سران و اشراف! همانا نامه اي نيکو و با ارزشي به سوي من افکنده اند،
*يقيناً اين نامه از سوي سليمان است و سرآغازش به نام خداي رحمان و رحيم است،
*توصيه من اين است برتري جوئي نسبت به من نكنيد و به سوي من آئيد در حالي كه تسليم حق هستيد.
*گفت: اي سران و اشراف! در کارم به من نظر دهيد تا شما نزد من حضور داشتيد، من فيصله دهنده کاري نبوده ام.
*گفتند: ما داراي قدرت و مالک وسايل رزمي سختي هستيم، پس بنگر چه فرمان مي دهي؟
*گفت: همانا پادشاهان هنگامي که وارد شهري مي شوند، آن را تباه مي کنند و عزيزان اهلش را به ذلت و خواري مي نشانند و همواره چنين مي کنند!
*من به سوي آنان هديه اي مي فرستم، پس با تأمل مي نگرم که فرستادگان با چه پاسخي بر مي گردند؟
*هنگامي که نزد سليمان آمد، گفت: آيا مرا با مالي ياري مي دهيد؟ آنچه خدا به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده ، اين شماييد که با هديه خود شادماني مي کنيد،
*به سوي آنان بازگرد که ما حتماً با سپاهياني به سوي آنان خواهيم آمد که قدرت رويارويي با آن را ندارند، و آنان را در حالي که حقير و بي ارزش شده اند، با خواري و ذلت از آنجا بيرون مي کنيم.
*گفت: اي سران و اشراف! کدام يک از شما تخت او را پيش از آنکه همگي به حالت تسليم نزد من آيند، برايم مي آورد؟
*يکي از جنّيان کاردان و تيزهوش گفت: من آن را پيش از آنکه از مسند خود برخيزي نزد تو مي آورم، و من بر اين توانا و امينم،
*کسي که دانشي از کتاب نزد او بود گفت: من آن را پيش از آنکه پلک ديده ات به هم بخورد، نزد تو مي آورم.پس هنگامي که سليمان تخت را نزد خود پابرجا ديد، گفت: اين از فضل و احسان پروردگار من است، تا مرا بيازمايد که آيا سپاس گزارم يا بنده اي ناسپاسم؟ و هر کس که سپاس گزاري کند، به سود خود سپاس گزاري مي کند و هر کس ناسپاسي ورزد، زيرا پروردگارم بي نياز و کريم است.
*گفت: تختش را برايش ناشناس کنيد تا ببينيم آيا راه مي يابد، يا از کساني است که راه نمي يابند؟
*پس زماني که آمد، گفتند: آيا تخت تو نيز اين گونه است؟ گفت: گويا اين همان است!! و ما را پيش از اين آگاه کردند و تسليم شديم؛
*چيزي را که به جاي خدا مي پرستيد او را بازداشته بود؛ زيرا او از گروه کافران بود
*به او گفتند: به حياط قصر درآي. هنگامي که آن را ديد، پنداشت آبي فراوان است، پس دامن جامه از دو ساق پايش بالا زد ، سليمان گفت: اين محوطه اي است صاف و هموار از شيشه . گفت: پروردگارا! قطعاً من به خود ستم کردم، اينک همراه سليمان، تسليم خدا، پروردگار جهانيان شدم.
*و باد را براي سليمان ، که رفتن صبح گاهش يک ماه و رفتن شام گاهش يک ماه بود؛ و چشمه مس را براي او روان ساختيم، و گروهي از جن به اذن پروردگارش نزد او کار مي کردند، و هر کدام از آنان از فرمان ما سرپيچي مي کرد از عذاب سوزان به او مي چشانديم.
*براي او هرچه مي خواست، مي ساختند از معبدها، و مجسمه ها، و ظروف بزرگي مانند حوض ها، و ديگ هايي ثابت. اي خاندان داود! به خاطر سپاس گزاري عمل کنيد؛ و از بندگانم اندکي سپاس گزارند.
*پس هنگامي که مرگ را بر او مقرّر کرديم، جنيان را از مرگش جز موريانه اي که عصايش را مي خورد، آگاه نکرد؛ زماني که به روي زمين در افتاد، جنّيان فهميدند که اگر غيب مي دانستند در آن عذاب خوارکننده درنگ نمي کردند.
*يقيناً براي قوم سبا در جاي اقامتشان نشانه اي وجود داشت، دو باغ از طرف راست و چپ. از رزق و روزي پروردگارتان بخوريد، و براي او سپاس گزاري کنيد، سرزميني خوش و دلپذير ، و پروردگاري بسيار آمرزنده
*ولي روي گرداندند، در نتيجه سيل «عرم» را بر ضد آنان جاري کرديم ، و ما آن دو باغ پر حاصلشتان را به دو باغستاني تبديل کرديم که داراي ميوه هايي تلخ و درخت شوره گز و چيزي اندک از درخت سدر بودند!!
*اين را در برابر کفرشان به آنان کيفر داديم. آيا جز کفران کننده را کيفر مي دهيم؟
*و ميان مردم سبا و شهرهايي که در آن ها برکت نهاديم، آبادي هاي به هم پيوسته و نمايان قرار داديم، و سير و سفر را در آنان متناسب و به اندازه مقرّر داشتيم، شب ها و روزها با امنيت در آنها مسافرت کنيد.
*پس گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاي ما، دوري و فاصله انداز. ، و بر خودشان ستم کردند، پس ما آنان را داستان هايي قرار داديم و جمعشان را به شدت متلاشي و تار و مار کرديم، همانا در اين براي هر صبرکننده سپاس گزاري عبرت هاست
*و سليمان را به داود بخشيديم، چه نيکو بنده اي بود به راستي او بسيار رجوع کننده بود.
*هنگامي را که در پايان روز اسب هاي چابک و تيزرو بر او عرضه کردند.
*گفت من اين اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم تا از ديدگانش پنهان شدند.
*آنها را به من بازگردانيد. پس به دست کشيدن به ساق ها و گردن هاي آنها پرداخت؛
*و به راستي سليمان را آزموديم، و بر تختش جسدي افکنديم ، آن گاه به درگاه خدا رجوع کرد
*گفت: پروردگارا! مرا بيامرز و حکومتي به من ببخش که بعد از من سزاوار هيچ کس نباشد؛ يقيناً تو بسيار بخشنده اي.
*پس باد را براي او مسخّر و رام کرديم که به فرمان او هر جا که مي خواست نرم و آرام روان مي شد.
*و هر بنّا و غواصي از شياطين را
*و ديگر شياطين را که با غل و زنجير به هم بسته بودند
*اين عطاي بي حساب ماست، بي حساب ببخش و دريغ کن.
*بي ترديد او نزد ما تقرب و منزلتي بلند و سرانجامي نيکو دارد.
+ نوشته شده در شنبه 17 شهريور 1397برچسب:قرآن,ملکه سبا,حضرت سلیمان,هدهد,تخت جواهر,حضرت داوود,کوه,پرنده,تندباد,شیطان,وادی مورچگان,خورشید,سجده,پرستش, ساعت 11:32 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت هود و قوم عاد - سرزمین احقاف در قرآن

*و به سوي قوم عاد، برادرشان هود را فرستاديم، گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد که شما را جز او معبودي نيست، آيا نمي پرهيزيد؟

*اشراف و سران قومش که کافر بودند گفتند: ما تو را در سبک مغزي و ناداني مي بينيم و تو را از دروغگويان مي پنداريم!!
*گفت: اي قوم من! در من هيچ سبک مغزي و ناداني نيست، بلکه من فرستاده اي از سوي پروردگار جهانيانم.پيام هاي پروردگارم را به شما مي رسانم و براي شما خيرخواهي اَمينم.
*آيا تعجب کرديد که بر مردي از جنس خودتان معارفي از سوي پروردگارتان آمده تا شما را بيم دهد؟! و به ياد آوريد که شما را جانشيناني پس از قوم نوح قرار داد، و شما را در آفرينش نيرومندي و قدرت افزود، پس نعمت هاي خدا را به ياد آوريد تا رستگار شويد.
*گفتند: آيا به سوي ما آمده اي که ما فقط خدا را بپرستيم، و آنچه را پدرانمان مي پرستيدند واگذاريم؟ اگر از راستگوياني آنچه را از عذاب و گزند به ما وعده مي دهي براي ما بياور.
*گفت: يقيناً از سوي پروردگارتان بر شما عذاب و خشمي مقرّر شده، آيا درباره نام هاي که خود و پدرانتان بت ها را به آن ناميده ايد، و خدا هيچ دليل و برهاني بر آنان نازل نکرده با من مجادله و ستيزه مي کنيد؟ پس منتظر باشيد و من هم با شما از منتظرانم.
*پس او و کساني را که همراهش بودند به رحمتي از سوي خود نجات داديم و بنياد آنان که آيات ما را تکذيب کردند و مؤمن نبودند، برکنديم.
*و به سوي قوم عاد، برادرشان هود را .گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد که شما را جز او هيچ معبودي نيست، شما جز مردمي دروغ پرداز نيستيد.
*اي قوم من! از شما هيچ پاداشي نمي خواهم، پاداشم فقط بر عهده کسي است که مرا آفريده؛ آيا نمي انديشيد؟
*اي قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، آن گاه به سوي او بازگرديد، براي شما باران فراوان و پي در پي فرستد و نيرويي بر نيرويتان بيفزايد، و مجرمانه روي برمگردانيد.
*گفتند: اي هود! دليل روشني براي ما نياوردي، و ما به گفته تو رهاکننده معبودهاي خود نيستيم، و ما به تو ايمان نمي آوريم.
* جز اين نمي گوييم که برخي از معبودهاي ما به تو گزند و آسيب رسانده اند . هود گفت: من خدا را گواه مي گيرم و شما هم گواه باشيد که يقيناً من از آنچه شريک او قرار مي دهيد، بيزارم.
*به غير او . پس همه شما بر ضد من نيرنگ بزنيد، سپس مهلتم ندهيد.
*يقيناً من بر خدا که پروردگار من و پروردگار شماست توکل کردم؛ هيچ جنبنده اي نيست مگر اينکه او مهارش را به دست گرفته است، مسلماً پروردگارم بر راهي راست است.
*پس اگر روي برگردانيد  يقيناً آنچه را که من براي آن به سوي شما فرستاده شده ام به شما ابلاغ کردم، و پروردگارم گروهي غير از شما را جايگزين خواهد کرد، و نمي توانيد هيچ زياني به او رسانيد؛ زيرا پروردگارم بر همه چيز نگهبان است.
*و هنگامي که فرمان ما فرا رسيد، هود و آنان را که با او ايمان آورده بودند با رحمتي از سوي خود نجات داديم و آنان را از عذابي سخت رهايي بخشيديم.
*و اينان قوم عاد بودند که آيات پروردگارشان را انکار کردند، و از پيامبران او نافرماني نمودند، و فرمان هر سرکش ستيزه جويي را پيروي کردند.
*و در اين دنيا و روز قيامت با لعنتي بدرقه شدند. آگاه باشيد که عاد به پروردگارشان کافر شدند، هان! دوري بر عاد، قوم هود باد.
*قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس (گروهي كه درخت صنوبر را ميپرستيدند) و اقوام بسيار ديگري را كه در اين ميان بودند هلاك كرديم.
*قوم عاد پيامبران را تکذيب کردند،
*هنگامي که برادرشان هود به آنان گفت: آيا نمي پرهيزيد؟
*بي ترديد من براي شما فرستاده اي امينم،
*بنابراين از خدا پروا کنيد و از من فرمان ببريد،
*و من از شما بر ابلاغ رسالتم هيچ پاداشي نمي خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانيان است،
*آيا شما بر روي هر مکان بلندي به بيهوده کاري و بدون نياز، برجي عظيم و برافراشته بنا مي کنيد؟
*و قلعه ها و کاخ هاي استوار و مجلل برمي گيريد، که شايد جاودانه بمانيد؟
*و چون دست گشاييد همچون زورگويان دست گشاييد
*بنابراين از خدا پروا کنيد واز من فرمان ببريد،
*و از کسي که شما را به وسيله آنچه خود مي دانيد ياري داده، پروا کنيد،
*به وسيله چهارپايان و فرزنداني، به شما ياري داده است.
*و بوستان ها و چشمه سارها،
*بي ترديد من بر شما از عذاب روزي بزرگ مي ترسم.
*گفتند: تو پند و اندرز دهي يا ندهي براي ما يکسان است!!
*اين جز شيوه پيشينيان نيست،
*و ما گرفتار عذابي نخواهيم شد.
*پس او را تکذيب کردند، و در نتيجه هلاکشان کرديم. بي ترديد در اين سرگذشت عبرتي بزرگ وجود دارد و بيشترشان مؤمن نبودند،
*و يقيناً پروردگارت همان تواناي شکست ناپذير و مهربان است.
*و عاد و ثمود را ، و از خانه هاي آنان براي شما نمايان است، و شيطان عمل هاي آنان را برايشان آراست، در نتيجه آنان را از راه باز داشت در حالي که بصيرت داشتند.
*پيش از اينان نيز قوم نوح و عاد و فرعون که از تمام ابزار حاکميت برخوردار بودند انکار کردند؛
*اگر روي گرداندند، بگو: من شما را از صاعقه اي چون صاعقه عاد و ثمود بيم مي دهم.
*اما قوم عاد به ناحق در زمين تکبّر کردند و گفتند: نيرومندتر از ما کيست؟ آيا ندانستند خدايي که آنان را آفريد از آنان نيرومندتر است؟ و همواره آيات ما را انکار مي کردند.
*سرانجام تندبادي سخت و سرد در روزهايي شوم بر آنان فرستاديم تا در زندگي دنيا عذاب خواري و رسوايي را به آنان بچشانيم، و بي ترديد عذاب آخرت رسوا کننده تر است و آنان ياري نخواهند شد.
*و برادر قوم عاد را ياد کن، هنگامي که قومش را در سرزمين احقاف بيم داد، و بي ترديد بيم دهندگاني پيش از او و پس از او گذشته بودند که فقط خدا را بپرستيد؛ زيرا من بر شما از عذاب روزي بزرگ مي ترسم.
*گفتند: آيا آمده اي تا ما را از معبودانمان بر گرداني، پس اگر راستگويي عذابي که ما را تهديد مي کني بياور!
*گفت: آگاهي فقط نزد خداست، و من آييني را که به آن فرستاده شده ام به شما ابلاغ مي کنم، ولي من شما را گروهي مي دانم که همواره ناداني مي کنيد.
*پس هنگامي که عذاب را به صورت ابري گسترده ديدند که به سوي درّه ها و آبگيرهايشان روي آورده، گفتند: اين ابري باران زا براي ماست. بلکه اين همان چيزي است که آن را به شتاب خواستيد، بادي است که در آن عذابي دردناک است؛
*همه چيز را به فرمان پروردگارش در هم مي کوبد و نابود مي کند. پس آنان چنان شدند که جز خانه هايشان ديده نمي شد. اين گونه مردم گناهکار را کيفر مي دهيم.
*همانا ما به آنان در اموري قدرت و تمکن داده بوديم که شما را در آن امور چنان قدرت و نيرويي نداده ايم، و براي آنان گوش و چشم و دل قرار داده بوديم، ولي گوش و چشم و دلشان چيزي از عذاب را از آنان برطرف نکرد؛ زيرا همواره آيات ما را انکار مي کردند، و سرانجام عذابي که همواره آن را مسخره مي کردند، آنان را احاطه کرد.
*پيش از آنها قوم نوح و اصحاب الرس و قوم ثمود را تكذيب كردند.
*و نيز قوم عاد و فرعون و برادران لوط،
*و اصحاب ايکه و قوم تُبّع همگي پيامبران را تکذيب کردند، پس تهديدم بر آنان محقق و ثابت شد.
*همچنين در سرگذشت عاد نيز آيتي است در آن هنگام كه تندبادي بي باران بر آنها فرستاديم.
*هيچ چيزي را که بر آن مي وزيد، رها نمي کرد مگر آنکه آن را به صورت استخوان پوسيده اي مي ساخت.
*و خداست که قوم عاد نخستين را هلاک کرد،
*سپس آنها را با عذاب سنگين پوشانيد!
*قوم عاد تکذيب کردند، پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟
*ما بر آنان در روزي شوم که شومي اش استمرار داشت، تندبادي سخت و بسيار سرد فرستاديم،
*که مردم را بر مي کند ،گويي تنه هاي نخلي بودند که ريشه کن شده اند.
*ثمود و عاد آن روز کوبنده را انکار کردند؛
*و اما قوم عاد با تندبادي بسيار سرد و طغيان گر نابود شدند،
*که خدا آن را هفت شب و هشت روز پي در پي بر آنان مسلط کرد و مي ديدي که آنان مانند تنه هاي پوسيده و پوک درختان خرما روي زمين افتاده
* آيا از آنان هيچ باقي مانده اي مي بيني؟
*آيا ندانسته اي که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟
+ نوشته شده در پنج شنبه 1 شهريور 1397برچسب:قرآن,ترجمه قرآن,حضرت هود,قوم عاد,سرزمین احقاف,عذاب,بت,جانشین نوح,قلعه,کاخ های استوار,تکبر,تندباد, ساعت 10:46 توسط آزاده یاسینی