••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا در قرآن

*و داود و سليمان را زماني که درباره آن کشتزار که شبانه گوسفندان قوم در آن چريده بودند، داوري مي کردند، و ما گواه داوري آنان بوديم.

* پس آن را به سليمان فهمانديم، و هر يک را حکمت و دانش عطا کرديم، و کوه ها و پرندگان را رام و مسخّر کرديم که همواره با داود تسبيح مي گفتند، و ما انجام دهنده بوديم.
*و براي سليمان، تندباد را رام و مسخّر کرديم که به فرمانش به سوي آن سرزميني که در آن برکت نهاديم، حرکت مي کرد و ما همواره به همه چيز داناييم.
*و از شيطان ها کساني را رام و مسخّر او کرديم که برايش غوّاصي و کارهايي غير از آن انجام مي دادند، و ما نگهبان آنان بوديم.
*و يقيناً ما به داود و سليمان، دانش داديم، و آن دو گفتند: همه ستايش ها ويژه خداست، همان که ما را بر بسياري از بندگان مؤمن خود برتري عطا کرده است،
*و سليمان وارث داود شد و گفت: اي مردم! زبان و منطق پرندگان را به ما آموخته اند، و از هر چيزي به ما عطا کرده اند، يقيناً اين امتياز و برتري آشکاري است.
*و براي سليمان، سپاهيانش از پريان و آدميان و پرندگان گردآوري شدند، تا گروه هاي ديگر به آنان ملحق شوند؛
*تا به وادي مورچگان درآمدند. مورچه اي گفت: اي مورچگان! به خانه هايتان درآييد تا سليمان و سپاهيانش ناآگاهانه شما را پايمال نکنند.
*پس سليمان از گفته اش با تبسم، حالت خنده به خود گرفت، و گفت: پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتي را که به من و پدر و مادرم عطا کرده اي به جاي آورم، و اينکه کار شايسته اي که آن را بپسندي انجام دهم، و مرا به رحمتت در ميان بندگان شايسته ات درآور.
*و جوياي پرندگان شد پس گفت: مرا چه شده که هدهد را نمي بينم يا از غايبان است؟
*قطعاً او را عذابي سخت خواهم کرد يا او را سر مي برم، يا بايد دليلي روشن برايم بياورد.
*پس زماني نه چندان دور درنگ کرد پس گفت: من به چيزي آگاهي يافته ام که تو به آن آگاهي نيافته اي، و از سبا خبري مهم و يقيني برايت آورده ام.
*به راستي من زني را يافتم که بر آنان حکومت مي کند، و از هر چيزي به او داده اند و تختي بزرگ دارد،
*او و قومش را يافتم که به جاي خدا براي خورشيد سجده مي کنند و شيطان، اعمال را براي آنان آراسته و در نتيجه آنان را از راه بازداشته است به اين سبب هدايت نمي يابند،
*تا براي خدا سجده نکنند، همان که نهان در آسمان ها و زمين را بيرون مي آورد و آنچه را پنهان مي داريد و آنچه را آشکار مي کنيد، مي داند.
*خداي يکتا که معبودي جز او نيست، پروردگار عرش بزرگ است.
*گفت: به زودي تأمل و بررسي مي کنم که آيا راست گفته اي يا از دروغگوياني،
*اين نامه مرا ببر و به سوي آنان بيفکن، سپس به دور از ديدگان آنان خود را کناري بگير و بنگر چه پاسخي مي دهند؟
*گفت: اي سران و اشراف! همانا نامه اي نيکو و با ارزشي به سوي من افکنده اند،
*يقيناً اين نامه از سوي سليمان است و سرآغازش به نام خداي رحمان و رحيم است،
*توصيه من اين است برتري جوئي نسبت به من نكنيد و به سوي من آئيد در حالي كه تسليم حق هستيد.
*گفت: اي سران و اشراف! در کارم به من نظر دهيد تا شما نزد من حضور داشتيد، من فيصله دهنده کاري نبوده ام.
*گفتند: ما داراي قدرت و مالک وسايل رزمي سختي هستيم، پس بنگر چه فرمان مي دهي؟
*گفت: همانا پادشاهان هنگامي که وارد شهري مي شوند، آن را تباه مي کنند و عزيزان اهلش را به ذلت و خواري مي نشانند و همواره چنين مي کنند!
*من به سوي آنان هديه اي مي فرستم، پس با تأمل مي نگرم که فرستادگان با چه پاسخي بر مي گردند؟
*هنگامي که نزد سليمان آمد، گفت: آيا مرا با مالي ياري مي دهيد؟ آنچه خدا به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده ، اين شماييد که با هديه خود شادماني مي کنيد،
*به سوي آنان بازگرد که ما حتماً با سپاهياني به سوي آنان خواهيم آمد که قدرت رويارويي با آن را ندارند، و آنان را در حالي که حقير و بي ارزش شده اند، با خواري و ذلت از آنجا بيرون مي کنيم.
*گفت: اي سران و اشراف! کدام يک از شما تخت او را پيش از آنکه همگي به حالت تسليم نزد من آيند، برايم مي آورد؟
*يکي از جنّيان کاردان و تيزهوش گفت: من آن را پيش از آنکه از مسند خود برخيزي نزد تو مي آورم، و من بر اين توانا و امينم،
*کسي که دانشي از کتاب نزد او بود گفت: من آن را پيش از آنکه پلک ديده ات به هم بخورد، نزد تو مي آورم.پس هنگامي که سليمان تخت را نزد خود پابرجا ديد، گفت: اين از فضل و احسان پروردگار من است، تا مرا بيازمايد که آيا سپاس گزارم يا بنده اي ناسپاسم؟ و هر کس که سپاس گزاري کند، به سود خود سپاس گزاري مي کند و هر کس ناسپاسي ورزد، زيرا پروردگارم بي نياز و کريم است.
*گفت: تختش را برايش ناشناس کنيد تا ببينيم آيا راه مي يابد، يا از کساني است که راه نمي يابند؟
*پس زماني که آمد، گفتند: آيا تخت تو نيز اين گونه است؟ گفت: گويا اين همان است!! و ما را پيش از اين آگاه کردند و تسليم شديم؛
*چيزي را که به جاي خدا مي پرستيد او را بازداشته بود؛ زيرا او از گروه کافران بود
*به او گفتند: به حياط قصر درآي. هنگامي که آن را ديد، پنداشت آبي فراوان است، پس دامن جامه از دو ساق پايش بالا زد ، سليمان گفت: اين محوطه اي است صاف و هموار از شيشه . گفت: پروردگارا! قطعاً من به خود ستم کردم، اينک همراه سليمان، تسليم خدا، پروردگار جهانيان شدم.
*و باد را براي سليمان ، که رفتن صبح گاهش يک ماه و رفتن شام گاهش يک ماه بود؛ و چشمه مس را براي او روان ساختيم، و گروهي از جن به اذن پروردگارش نزد او کار مي کردند، و هر کدام از آنان از فرمان ما سرپيچي مي کرد از عذاب سوزان به او مي چشانديم.
*براي او هرچه مي خواست، مي ساختند از معبدها، و مجسمه ها، و ظروف بزرگي مانند حوض ها، و ديگ هايي ثابت. اي خاندان داود! به خاطر سپاس گزاري عمل کنيد؛ و از بندگانم اندکي سپاس گزارند.
*پس هنگامي که مرگ را بر او مقرّر کرديم، جنيان را از مرگش جز موريانه اي که عصايش را مي خورد، آگاه نکرد؛ زماني که به روي زمين در افتاد، جنّيان فهميدند که اگر غيب مي دانستند در آن عذاب خوارکننده درنگ نمي کردند.
*يقيناً براي قوم سبا در جاي اقامتشان نشانه اي وجود داشت، دو باغ از طرف راست و چپ. از رزق و روزي پروردگارتان بخوريد، و براي او سپاس گزاري کنيد، سرزميني خوش و دلپذير ، و پروردگاري بسيار آمرزنده
*ولي روي گرداندند، در نتيجه سيل «عرم» را بر ضد آنان جاري کرديم ، و ما آن دو باغ پر حاصلشتان را به دو باغستاني تبديل کرديم که داراي ميوه هايي تلخ و درخت شوره گز و چيزي اندک از درخت سدر بودند!!
*اين را در برابر کفرشان به آنان کيفر داديم. آيا جز کفران کننده را کيفر مي دهيم؟
*و ميان مردم سبا و شهرهايي که در آن ها برکت نهاديم، آبادي هاي به هم پيوسته و نمايان قرار داديم، و سير و سفر را در آنان متناسب و به اندازه مقرّر داشتيم، شب ها و روزها با امنيت در آنها مسافرت کنيد.
*پس گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاي ما، دوري و فاصله انداز. ، و بر خودشان ستم کردند، پس ما آنان را داستان هايي قرار داديم و جمعشان را به شدت متلاشي و تار و مار کرديم، همانا در اين براي هر صبرکننده سپاس گزاري عبرت هاست
*و سليمان را به داود بخشيديم، چه نيکو بنده اي بود به راستي او بسيار رجوع کننده بود.
*هنگامي را که در پايان روز اسب هاي چابک و تيزرو بر او عرضه کردند.
*گفت من اين اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم تا از ديدگانش پنهان شدند.
*آنها را به من بازگردانيد. پس به دست کشيدن به ساق ها و گردن هاي آنها پرداخت؛
*و به راستي سليمان را آزموديم، و بر تختش جسدي افکنديم ، آن گاه به درگاه خدا رجوع کرد
*گفت: پروردگارا! مرا بيامرز و حکومتي به من ببخش که بعد از من سزاوار هيچ کس نباشد؛ يقيناً تو بسيار بخشنده اي.
*پس باد را براي او مسخّر و رام کرديم که به فرمان او هر جا که مي خواست نرم و آرام روان مي شد.
*و هر بنّا و غواصي از شياطين را
*و ديگر شياطين را که با غل و زنجير به هم بسته بودند
*اين عطاي بي حساب ماست، بي حساب ببخش و دريغ کن.
*بي ترديد او نزد ما تقرب و منزلتي بلند و سرانجامي نيکو دارد.
+ نوشته شده در شنبه 17 شهريور 1397برچسب:قرآن,ملکه سبا,حضرت سلیمان,هدهد,تخت جواهر,حضرت داوود,کوه,پرنده,تندباد,شیطان,وادی مورچگان,خورشید,سجده,پرستش, ساعت 11:32 توسط آزاده یاسینی


داستان حضرت صالح و قوم ثمود - سرزمین حجر در قرآن

*و به سوي قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستاديم، گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد که شما را جز او معبودي نيست، براي شما دليلي روشن از جانب پروردگارتان آمده است، اين ماده شتر خدا براي شما نشانه اي است، پس او را واگذاريد تا در زمين خدا بخورد و آزار و گزندي به او نرسانيد که عذابي دردناک شما را خواهد گرفت.

*و به ياد آوريد که خدا شما را جانشيناني پس از قوم عاد قرار داد، و در زمين، جاي به شما بخشيد که از مکان هاي هموارش براي خود قصرها بنا مي کنيد، و از کوه ها خانه هايي مي تراشيد، پس نعمت هاي خدا را ياد کنيد و در زمين تبهکارانه فتنه و آشوب برپا نکنيد.
*اشراف و سران قومش که تکبّر و سرکشي مي ورزيدند به مستضعفاني که ايمان آورده بودند، گفتند: آيا شما يقين داريد که صالح از سوي پروردگارش فرستاده شده؟ گفتند: به طور يقين ما به آييني که فرستاده شده مؤمنيم.
*مستکبران گفتند: ما به آييني که شما به آن ايمان آورديد، کافريم!
*پس آن ماده شتر را پي کردند، و از فرمان پروردگارشان سرپيچي نمودند و به صالح گفتند: اگر از پيامبران هستي عذابي که همواره به ما وعده مي دهي، بياور.
*پس زلزله اي سخت آنان را فرا گرفت، و در خانه هايشان جسمي بي جان شدند!
*پس صالح از آنان روي گرداند و گفت: اي قوم من! قطعاً من پيام پروردگارم را به شما رساندم، و برايتان خيرخواهي کردم، ولي شما خيرخواهان را دوست نداريد.
*و به سوي قوم ثمود، برادرشان صالح را گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد؛ شما را جز او هيچ معبودي نيست، و او شما را از زمين به وجود آورد و از شما خواست که در آن آباداني کنيد؛ بنابراين از او آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او بازگرديد؛ زيرا پروردگارم نزديک و اجابت کننده دعاي آنان است.
*گفتند: اي صالح! پيش از اين در ميان ما مورد اميد بودي، آيا ما را از پرستيدن آنچه پدرانمان مي پرستيدند، باز مي داري؟ و ما بي ترديد در تعاليمي که به آن دعوتمان مي کني در شکي شديد و سخت هستيم.
*گفت: اي قوم من! مرا خبر دهيد اگر من بر دليلي روشن از سوي پروردگارم متکي باشم و از سوي خود رحمتي به من عطا کرده باشد، چنانچه از او نافرماني کنم، چه کسي مرا نجات مي دهد؟ پس شما چيزي جز خسارت بر من نمي افزاييد.
*و اي قوم من! اين ناقه خداست که براي شما نشانه اي است، پس بگذاريدش در زمين خدا بچرد، و هيچ آسيب و گزندي به او نرسانيد که عذابي زود هنگام شما را خواهد گرفت.
*پس آن را پي کردند. پس صالح گفت: سه روز در خانه هايتان از زندگي برخوردار باشيد. اين وعده اي بي دروغ است.
*پس هنگامي که فرمان ما فرا رسيد، صالح و آنان را که همراه او ايمان آورده بودند با رحمتي از سوي خود نجات داديم، و از خواري و رسوايي آن روز . مسلماً فقط پروردگارت نيرومند و تواناي شکست ناپذير است.
*و کساني را که ستم کردند، فرياد مرگبار فروگرفت، پس در خانه هايشان به رو درافتاده، جسمي بي جان شدند.
*گويي در آنجا اقامت نداشتند. آگاه باشيد! قطعاً قوم ثمود به پروردگارشان کافر شدند. هان! دوري بر قوم ثمود باد.
*و به راستي اهل حجر پيامبران را تکذيب کردند.
*و ما آيات و نشانه هاي خود را به آنان نشان داديم، ولي از آنان روي گردان شدند.
*و از كوهها خانه‏هايى مى‏تراشيدند كه در امان بمانند.
*پس هنگامي که به صبح درآمدند، صدايي آنان را فرا گرفت.
*و آنچه را بدست آورده بودند آنان را از عذاب الهي نجات نداد.
*قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس (گروهي كه درخت صنوبر را ميپرستيدند) و اقوام بسيار ديگري را كه در اين ميان بودند هلاك كرديم.
*قوم ثمود پيامبران را تکذيب کردند،
*هنگامي که برادرشان صالح به آنان گفت: آيا نمي پرهيزيد؟
*بي ترديد من براي شما فرستاده اي امينم،
*بنابراين از خدا پروا کنيد و از من فرمان ببريد،
*و من از شما بر ابلاغ رسالتم هيچ پاداشي نمي خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانيان است،
*آيا شما تصور مي‏كنيد هميشه در نهايت امنيت، در نعمتهائي كه اينجاست مي‏مانيد؟
*در بوستان ها و چشمه سارها،
*و کشتزارها و درختان خرمايي که شکوفه هايشان انبوه و باطراوت و لطيف است؟
*و ماهرانه و هنرمندانه از کوه ها خانه هايي مي تراشيد؟
*بنابراين از خدا پروا کنيد و مرا فرمان ببريد،
*و از فرمان اسراف گران اطاعت نکنيد،
*همانان که در زمين فساد مي کنند و به اصلاح گري نمي پردازند.
*گفتند: جز اين نيست که تو از جادوشدگاني،
*تو جز بشري مانند ما نيستي، اگر راست مي گويي معجزه اي بياور.
*گفت: اين ماده شتري است سهمي از آب براي او، و سهم روز معيني براي شماست،
*آسيبي به او نرسانيد که عذاب روزي بزرگ شما را فرا مي گيرد.
*پس ناقه را پي کردند و پشيمان شدند،
*در نتيجه عذاب آنان را فرا گرفت. بي ترديد در اين سرگذشت، عبرتي بزرگ وجود دارد و بيشترشان مؤمن نبودند،
*و يقيناً پروردگارت همان تواناي شکست ناپذير و مهرباناست.
*همانا به سوي قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم که خدا را بپرستيد. پس ناگهان آنان دو گروه شدند که با يکديگر نزاع و دشمني مي کردند.
*گفت: اي قوم من! چرا بر عذاب و هلاکت، پيش از توبه و ايمان شتاب مي کنيد؟! چرا از خدا درخواست آمرزش نمي کنيد تا مورد رحمت قرار گيريد؟!
*گفتند: ما به تو و همراهانت فال بد زده ايم . گفت: سبب بروز مشکلات و بدبختي شما نزد خداست، بلکه شما گروهي هستيد که امتحان مي شويد
*در آن شهر نُه نفر از اشراف و سران بودند که در آن فساد مي کردند و اصلاح گر نبودند،
*گفتند: هم قسم شويد که حتماً به صالح و خانواده اش شبيخون مي زنيم ، آن گاه به خونخواهش بگوييم: ما زمان هلاک شدن خانواده اش حضور نداشتيم و يقيناً راستگوييم.
*آنان نيرنگ مهمي به کار گرفتند و ما هم در حالي که بي خبر بودند نيرنگ آنان را از بين برديم.
*پس با تأمل بنگر که سرانجام نيرنگشان چگونه بود؟ که ما آنان و قومشان را همگي درهم کوبيديم و هلاک کرديم.
*اين خانه هاي آنان است که به سبب ستمشان خالي مانده. بي ترديد در اين سرگذشت براي گروهي که معرفت و شناخت دارند، عبرتي بزرگ وجود دارد،
*و آنان را که ايمان آوردند و همواره پرهيزکاري مي کردند، نجات داديم.
*و عاد و ثمود را ، و از خانه هاي آنان براي شما نمايان است، و شيطان عمل هاي آنان را برايشان آراست، در نتيجه آنان را از راه باز داشت در حالي که بصيرت داشتند.
*و نيز قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب ايکه همان احزاب کفر و شرک اند،
*اگر روي گرداندند، بگو: من شما را از صاعقه اي چون صاعقه عاد و ثمود بيم مي دهم.
*و اما ثموديان، پس آنان را هدايت کرديم، ولي آنان کوردلي را بر هدايت ترجيح دادند، پس به کيفر اعمالي که همواره مرتکب مي شدند، بانگ عذاب خوارکننده آنان را فراگرفت؛
*و کساني را که ايمان آورده و همواره پرهيزکاري مي کردند، نجات داديم.
*پيش از آنها قوم نوح و اصحاب الرس و قوم ثمود تكذيب كردند.
*و در قوم ثمود هنگامي که به آنان گفته شد: زماني کوتاه برخوردار باشيد
*ولي از فرمان پروردگارشان سرپيچي کردند، پس صاعقه مرگبار آنان را فراگرفت در حالي که آنان با ترس و حيرت به آن مي نگريستند.
*پس نه قدرت برخاستن از جاي خود را داشتند و نه دادخواهي کردند.
*و خداست که قوم عاد نخستين را هلاک کرد،
*و قوم ثمود را به طوري که باقي نگذاشت
*سپس آنها را با عذاب سنگين پوشانيد!
*قوم ثمود بيم دهندگان را تکذيب کردند.
*پس گفتند: آيا ما بشري از جنس خود را که تنهاست پيروي کنيم؟! در اين صورت در گمراهي و ديوانگي خواهيم بود.
*آيا از ميان ما فقط بر او وحي نازل شده است؟! بلکه او بسيار دروغگو و پر افاده و متکبر است
*در فرداي نزديک خواهند دانست که بسيار دروغگو و پرافاده و متکبر کيست؟
*ما براي آزمايش آنان يقيناً آن ماده شتر را خواهيم فرستاد؛ پس در انتظار سرانجام آنان باش و شکيبايي پيشه کن.
*و آنان را خبر ده که آب آشاميدني ميان آنان و ماده شتر تقسيم شده است؛ هريک در زمان نوبت خود بر سر آب حاضر شوند.
*آنها يكي از ياران خود را صدا زدند، او به سراغ اين كار آمد و پي كرد.
*پس عذاب و هشدارهايم چگونه بود؟
*ما بر آنان يک فرياد مرگبار فرستاديم، پس همه آنان به صورت گياه خشکي که در آغل چهارپايان جمع مي کنند، درآمدند.
*و يقيناً ما قرآن را براي پند گرفتن آسان کرديم، پس آيا پند گيرنده اي هست؟
*ثمود و عاد آن روز کوبنده را انکار کردند؛
*اما قوم ثمود با عذابي سرکش هلاک شدند،
*آيا خبر آن سپاهيان به تو رسيده است؟
*فرعون و ثمود
*بلكه كافران پيوسته مشغول تكذيب حق اند.
*و خدا از همه سو بر آنان احاطه دارد.
*و با قوم ثمود آنان که در آن وادي تخته سنگ ها را مي بريدند؟
*همانان که در شهرها، طغيان وسرکشي کردند؟
*و در آنها فساد وتباه کاري فراواني به بار آوردند؟
*پس پروردگارت تازيانه عذاب هاي گوناگون را بر آنان فرو ريخت.
*بي ترديد پروردگارت در کمين گاه است؛
*قوم ثمود به سبب سرکشي و طغيانش تکذيب کرد،
*زماني که بدبخت ترينشان به پا خاست.
*و فرستاده الهي به آنها گفت ناقه خدا را با آبشخورش ‍ واگذاريد
*ولي به تکذيب او برخاستند و ناقه را پي کردند، و در نتيجه پروردگارشان به خاطر گناهشان عذاب سختي بر آنان فرو ريخت و همه قوم را با خاک يکسان و برابر ساخت؛
*و خدا از سرانجام آن کار پروايي ندارد.

 
+ نوشته شده در یک شنبه 28 مرداد 1397برچسب:قرآن,حضرت صالح,قوم ثمود,ناقه شتر,عذاب,سرزمین حجر,قصر,کوه,فتنه و آشوب,زلزله, ساعت 11:9 توسط آزاده یاسینی


ذوالقرنین در قرآن

*و از تو درباره ذوالقرنين مي پرسند؛ بگو: به زودي بخشي از سرگذشت او را براي شما مي خوانم.

*ما به او در زمين، قدرت و تمکّن داديم و از هر چيزي وسيله اي به او عطا کرديم.
*او از اين اسباب پيروي كرد.
*تا زماني که به محل غروب خورشيد رسيد خورشيد را چنين يافت که در چشمه اي گرم و لجن آلود غروب مي کند، و نزد آن قومي را يافت. گفتيم: اي ذوالقرنين! يا عذاب مي کني و يا در ميانشان شيوه اي نيک در پيش مي گيري.
*ذوالقرنين گفت: اما هر که ستم کرده، عذابش مي کنيم، آن گاه به سوي پروردگارش بازگردانده مي شود، پس او را عذابي سخت خواهد کرد.
*و اما هر که ايمان آورده و کار شايسته انجام داده است، پس بهترين پاداش براي اوست، و ما هم از سوي خود تکليفي آسان به او خواهيم داد.
*سپس از اسبابي كه در اختيار داشت بهره گرفت.
*تا زماني که به محل طلوع خورشيد رسيد، آن را يافت که بر قومي طلوع مي کند که در برابر آن پوششي براي آنان قرار نداده ايم.
*اين گونه ، و يقيناً ما به آنچه نزد او بود، احاطه داشتيم.
*از اسباب مهمي استفاده كرد.
*تا زماني که ميان دو کوه رسيد، نزد آن دو کوه، قومي را يافت که هيچ سخني را به آساني نمي فهميدند.
*گفتند: اي ذوالقرنين! يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مي کنند؛ آيا مي پذيري که ما مزدي برايت قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدّي بسازي؟
*گفت: آنچه پروردگارم مرا در آن تمکّن و قدرت داده بهتر است؛ پس شما مرا با نيرويي ياري دهيد ميان شما و آنان سدّي سخت و استوار قرار دهم.
*براي من قطعه هاي آهن بياوريد تا زماني که ميان آن دو کوه را هم سطح و برابر کرد، گفت: بدميد تا وقتي که آن را چون آتش سرخ کرد. گفت: برايم مس گداخته شده بياوريد تا روي آن بريزم.
*يأجوج و مأجوج نتوانستند بر آن بالا روند، و نتوانستند در آن رخنه اي وارد کنند.
*گفت: اين رحمتي است از پروردگار من، ولي زماني که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را درهم کوبد ، و وعده پروردگارم حق است.
 
+ نوشته شده در پنج شنبه 18 مرداد 1397برچسب:قرآن,ذوالقرنین,زمین,قدرت,تمکن,محل غروب خورشید,محل طلوع خورشید,یاجوج و ماجوج,آهن,کوه,آتش سرخ,مس گداخته, ساعت 11:36 توسط آزاده یاسینی