••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

بهترین فیلم‌های کارگردانان مشهور جهان (۲)

 این یک رسم عادی و رایج در هنر سینما است که کارگردانان نامدار و برجسته در یک مقطع زمانی خاص از زندگی هنری‌شان به هیچ روی نمی‌توانند فیلم‌هایی بد و معمولی بسازند و همه‌چیز را به طلایی‌ترین شکل ممکن سپری می‌کنند و مثلاً در یک دوره ۱۰ ساله هرچه می‌سازند، مثل یک شمش طلا سودساز است و به طور پیاپی سه چهار فیلم با ارزش تولید می‌کنند که هم بشدت می‌فروشند و هم نظر منتقدان را جلب می‌کنند.

این کارگردانان معمولاً در پی آن دوران طلایی نزول می‌کنند و فیلم‌های بعدی‌شان رنگ و بوی آن عصر طلایی را ندارد، ولی با ضربات کارساز وارده‌شان در همان دوران اوج به نقطه‌ای از حرفه خود می‌رسند که کمتر سینماگر دیگری به آن نائل می‌شود و معمولاً آرزوی آن را به گور می‌برد.

عصر طلایی کارگردانان بزرگ (۲)


با این اوصاف نباید تصور کرد که همگان می‌توانند مانند کلینت ایست وود بهترین کار‌های خود را پس از ۷۰ ساله شدن و طی ۲۰ سال بعداز عبور از این حد و مرز ویژه عرضه کنند یا به سان وودی الن به مدت ۵۰ سال فیلم‌هایی را اکران کنند که تقریباً همگی در یک سطح و با یک تم هستند و اغلب با کسانی مواجه هستیم که پس‌از شروع متوسط چند کار خوب می‌سازند و سپس نزول می‌کنند یا در دو سه فیلم اول‌شان هرچه ضربه اساسی دارند، وارد می‌کنند و در اکثر کار‌های بعدی‌شان چیز فوق‌العاده‌ای را ارائه نمی‌کنند.

البته داریم کسانی را هم که متحمل شکست در گیشه نمی‌شوند و معمولاً در زمینه مخارج ساخت و میزان فروش مساوی می‌کنند، اما به عنوان مردانی بزرگ در اذهان ماندگار نمی‌شوند. مسائل فوق به ما می‌گوید نحوه کار و بیلان فعالیت نامدارانی که در این صفحه پیش‌روی‌تان قرار می‌گیرد، تا چه حد منطقی و قابل فهم و نرمال است، زیرا هر یک نام و اعتباری بزرگ داشته‌اند و پس از چند سال کار خوب، شاهکار‌های خود را عرضه کرده و سال‌های بعدی را با فیلم‌های خوب، اما نه چندان درخشان سپری کرده‌اند، اما همان عصر طلایی‌شان خیره‌کننده و بخشی درخشان از تاریخ سینما بوده است و می‌توان به آن بالید.

عصر طلایی کارگردانان بزرگ (۲)

اگر هم نام و اوصاف مارتین اسکورسیسی در این جمع نمی‌آید، به‌این سبب است که پس‌از سال ۱۹۷۳ کمتر مقطع غیرطلایی را می‌توان در کار و فیلم‌های او یافت و در صورت انتخاب و اضافه کردن وی به این فهرست مجبور بودیم لیستی حداقل ۳۰ فیلمی را از وی رو می‌کردیم و ۹۰ درصد دوران حیات او را پوشش می‌دادیم که به‌کاری عبث و نوشته‌ای پایان‌ناپذیر تبدیل می‌شد و او بواقع بهترین سینماگر در قید حیات جهان است.

جیمز کامرون


«ترمیناتور یک» ۱۹۸۴، «بیگانه ۲» ۱۹۸۶، «ژرفنا» ۱۹۸۹،

«ترمیناتور ۲» ۱۹۹۱، «دروغ‌های حقیقی» ۱۹۹۴ و

«تایتانیک» ۱۹۹۷

این کارگردان نخبه کانادایی بخوبی توانسته است ژانر علمی- تخیلی را به لطف اندیشه‌های متفاوت و مدرن‌گرای خود از فیلم‌های فضایی و بالنسبه سطحی‌تری مثل فرانچیز «جنگ ستارگان» تفکیک کند و به این گونه داستان‌ها و آثار هنری عمق فزون‌تری را ارزانی دارد و محصول این رویکرد و مهارت فیلم‌هایی، چون «ژرفنا» و «ترمیناتور ۲» هستند که مدرن‌ترین تصویرپردازی‌های سینمایی را به وسیله‌ای مؤثر برای غنی‌تر کردن سناریو‌ها و داستان‌های نسبتاً عادی و کوتاه او تبدیل کرده‌اند.

عصر طلایی کارگردانان بزرگ (۲)

شکی نیست که فناوری‌های فوق‌العاده موسوم به CGI سبب شده فیلم‌های کامرون چه در سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۷ و چه در سال‌های پس از «آواتار یک» (۲۰۰۹) به درجات غیرقابل باوری از غنا و اثرگذاری برسند و او را به سلطان گیشه‌ها و فن و شگفت آوری تبدیل کنند و تبدیل شدن «آواتار» به پرفروش‌ترین فیلم تمامی تاریخ سینما در سال عرضه‌اش و یدک کشیدن این عنوان تا سال ۲۰۱۹ که قسمت چهارم «اونجرز» این مقام را از آواتار ستاند، سند روشن دیگری در این خصوص است.

عصر طلایی کارگردانان بزرگ (۲)

کامرون همیشه مورد این انتقاد قرار گرفته که به جای تدوین و ارائه قصه‌ها و فیلم‌های داستان محور و دارای مضامین بزرگ و تاریخی و واقعی کوشیده است با فن بالا و جلوه‌های بصری تماشاگران را میخکوب و آن‌ها را از لمس ضعف‌های قصه‌گویی خود باز دارد، ولی حتی با قبول این فرضیه باید اعتراف کرد «آواتار‌های ۲ و ۳» که او تصویربرداری آن‌ها را کامل کرده و آواتار‌های ۴ و ۵ که وی مشغول تهیه وتدوین آن‌ها است و جملگی در سال‌های ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۶ به نمایش در می‌آیند، حد نهایت اعجاز تصویری هستند و چنانچه کرونا و امثال آن اجازه دهند، یک بار دیگر رکورد‌های فروش تاریخ سینما را خواهند شکست.


استیون اسپیلبرگ


«آرواره‌ها» ۱۹۷۵، «برخورد نزدیک از نوع سوم» ۱۹۷۷،

«مهاجمان معبد گمشده» ۱۹۸۱، «ای. تی» ۱۹۸۲،

«ایندیانا جونز و برج سرنوشت» ۱۹۸۴ و «رنگ ارغوانی»

۱۹۸۵

اینکه چگونه می‌توان این همه فیلم خوب را در یک مقطع زمانی ۱۰ ساله ساخت و پس‌از آن هم قسمت سوم «ایندیانا جونز» (۱۹۸۹)، «هوک» (۱۹۹۱) و دوگانه «ژوراسیک پارک» (۱۹۹۳ و ۱۹۹۷) را عرضه کرد، سؤالی است که فقط آدمی در حد و اندازه‌های اسپیلبرگ می‌تواند به آن پاسخ دهد.

عصر طلایی کارگردانان بزرگ (۲)

شاید یکی از شروع‌کنندگان و عوامل اولیه ترسیم بلاک باستر‌ها دست کم در اعصار مدرن سینما و صاحب اطلاعات و مهارت در تدوین و ارائه آن‌ها اسپیلبرگ بوده باشد و روکردن آن‌ها یکی پس از دیگری طی شش دهه (دهه‌های ۱۹۷۰ تا ۲۰۲۰) نشان می‌دهد هیچ یک از دستاورد‌های او تصادفی نبوده و حتی نوار فیلم‌های موفق سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۶ او شامل «نجات سرباز رایان»، «گزارش اقلیت»، «ترمینال»، «جنگ دنیاها»، «لینکولن» و «پل جاسوس‌ها» نیز یک بسته عالی است.

عصر طلایی کارگردانان بزرگ (۲)

اگر با‌وجود همه این رکورد‌های فوق‌العاده و تقریباً ۶۰ ساله بیلان کار سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۵ را بهتر از سایر بسته‌های او بدانیم، باید متذکر شویم که وی پس از زدن دو ضربه فوق‌العاده به تماشاگران و گیشه‌ها از طریق ترسیم حملات یک کوسه بی‌رحم به مردم و وارد شدن فضایی‌ها به کره خاکی و تبعات آن در قالب «آرواره‌ها» و «برخورد نزدیک از نوع سوم»، یکی از سوپر قهرمانان جذاب و خیالی تاریخ سینما را به نام ایندیانا جونز و با بازی هریسون فورد ساخت و در قسمت اول آن را رو کرد و سپس موجود فضایی کریه و غریبی به نام «ای. تی» را به یکی از موفق‌ترین فیلم‌های خانوادگی تمام ادوار مبدل کرد.


کریستوفر نولان


«بیخوابی» ۲۰۰۲، «بت من باز می‌گردد» ۲۰۰۵، «پرستیژ»

۲۰۰۶، «شوالیه تاریکی» ۲۰۰۸، «تلقین» ۲۰۰۹، «شوالیه

تاریکی بپا می‌خیزد» ۲۰۱۲ و «بین ستاره‌ای» ۲۰۱۴

اگر نام «دانکرک» که محصول ۲۰۱۷ است در این فهرست نمی‌آید، نه به سبب بد بودن احتمالی این فیلم بلکه به‌دلیل پرهیز از طولانی‌تر شدن فهرستی است که اگر قرار باشد نام تمامی فیلم‌های خوب نولان بیاید، عملاً هر چه او در عمرش ساخته مارتین اسکورسیسی‌وار در این لیست خواهد آمد و حتی فیلم جدید و هنوز اکران نشده او یعنی «تنت «(Teneth) هم به این مجموعه خواهد پیوست و حضورش معنا و صلاحیت می‌یابد.

عصر طلایی کارگردانان بزرگ (۲)

تریلوژی بت منی نولان تصویر سیاه و منفی و تازه‌ای را که تیم برتون در اواخر دهه ۱۹۸۰ از مرد خفاشی ساخته و به دهه بعدی بسط داده بود، به بهترین و وسیع‌ترین شکل استمرار بخشید و در میان ابرقهرمانان کمیک استریپی چهره و عملکردی را از بت من ارائه کرد که در تضاد کامل با قهرمانان بشدت سپید کرداری مانند سوپرمن است که داستان‌هایشان اغراق در قهرمان‌سازی توصیف شده است. شاید گفته شود که نولان با زرنگی از عامل بازی با زمان و روایت گویی غیرمتعارف در «ممنتو» (۱۹۹۹) و بازی مافوق قوی ال پاچینو در «بیخوابی» سود جسته و آن‌ها را به دلایل اصلی توفیق این فیلم‌ها تبدیل کرده است، اما «پرستیژ» ثابت کرد که او بدون استفاده از این گونه عناصر هم کارگردان برجسته‌ای است و انجام این کار در یک فیلم شخصی و بشدت برخاسته از ماهیت وجودی یک کارگردان بر ارزش‌های چنین دستاوردی می‌افزاید.

عصر طلایی کارگردانان بزرگ (۲)

اگر نوآوری‌های منفی و تیره بت منی در قسمت‌های دوم و سوم تریلوژی نولان را هم تحسین‌آمیز ندانیم، چطور می‌توانیم رؤیای غریب سرشار از خیال و واقعیت و آسمان‌ها و زمین‌های در حال حرکت و دوار او در «Inception» را که به یکی از هوشمندانه‌ترین و مدرن‌ترین بلاک باستر‌های ایام معاصر تبدیل شد، ستایش نکنیم یا سفر تک انسان‌های برگزیده او به فضا و در «بین ستاره‌ای» را مکاشفه‌ای درونی برای انسان‌های عصر مدرن نینگاریم.


جورج لوکاس


THX ۱۱۳۸» ۱۹۷۱»، «گرافیتی امریکایی» ۱۹۷۳ و «جنگ

ستارگان یک، دو، سه» ۱۹۷۷، ۱۹۸۰ و ۱۹۸۳

جورج لوکاس که با شش گانه «جنگ ستارگان» خود، تبدیل به یک غول سینمایی شد و سپس این حق امتیاز را به والت دیسنی فروخت تا قسمت‌های هفتم تا نهم آن بدون دخالت وی ساخته شود، قبل از این سری فیلم‌های بسیار محبوب و معروف به «THX ۱۱۳۸» که نوعی مدرن‌سازی و تغییر وجهه دادن فیلم کلاسیک و فرانسوی «ALphaville» بود و دنیایی گوتیک‌وار، ولی با اصول مدرن و زندگی‌های ماشینی را مقابل بینندگان قرار می‌داد و همچنین «گرافیتی امریکایی» ثابت کرده بود که به نسل نو سینماگران امریکایی تعلق دارد که آمده‌اند تا مفاهیم و تعابیر قبلی را کنار بگذارند و دنیایی متفاوت را خلق کنند.

عصر طلایی کارگردانان بزرگ (۲)

فیلم دوم شورش وارده‌ای از رنگ و نوستالژی و مفاهیم قدیمی و جدید است و می‌خواهد انسان‌ها را شیفته زمانه‌ای کند که شاید اصلاً وجود خارجی نداشته است، ولی همین امروز و در سال بیست و یکم از قرن بیست و یکم نیز تماشایی نشان می‌دهد. شاید اگر جادوی جذابیت موضوعی استاروارز و عظمت گیشه‌ای این فرانچیز در کار نبود لوکاس در دنیای فیلم‌های متقدم‌تر خود می‌ماند و موجود دیگری می‌شد، اما او و هالیوود به سوی اقتصاد محض و پولسازی صرف کشیده شدند که وظیفه محتوم‌شان پس از گیشه سترگ فیلم نخست «جنگ ستارگان» بود.

عصر طلایی کارگردانان بزرگ (۲)

او با این سری فیلم‌ها که تریلوژی دوم آن مقدمه‌ای بر تریلوژی اول تلقی شد و در نتیجه شماره‌گذاری و عناوین این فیلم‌ها را عوض کرد و «استار وارز» نخست را به فیلم چهارم از این مجموعه مبدل ساخت و عنوان جنبی «امید تازه» را به این فیلم بخشید، چیزی را ساخت و ترسیم کرد که فرهنگ اصلی عوام و مدرن‌گرایی جدید نامیده شده و وقتی چنان پدیده‌ای این همه مهم شد، گریز از آن به یک اصل غیرعقلایی برای لوکاس تبدیل گشت.

+ نوشته شده در یک شنبه 20 مهر 1399برچسب:بهترین,فیلم‌های,کارگردانان,مشهور,جهان,جیمز کامرون,استیون اسپیلبرگ,کریستوفر نولان,جورج لوکاس, ساعت 14:10 توسط آزاده یاسینی


بهترین فیلم‌های سینمای انگلیس؛ اصیل و فراموش نشدنی

 بهترین‌های سینمای انگلیس را اینجا آورده‌ایم، اگر از کلیشه‌های سینمای کشورهایی، چون آمریکا خسته شده‌اید، این مطلب به کارتان خواهد آمد.

 
برخورد کوتاه
 
«برخورد کوتاه»  فیلمی به کارگردانی «دیوید لین» است که علی‌رغم محبوبیتش میان منتقدین و سینمادوستان، هرگز به‌اندازه‌ی آثاری نظیر «لورنس عربستان»، «دکتر ژیواگو » قدر و منزلت پیدا نکرده و دیده نشده است. این فیلم بر اساس نمایش‌نامه‌ی یک‌پرده‌ای زندگی بی‌تحرک اثر «نوئل کاورد» شکل گرفته است.
 
سینمای انگلیس
 
«برخورد کوتاه» قصه‌ی یک آشنایی و دلدادگی کوتاه‌مدت میانِ زن و مرد در آستانه‌ی میانسالی است. این فیلم اثری فوق‌العاده هیجان‌انگیز و پراحساس است که تقریباً نقصی ندارد و با مهارت و استادی ساخته شده است.

مرد سوم

 
«مرد سوم» فیلمی به کارگردانی «کارول رید» و نویسندگی «گراهام گرین» است. یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ در دوران پس از جنگ جهانی دوم اروپا و پیش از آغاز جنگ سرد، درباره یک رمان نویس غربی به نام هالی که برای ملاقات با دوستش هری به وین می‌رود و متوجه می‌شود او به تازگی مرده است.
 
سینمای انگلیس
 
«مرد سوم» فیلمی دربارۀ ظهور دنیایی تازه بعد از جنگ است که در آن اصول دنیای کهن فروپاشیده و زور، قدرت و نفوذ و نه هوش، حساسیت و منطق پارامتر‌های دوام آوردن هستند.

پیشخدمت

 
«پیشخدمت»، به اعتقاد بسیاری از منتقدان، بهترین ثمره همکاری «جوزف لوزی» در مقام کارگردان و «هارولد پینتر» در مقام فیلمنامه‌نویس است؛ شاهکاری تمام‌عیار متعلق به سنتِ سینمای هنری اروپا، که هنوز هم بعد از چند دهه، تماشایی‌ است.
 
سینمای انگلیس
 
این فیلم داستان مردی عالی‌رتبه به نام تونی است که شخصی به نام بارت را در سِمت پیشخدمت خود استخدام کرده است. پیچیدگی داستان و شخصیت‌ها فیلم را به شاهکاری فراموش نشدنی تبدیل می‌کند.

حالا نگاه نکن

 
فیلم «حالانگاه نکن» توسط یکی از نوابغ سینما با نام «نیکلاس روگ» ساخته شده که کارگردان شناخته شده‌ای در ایران محسوب نمی‌شود. فیلم نامه‌ی «حالا نگاه نکن» را «آلن اسکات» براساس داستانی کوتاه به همین عنوان از «دافنه دوموریه» نوشته است.
 
سینمای انگلیس
 
آن چه سینمایی «حالا نگاه نکن» را جذاب می‌کند، این است که در خلال فیلم همه چیز شیطانی و مرموز به نظر می‌رسد و این ویژگی تا پایان فیلم نیزادامه دارد. این فیلم با فیلمبرداری، تدوین و استفاده از عناصر رازآلود و تاریک در یک فضای ترسناک، هنوز به عنوان یکی از شاهکار‌های تریلر روان شناسانه محسوب می‌شود.

 قوش 
 
«قوش» دومین فیلم «کن لوچ» در سال ۱۹۷۰ ساخته شد که به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای انگلستان شناخته شده است.
 
سینمای انگلیس
 
این فیلم بر اساس رمانی اثر «بری هاینز» ساخته شده و به روایت داستان بیلی کاسپر می‌پردازد؛ یک نوجوان فکور و نحیف که اهل شهر معدنی‌ای به نام بارنسلی است.« کن لوچ» در «قوش» سعی دارد زندگی و فعالیت کارگر انگلیس در دهه ۶۰ را به شکلی صادقانه به تصویر بکشد.

رگ یابی

 
فیلم «رگ یابی» به کارگردانی «دنی بویل» با اقتباس از رمان پرفروش «اروین ولشریال» که در ادینبرگ اسکاتلند رخ داده و داستان طنز تلخ فرار از دنیای واقعی و آلوده شدن به مواد مخدر را نشان می‌دهد.
 
سینمای انگلیس
 
«رگ‌یابی»، روایت‌گر روزمرگی‌های جوان‌هایی است که در دام خلاف و مواد مخدر فرو رفته‌اند؛ با این وجود، هنوز هم دیوانه‌وار در جاده‌های تباهی و خودویرانگری پیش می‌روند. «رگ‌یابی» ساختار غیرمتعارفی دارد که با وجود سال‌ها از زمان ساختش، دیدنی و تأثیرگذار است.

راز‌ها و دروغ‌ها

 
«راز‌ها و دروغ ها» پنجمین فیلم «مایک لی» کارگردان انگلیسی که در جشنواره فیلم کن ۱۹۹۶ برنده نخل طلا شد، است. «راز‌ها و دروغ ها» روایتگر زندگی سینتیا زنی است که به تنهایی دختر بیست ساله خود را بزرگ کرده و با او زندگی می‌کند. 
 
سینمای انگلیس
 
هیچ‌گونه  احساسات سطحی گری در این فیلم وجود ندارد؛ «لی» از هر گونه کلیشه‌ای دوری جسته است تا بتواند تنش واقعی در ذات موقعیت را به خوبی روایت بکند.