••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لَمَّا بَلَغَهُ إِغَارَةُ أَصْحَابِ مُعَاوِيَةَ عَلَى الْأَنْبَارِ- فَخَرَجَ بِنَفْسِهِ مَاشِياً حَتَّى أَتَى النُّخَيْلَةَ- وَ أَدْرَكَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا- يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَحْنُ نَكْفِيكَهُمْ- فَقَالَ مَا تَكْفُونَنِي أَنْفُسَكُمْ- فَكَيْفَ تَكْفُونَنِي غَيْرَكُمْ- إِنْ كَانَتِ الرَّعَايَا قَبْلِي لَتَشْكُو حَيْفَ رُعَاتِهَا- وَ إِنَّنِي الْيَوْمَ لَأَشْكُو حَيْفَ رَعِيَّتِي- كَأَنَّنِي الْمَقُودُ وَ هُمُ الْقَادَةُ- أَوِ الْمَوْزُوعُ وَ هُمُ الْوَزَعَةُفلما قال ع هذا القول في كلام طويل- قد ذكرنا مختاره في جملة الخطب- تقدم إليه رجلان من أصحابه- فقال أحدهما إني لا أملك إلا نفسي و أخي- فمر بأمرك يا أمير المؤمنين ننقد له- فقال ع وَ أَيْنَ تَقَعَانِ مِمَّا أُرِيدُ

 

و درود خدا بر او، فرمود: (آن هنگام که تهاجم ياران معاويه به شهر انبار، و غارت کردن آن را شنيد، تنها و پياده به طرف پادگان نظامی کوفه «نخيله» حرکت کرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند ای امير مؤمنان ما آنان را کفايت می‌کنيم، فرمود) شما از انجام کار خود درمانده‌ايد چگونه کار ديگری را برايم کفايت می‌کنيد اگر رعايای پيش از من از ستم حاکمان می‌ناليدند، امروز من از رعيّت خود می‌نالم، گويی من پيرو، و آنان حکمرانند، يا من محکوم و آنان فرمانروايانند. وقتی سخن امام در يک سخنرانی طولانی که برخی از آن را در ضمن خطبه‌های گذشته آورديم، به اينجا رسيد. (دو نفر از ياران جلو آمدند و يکی گفت: من جز خود و برادرم را در اختيار ندارم، ای امير المؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهی انجام دهم، امام فرمود) شما کجا و آنچه من می‌خواهم کجا
(سياسی، تاريخی) 

 

 
+ نوشته شده در جمعه 23 اسفند 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند تاریخی,پند سیاسی,معاویه,پادگان نظامی نخلیه,, ساعت 14:49 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا

و درود خدا بر او، فرمود: حوادث اگر همانند يکديگر بودند، آخرين را با آغازين مقايسه و ارزيابی می‌کنند. 
(اخلاقی، علمی، سياسی) 
 
 
 
 
 
 
وَ مِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ حَمْزَةَ الضَّبَائِيِّ- عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِيَةَ- وَ مَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع- وَ قَالَ فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي بَعْضِ مَوَاقِفِهِ- وَ قَدْ أَرْخَى اللَّيْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِي مِحْرَابِهِ- قَابِضٌ عَلَى لِحْيَتِهِ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ- وَ يَبْكِي بُكَاءَ الْحَزِينِ وَ يَقُولُ- يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي أَ بِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ- لَا حَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ- قَدْ طَلَّقْتُكِ‏ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا- فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ- آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ- وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ


 و درود خدا بر او، فرمود: (ضرار بن ضمره ضبايی از ياران امام به شام رفت بر معاويه وارد شد. معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت علی عليه السّلام را در حالی ديدم که شب، پرده‌های خود را افکنده بود، و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزيده به خود می‌پيچيد، و محزون می‌گريست و می‌گفت) ای دنيا ای دنيای حرام از من دور شو، آيا برای من خودنمايی می‌کنی يا شيفته من شده‌ای تا روزی در دل من جای گيری هرگز مبادا غير مرا بفريب، که مرا در تو هيچ نيازی نيست، تو را سه طلاقه کرده‌ام، تا باز گشتی نباشد، دوران زندگانی تو کوتاه، ارزش تو اندک، و آرزوی تو پست است. آه از توشه اندک، و درازی راه، و دوری منزل، و عظمت روز قيامت
(اخلاقی)

 

 

 

 

 
+ نوشته شده در شنبه 16 آذر 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,علمی,حوادث,شام,معاویه,دنیا پرستی, ساعت 15:25 توسط آزاده یاسینی