••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

داستان یک موزیک؛ ای ایران، ای مرز پرگهر

 «ای دشمن ار تو سنگ خاره‌ای، من آهنم/ جان من فدای خاک پای میهنم». صدای غلامحسین بنان در شب ۲۷ مهر ۱۳۲۳ در دبستان نظامی در چهارراه استانبول مانند قلب دکتر حسین گل‌گلاب و روح‌الله خالقی رهبر ارکستر و شاید همه کسانی که آنجا بودند، می‌لرزید؛ وقتی این دو بیت را در بالاترین گام خود ادا می‌کرد.

 
من آهنم
 
صدایش می‌لرزید مثل وقتی که دکتر حسین گل گلاب یک‌ماه و نیم قبلش با آن حال آشفته درِ دفتر روح‌الله خالقی در خیابان هدایت را باز کرد و بغضش با این دو بیت ترکید؛ بغض سرزمینی که ۳ سال بود در اشغال سربازان متفق بود.
 
آن شب برنامه‌های دیگری هم اجرا شد، اما آنچه از شب موسیقی ترانه‌های محلی و ملی باقی ماند اجرای ماندگار سرود «ای ایران» بود؛ سرودی که  از مثلث خالقی، گل‌گلاب و بنان متولد شد.
 
اگر بخواهیم در میان تمام تصنیف‌های تاریخ موسیقی ایران تنها یک اثر را به‌عنوان ملی‌ترین اثر ایران بدانیم بی‌تردید آن یک تصنیف‌ای ایران خواهد بود؛ تصنیفی که به روایتی در یک روز دلتنگ شهریور ۱۳۲۳ در مسیر خیابان سعدی تا خیابان هدایت از سر چهارراه سیدعلی خلق شد.
 
تصنیفی که هنوز هم بعد از ۷۶ سال به احترام نامش هر ایرانی را در هر جای دنیا از جای بلند می‌کند و بدون اینکه کسی بخواهد، نوای ملی ایرانیان شده است. اما شاید بخشی از این ماندگاری به خاطر داستانی باشد که منسوب است که باعث شکل‌گیری آن شده.
 
برخی از نزدیکان دکتر حسین گل‌گلاب و روح‌الله خالقی داستان این تصنیف را از آن روزی می‌دانند که دکتر حسین گل‌گلاب قرار بود به دیدار دوستش روح‌الله خالقی در دفترش برود که در آن زمان در خیابان سعدی، خیابان هدایت قرار داشت.
 
من آهنم
 
در راه همینطور که دکتر شاعر گیاه‌شناس و استاد دانشگاه از سر چهارراه استانبول به سمت خیابان هدایت در مسیر خیابان سعدی می‌رفت که دید سربازی آمریکایی در حال کتک زدن مغازه‌داری است که در چهارراه سیدعلی کاسبی‌می‌کرد. البته برخی از منابع این درگیری را بین سربازی آمریکایی یا هندی و سربازان ایرانی می‌دانند؛ اما چند منبع اعتقاد دارند که کسی که کتک می‌خورد صاحب مغازه‌ای بود که جنسی را که سرباز آمریکایی می‌خواست نداشت. آن  سرباز خارجی همینطور که مرد ایرانی را زیر لگد خود گرفته بود به زبان خودش به او فحش می‌داد.
 
دکتر گل‌گلاب معنی فحش‌های او را می‌فهمید، اما مانند بقیه مردم کاری از دستش برنمی‌آمد. سربازی از ارتش فاتحان ایران بود و عملا اداره کشور  را به‌دست داشتند ایستاد و کتک خوردن مرد را نظاره کرد. مسیر کوتاهی که برای رسیدن به دفتر خالقی بود را نفهمید چطور طی کرد. اما وقتی به دفتر خالقی رسید بغضش ترکید و واقعه را برای خالقی تعریف کرد و گفت چند بیتی به ذهنم آمده است و می‌خواهم آن‌ها را برای روح تحقیر شده مردم ایران بگویم. خالقی کاغذی مقابلش گذاشت و گفت هر چه بگویی من با آهنگ خواهم ساخت.
 
من آهنم
 
حسین گل‌گلاب بعد‌ها در مصاحبه‌ای هرچند به انگیزه‌اش برای خلق این سرود اشاره نمی‌کند، اما گفته بود: «در سال۱۹۴۴، در شرایطی که چکمه‌های نیرو‌های اشغالگر هر وطن‌پرستی را می‌لرزاند، من ایده این شعر به ذهنم رسید. سپس پروفسور خالقی موسیقی آن را نوشت و در برابر همه مقاومت‌های سیاسی، این ترانه راه خود را به دل و روح مردم پیدا کرد». گل‌گلاب روی کاغذ می‌نویسد: «ای دشمن ار تو سنگ خاره‌ای من آهنم/ جان من فدای خاک پای میهنم».
 
او خیلی زود کاغذ مرتبی را به دست روح‌الله خالقی داد. او در آواز دشتی این سرود را تنظیم کرد و به ارکستر داد تا تمرین کند و برای برنامه شب ترانه‌های محلی و موسیقی ملی که اداره موسیقی به پیشنهاد کلنل وزیری برگزار می‌شد اجرا شود. سرود‌ای ایران با آنکه خیلی سریع و کاملا در فضایی هیجانی سروده شد، اما ویژگی‌هایی دارد که کمتر در تصنیف‌های ملی وجود دارد.
 
منابع مختلفی این نظر را تأیید کرده‌اند که «تک‌تک واژه‌های به کار‌رفته در سرود، فارسی است و در هیچ‌یک از ابیات آن کلمه‌ای معرب یا غیرفارسی وجود ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه‌های خوش‌تراش فارسی است؛ زبان پاکیزه‌ای که هیچ واژه بیگانه‌ای در آن راه پیدا نکرده است، و با این همه هیچ واژه‌ای نیز در آن مهجور و ناشناخته نیست و دریافت متن را دشوار نمی‌سازد.
 
دومین ویژگی سرود‌ای ایران در بافت و ساختار شعر آن است، به‌گونه‌ای که تمامی گروه‌های سنی، از کودک تا بزرگسال می‌توانند آن را اجرا کنند. همین ویژگی سبب شده این سرود در تمامی مراکز آموزشی و حتی کودکستان‌ها قابلیت اجرا داشته باشد؛ و بالاخره سومین ویژگی‌ای که برای این سرود قائل شده‌اند، فراگیری این سرود به لحاظ امکانات اجرایی است که به هر گروه یا فرد امکان می‌دهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسیقی نیز بتوانند آن را اجرا کنند.
 
آهنگ این سرود که در آواز دشتی خلق شده، از ساخته‌های ماندگار روح‌الله خالقی است. ملودی اصلی و پایه‌ای کار، از برخی نغمه‌های موسیقی بختیاری که از فضایی حماسی برخوردار است، گرفته شده است».   او برای خواندن این شعر انتخاب‌های زیادی داشت، کر نخستین گزینه بود، اما غلامحسین بنان و ارکستر مدرسه نظام بهترین انتخاب بودند. نوشته‌اند که یحیی معتمدالدوله هم انتخاب شده بود و این تصنیف را خوانده بود.
 
من آهنم
 
اما بنان برای خواندن آن آماده شد. موسیقی در کمترین زمان آماده شد و در شب بیست و هفتم مهر‌ماه در دانشکده افسری طی ۲ شب در خلال شب ترانه‌های محلی و موسیقی ملی در دبستان نظامی اجرا شد. این شب که به گزارش روزنامه اطلاعات بیست و هفتم مهر‌ماه با حضور جمعی از رجال شناخته شده در ساعت هفت بعد از ظهر برگزار شد ابتدا آقای عاشورپور یکی از آهنگ‌های محلی تالشی را خواند و بعد از آن ترانه «بلبل مست» که کلنل وزیری براساس تصنیفی از حسین گل‌گلاب ساخته بود توسط عبدالعلی وزیری اجرا شد.
 
اجرای پیانوی جواد معروفی و آهنگ کردی از برنامه‌های دیگر این شب بود. در بخش دوم برنامه کلنل علینقی وزیری روی سن رفت و با اشاره به استقبال مردم از ترانه‌های محلی از روند جمع‌آوری آن‌ها گفت. اما شاید مهم‌ترین حرف وزیری بعد از اشاره به مشکلات زیادی که مدرسه موسیقی داشت آنجایی بود که گفت: «در تجربیات ۲۰ سال معلمی چه بسا قریحه‌های  توانا دیده‌ام که خود را به‌دست پیشامد سپرده و از هنری که آنان را مشغول و سرافراز و سعادتمند می‌کرد کناره گرفتند و با یک زندگی عادی و با یک فکر پر از یاس و تیرگی به‌سر می‌بردند در حالی که در بر ابر آن‌ها کسانی بودند که با آنکه در جریان زندگی بار‌ها شکست خورده بودند باز به ابتکار و کوشش پرداخته و دست از کار نکشیده و از هر شکستی تجربه‌ای اندوخته و باز به‌کار پرداختند».
 
من آهنم
 
بعد از این حرف‌ها بود که خودش قطعه‌ای در دستگاه اصفهان نواخت و بعد نوبت بخش دوم برنامه رسید که پایانش اجرای آهنگ‌ای ایران بود که در ساعت ۱۰ شب اجرا شد و با استقبال حضار روبه‌رو شد؛ استقبالی که باعث شد این اجرا دوباره نواخته شود؛ اجرایی که از شب ۲۷ مهر ۱۳۲۳ تا امروز در تاریخ ایران جریان دارد.
+ نوشته شده در شنبه 26 مهر 1399برچسب:داستان یک موزیک؛ ای ایران، ای مرز پرگهر,حسین گل گلاب,شاعر,روح الله خالقی,آهنگساز,غلامحسین بنان,خواننده, ساعت 13:45 توسط آزاده یاسینی


زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

 «اثر ماتیلدا» تعصب در برابر اذعان دستاورد‌های زنان در علم و دادن اعتبار آن به مردان است. آیا می‌دانستید که برادران لومیر اولین فیلمسازان تاریخ نبودند؟ آن‌ها فقط از صحنه‌های زندگی خود فیلمبرداری می‌کردند. ایده نوشتن متن نمایش و اجرای آن متعلق به به یک منشی معمولی به نام «آلیس گای» است. اما نام او فقط در میان طرفداران وفادار سینما شناخته شده است. در این مطلب با زنان برجسته‌ای آشنا می‌شوید که نامشان تحت الشعاع نام مردان قرار گرفته است.

فانی مندلسون، برای برادرش آهنگسازی

می‌کرد

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

فانی در سال ۱۸۰۵ به دنیا آمد. او فرزند ارشد خانواده مندلسون بود. فانی نواختن موسیقی را با برادرش آغاز کرند و در آن بسیار موفق بود. او قطعات کوچکی می‌نوشت، آواز می‌خواند و پیانو و ویولن می‌نواخت. بهترین موسیقیدانان آلمان از استعداد فانی شگفت زده بودند و حتی گوته چند شعر برایش نوشت.

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

وقتی فانی ۱۵ ساله شد، پدرش ساز زدن را برای او ممنوع کرد. فانی باید یک همسر و مادر نمونه می‌شد. اما او دور از چشم والدینش، آهنگسازی را ادامه داد و آن‌ها را فقط به برادرش نشان می‌داد و با نام او آن‌ها را منتشر می‌کرد. اما خوشبختانه ازدواج راه را برای فانی باز کرد.

همسرش «ویلهلم» از استعداد همسرش استقبال کرد و اصرار داشت کار موسیقی را ادامه دهد و حتی یک سالن موسیقی برای او افتتاح کرد؛ و در حالی که آهنگ‌هایش فانی فقط برای افراد کمی اجرا می‌کرد، آن‌ها را در بهترین سالن‌های کنسرت جهان می‌نواختند. فلیکس مندلسون طوری از آثار خواهرش استفاده می‌کرد که انگار آثار او هستند. اما فانی، والدینش و البته فلیکس، مشکلی با این موضوع نداشتند. آن‌ها معتقد بودند آهنگسازی کار زنان نیست.


خوانندگان باور نمی‌کردند که «مری شلی»

رمان گوتیک فرانکشتاین را نوشته باشد

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

مری شلی به عنوان نویسنده ماجرایی درباره ویکتور فرانکشتاین که یک هیولای شِبه انسان ایجاد کرده بود، به تاریخ پیوست. اولین نسخه این رمان در سال ۱۸۱۸ ظاهر شد. علیرغم اینکه نام نویسنده روی آن نبود، خوانندگان فکر می‌کردند که این رمان اثر «پرسی بیش شلی» همسر مری است. مری در آن زمان ۱۸ ساله بود و پرسی یک شاعر مشهور بود. این سوء تفاهم به این دلیل به وجود آمد که رمان به پدر مری، ویلیام گاودوین هدیه شده بود.

چاپ دوم این رمان به نام «مری شلی» منتشر شد. خوانندگان و منتقدان باور نمی‌کردند که یک زن جوانی بتواند چنین رمان گوتیک ترسناکی بنویسد. اما همه پیش‌نویس‌ها ثابت کردند که او این رمان را نوشته است. آن‌ها را مری نوشته بود و همسرش فقط کتاب او را ویرایش کرده بود.


نتی استیونز راز ژنتیک را کشف کرد، اما

اعتبار آن به همکارش داده شد

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

نتی یکی از اولین متخصصان ژنتیک در جهان بود. در آغاز قرن بیستم، او روی حشرات مختلف تحقیقات ژنتیکی انجام می‌داد. نتی در حال مطالعه «سوسک زرد آرد» متوجه شد که کروموزوم‌ها هستند که جنسیت را تعیین می‌کنند: نر‌ها کروموزوم XY و ماده‌ها کروموزوم XX دارند. استیونز به این نتیجه رسید که اسپرم است که جنسیت را تعیین می‌کند، نه محیط، تغذیه مادر یا زمان بارداری.

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

در آن زمان ادموند ویلسون، محقق، تحقیقات مشابهی انجام می‌داد، اما مدت‌ها بعد از استیونز به این نتایج رسید. او حتی کارهایش را تحت تاثیر کشف نتی استیونز ویرایش کرد. در کمال تعجب، تمام اعتبار این کشف به دانشمند مرد داده شد. همکاران استیونز کشف او را جدی نگرفتند و او را فقط کارمند آزمایشگاه می‌دانستند.


ایده «مونوپولی» از مگ ربوده شد

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

مگی الیزابت در سال ۱۸۶۶ در آمریکا به دنیا آمد. او یک بازی تخته‌ای به نام زمین‌دار «Landlord» ابداع کرد که پیشروی مونوپولی بود. هدف بازی نشان دادن این واقعیت بود که انحصار زمین تاثیر منفی روی جامعه دارد. بازی زمین دار به سرعت در میان دوستان الیزابت محبوب شد، بنابراین او این بازی را در سال ۱۹۰۳ ثبت کرد.

در سال ۱۹۲۱، حق ثبت اختراع به پایان رسید و مگی آن را تمدید نکرد. این بازی به سرعت محبوب شد و دانشجویان دانشگاه‌های مختلف نسخه‌هایی از آن را ساختند.

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

۱۳ سال بعد، در دوران رکورد بزرگ، چارلز درو بازی مونوپولی را به ناشر بازی «برادران پارکر» ارائه داد که خیلی زود پرفروش‌ترین بازی آمریکا شد. مگی الیزابت بسیار عصبانی شد، اما همه حقوق بازی متعلق به چارلز درو بود. برادران پارکر برای جبران خسارت چند بازی دیگر که الیزابت ساخته بود را منتشر کرد.


آلیس گای یکی از اولین فیلمسازان دنیا بود

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

آلیس گای پیشگام سینمای فرانسه بود که بیش از ۱۰۰ فیلم ساخت. او از منشی‌گری به مدیرهنری رسید و سپس بنیانگذار استویو سولاکس در نیویورک شد. آلیس فیلم‌های بسیار پیشرفته‌ای نسبت به آغاز قرن بیستم ساخت. در فیلم‌های او، زنان برجسته بودند.

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

اما او تحت الشعاع همسرش قرار گرفت. «هربرت بلاش» به عنوان رئیس استودیو سولاکس منصوب شد؛ و علیرغم اینکه آلیس استودیو را تاسیس کرد، همه روزنامه‌ها و پوستر‌ها نام هربرت را روی آن گذاشتند. همچنین اعتبار فیلم‌هایی که همسر بااستعدادش می‌ساخت، را او دریافت می‌کرد. گای پس از طلاق موفق شد تمام اعتبار خود را پس بگیرد.


چرا کامی کلودل به آگوست رودن وابسته

بود؟

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

با هم بودن آگوست رودن و کامی کلودل از بیرون عالی به نظر می‌رسد. کامی یک هنرجوی بااستعداد بود و رودن یک هنرمند مشهور. کامی مهارت شگفت انگیزی در خلق آثار به نحوی داشت که زنده به نظر برسند، اما منتقدان مطمئن بودند: یک زن نمی‌تواند چنین مجسمه شاهکاری بسازد.

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

کامی کار در کارگاه رودن را آغاز کرد. او برای رودن همه چیز بود: دوست، مدل، عشق، اما همسرش نبود. چون رودن نمی‌توانست از همسرش، رزا جدا شود. کلودل سایه این مرد مشهور شد. او از نظر مالی به رودن وابسته بود، چون نمی‌توانست برای تهیه مواد اولیه آثارش پول تهیه کند و سرمایه گذاران علاقه‌ای نداشتند به یک زن برای هنرش پول بدهند.

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

منتقدان شباهت زیادی بین آثار آگوست و کامی پیدا کردند. او گفت که رودن ایده‌هایش را دزدیده و از استعداد او استفاده کرده است. بعد از آن کامی از رودن جدا شود و به تنهایی در کارگاه خودش زندگی کرد.


لی کرزنر برای جکسون پولاک نقاشی

می‌کشید

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

نام جکسون پولاک برای همه کسانی که هنر مدرن را دوست دارند، آشناست. اما افراد کمی درباره همسرش، لی کرزنر، شنیده اند که درواقع پولاک را مشهور کرد. آن‌ها در مهمانی اتحادیه هنرمندان آشنا شدند و خیلی زود، با یکدیگر زندگی کردند. لی سبک غیرمعمول جکسون را دوست داشت و تصمیم گرفت آن را امتحان کند و آثار او را در معرض عموم قرار دهد.

بعد از ازدواجشان، کرزنر کار هنری را متوقف کرد و یک زن خانه‌دار نمونه شد. او با صاحبان گالری‌ها مذاکره می‌کرد، نمایشگاه‌های پولاک را ترتیب می‌داد و از همسرش حمایت مالی می‌کرد. نقاشی‌های پولاک فروش خوبی نداشت، او الکلی بود و افسرده شده بود. لی به همسرش تا جایی که می‌توانست کمک کرد و حتی برای کارش مواد اولیه می‌خرید.

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

به زودی، پولاک تکنیک مشهور «قطره» را خلق کرد. او فورا مشهور شد. مجله‌ها درباره او نوشتند، مستند‌هایی درباره‌اش تولید شد و نقاشی هایش هر روز گران‌تر از قبل می‌شد. بعد از آن جکسون اغلب با زنان جوان دیده می‌شد. او در حادثه رانندگی و در حالت مستی درگذشت.

لی بعد از مرگ همسرش دوباره نقاشی را آغاز کرد و به سرعت به هنرمند موفقی تبدیل شد. حتی منتقدان او را یکی از چهره‌های اصلی هنر انتزاعی نامیدند.

برای مدت طولانی، عموم مردم لی را فقط به عنوان همسر پولاک می‌شناختند. در حالی که جکسون از ایده‌های لی در آثارش استفاده می‌کرد و اغلب لی کار‌های شوهرش را تمام می‌کرد و باعث می‌شد بهتر به نظر برسند.


اختراع آلیس بال را دزدیدند

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

در آغاز قرن بیستم، زنان سیاه پوست در آمریکا تقریبا هیچ شانسی برای داشتن یک حرفه علمی نداشتند. اما آلیس بال خوش شانس بود. او فارغ التحصیل شیمی و داروسازی بود و در حال کار روی پایان نامه اش، به مطالعه خصوصیات گیاه کاوا پراخت که برای درمان جذام استفاده می‌شد. این گیاه به بیماری کمک می‌کرد، اما عوارض جانبی زیادی داشت.

آلیس توانست مواد مضر را از بین ببرد و درمان را بی خطر کند. او با کلرین در آزمایشگاه مسموم شد و در سن ۲۴ سالگی درگذشت. رئیس دانشگاه هاوایی، جایی که آلیس کار می‌کرد، تحقیقات او را به نام خودش منتشر کرد. این درمان آنقدر موثر بود که چندین دهه استفاده می‌شد تا اینکه نسل جدید دارو‌ها ابداع شدند.


امیلی شیندلر و قهرمانی او فراموش شد

زنان بااستعدادی که افتخارشان به نام مردان ثبت شد

فهرست شیندلر «استیون اسپیلبرگ» اسکار بهترین فیلم سال ۱۹۹۴ را کسب کرد. این فیلم براساس ماجرای واقعی اسکار شیندلر بود که جان ۱۲۰۰ یهودی را در هولوکاست نجات داد. او توانست اعضای نازی را متقاعد کند که زندانیان اردوگاه‌های کار اجباری را برای کار در کارخانه اش نیاز دارد. اما کمتر کسی می‌داند که امیلی، همسر اسکار، فقط همسر او نبود. او هم نقش فعالی در آزادسازی زندانیان از آشویتز داشت.

او به همراه همسرش، به نگهبانان اردوگاه کار اجباری رشوه می‌دادند تا مردم را برای کار به کارخانه‌شان ببرند. امیلی جواهراتش را فروخت تا برای زندانیان غذا و لباس تهیه کند. او از بیماران مراقبت می‌کرد و حتی تجهیزات پزشکی و دارو از بازار سیاه خرید.

منبع: brightside