شعر

••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

شعر

 

دختر فردوسی! از مشرق انار آورده ام

یک سبد شاتوت سرخ آبدار آورده ام

نازدخت پیرهن توسی توس باستان!

مخمل رنگین کمان زرنگار آورده ام

دست باد است این که دارد می زند بر در کلون

همزمان با ساز باران، من سه تار آورده ام

سرد سرد است آتشی روشن کن از خندیدنت

هیمه هیمه بوسه های بی شمار آورده ام

دم کن از چای بخارا استکانی، خسته ام

قند ایران کهن از قندهار آورده ام

نیستم از گزمه های غزنوی، آسوده باش

شاعری تنهایم و جان را قمار آورده ام

سی پر سیمرغ از سی سال رنج پارسی

چند برگ شاهنامه، شاهکار آورده ام

زابلستانی، تهمتن زاده ای، بهمن رخی

چشمه ای رویین تن از اسفندیار آورده ام

جای هر بیتی که دینار طلایش نقره شد

سهم بابا زر از انگور خمار آورده ام

تا پس از این ها بگردم دور قد و قامتت

کهکشانی عشق بر روی مدار آورده ام

از هزار و چند سال بعد برگشتم قدیم

یک دل جا مانده در گرد و غبار آورده ام

خشتی از دیوارتان ترسم که بردارد ترک

بر در چوبی تان از بس فشار آورده ام

می پذیری بعد از این یار وفادارت شوم؟

این غزل را هم به رسم یادگار آورده ام

شهراد میدری



برگرفته شده از textbaz.blog.ir

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+ نوشته شده در دو شنبه 16 فروردين 1400برچسب:شعر,شهراد میدری,دختر حافظ,دختر فردوسی,, ساعت 16:57 توسط آزاده یاسینی