••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

داستان

انس بن مالک خادم پيغمبر (ص) مي گويد: در خدمت رسول خدا (ص) بودم، مرغ برياني از درگاه الهي براي آن حضرت آماده شده بود و پيغمبر مي خواستند ميل بفرمايند. در اين هنگام حضرت دست به دعا برداشتند و گفتند: خداوندا عزيزترين بنده ات را بفرست تا با من هم غذا شود. چند لحظه بعد صداي در بلند شد، رفتم و در را باز کردم، ديدم حضرت علي (ع) است، چون مايل نبودم که حضرت علي (ع) به عنوان عزيزترين بنده خداوند با پيامبر (ص) هم خوراک گردد، پرسيدم: چه فرمايشي داريد؟اميرالمومنين فرمودند: مي خواهم خدمت پيامبر (ص) برسم. عرض کردم: پيامبر اکرم (ص) فعلا سرگرم است وقت ديگري تشريف بياوريد، حضرت علي (ع) رفتند.مرتبه دوم پيامبر (ص) دعا فرمودند، طولي نکشيد که حضرت علي (ع) آمدند، همين بهانه را آوردم. مرتبه سوم پيامبر (ص) دعا فرمودند و براي مرتبه سوم حضرت علي (ع) تشريف آوردند و من ديگر جرأت نکردم تا از حضرت علي (ع) عذر خواهي کنم.رسول خدا (ص) از حضرت علي (ع) پرسيدند: چرا دير تشريف آورديد؟حضرت علي (ع) فرمودند: يا رسول الله اين بار سوم است که آمدم.پيامبر (ص) پرسيدند: چرا مانع ورود علي (ع) مي شدي؟جواب دادم من دوست داشتم اين فضيلت براي بستگان خودم باشد و يکي از آنها با شما هم خوراک گردد.هم خوراک پيامبر



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

+ نوشته شده در چهار شنبه 5 شهريور 1399برچسب:داستان,پیامبر,حضرت محمد,امام علی,انس بن مالک, ساعت 14:41 توسط آزاده یاسینی