••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

من محترم نیستم، من گاوم!

 «گاو» این حیوان مفید، همیشه بخشی از گفت‌وگوهای اجتماعی و حتی دیالوگ‌های سینمایی بوده است. دو دیالوگ معروف سینمای ایران که حسابی ماندگار شده است هم با گاو ارتباط دارد.

در سینمایی «گاو» ساخته داریوش مهرجویی، مردم روستا، گاو مُرده «مش حسن»( با بازی ماندگار عزت الله انتظامی) را به چاه می‌اندازند تا او که همه امید زندگی‌اش این گاو بود، ناراحت نشود.اهالی به او گفتند که گاوش گریخته است اما او باور نکرد و حسابی دچار بحران‌های شخصیتی شد و کار به جایی رسید که دیالوگ معروف سینمای ایران از زبان «مش حسن» وقتی در طویله بود شکل گرفت«من مش حسن نیستم ، من گاو مش حسنم»

در فیلم فروشنده هم اصغر فرهادی، دیالوگ فوق‌العاده‌ای دارد که حتی برخی از مردم در گفت‌وگوهای روزمره‌شان از آن استفاده می‌کنند.

– دانش آموز: آقا اجازه یه آدم چجوری گاو میشه؟

عماد(شهاب حسینی): به مرور

اینها را گفتم تا به جمله‌ای معروف که این روز در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود، برسم. دیالوگی که از زیان یک شهروند عادی خارج شد اما به شدت سینمایی بود و هزارن حرف پشت آن نهفته است.

مسافری که در شرایط کرونایی به فروش صد درصدی صندلی های پرواز و عدم رعایت پروتکل های بهداشت اعتراض داشت و صدای خود را به مسئولین پرواز رسانده بود، توسط احتمالا سرمهمان‌دار یا خلبان، آقای محترم خطاب می‌شود. مسافر با صدای بلند می‌گوید:« من محترم نیستم من گاوم. اگر من گاو نبودم،اینجوری ما را تو هم نمی‌چپوندید.»

خیلی از مسئولین کشور و آنهایی که در اداره، شرکت، مدرسه یا همین هواپیما با مردم برخورد دارند، در لفظ شاید محترمانه برخورد کنند اما رفتار و تصمیم‌هایشان اصلا محترمانه نیست.

اگر ما برای شما محترم هستیم باید هوای‌مان را داشته باشید. اینکه تمام صندلی‌های یک پرواز پر می‌شود، یعنی جان مردم برای آن شرکت هواپیمایی هیچ ارزشی ندارد.

وقتی در یک اداره دولتی برای انجام کار چند روز معطل می‌شوی، یعنی هیچ ارزشی برای‌شان نداری. اینکه شما دعوت به استفاده از سایت‌های اینترنتی می‌کنند اما همیشه با این جمله که کاربر محترم امکان ارائه خدمات وجود ندارد، یعنی وقت ما هیچ ارزشی برای طرف مقابل ندارد.

در انتخابات‌های مختلف هم همین حس را به خوبی درگ می‌کنیم. تا وقتی رای می‌خواهند ما عزیز دل‌شان می‌شویم. نامزد انتخابات مجلس، حتی در عروسی‌های مردمان یک روستای کوچک و دور افتاده شرکت می‌کند اما وقتی به کرسی قدرت تکیه می‌زند، حتی جواب سلام آنها را هم نمی‌دهد و دیگر رنگ خاک آن روستا را هم نمی‌بیند.

اینکه ما را «گاو» فرض کنید، حسابی اذیت‌مان می‌کند. به ویژه وقتی برای کارهای نکرده یا کرده‌تان، بهانه می‌آورید و به شعور مردم توهین می‌کنید.

مثلا تصاویر دختران را از کتاب ریاضی حذف کردند و بعد گفتند، «تصویر قبلی بسیار شلوغ بود و خلوتش کردیم.»

لطفا فقط در کلام به ما احترام نگذارید. با رفتار و تصمیم‌های‌تان نشان دهید که ما چقدر برای شما اهمیت داریم.

به قول فردوسی عزیز:« دو صَد گُفته چون نیم کِردار نیست»

+ نوشته شده در دو شنبه 20 بهمن 1399برچسب:من محترم نیستم، من گاوم!, ساعت 19:49 توسط آزاده یاسینی


زنان قدرتمند جهان عرب روی جلد مجله ووگ

 تصاویر زنانی از بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات رو جلد ووگ عربی رفت تا منتقل‌کننده پیامی باشد که آن را نیروی همبستگی نامیده‌اند.

زنانی از خانواده‌های سلطنتی در کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج‌فارس که در این تصویر روی جلد تاریخی گرد هم آمده‌اند می‌خواهند پیامی از اتحاد، همبستگی، دوستی و خواهری منتقل کنند.

۶ زن در این تصویر دست‌هایشان را به هم رسانده‌اند تا چیزی به ما بگویند، آن چیزی که آن‌ها را به‌عنوان یک زن، نه عضوی از خانواده سلطنتی، به زنان دیگری در جهان عرب پیوند می‌دهد.

آن‌ها با جامه‌هایی سیاه و سپید، مو‌هایی رها یا پوشانده جلوی عکاس ظاهر شدند تا به گفته سردبیر ووگ عربی تصویری از زن عرب باشند با اعتمادبه‌نفس، مستقل و عامل تغییر.

مانوئل آرنو می‌گوید: این جلد برای ووگ عربی یک نقطه عطف است، زیرا در آن زنان فوق‌العاده برجسته از همه خانواده‌های حاکم کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج‌فارس حضور دارند. این‌ها زنانی هستند که من تحسینشان می‌کنم.

شاهزاده لامیا بنت ماجد آل سعود به ووگ عربی می‌گوید گاهی پیش‌آمده مردم بدون آنکه بدانند او هم یک شاهزاده سعودی است درباره زندگی مخفیانه شاهزاده خانم‌های سعودی داستان میگویند؛ اما واقعیت نه قفس طلای ۲۴ عیار است نه یک تجمل افسارگسیخته بدون داشتن آزادی انتخاب.

زنان قدرتمند جهان عرب روی جلد مجله ووگ

زنان قدرتمند جهان عرب روی جلد مجله ووگ

زنان قدرتمند جهان عرب روی جلد مجله ووگ

زنان قدرتمند جهان عرب روی جلد مجله ووگ

زنان قدرتمند جهان عرب روی جلد مجله ووگ

زنان قدرتمند جهان عرب روی جلد مجله ووگ

+ نوشته شده در یک شنبه 19 بهمن 1399برچسب:زنان قدرتمند جهان عرب روی جلد مجله ووگ,بحرین,کویت,عمان,قطر,عربستان سعودی,امارات, ساعت 17:5 توسط آزاده یاسینی


شیاطین دنیا چه فیلم‌هایی دوست دارند؟

 می‌شود تصور کرد که حتی ترسناک‌ترین قاتلین سریالی و یا خون‌ریزترین دیکتاتور‌ها نیط زمانی را به تماشای فیلم در یک سالن سینما صرف کنند و چندان عجیب نیست اگر فرض کنیم این بدنام‌های تاریخ بعضی فیلم‌ها را بیشتر از بقیه دوست داشته باشند. در این مقاله محبوب‌ترین آثار سینمایی افرادی را باهم مرور می‌کنیم که نامشان هرچند همراه قتل و شکنجه و سرکوب و ویرانی، اما به هرحال در تاریخ بشریت جاودانه خواهد ماند.

 
آدولف هیتلر و انیمیشن سفیدبرفی و هفت کوتوله
 
کمتر کسی وجود دارد که از علاقه آدولف جوان به نقاشی و ناکامی او در این راه چیزی نشنیده باشد، اما جالب است بدانید آدولف هیتلر پیش از رهبری رایش سوم و حذب نازی، به شدت شیفته آثار والت دیزنی بود.
 
فیلم مورد علاقه شیطان
 
نقاشی‌هایی از روی شخصیت‌های انیمیشن "سفیدبرفی و هفت کوتوله" و "پینوکیو" یافت شده است که هرچند هویت نقاش آن‌ها تائید نشده است، اما همگی با نام اِی هیتلر امضا شده بودند. شنیده‌ها حاکی از آن است که آدولف هیتلر همچنین از طرفداران فیلم اصلی کینگ کونگ، که در سال ۱۹۳۳ ساخته شد، به حساب می‌آمد.

ژوزف استالین و فیلم تارزان

 
این دیکتاتور خونریز روسی قصدی برای پنهان کردن علاقه‌اش به سینما نداشت و در سال‌هایی حسابی خودش را مشغول این هنر محبوب کرد. استالین تعیین می‌کرد چه فیلمی ساخته شود، فیلم‌نامه می‌نوشت و به کارگردانان روسی پیشنهاد مشاوره هنری می‌داد، پیشنهادی که رد کردنش حتما سلامتی کارگردان را به خطر می‌انداخت.
 
فیلم مورد علاقه شیطان
 
معروف است آرشیو فیلم‌های وزیر فرهنگ هیتلر، ژوزف گوبلز، پس از جنگ به استالین رسید که تماشای آن باعث علاقه دیکتاتور روسی به فیلم‌های چاپلین شد. البته با توجه به مستند‌هایی که از استالین برجای مانده می‌شود دریافت که محبوب‌ترین فیلم برای او فیلم "تارزان، مرد بوزینه‌ای" با بازی جانی ویسمولر بود. ژوزف استالین از فیلم‌های ژانر وسترن متنفر بود و حتی دستور ترور جان وین را البته به دلیل کمونیست ستیزی‌اش، صادر کرده بود.

بنیتو موسولینی و اکستِسی
 
در مورد علاقه موسولینی به درام ساخت ۱۹۳۳ گوستاو ماکتی اسناد زیادی وجود دارد و گفته می‌شود حتی او علاقه‌ای بیمارگونه به هدی لامر بازیگر زن همین فیلم یعنی اکستسی داشت.
 
فیلم مورد علاقه شیطان
 
موسولینی سال‌ها و حتی پس از ازدواج لامر هم‌چنان زندگی او را تحت نظر داشت. هدی لامر البته تنها معشوقه سینمایی رهبر بدنام ایتالیا نبود و نامه‌های عاشقانه او به آنیتا پیج، بازیگر سینمای صامت، در میان کلکسیونر‌ها با قیمتی گزاف دست به دست می‌شود.

صدام حسین و فیلم دشمن ملت
 
مقاله‌ی آتلانتیک درباره زندگی شخصی صدام حسین آشکار کرد که او از بسیاری از فیلم‌های غربی لذت می‌برده است و حتی طرفدار آلبوم "بیگ ویلی استایل" از ویل اسمیت بوده که در ژانر هیپ‌هاپ منتشر شده بود.
 
فیلم مورد علاقه شیطان
 
این‌گونه به نظر می‌رسد که دیکتاتور عراقی از تماشای شاهکار کاپولا، پدرخوانده، و درام "The Conversation" لذت می‌برده است، اما فیلم محبوبش بدون شک "دشمن ملت" با بازی ویل اسمیت محسوب می‌شد. متاسفانه کسی نمی‌داند علاقه صدام حسین به ویل اسمیت تا کجا ادامه پیدا کرد. به نظرتان صدام حسین هیچ‌وقت فرصت تماشای دیگر فیلم‌های اسمیت مثل "Bad Boys" را پیدا کرد؟

کیم جونگ ایل و فیلم رمبو
 
شاید از علافه دیکتاتور قبلی کره شمالی به سینما خبر داشته باشید و از کلکسیون او شامل ۲۰ هزار فیلم شنیده باشید. کیم جونگ ایل پیرو همین علاقه‌اش به سینما حتی اقدام به دزدیدن کارگردان اهل کره جنوبی "شین سانگ اوک" کرد و از او خواست تا برایش فیلمی شبیه گودزیلا بسازد.
 
فیلم مورد علاقه شیطان
 
شین می‌گوید: کیم جونگ ایل تلاش می‌کرد کاپیتالیزم را از طریق سینما درک کند و  از تماشای سری فیلم‌های "جیمز باند"، "Friday the ۱۳th" و فیلم‌های اکشن هونگ کونگی لذت می‌برده‌است، اما فیلم محبوبش رمبو با بازی استالونه محسوب می‌شد. احتمالا دانستن این نکته که دیکتاتور سابق کره شمالی طرفدار آثار موزیکال  باربرا استریسند بوده است باعث شکل گرفتن لبخندی تلخ روی لبانتان خواهد شد.

معمر قذافی و فیلم ماجراجویی‌های بوکارو بانزای
 
در بعد هشتم
 
هرچند امروز راهی برای اثبات آن وجود ندارد، اما گفته می‌شود دیکتاتور عجیب و غریب لیبی عاشق این فیلم اکشن و علمی تخیلی بود.
 
فیلم مورد علاقه شیطان
 
به نظر می‌رسد علاقه قذافی به این فیلم محصول سال ۱۹۸۴ به حدی بوده است که تلویزیون دولتی لیبی با دستور شخص قذافی بار‌ها و بار‌ها این اکشن فضایی را پخش کرده است. البته آن‌قدر واقعیات مستند، ولی باورنکردنی درمورد قذافی وجود دارد که شاید این یکی آن‌قدر‌ها هم عجیب محسوب نشود.

آیدی امین و تام و جری
 
جعفر امین پسر دیکتاتور بدنام اوگاندا در سال ۲۰۰۷ آشکار کرد که پدرش از محصولات رسانه‌ای غربی لذت می‌برده است و او را می‌توان شیفته تام و جری به حساب آورد. معروف است که پس از عزل آیدی امین در اتاق خوابش جعبه‌ای یافتند که پر از کارتون‌های تام وجری و نارنجک بوده است.
 
فیلم مورد علاقه شیطان
 
بر اساس تحقیقات گروه‌های حقوق بشری در اوگاندای تحت حکومت امین بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر کشته شدند و تصور تام و جری تماشا کردن توسط یکی از سنگدل‌ترین انسان‌های تاریخ، احساسات متفاوتی در شما برخواهد انگیخت.

جفری دامر و فیلم بازگشت جدای
 
برای بسیاری از آمریکایی‌ها نام جفری دامر مترادف با شیطان است و اعمال جنایتکارانه دامر بین سال‌های ۷۸ تا ۹۱ را اعمالی می‌دانند که جز شیطان به ذهن کسی نمی‌رسید. پارک دیتز روانشناس دادگاه برای بررسی سلامت روانی دامر، ۱۸ ساعت را با او و در سلولش گذراند.
 
فیلم مورد علاقه شیطان
 
آن دو فیلم‌هایی مانند Hellraiser۳ و بازگشت جدای را با هم تماشا کردند و پس از مشاهده بازگشت جدای، دامر از علاقه‌اش به دارث ویدر صحبت کرده است و اضافه کرده است که تماشای این فیلم او را به فکر ساخت معبدی از جمجمه قربانیانش انداخته است. به گفته دیتز، دامر ادامه داده است که دوست دارد روی صندلی با روکش چرم در میان آن معبد بنشیند و کلکسیون‌اش را از استخوان‌های قربانیانش تحسین کند.


پولدارترین باهوش‌های دنیا

 احتمالا دیگر همه ما کم و بیش درباره ضریب هوشی و آی‌کیو و تاثیر آن در زندگی روزانه اطلاعاتی داریم. می‌دانیم بالا بودن آی‌کیو به خودی خود ضامن یک حساب بانکی پر یا موفقیت در شغل نیست و بسیاری با بالاترین ضریب‌های هوشی در دنیا به شغل‌هایی متوسط با درآمد اندک مشغول هستند. این مقاله، اما جدا از آشنا شدن با زندگی و میزان ثروت برخی از باهوش‌ترین انسان‌های هم‌عصر ما، با معرفی سلبریتی‌هایی با آی‌کیوی بالا باعث تعجبمان خواهد گشت. باهم نگاهی کوتاه و فهرست‌وار به زندگی این آدم‌ها می‌اندازیم.

 
شارون استون 
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۵۴
  • حرفه: بازیگر
  • ثروت: ۶۰ میلیون دلار
شارون استون ۶۲ ساله را بسیاری از ما به عنوان یکی از زیباترین بازیگران زن تاریخ سینما می‌شناسیم، اما حتما برایتان جالب خواهد بود که او از باهوش‌ترین میلیونر‌های دنیا نیز هست. استون پیش از ورود به دنیای بازیگری، در ۱۵ سالگی مشغول گرفتن مدرک دانشگاهیش بود و ضریب هوشی بالا و البته پشتکارش باعث کسب  بورسیه‌ای در دانشگاه ادینبورو در پنسیلوانیا شد. بررسی عملکرد شارون در آن سال‌ها ثابت می‌کند اگر راهش در ۱۹۸۰ به سینما نمی‌رسید، شاید امروز یکی از دانشمندان مطرح زمان ما بود.

استیون هاوکینگ
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۶۰
  • حرفه: فیزیکدان
  • ثروت: ۱۶ میلیون دلار

استیون هاوکینگ یکی از تاثیرگذارترین دانشمندان عصر ما است و تئوری‌ها، مقاله‌ها و کتاب‌هایش دانش و زندگی بشر را برای همیشه تغییر داده‌است. البته شاید بسیاری از ما او را به خاطر شرایط خاص زندگیش به یاد بیاوریم. در ۲۱ سالگی تشخیص داده شد استیون بیماری ALS دارد، اما این بیماری تاثیری بر زندگی علمی او نگذاشت. استیون هاوکینگ تا پیش از فرارسیدن مرگ در ۷۶ سالگی علاوه بر خدمات غیرقابل جایگزینش در پیشرفت علم انسان، بسیاری را در سرتاسر جهان به فیزیک علاقمند کرد و البته به همه ما آموخت حتی باوجود محدودیت‌های بزرگ راه پیشرفت بسته نیست. 


ناتالی پورتمن
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۴۰
  • حرفه: بازیگر
  • ثروت: ۴۸ میلیون دلار
البته این بازیگر برنده اسکار که از کودکی وارد حرفه نمایش شد امروز یکی از مهمترین بازیگران هالیوود شناخته می‌شود، اما اگر در همین لحظه دیگر هیچ پیشنهادی به او نشود، او می‌تواند در هر زمینه‌ای که بخواهد فعالیت کند. این بازیگر ۳۸ ساله فارغ‌التحصیل دانشگاه هاروارد است و توانایی صحبت کردن به ۵ زبان زنده دنیا را دارد.

جودیت پولگار
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۷۰
  • حرفه: بازیکن حرفه‌ای شطرنج
  • ثروت: ۱ میلیون دلار
این شطرنج‌باز مجارستانی در ۱۵ سالگی بعنوان جوان‌ترین استادبزرگ شطرنج موفق به کسب عنوان شد. موفقیت‌های جودیت باعث شد راه زنان در این رشته ورزشی تا حدی هموار گردد. جالب است بدانید پدر جودیت، لازلو پولگار روانشناس آموزشی و طرفدار این نظریه بود که ضریب هوشی به تربیت و آموزش بستگی دارد. خود جودیت البته بعد‌ها در مصاحبه‌ای تئوریِ پدرش را رد کرد و گفت آی‌کیوی بالایش را مرهون وراثت است.

نوام چامسکی
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۹۸
  • حرفه: زبان‌شناس، فیلسوف، فعال مدنی
  • ثروت: ۴ میلیون دلار
حتی اگر چامسکی را نشناسید احتمال زیادی وجود دارد که نظریه‌هایش را خوانده باشید، چرا که نوام چامسکی بعنوان نویسنده‌ای با بیشترین تعداد نقل قول در کتاب‌ها و متون علمی شناخته می‌شود. چامسکی برای ضریب هوشی استثنائی‌اش زمینه‌ای مناسب پیدا کرد و تلاش‌ها و مطالعاتش در بستر زبان‌شناسی باعث شد امروز اورا با لقب "پدر زبانشناسی مدرن" بشناسیم.

استیو مارتین
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۴۲
  • حرفه: بازیگر
  • ثروت: ۱۰۵ میلیون دلار
 حتما حضور نام این بازیگر در این لیست باعث تعجبتان شده است. اما باید باور کنید استیو مارتین که او را با بازی در نقش آدم‌هایی دست‌و‌پا‌چلفتی به یاد می‌آوریم، فردی به شدت باهوش است. استیو از ضریب هوشی بالایش در زمینه استندآپ‌کمدی و اجرا بهره گرفت و توانست به موفقیت حرفه‌ای قابل توجهی دست یابد.

کیم اونگ یونگ
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۲۱۰
  • حرفه: پروفسور دانشگاه
  • ثروت: ۱ میلیون
کیم مثالی است برای رد کردن این نظریه که ضریب هوشی بستگی به آموزش و تربیت فرد دارد. کیم اونگ یونگ زمانی که فقط ۶ ماه داشت می‌توانست خیلی روان صحبت کند. او در ۳ سالگی مشغول تحصیل در رشته فیزیک پیشرفته در دانشگاه هانیانگ بود و در ۸ ساگی موفق به کسب پی‌اچ‌دی شد. کیم بخاطر ضریب هوشی بالایش به کتاب رکورد‌های گینس راه پیدا کرده است و استاد سابق او اعتقاد دارد برای سنجش ضریب هوشی کیم به معیار و متری جدید احتیاج داریم.

مرلین وس ساوانت
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۹۸
  • حرفه: ستون‌نویس و نمایشنامه‌نویس
  • ثروت: ۱ میلیون دلار
مرلین در ۱۱ سالگی برای اولین بار در تست استنفورد-بینت شرکت کرد و نتیجه آن شگفت انگیز بود. این تست نشان داد که او ظرفیت مغز یک انسان ۲۲ ساله را دارد و در سال ۱۹۸۶ نام مرلین بعنوان انسانی با بالاترین ضریب هوشی به کتاب رکورد‌های گینس راه یافت. از آن زمان مرلین وس ساوانت کتاب‌های زیادی به چاپ رسانده است و در حال حاضر در ۷۳ سالگی هنوز فعالیت‌های بی‌شمارش ادامه دارد.

اشتون کوچر
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۶۰
  • حرفه: بازیگر
  • ثروت: ۱۶۱ میلیون دلار
شروع بازیگری اشتون، بازی در نقش یک آدم ساده‌لوح در شویی تلویزیونی بود، اما شخصیت واقعی این بازیگر اصلا شباهتی به آن نقش ندارد. هرچند این ضریب هوشی بالا باعث نشد او دانشگاه را به خاطر بازیگری رها نکند، اما امروز کوچر آی‌کیوی بالا و البته ثروتش را برای کار‌های بشردوستانه استفاده می‌کند و این بازیگر در پروژه‌هایی مانند بنیاد دی‌ان‌ای و ثورن سرمایه‌گذاری کرده است.

کریستوفر مایکل لنگان
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: بین ۱۹۵ تا ۲۱۰
  • حرفه: پرورش دهنده اسب و نویسنده
  • ثروت: ۲ میلیون دلار
هرچند کریستوفر یکی از باهوش‌ترین انسان‌های دنیا است، ولی این ضریب هوشی بالا در کودکی چندان به نفعش عمل نکرد. او در مدرسه همواره بخاطر جهشی خواندن کلاس‌ها توسط بقیه دانش‌آموزان اذیت می‌شد و وقتی کمی بزرگتر شد بخاطر میل زیادش به یادگیری توسط معلم‌ها نادیده گرفته می‌شد. البته کریستوفر درنتیجه‌ی تمام این آزار‌ها تصمیم گرفت معلم خودش شود و یادگیری مباحثی پیشرفته مانند فیزیک و فلسفه و زبان‌های لاتین و یونانی را آغاز کرد. او تا به امروز کتاب‌های زیادی به چاپ رسانده است و علاوه بر سر و کله زدن با اسب‌ها، یک تشکیلات غیرانتفاعی به نام Mega Foundation را پایه‌گذاری کرده است.

ماییم بیالیک
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۶۳
  • حرفه: بازیگر و دانشمند
  • ثروت: ۱۵ میلیون دلار
بیشتر ما ماییم را با نقش امی فاولر در سریال بیگ بنگ تئوری می‌شناسیم هرچند که او در اوایل دهه ۹۰ میلادی در سریال "شکوفه" در شبکه NBC هم خوش درخشیده بود. بیالیک دکترایش را در زمینه عصب‌شناسی از دانشگاه کالیفرنیا گرفته است. جالب است بدانید بسیاری ماییم بیالیک را نماد موفقیت در چندین رشته متفاوت می‌دانند.

کوئنتین تارانتینو
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۶۰
  • حرفه: کارگردان
  • ثروت: ۹۷ میلیون دلار
چه عاشق فیلم‌هایش باشید و چه از آن‌ها متنفر باشید، حتما قبول دارید تارانتینو یکی از تاثیرگذارترین کارگردانان تاریخ سینما است. تارانتینو البته باوجود ضریب هوشی بالایش هرگز به موفقیتی در تحصیلات دست نیافت و از ۱۵ سالگی قید درس و مدرسه را زد. البته کوئنتین بعد‌ها با ساخت برخی از ماندگارترین فیلم‌های هالیوود ثابت کرد تحصیل به درد همه نمی‌خورد.

رابرت برن
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۷۰
  • حرفه: شطرنج‌باز
  • ثروت: ۴.۴ میلیون دلار
درمیان بزرگان ورزش شطرنج به نام‌های زیادی با ضریب هوشی بالا برمی‌خوریم و دلیل این موضوع مهارت، منطق و صبری است که برای موفقیت در شطرنج نیاز دارید. رابرت  برن در هر سه زمینه استاد بود و موفق شد در طی دو سال قهرمان آمریکا و جهان شود. رابرت از زمانی که خیلی کوچک بود به شطرنج علاقه نشان داد و با ضریب هوشی ۱۷۰ و تمرین زیاد موفق شد به یکی از بهترین شطرنج‌بازان دنیا تبدیل شود.

لیسا کودرو
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۵۲
  • حرفه: بازیگر
  • ثروت: ۷۲ میلیون دلار
علی‌رغم اینکه فیبی در سریال محبوب فِرِندز، خنگ نبود، اما حتما قبول دارید شخصیتی باهوش هم محسوب نمی‌شد. لیسا کودرو، اما در دنیای واقعی تفاوت زیادی با فیبی بوفِی دارد. او دانشگاه را با مدرکی در زمینه زیست‌شناسی به پایان رساند و شروع به همکاری با پدر پزشکش در تحقیقات و آزمایشات علمی کرد. لیسا تا پیش از رها کردن این تحقیقات برای بازیگری، ۸ سال از عمرش را صرف علم کرد.

گری کاسپاروف
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۹۰
  • حرفه: شطرنج‌باز
  • ثروت: ۵ میلیون دلار
احتمالا حتی اگر علاقه‌ای به شطرنج و یا حتی ورزش نداشته باشید، نام او را شنیده‌اید. گری کاسپاروف در رویدادی تاریخی در سال ۲۰۰۳ با رایانه‌ای شطرنج بازی کرد که می‌توانست ۳ میلیون محاسبه در هر ثانیه انجام دهد. هرچند هیچ‌کس شانسی برای کاسپاروف در نظر نمی‌گرفت، اما او همه را شگفت زده کرد. البته او موفق به شکست رایانه مشهور نشد، اما توانست با هوش و مهارتی فوق‌العاده بازی را به تساوی بکشاند. گری کاسپاروف بسیاری از کودکان در سراسر دنیا را به شطرنج علاقمند کرد و در همه‌گیری این ورزش نقشی حیاتی داشت.

سر اندرو وایلز
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۷۰
  • حرفه: ریاضی‌دان
  • ثروت: ۱ میلیون دلار
سر اندرو وایلز در حال حاضر مشغول تدریس در دانشگاه آکسفورد است و بسیاری او را برای اثبات قضیه نهایی فِرمت به یاد می‌آورند. قضیه‌ای که تا پیش از او اثبات‌نشدنی گمان می‌شد. او راه حل و استدلالش را در کنفرانسی تاریخی در سال ۱۹۹۳ در کمبریج ارائه کرد.

مت دیمون
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۶۰
  • حرفه: بازیگر
  • ثروت: ۱۳۷ میلیون دلار
مت دیمون امروز یکی از مشهورترین بازیگران مرد هالیوود است، اما جالب است بدانید او با فیلم‌نامه نویسی مشهور شد. خیلی پیش از بازیگر شدن، مت سر کلاس دانشگاه هاروارد فیلم‌نامه فیلم تحسین شده Good Will Hunting را نوشت و بازی در نقش ویل او را به بازیگری مشهور و آینده‌دار بدل کرد. دیمون البته به خاطر بازیگری قید دانشگاه را زد؛ هرچند که دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۱۳ مدرکی افتخاری در هنر به او اعطا کرد.

ترنس تائو
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۲۳۰
  • حرفه: ریاضی‌دان
  • ثروت: ۵ میلیون دلار
ترنس از زمانی که هنوز سن خیلی کمی داشت به خاطر درک بالای اعداد، کودکی نابغه شناخته می‌شد. او در ۹ سالگی سطحی از ریاضیات را می‌آموخت که مختص دانشگاه بود. تائو از ۱۰ سالگی رقابت در المیپیاد‌های ریاضی را آغاز کرد و در ۱۲ سالگی به اولین مدال طلایش دست یافت. ترنس تائو در ۱۶ سالگی مدرک دکترایش را گرفت و از آن پس تا کنون مشغول آموزش و تئوری‌پردازی در ریاضیات است.

جیمز وود
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۸۰
  • حرفه: بازیگر
  • ثروت: ۸ میلیون دلار
جیمز وود در طی بیش از ۵۰ سال بازیگری، نقش‌هایی ماندگار روی پرده سینما و تلویزیون خلق کرده است، اما جالب است بدانید او یکی از باهوش‌ترین آدم‌های هالیوود است. او بخاطر ضریب هوشی بالایش کار سختی در مدرسه در پیش نداشت و از همان سال‌ها در کلاس‌های جبر خطی در دانشگاه کالیفرنیا شرکت می‌کرد. جیمز وود به همین دلیل موفق شد با بورسیه به دانشگاه ام‌آی‌تی راه یابد، جایی‌که تنها یک ترم پیش از فارغ‌التحصیلی، به خاطر بازیگری قید مدرکش را زد.

کریستوفر هیراتا
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۲۲۵
  • حرفه: کیهان‌شناس
  • ثروت: ۵ میلیون دلار
کریستوفر از ۱۶ سالگی به استخدام ناسا درآمد و در سال ۲۰۰۵ مدرک پی‌اچ‌دی اش را از دانشگاه پرینستون گرفت. هیراتا امروز علاوه بر تدریس در دانشگاه اوهایو، ضریب هوشی بالایش را صرف درک انرژی تاریک و اندازه‌گیری سرعت گسترش کیهان می‌کند.

شکیرا
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۴۰
  • حرفه: خواننده
  • ثروت: ۲۴۲ میلیون دلار
بسیاری از ما شکیرا را به خاطر آهنگ‌های زیبای لاتین و مهارت رقصش می‌شناسیم، اما بدون تحصیلات آکادمیک شاید شکیرا به چنین جایگاهی نمی‌رسید. این ستاره موسیقی به هفت زبان زنده دنیا صحبت می‌کند و علاقه‌اش به آموزش و یادگیری بهانه‌ای شده است تا در کشور زادگاهش کلمبیا مدرسه بسازد.

ژاکوب بارنت
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۷۰
  • حرفه: دانش‌آموز
  • ثروت: نامشخص
ژاکوب در کودکی مبتلا به اوتیسم تشخیص داده شد و گمان می‌رفت هیچ‌وقت نتواند خواندن و نوشتن بیاموزد. او البته خیلی زود شروع به غافلگیر کردن اطرافیانش کرد و در سن ۳ سالگی زمانی‌که هنوز حرف زدن را آغاز نکرده بود، حروف الفبا را نوشت. از آن زمان به بعد ژاکوب به پیشرفت‌هایش ادامه داد و امروز بعنوان یکی از خاص‌ترین نوابغ عصر ما می‌شناخته می‌شود. ژاکوب بارنت در حال حاصر مشغول تحصیل در دانشگاه ایندیانا می‌باشد.

فیلیپ امیگوِلی
 
پولدارترین باهوش‌های دنیا
  • آی‌کیوی گزارش شده: ۱۹۰
  • حرفه: دانشمند امور رایانه
  • ثروت: ۳ میلیون دلار
دوران کودکی فیلیپ با تمام افراد حاضر در این فهرست متفاوت بود. او زمان زیادی برای تحصیل و یادگیری نداشت و وقتی تنها ۱۳ سال داشت به عنوان سرباز به  جنگ فرستاده شد. بعد از مهاجرت به آمریکا و گرفتن مدارک دانشگاهی مختلف، زندگی فیلیپ تغییر کرد. این برنده جایزه گوردون بل در سال ۱۹۸۹ در حال حاضر از بهترین دانشمندان امور رایانه‌ای در دنیا محسوب می‌شود.

 


برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

 در دنیای مدرن بخش قابل توجهی از بودجه هر کشور صرف هزینه‌های دفاعی می‌شود و بیشتر کشور‌ها هر سال بودجه‌ای بیشتر از آموزش یا بهداشت را صرف امنیت مرز‌های هوایی، زمینی و دریایی‌شان می‌کنند. امروزه ایالات متحده آمریکا بیش از هر کشور دیگری برای صنایع دفاعی و جنگ‌افزار‌ها هزینه می‌کند و جالب است بدانید هر سال بیش از یک‌سوم هزینه‌ی دفاعی کره زمین به این کشور تعلق دارد.

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

البته کشور‌هایی مانند چین، هند، روسیه و عربستان سعودی هم هر سال رقم قابل توجهی را به خرید یا ساخت این نوع تجهیزات اختصاص می‌دهند. برآورد می‌شود تا سال ۲۰۲۳، ارزش صنایع دفاعی در جهان به رقم قابل توجه ۲.۱ تریلیون دلار برسد.
دلایلی از همین دست، سرمایه‌گذاری در صنایع دفاعی را به کاری پرسود تبدیل کرده‌است. برای مثال شرکت لاکهید مارتین در مریلند آمریکا که بزرگترین پیمانکار صنایع دفاعی در دنیا شناخته می‌شود، تنها به صورت مستقیم برای ۱۱۰ هزار انسان فرصت شغلی ایجاد کرده است.

علاوه بر لاکهید مارتین و دیگر شرکت‌های آمریکایی با تمرکز بر امور دفاعی، شرکت‌های بین‌المللی مانند آلماز-آنتی، لئوناردو، بی‌اِی‌ای سیستم و ایرباس بخشی قابل توجه از درآمد سالانه‌شان را با طراحی و تولید بعضی از مدرن‌ترین ادوات جنگی به دست می‌آورند.

تعدادی از مدرن‌ترین و البته گران‌ترین ادوات جنگی دنیای امروز را باهم مشاهده می‌کنیم:

هلی‌کوپتر کینگ استالیون از آمریکا

 

(Sikorsky CH-۵۳K King Stallion)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

این هلی‌کوپتر باربر یک فرق اساسی با دیگر پرنده‌های ارتش آمریکا دارد. کینگ استالیون را شرکت روسی سیکورسکی ساخته است. این هلی‌کوپتر با فضای بزرگتر کابین، سه موتور ۷۵۰۰ اچ‌پی و پره‌های کامپوزیتی مدرن، برتری‌های محسوسی نسبت به دیگر هلی‌کوپتر‌ها دارد. شرکت روسی سیکورسکی موفق شد بالاتر از شرکت بوئینگ ورتل، قرارداد ساخت این هلی‌کوپتر را برنده شود و برای طراحی و ساخت آن ۲۵ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرد. قیمت هر عدد کینگ استالیون که بزرگترین هلی‌کوپتر ارتش آمریکا محسوب می‌شود، ۸۷ میلیون دلار تخمین زده می‌شود.


زیردریایی کلاس باراکودا از فرانسه

 

(Barracuda-Class Submarine)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

این زیردریایی مدرن که هم‌نام یک کشتی فرانسوی در جنگ جهانی اول است را شرکت فرانسوی ناوال گروپ طی پروژه‌ای ۱۰ میلیارد دلاری ساخت. این زیردریایی با قابلیت حمل سلاح اتمی، از نظر تکنولوژی کم‌و‌بیش شبیه به دیگر زیردریایی فرانسوی این فهرست است. اهداف طراحی شده برای کلاس باراکودا، اما به کلی متفاوت است. از زیردریایی کلاس باراکودا برای اهدافی، چون نبرد با دیگر زیردریایی‌ها، حمله به خشکی و سطح آب، جمع‌آوری اطلاعات، ماموریت‌های ویژه (این زیردریایی امکان فرستادن ۱۵ کوماندو با سلولی قابل کنترل را دارد) و البته ماموریت‌های مدیریت بحران استفاده می‌شود. هر واحد از این زیردریایی در سال ۲۰۱۳ در حدود ۱.۳ میلیارد دلار ارزش‌گذاری شد.


چنگدو جی‌۱۰ از چین (Chengdu J-۱۰)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

این جت جنگنده را شرکت چینی چنگدو با برنامه‌ی نسبتا ارزان ۷۵ میلیون دلاری ساخت. این شرکت چینی هرچند از لحاظ اندازه قابل مقایسه با شرکتی، چون لاکهید مارتین نیست، اما بسیاری از جنگ‌افزار‌های پر قدرت ارتش چین را طراحی کرده است. این جنگنده که در زبان چینی "اژد‌های قدرتمند" نامیده می‌شود تک موتور، فوق سبک و چندمنظوره است و می‌تواند در هر وضعیت آب‌و‌هوایی بپرد. شرکت چنگدو در سال ۲۰۱۰ ارزش هر واحد از این جت چندمنظوره را ۲۸ میلیون دلار اعلام کرد.


خرس بمب‌افکن تی‌یو‌۹۵ از روسیه

 

(Tu-۹۵ “Bear” Bomber)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

این بمب‌افکن استراتژیک از روی بی‌۲۹ شرکت بوئینگ ساخته شده است و دارای ۴ موتور با پلتفرمی توربوپراپ است. جالب است بدانید انواع مختلف این هواپیما از دهه پنجاه میلادی استفاده می‌شده است و ارتش روسیه انتظار دارد تا سال ۲۰۴۰ همچنان در ناوگان هوایی بماند. تی‌یو ۹۵ را شرکت توپولف طی برنامه‌ای ۱۰۳ میلیون دلاری طراحی کرد و هر واحد این خرس بمب‌افکن ۳۵ میلیون دلار می‌ارزد.


عقاب اف‌۱۵ سی از ژاپن (F-۱۵ Eagle C)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

این جت جنگنده را شرکت مک‌دانل داگلاس با پروژه‌ای ۳.۵ میلیارد دلاری طراحی کرد و از سال ۱۹۷۶ در خدمت ارتش‌های آمریکا، ژاپن و عربستان سعودی بوده است. اف ۱۵ تک صندلی است و توانایی پرواز در هر آب‌وهوایی را دارد. ارزش هر واحد از این جت جنگنده، ۶۵ میلیون دلار تخمین زده می‌شود.


یواس‌اس جرالد فورد از آمریکا

 

(USS Gerald Ford)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

این ناو هواپیمابر نامش را از یکی از روسای جمهور آمریکا وام گرفته است و بازیگر نقشی حیاتی در نیروی دریایی آمریکا است. دو شرکت نیوپورت و نورثراپ تنها برای طراحی اولیه این ناو مجبور به سرمایه‌گذاری ۱۱.۵ میلیارد دلاری شدند. ناو یواس‌اس جرالد فورد با سیستم رادار و سلاح‌هایی پیشرفته تجهیز شده است و برخلاف دیگر ناو‌های هم رده، از سیستم EMALS برای بلند کردن هواپیما‌ها استفاده می‌کند. سیستم بلند شدن الکترومغناطیسی هواپیما یا EMALS در حقیقت جایگزین نوعی منجنیق شد که قدرتش را از بخار آب می‌گرفت. هر واحد یواس‌اس جرالد فورد برای ارتش آمریکا ۱۳ میلیارد دلار هزینه اولیه دارد.


میل می‌۲۴ از روسیه (Mil Mi-۲۴)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

میل می‌۲۴ یک هلی‌کوپتر جنگنده است که برای حمل سرباز در تعداد پائین (۸ نفر) هم استفاده می‌شود. پروژه ساخت این هلی‌کوپتر بعد از حرف و حدیث‌های فراوان بین فرماندهان ارتش شوروی، درنهایت با سرمایه‌گذاری ۲ میلیارد دلاری آغاز شد و هر واحد آن ۱۶ میلیون دلار می‌ارزد. این پرنده ۸.۵ تنی توانایی پرواز با سرعت ۳۳۵ کیلیومتر در ساعت را دارد.


تریتون ام‌کیو ۴ سی از آمریکا

 

(MQ-۴C Triton)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

تریتون ام‌کیو ۴ سی یک پرنده‌ی بدون سرنشین است که قابلیت پرواز کردن در ارتفاع‌های بسیار بالا را دارد. شرکت نورثراپ این مدل را برای نیروی دریایی ارتش آمریکا طی پروژه‌ای ۱۳ میلیارد دلاری ساخت و درحال حاضر ارتش استرالیا هم از این پرنده‌ی بدون سرنشین استفاده می‌کند. به خاطر تکنولوژی جدید ضد یخ و ضد رعدوبرقی که در تریتون استفاده شده است این پرنده می‌تواند ساعت‌ها در میان ابر‌ها پنهان شود و اطلاعات جمع‌آوری کند. شرکت نورثراپ روی هر واحد از این پرنده بی سرنشین ۱۲۰ میلیون دلار قیمت گذاشته است.


اسپری وی‌۲۲ از ژاپن

 

(Bell Boeing V-۲۲ Osprey)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

ارتش آمریکا پس از احساس نیاز به یک پرنده جدید با سرعتی زیاد، دامنه پرواز بالا و قابلیت عمودی بلند شدن سراغ شرکت‌های بل و بوئینگ رفت. این دو شرکت صنایع دفاعی برای طراحی این پرنده ۳۵ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کردند. اسپری وی‌۲۲ درحقیقت تجمعی از هلی‌کوپتر و پرنده‌های توربین‌دار است و ارزش هر واحد آن در سال ۲۰۱۵، ۷۲ میلیون دلار تخمین زده شده است.


زیردریایی کلاس گرگِ دریا از آمریکا

 

(Seawolf-Class Submarine)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

شرکت ژنرال داینامیک این زیردریایی را در سال ۱۹۸۹ طی پروژه‌ای ۱۵ میلیارد دلاری ساخت. این زیردریایی به مراتب بزرگتر، سریعتر و بی‌صداتر از زیردریایی‌های کلاس لس‌آنجلس است و سلاح‌های بیشتری حمل می‌کند. گرگ دریا قابلیت هدف قرار دادن اهدافی در دریا و خشکی را با موشک کروز دارد و هر واحد آن ۵ میلیارد دلار می‌ارزد.


بی‌۲ اسپیریت از آمریکا (B-۲ Spirit)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲)

با لقب "بمب‌انداز پنهانی"، بی ۲ اسپیریت یک بمب‌افکن سنگین و استراتژیک ساخت شرکت نورثراپ است. این شرکت برای رسیدن به این بمب‌افکن بی‌صدا ۴۵ میلیارد دلار هزینه کرد و در نهایت هر واحد بی ۲ اسپیریت ۷۳۷ میلیون دلار ارزش گذاری می‌شود. این بمب‌افکن قادر است در ارتفاع ۱۵ کیلومتری به ماموریت بپردازد و با امکان سوخت‌گیری در حال پرواز، توانایی ۲۰ هزار کیلیومتر پرواز بی‌وقفه را دارد.

+ نوشته شده در پنج شنبه 16 بهمن 1399برچسب:برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا(۲), ساعت 14:44 توسط آزاده یاسینی


تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

 بسیاری از ما عنوان ملکه و خانواده سلطنتی در بریتانیا را فقط لقبی نمادین می‌دانیم و قدرت سیاسی را تماما در اختیار پارلمان و نخست وزیر فرض می‌کنیم. هرچند که این گفته درباره قدرت سیاسی کم و بیش درست است، اما ملکه و خاندانش صاحب قدرت، ثروت و متعلقاتی بی‌شمار و البته عجیبی هستند که طی سالیان دراز روی هم انباشته شده‌اند.

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

حتما دارید به تاج‌هایی با جواهرات نایاب و کیف‌هایی از برند‌های لوکس فکر می‌کنید. اگر این‌طور است بعد از خواندن این مقاله حتما نظرتان راجع به ملکه و تمام آن‌چه صاحبش است تغییری اساسی خواهد کرد. چرا که به‌زودی متوجه خواهید شد تمام دلفین‌های موجود در آب‌های بریتانیا و یا قو‌هایی که روی رودخانه تایمز شناور هستند، جزء اموال چه کسی به حساب می‌آید. تعدادی از باارزش‌ترین و عجیب‌ترینِ این دارایی‌ها را باهم مرور می‌کنیم.

بستر تمام آب‌های بریتانیا

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

درست همان‌طور که ملکه الیزابت دوم صاحب تمام سواحل بریتانیا به‌حساب می‌آید، بستر تمام دریا‌ها و اقیانوس‌های بریتانیا هم بخشی از متعلقات اوست. این امتیاز در سال ۱۰۶۶ میلادی در اختیار او قرار گرفت و جالب است بدانید طبق قانون، آب این دریا‌ها و تمام منابعی که در بستر این آب‌ها جای دارد از آنِ اوست. برای این بخش از دارایی‌های ملکه الیزابت دوم، ارزش تقریبی بیش از ۱۰۰ میلیارد دلاری در نظر گرفته می‌شود.


۱۵۰ هزار اثر هنری

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

درحقیقت جمع‌آوری آثار هنری در پادشاهی بریتانیا را شاه چارلز اول در قرن ۱۷ میلادی آغاز کرد و از آن زمان تا به امروز بیش از ۱۵۰ هزار اثر هنریِ برجسته، جزئی از اموال ملکه الیزابت به حساب می‌آید. ارزش این کلکسیون هنری بیش از ۱۰ میلیارد دلار برآورد می‌شود و آثاری ارزشمند از رافائل، لئوناردو داوینچی، پیتر پائول روبنس و رامبرانت را در خود جای داده است.


۶ اقامتگاه سلطنتی

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

هرچند که به دلیل ارزش تاریخی، ارزش‌گذاری این قصر‌ها غیر ممکن است، اما برای این ۶ اقامتگاه ملکه ارزشی معادل ۱۸ میلیارد دلار در نظر گرفته می‌شود. در بین این ۶ اقامتگاه نام قصر باکینگهام (مرکز فرماندهی خانواده سلطنتی) و قلعه بالمورال (محبوب‌ترین اقامتگاه ملکه) به چشم می‌خورد. این قصر‌ها و قلعه‌ها از قرن ۱۷ میلادی در تملک نفر اول خاندان سلطنتی قرار دارد.


۳ مرکز خرید

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

بله درست خواندید. ۳ مرکز خرید با مجموع مساحتی بیش از ۶۵۰ هزار متر مربع و ارزشی برابر ۲ میلیارد دلار در تملک ملکه الیزابت دوم قرار دارد. بر اساس گزارش‌های مشاوران اقتصادی خانواده سلطنتی، تنها در سال گذشته بیش از ۱۰۰ میلیون مشتری از این مراکز خرید، دیدن کرده‌اند.


تمام قو‌های رودخانه تایمز

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

حق مالکیت تمام قو‌های رودخانه تایمز به قرن ۱۵ میلادی بازمی‌گردد. در قرن‌های گذشته و در اوج قدرت این پادشاهی در دنیا، این پرنده نمادی از شکوه و رونق بریتانیا بود. جالب است بدانید تعداد این قو‌ها هر سال از طرف مشاوران ملکه شمارش می‌شود و امروزه احتمالا چیزی در حدود ۴۴۰ قو روی این رودخانه زندگی می‌کنند. ارزش این دارایی عجیب ملکه، حدود ۱۳۰ هزار دلار تخمین زده می‌شود.


تاجی با ۱۳۳۳ الماس

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

این تاج در سال ۱۸۲۰ توسط رودنل و بریج برای جرج چهارم ساخته شد و از زمان ملکه ویکتوریا به جمع جواهرات محبوب سلطنتی وارد شد. این تاج که در ابتدا با قیمت ۸۲۰۰ دلار ساخته شد امروز در حدود ۷۰۰ هزار دلار می‌ارزد و از گران‌ترین جواهرات ملکه محسوب می‌شود. زمانی که ملکه الیزابت این تاج الماس را استفاده نمی‌کند، در کاخ باکینگهام جلوی دید بازدیدکنندگان قرار می‌گیرد.


یک تیم از اسب‌های مسابقه

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

نباید تصور کنید این باشگاه یکی از دارایی‌های بیشمار ملکه است که او حتی از وجود آن خبر ندارد. الیزابت علاقه زیادی به مسابقات اسبدوانی دارد و بر اساس آمار او توانسته ۴۵۱ پیروزی در این مسابقات کسب کند. این تیم اسبدوانی در حال حاضر شامل ۳۰ اسب می‌باشد و ارزش آن حدود ۹ میلیون دلار تخمین زده می‌شود.


برج لندن

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

برج لندن، یکی از معروف‌ترین نماد‌های این شهر در دنیا، در تملک آن کسی است که تاج را بر سر دارد. این برج در سال ۱۰۷۸ ساخته شد، اما در قرن‌های ۱۷ و ۱۸ و در زمانی که زندان به حساب می‌آمد، به نماد لندن تبدیل شد. این برج که زمانی زندان ملکه الیزابت اول پیش از تاجگذاری به حساب می‌آمد امروزه از محبوب‌ترین مقاصد جهانگردان در شهر لندن شناخته می‌شود. ارزش این دارایی ملکه الیزابت دوم، ۵۶ میلیارد دلار برآورد می‌شود.


خیابان ریجنت در لندن

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

خیابان ریجنت باتوجه به بنا‌های تاریخی و مراکز خریدش از خیابان‌های گران لندن به حساب می‌آید، اما ملکه هیچ نگرانی راجع به این موضوع ندارد. تمام خیابان ریجنت مدت‌ها است که جزئی از دارایی ملکه الیزلبت دوم محسوب می‌شود. ارزش تخمینی این خیابان، در حدود ۲ میلیارد دلار است.


۵۰ هزار هکتار در شمال شرق اسکاتلند و

 

۲۰ هزار هکتار در نورفالک

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

اقامتگاه محبوب ملکه، قصر بالمورال در میان ۵۰ هزار هکتار از زمین‌های ملکه واقع شده است. این ایالت وسیع در ابردین‌شایر اسکاتلند واقع است و ۱۴۰ میلیون دلار قیمت‌گذاری می‌شود.

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

ایالت سندریگهام با وسعت ۲۰ هزار هکتار و ارزش تقریبی ۶۵ میلیون دلاری واقع در نورفالک از سال ۱۸۶۲ بخشی از متعلقات شخص اول خاندان سلطنتی بریتانیا به حساب می‌آید.


یک کلونی خفاش

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

از بین تمام چیز‌هایی که در تملک ملکه الیزابت قرار دارد، یکی از محبوب‌ترین‌ها از نظر خودش این کلونی خفاش است. این خفاش‌ها چندین سال پیش وارد یکی از سالن‌های اصلی امارت بالمورال شدند و به خاطر علاقه ملکه به آن‌ها حالا آن سالن، خانه محبوب این خفاش‌ها شده است. ارزش مادی این دارایی مشخص نیست، اما به نظر می‌رسد از ارزشی معنوی و احساسی نزد ملکه برخوردار است.


۶.۶ میلیارد هکتار زمین در سراسر کره زمین

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

اگر هیچ‌وقت از خودتان پرسیده‌اید بیشترین سهم از کره زمین در اختیار کدام انسان است پاسخ ملکه بریتانیا می‌باشد. برای تصور راحت‌تر بزرگی این عدد توجه داشته باشید نفر دوم پادشاه عربستان سعودی با تنها ۰.۶ میلیارد هکتار زمین است. اگر هنوز تعجب نکرده‌اید باید عرض کنم این مساحت برابر با یک ششم کره زمین است و ارزشی در حدود ۸۸ میلیارد دلار دارد.


کلکسیون تخم‌های جواهرکاری شده

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

میل به جمع‌آوری اشیای مختلف در بسیاری از ما وجود دارد هرچند تنها تعداد کمی از ما توانایی مالی داشتن کلکسیونی این‌چنینی را داریم. جالب است بدانید بعضی از این تخم‌های فابرژی در حراجی‌ها تا ۳۳ میلیون دلار فروخته شده‌اند هرچند که ملکه انگلیس احتیاجی به فروش آن‌ها ندارد. این کلکسیون سلطنتی شامل ۶۰۰ قطعه تخم جواهرکاری شده است و ارزشی در حدود ۲۰۰ میلیون دلار دارد.


تمامی معادن طلای اسکاتلند

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

حتما تا اینجا پذیرفته‌اید که بعضی از متملکات ملکه به‌قدری عجیب است که گویی از درون یک داستان تخیلی بیرون آمده است. درست مشخص نیست از چه زمانی این قرارداد نوشته شده است، اما بد نیست بدانید که ملکه امتیاز انحصاری فروش ماهی سالمون در اسکاتلند را هم در دست دارد. هرچند بسیاری از این معادن طلا کشف نشده‌اند، اما برای این دارایی ملکه ارزشی ۳۰۰ میلیون دلاری در نظر گرفته می‌شود.


الماس ستاره بزرگ آفریقا

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

این الماس تراش‌نخورده ۵۳۰ قیراطی در حدود ۵۱ میلیون دلار می‌ارزد. این سنگ گرانبها در سال ۱۹۱۰ بخشی از عصای پادشاه به حساب می‌آمد. امروز، اما این الماس شفاف و بی‌نقص روی تاج ملکه خودنمایی می‌کند.


یک جفت سگ از نژاد دورگیز

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

در سال ۲۰۱۲ پس از از دست دادن کورگی‌های خالص و معروفش، ملکه صاحب یک جفت سگ از نژاد دورگیز شد. این دو سگ با نام‌های ولکان و ویلوو هرچند که تنها ۸۰۰ دلار قیمت‌گذاری می‌شوند، اما حتما ارزشی بسیار بالاتر برای ملکه دارند.


تمام دلفین‌های بریتانیا

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

در گذشته در بسیاری از قلمرو‌های پادشاه‌های مختلف، قوانینی عجیب و خنده دار به نفع پادشاه و خانواده‌اش برقرار بود که بیشتر آن‌ها امروز دیگر ارزش قانونی ندارند. در بریتانیا از سال ۱۳۲۴ میلادی و زمان سلطنت شاه ادوارد دوم قراردادی مبنی بر مالکیت پادشاه بر تمام دلفین‌های موجود در آب‌های بریتانیا نوشته شد و شگفت اینکه این قرارداد هنوز برقرار است. از آنجایی که تعداد این دلفین‌ها مشخص نیست، روی این دارایی ملکه نمی‌توان قیمت گذاشت.


هایدپارک در لندن

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

این پارک بین اهالی لندن و جهانگرد‌ها محبوبیت زیادی دارد و این محبوبیت باعث ساخت فیلم‌های زیادی در این پارک شده است. در گذشته فیلم "دور دنیا در ۸۰ روز" و از تولیدات سینمایی جدیدتر "جانی اینگلیش" در این ملک ملکه فیلم‌برداری شده است. با توجه به قیمت زمین حوالی این پارک و وسعت آن، ارزشی برابر با ۱۹ میلیارد دلار برای این دارایی ملکه در نظر گرفته می‌شود.


کلکسیونی از اتومبیل‌ها

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

پیش از به سلطنت رسیدن ملکه الیزابت در دهه ۵۰ میلادی، او سرگرم تعمیر ماشین و رانندگی کامیون برای کمک به ارتش کشورش در جنگ جهانی دوم بود. برخی دلیل علاقه ملکه الیزابت به جمع‌آوری اتومبیل را همین دوره از زندگیش می‌دانند. این کلکسیون بیشتر از ۱۰ میلیون دلار می‌ارزد و اتومبیل‌هایی از برند‌های رولزرویس، بنتلی، رنج روور و اِل‌دابلیو‌بی داندالت در آن به چشم می‌خورد.


دو جگوار سیاه

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

این دو جگوار نادر در سال ۱۹۶۸ از طرف کشور برزیل به ملکه هدیه شدند و در باغ‌وحش لندن نگهداری می‌شدند. جگوار سیاه از نادرترین گربه‌سانان دنیا به حساب می‌آید و تنها ۶۰۰ قلاده از این گربه‌سان در سراسر دنیا وجود دارد. ملکه این دو جگوار را آیزیتا و مارکز نام‌گذاری کرد. جالب است بدانید کشور برزیل در آن سال یک تنبل هم به ملکه هدیه کرد که ملکه نام خودش را روی آن گذاشت.


مزارع توربین‌های بادی

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

در سال‌های اخیر بریتانیا هم مانند دیگر کشور‌ها به فکر سرمایه‌گذاری روی انرژی‌های تجدیدپذیر افتاد. یکی از جنبه‌های این سرمایه‌گذاری، احداث مزارع توربین‌های بادی بود. یکی از مکان‌های مناسب برای این مزارع، روی پهنه‌های وسیع آبی است و بنابر امتیاز ملکه، هرچه در این آب‌ها قرار دارد از آن او است. ارزش این مزارع انرژی ۹۰۰ میلیون دلار برآورد می‌شود و به گفته کارشناسان اقتصادی، این دارایی ملکه برای او هر سال میلیون‌ها دلار درآمد دارد.


۲۰۰ کیف دستی از برند لانر

تمام آنچه ملکه الیزابت دارد و شما ندارید

هرچند که ملکه بریتانیا می‌تواند هر کیفی در دنیا از برندهایی، چون شنل یا رالف رولن را داشته باشد، اما به نظر می‌رسد سلیقه او چیز دیگری است. از زمانی که در دهه پنجاه میلادی، الیزابت یک کیف دستی از برند لانر از مادرش کادو گرفت، علاقه ملکه به این برند آغاز شد. از آن زمان تا کنون ملکه الیزابت بیش از ۲۰۰ کیف دستی از این برند جمع‌آوری کرده است و در دیدار‌هایی تاریخی مانند دیدار با کلینتون و نیکسون، این کیف‌های دستی، بخشی همیشگی از استایل ملکه به حساب می‌آید. ارزش این کلکسیون از کیف‌های دستی در حدود ۵۰۰ هزار دلار تخمین زده می‌شود.

+ نوشته شده در دو شنبه 13 بهمن 1399برچسب:ملکه الیزابت,انگلیس,اسکاتلند,کانادا, ساعت 14:20 توسط آزاده یاسینی


برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

 در دنیای مدرن بخش قابل توجهی از بودجه هر کشور صرف هزینه‌های دفاعی می‌شود و بیشتر کشور‌ها هر سال بودجه‌ای بیشتر از آموزش یا بهداشت را صرف امنیت مرز‌های هوایی، زمینی و دریایی‌شان می‌کنند. امروزه ایالات متحده آمریکا بیش از هر کشور دیگری برای صنایع دفاعی و جنگ‌افزار‌ها هزینه می‌کند و جالب است بدانید هر سال بیش از یک‌سوم هزینه‌ی دفاعی کره زمین به این کشور تعلق دارد.

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

البته کشور‌هایی مانند چین، هند، روسیه و عربستان سعودی هم هر سال رقم قابل توجهی را به خرید یا ساخت این نوع تجهیزات اختصاص می‌دهند. برآورد می‌شود تا سال ۲۰۲۳، ارزش صنایع دفاعی در جهان به رقم قابل توجه ۲.۱ تریلیون دلار برسد.
دلایلی از همین دست، سرمایه‌گذاری در صنایع دفاعی را به کاری پرسود تبدیل کرده‌است. برای مثال شرکت لاکهید مارتین در مریلند آمریکا که بزرگترین پیمانکار صنایع دفاعی در دنیا شناخته می‌شود، تنها به صورت مستقیم برای ۱۱۰ هزار انسان فرصت شغلی ایجاد کرده است.

علاوه بر لاکهید مارتین و دیگر شرکت‌های آمریکایی با تمرکز بر امور دفاعی، شرکت‌های بین‌المللی مانند آلماز-آنتی، لئوناردو، بی‌اِی‌ای سیستم و ایرباس بخشی قابل توجه از درآمد سالانه‌شان را با طراحی و تولید بعضی از مدرن‌ترین ادوات جنگی به دست می‌آورند.

تعدادی از مدرن‌ترین و البته گران‌ترین ادوات جنگی دنیای امروز را باهم مشاهده می‌کنیم:

هورنت اف‌اِی ۱۸ از کانادا (F/A-۱۸ Hornet)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

این جت جنگنده که نمونه‌ای آمریکایی هم دارد بخش مهمی از گشت نوراد (فرماندهی دفاع هوایی آمریکای شمالی) محسوب می‌شود. شرکت مک‌دانل داگلاس به همراهی بوئینگ و نورثراپ این جنگ افزار را با هزینه کلی ۲۷۰ میلیون دلار طراحی کرد و در نهایت هزینه تولید هر واحد ۷۰ میلیون دلار تخمین زده شد. اولین مشتریان این جت جنگنده کویت، سوئیس، فرانسه، آمریکا و کانادا بودند.


تانک تایپ ۱۰ از ژاپن (Type ۱۰ Tank)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

این جنگ‌افزار را که تانک رسمی ارتش ژاپن محسوب می‌شود صنایع سنگین میتسوبیشی طی برنامه‌ای ۸۹۰ میلیون دلاری طراحی کرد. تایپ ۱۰ در نسل جدیدی از تانک‌ها قرار می‌گیرد و نسبت به مدل‌های قدیمی‌تر پیشرفت‌های قابل توجهی کرده است. عملکرد این جنگ‌افزار در میدان نبرد و در مقابل دیگر تانک‌ها بهبود یافته است و البته طول لوله ۵۰ تا ۵۵ کالیبری‌اش بلندتر شده است. طول مسافت عملیاتی این تانک ۵۰۰ کیلومتر اعلام شده است و در سال ۲۰۱۴ هر واحد تایپ ۱۰، نزدیک به ۸.۵ میلیون دلار قیمت گذاری شده است.


زیردریایی کلاس تایفون از روسیه

 

(Typhoon-Class Submarine)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

این زیردریایی را دو شرکت آمور شیپیارد و سِومش طی برنامه‌ای ۱.۵ میلیارد دلاری ساختند و کشور‌های روسیه و هند از اولین مشتریانش محسوب می‌شوند. طراحی این زیردریایی عظیم که حتی از نمونه‌های آمریکا‌یی‌اش هم بزرگتر است درحقیقت طی پروژه کوسه در دوران شوروی آغاز شد. جالب است بدانید در دوران جنگ سرد، شوروی برای مقابله با زیردریایی کلاس اوهایوی آمریکا به فکر ساختن این جنگ افزار عظیم افتاد. هر واحد این زیردریایی ۷۰۰ میلیون دلار می‌ارزد و قابلیت جا دادن به ۱۶۰ خدمه را دارد.


سی‌آر‌وی باکسر ۸×۸ از استرالیا

 

(۸×۸ Boxer CRV)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

مدل ابتدایی‌تر این تانک را شرکت رین‌متال دیفنس در برنامه‌ای ۵ میلیارد دلاری ساخت، اما مدلی که ارتش استرالیا استفاده می‌کند در زمینه‌های زیادی بهبود یافته است. استرالیا برای انتخاب مناسب‌ترین جنگنده زمینی رقابتی ترتیب داد و این تانک طی آن رقابت جایگزین ناوگان قدیمی اِی‌اِس‌اِل‌اِی‌وی شد. هر واحد سی‌آروی باکسر در حدود ۲۵ میلیون دلار می‌ارزد.


نورثراپ گرومان اِکس-۴۷ بی از آمریکا

 

(Northrop Grumman X-۴۷B)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

این پرنده بدون دم و با پیشرانه جت، محصول برنامه ۸۱۳ میلیون دلاری شرکت نورثراپ است. این جنگنده با قابلیت پرواز بدون خلبان و سوخت‌گیری در حین پرواز در سال ۲۰۱۱ برای اولین بار از زمین بلند شدو تنها ۴ سال بعد به بخش مهمی از نیروی دریایی آمریکا بدل گشت. ارزش هر واحد اکس-۴۷ بی، ۴۰۵ میلیون دلار برآورد می‌شود.


پوسایدِن پی-۸ اِی از هند (P-۸A Poseidon)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

شرکت بوئینگ این بمب‌افکنِ همه‌کاره را در پروژه‌ای ۳۴ میلیارد دلاری ساخت و کشور‌های هند، آمریکا، بریتانیا و استرالیا از مشتریان آن به‌حساب می‌آیند. پی‌۸ در مقابله با جنگ‌افزار‌های روی سطح زمین و زیردریایی، بی‌نقص عمل می‌کند و به مهماتی، چون هارپون ضد موشک و اژدر مجهز است. ارزش هر واحد پی‌۸ در سال ۲۰۱۵، ۲۵۶ میلیون دلار برآورد می‌شد و این بمب‌افکن می‌تواند از ارتفاع ۹ کیلومتری مواضع مورد هدف را بمباران کند.


زیردریایی کلاس برنده مخوف از فرانسه

 

(Le Terrible Triomphant-

 

Class Submarine)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

ساخت این زیردریایی در سال ۱۹۸۶ با پروژه‌ای ۱۷ میلیارد دلاری آغاز شد و از سال ۱۹۹۷ تا امروز در خدمت ارتش فرانسه است. این زیردریایی هسته‌ای به ناوگان دریایی فرانسه قدرتی ویژه بخشیده است و هر واحد آن اندکی بیش از ۳ میلیارد دلار می‌ارزد.


رعد ۲ اِف‌۳۵ از آمریکا (F-۳۵ Lightning II)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

اف‌۳۵ یک جت جنگنده تک صندلی، تک موتور و تقریبا نامرئی است که قابلیت اجرای نقش‌های متفاوتی را دارد. شرکت لاکهید مارتین با همراهی چند شرکت بین‌المللی پروژه‌ای ۴۰۰ میلیارد دلاری را آغاز کردند و این جت جنگنده ۷۷ میلیون دلاری یکی از نتایج آن پروژه بود. نیروی هوایی آمریکا از رعد ۲ عموما برای حذف پدافند هوایی دشمن استفاده می‌کند و دلیل این امر سیستم عملیاتی پیشرفته و حس‌گر‌های فوق حساس این جت می‌باشد.


تای آنکا از ترکیه (TAI Anka)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

این جنگنده‌ی بدون سرنشین را صنایع هوافضای کشور ترکیه با صرف ۲۰۰ میلیون دلار ساخت و هر واحد آن ۱۰۰ میلیون دلار ارزش دارد. نام این جنگ‌افزار به زبان مردم ترکیه سیمرغ است و به دلیل سیستم ارتباطی ماهواره‌ای، سیستم پیشرفته ردیابی و دقت بالای سلاح‌هایش در نیروی هوایی ترکیه نقشی مهم بازی می‌کند.


پلنگ سیاه کِی‌۲ از کره جنوبی

 

(K۲ Black Panther)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

هیوندای روتم برای رسیدن به نسل جدید تانک‌ها، ۸ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرد و نتیجه آن سرمایه‌گذاری، آغاز تولید پلنگ سیاه در سال ۲۰۱۳ بود. ارزش هر واحد از این تانک پیشرفته که به مسلسلی ۱۲۰ میلی‌متری و کالیبر ۵۵ مسلح است، ۸.۵ میلیون دلار تخمین زده می‌شود. تا به‌حال ۱۰۰ واحد از این تانک تحویل ارتش کره جنوبی شده است و ۱۶۰ واحد در روند تولید قرار دارد.


نابودگر اِرلی بورک دی‌دی‌جی‌۵۱ از آمریکا

 

(Arleigh Burke DDG ۵۱ Destroyer)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

هر واحد ارلی بورک که نامش را از ادمیرالی آمریکایی در جنگ جهانی دوم وام گرفته است، ۱.۸ میلیارد دلار می‌ارزد و تنها در روی عرشه ۱۹ موشک آماده شلیک دارد. صنایع هانتینگتون انگالز این کشتی ۹۷۰۰ تنی را طراحی کردند و این مدل به رادار ایجس، ASW، راکت‌های ضد زیردریایی، موشک‌های زمین به هوا و اژدر ASuW مجهز کرده است.


رپتور اِف‌۲۲ از آمریکا (F-۲۲ Raptor)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

جنگنده تاکتیکی اِف‌۲۲ دو موتوره و تک صندلی است و قابلیت عملیات در هر شرایط آب و هوایی را دارا است. دو غول صنایع دفاعی دنیا یعنی لاکهید مارتین و بوئینگ برای تولید این جنگنده ۶۷ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کردند و پس از تولید، هر واحد آن را ۱۵۰ میلیون دلار قیمت گذاشتند. جنگنده رپتور اف‌۲۲ نقش مهمی در ناوگان نیروی هوایی ارتش آمریکا بازی می‌کند.


ناو هواپیمابر کلاس ملکه الیزابت از بریتانیا

 

(Queen Elizabeth-Class Aircraft Carrier)

برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا

این ناو عظیم‌الجثه طی برنامه‌ای ۷.۶ میلیارد دلاری ساخته شد و ارزش آن ۳.۸ میلیارد دلار برآورد می‌شود. این کلاس از ناو در نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا دارای نقشی حیاتی است و از دو ناو ملکه الیزابت اول و شاهزاده ولز یا HMS تشکیل می‌شود

+ نوشته شده در یک شنبه 12 بهمن 1399برچسب:برخی از گران‌ترین جنگ‌افزار‌های دنیا, ساعت 20:47 توسط آزاده یاسینی


تصاویر؛ آخرین جامعه زن سالار اروپا

 در دو جزیره کوچک در دریای بالتیک زن‌ها اداره امور را در دست دارند، این دو منطقه جالب و آرام یکی از آخرین جوامع زن سالار جهان قلمداد می‌شوند.

 جزیره کیهنو و مانیجا هفت مایل دورتر از ساحل غربی استونی قرار دارند. مردان این مناطق مجبور هستند برای ماهیگیری و امرار معاش ماه‌ها از خانه دور باشند. این روال سبب شده تا زنان مسئولیت تمام امور را به دست گرفته و کار‌های ضروری را انجام دهند.

این سبک زندگی قرن هاست که در کینهو و مانیجا برقرار است. زنان فرزندان خود را بزرگ می‌کنند، روی زمین کار می‌کنند و امور دولتی منطقه را انجام می‌دهند. در این جزیره قدرت مطلق در اختیار زنان است.

کینهو حدود ۳۰۰ نفر جمعیت و مانیجا نیز ۸۰ نفر جمعیت دارد. ازدواج و مادر شدن در این دو جزیره بسیار ارزشمند است.

فرهنگ کینهو و مانیجا نیز جالب است، چرا که هنوز در زندگی روزمره لباس‌های سنتی می‌پوشند. در فصل تابستان گردشگران زیادی برای تماشای زنانی که لباس‌ها و دامن‌های سنتی می‌پوشند به این جزایر سرازیر می‌شوند.

تصاویر؛ آخرین جامعه زن سالار اروپا

تصاویر؛ آخرین جامعه زن سالار اروپا

تصاویر؛ آخرین جامعه زن سالار اروپا

تصاویر؛ آخرین جامعه زن سالار اروپا

تصاویر؛ آخرین جامعه زن سالار اروپا

تصاویر؛ آخرین جامعه زن سالار اروپا

تصاویر؛ آخرین جامعه زن سالار اروپا

تصاویر؛ آخرین جامعه زن سالار اروپا

+ نوشته شده در سه شنبه 7 بهمن 1399برچسب:تصاویر,جامعه,زن سالار,اروپا,کینهو,مانیجا,جزیره,دریای بالتیک,استونی, ساعت 21:25 توسط آزاده یاسینی


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

 در این مطلب، عکس‌هایی جالب از عجیب‌ترین ابزارهای جاسوسی که تابه‌حال در تاریخ استفاده شده است را تماشا کنید.

تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
کفش جاسوسی در سال ۱۹۵۰ میلادی


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

وسط گل حک شده در کناره این کیف دستی، عدسی یک دوربین‌مخفی کوچک قرار دارد


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

دوربین‌مخفی در کیف دستی زنانه متعلق به سرویس امنیتی آلمان


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

شیشه شیر کودکی که شلیک می‌کند


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
سلاحی به شکل ساعت مچی


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
تیراندازی با قلم


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
وسایل مورد نیاز یک مامور "کا گ ب" در سال ۱۹۷۰


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
کیف گریم


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

استراق سمع با ساعت


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
کلت کوچک زنانه


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی

این زیردریایی یک‌نفره را می‌توان تا کرد


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
کالاشنیکف طلایی


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
چاقو یا بادام‌زمینی؟


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
دوربین مخفی در سنجاق سینه


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
سلاحی متصل به دکمه سردست آستین


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
شلیک با کلید


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
سلاح به شکل مته برقی


تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی
دستگاهی قدیمی برای رمزگذاری و رمزگشایی نوشته‌ها

منبع: دویچه وله

+ نوشته شده در جمعه 5 دی 1399برچسب:تصاویری از عجیب‌ترین ابزار جاسوسی, ساعت 13:57 توسط آزاده یاسینی


علیِ دایره مینا؛ راه و رسمِ نون تو خون

 «دایره مینا» پنجمین فیلم داریوش مهرجویی، نخستین تجربه رنگی و دومین همکاری مشترک او و ساعدی در سال ۱۳۵۳ ساخته شد. فیلم‌نامه «دایره مینا» اقتباسی از داستان «آشغالدونی» از مجموعه داستان‌های گور و گهواره است. فیلم به مدت سه سال توقیف بود و سرانجام در ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفت اکران عمومی آن در ۲۳ فروردین ۱۳۵۷ آغاز شد.

 
دایره مینا
 
پسر جوانی با خانواده‌اش در محله‌های حاشیه‌نشین تهران زندگی می‌کند پدر بیمارش، را برای معالجه به بیمارستان بزرگی می‌برد، نمی‌تواند پدرش را بستری کند و در پیاده‌رو کنار نرده‌های بیمارستان چند روزی را سپری می‌کنند تا این که  شخصی به نام سامری در عوض خون فروشی به آن‌ها پول می‌دهد و این ورود پسر جوان به چرخه سیاهی است.. فیلم در جشنواره پاریس در ۱۹۷۷ (پاییز ۱۳۵۶) و سپس برلین به نمایش درآمد و جوایزی نیز از این دو جشنواره دریافت کرد.
 
دایره مینا
 
در نشستی در اردیبهشت سال ۹۵ که پس از نمایش «دایره مینا» برگزار شد، داریوش مهرجویی در سخنانی گفت: «ابتدا می‌خواستم مستندی در مورد مسائل و مشکلات انتقال و اهدای خون در آن سال بسازم. در این مورد با مرحوم غلامحسین ساعدی صحبت کردم که او گفت؛ داستانی کوتاه با عنوان «آشغالدونی» دارد که در یک بیمارستان روایت می‌شود و می‌تواند فیلمنامه فیلم من شود. ما پنج ماه روی سناریوی این فیلم بحث و گفتگو کردیم.
 
نکاتی در فیلم هست که در داستان ساعدی نبود و من آن را از افراد واقعی مانند دکتر علا الهام گرفتم. زمانی که فیلم ساخته شد، با وجود اینکه تهیه‌کنندگان فیلم نیز همگی از داماد‌های شاه بودند، سه سال توقیف بود، اما در نهایت پس از سه سال در آستانه انقلاب به نمایش درآمد و همانند امروز که در بحث آلودگی هوا اطلاع‌رسانی می‌شود آن زمان در باب مشکلات انتقال خون، آگاهی مردم را بالا برد.
 
دایره مینا
 
پس از توقیف این فیلم، فرح پهلوی این فیلم برای شاه نشان داده و شاه در میانه تماشای فیلم با خشم برخواسته و اتاق سینما را ترک گفت و به زبانی بلند و پر اعتراض ادعا کرد که این به اصلاح روشنفکران ـ یا آنچنان که رسم مالوف شوخی هایش با علم بود، این اَن تلکتوئل‌ها ـ چرا همیشه به جنبه های تیره هستی دلبسته اند و تنها سیاهی های جامعه را نشان می دهند؟
 
دایره مینا
 
عزت‌الله انتظامی، علی نصیریان، سعید کنگرانی، فروزان، مرضیه برومند، ایرج راد، اسماعیل شنگله در این فیلم سینمایی مقابل دوربین هوشنگ بهارلو بازی کردند. مهرجویی برای ساخت این فیلم از معتادان واقعی بهره برد و آن‌ها را کنار بازیگران خود جلوی دوربین نشاند. تصاویر دلخراشی که او در لحظه‌های گرفتن خون از این اشخاص ثبت کرده، آن‌قدر تاثیرگذار از کار درآمد که به هیچ‌وجه نمی‌شد آن را نادیده گرفت.  
 
«دایره مینا» با تأخیری چندساله پس از نمایش سریال تلویزیونی پربیننده «دایی‌جان ناپلئون» و نقش محوری سعید کنگرانی در آن و همچنین فروش خیره‌کننده و رکوردگذار «در امتداد شب» در تاریخ سینمای ایران به عنوان پرفروش‌ترین محصول سینمایی کشور در سال ۱۳۵۷ به نمایش درمی‌آید. حضور فروزان چه از نظر منتقدین که انتظار نداشتند بازیگری از سینمای تجاری و موسوم به فیلم‌فارسی در فیلم روشن‌فکرانه‌ای از مهرجویی بازی کند و چه از نظر عموم مردم جالب و خبرساز بود.  
 
دایره مینا
 
محسن ظهوری در عصر ایران نوشت: مهرجویی دوربین خود را به مراکزی برد که معتادان و نیازمندان در ازای دریافت پول، خون می‌دادند. در آن سال‌ها خون در بیمارستان‌های کشور به این صورت تأمین می‌شد؛ هر مرکز درمانی مجبور بود برای به دست آوردن خون مورد نیاز خود، با افرادی قرارداد ببندد که مسئول جمع‌آوری خون بودند. یکی از مهم‌ترین مراکز جمع‌آوری خون هم بیمارستان هزارتختخوابی تهران بود که حالا آن را با نام بیمارستان امام‌خمینی می‌شناسیم. «دایره مینا» پشت پرده همین خون‌فروش‌ها را به نمایش گذاشت و به سرعت هم توقیف شد.
 
دایره مینا
 
وزارت فرهنگ و هنر مانع از نمایش آن شد و رئیس نظام پزشکی کشور هم با پخش آن مخالف بود. اما این فیلم را نمی‌شد نادیده گرفت؛ به خصوص وقتی کسی، چون «فریدون علاء» پشت آن ایستاده باشد؛ کسی که با مدرک دکترای پزشکی از دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۹ سال قبل از ساخت فیلم به ایران آمده و مصمم بود تا سازمانی مدرن و منظم برای دریافت، انتقال و پالایش خون در ایران درست کند. او سه سال قبل از ساخت این فیلم، ایده ایجاد سازمانی برای انتقال خون را مطرح کرده و موفق شده بود سال ۱۳۵۱ نام این سازمان را به ثبت برساند، اما هنوز برای تاسیس این سازمان مشکلات زیادی پیش رویش بود
 
سال ۱۳۵۳، فیلم «دایره مینا» ضربه آخر را زد. این فیلم، صریح و بی‌پرده خون‌فروشی را هدف قرار داد و گرچه در کش و قوس مخالفان و موافقان، حدود سه سال در محاق ماند، اما تأثیر خود را بر ساختار نظام پزشکی ایران گذاشت.
 
دایره مینا
 
««دایره مینا» تاول چرکین و دردناکی است که با نیشتر واقع‌نگری غلامحسین ساعدی نویسندهٔ اصل داستان و سناریو و هوشیاری و آگاهی داریوش مهرجویی -به عنوان سازندهٔ فیلم- می‌ترکد و عفونت آن نفس کشیدن را مشکل می‌سازد.» (محسن سیف. دایرهٔ مینا، برش واقعی از زوایای اجتماع. هفته‌نامه سینما، دورهٔ جدید، شمارهٔ ۲۳۰ و ۲۳۱، نهم و شانزدهم اردیبهشت ۱۳۵۷.)
 
دایره مینا
 
از لحظه آغاز فیلم که دوربین مهرجویی با یک حرکت انتخابی، علی و پدر بیمارش را برمی‌گزیند تا زندگی‌شان را در حوزه شرایطی خاص، بررسی کند، ما علت و معلول را در کنار هم می‌بینیم و تحول علی، پدرش و دیگر آدم‌هایی را که ما در رابطه با آن‌ها قرار می‌گیرند، پی می‌گیریم. دنیای بسته و معصومانه علی-مخصوصا- در رویارویی با دنیای سوداگر واسطه‌های خون به‌تدریج دگرگون می‌شود و در نهایت، از علی که خود «شکار» بوده است، یک شکارچی ساخته می‌شود. این شکارچی تازه اما، خود در یک تحلیل نهایی، همچنان یک شکار باقی می‌ماند و به‌رغم آن نگاه گستاخ و بی‌شرمانه علی در پایان فیلم، برای من که مخاطب فیلم هستم، روشن است که او هنوز شکار باقی مانده است. (هوشنگ حسامی، جوانان رستاخیز، سوم آذر ۱۳۵۶).
+ نوشته شده در جمعه 5 دی 1399برچسب:علیِ دایره مینا؛ راه و رسمِ نون تو خون, ساعت 13:54 توسط آزاده یاسینی


ایرانِ دهه ۷۰؛ روز‌های توکیو بدون توقف

 امیر یکی از آن ۸ هزار نفر بود؛ آن هم از میان ۴۰ هزار نفری که پاییز سال ۱۳۷۰ به استادیوم شهید شیرودی آمده بودند تا بخت خود را برای تهیه بلیت سفر به سرزمین آفتاب تابان در قرعه‎‌‎کشی شرکت هواپیمایی ایران ایر بیازمایند. او چند‎‌‎ماه پیش بختش را در قرعه‌کشی هتل استقلال تهران و در بین ۳۲ هزار نفر متقاضی امتحان کرده بود که به نتیجه نرسید، ولی این بار توانست بلیت آبی‎‌‎رنگ تهران به توکیو را به‌دست بیاورد.

توکیو بدون توقف

این بلیت برایش رؤیای زندگی در خانه‎‌‎ای بزرگ با سنگ‎‌‎های سفید و وسایل طلایی در بالای شهر پایتخت را ساخت که او با ربدوشامبری براق داشت بازی بچه‎‌‎ها را تماشا می‌کرد؛ اما چند هفته بعد او پشت سینک یک ظرفشویی پر از بشقاب‌های کثیف و بدبوی رستورانی در محله قدیمی توکیو ایستاده بود. به‌جای آن رؤیای سال ۷۰ حالا او در خانه‎‌‎ای صدمتری در خیابان پلیس زندگی می‌کند و خاطرات ریز و درشت آن سفر به عکسی از او کنار معبد بزرگ توکیو محدود شده که آن را زیر شیشه پیشخان آجیل‎‌‎فروشی کوچکش گذاشته است.

سال ۷۰ خبر رسید آن سوی جهان، در سرزمین آفتاب تابان پول روی زمین ریخته و کافی است پاسپورت در دست باشد و آن قدر پول، که بلیت خرید و سوار هواپیما شد و خود را به توکیو رساند. سال‎‌‎های پایانی دهه ۶۰ و ابتدایی دهه ۷۰ سال‎‌‎های اقبال عمومی جهان به ژاپن بود. مجمع‎‌‎الجزایر ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم و مصیبت‎‌‎هایش با سختکوشی مردمان آن سرزمین به روزگار آرامش رسیده بود و حالا در مسیر پرشتاب قدرت تکنولوژی و ثروت پیش می‎‌‎رفت. مردمی که ۴۰ سال پیش‌تر روزگار خرابی‎‌‎ها را با تلاش شبانه‌روزی پشت‎‌‎ سر گذاشته بودند حالا داشتند به آرامش نسبی می‌رسیدند و جهان را با تولیدات خود تسخیر می‎‌‎کردند. ایران نیز یکی از بازار‌های محصولات‌شان بود؛ از ماشین‎‌‎های تویوتا و موتور‌های هوندایشان در خیابان‎‌‎ها تا تلویزیون‎‌‎های سونی و توشیبا در خانه‎‌‎ها رسوخ کرده بودند.

توکیو بدون توقف

اوشین و سال‎‌‎های دور از خانه‎‌‎اش ختم به خیر شده بود و حالا نوبت پدر مجرد و از سرزمین شمالی یا قصه زندگی با هانیکو و خانواده سختکوش و سرخوشش بود؛ از سوی دیگر هفت سامورایی و سریر خون و دیگر آثار کوروساوا که عصر‌های جمعه در دهه ۶۰ از تلویزیون پخش می‌شد، مردم ایران را با فرهنگ ژاپنی آشنا کرده بود. دور، دور ژاپنی‎‌‎ها بود که شایعه پولدار شدن در ژاپن در میان بچه‎‌‎های پایین‎‌‎شهر پیچید. گرفتن ویزای ژاپن سخت نبود، بین ایران و ژاپن لغو رواید بود و می‎‌‎شد با یک بلیت در فرودگاه ناریتای توکیو، ویزای چند ماهه کاری گرفت. البته اگر مسافران به در بدشانسی نمی‎‌‎خوردند؛ گاهی یک مسافر باعث دیپورت شدن یک هواپیما می‎‌‎شد.

با این همه بچه‎‌‎های جوادیه، خزانه، نازی‎‌‎آباد و شوش هرچه ته جیب داشتند جمع می‌کردند و با قرض و قوله راهی خیابان استاد نجات‌اللهی یا همان ویلای سابق می‌شدند تا بلیت ژاپن بخرند و راهی فرودگاه مهرآباد شوند. این استقبال آنقدر زیاد شد که پرواز‌های ژاپن پر از ایرانی‎‌‎های مشتاق کار شده بود. برای همین مدیران ایران‎‌‎ایر که هفته‌ای ۲ پرواز به توکیو داشت، تصمیم گرفتند تا با قرعه‎‌‎کشی، بخشی از این مشتاقان کار در ژاپن را گردهم آورند.

توکیو بدون توقف

قرعه‎‌‎کشی اول در هتل استقلال تهران که پیش از انقلاب شرایتون نام داشت، صورت گرفت، اما قرعه‎‌‎کشی اصلی در سال ۷۰ در محل بزرگ‎‌‎تری یعنی ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه سابق) برگزار شد که حالا مدت‎‌‎ها می‌شد میزبان بازی‎‌‎های پرسپولیس و استقلال نبود. ۴۰ هزار نفر با پاسپورت و مدارک آماده به آن‎‌‎جا آمدند و ساعت‎‌‎ها منتظر ماندند تا مدیران ایران ایر بیایند و با قرعه‌کشی از میان ۴۰ هزار شماره ۸ هزار نفر را انتخاب کنند و برایشان بلیت سفر به توکیو صادر کنند. با این حال فقط این ۸ هزار نفر مسافر توکیو نبودند؛ در سال ۷۰ بیش از ۱۷ هزار و در سال بعد آن، بیشتر از ۳۲ هزار نفر برای کار از ایران به ژاپن رفتند.

در میان سال‎‌‎های ۶۹ تا ۷۵ براساس آماری که اداره مهاجرت ژاپن ارائه کرد از ۳۰۰ هزار کارگر مهمان، ۱۲۰ هزار نفر ایرانی بودند. محله‎‌‎های قدیمی و ارزان‌قیمت توکیو، جردن جنوبی شده بود. از آنجا که جوانان جویای کار ایرانی فاقد تخصص بودند بیشتر در کار‌های سطح پایین به‌کار گرفته می‌شدند. بخش زیادی از آنان که ویزایشان به پایان رسیده بود از سوی کارفرمایان ژاپنی برای کار‌های ساختمانی غیرقانونی کار می‌کردند یا برخی دیگر جذب باند‌های خلافکار (یاکوزاها) می‌شدند. شماری از آن‌ها در آن سال‎‌‎ها عاشق دختر‌های ژاپنی شدند و با زنان چشم بادامی راهی ایران شدند یا در همان ژاپن ماندند.

توکیو بدون توقف

عمده جوانانی که از ژاپن به ایران برگشتند، با پولی که آوردند توانستند فقط یک تاکسی پیکان نارنجی بخرند. تاکسی‎‌‎هایی که نشانه سفر صاحبشان به ژاپن بود را می‌شد از کارت‎‌‎های تلفن با خط ژاپنی تشخیص داد که جلوی کنسول ماشین نصب شده بودند یا عروسک‎‌‎های ژاپنی‌ای که زیر آیینه تاب می‌خوردند. زرنگ‌ترهایشان با «ین»‌هایی که با سختی به‌دست آورده بودند، خانه‎‌‎ای کوچک در پایین شهر یا مغازه‎‌‎ای نقلی خریدند.

+ نوشته شده در سه شنبه 2 دی 1399برچسب:ایرانِ دهه ۷۰؛ روز‌های توکیو بدون توقف, ساعت 13:29 توسط آزاده یاسینی


روزی‌ که آسمان فرو ریخت

 «انگار دنیا زیر و رو شد»؛ این جمله مشترک ده‌ها بازمانده‌ای بود که بعدازظهر پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۵۳ سقف سالن انتظار فرودگاه بین‌المللی مهرآباد تهران بر سرشان آوار شد؛ یکی از تلخ‌ترین فاجعه‌هایی که تهران و ایران به خود دید.

روزی‌که آسمان فرو ریخت.۱۴ آذر

خبرنگار روزنامه اطلاعات که یکی از نخستین کسانی بود که بعد از شنیدن حادثه خود را به فرودگاه تهران رساند، گزارش خود از این اتفاق هولناک را با این جملات شروع کرد؛ «کوهی از آهن که اینک - در پی ریزش سقف- زیر دانه‌های برف، بوی مرگ گرفته است، به‌خوبی نشان می‌دهد که فاجعه چقدر دردناک و ناگهانی رخ داده است.»

ساعت ۲ و ۵۰ دقیقه بعدازظهر پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۵۳ کسانی که در فرودگاه مهرآباد تهران منتظر پرواز یا کسی بودند با صدای مهیبی از جا پریدند؛ غیر از آن حدودا ۳۰ نفری که زیر آوار ماندند. لحظه‌ای بعد از آن صدا، سکوتی عجیب و مرگبار فضا را دربرگرفت تا فاجعه رخ نشان دهد. بخشی از سقف سالن اصلی ورودی فرودگاه بر سر کارکنان، مسافران و همراهان‌شان آوار شده بود؛ آواری که ۱۶ نفر را به کام مرگ فرستاد و ۱۱ نفر دیگر را روانه بیمارستان کرد.

روزی‌که آسمان فرو ریخت.۱۴ آذر

ماجرا از برف سنگینی که از ۲ روز پیش میل باریدن گرفته بود شروع شد. برف آن سال در نیمه آذر تهران را غافلگیر کرد. روز قبل از حادثه روزنامه‌ها نوشتند که این موج سرما از سیبری به ایران آمده و باعث بارش برف شدید در پاییز شده است. اما کسی نمی‌دانست که این برف با خود فاجعه‌ای همراه خواهد داشت. تهران مثل همیشه از برف غافلگیر شده و ترافیک شهر قفل شده بود. اما بارش شدید برف باعث تعطیلی فرودگاه تازه‌تاسیس مهرآباد نشد.

برف سنگین، سقف فرودگاه را سنگین کرد و همین باعث ریزش آن شد. آنطور که خبرنگار روزنامه اطلاعات نوشته، قبل از فاجعه کسی متوجه نشد که بخشی از سقف فروریخته است و این بی‌توجهی موجب شد تا در نهایت سقف یکباره فروریزد و بر سر مردم آوار شود.

به نوشته خبرنگار روزنامه اطلاعات؛ «آوار مرگ ناگهانی فرود آمده بود، چنان ناگهانی که کمتر کسی توانست از دایره هجوم آن فرار کند. قریب ۱۵۰۰ متر از سقف اصلی فرودگاه از ۲ متر پس از در ورودی تا آن قسمت از سقف که به دیوار انتهایی رستوران فرودگاه می‌رسید فروریخته بود و همه کسانی را که در این محدوده بودند از مسافرین و مستقبلین تا کارکنان فرودگاه، زیر تلی از سنگ و خاک و آهن ماندند.»

روزی‌که آسمان فرو ریخت.۱۴ آذر

شراره لزگی دختر شش ساله‌ای که در این فاجعه مصدوم شد را به بیمارستان شهیاد (شهریار فعلی، در خیابان آزادی نبش کارون) بردند. به گزارش روزنامه اطلاعات او در زمان فروریختن آوار داشت عروسک‌های اسباب‌بازی‌فروشی فرودگاه را تماشا می‌کرد؛ «من بودم و بابام، با یکی از خانوم‌های فامیل. ما اومدیم مهرآباد. اون خانوم می‌خواست برود آبادان. ما اومده بودیم اونو راه بندازیم.

بابام ماشین آبی رنگشو که من خیلی دوستش دارم و جمعه‌ها باهاش می‌ریم گردش آورده بود. اما من یه دفعه دیدم آسمون داره پایین می‌آد. آسمون اومد پایین و ریخت روی سر ما. من و بابام و اون خانومه و چند خانوم و آقای دیگه که اونجا بودن، همه‌مون شروع کردیم به فرار کردن. اما آسمون ریخت روی ما. آنقدر سنگین بود که نگو...» شراره نجات پیدا کرد، اما دنبال پدرش می‌گشت که قبل از فروریختن آوار به او قول داده بود برایش شیرینی بخرد؛ شیرینی‌ای که هیچ وقت به او نرسید، چون پدر او، اسدالله لزگی یکی از قربانیان این حادثه بود.

مهدی جمالزاده، مأمور گمرک فرودگاه یکی دیگر از بازماندگان این حادثه بود؛ «همه‌جا پر از برف بود. برنامه پرواز‌ها به تأخیر افتاده بود، گروهی از مسافران و بدرقه‌کنندگان آنها، خسته و منتظر توی سالن اصلی فرودگاه نشسته بودند. ساعت ۲ بعدازظهر عده‌ای به رستوران رفته بودند و عده‌ای در سالن نشسته بودند و کارکنان فرودگاه هم کار‌های خود را می‌کردند.» جمالزاده که آن لحظه نزدیک در ورودی داشته با یکی از همکارانش حرف می‌زده، اول صدای بلندگو اطلاعات را می‌شنود که آقای اخوان فریاد می‌زده: «سقف فرودگاه در حال فروریختن است، مردم از سالن فرار کنید». اما او موفق به فرار نمی‌شود و آوار روی سرش می‌ریزد.

روزی‌که آسمان فرو ریخت.۱۴ آذر

۲ نفر از مجروحان این حادثه یعنی علی نیک‌بین، رئیس باشگاه افسران و جلیل توحیدی از استادان زبانشناس و پژوهشگران ادبیات نیز در روز‌های بعدی در بیمارستان جان باختند. توحیدی که متولد اقلید فارس بود رتبه یک کنکور اعزام را داشت و پس از پایان تحصیلاتش در انگلستان و آلمان به ایران بازگشته بود تا در دانشگاه تهران مشغول به‌کار شود. پایان‌نامه توحیدی پژوهشی در صوت‌شناسی فارسی جدید یکی از آثار قابل توجه بود و باعث شد به ایران دعوت شود تا استاد دانشگاه تهران شود.

او نیز که به گفته دوستانش علاقه زیادی به ایران داشت، بازگشته بود. او همان شب از آلمان رسیده بود و قصد داشت قبل از آغاز به‌کار سری به اقلید بزند. برای همین همه شب در فرودگاه منتظر پرواز شیراز مانده بود. نکته دردناک درباره توحیدی این بود که در این حادثه فقط پایش شکسته بود، ولی از آن‌جاکه در آن زمان هنوز اورژانس تهران کامل راه‌اندازی نشده بود مجروحان را با تاکسی به بیمارستان رساندند.

روزی‌که آسمان فرو ریخت.۱۴ آذر

جابه‌جایی غیراصولی باعث شد تا پای توحیدی آمبولی کرده و در اثر سکته قلبی در بیمارستان پارس فوت کند. این حادثه باعث شد تا مسئولان بهداشتی کشور به فکر راه‌اندازی سیستم فعال و ۲۴ ساعته اورژانس بیفتند؛ اورژانسی با الگو گرفتن از سیستم SOS آمریکا با شماره ابتدایی ۱۲۳- بعد‌ها ۱۱۵- با ماشین‌های مجهز راه‌اندازی شد؛ سیستمی که بعدها، جان‌های بسیاری را نجات داد.

روزنامه‌ها بعدتر علت این حادثه را نشستن برف سنگین اعلام کردند که باعث ریزش سقف شده بود، آن هم درست در زمانی که ستون نگه‌دارنده سقف سالن را به‌دلیل انجام پاره‌ای از عملیات عمرانی به‌صورت موقت برداشته بودند. به گفته علی ملک از کارکنان شرکت آیبک -Ibac- (مجری به‌روزرسانی سیستم ناوبری برج مراقبت فرودگاه) که ساعتی قبل از حادثه در سالن حضور داشته، او ابتدا منشی دفتر اطلاعات و سپس مدیر سالن را در جریان خطری می‌گذارد که بر اثر برداشتن ستون و ریزش سنگین برف در حال شکل‌گیری بود، اما مدیر سالن با ذکر این موضوع که این عملیات کاملاً کنترل شده و مهندسی است ترتیب اثری به این هشدار بهنگام نمی‌دهد.

براساس گزارش روزنامه‌ها سقف سالن فرودگاه پیش از آن ۵ بار تجدید آسفالت شده بود. این آسفالت‌کاری‌ها بدون برداشتن آسفالت قبلی انجام شده و قطر آن به ۷۵ سانتی‌متر رسیده بود که فشار مضاعفی را روی تیرآهن‌های ساختمان می‌گذاشت که بررسی‌ها نشان می‌داد به‌صورت اصولی جوشکاری نشده‌اند. طبق گزارش‌های بعدی، بست‌های فلزی هم زنگ زده بوده و ۱۶ ستون اصلی نگه‌دارنده سقف ساختمان نقطه اتکایی نداشتند. در نهایت در این حادثه پیمانکار و ریاست وقت فرودگاه، یعنی ابوالحسن ابتهاج در دادگاه محکوم شدند؛ محکومیتی که پرونده ابتهاج را سنگین‌تر کرد. پرواز‌های خارجی فرودگاه مهرآباد همان روز و پرواز‌های داخلی چند هفته بعد از این فاجعه دوباره برقرار شدند و این اتفاق نیز به فراموشی سپرده شد.

+ نوشته شده در جمعه 14 آذر 1399برچسب:روزی‌ که آسمان فرو ریخت,فرودگاه,مهرآباد, ساعت 13:29 توسط آزاده یاسینی


این کجا و آن کجا (۳)

 در این مطلب مجموعه‌ای دیگر از عکس‌های جالب و قابل تاملِ «این کجا و آن کجا» که مفهوم واقعی تفاوت هستند را تماشا کنید.

این کجا و آن کجا (۳)

این کجا و آن کجا (۳)

این کجا و آن کجا (۳)

این کجا و آن کجا (۳)

این کجا و آن کجا (۳)

این کجا و آن کجا (۳)

این کجا و آن کجا (۳)

منبع: صفحه اینستاگرام ugurgallen

+ نوشته شده در یک شنبه 2 آذر 1399برچسب:این کجا و آن کجا,عکس, ساعت 19:57 توسط آزاده یاسینی


سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۲)

 یکی از ویژگی‌های اقتصادی-اجتماعی دهه ۵۰، گسترش جمعیت شهری بود که طیف‌هایی ازجمله کارمندان، کارگران کارخانه‌ها و کارگران غیرماهر را دربر می‌گرفت و شاه می‌کوشید با اعطای برخی امتیازات به‌ویژه به «طبقه بالا» نوعی تعادل اجتماعی و اقتصادی ایجاد و «کنترل طبقاتی» را برقرار کند. براساس بررسی‌های انجام شده، جمعیت شهری ایران در اواسط دهه ۵۰ از چهارطبقه تشکیل شده بود؛ «طبقه بالا»، «طبقه متوسط مرفه»، «طبقه متوسط حقوق‌بگیر» و «طبقه کارگر».

 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۲)
 
طبقه متوسط مرفه که شامل برخی سرمایه‌گذاران خارج از بازار، مغازه‌داران، بازرگانان، صاحبان کارگاه‌ها و تاجران بازاری بود، در حدود یک میلیون خانواده جمعیت داشت و نیروی سنتی مهمی به‌شمار می‌رفت. طبقه متوسط حقوق‌بگیر هم شامل کارمندان اداری، معلم‌ها و فرهنگیان، مهندسان و مدیران می‌شد و جمعیت این طبقه بر اثر اجرای برنامه‌های توسعه‌ای در دهه ۴۰ دوبرابر شد؛ یعنی از کمتر از ۳۱۰ هزارنفر درسال ۳۵، به بیش از ۶۳۰ هزارنفر در اواسط دهه ۵۰ رسید. کارگران نیز در این دوره از مهم‌ترین بخش‌های جامعه به‌شمار می‌رفتند که برخی بررسی‌ها از افزایش پنج‌برابری جمعیت این طبقه در سال‌های ۴۲ تا اواسط دهه ۵۰ حکایت دارد. کارگران صنعتی جدید، کارگران بخش شیلات و صنایع چوب، کارگران خدمات‌شهری و صنایع کوچک، کارگران معادن، حمل‌ونقل، شاگردمغازه‌ها، مزدبگیران روستایی و... از اعضای این طبقه محسوب می‌شدند که می‌توان آنان را بزرگ‌ترین طبقه اجتماعی در این دهه به‌حساب آورد. افزایش تعداد سندیکا‌ها یا اتحادیه‌های کارگری مستقر در کارخانه‌ها از تعداد حدود ۳۰ در آغاز دهه ۴۰ به نزدیک ۵۱۹ سندیکا یا اتحادیه در سال ۵۱ از نشانه‌های آماری گسترش این طبقه است.
 
اما در طبقه بالا گروه‌هایی ازجمله درباریان، خانواده‌های اشرافی، سرمایه‌داران قدیمی و جدید و سیاستمداران کهنه‌کار قابل‌شناسایی هستند که دسترسی دولت به منابع فراوان مالی ناشی از افزایش درآمد‌های نفتی به گسترش روزافزون این طبقه دامن زد که مالکیت بیشتر زمین‌های تجاری را دراختیار داشتند و حدود ۸۵‌درصد شرکت‌های خصوصی در حوزه بانکداری، صنایع تولیدی، ساختمان‌سازی، بیمه و تجارت خارجی نیز تحت تسلط آنان بود. رویکرد‌های برنامه سوم و چهارم عمرانی کشور که مشوق سرمایه‌گذاری‌های بخش‌خصوصی بود، زمینه‌ساز گسترش طبقه سرمایه‌دار صنعتی شد. حمایت‌های دولتی دراین حوزه بیشتر بر اعطای امتیازات مالی، ارائه وام و امتیاز‌های صنعتی و معافیت مالیاتی متمرکز بود، البته تشویق سرمایه‌گذاری‌های خارجی را هم نباید از قلم انداخت.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۲)
 
برخی آمار‌ها نشان می‌دهد تا پایان دهه ۴۰، ۹۰ شرکت خارجی در کشور تاسیس شد. دراین دوره دولت با تزریق پول به بخش‌های تولیدی از طریق بانک توسعه صنعت و معدن ازاین بخش حمایت می‌کرد و علاوه بر اینکه وام‌های کم‌بهره در اختیار سرمایه‌گذاران بخش‌خصوصی قرار می‌داد، از طریق بودجه سالانه دولتی و برنامه‌های توسعه نیز به‌صورت مستقیم از فعالان این بخش حمایت می‌کرد. بررسی‌ها نشان می‌دهد سرمایه‌داران طبقه بالا (قدیمی و جدید) دراین دوره از حدود ۱۵۰ خانواده تشکیل شده بود که ۶۷ درصد از صنایع و مؤسسه‌های مالی را دراختیار داشتند و از مجموع ۴۳۷ شرکت صنعتی بزرگ، ۳۷۰ شرکت مربوط به ۱۰ خانواده بود.   برقراری روابط مستمر و پیچیده با دربار از ویژگی‌های مهم این خانواده‌ها محسوب می‌شد که عرصه عمل گسترده‌ای به آن‌ها می‌بخشید.
 
پایه‌گذار کفش ملی
 
محمدرحیم متقی ایروانی که با عنوان بنیانگذار صنعت کفش‌سازی مدرن در ایران شناخته می‌شود، از موفق‌ترین فعالان صنعتی کشور در دهه‌های ۳۰ تا ۵۰ به‌حساب می‌آمد که کارش را در شیراز با پاساژداری آغاز کرد و در ادامه در صنعت کفش فعال شد که به پایه‌گذاریِ یکی از مهم‌ترین صنایع معاصر در ایران یعنی «کفش ملی» انجامید که گفته می‌شود در خاورمیانه نمونه نداشت.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۲)
 
او گروه صنعتی ملی را در اواخر سال ۱۳۳۰ تاسیس کرد و در طول سه دهه فعالیت در اسماعیل‌آباد جاده مخصوص کرج، به یکی از سودآورترین صنایع کشور تبدیل شد که در اواخر دهه ۵۰ روزانه بیش از ۱۰۰ هزار جفت کفش تولید و به کشور‌های بلوک شرق هم صادر می‌کرد. یکی از موضوع‌هایی که به‌عنوان رمز موفقیت او ذکر می‌شود، توجه ویژه به کارگرانش بود تا جایی که گفته می‌شود برای آن‌ها خانه‌های سازمانی ساخت و سرویس ایاب و ذهاب برقرار کرد. خانواده ایروانی با پیشینه فعالیت در صنایع‌دستی، اگرچه گروه بزرگ صنعت ملی را تاسیس کرد که شرکت کفش‌سازی بود، اما شامل صنایع غذایی، شرکت‌های ترابری و... که تا ۵۲ مورد ذکر شده نیز می‌شد.

مالک پلاسکو

 
حبیب‌الله، نجات‌الله، عطاءالله، صیون، داوود، جان و نورالله ۷ پسر مرد یهودی خیاط محله عودلاجان تهران بودند که در طول سه دهه ۳۰ تا ۵۰ در عرصه تجاری و صنعتی کشور جزو پیشگامان محسوب می‌شدند و در این دوره ده‌ها کارخانه و مرکز خرید مدرن راه‌اندازی کردند. چهره معروف‌تر این خانواده حبیب‌الله بود که در مقطعی رئیس انجمن کلیمیان تهران هم شد. او و بردارانش حوالی سال ۱۳۱۵ شرکت سهامی القا را راه‌اندازی کردند و از سوئیس و سپس از آمریکا کالا وارد می‌کردند و به‌مرور وارد حوزه‌های مختلف تجارت شدند و از لوازم‌خانگی گرفته تا برج‌سازی سرمایه‌گذاری‌های آنان را دربر می‌گرفت.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۲)
 
حرف و حدیث‌های زیادی درباره ارتباط وی با اسرائیل مطرح بود و گفته می‌شد برج شیمشون و ساختمان بورس الماس اسرائیل در شمال تل‌آویو را هم القانیان ساخته است و در دادگاهی که بعد از انقلاب برای او تشکیل شد و به اعدامش انجامید، به برخی اسناد دراین زمینه اشاره شد. اگرچه او در همان دادگاه منکر این ارتباطات شد و گفت که «هیچ دارایی‌ای به نام او در اسرائیل وجود ندارد». ساختمان ۱۷ طبقه پلاسکو که از آن به‌عنوان نخستین آسمان‌خراش و ساختمان مدرن خاورمیانه یاد می‌شود و از مهم‌ترین مراکز تولید و فروش پوشاک تهران در دهه ۴۰ بود و همچنین ساختمان ۱۳ طبقه آلومینیوم که در زمان ساخت سومین بنای بلندمرتبه و دارای آسانسور در ایران بود و حدود ۶۰۰ واحد تجاری داشت، بخشی از اموال حبیب القانیان بود. این خانواده یهودی مالک صنایع بزرگ پلاستیک و بسیاری از شرکت‌های دیگر هم بود.

پسران حاج حسن

 
اعضای خانواده خسروشاهی که مالک صنایع غذایی، صنایع پزشکی و سهامدار بانک‌ها و شرکت‌های دیگری به‌ویژه بانک توسعه صنعت و معدن بودند، از اولین‌ها و مؤثرترین‌های صنعت ایران به‌حساب می‌آمدند. آن‌ها پیشینه بازاری داشتند و پدرشان حاج حسن خسروشاهی تا اوایل دوره پهلوی اول، مدت‌ها رئیس اتاق بازرگانی تبریز بود که به همراه برادرانش به تجارت فاستونی، کاغذ، چای و شکر می‌پرداختند. شرکت سرمایه‌گذاری البرز، گروه صنعتی مینو و کارخانه‌های «تولیددارو» و «تولی‌پرس» توسط علی، حسن و کاظم پسران این خانواده پایه‌گذاری شد و آنان را به یکی از بزرگ‌ترین فعالان تولید و توزیع دارو و مواد خوراکی در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ تبدیل کرد.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۲)
 
نسل جدید خسروشاهی‌ها هم در تجارت موفقند؛ به‌گواه مجله فوربز دارا خسروشاهی اکنون یکی از مهم‌ترین ایرانیان کارآفرین در آمریکاست که مدیرعاملی شرکت‌های اوبر در حوزه هم‌سفری آنلاین و اکسپدیا فعال در زمینه صنعت مسافرت و فناوری در کارنامه او دیده می‌شود. علی و هادی پرتوی پسر عمه‌های دارا خسروشاهی نیز از سرمایه‌گذاران اولیه در فیس‌بوک، دراپ باکس، اوبر و بسیاری دیگر از استارتاپ‌ها بوده‌اند.

از گله‌داری تا بانکداری

 
هژبر یزدانی از دیگر چهره‌های جنجالی اقتصاد ایران در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ است که امپراتوری تجاری خود را در این سال‌ها با پشتیبانی نصیری، رئیس ساواک و عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص شاه که مانند او بهایی بود، استوار کرد. او متولد سنگسر (مهدی‌شهر کنونی) در سمنان و بزرگ شده تهران و پدرش گله‌دار ساده‌ای بود که در دوره پهلوی اول مدتی در ارتش خدمت کرده بود. هژبر از دوران تحصیل در دوره متوسطه و از طریق شاپور ریپورتر با کانون‌های قدرت آشنا شد و در دوران پهلوی دوم، با به‌دست‌گرفتن نبض بازار بسیاری از کالا‌های اساسی به‌ویژه نان، قندوشکر، گوشت و همچنین امور دامپروری، زراعی و صنعتی که در دست بهاییان بود، از گله‌داری ساده به تاجری بزرگ تبدیل شد.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۲)
 
یزدانی علاوه بر ساختمان‌های مهم تهران، گله‌های دام، جواهرات، شرکت قند قزوین، شرکت شاهین‌کی، کشت و صنعت ایران و آمریکا، شرکت پاکریز، کفش اطمینان، کفش ایران، فلور ایران، کارخانه‌های پی‌وی‌سی سنگسر و اصفهان، کارخانه‌های پنبه و شرکت پوست و نیز عمران بلوچستان را نیز خرید. او که رؤیای بانکداری داشت، ابتدا بانک اصناف را خرید و بعد به سراغ بانک تجارت کنونی رفت. هژبر بانک ایرانیان را هم که توسط ابوالحسن ابتهاج و همسرش تاسیس شده بود، با فشار ایادی تصاحب کرد. در آن دوران بانک مرکزی روی بانک‌های خصوصی کنترل داشت تا اگر سهمی می‌خرند، به بانک مرکزی اطلاع دهند، اما با ورود یزدانی به این زمینه، سیستم فسادی در خرید سهام بانک‌ها اتفاق افتاد که در رأس آن هژبر یزدانی قرار داشت. کار یزدانی آنقدر بالا گرفته بود که حتی هویدا به‌عنوان نخست‌وزیر هم نمی‌توانست جلوی او را بگیرد؛ او اکنون به یکی از کلیدی‌ترین مهره‌های اقتصادی کشور تبدیل شده بود.

سلطان خاویار ایران

 
امیرهوشنگ دولو یکی از چهره‌های متنفذ اقتصادی در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ است که به‌دلیل برخورداری از ارتباط ویژه با دربار و شخص شاه، به موقعیت‌های تجاری بسیاری رسید و از این رهاورد سود بسیاری کسب کرد. او که تبار قاجاری داشت و پدرش از طایفه دولو و مادرش دختر کامران‌میرزا (خاله احمدشاه) بود، خود را شاهزاده می‌نامید و به‌دلیل نزدیکی‌ای که با محمدرضا داشت، به ریاست شرکت خاویار ایران رسید و تجارت انحصاری خود را به‌واسطه دختردایی مادرش (مادام دولو) در این محصول برقرار کرد و به همین دلیل به سلطان خاویار ایران شهرت یافت. دولو آنقدر مورد علاقه شاه بود که حتی گزارش‌های هویدا درباره زد و بند‌های او در فروش خاویار نیز راه به جایی نبرد و تا وقوع انقلاب همچنان در رأس شیلات کشور قرار داشت.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۲)
 
جمشید لاریجانی، نویسنده کتاب «دوقلوی میرپنج» معتقد است که او به‌عنوان آجودان کشوری شاه، از گردانندگان مافیای موادمخدر در ایران، منطقه و اروپا بود و ساواک نیز او را فردی عیاش، بی‌بند و بار و مشکوک به داشتن اعتیاد به تریاک و متهم به دخالت در قاچاق موادمخدر و هروئین می‌دانست. حسین فردوست نیز در خاطراتی که از او نقل می‌کند، براین موضوع صحه می‌گذارد و خانه‌اش در باغ بزرگی مقابل پمپ بنزین جاده شمیران در نزدیکی تجریش را محل مراجعه مقام‌های مهمی می‌دانست که درخواست‌هایی از شاه داشتند و می‌دانستند با وساطت دولو برآورده می‌شود. اسدالله علم نیز در یادداشت‌های روزانه خود بار‌ها به حاشیه‌های او و جریان دستگیری‌اش ازسوی پلیس سوئیس به‌دلیل حمل موادمخدر اشاره کرده است.

شریک زندگی و تجارت اشرف

 
خانواده بوشهری‌ها نیز که پیشینه تجاری داشتند، از متنفذترین فعالان اقتصادی دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شناخته می‌شدند و رابطه نزدیک مهدی بوشهری با دربار و ازدواج با اشرف به‌عنوان سومین شوهر وی، بیش از گذشته آن‌ها را برسر زبان‌ها انداخت. او نوه معین‌التجار بوشهری بود که شهرتش به واسطه خرید باغ لاله‌زار تهران از ناصرالدین‌شاه در سراسر ایران دهان به دهان پیچید. بوشهری از شرکای تجاری اشرف قبل از ازدواج بود. وی که در پاریس زندگی می‌کرد و همانجا با اشرف آشنا شد، توسط شاه به‌عنوان وسیله مهمی در تماس با صاحبان صنایع و تجارت به‌کار برده می‌شد.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۲)
 
شغل رسمی او سفیر سیار شاه و رئیس هیأت مدیره جشنواره‌های هنری ایران بود و برای شرکت‌های بزرگ فراملیتی که خواستار فروش کلان محصولات خود به ایران بودند، دلالی می‌کرد. از میان شرکت‌ها و مؤسسه‌هایی که مهدی بوشهری سهامدار آن بود، می‌توان به شرکت‌های واردات و حق‌العمل کاری سولز ایران، شرکت پلیران، شرکت پخش نوار و صفحه اپریل، شرکت واردات شیشه و لوازم برقی تکنیساز، شرکت خدمات سینمایی و فیلمبرداری، شرکت گسترش صنایع سینمایی ایران، شرکت ایرساکو، شرکت آب‌های معدنی دماوند، شرکت صنایع ساختمانی ث-ز-ا، شرکت امک ـ چالوس و شرکت لبنیات پاستوریزه پاک اشاره کرد.

مافیای آقایان

 
فلیکس آقایان از چهره‌های بانفوذ اقتصادی ارامنه ایران در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ است که دستی هم بر سیاست این دوره داشت. او از خانواده‌ای مشروطه خواه می‌آمد و پدرش سابقه درخشانی در مبارزه با استبداد محمدعلی شاه داشت. الکساندر آقایان از مبارزان همراه یپرم‌خان در فتح تهران بود که به نمایندگی دوره پنجم مجلس شورای ملی هم رسید. او از دانشگاه لوزان سوئیس دکتری حقوق گرفت و نامش در ۳ مقطع بیشتر به‌چشم می‌خورد؛ موافقت با انقراض قاجاریه، وکالت امین‌التجار اصفهانی در دادگاه رسیدگی به‌موضوع رشوه دادن به تیمورتاش وزیر دربار و وکالت دکتر بهرامی، یکی از اعضای ۵۳ نفر.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۲)
 
فلیکس آقایان هم که مانند پدرش از دانشگاه لوزان دکتری حقوق و قضا گرفته بود، در ابتدا به‌عنوان مشاور اقتصادی و حقوقی فعالیت می‌کرد و در ادامه به ریاست شرکت بیمه بریتیش اورسینر بازرگانی و فدراسیون اسکی و نمایندگی مجلس شورای ملی و سنا هم رسید. در اسناد ساواک از او به‌عنوان یکی از سران مافیای مواد‌مخدر در ایران نیز یاد می‌شود. فلیکس آقایان تا سال ۱۳۵۰ انحصار خرید شکر درایران را در دست داشت که این معامله را از طریق برخی شرکت‌های فرانسوی انجام می‌داد.

اشرافی از تبار عباس‌میرزا

 
خانواده فرمانفرمائیان از اشراف زمین‌دار بودند و تبار از عباس‌میرزا می‌بردند. با وجود نسب قاجاری از نفوذ فراوانی در عصر پهلوی برخوردار بودند و منافع اقتصادی گسترده‌ای داشتند. یکی از بانفوذترین چهره‌های این خانواده در دهه ۴۰، خداداد فرمانفرمائیان هفدهمین پسر عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود که در آمریکا تحصیل و تدریس کرد و در این دوره به پست‌هایی ازجمله رئیس بانک مرکزی (۴۹-۱۳۴۸) و رئیس سازمان برنامه و بودجه ایران هم رسید. در این بین منوچهر فرمانفرمائیان سیزدهمین فرزند عبدالحسین میرزا را هم نباید از قلم انداخت که روابط ویژه‌ای با دربار داشت و از امضا‌کنندگان اصلی موافقتنامه قاهره در سال ۱۳۳۸ بود که بعد‌ها زمینه‌ساز شکل‌گیری اوپک شد.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۲)
 
علینقی، عبدالعلی و کاوه از دیگر چهره‌های اقتصادی این خانواده بودند. شرکت‌های این خانواده شامل گروه صنعتی شهریار متشکل از ۵ کارخانه نورد فولاد بزرگ، شرکت‌های شهرا، شاهپور، شهاب، شهباز و چند شرکت ساختمانی دیگر می‌شد. همچنین این خانواده دارای بیشترین سهام در شرکت اتومبیل‌سازی ایران ناسیونال، صنایع کاغذ، سیمان و چند بانک خصوصی بود.
+ نوشته شده در یک شنبه 2 آذر 1399برچسب:سرمایه‌داران,دهه ۵۰,از ثابت پاسال,فرمانفرمائیان, ساعت 19:52 توسط آزاده یاسینی


احمد کایا؛ نژادپرستی علیه یک خواننده خاص

 احمد کایا در بیست و‌هشتم اکتبر سال ۱۹۵۷ در شهر ملاطیه ترکیه به دنیا آمد. پدر احمد کُرد و مادرش ترک بود. در کودکی به دلیل شرایط اقتصادی نامناسب خانواده‌اش به شهر استانبول مهاجرت کردند.  

 
احمد کایا
 
اولین آلبوم احمد با نام «ترانه‌هایی برای کوه‌ها» که اعتراض به وضعیت موجود و شرایط استبدادی آن دوره بود منتشر شد. در این آلبوم احمد کایا به کودتای ۱۹۸۰ میلادی در ترکیه که موجبات خفقان سیاسی شدیدی را در ترکیه فراهم آورده بود اعتراض کرد. این آلبوم چند روز پس از انتشار ممنوع شد.اما مردم به ممنوعیت انتشار آلبوم اعتراض کردند و آلبوم بار دیگر به بازار بازگشت و به یکی از پرفروش‌ترین آلبوم‌های تاریخ ترکیه تبدیل شد.
 
آلبوم دوم احمد کایا «ترانه شفق» نام داشت و شعری به همین نام در این آلبوم از «اولکو تامر» بود. شعر تامر که به دلیل باور‌های سیاسی‌اش در آستانه اعدام بود سبب شد که این آلبوم احمد کایا شهرت بیش‌تری پیدا کند و مردم اقبال بیش‌تری به آن نشان بدهند. احمد کایا در سال ۱۹۸۷ با «یوسف هایال اوغلو»، شاعر و ترانه‌سرا و نویسنده اهل ترکیه آشنا شد. وی به زبان ترکی شعر می‌سرود. او برادر گولتن بود که بعد‌ها - در سال ۱۹۸۶ - همسر احمد کایا شد.این آشنایی فصل دیگری را در زندگی احمد کایا رقم زد.
 
احمد کایا
 
آلبوم «به پا می‌خیزیم» که بیش‌تر شعر‌های آن از یوسف هایال اوغلو بود در آن شرایط انسداد سیاسی در ترکیه بیش از پیش او را در ردیف خوانندگان برتر و معترض ترکیه قرار داد.کایا در دوران فعالیت هنری خود با بسیاری از شاعران بزرگ ترکیه همکاری داشت. شاعرانی، چون «آتیلا ایلهان» و «اورهان کوتالاز» از زمره این شاعران بودند.به احمد کایا در ترکیه «دموکرات خسته» نیز می‌گفتند که برگرفته از آلبومی به همین نام از کایا است. 
 
احمد کایا
 
اما این مراسم و حواشی اون باعث شد که زندگی حرفه‌ای احمدکایا در ترکیه به پایان برسد، چرا که او می‌خواست به کردی آواز بخواند. احمد موقع دریافت جایزه سخنانی بر زبان آورد که همه چیز را زیر و رو کرد. آن سخنان نقطهٔ عطف مراسم آن شب و نقطهٔ عطف زندگی حرفه‌ایش بود. این خبر باعث شد که هنرمندان حاضر در مراسم به خشم بیایند و با فریاد‌های «خائن»، «جدایی‌طلب» و «تروریست» او را از سالن مراسم بیرون کنند.
 
احمد کایا
 
با وجود خشم عمومی که متوجه احمد بود، او برای برگزاری چند کنسرت راهی فرانسه شد. او به دلیل جو نامناسب ترکیه  نتوانست به ترکیه بازگردد و تصمیم گرفت که در فرانسه اقامت کند. احمد کایا به اتهام جدایی‌طلبی به صورت غیابی به سه سال و نه ماه حبس محکوم شد. هنوز یک سال از این ماجرا نگذشته بود که احمد کایا در پاریس بر اثر حمله قلبی از دنیا رفت. کایا هنگام مرگ چهل و سه سال داشت و در تبعید درگذشت. او در شانزدهم نوامبر سال ۲۰۰۰ میلادی فوت کرد. پیکر کایا را در گورستان پرلاشز به خاک سپردند.
+ نوشته شده در چهار شنبه 28 آبان 1399برچسب:احمد کایا؛ نژادپرستی علیه یک خواننده خاص, ساعت 10:33 توسط آزاده یاسینی


سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۱)

 یکی از ویژگی‌های اقتصادی-اجتماعی دهه ۵۰، گسترش جمعیت شهری بود که طیف‌هایی ازجمله کارمندان، کارگران کارخانه‌ها و کارگران غیرماهر را دربر می‌گرفت و شاه می‌کوشید با اعطای برخی امتیازات به‌ویژه به «طبقه بالا» نوعی تعادل اجتماعی و اقتصادی ایجاد و «کنترل طبقاتی» را برقرار کند.

 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۱)
 
براساس بررسی‌های انجام شده، جمعیت شهری ایران در اواسط دهه ۵۰ از چهارطبقه تشکیل شده بود؛ «طبقه بالا»، «طبقه متوسط مرفه»، «طبقه متوسط حقوق‌بگیر» و «طبقه کارگر». طبقه متوسط مرفه که شامل برخی سرمایه‌گذاران خارج از بازار، مغازه‌داران، بازرگانان، صاحبان کارگاه‌ها و تاجران بازاری بود، در حدود یک میلیون خانواده جمعیت داشت و نیروی سنتی مهمی به‌شمار می‌رفت.
 
طبقه متوسط حقوق‌بگیر هم شامل کارمندان اداری، معلم‌ها و فرهنگیان، مهندسان و مدیران می‌شد و جمعیت این طبقه بر اثر اجرای برنامه‌های توسعه‌ای در دهه ۴۰ دوبرابر شد؛ یعنی از کمتر از ۳۱۰ هزارنفر درسال ۳۵، به بیش از ۶۳۰ هزارنفر در اواسط دهه ۵۰ رسید. کارگران نیز در این دوره از مهم‌ترین بخش‌های جامعه به‌شمار می‌رفتند که برخی بررسی‌ها از افزایش پنج‌برابری جمعیت این طبقه در سال‌های ۴۲ تا اواسط دهه ۵۰ حکایت دارد. کارگران صنعتی جدید، کارگران بخش شیلات و صنایع چوب، کارگران خدمات‌شهری و صنایع کوچک، کارگران معادن، حمل‌ونقل، شاگردمغازه‌ها، مزدبگیران روستایی و... از اعضای این طبقه محسوب می‌شدند که می‌توان آنان را بزرگ‌ترین طبقه اجتماعی در این دهه به‌حساب آورد.
 
افزایش تعداد سندیکا‌ها یا اتحادیه‌های کارگری مستقر در کارخانه‌ها از تعداد حدود ۳۰ در آغاز دهه ۴۰ به نزدیک ۵۱۹ سندیکا یا اتحادیه در سال ۵۱ از نشانه‌های آماری گسترش این طبقه است. اما در طبقه بالا گروه‌هایی ازجمله درباریان، خانواده‌های اشرافی، سرمایه‌داران قدیمی و جدید و سیاستمداران کهنه‌کار قابل‌شناسایی هستند که دسترسی دولت به منابع فراوان مالی ناشی از افزایش درآمد‌های نفتی به گسترش روزافزون این طبقه دامن زد که مالکیت بیشتر زمین‌های تجاری را دراختیار داشتند و حدود ۸۵‌درصد شرکت‌های خصوصی در حوزه بانکداری، صنایع تولیدی، ساختمان‌سازی، بیمه و تجارت خارجی نیز تحت تسلط آنان بود.
 
رویکرد‌های برنامه سوم و چهارم عمرانی کشور که مشوق سرمایه‌گذاری‌های بخش‌خصوصی بود، زمینه‌ساز گسترش طبقه سرمایه‌دار صنعتی شد. حمایت‌های دولتی دراین حوزه بیشتر بر اعطای امتیازات مالی، ارائه وام و امتیاز‌های صنعتی و معافیت مالیاتی متمرکز بود، البته تشویق سرمایه‌گذاری‌های خارجی را هم نباید از قلم انداخت. برخی آمار‌ها نشان می‌دهد تا پایان دهه ۴۰، ۹۰ شرکت خارجی در کشور تاسیس شد.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۱)
 
دراین دوره دولت با تزریق پول به بخش‌های تولیدی از طریق بانک توسعه صنعت و معدن ازاین بخش حمایت می‌کرد و علاوه بر اینکه وام‌های کم‌بهره در اختیار سرمایه‌گذاران بخش‌خصوصی قرار می‌داد، از طریق بودجه سالانه دولتی و برنامه‌های توسعه نیز به‌صورت مستقیم از فعالان این بخش حمایت می‌کرد. بررسی‌ها نشان می‌دهد سرمایه‌داران طبقه بالا (قدیمی و جدید) دراین دوره از حدود ۱۵۰ خانواده تشکیل شده بود که ۶۷ درصد از صنایع و مؤسسه‌های مالی را دراختیار داشتند و از مجموع ۴۳۷ شرکت صنعتی بزرگ، ۳۷۰ شرکت مربوط به ۱۰ خانواده بود.   برقراری روابط مستمر و پیچیده با دربار از ویژگی‌های مهم این خانواده‌ها محسوب می‌شد که عرصه عمل گسترده‌ای به آن‌ها می‌بخشید.
 
ثابت و ثروت افسانه‌ای‌اش
 
حبیب ثابت معروف به ثابت پاسال یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌داران دوره پهلوی دوم به‌حساب می‌آید که داستان‌های فراوانی از ثروت افسانه‌ای وی نقل شده است. وی که بهایی‌زاده بود و خانواده‌ای با پیشینه تجاری داشت، فعالیت‌های اقتصادی خود را در سنین کم و از دوچرخه‌سازی و بعد از آن جابه‌جا کردن مسافر در مسیر توپخانه به قلهک و سپس در مسیر‌های خارج شهر و حتی کربلا و بغداد و بیروت و فلسطین آغاز کرد که در ادامه به تأسیس نخستین شرکت حمل‌ونقل مدرن در ایران به نام «اداره حمل‌ونقل ثابت» انجامید. او حتی توانست در جریان ساخت راه‌آهن ایران، قرارداد‌هایی با شرکت کمپساکس که مجری طرح بود، برای حمل‌ونقل مصالح منعقد کند. ثابت پاسال با آغاز جنگ جهانی دوم ایران را ترک کرد و در نیویورک فعالیت‌های اقتصادی خود را در زمینه واردات و صادرات ادامه داد و به توسعه کسب وکارش در زمینه‌های مختلف پرداخت. فعالیت‌های اقتصادی ثابت در بازگشت به ایران در اواسط دهه ۲۰ ادامه یافت و نخستین فرستنده تلویزیونی کشور را هم تاسیس کرد.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۱)
 
اکنون ثروت او آنقدر افسانه‌ای شده بود که مجله نیوزویک در ۱۴ اکتبر ۱۹۷۴ در مطلبی ادعا کرد خانواده ثابت ۱۰ درصد از هرچیزی را در ایران در اختیار دارند. کاخ ثابت در خیابان جردن (نلسون ماندلا کنونی)، با مساحت تقریبی ۱۱ هزارمتر، از معروف‌ترین مایملک اوست و در زمان خود بزرگ‌ترین و گران‌ترین خانه در تمام شهر تهران محسوب می‌شد که معماری آن از عمارت پتی تریانو در کاخ ورسای تقلید شده بود و قبل از انقلاب ۱۵ میلیون دلار ارزش داشت. این خانواده چرخه کاملی از صنایع و شرکت‌ها را در بیشتر شاخه‌های تجارت در اختیار داشت. آن‌ها مالک ۴۱ شرکت بزرگ در ایران ازجمله جنرال موتورز، کارخانه جیپ، کارخانه‌های تلویزیون و بانک داریوش بودند.

رضایی‌ها

 
۴ پسر این خانواده به نام‌های علی، محمود، عباس و قاسم که از مادر تبار قاجاری داشتند، یکی از موفق‌ترین امپراتوری‌های کسب و کار را در ایران پایه‌گذاری کردند. روایت‌های زیادی از تلاش این ۴ برادر در مسیر کشف معادن و به‌ویژه معدن مس سرچشمه روایت شده که حاکی از ایده‌های خلاقانه آنان برای رونق فعالیت اقتصادی‌شان است.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۱)
 
آن‌ها ارتباط ویژه‌ای هم با اعضای خانواده سلطنتی داشتند که حتی از این رهگذر علی به سناتوری رسید که حاشیه‌های بسیاری هم از داستان آن نقل شده است. این خانواده مالک ۸ واحد بزرگ تولید فولاد در گروه صنعتی شهریار، صنعت نورد فولاد اهواز، کارخانه ماشین‌سازی اراک، معادن مس و سرب و بانک شهریار و سهام‌دار چند بانک دیگر بود. ۷۰ درصد از سرمایه رضایی‌ها و شرکای‌شان ریشه در وام‌های دولتی کم‌بهره داشت. شرکت‌های آنان در تهران برای ۵ سال و درشهرستان‌ها ۱۲ سال معاف از پرداخت مالیات بودند. برخی شرکت‌های آن‌ها ۵۰ تا ۸۰ درصد سود خالص داشتند.

اسدالله و برادران

 
خانواده رشیدیان که نام آن‌ها با انگلیس پیوند خورده است، ازجمله متنفذان دهه ۴۰ به‌شمار می‌روند که در بررسی کانون‌های مافیایی مالی و اقتصادی این دوره، ردپای آن‌ها به کرات به چشم می‌خورد. پدر این خانواده حبیب‌الله نام داشت که در سال‌های پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ مستخدم سفارت انگلیس بود و گفته می‌شود به‌عنوان رابط سفارت و دولتی‌ها فعال بوده است. او در دوره مصدق به جرم جاسوسی برای انگلیس راهی زندان شد، اما از زندان گریخت و نقش مؤثری در سقوط دولت مصدق و کودتای ۲۸ مرداد برعهده گرفت.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۱)
سیف‌الله، قدرت‌الله و اسدالله ۳ پسر حبیب‌الله رشیدیان بودند؛ سیف‌الله سهامدار سینما رکس، بانک ایران و غرب و بانک توسعه صنعتی و معدنی و مدتی هم مدیرعامل بانک اعتبارات تعاونی توزیع بود. قدرت‌الله نیز سهامدار شرکت مبارکی و شرکت سرشت بود و در سندیکای سینماداران عضویت داشت. اسدالله هم تا سال ۱۳۳۲ به امور بازرگانی و دادوستد و وارد کردن پارچه مشغول بود، در رشت و اصفهان شهرک‌سازی می‌کرد و در سال ۱۳۴۲ بانک اعتبارات تعاونی توزیع را تاسیس کرد. علاوه بر آن، به همراه برادرانش سینما رکس را اداره و فیلم وارد می‌کرد. در این دوره اسدالله رشیدیان بیش از سایر برادران در عرصه سیاسی حضور داشت و توانست خود را به حلقه دوستان نزدیک شاه برساند. نقش مؤثر او و برادرانش در کودتای ۲۸ مرداد، کسب امتیازات اقتصادی قابل توجهی را برایشان به همراه داشت؛ بانک تاسیس کردند، شرکت بیمه‌ای راه انداختند و به دلالان بین‌المللی تبدیل شدند که در معاملات اسلحه ایران و آمریکا نیز نام آن‌ها به‌چشم می‌خورد.

برادران خیامی

 
احمد و محمود خیامی ۲ برادر مشهدی بودند که برخلاف بیشتر سرمایه‌داران این دوره، پیشینه فئودالی یا اشراف‌زادگی نداشتند و فرزندان یک کامیون‌دار بودند که مدتی هم به کار تعمیرات کامیون می‌پرداختند. اواسط دهه ۲۰، احمد که برادر بزرگ‌تر بود به اروپا رفت و محمود به تهران آمد که این مقطع سرآغاز فعالیت‌های اقتصادی گسترده این دو برادر بود.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۱)
 
خیامی‌ها بزرگ‌ترین شرکت خصوصی کشور یعنی کارخانه اتومبیل‌سازی ایران ناسیونال را پایه‌گذاری کردند و مالک فروشگاه‌های زنجیره‌ای کورش، شرکت‌های کشاورزی، کارخانه‌های نساجی و شرکت‌های بیمه و سهام‌دار اصلی چند بانک به‌ویژه بانک صنعت بودند. ساخت نخستین کارخانه مبل ایران (مبلیران) نیز از دیگر فعالیت‌های اقتصادی آن‌ها بوده است.

سیدمحمد و پسران

 
لاجوردی‌ها از پایه‌گذاران بخش‌خصوصی نوین در ایران محسوب می‌شوند که در چند نسل به فعالیت‌های اقتصادی مشغول بودند و در دهه ۴۰ در بخش صنعت و خدمات به‌ویژه صنایع غذایی، نساجی، شوینده، ساختمان، بانکداری و بیمه فعال بودند. سیدمحمد لاجوردی و برادرش که در کاشان زاده شده بودند، از حوالی سال ۱۲۷۰ شمسی فعالیت‌های اقتصادی خود را آغاز کردند. محمود و اکبر، ۲ پسر سیدمحمد بودند که راه پدر را در فعالیت‌های اقتصادی ادامه دادند و در دهه ۴۰ و ۵۰ از فعالان اقتصادی صاحب نام محسوب می‌شدند.
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۱)
 
احمد، قاسم و حبیب نیز ۳ پسر محمود و از نسل سوم این خانواده بودند که احمد و قاسم در عرصه صنعت و تجارت ایران فعالیت می‌کردند و حبیب که دانش‌آموخته دانشگاه‌های هاروارد و ییل در رشته MBA و اقتصاد بود، در اواخر دهه ۴۰، فعالیت‌های اقتصادی را کنار گذاشت و به کار‌های پژوهشی در حوزه اقتصاد پرداخت. این خانواده مالکیت گروه صنعتی بهشهر شامل ۲۲ شرکت بزرگ، صنایع غذایی بهپاک و کارخانه‌های مخمل کاشان را در اختیار داشت و در بیش از ۴۵ شرکت و بانک دیگر نیز سهام‌دار بود.

حاجی برخوردار

 
حاج محمدتقی برخوردار، پدر صنایع خانگی ایران، تاجرزاده‌ای یزدی و از خانواده‌ای متدین و معروف بود که جزو نامدارترین فعالان اقتصادی در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ محسوب می‌شد. او ابتدا کارش را از صدور پسته آغاز کرد و در ادامه از وارد‌کننده باتری و تلویزیون که نمایندگی ۱۶ شرکت بزرگ و معتبر بین‌المللی شامل توشیبای ژاپن، آکائی و سان سوئی ژاپن، سیکوی ژاپن، جنرال الکتریک آمریکا، کندی ایتالیا، الیوتی ایتالیا و دووال آلمان برای واردات گرامافون را در اختیار داشت،
 
سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۱)
 
در اواسط دهه ۴۰ به نخستین تولیدکننده تلویزیون و باتری در ایران تبدیل شد که محصولات دیگری از قبیل رادیو، لامپ، پلوپز، پنکه، آبمیوه‌گیری، کاشی، فرش و یخچال هم تولید می‌کرد و بیش از ۲۰ هزارنفر برایش کار می‌کردند. خانواده برخوردار‌ها علاوه بر مالکیت صنایع الکتریک (قوه پارس و پارس الکتریک)، کارخانه‌های سیمان و فرش‌بافی را نیز در اختیار داشتند و در بسیاری از بانک‌ها و صنایع دیگر نیز سهامدار اصلی محسوب می‌شدند.
+ نوشته شده در شنبه 24 آبان 1399برچسب:سرمایه‌داران دهه ۵۰؛ از ثابت پاسال تا فرمانفرمائیان (۱), ساعت 14:23 توسط آزاده یاسینی


۸ عکسی که در دنیا معروف شد

 در طول روز ممکن است در فضای مجازی چندین عکس ببینیم و به‌راحتی هم آن‌ها را به فراموشی بسپاریم. اما بعضی از عکس‌ها مشهور می‌شوند آن‌هم در کل دنیا. عکس‌ها توانایی صحبت کردن ندارند، اما تاثیر پیام یک عکس شاید صدبرابر کلام باشد. در این مطلب ۸ عکس معروف دنیا را برایتان گردآوری کردیم که همگی حامل پیام و خاطرات تلخی می‌باشند، اما ارزش دیدن دارند. پیشنهاد می‌کنیم تماشا کنید.

۸ عکس معروف دنیا

۸ عکس معروف دنیا

۸ عکس معروف دنیا

۸ عکس معروف دنیا

۸ عکس معروف دنیا

۸ عکس معروف دنیا

۸ عکس معروف دنیا

۸ عکس معروف دنیا

منبع: صفحه اینستاگرام iranian_artist_art

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 آبان 1399برچسب:۸ عکسی که در دنیا معروف شد, ساعت 14:1 توسط آزاده یاسینی


تمام فیلم‌هایی که به انتخابات آمریکا پرداخته‌اند

  این فقط بیرون از پرده سینما نیست که هنرمندان هالیوودی درباره انتخابات ریاست‌جمهوری بحث و صحبت می‌کنند و له یا علیه یکی از نامزد‌ها وارد عمل می‌شوند. البته گزارش‌های روزنامه‌ای و رسانه‌ای همیشه پر از اخبار و گفتگو‌هایی است که بازیگران مشهور و فیلمسازان مطرح درباره روسای جمهور یا نامزد‌های این پست مطرح می‌کنند.

برای مثال، این روز‌ها که دومین قسمت کمدی انتقادی و سیاسی «بورات» پخش اینترنتی و استریم داشته، بسیاری از سیاستمداران نسبت به مضمون آن واکنش نشان داده و دونالد ترامپ و ساشا، بازیگر و کارگردان فیلم ادعا‌هایی را علیه هم مطرح کرده‌اند. از یک‌سو، ترامپ می‌گوید این بازیگر را موجود بانمکی ندیده و از سوی دیگر، ساشا هم پاسخ می‌دهد که به نظر او هم ترامپ اصلا آدم جالب و بانمکی نیست.

صندوق رای در هالیوود

شاید همین رویارویی دو طرف در عالم واقعیت است که هالیوودنشینان را هر چند وقت یک‌بار، مشتاق تولید فیلمی با مضمون انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا می‌کند. این فیلم‌ها اگر چه مضمونی واحد دارند، اما با زبان‌های مختلف و در گونه‌های متفاوتی سر از پرده سینما‌ها درمی‌آورند. از کمدی‌های هزل و سیاه گرفته تا ملودرام‌های اشک‌انگیز و درام‌های تند اجتماعی و پرسشگر، هر یک از این فیلم‌ها تلاش می‌کنند به گوشه‌های مهمی از این اتفاق مهم و سرنوشت‌ساز و تاثیرگذار بپردازند.

فیلم‌هایی که به موضوع انتخابات ریاست‌جمهوری می‌پردازند، دو دسته هستند. یک دسته از آنان مستقیما درباره این موضوع حرف می‌زنند و سوژه اصلی فیلم در همین رابطه است و دسته دیگر با بهره‌گیری از این موضوع در پس‌زمینه به طرح مسائلی فراتر و غیرمربوط به انتخابات می‌پردازند.

با این وجود، فیلم‌های دسته دوم هم معمولا در خانواده همین گروه اول قرار گرفته و ارزیابی می‌شوند. البته خود این فیلم‌ها هم اغلب مواقع، با دو موضعگیری متفاوت جلو رفته و داستان‌هایشان را تعریف می‌کنند. در حالی که برخی از آن‌ها حال و هوای تبلیغاتی و پروپاگاندایی دارند، دسته دیگر در تلاش هستند تا نگاهی واقع‌گرایانه و دور از سیاست‌های رسمی نسبت به ماجرا داشته باشند. این در حالی است که فیلم‌های دسته دوم، بیشتر مورد استقبال قرار گرفته و امتیاز‌های مثبتی از سوی دو گروه منتقدان و تماشاگران دریافت می‌کنند.

تاریخ سینمای آمریکا از بدو پیدایش خود از سیاست دور نبوده و مستقیم و غیرمستقیم مسائل سیاسی را در دل داستان‌هایش تعریف کرده و در معرض دید و قضاوت تماشاگران گذاشته است. از «تولد یک ملت» تا امروز، نمی‌توان منکر تاثیر سیاست بر سینما شد. البته هالیوود بیشتر برای عموم تماشاگران حکم سرگرمی و تفریح را دارد. تولید‌کنندگان محصولات سینمایی، در وهله اول و قبل از هر چیز به دنبال سرگرم کردن بینندگان خود و راضی نگه داشتن آن‌ها برای مدت دو ساعت هستند.

صندوق رای در هالیوود

با این وجود، بخش مهمی از هنرمندان سینما که برای خودشان تعهدی نسبت به بیننده احساس می‌کنند، سعی می‌کنند در دل داستان‌های سرگرم‌کننده‌شان حرف دل آن‌ها را هم بیان کنند. با آن که بعد از این جنگ جهانی دوم و ظهور مک کارتیسم هالیوود را از وجود نیرو‌های مترقی خالی کرد و میدان را به دست سودجویان پول دوست داد، اما تلاش هنرمندان برای برگرداندن وضعیت به حالت سابق خود بالاخره نتیجه داد و هالیوود در دهه ۷۰ میلادی با تولید فیلم‌هایی مقبول، دوباره جایگاه از دست‌رفته‌اش را پس گرفت.


سینما؛ از سرگرمی به سیاست


برای هنرمندانی که نمی‌خواستند فیلم‌هایشان (و صنعت سینما) سرگرمی صرف باشد، تولید فیلم‌های با مضامین اجتماعی راه برون‌رفت از بن‌بست بود. در همین حال و هواست که فیلم‌های مرتبط با انتخابات ریاست‌جمهوری هم اهمیت زیادی برای هالیوود پیدا می‌کند. اگر اوایل دهه ۷۰ میلادی تنها صدای اعتراض ستاره‌ای مثل جین فوندا به سیاست‌های ارتجاعی دولت‌ها و رئیس‌جمهور‌های وقت شنیده می‌شود، در سال‌های بعد صدای اعتراضات بیشتر و بلندتری از هالیوود به گوش رسید و شمار معترضان افزایش زیادی یافت.


معمولا این فیلم‌های داستانی هستند که مورد توجه عموم قرار می‌گیرند، اما مستند «فارنهایت ۱۱/۹» مایکل مور را می‌توان معروف‌تر از همکاران داستانی‌اش ارزیابی کرد. این مستند البته به بحث درباره پس‌آمد‌های حادثه یازدهم سپتامبر می‌پردازد و موضع جورج بوش را در قبال این مساله و وضعیت تراژیکی که با تصمیم‌هایش گرفت به وجود آورد، بررسی می‌کند. اما رویارویی فیلمساز با رئیس‌جمهور، آن را تبدیل به فیلمی در ارتباط با نحوه انتخابات ریاست‌جمهوری کشور کرد.

صندوق رای در هالیوود

این در حالی است که فیلم‌های مرتبط با انتخابات مضمون ریاست‌جمهوری سعی می‌کنند لحنی مستند‌گونه داشته باشند. در «مارس» (۲۰۱۱)، جورج کلونی در مقام فیلمساز شخصیت محوری داستانش را از بین یکی از فعالان کارزار انتخاباتی رئیس‌جمهور انتخاب می‌کند.

صندوق رای در هالیوود

این جوان ایده‌آلیست (با بازی رایان گاسلینگ) در طول کارزار‌های انتخاباتی متوجه مسائل کثیفی می‌شود که در پشت پرده سیاست وجود دارد و کمتر کسی از مردم عادی از آن‌ها باخبر است. این در حالی است که مینی‌سریال «ویپ»، ماجراهایش را از دید خانم سناتوری (جولیا لوئیس درایفوس) نشان می‌دهد که فکر می‌کند با کسب عنوان معاونت ریاست‌جمهوری، می‌تواند به کاخ سفید راه یافته و قدرت را در دست گیرد. برعکس درام جدی و تلخ کلونی، این مینی‌سریال داستانش را با زبانی کمدی و طنز بیان می‌کند.

شوخی با سیاست در دهه ۷۰ میلادی

در «حضور»، هال اشبی، فیلمساز مؤلف دهه ۷۰ میلادی، شوخی غریبی با پست ریاست‌جمهوری می‌کند و آن وقتی است که یک باغبان معمولی (با بازی درخشان پیتر سلرز) را به‌طور اشتباهی راهی کاخ سفید می‌کند تا زمام امور دولت را در دست گیرد.

صندوق رای در هالیوود

همین فیلمساز یک بار دیگر در کمدی انتقادی «شامپو»، شخصیت هوسران داستان فیلمش (وارن بیتی) را در زمانی درگیر مسائل کم‌اهمیت و مبتذل روزانه‌اش می‌کند که در بیرون از آرایشگاه او جنب و جوش غریبی در ارتباط با کارزار‌های انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۹۶۸ وجود دارد. این آرایشگر به‌جای توجه به این که چه کسی رئیس‌جمهور خواهد شد، فقط در فکر ایجاد دوستی با مشتریانی است که برای اصلاح سر خود آمده‌اند.

برای او این مشتریان اهمیت بسیار بیشتر و بالاتری از این موضوع دارند که چه کسی به صندلی ریاست‌جمهوری تکیه خواهد زد! استیون سودربرگ، فیلمساز کانادایی هم سال‌ها بعد از فیلم موفق و معروف اشبی، از مضمون مشابهی در «تجربه دوست» استفاده می‌کند. در داستان فیلم او هم که در روز‌های پایانی رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری سال ۲۰۰۸ رخ می‌دهد، دختر جوانی اهل منهتن با دوستش که بنای ازدواج با او را دارد ملاقات می‌کند و با چالش‌هایی روبه‌رو می‌شود. در حالی که در دنیای اطراف او همه مشغول بحث و جدل درباره نامزد‌های انتخابات را دارند، تمام توجه و هوش و حواس این دختر این است که آیا دوستش بالاخره به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد یا نه.

بری لوینسون هم مثل اشبی، مضمون انتخابات را سوژه خوبی برای خود پیدا کرده بود که دو فیلم در این ارتباط کارگردانی کرد. او در «دم جنبان سگ»، دو چهره تاثیرگذار سینمای مستقل آمریکا رابرت دنیرو و داستین هافمن را درگیر مسائل مربوط به یک انتخابات می‌کند. داستان این کمدی درام مدت کوتاهی قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری رخ می‌دهد و یک تهیه‌کننده هالیوودی را نشان می‌دهد که تلاش می‌کند تا به شیوه‌ای هنری و هنرمندانه، رسوایی جنسی یکی از نامزد‌های پست ریاست‌جمهوری را ماست‌مالی کند.

صندوق رای در هالیوود

لوینسون در «مرد سال» هم رابین ویلیامز را در قالب کمدینی نشان می‌دهد که سودای رئیس‌جمهور شدن دارد و با ترتیب دادن یک برنامه طنز تلویزیونی تلاش می‌کند به این مقام دست پیدا کند. او برای رئیس‌جمهور شدن، حتی کار را به آنجا می‌کشاند که در سیستم ماشین رأی‌دهی هم نفوذ کرده و آرا را به نفع خود تغییر دهد.

انتخاباتی‌های شرح‌حال‌گونه

بعضی وقت‌ها هالیوود برای سراغ‌گرفتن از انتخابات ریاست‌جمهوری، به‌دنبال سوژه‌های واقعی رفته و خود تاریخ را شخم می‌زند. در این حالت، حاصل کار درامی اجتماعی و شرح‌حال‌گونه است که بخشی از تاریخی را به نمایش می‌گذارد که واقعا در عالم واقعیت رخ داده است. جی روچ که بیشتر برای کمدی‌هایش شناخته شده‌است، در فیلم تلویزیونی «تغییر بازی» بخشی از تاریخ را روایت و بازخوانی می‌کند. سارا پیلین، فرماندار آلاسکا در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۰۸، کمک زیادی به سناتور مک کین کرد و به همین دلیل مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. فیلم روچ زندگی سیاسی این خانم را با بازی جولین مور در معرض دید تماشاگران قرار می‌دهد.

صندوق رای در هالیوود

راب راینر هم در اقدامی شبیه روچ، در درام شرح‌حال‌گونه «ال بی جی» داستان تلاش‌های لیندون بی جانسون برای رسیدن به کاخ سفید را به تصویر می‌کشد. این فعال جنبش مدنی که نامش با نام جان اف کندی به‌خاطر آورده می‌شود، از چهره‌های سرشناس جنبش سیاهان آمریکا در دهه ۶۰ میلادی است. جی روچ هم خودش را از داستان زندگی این فعال مدنی بی‌نصیب نکرد و در فیلم تلویزیونی «تمام راه»، داستان زندگی جانسون را دنبال کرد. او در درام خود نشان می‌دهد که چگونه این فعال سیاسی بعد از ترور جان اف کندی و خالی ماندن پست ریاست‌جمهوری، جانشین او شد و در یک‌سالی که در کاخ سفید بود برای قانونی شدن حقوق مدنی سیاهان مبارزه کرد. برایان کرانستن که به‌خاطر مجموعه پربیننده «برکینگ بد/ زدن به سیم آخر» معروف است، در این فیلم بازی داشت.

انتخابات دست کمدین‌ها

جالب است که بسیاری از فیلم‌هایی که در ارتباط با موضوع انتخابات ریاست‌جمهوری ساخته می‌شوند، از زبانی کمدی و طنز برای بیان داستان و حرف‌هایشان بهره می‌گیرند. پل درگارابدیان، تحلیلگر اقتصادی سینما در این رابطه می‌گوید: «این زبان از یکسو توان کشاندن تماشاچی به داخل سالن سینما را دارد و از سوی دیگر، مانع از آن می‌شود که برای سازندگانش مشکلی ایجاد شود.

صندوق رای در هالیوود

تماشاچی سینما علاقه چندانی به پیگیری موضوعات مهم سیاسی در قالب یک داستان جدی و خشک را ندارد و مضمون کمدی، کمک می‌کند تا او راحت‌تر با ماجرا برخورد کرده و کنار بیاید. در عین حال، استفاده از زبان طنز راه فرار را برای سازندگان فیلم‌ها هموار می‌کند. اگر فیلم آن‌ها با اعتراضاتی روبه‌رو شود، جواب این است که همه چیز شوخی بوده و قصد اصلی از ساخت این یا آن فیلم، سرگرم کردن تماشاچی بوده است.»

با این تحلیل، می‌توان دلیل تولید این نوع کمدی‌های تند سیاسی را فهمید و متوجه شد که چرا فیلمسازی مثل مایک نیکولز هم ترجیح می‌دهد در «رنگ‌های اولیه» از زبان کمدی برای تعریف داستان فیلمش بهره ببرد.

این در حالی است که دو بازیگر اصلی فیلم جان تراولتا و، اما تامپسون را به‌سختی می‌توان بازیگر نقش‌های کمدی قلمداد کرد. جانمایه اصلی رنگ‌های اولیه همراهی مردی عادی و بی‌خبر از دنیای سیاست، با کمپین سیاسی و تبلیغاتی یک نامزد معمولی ریاست‌جمهوری است.

حالا اگر در میانه رقابت‌های انتخاباتی، نامزد احراز پست ریاست‌جمهوری بمیرد چه اتفاقی می‌افتد؟! این موضوعی است که کریس راک، کمدین سیاهپوست سینما در «راس دولت» پرداخته است.

صندوق رای در هالیوود

در این کمدی سیاه، یک نامزد کرسی ریاست‌جمهوری در میانه کارزار‌های داغ انتخاباتی ناگهان می‌میرد. مرد جوانی که اطلاع چندانی از سیاست و رقابت‌ها ندارد، ناخواسته جای او را می‌گیرد و خودش را درگیر مسائلی عجیب و غریب می‌بیند. طبیعی است که کریس راک ایفای نقش اصلی فیلمش را به کسی جز خودش نمی‌دهد!

یک سیاسی بازسازی شده

«کاندیدای منچوری» سال‌ها قبل از فیلم کریس راک، همین موضوع را از زاویه دیگری بررسی کرده بود. این اثر کلاسیک که توسط جان فرانکلین هایمر ساخته شد، داستان گروهی از سربازان جنگی را تعریف می‌کند که ناپدید شده و بعد از شست‌و‌شوی مغزی با شرایطی جدید و متفاوت به خانه‌هایشان برمی‌گردند. به‌زودی معلوم می‌شود نامادری جاه‌طلب یک سناتور جوان، به دنبال آن است که به شیوه‌ای غیرقانونی ناپسری‌اش را به پست ریاست‌جمهوری برساند. این فیلم چند دهه بعد توسط جاناتان دمی دوباره‌سازی شد. در نسخه اصلی فرانک سیناترا درخشید و در نسخه بازسازی شده مریل استریپ.

صندوق رای در هالیوود
با توجه به جمیع جهات، آیا می‌توان درامی مثل «ایرلندی» مارتین اسکورسیزی را در رده فیلم‌هایی دانست که درباره انتخابات ریاست‌جمهوری است؟ در نگاه اول، پاسخ منفی است. اما برخی از منتقدان نظری عکس این نظر دارند و این درام گنگستری را نیز در این مجموعه قرار می‌دهند.

صندوق رای در هالیوود

داستان فیلم در ارتباط با مبارزات کارگری دهه ۵۰ تا ۷۰ میلادی است و شخصیت جنجالی جیمی هوفا را در راس ماجراهایش دارد. البته اشاراتی گذرا هم به موضوعی، چون انتخابات می‌شود، اما با کدام منطق می‌توان همکاری مشترک دو غول سینمای کلاسیک رابرت دنیرو و آل پاچینو را با صفت فیلمی در ارتباط با نوع انتخاب رئیس‌جمهور کشور قلمداد و معرفی کرد؟

+ نوشته شده در جمعه 9 آبان 1399برچسب:تمام فیلم‌هایی که به انتخابات آمریکا پرداخته‌اند, ساعت 9:23 توسط آزاده یاسینی


چند جمله متفاوت و خبرساز امروز روحانی

 روحانی امروز حرف‌هایی زده که ما چند جمله‌ی خاصش را اینجا گذاشتیم، جملاتی که در فضای مجازی بازتاب داشته.

 

روحانی رییس جمهور در جلسه امروز هیات دولت:

* «برداشتن تحریم تسلیحاتی برای مردم بسیار مهم بود.»

این جمله را برخی رسانه‌های آن ور آبی با آب و تاب پوشش داده‌اند و برای برخی از مردم هم اهمیت ماجرا درک نشده.

* «اینکه چه حزبی در آمریکا پیروز می‌شود اصلا برای ما مهم نیست.»

البته این موضع چندبار تکرار شده، اما گروهی عقیده دارند که به هر حال ادامه دادن با «ترامپ« برای بخش‌هایی از ایران دشوار است.

* «همین روسیه و چین قبلاً هم دوست ما بودند امّا ناچار شدند بروند کنار صف دشمنان ما بایستند. امّا بعداً دیدیم که دوستان ما با قدرت در کنار ما ایستادند»

این جمله با توجه به همراهی‌های چند سال اخیر چین و روسیه، کمی متفاوت بود.

* «درست است که فشار اقتصادی وجود دارد، امّا موفقیت‌های سیاسی ما را در سطح دنیا باید بدانند. حتی این ممکن است مرهمی باشد بر آلام مردم

برخی از کاربران البته گمان می‌کنند، هر نوع موفقیتی تا تاثیر ملموس بر زیست مردم نداشته باشد، کارکرد «مرهم» را ندارد.

*  «ما دو دست بیشتر نداریم؛ با یک دست با تحریم و با دست دیگر با کرونا مبارزه می‌کنیم.»

توصیفی غیرواقعی نیست.

* «در این اوضاع ممکن است مواردی پیش بیاید که فرد، جناح، حزب یا رسانه ای حرفی بزند و حاشیه ایجاد کند که باید از آن بگذریم و وارد حاشیه نشویم.»

این واکنش روحانی‌ست به ماجرای استیضاح.

+ نوشته شده در چهار شنبه 30 مهر 1399برچسب:چند جمله متفاوت و خبرساز امروز روحانی, ساعت 13:50 توسط آزاده یاسینی


مرتضی کیوان؛ تو به خاک افتادی، کمر عشق شکست

 مرتضی کیوان سال ۱۳۰۰ در اصفهان به دنیا آمد. پدرش دکان سقط ‏فروشی داشت و پدر بزرگش از شیوخ سلسله گنابادی بود که بعد‌ها از صوفیان جدا شد. سال ۱۳۱۶، سالی تعیین ‏کننده در آینده مرتضی کیوان و خانواده‌‏اش بود. در این سال دولت املاک آن‌ها را در اصفهان ضبط کرد و دو هفته بعداز این برخورد ابراهیم کیوان بر اثر شوک ناشی از این ماجرا ، درگذشت. مرگ پدر تأثیر عمیقی بر جان مرتضای ۱۶ ساله گذاشت؛ به‌طوری‌که ۶ سال بعد در دفتر خاطراتش می‏‌نویسد «هنوز خود را نمی‏‌توانستم اداره کنم که پدرم بدرود زندگانی گفت و مرا در میان این همه درد و رنج زندگی تنها و بی‏‌یاور گذاشت.»

 
مرتضی کیوان
 
با مرگ پدر، مرتضی عهده ‏دار سرپرستی خانواده شد. دبیرستان را که تمام کرد به خدمت دولت درآمد و در وزارت راه مشغول به کار شد. پس از گذراندن یک دوره تخصصی راه‏سازی به همدان منتقل شد و چند سالی را به سختی در آن‏جا سپری کرد. مرتضی از ۲۱ سالگی دلبسته آرمان‏های سیاسی چپ شد. این دلبستگی به گفته خودش از روح حساس و طغیانی او مایه می‏‌گرفت که می‏‌خواست «لجن‏زار کثیف» اجتماع را دگرگون سازد.
 
اشعار بسیاری از شاعران کلاسیک ایران را به خاطر داشت و خود نیز در قالب کلاسیک شعر می‏‌سرود. همین دلبستگی موجب شد تا در همدان به انجمن شاعران راه یابد و اشعار خود را در آن محفل بخواند. بازگشت کیوان به تهران، علاوه بر تحول در نگرش هنری و ادبی، موجب تغییراتی در دیدگاه‏های سیاسی او نیز شد. از سال ۱۳۲۶ به حزب توده گرایش پیدا کرد و در سال ۱۳۲۷ عضو این حزب شد.
 
مرتضی کیوان
 
مرتضی به حزب توده پیوست که بشر دوستی، دفاع از حقوق زحمتکشان، صلح، دوست داشتن و درست اندیشیدن را شعار خود قرار داده بود.کیوان به گفته همسرش پوری سلطانی، خود تجلی همه این چیز‌ها بود. این صفات با او زاده شده بودند.  با این همه به نظر می‌رسد که از سیاست و فرهنگ، این دومی ذهن کیوان را بیشتر به خود مشغول کرده بود و پرداختن به آن ارضای خاطر بیشتری برای او فراهم می‌آورد.
 
شاهرخ مسکوب انگیزه کیوان برای پیوستن به این حزب را «انسان‏گرایی بی‏‌دریغ و سودایی او» می‌‏داند و اینکه حزب توده تنها حزبی در آن دوره بود که «نوید آزادی و بهروزی به گروه بزرگی از مردم می‏‌داد.»  تا تیر ماه ۱۳۳۱ فعالیت کیوان در حزب توده عمدتاً به عرصه مطبوعاتی منحصر بود و در جراید علنی حزب مقاله، نقد و معرفی کتاب و... می‌‏نوشت.
 
در اواخر تیرماه ۱۳۳۱ رهبری حزب توده مرتضی کیوان را که به گفته شاهرخ مسکوب «از نظر حزبی از کادر‌های متوسط بود» به سازمان افسران حزب توده منتقل کرد که سازمانی مخفی بود و یکی از رابطان سازمان افسران با حزب توده شد. واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همچون ضربه‏ای سهمگین بر نهضت ملی شدن صنعت نفت فرود آمد و کیوان و دوستان حزبیش نیز از آن ضربه در امان نماندند. در شهریور ۳۲ کیوان بازداشت و به جزیره خارک تبعید شد. اعضای سازمان افسران اجازه ندادند دوران تبعید کیوان طولانی شود؛ در ۲۱ دی ۳۲ کیوان را به همراه ۳۰ تبعیدی دیگر به تهران بازگرداندند و در ۲۷  دی «طبق تصمیم کمیسیون مأمور رسیدگی به پرونده آنان» آزاد شدند و مرتضی فعالیتش را در سازمان افسران از سرگرفت.   
 
مرتضی کیوان
 
در آن بحبوحه بگیر و ببند حکومت نظامی پس از ۲۸ مرداد، سه تن از رفقا را در خانه خود پنهان ساخته بود. گمان بردند و هجوم آوردند. آن سه تن گریختند، ولی پناه دهندگان، کیوان و همسرش دستگیر شدند. هنوز سه ماه از ازدواج آن‌ها نگذشته بود. کم‌تر از دو ماه پس از دستگیری او را در بیست و هفتم مهر ماه سال ۱۳۳۳ در برابر جوخه آتش قرار دادند.
 
مرتضی کیوان از نخستین ویراستاران به معنی امروزی بود؛ اما هیچ‌کدام از این‌ها سبب شهرت او نیست، بلکه آنچه نام او را جاودان کرده است توانایی شگفتش در دوستیابی و شناخت و پرورش استعداد‌های ادبی و هنری بود. کیوان با وجود عمر کوتاهش، یک‌تنه مانند بنگاه استعدادیابی ظاهر شد و در شناخته شدن و پر و بال دادن طیف وسیعی از اهالی قلم نقش بسزایی ایفا کرد.
 
مرتضی کیوان
از راست هوشنگ ابتهاج٬ سیاوش کسرایی٬ نیما یوشیج٬ احمد شاملو و مرتضی کیوان
 
محمدعلی اسلامی نُدوشن، ایرج افشار، احمد جزایری، نجف دریابندری، سیاوش کسرایی، محمدجعفر محجوب، شاهرخ مسکوب و هوشنگ ابتهاج با همه تفاوت‌های شخصیتی و فکری‌شان بخش زیادی از موفقیت‌های خود را مدیون کیوان می‌دانند.
 
کیوان از نسلی بود که به گفته اسلامی نُدوشن «وجه مشترکش، نوطلبی و رو به آینده داشتن بود.» دوره‌‏ای که همه فکر می‏‌کردند ایران رو به تغییر است و می‏‌خواستند در این تغییر حضور داشته باشند. 
 
احمد شاملو، شاعری که کمتر از تاثیر کسی بر خود سخن گفته است، می‌گوید با کیوان برحسب تصادف آشنا شده، ولی از همان اولین روز آشنایی انگار صد سال بوده که یکدیگر را می‌شناسند: "من از او بسیار چیز‌ها آموختم. مرتضی برای من واقعا یک انسان نمونه بود. یک انسان فوق العاده. "
 
نجف دریابندری نیز مبهوت نیروی کشف استعداد‌های جوان در کیوان است. خود یکی از این استعداد‌ها بوده است: "من آن روز‌ها جوان شهرستانی خام و گمنامی بودم و حتی خودم چندان چیزی در جبین خود نمی‌دیدم. کیوان بود که دست مرا گرفت و راهی که بعد از او طی کردم پیش پایم گذاشت. نه این که هرگز یک کلمه درباره کارم و آینده ام به من چیزی گفته باشد. او فقط مرا جدی گرفت و با من طوری رفتار کرد که انگار من هم برای خودم یک کسی هستم. "
 
مرتضی کیوان
 
بعد از اعدام کیوان دوستان نویسنده و شاعرش وظیفه خود می‏‌دانستند که یاد و نام او را گرامی دارند و درباره او شعر‌ها و مقالات زیادی نوشتند. از جمله شاملو که دو شعر درباره او دارد: «سال شک / سال روز‌های دراز و استقامت‏های کم / سالی که غرور گدایی می‏‌کرد / سال پست / سال درد / سال اشک پوری / سال خون مرتضی» و در شعر دیگری هم می‏‌گوید: «به یاد آر / عموهایت را می‌‏گویم/ از مرتضی سخن می‏‌گویم.» 
 
ابتهاج هم در وصف او سروده: «ما از نژاد آتش بودیم / همزاد آفتاب بلند، اما / با سرنوشت تیره خاکستر / عمری میان کوره بیداد سوختیم / او، چون شراره رفت / من با شکیبِ خاکستر ماندم / کیوان ستاره شد / تا برفراز این شبِ غمناک / امیدِ روشنی را / با ما نگاه دارد / کیوان ستاره شد / تا شب گرفتگان / راهِ سپید را بشناسند..   
 
روایت آیدا از واپسین جملات احمد شاملو هم سخت تکان دهنده است؛ «شاملو سه روز بود که نخوابیده بود و درد شدید داشت. بهش گفتم: احمد یه خرده چشمات رو هم بذار شاید خوابت ببره. شاملو گفت: نه! این طوری بهتر می‌بینمش. زلال می‌بینمش. گفتم: کی رو؟ گفت: مرتضی کیوان رو؛ و بعد رفت تو اغما و دیگه حرف نزد. این آخرین حرف شاملو بود.»
 
مرتضی، هرگز فرصت نوشتن آثار مهم خود را نیافته است. شاید این بدان معناست که کلمات از نام او جا مانده اند. از او حتی گوری نمانده که پوری شصت و یک سال پس از وداع جاودانه با دوست و رفیقش در آن آرام بگیرد. ابدیت، مخدوش است. با این حال، هستی و نیستی تاریخمند او در آنچه ننوشته، در غیاب نوشتن، ادامه یافته است.
 
منابع: روزنامه اعتماد، سازندگی
+ نوشته شده در دو شنبه 28 مهر 1399برچسب:مرتضی کیوان,تو به خاک افتادی، کمر عشق شکست,هوشنگ ابتهاج,سایه,سیاوش کسرایی,نیما یوشیج,احمد شاملو, ساعت 15:7 توسط آزاده یاسینی


عُدَی و قُصَی؛ درباره وارثان بی‌رحم صدام

 برخی صفحات تاریخ را، حتی مورخانی که به شنیدن جنایت‌های جانیان تاریخ عادت کرده‌اند هم، نمی‌توانند بخوانند. برخی از شخصیت‌های تاریخی، آن‌قدر وحشی و خبیث هستند که رفتارهایشان در حجم ذهنی مریض احوال‌ترین بیماران روانی قرار نمی‌گیرد؛ واقعاً هیچ واژه‌ای نمی‌تواند معنای واقعی کنش‌ها و جنایت‌های آن‌ها را برای مخاطب تشریح کند.

ژن خونخواری در پسران صدام

صدام و فرزندانش، دقیقاً از همین قماش هستند؛ شبه‌آدم‌هایی که داستان جنایت‌هایشان را نمی‌شود خواند؛ موجودات پلیدی که جهان را با وجود متعفن خود، به گند کشیدند و کارنامه سیاه زندگی سراسر نکبت آن‌ها، تاریخ را در مقابل آیندگان شرمنده می‌کند. آن‌چه در این نوشتار، به اختصار بررسی می‌شود، برگ‌هایی از جنایات هولناک قصی و عُدی، پسران صدام است.

هنگامی که مشغول خواندن متن می‌شوید، گاهی تصور می‌کنید که در تالار‌های قصر کُنت دراکولا هستید و زمانی این احساس را دارید که «طلسم باسکرویل»، وحشتی که آرتور کانن‌دایل در یکی از داستان‌های شرلوک هلمز به تصویر کشیده بود، عینیت پیدا کرده‌است؛ اما این‌ها نه‌داستان هستند و نه توهم؛ واقعیت‌هایی است هولناک که در اوراق تاریخ ماندگار شده است.


عُدَی صدام؛ جانی بی‌کلّه!

عدی صدام، فرزند اول دیکتاتور عراق، در سال ۱۹۶۵ به دنیا آمد؛ زمانی که پدرش با خونریزی و وحشی‌گری، زمام امور عراق را به دست گرفت، عدی فقط ۱۴ سال داشت؛ اما راه و رسم آدمکشی و جنایت را به‌تمامی از پدرش آموخته بود. قیافه او بیش از برادر کوچک‌تر، یعنی قصی، به صدام شباهت داشت و بسیاری اعتقاد داشتند که هرزگی و لاابالی‌گری را هم از پدر ارث برده بود. عدی خیلی زود دست به کار شد؛ فقط ۱۵ سال داشت که اولین آدمکشی خودش را انجام داد؛ او از همان سنین، اهل می‌خوارگی و بدمستی بود و نخستین خون را هم در همین حالت ریخت.

صدام در ابتدای کار از اطوار پسرش لذت می‌برد و معتقد بود مرد باید این‌گونه باشد! اما وقتی در اکتبر سال ۱۹۸۸، در یک مجلس رسمی، «کامل حنا ججو»، محافظ مسیحی صدام را هدف گلوله‌های پیاپی قرار داد و به قتل رساند و کُفر صدام را درآورد، دیکتاتور عراق فهمید که جانی‌بودن تنها، برای خوب‌بودن پسرش کفایت نمی‌کند، وقتی عقلی در کله ندارد!

ژن خونخواری در پسران صدام

به همین دلیل، دیگر مشاغل حساس را به عُدی واگذار نکرد و با وجودی که او پسر بزرگ‌تر بود، ترجیح داد قصی را که هم زیرک‌تر و هم بی‌رحم‌تر بود، جانشین خود کند. علا بشیر، پزشک خانوادگی صدام که با روحیات عدی از نزدیک آشنا بود، او را مبتلا به بیماری حاد روانی می‌داند؛ بشیر معتقد است که بیماری عدی به ویژه بعد از ترور او در اواخر دهه ۱۹۸۰ بیشتر شد.

او به شکار زنان و دختران بخت‌برگشته می‌پرداخت و پس از آزار شدید جسمی و تعرض به آن‌ها، با فجیع‌ترین شکل‌ممکن، به زندگی‌شان خاتمه می‌داد. یکی از این زنان، همسر یکی از ژنرال‌های عراقی بود که عدی او را متهم به خیانت کرد و پس از قتل همسرش، وی را به زندان انداخت و به حبس ابد محکوم کرد.

عدی وسایل شکنجه ویژه خودش را اختراع کرده بود؛ یحیی عادل، بدل عدی، درباره اتاق‌های شکنجه مخصوص عدی که در ویلای دورافتاده‌ای تدارک دیده شده بود، می‌گوید: او یک قاب آهنی ساخته بود که افراد را درون آن‌ها قرار می‌داد؛ این قاب پیچ‌هایی داشت که به تدریج سفت می‌شد و به گوشت بدن فرد فرو می‌رفت. بار‌ها شاهد بودم که وقتی آن بدبخت فریاد می‌کشید، عدی قهقهه می‌زد و می‌گفت بیشتر پیچ‌ها را سفت کنند.

ژن خونخواری در پسران صدام

او به موادمخدر هم معتاد بود. صرف‌نظر از رفتار‌هایی که یحیی عادل گزارش داده‌است، نوع برخورد عدی با ورزشکاران عراقی نیز، عجیب و غریب بود؛ او که توسط صدام، به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک عراق منصوب شده بود، خانواده‌های ورزشکاران را گروگان می‌گرفت و تهدید می‌کرد اگر مدال نیاورند، به زنان تجاوز می‌کند و مردان را زنده‌زنده می‌سوزاند!

فوتبالیست‌های قدیمی عراق، هنوز هم طعم دردناک شلاق‌های عدی را به یاد دارند؛ او آن‌ها را «سگ» و «میمون» خطاب می‌کرد و برای تنبیه در چاه فاضلابشان می‌انداخت. وقتی در سال ۲۰۰۰، در مسابقات مقدماتی جام‌جهانی، تیم فوتبال عراق با نتیجه چهار بر یک، مغلوب لبنان شد، عدی دستور داد «هاشم حسن» دروازه‌بان تیم و «قحطان شاطر» فوتبالیست دیگر عراقی را که به عقیده او در این باخت نقش داشتند، به مدت سه روز و در فاصله‌های زمانی کم، شلاق بزنند.

بقیه فوتبالیست‌ها هم، از کتک‌های عدی در امان نماندند و تعدادی نیز، سر از چاه توالت درآوردند. عُدی حتی در خانواده نیز، به هرزگی و لاابالی‌گری می‌پرداخت. برخی فرار حسین کامل، داماد صدام را به اردن، ناشی از تهدید عدی می‌دانند؛ او مست و لایعقل وارد مهمانی حسین کامل شده و به سمت او تیراندازی کرده بود. عُدی در بمباران پناهگاهش در موصل، به تاریخ ۲۲ ژوئیه سال ۲۰۰۳، در ۳۸ سالگی کشته شد.


قُصَی صدام؛ جانی زیرک!

قصی صدام در سال ۱۹۶۶ به دنیا آمد؛ یک‌سال بعد از تولد عدی. قصی برخلاف برادرش، اهل هیاهو نبود؛ کمتر هرزگی می‌کرد و بیشتر دوست داشت مثل پدرش در فضای سیاهی که ناشی از سیاست‌های وحشی‌گرانه حزب بعث بود، تقلا کند و در سایه باقی بماند. قصی از همان ابتدا به صدام نشان داد که هر اندازه که پدر دوست دارد، بی‌رحم است و در همان حال، آرام و محتاط. صدام به او اعتماد کامل داشت؛ آن‌قدر که در روز‌های پایانی، قصی یکی از دو نفری بود که می‌دانست صدام دقیقاً کجا مخفی شده‌است.

قصی پس از فرار پدرش از بغداد، حاکم این شهر بود. اما اگر فکر می‌کنید این ویژگی‌ها باعث می‌شود تا در سیاهه جنایات او، کمتر از عدی قتل و تجاوز و کشتار ببینیم، سخت در اشتباه‌اید! قصی بر خلاف برادرش، همیشه به جنایت در مقیاس وسیع فکر می‌کرد.او همان جنایتکاری است که به دلیل دشمنی با شیعیان، دستور قتل‌عام آن‌ها را صادر کرد و فرمان داد نیزار‌های جنوب را آتش بزنند. فیلم‌های وحشتناکی که با عنوان جنایت‌های صدام، پس از مرگ وی منتشر شد، عموماً عملیات‌هایی بود که زیرنظر شخص قصی انجام می‌گرفت.

ژن خونخواری در پسران صدام

یکی از مشاوران او، بعد‌ها فاش کرد که قصی، زیاد حرف نمی‌زد، اما دوست داشت زغال شدن افراد را در آتش ببیند؛ آن هم در حالی که زنده زنده می‌سوزند! صدام می‌خواست قصی را برای جانشینی خود معرفی کند؛ معتقد بود با شخصیت نامتعادل او و روحیه توام با خونخواری‌اش، می‌توان سال‌ها عراق را در آتش پرلهیب دیکتاتوری حزب بعث و خاندان صدام نگه داشت.

قصی از شکنجه‌کردن زندانیان لذت می‌برد؛ اما بیشتر دوست داشت خودش این کار را انجام دهد. برخی گزارش‌ها از نقش او در شکنجه و شهادت برخی اسرای ایرانی حکایت دارد. قصی چه در زمان جنگ تحمیلی علیه ایران و چه در زمان سرکوب قیام مردم کُرد عراق، علاقه فراوانی به زدن تیرِ خلاص داشت؛ او عاشق کشتار در حجم بالا بود؛ به‌خصوص اگر این کشتار، به دست خودش انجام می‌شد.

قصی برخلاف پدرش که علاقه فراوانی به فیلم «پدرخوانده» داشت و خود را «دون کارلئونه» تصور می‌کرد و مثلاً می‌خواست ادای رؤسای مافیا را دربیاورد، اصلا اهل تعارف نبود؛ در واقع این قصی بود که با تحریک برادرش عدی، جنجال مهمانی منزل کامل حسین، شوهرخواهر خودش را به‌پاکرد و او را واداشت از عراق بگریزد تا بعد، نقشه قتل وحشیانه وی را بکشد؛ طرحی که صدام هم از آن حمایت کرد و نشان داد چندان هم در نقش پدرخوانده فرو نرفته است! قصی هم در بمباران ۲۲ ژوئیه ۲۰۰۳ موصل کشته شد.

+ نوشته شده در چهار شنبه 2 مهر 1399برچسب:عُدَی,قُصَی,وارثان بی‌رحم,صدام,پسران صدام,فرزندان صدام, ساعت 9:24 توسط آزاده یاسینی


خبرسازترین اعترافات تلویزیونی در ایران

 پخش اعترافاتی از نوید افکاری در محافل سیاسی خبرساز شده، این مطلب درباره اعتراف‌های خبرساز این سال‌هاست.

سعید حجاریان

خبرسازترین اعترافات تلویزیونی در ایران

وب سایت خبرآنلاین در 12 مرداد 88 نوشت: شبکه‌های سیما، اقدام به پخش صحنه‌هایی کوتاه از اعترافات پخش نشده سعید حجاریان نمودند که تاکنون از صدا و سیما پخش نشده بود.

در این تصاویر که در برنامه خبری ساعت 20 و 30 سیما و در قالب بررسی بازتاب‌های دادگاه اخیر اصلاح طلبان پخش شد، سعید حجاریان در سالنی نشسته و در مقابل دوربین به بیان مطالب مورد نظر خود پرداخت.

سعید حجاریان در گفتگویی اعلام کرد که آنچه در جریان انتخابات ۱۳۸۸ رخ داده نه تقلب و نه تخلف بلکه «تدلیس سیستماتیک» بوده‌است. حجاریان در توضیح تدلیس سیستماتیک گفته‌است: در چهار سال دور اول ریاست جمهوری به علاوه دوره شهرداری، آقای احمدی‌نژاد چقدر از بیت المال برای رای آوردن، تدلیس کرده‌است؟ تدلیس در لغت به معنای پنهان کردن عیب است و در اصطلاح حقوقی یکی از مصادیق غش در معامله است. در صورت اثبات تدلیس، این اقدام می‌تواند باعث فسخ یا به هم خوردن معامله شود. اظهارات حجاریان با واکنش های بسیاری همراه بود.

محمد عطريانفر

خبرسازترین اعترافات تلویزیونی در ایران

پس از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم و حواشی آن عطریانفر نیز بازداشت شد و در اولین جلسه محاکمه متهمان حوادث پس از انتخابات، به عنوان متهم شرکت کرد و سپس در یک کنفرانس تلویزیونی به بیان اظهاراتی در زمینه عدم تقلب در انتخابات پرداخت.

خبرگزاری ایرنا در 10 مرداد 88 درباره اعترافات او نوشت: محمد عطريانفر در نخستين جلسه دادگاه متهمان پرونده اخير اغتشاشات با اشاره به سوابق رسانه اي خود اظهار داشت: درباره جزئيات توان سخن گفتن ندارم چون از سال 86 در حوزه جريان اصلاحي دچار نوعي ترديد و نوعي نگاه نگران بودم. به عنوان يک کارشناس انتخابات اعلام مي کنم ما دچار خلط مبحث فارغ از بازي هاي سياسي شديم و بايد يک بار ديگر گذشته خود را مرور کنيم زيرا دوست ندارند ما دفع شويم.

امیرحسین ثابتی از فعالان اصولگرا در صفحه شخصی خود نوشته بود: در مرداد 88 که تلویزیون اعترافات ابطحی و عطریانفر و ... را نشان می داد، در پاسخ به سبزهایی که می گفتند چون اینها را تحت فشار بودند این حرفها را می زنند، گفتم حتی اگر این هم باشد، شرف و وجدان را امثال عزت شاهی داشتند که سالها در زندان های ساواک زیر بدترین شکنجه ها بودند و یک ذره هم حرفشان عوض نشد، حالا این دوستان شما با 4 روز انفرادی به همه گذشته شان پشت پا می زنند؟ و اینطور از همه گذشته و عقایدشان اعلام برائت می‌کنند.

محمدعلی ابطحی

خبرسازترین اعترافات تلویزیونی در ایران

ابطحی در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، بر خلاف سید محمد خاتمی، از حامیان مهدی کروبی بود. در دهم مردادماه ۱۳۸۸، در دادگاه وی همراه با محمد عطریانفر، در کنفرانسی خبری حضور پیدا کرد و میرحسین موسوی را دچار توهم تقلب دانست و همراهی سیدمحمد خاتمی را با موسوی، خائنانه خواند. وی هم‌چنین اکبر هاشمی رفسنجانی را متهم به انتقام از محمود احمدی‌نژاد کرد که دفتر هاشمی با صدور بیانیه‌ای با رد سخنان ابطحی آن را از اساس کذب محض خوانده بود.

ابطحی در گفتگو با خبرگزاری ایسنا در 17 مرداد 96 درباره حواشی انتخابات 88 گفته بود: بازجویی‌هایی که من پس می‌دادم، بازجویی در مورد دولت اصلاحات بود، نه شخص خودم. بیشتر مسائل درباره موضوعات دوران اصلاحات بود.

مازیار ابراهیمی

خبرسازترین اعترافات تلویزیونی در ایران

روزنامه شرق در شماره 28 اردیبهشت خود نوشته بود: مرداد ۹۸ مستندی در یکی از شبکه‌های فارسی‌زبان پخش شد که در آن یکی از متهمان پرونده ترور دانشمندان هسته‌ای ادعاهایی مطرح کرد؛ مازیار ابراهیمی که در مستند «کلوب ترور» که از صداوسیما پخش شده بود، اعتراف کرده بود که در اسرائیل آموزش دیده و در ترور دانشمندان هسته‌ای نقش داشته است. هشت سال بعد اما او در مصاحبه‌ای خارج از کشور ادعا کرد که تحت شکنجه بوده و در نتیجۀ بی‌گناهی‌اش ثابت و سپس آزاد شده است. در حالی که سه‌سال‌ونیم را در زندان گذرانده بود.

در میان اظهارات ضد و نقیض درباره شیوه اعتراف گیری از مازیار ابراهیمی سرانجام علی ربیعی سخنگوی دولت درباره ماجرای مازیار ابراهیمی، به بی‌گناهی او اعتراف کرد و در پاسخ به سوالی درباره آزادی مازیار ابراهیمی گفت از این فرد عذرخواهی و دلجویی شد. این اتفاق در دولت ما رخ نداده است. ما نیز اطلاعی از این پرونده ندارم، اما در گفتگو‌هایی که در این باره داشته‌ام، اعترافاتی از سوی افرادی انجام شده که درست هم بوده است، ولی اعترافاتی هم انجام شده که کار کارشناسی درباره آن‌ها انجام نشده است.

روح‌ الله زم

خبرسازترین اعترافات تلویزیونی در ایران

روح الله زم(معروف به نیما) و فرزند حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی زم از سیاست‌مداران کشور، و سرشبکه سایت "آمدنیوز" در یک عملیات اطلاعاتی هوشمندانه دستگیر شد.

در پی افزایش نفرت‌پراکنی‌های روح‌الله زم در کانال تلگرامی خود، مقامات ایران با برقراری ارتباط با مدیر عامل شبکه پیام‌رسان تلگرام خواستار متوقف شدن فعالیت‌های آمدنیوز شدند.

برنامه «بدون تعارف» بخش خبری ۲۰:۳۰ در حالی با حضور روح الله زم برگزار شد که فقط ۱۰ روز از صدور حکم اعدام برای او گذشته بود. او به این حکم اعتراض کرد.

همشهری آنلاین در 21 تیر 99 نوشت: روح الله زم در برنامه بدون تعارف از اسامی بزرگی هم گفت که نمی‌خواست جلوی دوربین نام ببرد. همچنین روح الله زم شروع طغیان خود را بازداشت در سال هشتاد و هشت عنوان کرد. و اینگونه مطرح کرد که به نوعی سعی در انتقام  را داشته است. روح الله زم همچنین در این گفتگو از اشتباهات کانال آمد نیوز در تشویق مردم به حضور در اعتراضات و همچنین دستور تهیه بمب های آتش زا نیز اظهار ندامت کرد.

نوید افکاری

خبرسازترین اعترافات تلویزیونی در ایران

فیلم اعترافات و بازسازی صحنه جنایت توسط نوید افکاری از صدا و سیما در حالی پخش شد که رسانه های معاند پرونده را طور دیگری جلوه داده بودند و قبول نداشتند نوید افکاری دست به قتل زده است.

در این فیلم نوید افکاری صحنه قتل را بازسازی کرده و به جرم خود اعتراف می کند مادر نوید افکاری که در برخی رسانه ای خارجی تیتر یک اخبار شده است صحبت می کند و مادر و پدر مقتول نیز درباره قتل توضیحاتی می دهند. در راستای حکم قصاص نوید افکاری دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا نیز اعلام کرده بود که نوید افکاری را اعدام نکنید!

+ نوشته شده در یک شنبه 16 شهريور 1399برچسب:خبرسازترین,اعترافات,تلویزیونی,در ایران,, ساعت 20:38 توسط آزاده یاسینی


درباره فروغی، مرد پشت پرده خاندان پهلوی

 پهلوی جوان یک‌ماه و چند روز مانده است تا ۲۲ساله شود؛ آرام به آخرین توصیه‌های محمدعلی فروغی که یک روز است به‌عنوان نخست‌وزیر انتخاب شده گوش می‌کند تا به داخل مجلس برود و سوگند وفاداری به قانون اساسی را در مقابل نمایندگان مجلس بخواند و رسما به‌عنوان شاه ایران انتخاب شود.

او تا دو شب پیش که رضاشاه خسته و شکست‌خورده او را احضار کند فکرش را هم نمی‌کرد قرار است کنار نامش شاه ایران بیاید. اما پدر بعد از دیدار با فروغی او را نیمه‌شب به کاخ شهوند احضار کرده و گفته بود که استعفا می‌کند و او باید به جایش شاه شود. فردا صبح بود که فهمید رضاشاه و همه اعضای خانواده جز همسر مصری‌اش که هنوز فارسی بلد نیست و دختر ۲ ساله‌اش شهناز ایران را ترک خواهند کرد و او تنها خواهد بود. او در این لحظه همانطور که زیر سایه فروغی ایستاده و حرف‌هایش را می‌شنید تنهاترین ایرانی بود.

درباره فروغی، مرد پشت پرده خاندان پهلوی

فروغی ۱۶‌سال پیش پدرش را به تخت سلطنت رسانده و نطق تاج‌گذاری‌اش را نوشته بود. او بود که نام پهلوی را برای این خاندان انتخاب کرد تا نسب‌شان را به شاهان باستانی ایران برساند. اما سرنوشت آخرین شاهان قاجار دامن نخستین شاه پهلوی را هم گرفت و مجبور به کناره‌گیری شد. حالا محمدرضا باید به جای پدر، شاه می‌شد. او در این تصویر بیشتر یک جوان بیست و یکساله خجالتی است تا شاهی که قصد داشت ژاندارم خلیج‌فارس باشد، اما سیب بر آسمان رفته بود و چرخ می‌خورد.

شاه جدید به گفته برخی از نزدیکانش برای حفظ جانش با لباس شخصی درحالی‌که در یک اتومبیل کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب روی کف خودرو پنهان شده بود، از در خدمه مجلس به داخل پارلمان آمد و همانجا لباس نظامی خاکی‌رنگی که در چند سال آینده بیشتر اوقات به تن داشت را به تن کرد و آماده خواندن سوگند شد. از آن سو اعضای خانواده‌اش تهران را ترک می‌کردند و او فقط توانسته بود هنگام خروج رضاشاه لحظه‌ای او را در آغوش بگیرد.

ساعت ۴ و ۴۵‌دقیقه بعدازظهر، ولیعهد محمدرضا پهلوی در برابر مجلس شورا و نمایندگان به قرآن سوگند خورد و بدون اینکه تاج سلطنت را به سرش بگذارد شاه ایران شد؛ شاهی که سرنوشتش سرنوشت سه شاه پیش از خودش بود.

وطن‌پرست و سیاس بود و نخبگی در قرن چهاردهم شمسی اگر بر چهل‌ستون استوار باشد بی‌تردید یکی از آن‌ها به نام او عمارت شده‌است. به گواه نقل‌قول خودش که در نامه‌ای به وقار‌الملک مکتوب شده‌است از گذشته حکایت‌کردن که چه بود و چه شد، خوب یا بد شد فایده ندارد.

پس برویم سراصل مطلب که نوشتن از ذکا‌الملک و روزگار نمایندگی و وزارت و نخست‌وزیری‌اش با همین مرور موضوع کفایت می‌کند که در گذاشتن نقطه پایان بر تصویب انقراض سلسله قاجار پیشرو و مؤثر بود و دودمان سوادکوهی را در حالی برای به قدرت رسیدن همراهی کرد که نام پهلوی را به شاه‌ِ پدر پیشنهاد داد.

درباره فروغی، مرد پشت پرده خاندان پهلوی

از محمدعلی فروغی نوشتن در چهارچوب قفس‌گونه ستون و یادداشت، شبیه است به‌تر دامنی در باران کلمات، ولی آنچه او را به جهت ادای احترام در این سیاهه از نظر دور نمی‌کند تعظیم به مردی است که در تاسیس دانشگاه تهران و فرهنگستان زبان کارستان کرد و تصحیح او بر کلیات شیخ اجل او را در مقام ممتاز ادیبی خوش‌نشین ساخت. شاید بهتر باشد نوشتن درباره فروغی به مثابه یک استاد مسلم ادبیات را با متن خودش در بزرگداشت هفتصدمین سال زیست سعدی شیرازی و نگارش گلستان تاخت زد که: از تهی‌دستی خویش شرمسارم و اگر نظر به شیفتگی و فریفتگی من نسبت به آن بزرگوار بوده، حق است، اما با آنکه پای ارادتم شکسته نیست، اما دست قدرتم بسته است.

او هر زمان که از سیاست فارغ بود زیر سایه کیاست به ادب و اندیشه گریز زد و از این رهگذر غنیمت‌های والایی برای فرهنگ این مملکت به یادگار گذاشت. فروغی به مثابه یک ادیب یا یک اندیشمند نه‌تن‌ها دست‌کمی از فروغی سیاستمدار نداشت که به گواه امتداد مجاهدت‌های او در اعتلای فرهنگ و ادبیات، در این دریای عمیق هم افق‌های بسیاری را پیش چشم آیندگان گشود و اینگونه است که باید پذیرفت قضاوت‌های منفی و اظهارنظر‌های تلخ درباره فروغی از دیروز تا امروز را باید به چشمه ساری و جاری آگاهی سپرد.

غضب شاه و برکناری محمد علی فروغی

در دهمین سال حکومت رضاشاه بر ایران، حوادث زیادی رقم خورد. محاکمه، بازداشت، تبعید و اعدام، سرنوشت بسیاری از مدیران سیاسی و نظامی ایران شده بود و ترکش این بازداشت‌ها بیش از هر کسی به نزدیکان رضاشاه برخورد می‌کرد. رضاشاه که خود در زمان وزارتش در حکومت قاجار از نزدیکی به شاه قاجار برای براندازی حکومت قاجار استفاده کرده بود این ترس را داشت که شاید این بلا بر سر خودش نیز نازل شود و به همین مناسبت هر کس که به او نزدیک‌تر بود جام بلا بیشتر نصیبش می‌شد. اما این سال در سیاست داخلی نیز یکی از مهم‌ترین سال‌های حکومت پهلوی اول بود.

درباره فروغی، مرد پشت پرده خاندان پهلوی

دستور برای تغییر کلاه رسمی کشور از کلاه پهلوی به کلاه شاپو و متحدالشکل‌کردن پوشش مردم و مسئولان مانند نظامی‌ها، منجر به قیام مردم در مشهد شد. این روند، اما بعد از اعتراضات مردم خاتمه نیافت و در دی‌ماه همان سال رضاشاه ـ ذوب در اندیشه‌های آتاتورک ـ فرمان کشف حجاب را صادر کرد. او می‌خواست به‌زور ایران را به سمت مدرن‌شدن در پوشش سوق دهد، اما با مقاومت مردم روبه رو شد.

رضاشاه مستبد کم‌کم تبدیل به یک دیکتاتور تمام عیار شده بود و تصمیماتش برحاشیه‌سازی‌ها در جامعه، تأثیر مستقیم داشت. شاید بتوان یکی از مهم‌ترین رخداد‌های سال ۱۳۱۴ در فضای سیاسی ایران  را برکناری محمدعلی فروغی ـ چهره تأثیر‌گذار حکومت پهلوی اول و نخست‌وزیر کشور ـ به دلیل غضب شاه دانست. رضاشاه حکومت را در ایران کم‌کم به نظامیان می‌داد و هر شخصی که برکنار می‌شد انتخاب یک نظامی به جای او تقریبا مسجل بود. بخشی از مهم‌ترین رویداد‌های این سال در ادامه می‌آید.

تغییر کلاه از پهلوی به شاپو

در این سال، با دستور رضاشاه و تصویب مجلس، کلاه عمومی مردم ایران تغییر کرد. پیش از آن، رضاخان کلاه یک‌لبه پهلوی را برای عموم اجبار کرده بود، اما در ۲۸ خرداد این سال، با دستور رضاخان، تمامی افراد مقید شدند از کلاه بین المللی تمام‌لبه که در ایران به کلاه شاپو معروف شده بود استفاده کنند؛ به همین مناسبت بخشنامه‌ای نیز از طرف وزارت داخله صادر شد که در آن آمده بود استعمال این کلاه برای مأموران دولتی اجباری‌است و باید مأموران هرچه زودتر کلاه خود را تغییر دهند و هر مأمور در صورت تعلل یا خودداری از این، باید منتظر تنبیه باشد. خوی نظامی‌گری رضاشاه باعث شده بود که به فکر متحدالشکل‌کردن مأموران دولتی غیرنظامی نیز بیفتد و همین موضوع باعث بروز چالش‌هایی در کشور، ازجمله قیام گوهرشاد شد.

به مسئولان دولتی بگویید جناب

در مرداد‌ماه این سال تمامی القاب از قبیل خان، بیک، میرزا و امیر که قبل یا بعد از اسم به کار می‌رفت ملغی شد و عنوان مقامات کشور به «جناب» تغییر پیدا کرد. بنا بر این دستور، نام وزراتخانه‌ها نیز باید به شکل اصلی و نوین خود نوشته می‌شد.

تغییر نام بیش از ۳۰ شهر کشور

در شهریور‌ماه این سال به پیشنهاد فرهنگستان ایران و تصویب هیأت وزیران، نام بیش از ۳۰ شهر کشور به صورت رسمی تغییر یافت.

درباره فروغی، مرد پشت پرده خاندان پهلوی

بنا بر این تصمیم، نام شهر‌های قمشه به شهرضا، ناصری به اهواز، عبادان به آبادان، عباسی به بندرعباس، انزلی به بندر پهلوی، ارومیه به رضاییه، سلماس به شاهپور، هارون‌آباد به شاه‌آباد غرب، بارفروش به بابل، سخت‌سر به رامسر، استرآباد به گرگان، فیض به شهداد، مال‌امیر به ایذه، فلاحیه به شادگان، هفاجیه به سوسنگرد، اشرف به بهشهر و... تغییر یافت.

صحت خبر صادرات ایران به چین

این سند، نامه وزارت امور خارجه به وزارت مالیه است و در آن درباره صحت خبری پرسیده شده که طبق تلگراف کنسولگری ایران در شانگهای، در یک روزنامه چینی درج شده است؛ به این مضمون که ایران بر چای و ابریشم چینی، صددرصد گمرکی مقرر داشته است.

قیام علیه متحدالشکل‌شدن

زمان زیادی از صدور دستور متحدالشکل‌شدن و اجبار برسرگذاشتن کلاه شاپو نمی‌گذشت که در مشهد تظاهراتی علیه این دستورات صورت گرفت. مردم در اعتراض به این دستور‌های حکومتی در مسجد گوهرشاد، اجتماع و به این تصمیم که از سوی دولت به مردم و مسئولان ابلاغ شده بود به‌شدت اعتراض کردند. شیخ بهلول واعظ، در این اجتماع برای مردم سخن گفت و آن‌ها را به پایداری و مقاومت در مقابل دولت تشویق کرد؛ اما ماجرا به همین‌جا ختم نشد. مأموران انتظامی برای متفرق‌کردن مردم اقدام کردند، اما چون مردم متفرق نشدند لشکر شرق، مردم را به گلوله بست و بنا بر روایت تاریخ، نزدیک به ۲ هزار نفر مجروح و کشته شدند.

درباره فروغی، مرد پشت پرده خاندان پهلوی

«قیام گوهرشاد» نامی بود که برای این روز در تاریخ انتخاب شد. در آن تاریخ فتح‌الله پاکروان، والی خراسان، محمدولی اسدی، نایب‌التولیه و سرتیپ ایرج مطبوعی، فرمانده لشکر شرق بودند. بعد از این قیام تعداد زیادی از روحانیان، وعاظ و مدرسان حوزه علمیه از جمله آیات یونس اردبیلی، آقازاده، شیخ‌آقابزرگ شاهرودی، عبدالله شیرازی، هاشم قزوینی و دستغیب به اتهام مشارکت در قیام گوهرشاد توسط نظمیه بازداشت شدند. محمود جم ـ وزیر داخله ـ نیز اطلاعیه‌ای به مناسبت این قیام صادر و اعلام کرد که با مسببین، برخورد خواهد شد. بعد از این اتفاق، محمد‌ولی اسدی، دستگیر و در آذر‌ماه همین سال در مشهد، تیرباران شد.

بازداشت، تبعید یا مرگ

در این سال مانند سال قبل یعنی ۱۳۱۳ تعداد زیادی از مدیران دولتی و مسئولان نظامی کشور بازداشت، تبعید یا به مرگ محکوم شدند. جالب آنکه بسیاری از بازداشتی‌ها از نزدیکان رضاشاه بودند که مورد غضب او قرار گرفتند. در این میان ترکش این برخورد‌ها به مطبوعات ایران نیز اصابت کرد و تعدادی از نشریات که اتفاقا نقش مهمی در تغییر حکومت از قاجار به پهلوی داشتند تعطیل و مدیران‌شان مؤاخذه شدند.

در همین سال حسین دادگر ـ نماینده مجلس و رئیس ۳ دوره مجلس شورای ملی ـ از طریق باکو به اروپا گریخت. امیرلشکر محمد‌حسین آیرم ـ رئیس نظمیه کشور ـ نیز که مدتی بیمار و در بستر بود به بهانه درمان به آلمان رفت و از ترس رضاشاه دیگر به ایران برنگشت. چنان که گفتیم، محمدولی اسدی ـ نایب‌التولیه ـ نیز به اتهام نقش‌داشتن در قیام گوهرشاد، بازداشت و اعدام شد و تجدد (نماینده مجلس) به همراه برادرش رهنما، مدیر روزنامه ایران به عراق تبعید شدند.

علی‌اکبر اسدی (نماینده مجلس و داماد محمد‌علی فروغی) و سلمان اسدی (نماینده مجلس) هم سلب مصونیت و بازداشت شدند. علی منصور ـ وزیر سابق راه ـ هم تحت تعقیب قرار گرفت. نکته مهم در این حوادث، این بود که تقریبا همه کسانی که در این سال و سال‌های قبل بازداشت، محاکمه، زندانی یا اعدام شدند از نزدیکان رضاشاه بودند.

صرف چای، قلیان و سیگار در مراسم ختم، ممنوع!

محمدعلی فروغی در این سال مقرراتی را برای انعقاد مجالس ختم در ایران صادر کرد. بنا بر این مقررات، باید مجالس ختم فقط در چند مسجد که بلدیه یا همان شهرداری آن‌ها را انتخاب می‌کرد برگزار می‌شد. همچنین بنا بر این آیین‌نامه، حداکثر زمان این مراسم ۲ ساعت تعیین شده و صرف چای، قهوه، قلیان و سیگار در این مراسم، ممنوع شد.

ایران به وقت کشف حجاب

رضاشاه از زمان فعالیت در نقش فرمانده نظامی و سپس نخست‌وزیری در پایان حکومت قاجار، تنها یک بار به ترکیه سفر کرده بود؛ سفری که در سال ۱۳۱۳ صورت گرفت. او در این سفر تحت‌تأثیر تصمیمات مصطفی کمال آتاتورک ـ رئیس‌جمهور ترکیه ـ قرار گرفت. از مهم‌ترین این تأثیرات، می‌توان به تصمیم او برای تغییر پوشش در ایران اشاره کرد.

رضاشاه در ۱۷ دی ماه این سال، در حالی که همسر و دخترانش با پوششی متفاوت از پوشش سنتی ایرانیان در جشن دانشسرای عالی حضور یافته بودند، فرمان کشف حجاب را صادر کرد. دستور کشف حجاب اجباری رضاشاه نتوانست مردم را به این کار، مجاب کند و بحث‌وجدل بر سر انتخاب آزادانه حجاب در ایران سال‌ها ادامه داشت.

البته کشف حجاب تصمیمی یکروزه نبود. از اواسط دهه۱۳۰۰ انتقاد به حجاب ـ دست‌کم در تهران ـ آسان‌تر شده بود و گروه‌های فعال جنبش زنان ایران از حجاب انتقاد می‌کردند؛ برای مثال نشریه «عالم نسوان» در سال۱۳۱۰ بحثی درباره حجاب گشود و فراخوانی برای این بحث، چاپ کرد که پاسخ‌های موافق و مخالف داده می‌شد.

درباره فروغی، مرد پشت پرده خاندان پهلوی

در دوره رضاشاه به‌تدریج لباس‌های اروپایی زنان با کنسرت‌های بی‌حجاب قمرالملوک وزیری در باشگاه ایران (به بنیانگذاری تیمورتاش، وزیر رضاشاه که بعد‌ها مغضوب شد و در زندان به قتل رسید) رواج یافت. نخستین شایعات پیرامون قانون جدید، هنگامی پخش شد که رضاشاه تحت تأثیر اصلاحات دمکراتیک در افغانستان قرار گرفته بود و امان‌الله‌خان و ملکه ثریا ـ شاه و ملکه افغانستان ـ در سال۱۳۰۸ به ایران آمدند. ملکه افغانستان بی‌حجاب بود و حضور او جنجالی در میان روحانیان ایران برانگیخت.

سال سیاه مطبوعات ایران

در این سال تعداد زیادی از روزنامه‌ها و نشریات، تعطیل و مدیران رسانه‌ها بازداشت شدند. در فروردین‌ماه این سال امتیاز روزنامه شفق سرخ به مدیریت علی دشتی که سابقه نمایندگی مجلس را نیز داشت، لغو شد و در همان روز امتیاز روزنامه یومیه ایران از زین‌العابدین رهنما به مجید موقر انتقال داده شد. یک ماه بعد حکمت این تعطیلی‌ها و انتقال مجوز‌ها مشخص شد. علی دشتی و زین‌العابدین رهنما در ۲۰ اردیبهشت این ماه بازداشت و به زندان نظمیه منتقل شدند. نهایتا نیز رهنما و برادرش به عراق تبعید شدند.

برکناری نخست‌وزیر پررمزوراز

آذر‌ماه ۱۳۱۴ محمدعلی فروغی که نقش مهمی در روی‌کار‌آمدن رضاخان میرپنج سوادکوهی به‌عنوان شاه داشت، از کار برکنار شد. بی‌شک محمدعلی فروغی، یکی از پررمزوراز‌ترین چهره‌های تاریخ معاصر ایران است؛ کسی که تصمیمات و افکارش سال‌ها در ایران تأثیر‌گذار بود، اما خود او در این سال با دستور شاه از نخست‌وزیری برکنار شد. برکناری فروغی با قیام گوهرشاد، ارتباط مستقیم داشت و دلیل این ارتباط نیز رابطه خویشاوندی محمد‌ولی اسدی با فروغی بود. اسدی پدر داماد‌های فروغی بود و بعد از ماجرای گوهرشاد مورد غضب شاه قرار گرفت.

درباره فروغی، مرد پشت پرده خاندان پهلوی

فروغی به حکم وظیفه و البته با فشار خانواده، برای گرفتن امان‌نامه از شاه برای اسدی اقدام کرد که این موضوع، واکنش شدید شاه را برانگیخت و با دستور شاه، فروغی از کار برکنار شد و مدت‌ها در منزل خود تحت مراقبت نظمیه بود. فروغی حتی از ریاست فرهنگستان ایران نیز کنار گذاشته شد؛ کسی که بی تردید در مساعد‌کردن فضای سیاسی کشور و همچنین راضی‌کردن انگلیس به تغییر سلطنت در ایران، نقش بسیار مهمی داشت.

راه‌اندازی فرهنگستان ایران

در اردیبهشت‌ماه این سال تصمیم گرفته شد که برای توسعه و تکمیل زبان فارسی و وضع واژه‌های جدید فارسی و جایگزین‌کردن آن‌ها با لغات بیگانه، سازمانی با نام فرهنگستان ایران تاسیس شود. در این سازمان نخبه‌های رشته‌های مختلف عضویت داشتند. ریاست این فرهنگستان با محمدعلی فروغی ـ نخست‌وزیر و یکی از چهره‌های نامدار حوزه فرهنگ و ادب ایران ـ بود. فرهنگستان بعد از تاسیس، به وضع لغات و کلمات جدید پرداخت که این کلمات تا امروز ملاک بیشتر کار‌ها و اسامی قرار گرفته است. راه‌اندازی این فرهنگستان را می‌توان ابتکار محمدعلی فروغی برای بومی‌سازی لغات در کشور دانست.

+ نوشته شده در شنبه 15 شهريور 1399برچسب:فروغی,مرد پشت پرده,خاندان پهلوی, ساعت 15:14 توسط آزاده یاسینی


آلبومی نایاب از تهران قدیم

 روایت تاریخ از سال‌های اشغال ایران در جنگ جهانی دوم بمباران شهرها، قحطی و جان باختن شمار زیادی از غیرنظامیان است که اسناد مکتوب بسیاری از آن برجای مانده، اما روایت‌های مصور از این حادثه تاریخی چندان زیاد نیست؛ "فرانسوا هورلی" عکاس استرالیایی یکی از معدود کسانی است که در آن زمان به ایران آمده و از کشور اشغال شده عکاسی کرده است.

در ۳ شهریور ۱۳۲۰، نیرو‌های متفقین شامل انگلیس و شوروی بدون توجه به بی طرفی ایران از جنوب و غرب و از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهر‌های سر راه را اشغال کردند به سمت تهران آمدند. اگرچه در آن زمان بهانه متفقین برای حمله وجود عده‌ای جاسوس آلمانی در ایران عنوان شد، اما حوادث بعدی نشان داد اشغال ایران بخشی از نقشه جنگی متفقین علیه هیتلر بوده است. با یورش متفقین تمامی راه‌های کشور به خصوص خطوط راه آهن و شوسه تحت کنترل نیرو‌های اشغالگر در آمد. نیروی کار ایرانی برای تهیه تدارکات ارتش‌های درگیر در جنگ با نازل‌ترین دستمزد به کار گرفته شدند. منابع نفتی کشور غارت شد و بحران غذایی در کشور به اوج خود رسید.

زمزمه‌های برکناری شاه نیز از جلسه اضطراری دولت شنیده شد؛ فردای اشغال ایران هیئت وزیران در حضور شاه در کاخ سعدآباد تشکیل جلسه داد و رضاخان در این جلسه اعلام کرد که ابتدا تصمیم به خروج از کشور داشته است، اما به توصیه مشاورانش ابتدا در دولت تغیراتی صورت دهد. بر این اساس محمدعلی فروغی را به نخست وزیری منصوب و او را مامور کرد با انگلیس و شوروی مذاکره کند، اما شرط متفقین کنار رفتن رضاشاه از قدرت بود.

سرانجام رضاشاه ناچار به استعفا شد و توسط بریتانیایی‌ها بازداشت و به جزیره موریس و سپس آفریقای جنوبی تبعید شد و سلطنت به پسر و ولیعهد او محمدرضا منتقل شد؛ نیرو‌های متفقین نیز تا پایان جنگ جهانی ایران را تحت اشغال خود داشتند.

"فرانسوا هورلی" عکاس اهل سیدنی که در خلال جنگ جهانی دوم سفر‌های متعددی به خاورمیانه داشت در سال ۱۹۴۳ میلادی- ۱۳۲۱ شمسی همزمان با مقطع مهم تاریخی ایران یعنی چندی پس از اشغال به دست متفقین وارد کشور شد. این فیلمساز و پژوهشگر استرالیایی در چند نوبت سفر بیش از ۵۰۰ عکس از شهر‌های مختلف ایران برداشت که بعهدا در مجموعه‌ای با عنوان "مسیر روسیه" به چاپ رساند.

او در عکس هایش به زندگی مردم عادی، مناظر، بنا‌ها و ساختمان‌های شهری و روستایی در تهران، اصفهان، البرز، لرستان، شیراز بوشهر پرداخت و روایتی ناب از روز‌های سخت تاریخ ایران فراهم کرد که هنوز به عنوان منبعی کم نظیر شناخته می‌شود.

در زیر نگاهی می‌اندازیم به عکس‌هایی که او در سال ۱۳۲۱ از تهران برداشت. این عکس‌ها برای نخستین بار است که منتشر می‌شود.

آلبومی نایاب از تهران قدیمآقای "جاکوبسن" دوست عکاس "فرانسوا هورلی" سوار بر کامیون، جایی در تهران

آلبومی نایاب از تهران قدیمسه دیپلمات انگلیسی جایی در تهران مقابل دوربین عکاس

آلبومی نایاب از تهران قدیمافسر انگلیسی در نمایی از میدان سپه تهران به رفت آمد مردم و اتومبیل‌ها نگاه می‌کند.

آلبومی نایاب از تهران قدیمعکس یادگاری چند نظامی مقابل ساختمان باشگاه افسران وزارت جنگ در میدان مشق تهران

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از میدان سپه در مرکز تهران (میدان امام خمینی (ره) فعلی)

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از کاخ شاه جوان محمدرضا پهلوی

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از یکی از اتاق‌های کاخ گلستان

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از یکی از روستا‌های اطراف تهران

آلبومی نایاب از تهران قدیمدیپلمات‌های انگلیسی در نمایی از ساختمان سفارت این کشور در قلهک

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از سفارت بریتانیا در قلهک

آلبومی نایاب از تهران قدیمکودکانی که در مناطق روستای پس قلعه در شمیران زندگی می‌کنند در مقابل دوربین عکاس قرار گرفته اند.

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از روستای پس قلعه در شمیران

آلبومی نایاب از تهران قدیمنمایی از خیابان فردوسی تهران و نمای بیرونی ساختمان سفارت انگلیس

+ نوشته شده در پنج شنبه 13 شهريور 1399برچسب:آلبومی نایاب از تهران قدیم, ساعت 14:56 توسط آزاده یاسینی


بِرند‌های دوران قبلِ چین؛ از بِلا و تولی‌پرس تا پارس و اَرج

 هرکدام از ما نام برند‌ها و محصولاتی را به یاد داریم که اکنون خبری از آن‌ها نیست. یا در خبر‌ها گفته می‌شود این برند‌ها فعال هستند، ولی در عمل هیچ محصولی از آن‌ها در بازار نمی‌بینیم. تا همین چند سال پیش هم آگهی‌های تلویزیونی پر بود از نام‌های آشنایی که همه به یاد داشتیم و با تبلیغات‌شان سرگرم می‌شدیم، ولی امروزه دیگر یادی از آن‌ها نمی‌شود و در بیشتر موارد آن برند و کارخانه، عمدتا به دلیل سیاست‌های غلط خصوصی‌سازی و واردات بی‌رویه تعطیل شده است.

حسرت برند‌های خاطره‌ساز

در مطلب امروز سراغ چند نام تجاری معروف رفته‌ایم تا ببینیم چه بر سرشان آمده و سرنوشت آن برند و محصولاتش چه شده است؟ از ارج بگیرید تا آزمایش و پارس‌الکتریک، تولی‌پرس و .... البته در بین برند‌هایی که در تاریخ محو شدند، نام‌هایی هم وجود دارد که گفته می‌شود خوشبختانه بعد از سال‌ها رکود و نداشتن فعالیت، دوباره تولید را از سر گرفته‌اند که امیدواریم فقط در حد خبر روی کاغذ نباشد.

از باتری قلمی تا لپ‌تاپی که تولید نشد

نام برند: پارس الکتریک

حسرت برند‌های خاطره‌ساز

زمانی در خانه هر ایرانی حداقل یک محصول پارس وجود داشت. از تلویزیون‌های سیاه و سفید نقلی‌اش گرفته تا باتری‌هایی که قدیمی‌ها به آن قوه می‌گفتند! کارخانه‌های پارس توشیبا، پارس شهاب، پارس الکتریک، باتری پارس، لوازم خانگی پارس و چندین واحد صنعتی دیگر توسط محمدهاشم برخوردار از سال ۱۳۴۱ بنیان گذاری شدند تا هشت هزار نفر در این کارخانه‌ها مشغول کار شوند. این مجموعه بعدا دولتی شد و تحت نظر سازمان صنایع ملی ایران به فعالیت خود ادامه داد. پارس‌الکتریک به‌عنوان یکی از زیرمجموعه‌های تأمین اجتماعی در سال ۱۳۷۱ به فعالیت خود ادامه داد.

از بین شرکای تجاری این شرکت تنها گروندیگ آلمان که در بین برند‌های صوتی و تصویری برند درجه سوم اروپا به شمار می‌آمد، با این شرکت همکاری‌اش را ادامه داد. گروندیگ چند سال پیش برای همیشه تعطیل شد و پارس الکتریک نتوانست این برند را خریداری و به نام خود ثبت کند از این رو برای تولید تلویزیون دست نیاز خود را به سمت کارخانه‌های کره‌ای دراز کرد تا با یکی از قدیمی‌ترین برند‌های صوتی و تصویری آسیا همکاری کند.

پارس الکتریک در حالی که می‌رفت علاوه بر تولید تلویزیون‌های ال‌سی‌دی، لپ‌تاپ ایرانی را هم وارد بازار کند، با تغییر ناگهانی مدیرعاملش مواجه شد تا مثل چند برند دیگر با آینده‌ای نامعلوم روبه‌رو شود. کارخانجات پارس الکتریک سال‌ها متروکه مانده بود، ولی گویا مدتی است دوباره فعالیت اش را از سر گرفته است.


شیر‌های دوقلوی خسته از واردات

نام برند: کفش بلا

حسرت برند‌های خاطره‌ساز

اگر سن و سالی ازتان گذشته باشد و دوران جوانی را پشت سر گذاشته باشید، حتما شمایل دو شیر که یک آرم بلا را در بر گرفته‌اند به یاد دارید. کفش بلا، به نوعی دومین برند معروف کفش ایرانی بود، پس از کفش ملی. رقابت این دو کفش و در بازه‌ای، کفش وین، زبانزد خریداران کفش در ایران بود. کفش بلا، تولدش را وامدار خانواده عمیدحضور است. پدر و پسرانی که از کاشان به تهران کوچ و پس از مدتی با خرید یک زیرپله در بازار، فروش کیف و کفش را آغاز کردند.

همین موضوع مقدمه‌ای شد تا خشت اول بنای «بلا» را بگذارند. سیستم توزیع به تدریج کفش بلا را از تولید و تجارت ملی مبدل به یک شرکت بزرگ برای برندسازی و مارکتینگ صنعتی در ابعاد ملی کرد. تولیدات بلا کفش‌های مختلفی مثل پوتین، کفش‌های مجلسی، ورزشی و دمپایی را دربر می‌گرفت. با وقوع جنگ تحمیلی و مشکلات اقتصادی و نابه سامانی مالکان این برند، بلا در مسیر نزولی قرار گرفت. پس از مدتی به دلایل مختلف از قبیل رکود بازار، واردات کفش‌های بی‌کیفیت و ارزان خارجی و مدیریت ناموفق، بلا نیز به سرنوشت دیگر برند‌های خاطره‌انگیزی که از بین رفتند، مبتلا شد.

خط تولید این کارخانه، قطعه قطعه و به بخش خصوصی واگذار شد. مدیریت این برند اکنون در دست یک بانک است به طوری که تنها با استفاده از فروشگاه‌های بلا در کل کشور کفش‌هایی را از دیگر تولیدکنندگان عرضه می‌کند. این سرنوشت تا بیخ گوش کفش ملی هم نزدیک شد، ولی خوشبختانه به طور کامل این دیگر برند محبوب را از پا درنیاورد. بلایی که بر سر کفش وین، سومین تولیدی بزرگ دوران دور صنعت کفش ایران آمد.


قدیمی‌ترین تولیدکننده لوازم خانگی ایران

نام برند: ارج

حسرت برند‌های خاطره‌ساز

«ارج؛ نامی که می‌شناسید و به آن اطمینان دارید» تبلیغی بود که شاید هنوز در گوش خیلی‌ها مانده باشد. ارج یک سازنده بزرگ محصولات لوازم خانگی در کشور بود. این شرکت از سال ۱۳۱۶ با هشت کارگر ساده مشغول تولید شد و با قدمتی ۷۹ ساله، قدیمی‌ترین سازنده لوازم خانگی ایران لقب گرفت. در آغاز، کار‌های آهنگری، ریخته‌گری و جوشکاری انجام می‌داد و همچنین صندلی‌های تاشو نیز تولید می‌کرد.

در دهه ۱۳۵۰ فعالیت اش گسترش یافت و به تولید لوازم خانگی از جمله یخچال، بخاری، ماشین لباس‌شویی و کولر نیز روی آورد. انتخاب نام ارج برای قدیمی‌ترین تولیدکننده لوازم خانگی ایران، علاوه بر این که از اول نام خانوادگی خلیل ارجمند، بنیان‌گذارش گرفته شده بود، اختصار سه واژه آهنگری، ریخته‌گری و جوشکاری است. کارخانه ارج با شروع نهضت صنعتی شدن شروع به تولید یخچال برقی کرد. تولید یخچال در سال ۱۳۴۱ کاملا تصادفی رخ داد.

در مسافرتی که مدیر شرکت به دانمارک کرد هدفش بازدید از کارخانه‌ای برای تولید ظرف شویی بود و به توافق نهایی هم نزدیک شده بودند، اما با بازدید از کارخانه یخچال‌سازی نظرش عوض شد و ساخت یخچال را آغاز کرد. یک سال بعد آبگرمکن برقی ۵۰ گالنی ساخته ارج به بازار آمد. تولید آن توسط ارج به توسعه بهداشت شخصی مردم و افول خزینه و حمام‌های عمومی که عامل شیوع بسیاری بیماری‌ها بود کمک شایانی کرد. طی واگذاری‌ها، این کارخانه و دارایی‌های آن که به گفته هاشمی (مدیر کل دفتر صنایع فلزی و لوازم خانگی وزارت صنعت) فقط زمین و سوله کارخانه بود، واگذار شد.

گفته می‌شود این شرکت در دهه ۷۰ با یک اختلاس ۲۰ میلیارد تومانی هم مواجه شد. در پی مشکلات مالی، کارخانه ارج رو به سقوط گذاشت تا سرانجام در روز ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ با پلمب قضایی انبار ارج، پس از ۷۹ سال به طوررسمی تعطیل شد. گفته می‌شود شرکت ارج بعد از واگذاری در حال مذاکره با تولیدکنندگان لوازم خانگی خارجی برای شروع مجدد تولید است.


افول گرما و سرمای ایرانی

نام برند: آزمایش

حسرت برند‌های خاطره‌ساز

کارخانه آزمایش در سال ۱۳۳۷ بنا شد. هنوز هم در خانه بسیاری از ایرانی‌ها حداقل یک محصول از کارخانه آزمایش وجود دارد، محصولات کارخانه‌ای که روزگاری به واسطه تولید وسایل گرمایشی و سرمایشی و به دلیل ایرانی بودن و تولید داخل کشور، با استقبال زیادی همراه بودند. آزمایش که توسط محسن آزمایش بنیان گذاشته شد، در ابتدا کارگاهی برای ساختن صندلی، مبل و آبکاری فلزات بود. روزگاری که گازکشی‌ها در تهران و چند شهر دیگر پا گرفته بود و بخاری‌های کپسولی در بورس بودند، آزمایش نیز به سرعت مدل‌های متنوع خود را به بازار عرضه می‌کرد.

بخاری، کولر و یخچال که از عمده تولیدات آزمایش به شمار می‌رفتند در آن روز‌ها حرف اول را در هر خانه‌ای می‌زدند و فروش قابل توجهی داشتند. بسیاری از کارشناسان و فعالان صنعت لوازم خانگی بر این باورند که یکی از دلایل افول آزمایش، نبود مدیریت مناسب این شرکت بود، چرا که نه تنها آمار بلکه سرمایه این شرکت نیز گویای توانایی تولید محصولات ایرانی است. سرمایه این شرکت که در روز‌های ابتدای کارش ۳۰ میلیون ریال بود پس از ۱۰ سال به ۲۰۰ میلیون تومان افزایش یافت و روز‌های شکوفایی آزمایش رقم خورد.

هنگامی که مدیریت این شرکت، رشد و توسعه آزمایش را به چشم دید، با پیش‌بینی تولید سالانه یک میلیارد ریال، زمینی به مساحت ۱۸۵ هزار متر در کیلومتر ۱۰ جاده آبعلی، سه راه آزمایش خریداری و کارخانه‌ای دیگر بنا کرد. این بار محصولات نسبت به گذشته با تنوع بیشتری همراه بود، چندین نوع یخچال، کولر، آب‌گرمکن، تختخواب فلزی، بخاری و اجاق گاز نیز در کنار محصولات قبلی افزوده شد، اما فروش دیگر مانند گذشته نبود. فعالیت‌های تولیدی شرکت تا اوایل سال ۱۳۸۰ تا حدی رونق داشت و کالا‌های جدیدی مانند یخچال سایدبای‌ساید و فریزر بدون برفک به محصولات شرکت اضافه شد، اما بازار محصولات خارجی با این برند ایرانی یار نبود و آزمایش را به تعطیلی کشاند.

در همین سال‌ها مجموعه آزمایش از طریق بورس به بخش خصوصی واگذار شد. در سال ۱۳۸۸ به دلیل بدهی‌های فراوان، تعداد کارکنان واحد مرودشت آزمایش، از ۱۴۰۰ نفر به ۱۶۰ نفر کاهش یافت و کارخانه به حالت نیمه تعطیل درآمد. اما اکنون خبری از تولید کارخانه آزمایش نیست، چرا که متاسفانه دیگر برند ایرانی آزمایش در میان تعداد زیادی از محصولات لوازم خانگی مرده است.


نشانه پاکیزگی که دیگر نیست؟

نام برند: تولی‌پرس

حسرت برند‌های خاطره‌ساز

یکی از معروف‌ترین آگهی‌هایی که سال‌ها پیش در رادیو و مخصوصا تلویزیون به‌طور مداوم پخش می‌شد، مربوط به محصولات شرکت تولی‌پرس بود. شرکت تولیددارو با تأسیس واحدی با نام واحد دترجنت، پودر لباس‌شویی «دریا» را در سال ۱۳۴۳ تولید و اولین محموله از آن با عنوان «کاروان دریا» را روانه بازار کرد.

با گسترش تقاضای بازار و لزوم افزایش ظرفیت تولید و تنوع محصولات شوینده، واحد دترجنت تولیددارو، با عنوان شرکت تولی‌پرس با ظرفیت سالانه ۷۵ هزار تن انواع پودر لباس‌شویی، به ثبت رسید و در سال ۱۳۵۲ به شهر صنعتی البرز در قزوین، انتقال یافت و با تولید محصولاتی از جمله پودر لباس‌شویی دریا و تک، پودر ماشین لباس‌شویی شوما، مایع ظرف شویی جام و آبشار، مایع نرم‌کننده لباس هاله و سفیدکننده زدا، شروع به فعالیت کرد. در ابتدای دهه ۶۰ و متعاقب تقاضای بالای بازار، شرکت تولی‌پرس اقدام به افزایش ظرفیت کرد و در سال ۱۳۷۹ از سهامی خاص، به سهامی عام تبدیل شد. کارخانه تولی‌پرس از ۲۷ مرداد ۹۷ به دلیل مشکل در تهیه مواد اولیه تعطیل شد.

پس از آن کارخانه در ۱۴ مهر ۱۳۹۷ بازگشایی شده بود که در ۲۸ مهر، تعطیلی دوباره آن اعلام شد. سال گذشته خانم زرآبادی نماینده مردم قزوین، آبیک و البرز در مجلس در گفتگو با خبرگزاری خانه ملت درباره وضعیت شرکت تولی پرس، گفته بود: «شرکت تولی‌پرس تولیدکننده و توزیع‌کننده مواد شیمیایی، دارویی و آرایشی است که تا پایان سال مالی ۱۳۸۹ متعلق به گروه سرمایه‌گذاری البرز بوده و در سال مالی ۱۳۹۰ به بخش خصوصی واگذار شد.

در شهریور ۹۷ شرکت تولی‌پرس اعلام کرد به دلیل نداشتن مواد اولیه، کارخانه تعطیل می‌شود. پس از بازدید انجام گرفته مشخص شد مواد اولیه به میزان کافی در کارخانه موجود است و شرایط شرکت نیازی به «اورهال» ندارد، اما خطوط تولید به حال خود رها شده است. پس از دو هفته تعطیلی کارخانه، موضوع تعطیلی تولی‌پرس مجدد مطرح شد. شرکت تولی‌پرس پس از واگذاری با مشکلات بسیار روبه‌رو شد، اما به دلیل استفاده از نام تجاری این مشکلات آشکار نشد.» با توجه به وب‌سایت شرکت، تولی‌پرس هنوز فعال است و تکذیبیه تعطیلی هم در آن قرار گرفته، ولی هم سایت مشکل بارگذاری دارد و هم مثل گذشته خبری از محصولات آن در بازار نیست.


سرگذشت تلخ یک چرخه ریسندگی

نام برند: نساجی مازندران

حسرت برند‌های خاطره‌ساز

در کنار فروشگاه‌های کفش ملی، فروشگاه‌های نساجی مازندران حتی در دورافتاده‌ترین شهرستان‌های کشور نمایندگی داشت. اگرچه هنوز فروشگاه‌های کفش ملی و بلا در شهرستان‌ها زنده مانده‌اند، اما نمایندگی‌های فروش نساجی مازندران و حتی تابلوی سردر آن مغازه‌ها تقریبا از بین رفته‌اند. کارخانه نساجی قائمشهر که با نام نساجی مازندران هم شناخته می‌شود، از نخستین واحد‌های صنعتی بزرگ کشور محسوب می‌شد که کلنگ آن در سال ۱۳۰۷ به زمین زده شد و سال ۱۳۱۳ به بهره‌برداری رسید. بعد‌ها تعداد کارخانه نساجی در قائمشهر به سه واحد رسید تا چرخه ریسندگی کامل شود.

نساجی مازندران به غیر از فروشگاهی ۱۰۰ متری در قائمشهر، شعبه دیگری در کشور نداشت. نساجی مازندران از سه کارخانه تشکیل شده بود. در شماره یک واحد چیت‌سازی بود. در شماره دو منسوجات پرده‌ای، ملحفه‌ای، پیراهنی، فاستونی و... به تولید می‌رسید و کارخانه شماره سه که در سال ۱۳۵۶ از محل سرمایه شرکت و با مشارکت بانک صنعت و معدن به بهره‌برداری رسید، برای تولید نخ و منسوجات نخی و مصنوعی به کار گرفته شد. نساجی مازندران، قائمشهر را تبدیل به شهری بزرگ کرد تا به غیر از مازندرانی‌ها کارگرانی از سراسر کشور به این شهرستان هجوم آورند و به برکت وجود این کارخانه کسب روزی کنند.

گذشت زمان و تغییراتی از کاهش کشت پنبه در مازندران گرفته تا فرسودگی ماشین‌آلات و سنگینی بوروکراسی ناشی از مالکیت دولتی سبب شد تا مشکلات کارخانه‌های نساجی از سال ۷۲ با واگذاری آن به یک بانک بیرونی پیدا کند. مشکلات واحد‌های باقی‌مانده نساجی قائمشهر از دهه ۸۰ با واگذاری‌های مختلف و نسخه‌هایی که با تغییر هر دولت، وزیر و استاندار پیچیده می‌شد، به کلاف سردرگم تبدیل شد.

روند حرکت تولیدی در نساجی مازندران به گونه‌ای بود که با فرسودگی ماشین‌آلات، بخش‌های مختلف این سه کارخانه تعطیل شد. هرچند سال گذشته خبر‌هایی منتشر شد مبنی بر حمایت‌های دولتی و نهاد‌ها از این کارخانه‌ها تا دوباره به روز‌های اوج‌شان بازگردند و مدیر عامل نساجی هم در مصاحبه با ایرنا خبر از روغن‌کاری چرخ‌های این کارخانه داد، ولی با مراجعه به وب‌سایت شرکت متوجه می‌شویم که از زمستان سال گذشته هنوز به‌روز نشده و خبری از محصولاتش در بازار نیست.

+ نوشته شده در سه شنبه 11 شهريور 1399برچسب:بِرند‌,چین,بِلا,تولی‌پرس,پارس,اَرج, ساعت 19:26 توسط آزاده یاسینی


اگر فردای عاشورا روزنامه منتشر می‌شد!

 اگر فردای روز عاشورا روزنامه‌ای منتشر می‌شد، چه تیتر‌هایی داشت؟ این پوستر اثر محمدصادق پورمیر است که به عنوان پوستر برتر در سوگواره هنر عاشورایی انتخاب شد.

تیتر روزنامه‌های فردای عاشورا

+ نوشته شده در دو شنبه 10 شهريور 1399برچسب:اگر فردای عاشورا روزنامه منتشر می‌شد,پوستر, ساعت 14:33 توسط آزاده یاسینی


چهره سیاسیون در سینما

  بازسازی چهره اهل سیاست در فیلم‌های سینمایی، در این سال‌ها شدت گرفته، این مطلب مروری بر این بازسازی‌هاست.

شاید بتوان گفت بیشترین حضور شخصیت های سیاسی در فیلم های محمد حسین مهدویان است. مهدویان در فیلم «ایستاده در غبار» که براساس زندگی شهید احمد متوسلیان است محسن رضایی و هم چنین در فیلم «ماجرای نیمروز» شهید بهشتی را نشان داد.

چهره های سیاسی در فیلم های ایرانی


محمد مصدق و آیت الله طالقانی 

فیلم «غلامرضا تختی» که براساس زندگی پرفراز و نشیب غلامرضا تختی به کارگردانی بهرام توکلی، محصول سال ۱۳۹۷ است. فرهادآئیش در نقش محمد مصدق و حمیدرضا آذرنگ در نقش آیت الله طالقانی در این فیلم بازی ‌کردند.

چهره های سیاسی در فیلم های ایرانی

در این فیلم از تولد تا مرگ غلامرضا تختی و سه فاز از زندگی او در مقطع کودکی، نوجوانی و بزرگسالی به نمایش در آمده است.


امام خمینی (ره) و احمد خمینی

«فرزند صبح» به نویسندگی و کارگردانی بهروز افخمی که تقریبا تنها فیلمی است که در این سال‌ها به طور خاص با محوریت شخصیت امام خمینی (ره) در سینما ساخته شده است.

چهره های سیاسی در فیلم های ایرانی

فیلم «فرزند صبح» با بازی عبدالرضا اکبری در نقش امام خمینی در میانسالی، محمدرضا شریفی‌نیا در نقش سیداحمد خمینی و هدیه تهرانی در نقش دایه امام خمینی (ره) ساخته شده است.


شهید مصطفی چمران

فریبرز عرب نیا در فیلم «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا، ایفاگر نقش مصطفی چمران بود. این فیلم حواشی بسیاری داشت، در سکانس های پایانی فیلم به دلیل حضور نداشتن عرب نیا، سرصحنه، از بدل استفاده شد.

چهره های سیاسی در فیلم های ایرانی

«چ» روایت دو شبانه روز (۲۵ تا ۲۷ مرداد ۱۳۵۸) حضور دکتر مصطفی چمران معاون نخست‌وزیر در شهر پاوه است. او به اتفاق تیمسار فلاحی به عنوان نمایندۀ دولت به کردستان آمده است.  


شباهت‌های حاشیه ساز

حمید لولایی با گریم حسن روحانی

فیلم «سه بیگانه» به کارگردانی مهدی مظلومی در سال ۱۳۹۴ ساخته شده است. شباهت گریم حمید لولایی با حسن روحانی در این فیلم مورد توجه کاربران شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته بود.

چهره های سیاسی در فیلم های ایرانی

«سه بیگانه»، داستان سه مامور خارجی است که برای انجام عملیاتی با نقشه دقیق وارد ایران می‌شوند، اما از لحظه ورود اتفاقاتی می‌افتد که نقشه آن‌ها بهم می‌ریزد.


جواد عزتی با گریم سعید امامی

فیلم «ماجرای نیمروز» در سال ۱۳۹۵ ساخته شده است. شباهت گریم جواد عزتی با سعید امامی از حاشیه‌های فیلم در جشنواره فجر بود. تهیه کننده فیلم درباره این شباهت گفت: سعید امامی اصلا در آن زمان در سپاه حضور نداشته است و این شباهت اتفاقی بوده است.

چهره های سیاسی در فیلم های ایرانی

«ماجرای نیمروز» روایتی از سال‌های اول انقلاب، بعد از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری است که سازمان مجاهدین اقدام به عملیات تروریستی در کشور می کردند. از سوی دیگر، سازمان اطلاعات و سپاه با همکاری هم به دنبال دستگیری اعضای گروه مجاهدین خلق می‌باشند.


جمشید هاشم پور با گریم احمد طبری

جمشید هاشم‌پور در سریال «آقازاده» نقشی با گریم مشابه به چهره اکبر طبری؛ که این روز‌ها در دادگاه حاضر است و معاون اجرایی حوزه ریاست قوه قضائیه بوده که در مفاسد گسترده‌ای دست داشته، بازی می کند.

چهره های سیاسی در فیلم های ایرانی

مهدی سلطانی در نقش دکتر بحری سریال «آقازاده»، کاراکتری شبیه محمدعلی نجفی یکی از سیاسیون جنجالی یکی دو سال اخیر دارد که پس از یک دوره طولانی رابطه مخفیانه با زنی، این رابطه را علنی کرد و او را به ضرب گلوله کشت.


محمود احمدی نژاد در فیلم موافقت اصولی

امیر پورکیان کارگردان سینما اعلام کرد که ویدئوی منتشر شده از رقص بدل «محمود احمدی نژاد» در خیابان های تهران، بخشی از فیلم جدیدش«موافقت اصولی» است.


درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

 چهره او شبیه هدی لامار و ویویان لی، ستارگان آن زمان هالیوود بود، ام‌کلثوم معروف در مراسم عروسی‌اش در کاخ عابدین برنامه اجرا کرد، همه چیز خوب بود، اما در بستر این ازدواج سیاسی که دوکشور تاریخی ایران و مصر را به عقد هم درمی‌آورد التهاب و نگرانی درجریان بود.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

داماد، ولیعهد ایران و عروس، خواهر پادشاه مصر بود. آن‌ها حتی فرصت نکرده بودند به خویی در کنار هم باشند و خلق و خوی هم را بفهمند. زبانی که با هم تکلم می‌کردند فرانسه بود و هر دو در میان واژگان زبان مادری، وجه مشترکی نداشتند. همین مسئله شاید از همان ابتدا ارتباط محمدرضا و فوزیه را سرد و بی‌روح کرده بود، ضمن اینکه دوطرف -خانواده‌های عروس و داماد- با هم مجادله و جنگی پنهانی داشتند.

فوزیه، ریشه عربی نداشت و اجداد او از تبار چرکسی، آلبانیایی و فرانسوی بودند. خانواده او از دودمان پادشاهی محمدعلی‌پاشا بود؛ خاندانی آلبانیایی‌تبار که در عصر عثمانی‌ها در مصر جد مادری او ژنرال محمد شریف‌پاشا نخست‌وزیر و وزیر خارجه و یکی دیگر از اجداد او سلیمان‌پاشا از افسران ارتش ناپلئون بود که به اسلام روی آورد و در ساختار قدرت در مصر ماند.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

رضاشاه پس از بازگشت محمدرضا، ولیعهدش از سوئیس به‌دنبال همسری برای او بود. براساس قانون اساسی، همسر ولیعهد باید تابعیتی ایرانی داشته باشد و از تبار قاجار هم نباشد. به همین دلیل دایره انتخاب برای محمدرضا بسیار تنگ شده بود. از سوی دیگر پیداکردن همسر برای ولیعهد به خارج از مرز‌های کشور نیز رسید که با توجه به اینکه همسر ولیعهد باید مسلمان باشد، همه نگاه‌ها را معطوف به خانواده‌های سلطنتی اسلامی کرد که با توجه به نوپابودن بسیاری از حکومت‌ها در منطقه، کشور‌هایی نظیر عراق، افغانستان و ترکیه به دلایل مختلف از فهرست حذف می‌شدند.

در این فضا یکباره جواد سینکی، وزیرمختار ایران در مصر در تلگرامی به دربار ایران، فوزیه، خواهر ملک فاروق پادشاه مصر را نامزد وصلت با ولیعهد کرد. در آن زمان از نظر دیپلماتیک ایران و مصر کشور‌هایی بودند که مراودات کمی و تنها رابطه دیپلماتیک بسیار عادی با یکدیگر داشتند.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

از قرائن و شواهد به‌نظر می‌رسید که ولیعهد از مسئله بی‌خبر است و پس از اینکه نظر مثبت دربار مصر برای این وصلت جلب شد او از کیفیت ماجرا باخبر شد. خودش در کتاب «ماموریتی برای وطنم» می‌گوید: «کسی بر من خرده نخواهد گرفت اگر بگویم به همان اندازه که یک روستایی حق دارد در زندگی خصوصی و خانوادگی از آزادی بهره‌مند باشد، پادشاه نیز باید از این حق بدوی برخوردار باشد. پس از بازگشت من از اروپا در اواخر دوره تحصیلات من در دانشکده افسری، اعلیحضرت فقید به فکر افتاد همسر شایسته‌ای برای من انتخاب کند.

به‌نظر من پدرم از این اقدام ۲منظور داشت؛ یکی آنکه می‌خواست همسر من شاهزاده خانمی اصیل و از دودمان نجیبی باشد و دوم آنکه میان دربار ایران با خانواده سلطنتی دیگر نسبت سببی برقرار کند و روابط ایران با یکی از کشور‌های دوست و نزدیک استوارتر شود. او عکس شاهزاده خانم فوزیه را دیده و او را پسندیده بود. او پس از اطمینان از موافقت دولت مصر، نخستین اطلاع را به من از طریق اعلام خبر نامزدی من داد. تا آن تاریخ، من چهره همسر آینده خود را ندیده بودم و از همین جهت ترتیبی داده شد که من به مصر عزیمت کنم و طی ۲هفته اقامت با شاهزاده خانم فوزیه آشنا شوم.»

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه
یکی از مشکلات اساسی این ازدواج با تغییر قانون اساسی ایران شکل گرفت. براساس اصل سی‌و‌هفتم متمم قانون اساسی در آن زمان بود که براساس آن، مادر ولیعهد (منظور ولیعهد آینده ایران است) الزاما باید ایرانی‌تبار می‌بود. مجلس در اقدامی بی‌سابقه نه‌تن‌ها به فوزیه تابعیت ایرانی داد بلکه او را ایرانی‌تبار نامید.

محمدرضاپهلوی به مصر رفت و در مهمانی‌های درباری ملک‌فاروق شرکت کرد. مجلس عروسی در کاخ عابدین در قاهره برگزار شد و صیغه عقد را رئیس دیوان عالی مصر خواند. در مراسم عروسی، ام‌کلثوم خواننده معروف دنیای عرب برنامه اجرا کرد و محمدرضا و عروسش برای برگزاری جشن به تهران آمدند. در تهران، اما اختلافات میان اشرف و فوزیه و برخی از اعضای خانواده سلطنتی مصر و ایران بالا گرفت.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

یکی از ماجرا‌های جالب این مراسم دخالت بسیار نازلی صبری، مادر فوزیه در کار آماده‌سازی جشن‌ها در تهران بود. از سوی دیگر ملکه نازلی که برای مراسم ازدواج محمدرضا پهلوی و دخترش فوزیه، گردنبند و گوشواره‌ای از الماس را به جواهرسازی ون کلیف‌اند آرپلز سفارش داده بود ادعا کرد که جواهراتش گم شده است، اما وقتی که پیدا شد باعث خجالت بسیار فوزیه، عروس دربار شد.

رابطه رضاشاه با عروسش بسیار خوب بود و گفته می‌شود که هیچ وقت بدون حضور او شام نمی‌خورد. مادر شاه، اما با فوزیه رابطه خوبی نداشت و مثل دخترش اشرف، همزاد محمدرضا، به‌شدت با عروس مصری‌اش سرناسازگاری و جنگ داشت. از سوی دیگر شمس، خواهر بزرگ‌تر شاه با فوزیه رابطه‌ای حسنه و احترام‌آمیز داشتند.

درباره ازدواج سیاسی محمدرضا پهلوی با فوزیه

محمدرضا نسبت به فوزیه بی‌میل بود و وقتی فرزند اول آن‌ها دختر شد این رابطه سردتر شد و گفته می‌شود که رضاشاه نیز ناخرسند از اینکه فرزند اول ولیعهدش دختر است، به‌شدت ناراحت شد. فوزیه در دربار ایران جایگاه خاصی نداشت و بیشتر اوقات تنها بود و در خلوت خود با ندیمه‌ای که از مصر آورده بود به سر می‌برد.

ضمن اینکه بعد از شهریور ۲۰ و پادشاهی محمدرضا این رابطه سردتر شد و به گفته حسین فردوست او پی به خیانت‌های شاه جوان به‌خود برد تا اینکه در سال ۱۳۲۴ با دخترش شهناز و همسرش شاه ایران را ترک کرد و به مصر رفت و بیانیه طلاق میان محمدرضا و فوزیه خوانده شد. فوزیه در مصر با وزیر دفاع این کشور ازدواج کرد و در سال ۱۳۹۲ در سن ۹۱ سالگی در اسکندریه مصر درگذشت. او هیچ‌گاه تا پایان عمر درباره شاه ایران در هیچ گفت‌وگویی حضور نیافت و خاطره‌ای هم ننوشت.

+ نوشته شده در چهار شنبه 29 مرداد 1399برچسب:ازدواج,سیاسی,محمدرضا پهلوی,فوزیه, ساعت 15:20 توسط آزاده یاسینی


این جزیره مرموز مخفیگاه مفسدان اقتصادی است

در جلسه امروز دادگاه طبری، نماینده دادستان از رازی پرده برداشت که شاید برای بسیاری جالب باشد. او گفت:«بسیاری از مفسدان اقتصادی که از کشور فرار می‌کنند در یکی از کشورها یک جزیره به نام سنت کیتس می‌روند و از آنجا برای خود و خانواده خود تابعیت می‌گیرند.» البته توضیح داد «نیاز آذری» یکی از متهمان پرونده طبری و خانواده‌اش در کانادا هستند و خود او به صورت زمینی و غیرقانونی از تبریز و مرز بازرگان از کشور خارج شده است.

اما این جزیره رویایی که مفسدان ایرانی را به خود جلب می‌کند کجاست؟ سَنت کیتْس و نِویس کشوری است جزیره‌ای در دریای کارائیب، غرب آنتیگوا و باربودا و شرق جزایر ویرجین آمریکا و با جمعیتی حدود ۵۲٬۰۰۰ نفر. پایتخت آن باستر است. حکومت آن پادشاهی و زبان رسمی آن انگلیسی است. اگر روی نقشه ببینید این کشور در جنوب شرقی جزایر هاییتی و کوبا قرار گرفته است.

مفسدان اقتصادی به این جزیره مرموز فرار می‌کنند

این کشور از سدهٔ ۱۷ از مستعمرات بریتانیا به‌شمار می‌رفت در سال ۱۶۲۳ انگلیسی‌ها وارد آنجا شدند و تا زمان کسب استقلال در سال ۱۹۸۳ به حکومت در این مستعمره مشغول بودند. سنت کیتس و نویس در ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۳ بریتانیا اعلام استقلال کرد.

مفسدان اقتصادی به این جزیره مرموز فرار می‌کنند

پایتخت این کشور شهر باسه‌تر ۱۵۵۰۰ نفر جمعیت دارد. مساحت سنت کیتس ۲۶۱ کیلومتر مربع (حدودا یک سوم مساحت شهر تهران) و جمعیت آن ۵۲٬۰۰۰ نفر (به اندازه باقرشهر تهران، یا مثلا شوش یا میبد) است. این کشور از دو جزیرهٔ کوچک تشکیل شده که در دریای کارائیب قرار گرفته‌اند.

تنها شهر مهم سنت کیتس، چارلز تاون با ۱۵۰۰ نفر جمیعت است.

مفسدان اقتصادی به این جزیره مرموز فرار می‌کنند

برای سرمایه‌گذاری و اخذ پاسپورت سنت کیس به دست‌کم 250 تا سیصد هزار دلار (5 تا 6 میلیارد تومان) نیاز است. با پاسپورت سنت کیس امکان تردد به 130کشور جهان شامل کشورهای شینگن، بریتانیا، استرالیا و... وجود دارد و دارنده پاسپورت می‌تواند تقاضای ویزای مولتی 10ساله آمریکا کند که برای ایرانی‌ها جذابیت بسیاری دارد. نکته آخر هم این که به دلیل ارائه مدارک جعلی و فشار آمریکا، در سال‌های اخیر صدور پاسپورت سنت کیس برای ایرانی‌ها تقریبا ناممکن شده است.


دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

 ۱۰۶ سال پیش و دقیقا در چنین روزی یعنی ۲۸ جولای ۱۹۱۴، اتریش و مجارستان به صربستان اعلان جنگ کردند و این جنگ باعث به راه افتادن جنگی عالمگیر شد. جنگی که نزدیک به ۴ سال طول کشید و علاوه بر جنگ‌جهانی اول، آن را جنگ بزرگ و جنگی برای پایان همه جنگ‌ها نامیدند. جالب است که بدانید جنگ جهانی اول بین نزدیک به ۴۰ کشور اتفاق افتاد و نزدیک به ۸۰۰ میلیون شهروند کره خاکی در سراسر جهان این جنگ را تجربه کردند که در آن زمان نیمی از جمعیت انسانی کره‌زمین را تشکیل می‌دادند.

در این جنگ نزدیک به ۳/۱ میلیارد گلوله توپ شلیک شد و بیش از ۱۰ میلیون نظامی هم کشته شدند. اگرچه هیچ یک از موسسه‌های رسمی تعداد دقیق تلفات غیرنظامیان در جنگ جهانی اول را ثبت نکردند، اما محققان می‌گویند که بیش از ۱۳ میلیون نفر از غیرنظامیان هم به طور مستقیم یا غیرمستقیم در اثر جنگ‌جهانی اول جان خود را از دست دادند.

در پرونده امروز زندگی‌سلام و در سالروز آغاز جنگ‌جهانی اول، به سراغ ترسناک‌ترین و تامل‌برانگیزترین عکس‌هایی رفتیم که از این دوره تاریخی به یادگار مانده است. پر واضح است به دلیل کمبود وسایل ثبت تصاویر و ضبط صوت در آن برهه، از مستندات جنگ‌جهانی اول و حتی به دنبال آن جنگ‌جهانی دوم، آثار زیادی موجود نیست، اما عکس‌هایی که در ادامه خواهید دید، جزو فراموش‌نشدنی‌ترین تصاویر جنگ جهانی اول هستند.

۲ و نیم میلیون بمب و یک جنگل مرده

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

«پاسچندال» یکی از خشونت‌بارترین نبرد‌ها در طول جنگ‌جهانی اول بود که در بلژیک رخ داد. در این نبرد ائتلاف متفقین جنگ سختی را در مقابل آلمان انجام داد. این نبرد سه ماه طول کشید و بسیاری از سربازان در میان آوار گل و لای مفقود شدند. تصاویر سیاه و سفیدی که بعد از این اتفاق تلخ ثبت شده، پیامد‌های نبرد پاسچندال را بر محیط اطراف به نمایش می‌گذارد. پس‌زمینه‌ای که در این عکس می‌بینید، روزی یک جنگل بی‌انت‌ها با وجود انبوهی از درختان متفاوت بوده است. البته امروز این جنگل به مکانی شبیه به سیاره دیگر و خالی از سکنه تبدیل شده است.

حوادث نبرد پاسچندال بین جولای تا نوامبر سال ۱۹۱۷ روی داد و به گل‌و‌لای هولناک، ویرانی و تعداد وحشتناک قربانیان که نیم میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تن برآورد شده است، معروف است. همچنین در این نبرد ۵/۴ میلیون بمب توپخانه‌ای پرتاب شد تا جایی که محیط طبیعی منطقه به طور کامل از بین رفت، به علاوه بارش انبوه باران همراه با شلیک‌های دایمی، زمین را به باتلاق گِل‌آلودی عمیق تبدیل کرد و بسیاری از مردم در این باتلاق‌های عمیق فرو رفتند و مردند و مرگ در این زمین جهنمی، یکی از ترسناک‌ترین مرگ‌های تاریخ توصیف شده است.


مقابله با توپ‌های جنگی به کمک زره‌های ۷۰ کیلوگرمی

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

در آغاز سال ۱۹۱۴، ارتش اروپایی که با تجهیزات و تجربه قرن نوزدهمی خود وارد جنگ شده بود، آمادگی کامل برای به راه انداختن یک کشتار خوفناک را در آغازین سال‌های این دوره از تاریخ داشت. اروپاییان که از جنگ‌افزار‌های قرن پیش رهایی یافته و به تجهیزات جدید دست یافته بودند، بعید نبود که چنین کشتاری را راه بیندازند؛ بنابراین خیلی زود سربازان پیاده نظام دریافتند که برای محافظت از خود در برابر حملات سنگین توپخانه‌ها به ابزار‌های جدید نظامی نیاز دارند، ابزار‌هایی که با مواد اولیه ساده ساخته شود، ارزان باشد و البته تا حد امکان جان‌شان را حفظ کند.

باورش سخت است که یک سرباز بخواهد برای مقابله با توپ‌های شلیک شده توسط دشمن از یک زره استفاده کند، اما این اتفاق در جنگ‌جهانی اول افتاده است. عکسی که می‌بینید، سربازی مجهز به زره را نشان می‌دهد، فردی که انگار یک آدم مصنوعی است و از دنیایی دیگر آمده. این زره بیش از ۷۰ کیلوگرم وزن داشته و از یک صفحه در بخش سینه و یک کلاهخود تشکیل شده بوده است. گفته شده که این زره می‌توانسته جلوی برخی از خمپاره‌ها را بگیرد و مانع مرگ سرباز‌ها شود. البته به نظر می‌رسد این تشکیلات عجیب، تلاشی مایوسانه برای محافظت از سربازان در برابر ترس از مرگ وحشتناکی بود که اسلحه و توپ‌های جنگی در آغاز جنگ‌جهانی اول در جان سربازان ایجاد کرده بوده است.


خیلی تلخ مثل شوک جنگی

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

این عکس تامل‌برانگیز در سال ۱۹۱۶ میلادی گرفته شده و یک سرباز را نشان می‌دهد که از شوک ناشی از شلیک بمب رنج می‌برد. از خطوط چهره‌اش معلوم است که ترس و هول جنگ او را تا مرز جنون کشانده است. نگاه نافذ و لبخند عجیب او نشان‌دهنده جنونی است که در ابتدای جنگ جهانی اول بر سربازان تحمیل شده بود. اصطلاح شوک پرتاب بمب در دوران جنگ جهانی اول توسط خود سربازان ابداع شد و این شوک واکنشی به شدت گلوله‌های توپخانه‌ای وحشتناک بود که از تصور و ظرفیت انسان فراتر می‌رفت، این حملات به ویژه برای از بین بردن سنگر‌های دفاعی دشمن بسیار شدید اعمال می‌شد.

در طول نبرد سُم یا حمله سم جنگی، ارتش انگلیس تنها روز اول نبرد حدود ۲۵۰ هزار توپ شلیک کرد که صدای آن به وضوح از ۶۰۰ کیلومتر دورتر شنیده می‌شد. شوک جنگی به عنوان یک وضعیت پزشکی که در آن زمان برخی از سربازان را تحت تأثیر قرار داد، شناخته نشده بود و به جای تلاش برای معالجه آن‌ها، بسیاری از کسانی که مبتلا به شوک بودند، اعدام شدند، زیرا مقامات معتقد بودند آن چه از سوی سربازان رخ می‌دهد، حاصل ناجوانمردی و انجام ندادن وظیفه است. هرچند شمار دقیق آن‌ها نامعلوم است، برآورد می‌شود که پس از ابتلا به شوک چند صد سرباز اعدام شدند.


دیوار صورت‌های مصنوعی از زخمی‌های جنگ‌جهانی

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

این عکس یک چشم‌انداز زشت و ترسناک از حدود ۱۸ صورت گچی گرفته شده از چهره مردانی است که در جنگ‌جهانی جنگیده‌اند، صورت آن‌ها زخمی شده و نشان می‌دهد که آسیب‌ها باعث تغییر شکل جدی صورت آن‌ها شده است. شمار زیادی از تلفات این دوره تاریخی ناشی از سلاح‌های مدرنی بود که در جنگ جهانی اول مورد استفاده قرار گرفت، در آن زمان علم پزشکی به اندازه جنگ‌افزار‌ها پیشرفت نکرده بود و از پیشرفت لازم و کافی برای درمان سربازان عقب مانده بود. سربازان آسیب دیده علاوه بر رنج از دست دادن صورت با ترحم و نگاه‌های تحقیرآمیز مردم مواجه بودند و تلخی زندگی‌شان دو برابر بود.

در آن زمان جراحی پلاستیک و زیبایی صورت ابداع نشده بود، از این رو بیمارستان‌ها نگاه کردن به آیینه را برای این افراد ممنوع کرده بودند. در این شرایط زنی به نام آنا کولمن که یک مجسمه ساز بود تصمیم گرفت به کمک این سربازان بیاید. او تمام عمر خود را صرف ساخت صورت گچی برای آسیب دیدگان جنگ جهانی اول کرد تا آسیب‌های چهره آنان را بپوشاند و به بازگشت آن‌ها به زندگی طبیعی کمک کند. ساخت هر صورت گچی، تقریباً یک ماه زمان می‌برد.

صاحب ماسک آن را با پوشیدن عینک‌های وصل شده به آن، روی صورت خود چِفت می‌کرد تا نیفتد و تا حد امکان طبیعی به نظر برسد. تلاش‌های زیادی به کار رفت تا مشخصات ماسک با چهره بیمار از جمله رنگ پوست و ساختار استخوانی صورت او مطابقت داشته باشد. این تلاش‌های پیشگامانه به پیشرفت چشمگیر پزشکی منجر شد که به معالجه زخم‌های شدیدی که سربازان در جنگ جهانی دوم متحمل شدند، کمک کرد.


مرگ، عاقبت درآوردن ماسک گازی

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

این روز‌ها تقریبا همه مردم دنیا برای مبتلا نشدن به کرونا از ماسک استفاده می‌کنند. در این بین، افراد زیادی هم هستند که از این کار خسته شده‌اند و آن را طاقت فرسا می‌دانند، مثلا می‌گویند که با زدن ماسک نفسم بالا نمی‌آید، دلم می‌گیرد و ...، اما سربازان در جنگ‌جهانی اول، نزدیک به چهار سال نه با این ماسک‌های پارچه‌ای که با ماسک‌های گازی روزگار گذراندند! این تصویر ترسناک گروهی از سربازان روسی را با ماسک‌های گازی که از مشخصات جنگ‌جهانی اول بود، نشان می‌دهد.

آن‌ها به دوربین عکاسی خیره شده‌اند، در حالی‌که ماسک‌های گازی برای محافظت در برابر حملات با سلاح‌های گاز سمی را به صورت‌شان زده‌اند. گاز سمی برای کشتن سربازانی بود که در سنگر‌های خود استتار شده بودند و تنها گاز بود که می‌توانست جان آن‌ها را بگیرد. اولین حمله گاز سمی ناگهانی بود و عواقب آن برای سربازانی که با کمترین محافظت در سنگر‌ها برای مواجهه با آن آماده نشده بودند، فاجعه بار و ویرانگر بود. به همین دلیل و بعد از آن اتفاق، بسیاری از سربازان در همه لحظات با ماسک در مناطق جنگی حاضر می‌شدند.

این را هم بدانید که در طول جنگ جهانی اول چندین گاز سمی مورد استفاده قرار گرفت، اما رایج‌ترین آن گاز خردل سمی بود که اولین بار در سال ۱۹۱۷ توسط آلمان به کار گرفته شد. این گاز سربازان را دچار صدمات وحشتناکی از جمله سوختگی در سطح پوست، خون ریزی داخلی و انسداد در مجاری تنفسی می‌کرد و هرکسی که در معرض این گاز قرار داشت، زندگی او به بدترین شکل ممکن پایان می‌یافت. چندین هفته قبل از آن که جان خود را از دست بدهد در جهنم واقعی زندگی می‌کرد.

از آن زمان بود که تقریبا و البته فورا همه کشور‌ها ماسک‌های ضد گاز خود را برای محافظت از سربازان و ساکنان کشور خود اجباری کردند، زیرا جنگ مسیر بسیار بدی را طی می‌کرد. نکته آخر این که، سربازان حاضر در این عکس خوش شانس بودند که ماسک سالم نصیبشان شده بود، وگرنه مثل ۵۶ هزار سرباز روسی دیگر در جریان حملات گاز مسموم به جبهه شرقی جنگ به دلیل خرابی ماسک‌ها جان می‌باختند!


یک جنگ، یک فیلم، یک کتاب

جنگ‌ها را می‌شود با روایت خشک و تاریخی شناخت یا از منظر‌های متفاوت به دنیای آن‌ها و پیامدهای‌شان نزدیک شد. در سالروز آغاز جنگ جهانی اول دو پیشنهاد داریم برای شما تا با این جنگ بیشتر آشنا شوید. یک کتاب و یک فیلم.

کتاب

درباره خاورمیانه بعد از جنگ جهانی اول

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

کتاب «صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد» نوشته دیوید فرامکین در سال ۱۹۸۹ منتشر شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. کتاب ضمن روایت زمینه‌های بروز جنگ جهانی اول و نقش خاص دو طرف در بروز این فاجعه، به فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکل گیری خاورمیانه جدید بعد از این جنگ می‌پردازد و پیامد‌های جنگ بر وجود تنش‌های دایمی در خاورمیانه و خیانت کشور‌های غربی به ویژه انگلستان را بررسی می‌کند.

این جنگ قرار بود موازنه قدرتی باشد که به همه جنگ‌ها پایان دهد، اما زمینه تنش‌های فراوانی تا امروز شده است. نقشه خاورمیانه پیش از جنگ جهانی اول تفاوت زیادی با امروز داشت و کشور‌های زیادی در این منطقه زیر پرچم امپراتوری پیر عثمانی بودند. در این کتاب اشتباهات امپراتوری عثمانی بررسی می‌شود. به نقش چرچیل لرد دریاداری بریتانیا در بروز جنگ اشاره می‌شود. مطالب جالبی دارد از گزارش‌های اشتباه سفارتخانه‌های بریتانیا که باعث تحلیل‌های غلط شد.

از اتحاد عجیب عثمانی و آلمانی و عواقبش می‌گوید. به نقش لورنس معروف عربستان می‌پردازد. در نهایت به خیانت‌های تلخ بریتانیا و فرانسه در شکل‌گیری خاورمیانه جدید و وجود تنش دایمی در این منطقه می‌رسد. مشکلاتی که سرمنشأ آن‌ها تقسیمات عجیبی بود که کشور‌های غربی به خاورمیانه تحمیل کردند. راستی اگر کتاب را پیدا نکردید یا امکان خروج از منزل را ندارید قیمت نسخه دیجیتال کتاب در نرم‌افزار طاقچه ۵۲ هزار تومان است.


فیلم

روایتی حماسی از جنگی سیاه

دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده

یکی از بهترین و جدیدترین آثار سینمایی درباره جنگ جهانی اول فیلم اکشن و حماسی «۱۹۱۷» اثر سام مندس معروف است. فیلم در بیان ویژگی قهرمانانه سربازان بریتانیایی اغراق زیادی دارد تا بتواند یک درام نفس‌گیر را ارائه کند. برداشت‌های بلند فیلم شگفت انگیز و بی‌نظیر هستند. فیلم که سال قبل اکران شد.

با بودجه ۹۰ میلیون دلاری تولید و حدود ۴۰۰ میلیون دلار فروش داشت و قصه دو سرباز انگلیسی است که باید با عبور از بین دشمن ماموریت دشوارشان یعنی رساندن پیام به گردانی ۱۶۰۰ نفره را انجام دهند، گردان که هیچ ارتباطی با مقر فرماندهی ندارد قرار است به قتلگاهی برود که در آن همه کشته می‌شوند. فیلم خط مقدم آلمان‌ها و انگلیسی‌ها و تفاوت‌های‌شان را به شکل جالبی نشان می‌دهد. ادوات آن زمان و پلشتی جنگ در فیلم به خوبی به تصویر درآمده است و مورد تحسین قرار گرفت.

منابع: factinate.com، theguardian.com، dailymail.co.uk، تابناک، فرارو

+ نوشته شده در چهار شنبه 8 مرداد 1399برچسب:دیوار صورت‌های مصنوعی و جنگل مرده, ساعت 14:50 توسط آزاده یاسینی


کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

 با وجود تقریبا ۲۰۰ کشور در سطح جهان، شما باید خوره جغرافی باشید تا درباره همه این کشور‌ها شناخت و اطلاعات کافی داشته باشید، اما آشنایی با اسم همه آن‌ها و این‌که حداقل یک بار به گوش‌تان خورده باشد، انتظار غیرمعقولی به نظر نمی‌رسد! ۲۰۰ کشوری که هر کدامشان برای خودشان تاریخی پر فراز و نشیب، فرهنگ و آداب و رسومی خاص، جغرافیایی جذاب و زیبایی‌های طبیعی منحصر به فردی دارند که دانستن در باره آن‌ها می‌تواند برای ما جذاب و هیجان‌انگیز باشد.

کشور‌هایی که بعضی‌هایشان نه خیلی کوچک هستند و نه خیلی دورافتاده. مثلا یکی از همین کشور‌ها که در پرونده امروز با آن آشنا خواهید شد، در قلب اروپاست، اما یا اسمش را نشنیده‌اید یا اگر شنیده باشید، هیچ اطلاعاتی درباره کشورش ندارید! در این بین، بعضی از این کشور‌ها هم آن‌قدر دورافتاده هستند که رسیدن به آن‌ها بسیار دشوار است، اما کسانی که حس ماجراجویانه بالایی دارند و البته تعدادشان زیاد نیست، نمی‌توانند از زیبایی‌های بی‌نظیر و طبیعت بکر و منحصر به فرد این کشور‌ها صرف نظر کنند.

در پرونده امروز زندگی‌سلام سعی کرده‌ایم درباره تعدادی از کشور‌های ناشناخته جهان بگوییم، سرزمین‌هایی که برخی از آن‌ها طبق گزارش سال ۲۰۱۹ سازمان جهانی توریسم، گردشگر زیادی نداشته‌اند یا سرعت رشدشان برای جذب گردشگر فقط در چند سال اخیر زیاد بوده است. سرزمین‌هایی که ممکن است شما حتی از این که چنین کشور‌هایی در جهان وجود دارند، بی‌اطلاع باشید.

سان مارینو

دارای قدیمی‌ترین قانون اساسی جهان

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ اروپا

جمعیت: ۳۰ هزار نفر

کشور کوچک و کمتر شناخته شده سان مارینو تنها ۶۱ کیلومتر مربع مساحت دارد و با جمعیت ۳۰ هزار نفری‌اش، پنجمین کشور کوچک جهان است. سن مارینو نیز یکی از زیباترین نقاطی است که می‌توانید در اروپا ببینید. این کشور با وجود سه قلعه قرون وسطایی زیبا که بر بالای چشم انداز زیبایی از کوه تیتانو قرار ‏دارند، اولین کشور با حکومت جمهوری در جهان شناخته می‌شود.

قانون اساسی سان مارینو که در سال ۱۶۰۰ میلادی تدوین شده، قدیمی‌ترین قانون اساسی ملی در جهان است که هنوز هم اجرا می‌شود. قدم زدن در خیابان‌های سنگی و باریک پایتخت سان مارینو باعث می‌شود، احساس کنید یک قدم در تاریخ به عقب برگشته‌اید. یک واقعیت جالب دیگر درباره سان مارینو این است که تعداد وسایل نقلیه و همین‌طور تعداد جهانگردانی که هر سال به این کشور سفر می‌کنند، از جمعیت آن بیشتر است!


سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها

بهترین جزیره جهان برای ماه‌عسل

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ آمریکا

جمعیت: ۱۱۷ هزار نفر

سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها یک کشور جزیره‌ای کوچک در دریای کارائیب است که از بیش از ۳۲ جزیره کوچک خیره‌کننده تشکیل شده، اما جمعیت کشور فقط در ۹ جزیره از این جزایر ساکن هستند. سواحل سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها عمدتاً با سه نوع ماسه به رنگ‌های طلایی، سیاه و سفید پوشیده شده‌اند که از آن‌ها برای مقاصد صنعتی از جمله ساخت جاده نیز استفاده می‌شود. یکی از جزایر سنت‌وینسنت که ماستیک نام دارد، به طور خصوصی در اختیار کنسرسیومی از مالکان زمین است.

این کنسرسیوم جزیره را به مسافرانی که توانایی پرداخت اجاره بهایی بین ۲۰ تا ۱۰۰ هزار دلار در هفته داشته باشند، اجاره می‌دهد. در این کشور کوچک بیش از ۲۸ هزار و ۳۶۰ وسیله نقلیه (۲۵۸ دستگاه برای هر هزار نفر جمعیت) و بیش از ۸۲۹ کیلومتر جاده آسفالت شده (۰۰۱/۰ درصد از کل جاده‌های جهان) وجود دارد. جالب است بدانید که حداکثر سرعت مجاز در جاده‌های سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها، ۴۸ کیلومتر بر ساعت است. سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها به عنوان بهترین مکان برای مراسم عروسی و ماه عسل شناخته می‌شود. این کشور در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ جایزه جهانی بهترین جزیره ماه عسل سال را دریافت کرد.


نائورو

کشوری بدون پایتخت

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ اقیانوسیه

جمعیت: ۱۲ هزار نفر

جمهوری نائورو کوچک‌ترین کشور جزیره‌ای جهان است که در منطقه میکرونزی قاره اقیانوسیه قرار دارد. نائورو ۳۰ کیلومتر جاده و یک راه آهن ۵ کیلومتری و فقط دو هتل دارد. این کشور کوچک چاق‌ترین کشور جهان شناخته می‌شود، زیرا ۹۵ درصد از جمعیت ۱۰ هزار نفری آن درصدی از چاقی را دارا هستند. نائورو یکی از کشور‌های شناخته نشده‌ای است که کمترین میزان بازدیدگان کنندگان در جهان را در سال به خود اختصاص داده است.

به عنوان مثال در سال ۲۰۱۱ فقط ۲۰۰ گردشگر از این کشور بازدید کردند. به دلیل وجود معادن فراوان فسفر، نائورو در دهه ۱۹۶۰ ثروتمندترین کشور جهان شناخته می‌شد، اما هم اکنون یکی از فقیرترین کشور‌های جهان است و نرخ بیکاری در آن بالای ۸۰ درصد است. دور تا دور نائورو را صخره‌های مرجانی فراگرفته‌اند به همین دلیل این کشور هیچ بندری ندارد. نائورو همچنین مرز زمینی مشترک و پایتخت رسمی ندارد و یارن بزرگ‌ترین شهر این کشور و مقر پارلمان آن است.


لیختن اشتاین

ناشناخته، اما در قلب اروپا

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ اروپا

جمعیت: ۳۸ هزار نفر

این کشور کوچک، اما جذاب با آن‌که در قلب اروپا واقع شده در فهرست کشور‌هایی قرار دارد که سالانه کمترین میزان گردشگر را دارند. شاید یکی از دلایلش این باشد که لیختن اشتاین هیچ فرودگاهی ندارد. با این حال این کشور کوچک آن‌قدر جذاب است که نمی‌توان همه جاذبه‌های آن را از قلعه‌ها و کوه‌ها گرفته تا موزه‌ها و رستوران‌های پنج ستاره‌اش در یک فهرست گنجاند.

این کشور پادشاهی که حاکم آن یک شاهزاده است، تنها کشوری است که به طور کامل در کوه‌های آلپ واقع شده و یکی از امن‌ترین کشور‌های جهان به شمار می‌آید. آخرین قتل در لیختن اشتاین که ثروتمندترین کشور جهان نیز هست، در سال ۲۰۱۴ به دلیل اختلاف بین مدیرعامل بانک و یک کارمند صورت گرفته که مورد بسیار نادری بوده است.

هر سال در روز ملی لیختن اشتاین، شاهزاده حاکم بر این کشور و پسرش، همه مردم را به قلعه فادوتس در پایتخت این کشور دعوت می‌کنند و پذیرایی باورنکردنی از آن‌ها با سرو انواع خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها، صورت می‌گیرد. لیختن اشتاین که تولید کننده ۲۰ درصد از دندان‌های مصنوعی جهان است در سال ۲۰۱۱ به طور کامل قابل اجاره دادن بود. جالب است بدانید این کشور ۳۸ هزار نفری، آن‌قدر کوچک است که می‌توانید ظرف یک روز از همه دیدنی‌های آن بازدید کنید و تقریبا در همه خیابان‌های اصلی‌اش قدم بزنید.


کوراسائو

خوش رنگ‌ترین کشور جهان

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ آمریکا

جمعیت: ۱۳۴ هزار نفر

جزیره زیبای کوراسائو یکی از جذاب‌ترین جزایر منطقه هند غربی است. این کشور که پایتخت آن ویلمستاد نام دارد، یکی از خوش‌رنگ‌ترین کشور‌ها در منطقه کارائیب است. رنگ ساختمان‌های این کشور (با توجه به تاریخ و مالکیت گذشته این جزیره) الهام گرفته از ساختمان‌های هلندی است. بیشتر خانه‌ها به رنگ زرد روشن، قرمز، نارنجی و دیگر رنگ‌های روشن هستند.

کوراسائو ممکن است کشور شناخته شده‌ای روی کره زمین نباشد، اما به داشتن غواصانی که در اعماق دریا مهارت دارند، مشهور است. یکی از بهترین مناطق غواصی در این جزیره، جایی به نام جنگل قارچ است که بیشتر به یک مرجان زیرآبی قارچی شکل شباهت دارد! در این جزیره کوچک مردمانی از ۶۵ ملیت مختلف زندگی می‌کنند. به همین دلیل بیشتر بومیان این منطقه دست کم به چهار زبان مختلف صحبت می‌کنند. آب نوشیدنی مردم کوراسائو آب دریای تصفیه شده است و در سراسر این جزیره آب شیر مستقیماً از دریا تقطیر می‌شود که برای نوشیدن کاملا بی‌خطر است.


تووالو

یک رستوران برای ۱۱ هزار نفر

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ اقیانوسیه

جمعیت: ۱۱ هزار نفر

تووالو با جمعیتی کمتر از ۱۱ هزار نفر و مساحتی حدود ۲۶ کیلومتر مربع، کم جمعیت‌ترین کشور و سومین کشور کوچک جهان است. این مجمع الجزایر بسیار زیبا که گفته می‌شود شبیه‌ترین نقطه به بهشت در روی زمین است، کمترین میزان بازدید کننده را در سراسر جهان دارد. تووالو تماماً مسطح است و هیچ نقطه‌ای با ارتفاعی بیش از ۵/۴ متر در آن وجود ندارد. به همین دلیل مسئله گرم شدن جهانی به معضلی مهم برای این کشور تبدیل شده است.

در تووالو هیچ رودخانه‌ای جریان ندارد، به همین دلیل زندگی مردم حتی برای آب آشامیدنی به آب باران وابسته است. جالب است بدانید که در مجمع الجزایر تووالو فقط یک هتل و یک مسافرخانه واقعی وجود دارد که تنها رستوران‌های این کشور نیز به شمار می‌آیند. تووالو همچنین فقط یک مدرسه ابتدایی و یک دبیرستان دارد. همچنین هیچ آرامستانی در تووالو وجود ندارد و مردم مردگان‌شان را در حیاط خانه‌شان دفن می‌کنند. نکته جالب دیگر درباره تووالو این است که هیچ‌گونه کارت اعتباری در این کشور مورد استفاده قرار نمی‌گیرد و فقط پول نقد در معاملات اعتبار دارد.


سنت لوسیا

چشم در چشم با آتشفشان‌ها

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ آمریکا

جمعیت: ۱۷۳ هزار نفر

این کشور جزیره‌ای کوچک در دریای کارائیب و شمال کشور سنت‌وینسنت و گرنادین‌ها قرار دارد. کشور ۱۷۳ هزار نفری سنت لوسیا به کوه‌های آتشفشانی و دریای فیروزه‌ای رنگش معروف است. زمین‌های آتشفشانی و کوهستان‌هایی با دره‌های وسیع حاصلخیز و سواحل شنی بسیار زیبا این منطقه را به سرزمینی دیدنی تبدیل کرده‌است. زمین‌شناسی شگفت‌انگیز سنت لوسیا به گونه‌ای است که بازدید کنندگان از آتشفشان‌ها می‌توانند به راحتی به چشمه‌های آتشفشانی گوگرد نزدیک شوند و از نزدیک شاهد قدرت خارق‌العاده طبیعت باشند. آبشار‌های الماس یکی دیگر از شگفتی‌های طبیعی سنت لوسیا هستند.

آب این آبشار‌ها غنی شده با مواد معدنی است. چند متر بالاتر از این آبشار‌ها می‌توان منظره بسیار زیبایی را که از تلفیق بخار آبشار‌ها با بخار آتشفشان‌ها ایجاد می‌شود، شاهد بود. بزرگ‌ترین جشنواره سنت لوسیا، جشنواره جاز است که در ماه می‌میلادی برگزار می‌شود و نوازندگان از سراسر دنیا در آن شرکت می‌کنند. فرودگاه هوانورا تنها فرودگاه سنت لوسیاست که بیشتر، پرواز‌های تجاری در آن صورت می‌گیرد به همین دلیل بسیاری از گردشگران به وسیله کشتی به این کشور سفر می‌کنند. از نکات جالب توجه درباره مردم سنت لوسیا این است که بسیاری از آن‌ها تا سنین میان سالی ازدواج نمی‌کنند.


بلیز

مقصدی جذاب برای غواص‌ها

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ آمریکا

جمعیت: ۸۲ هزار نفر

بلیز کم جمعیت‌ترین و کوچک‌ترین کشور منطقه آمریکای مرکزی به شمار می‌آید. زیبایی‌های طبیعی این کشورِ کمتر شناخته شده، آن را به‌طور فزاینده‌ای به مقصد گردشگران تبدیل کرده است. جنگل‌ها، آبشارها، غار‌ها و بقایای باقی‌مانده از مایا‌ها که اقوام اولیه ساکن در این منطقه بوده‌اند از دیدنی‌های جذاب بلیز به شمار می‌آیند. گفته می‌شود ۹۰۰ مکان باقی مانده از مایا‌ها در این کشور کوچک وجود دارد و بلندترین ساختمان این کشور هم یک معبد مایاست! بلیز زیستگاه برخی از جذاب‌ترین و مسحور کننده‌ترین حیوانات وحشی منطقه آمریکای مرکزی نیز هست.

همچنین شگفت انگیزترین پدیده آبی دنیا که گودال آبی بلیز نامیده می‌شود در ۷۰ کیلومتری شهر بلیز واقع شده و لقب عمیق‌ترین دریای دنیا را به خود اختصاص داده است. این گودال زیبا که عمری چند هزار ساله دارد، از جمله مکان‌های معروفی است که در سال، غواصان زیادی را برای ماجراجویی و شنا به خود جذب می‌کند.


سیشل

مقر دزدان دریایی

کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!

کدام قاره؟ آفریقا

جمعیت: ۹۴ هزار نفر

گفته می‌شود سیشل دارای شگفت‌انگیزترین منابع طبیعی دنیاست. این کشور زیبا با آب‌های عمیق آبی رنگ، سواحل شنی سفید و موجودات دریایی عجیب و نادر خود به مقصدی برای گذراندن تعطیلات سلبریتی‌ها و افراد مشهور تبدیل شده است. جمهوری سیشل که در مجموع از ۱۱۵ جزیره تشکیل شده در اقیانوس هند و در حدود ۱۵۰۰ کیلومتری سواحل شرقی آفریقا واقع است و کمترین جمعیت را در بین کشور‌های مستقل آفریقا داراست.

ویکتوریا پایتخت سیشل، کوچک‌ترین پایتخت جهان است و شما می‌توانید در کمتر از یک روز تمام شهر را پیاده طی کنید. تقریبا نیمی از مساحت این کشور را پارک‌های ملی و مناطق حفاظت شده تشکیل می‌دهد که یک رکورد جهانی محسوب می‌شود. جالب است بدانید که این کشور زیبا در قرن ۷ میلادی مقر دزدان دریایی بوده و اولین ساکنان آن در قرن هجدهم در این جزایر سکونت گزیده‌اند.

منابع: rd، onceinalifetimejourney، wildjunket، travelordietrying

+ نوشته شده در چهار شنبه 8 مرداد 1399برچسب:کوراسائو,بلیز,سیشل,نائورو, ساعت 14:46 توسط آزاده یاسینی


زندانیان ایرانی در آمریکا چه کسانی هستند؟

  روزی که محمد جواد ظریف و جان کری، وزرای خارجه ایران و آمریکا در وین بودند تا بیانیه آغاز اجرای برجام را صادر کنند، هواپیمایی روی باند فرودگاه مهرآباد در انتظار توافق نهایی میان تهران و واشنگتن بود؛ توافق درباره موضوعی که ماه‌ها در سایه مذاکرات هسته‌ای در جریان بود، اما بر خلاف برجام بی سر و صدا و پشت پرده به دست آمد.

نیمه شب ۲۶ دی ماه ۱۳۹۴ خبرگزاری‌ها اعلام کردند که ایران و آمریکا بر سر تبادل زندانی به توافق رسیده‌اند. ساعاتی بعد نام چهار ایرانی-آمریکایی که با پروازی از فرودگاه مهرآباد، تهران را ترک کردند منتشر شد: سعید عابدینی، امیر میرزایی حکمتی، جیسون رضاییان و نصرت الله خسروی. از آن سو هم چندین ایرانی در آمریکا از زندان آزاد شدند و بعضی از آن‌ها به ایران برگشتند.

زندانیان ایرانی در آمریکا چه کسانی هستند؟مسعود سلیمانی بعد از بازگشت به ایران در کنار محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه - آقای سلیمانی که در آمریکا زندانی بود، آذر ۹۸ با ژیائو وانگ، زندانی چینی تبار آمریکایی مبادله شد

هم‌زمانی اجرای برجام با این تبادل برای بسیاری در ایران و آمریکا نشان از گشایشی تازه بعد از چهار دهه دشمنی بود. اما یک سال بعد ریاست جمهوری باراک اوباما تمام شد و دونالد ترامپ سر کار آمد تا تک تک مسیر‌های گشوده را ببندد و کار را آن طور که خودش می‌خواهد پیش ببرد.

او از همان ابتدا باراک اوباما را به دادن باج به ایران برای تبادل زندانی متهم کرد، بعد از مدتی از برجام خارج شد و با بازگرداندن تحریم‌های ایران عملا توافق هسته‌ای را بی حاصل کرد. دشمنی باز هم اوج گرفت و ایران گفت که به هیچ مذاکره‌ای با آمریکا تن نمی‌دهد، چون اعتمادی به «دشمن بدعهد» ندارد.

زندانیان ایرانی در آمریکا چه کسانی هستند؟جف بزوس، رئیس آمازون و صاحب واشنگتن‌پست، جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا، جیسون رضاییان و همسرش یگانه صالحی در مراسمی به مناسبت آزادی و بازگشت جیسون رضاییان که در ایران با روزنامه واشنگتن‌پست همکاری داشت

اما در این میان موضوعی که باز هم راه خود را از میان تمام این موانع باز کرد تبادل زندانی‌ها بود. در سه سال گذشته بار‌ها مقام‌های ایران و آمریکا درباره آمادگی برای معاوضه زندانیان سخن گفته‌اند و در مواردی هم این موضوع به نتیجه رسیده است.

در چند روز گذشته و با انتشار خبر‌هایی درباره احتمال بازگرداندن سیروس عسگری، که در بازداشت اداره مهاجرت آمریکا است، مسئله مبادله زندانی‌ها باز هم به عنوان احتمالا تنها کانال ارتباطی میان دو طرف خبرساز شده است. ایران اعلام کرد که حاضر است بدون پیش‌شرط زندانی‌ها را مبادله کند و دونالد ترامپ گزارش مجله تایم درباره آمادگی ایران برای مبادله زندانی را ریتوییت کرد. هر چند که این بار هم مقام‌های دو طرف بهانه‌ای برای بحث و جدل و رد و بدل اتهام پیدا کردند.

نام زندانیان آمریکایی یا دوتابعیتی در ایران بار‌ها در خبر‌ها و اظهارات مقام‌های رسمی آمده و به گوش بسیاری آشنا است. مایکل وایت، آمریکایی و دست کم سه ایرانی آمریکایی دیگر - سیامک و باقر نمازی، پدر و پسر و مراد طاهباز - از جمله این زندانی‌ها هستند. اما کمتر نامی از زندانیان ایرانی در آمریکا به میان آمده و مقام‌های ایران درباره این که خواهان آزادی چه کسانی هستند اطلاعات چندانی نداده‌اند.

با بررسی اسناد وزارت دادگستری آمریکا و گزارش‌های رسانه‌ای به فهرستی از ایرانی‌هایی رسیدیم که بعضا دوتابعیتی هستند و بیشتر آن‌ها به دلیل نقض تحریم‌های ایران یا به نوعی ارتباط با حکومت ایران در آمریکا زندانی شده‌اند. بعضی به قید وثیقه آزادند یا در انتظار اخراج از خاک آمریکا هستند.

سجاد شهیدیان، ۳۳ ساله، ایرانی

اتهام: دور زدن تحریم‌های ایران از طریق سایت انتقال پول، کلاهبرداری و جعل هویت

زندانیان ایرانی در آمریکا چه کسانی هستند؟سجاد شهیدیان که در ایران با نام سهیل شهیدی شناخته می‌شود، در رسانه‌ها عناوینی مانند "کارآفرین موفق" و "کارشناس بانکداری الکترونیکی" برای او به کار برده شده

پرونده: سجاد شهیدیان، بنیان‌گذار و مدیر شرکت صرافی و خدمات آنلاین payment۲۴ در بریتانیا بازداشت و به آمریکا مسترد شد. او روز ۱۸ مه (۲۹ اردیبهشت) در دادگاهی در ایالت مینه‌سوتا تفهیم اتهام شد.

آقای شهیدیان و وحید والی، یکی دیگر از مدیران شرکت، در شش مورد از جمله پولشویی، کلاهبرداری بانکی و سرقت هویت متهم شدند. به گفته دادگاه آقای والی در این پرونده دستگیر نشده و "فراری" است. اتهام اصلی آن‌ها انجام مبادلاتی است که به گفته دادستانی، تحریم‌های آمریکا علیه ایران را نقض کرده است. سجاد شهیدیان که در ایران با نام سهیل شهیدی شناخته می‌شود، در رسانه‌ها با عناوینی مانند "کارآفرین موفق" و "کارشناس بانکداری الکترونیکی" معرفی می‌شد و در سال‌های گذشته در برنامه‌ها و گردهم‌ِآیی‌های زیادی به عنوان سخنران شرکت داشت.

اسفند سال ۱۳۹۸حمید بعیدی‌نژاد، سفیر ایران در بریتانیا، در توییتی از دستگیری آقای شهیدیان حدود یک سال و نیم پیش از آن تاریخ و "به دستور دادگاه آمریکا در سفر به انگلیس" خبر داده بود. آقای بعیدی‌نژاد نوشت که آقای شهیدیان "بنا به تصمیم شخصی، اتهام اصلی نقض مقررات تحریمی و در نتیجه، استرداد به آمریکا را پذیرفته است." سجاد شهیدیان سال ۱۳۹۵ شرکتی به نام "صرافی سید سجاد شهیدیان و شرکاء" را در ایران ثبت کرد که وحید والی هم از سال ۹۶ عضو هیئت مدیره آن بود. بر اساس اسناد رسمی این شرکت در تاریخ ۹ اردیبهشت امسال از سوی بانک مرکزی ایران منحل شد.

بنا بر اسناد دادگاه سایت payment۲۴ به مشتریان ایرانی خدماتی برای خرید آنلاین از ایالات متحده ارائه می‌داده که شامل در اختیار گذاشتن حسابی روی سایت پرداخت آنلاین paypal، کارت شناسایی و آدرس جعلی دریافت خرید، نشانی آی‌پی در امارات متحده و یک کارت هدیه اعتباری ویزا بوده است.

وضعیت: در آمریکا در بازداشت و در انتظار محاکمه است.

مهرداد انصاری، ۳۸ ساله، ایرانی، ساکن

امارات متحده عربی

اتهام: صادرات غیر قانونی قطعات حساس نظامی از آمریکا به ایران

پرونده: مهرداد انصاری ۱۴ مارس ۲۰۲۰ از کشور گرجستان به آمریکا مسترد شد و سه روز بعد در دادگاه فدرال سن آنتونیو تگزاس تفهیم اتهام شد.

آقای انصاری به نقض تحریم‌های تجاری از طریق ارتباط با طرحی برای به دست آوردن وانتقال قطعات حساس نظامی برای ایران متهم شد. به گفته دادگاه این قطعات که مصرف دوگانه نظامی و غیرنظامی دارد می‌تواند در سیستم‌هایی مانند تسلیحات هسته‌ای، توسعه و هدایت موشک، ارتباطات امن رادیویی و جنگ‌افزار‌های الکترونیکی به کار رود.

مهرداد انصاری یکی از متهمان این پرونده است که بنا بر کیفرخواست بین سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۱۱ تلاش کرده - و در مواردی توانسته - در مجموع ۱۰۵ هزار قطعه به ارزش دو میلیون و ۶۳۰ هزار دلار در جریان بیش از ۱۲۵۰ معامله خریداری کنند، بدون آنکه اطلاع دهد این قطعات برای ارسال به ایران تهیه می‌شود. مهرداد انصاری در عملیات مشترک اف‌بی‌آی (پلیس فدرال آمریکا) و دولت گرجستان در این کشور بازداشت شد.

وضعیت: در انتظار محاکمه - در صورت محکومیت ممکن است حداکثر به ۲۰ سال زندان به خاطر توطئه برای نقض مقررات تجارت با ایران، ۲۰ سال زندان به دلیل تلاش برای پولشویی و تا ۵ سال زندان به خاطر توطئه برای کلاهبرداری از طریق ارتباط الکترونیکی محکوم شود.

علی صدر هاشمی‌نژاد، ۴۰ ساله، ایرانی

اتهام: نقض تحریم‌های اقتصادی آمریکا از طریق ارسال پول به ایران

زندانیان ایرانی در آمریکا چه کسانی هستند؟علی صدر هاشمی‌نژاد

پرونده: علی صدر هاشمی‌نژاد، مدیر ایرانی بانکی در مالت به نام پیلاتوس مالت، در ۱۹ مارس ۲۰۱۸ در ویرجینیای آمریکا دستگیر شد و در ۱۶ مارس ۲۰۲۰ بعد از محاکمه‌ای دو هفته‌ای در نیویورک در پنج مورد اتهامی مجرم شناخته شد. تبانی برای نقض تحریم‌های آمریکا، کلاهبرداری بانکی و پولشویی از جمله اتهامات او بود.

دادگاه می‌گوید آقای هاشمی‌نژاد طی چند سال بیش از ۱۱۵ میلیون دلار از طریق سیستم مالی آمریکا به ایران ارسال کرده است. دادستان‌ها می‌گویند خانواده صدر یک مجموعه مالی به نام "گروه استراتوس" را کنترل می‌کرد که فعالیت‌های اقتصادی بین‌المللی داشت و پروژه‌ای را هدایت می‌کرد که مسئول ساخت هزاران خانه در ونزوئلا بود. گفته شده که آقای هاشمی‌نژاد از شرکت خانوادگی صدر استفاده کرده و از طریق ایجاد چند حساب بانکی و شرکت‌های صوری، از جمله در سوئیس و ترکیه، ارسال پول به ایران و دور زدن تحریم‌های آمریکا را پنهان کرده است.

در کیفرخواست آقای هاشمی‌نژاد اشاره‌ای به بانک پیلاتوس مالت که آقای هاشمی‌نژاد مدیر آن بود نشده است. با این حال دافنه کاروانا گالیزیا، روزنامه‌نگار اهل مالت، قبلا در چندین مقاله بانک پیلاتوس را به فعالیت‌های سیاسی غیر شفاف و پولشویی متهم کرده بود. بانک پیلاتوس این اتهامات را رد کرده بود. این روزنامه‌نگار که از جمله ارتباط مقام‌های سیاسی مالت با پرونده "اوراق پاناما " و شرکت‌های جعلی پول‌شویی و فرار از مالیات را افشا کرده بود، در ۱۶ اکتبر ۲۰۱۷ با انفجار بمب به قتل رسید. بعد از بازداشت آقای هاشمی‌نژاد گزارش شد که مرجع خدمات مالی مالت دارایی‌های بانک پیلاتوس را مسدود کرده است.

وضعیت: در انتظار صدور حکم دادگاه - به گفته وزارت دادگستری آمریکا او در پنج فقره اتهام خود ممکن است در مجموع تا حداکثر به ۱۰۵ سال زندان محکوم شود.

بهزاد پورقناد، ۶۶ ساله، ایرانی

اتهام: نقض تحریم‌های آمریکا از طریق صادرات الیاف کربن به ایران

پرونده: آقای پورقناد روز ۱۳ نوامبر ۲۰۱۹ به جرم ارسال الیاف کربن به ایران بین سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۳ به ۴۶ ماه (سه سال و ده ماه) زندان در آمریکا محکوم شد. به گفته دادستانی منطقه جنوب نیویورک او متهم به جعل سند برای ارسال این محموله‌ها از طریق شرکت‌های صوری شده بود. دادستانی گفت که الیاف کربن "موارد کاربری زیادی در صنایع نظامی و هوایی" دارد.

نام دو ایرانی دیگر هم به عنوان متهم در این پرونده مطرح است: علیرضا شکری و فرزین فریدمنش که به گفته دادستانی نیویورک در ایران زندگی می‌کنند. بنا بر کیفرخواست این افراد برای ارسال فیبر کربن به ایران همکاری کرده‌اند. بهزاد پورقناد در ماه مه سال ۲۰۱۷ در آلمان دستگیر و به آمریکا مسترد شد. پرونده اتهامی او به سال ۲۰۱۳ برمی‌گردد.

وضعیت: زندانی در آمریکا - سه سال و ده ماه حبس

رضا اولنگیان، ۵۹ ساله، ایرانی-آمریکایی

اتهام: برنامه‌ریزی و تلاش برای فرستادن موشک‌های زمین به هوا و تجهیزات دیگر به ایران

زندانیان ایرانی در آمریکا چه کسانی هستند؟رضا اولنگیان

پرونده: رضا اولنگیان ۱۰ اکتبر ۲۰۱۲ در کشور استونی دستگیر و شش ماه بعد به درخواست آمریکا به این کشور مسترد شد. او روز ۱۴ مارس سال ۲۰۱۸ به ۲۵ سال حبس در زندان ایالتی آمریکا محکوم شد و این حکم روز اول آوریل ۲۰۲۰ در دادگاه تجدید نظر تایید شد.

آقای اولنگیان در سال ۲۰۱۶ در اتهام تلاش برای ارسال موشک‌های زمین به هوا (سام) و قطعات مربوط به هواپیما‌های نظامی مجرم شناخته شد. به گفته دادستانی منهتن در نیویورک آقای اولنگیان به اتفاق آرا از سوی هیئت منصفه دادگاه به خاطر کمک به دولت ایران از طریق واسطه‌گری برای خرید موشک که ناقض تحریم‌های آمریکاست مجرم شناخته شد.

بنا بر کیفرخواست، رضا اولنگیان در سال ۲۰۰۸ برای خرید حدود ۳۷۵ موشک زمین به هوا با حکومت ایران همکاری کرده است، هر چند که این اقدام ناکام بوده است. بر همین اساس اوایل سال ۲۰۱۲ او برای قرارداد موشکی دیگری مذاکره کرده، اما این بار طرف مذاکره خبرچین اداره مبارزه با مواد مخدر بوده است.

بر اساس کیفرخواست آقای اولنگیان از محل فعالیتش در تهران بین ماه مه تا اکتبر ۲۰۱۲ برای خرید موشک و دیگر تجهیزات نظامی هوایی در حال مذاکره بوده و قصد وارد کردن این تجهیزات از خاک افغانستان یا یک کشور همسایه دیگر به ایران را داشته است.

او از طریق تماس ویدیویی با خبرچینی که خود را دلال تجهیزات نظامی جا زده نمونه‌ای از یک موشک را دیده و گفته است که خواهان خریداری "دست کم ۲۰۰ موشک" از همان نوع است. به گفته دادستانی او هم‌زمان با افراد دیگری هم در داخل و خارج ایران به همین منظور در ارتباط بوده است. آقای اولنگیان ماه اکتبر سال ۲۰۱۲ برای ادامه مذاکرات در همین زمینه به استونی سفر کرده و در همان جا به درخواست آمریکا دستگیر شده است.

وضعیت: زندانی در آمریکا - ۲۵ سال حبس

بهروز بهروزیان، ۶۵ سال، ایرانی-آمریکایی،

ساکن کلمبوس اوهایو، آمریکا

اتهام: صادرات غیرقانونی به ایران از جمله قطعات مورد استفاده در صنعت نفت

پرونده: بهروز بهروزیان در ۲۴ اکتبر سال ۲۰۱۹ در دادگاهی در اوهایو به ۲۰ ماه زندان محکوم شد. او متهم بود که در طول یک دهه با نقض تحریم‌های آمریکا قطعات مربوط به خطوط لوله نفت و گاز به ایران صادر کرده که "در صنایع گاز پتروشیمی ایران مورد استفاده قرار گرفته است. "

بهروز بهروزیان در سال ۱۹۷۶ وارد آمریکا شده و ۱۱ سال بعد تابعیت این کشور را گرفته است. بنا بر کیفرخواست او از طریق یک شرکت واسطه به نام تجهیزات صنعتی سومار در امارات متحده عربی تلاش کرده بر فعالیت‌های غیرقانونی‌اش سرپوش بگذارد. بر این اساس او از طریق فروش شیر‌های چند شاخه، شیر فلکه و اتصالات خط لوله به ایران بین ۳۵ تا ۴۰ هزار دلار سود سالانه کسب کرده است.

در کیفرخواست او همچنین آمده است که در سال ۲۰۰۶ مالکیت یک شرکت تامین قطعات کامپیوتر به نام کامتک اینترنشنال در اوهایو را به عهده گرفته است. این شرکت کامپیوتری که گفته شده فروشگاهی نداشته، در کار فروش محلی نبوده و به ندرت قطعات کامپیوتری صادر کرده است. "به جای آن کامتک تجهیزات صنعتی به شرکت سومار در امارات متحده عربی صادر کرده که بعدا به ایران ارسال شده است. "

وضعیت: زندانی در آمریکا-۲۰ ماه زندان

مهدی هاشمی ملقب به ادی هاشمی، ۴۷

ساله، ایرانی-آمریکایی، ساکن ایران و پیش

از آن لس‌آنجلس

اتهام: صادرات غیرقانونی تجهیزات ممنوع به ایران

پرونده: مهدی هاشمی با ۲۱ مورد اتهامی در ارتباط با ارسال قطعات و تجهیزات به ایران و نقض تحریم‌ها روبرو است. او روز ۱۸ اوت ۲۰۱۹ در فرودگاه بین‌المللی لس‌آنجلس و بعد از پیاده شدن از پروازی از ترکیه بازداشت شد.

در کیفرخواست آقای هاشمی آمده است که او ماشین‌آلات سی‌ان‌سی و تجهیزات مرتبط با آن را از تامین‌کنندگان آمریکایی و کانادایی می‌خریده و با فاکتور‌ها و بسته‌بندی‌های جعلی به امارات متحده عربی می‌فرستاده و از آنجا به شرکتی در ایران ارسال می‌کرده است.

او همچنین متهم به بیان اظهارات خلاف واقع و دروغ گفتن درباره فعالیت‌هایش به مقام‌های فدرال در سال ۲۰۱۸ است. نقض قوانین مختلف مربوط به تحریم ایران، قاچاق، پولشویی از جمله موارد اتهامی آقای هاشمی است. در این پرونده نام یک شهروند اماراتی هم دیده می‌شود که متهم به کمک به فرستادن ماشین‌آلات از امارات به ایران است.

وضعیت: مهدی هاشمی ۱۰ دسامبر ۲۰۱۹ اتهام نقض تحریم‌ها بر اساس قانون اختیارات اضطراری اقتصادی (IEEPA) را پذیرفت. او منتظر حکم دادگاه است. به گفته وزارت دادگستری آمریکا در صورت مجرم شناخته شدن در تمام موارد اتهامی ممکن است با حکم زندان تا حداکثر ۳۲۰ سال روبرو شود.

امین حسن‌زاده، ۴۴ ساله، ایرانی-آمریکایی

ساکن میشیگان

اتهام: سرقت اسرار محرمانه فنی و ارسال به ایران

زندانیان ایرانی در آمریکا چه کسانی هستند؟امین حسن‌زاده

پرونده: این مهندس برق ۶ نوامبر ۲۰۱۹ برای پاسخگویی به اتهام‌های کلاهبرداری و انتقال اسرار سرقت شده در دادگاه حاضر شد.

او متهم شد که از ژانویۀ ٢٠١۵ تا ژوئن ٢٠١٦ از شرکتی که در آن کار می‌کرده صد‌ها مورد اطلاعات فنی و محرمانه را سرقت کرده و برای افرادی از جمله برادرش که با نهاد‌های نظامی ایران مرتبط است ارسال کرده است. گفته شده که امین حسن‌زاده به اطلاعات حساس از جمله درباره "ابررایانه فوق سریع که در صنایع هوافضا کاربرد دارد" دسترسی داشته است.

به گفته دادستانی با اینکه او اجازه نداشته اطلاعات را از محل کارش خارج کند یا از طریق ایمیل شخصی به کسی بفرستد، تنها شش روز بعد از شروع کار، سرقت اطلاعات و داده‌های فنی از جمله اطلاعات محصولات مهم این شرکت را آغاز کرده است. نام این شرکت فاش نشده است. مقام‌های فدرال می‌گویند سینا حسن‌زاده، برادر امین حسن‌زاده، در چندین شرکت مرتبط با صنایع نظامی و فضایی ایران فعالیت داشته و از جمله بر روی طرح‌هایی مثل موشک‌های کروز و برنامه‌هایی مرتبط با فعالیت‌های هسته‌ای ایران کار کرده است.

مقام‌های آمریکایی می‌گویند، امین حسن‌زاده قبل از اقامت در آمریکا، در واحد موشک‌های کروز وابسته به سازمان صنایع هوافضای ایران کار کرده، اما هنگام درخواست ویزا این سابقه را پنهان کرده است.

وضعیت: در انتظار محاکمه

مهین مجتهدزاده، ۷۴ ساله، ایرانی

اتهام: نقض تحریم‌های آمریکا علیه ایران از طریق تامین قطعات توربین‌های گازی

پرونده: مهین مجتهدزاده ۱۴ نوامبر ۲۰۱۸ بازداشت شد و در تاریخ ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۹ اتهام نقض تحریم‌های آمریکا علیه ایران را پذیرفت.

مهین مجتهدزاده، رئیس و مدیر اداری شرکت اتکو-اف‌زد‌سی بود. به گفته دادستانی این شرکت صادراتی قطعات یدکی و تعویضی توربین‌های گازی را برای شرکت‌های حوزه انرژی و نیروگاه‌ها در خاورمیانه از جمله ایران تامین می‌کرد و در امارات متحده عربی هم دفتر داشت.

بنا بر کیفرخواست خانم مجتهدزاده از سال ۲۰۱۳ تا سال ۲۰۱۷ با کار کردن از طریق شرکت‌هایی در کانادا و آلمان، بیش از ۳ میلیون دلار قطعات توربین از دو پخش‌کننده در نیویورک تهیه کرده است. او متهم بود که با همکاری این شرکت‌ها پس از ارسال قطعات آمریکایی به کانادا و آلمان، آن‌ها را به مشتری‌های شرکت اتکو در ایران منتقل می‌کرده و به این صورت تحریم‌های آمریکا علیه ایران را دور زده است.

دو همکار مهین مجتهدزاده هم پیش‌تر اتهامشان را پذیرفته و محکوم شدند. اولاف تپر، شهروند آلمان، ۳ اوت ۲۰۱۸، به گذراندن ۲۴ ماه زندان و پرداخت ۵ هزار دلار جریمه محکوم شد. مجتبی بی‌ریا، شهروند آلمان، در ۱۴ اوت ۲۰۱۹، به گذراندن حدود ۲۱ ماه زندان محکوم شد. مهین مجتهدزاده در تاریخ سی ژانویه ۲۰۲۰ به جرم صادرات غیرقانونی توربین‌های گازی از آمریکا به ایران به گذراندن ۴۴۳ روز زندان (معادل دوره بازداشت تا زمان صدور حکم) و پرداخت ۵ هزار دلار جریمه محکوم شد.

وضعیت: بعد از پایان دوره محکومیت، در بازداشت اداره مهاجرت است تا از آمریکا اخراج شود.

احمدرضا محمدی دوستدار، ۳۹ ساله،

آمریکایی-ایرانی

اتهام: جاسوسی برای حکومت ایران

پرونده: احمدرضا محمدی دوستدار در سپتامبر ۲۰۱۸ بازداشت شد. او متهم بود که به همراه مجید قربانی از شهروندان آمریکایی عضو سازمان مجاهدین خلق یا آمریکایی‌های مرتبط با این سازمان، اطلاعات جمع‌آوری کرده است.

بنا بر کیفرخواست احمدرضا محمدی دوستدار اولین بار در ژوئیه ۲۰۱۷ به نمایندگی از حکومت ایران به آمریکا سفر کرد و با مجید قربانی در محل کارش ملاقات کرد و در مذاکرات بعدی مجید قربانی پذیرفت که در خاک ایالات متحده به نفع ایران فعالیت کند. به گفته دادستانی مجید قربانی با شرکت در مراسم اعضای سازمان منافقین (مجاهدین خلق) از آن‌ها عکس می‌گرفت و عکس‌ها و اطلاعات آن‌ها را به آقای دوستدار می‌داد و سپس آقای دوستدار آن‌ها را از طریق رابطش در اختیار دولت ایران می‌گذاشت.

دادستانی آمریکا می‌گوید این پرونده نشان می‌دهد که حکومت ایران آمریکایی‌هایی را که در خاک این کشور با حکومت ایران مخالف هستند هدف قرار می‌دهد. احمدرضا محمدی دوستدار در ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰ به جرم نظارت و جمع آوری اطلاعات درباره شهروندان آمریکایی عضو سازمان مجاهدین خلق به گذراندن ۳۸ ماه زندان، ۳۶ ماه آزادی تحت نظارت و پرداخت ۱۴هزار و ۱۵۳ دلار جریمه محکوم شد.

وضعیت: زندانی، در حال گذراندن حکم - ۳۸ ماه زندان

مجید قربانی، ۶۰ ساله، ایرانی ساکن

کالیفرنیا

اتهام: جاسوسی برای حکومت ایران

پرونده: مجید قربانی که هم‌پرونده احمدرضا محمدی دوستدار است مانند او به جمع‌آوری اطلاعات از شهروندان آمریکایی عضو یا مرتبط با سازمان مجاهدین خلق متهم است.

او در سال ۲۰۱۷ و بعد از دیدار و گفتگو با احمدرضا محمدی دوستدار می‌پذیرد در خاک ایالات متحده به نفع ایران فعالیت کند. به گفته دادستانی آمریکا مجید قربانی در سپتامبر ۲۰۱۷ در یک گردهمایی سازمان مجاهدین خلق در نیویورک شرکت کرده، از شرکت‌کنندگان در مراسم عکس گرفته و آن‌ها را به دوستدار داده است. مجید قربانی همین‌طور با ضمیمه کردن یادداشت‌هایی به این عکس‌ها افراد در تصویر را معرفی می‌کرد. بنان بر کیفرخواست او برای این عکس‌ها ۲۰۰۰ دلار دریافت می‌کرد و آقای دوستدار هم عکس‌ها را در اختیار دولت ایران می‌گذاشت.

طبق مدارک، آقای قربانی در سال ۲۰۱۸ هم به یک گردهمایی دیگر سازمان منافقین (مجاهدین خلق) در نیویورک رفته و از شرکت‌کنندگان و مخالفان حکومت ایران عکس و اطلاعات تهیه کرده و احمدرضا محمدی دوستدار هم در هماهنگی با رابطش در ایران او را راهنمایی و هدایت کرده است. مجید قربانی در اوت ۲۰۱۸ بازداشت شد و در ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰ به جرم نظارت و جمع‌آوری اطلاعات درباره شهروندان آمریکایی عضو سازمان مجاهدین خلق به گذراندن ۳۰ ماه زندان، ۳۶ ماه آزادی تحت نظارت محکوم شد.

وضعیت: بخش انگلیسی صدای آمریکا از آزادی مشروط مجید قربانی به دلیل بیماری خبر داده است.

صدر عماد واعظ، ایرانی-آمریکایی، ساکن

کالیفرنیا

پوران آزاد، ایرانی-آمریکایی، ساکن کالیفرنیا

حسن علی مشیرفاطمی، ایرانی-آمریکایی

اتهام: نقض تحریم‌های آمریکا علیه ایران

پرونده: صدر عماد واعظ و پوران آزاد، ۷ آوریل ۲۰۱۸ در خانه‌شان در کالیفرنیا دستگیر و ۹ آوریل در دادگاه حاضر شدند. حسن علی مشیر فاطمی ۱۱ آوریل ۲۰۱۸ در نزدیکی فرودگاه سانفرانسیسکو بازداشت شد.

این سه تاجر ایرانی-آمریکایی که هم در تهران و هم در شمال کالیفرنیا زندگی می‌کردند هر سه از مدیران شرکت فناوری قاره سبز در تهران هستند. هر سه آن‌ها متهم هستند که قطعات خودرو را از کشور‌های مختلف، از جمله آمریکا، می‌خریدند تا به شرکت‌شان در تهران ارسال کنند. آن‌ها همچین متهم هستند که از طریق نهاد‌های مالی ممنوع برای انتقال پول استفاده کرده‌اند. صدر عماد واعظ، مدیر اداری، پوران آزاد، مدیر ارشد مالی و حسن علی مشیر فاطمی، مدیر مهندسی شرکت قاره سبز معرفی شده‌اند.

وضعیت: خبری رسمی از محکومیت احتمالی این افراد منتشر نشده است. بخش انگلیسی صدای آمریکا در گزارشی از زندانی بودن این سه نفر در آمریکا خبر داده است. دادستانی در سال ۲۰۱۸ اعلام کرده بود که این سه نفر در صورتی که مجرم شناخته شوند ممکن است به حداکثر سی سال زندان و پرداخت یک میلیون و ۲۵۰ هزار دلار جریمه نقدی محکوم شوند.

میلاد کلانتری، ۳۵ ساله، ایرانی

اتهام: جرایم سایبری از جمله فروش اطلاعات کارت‌های بانکی افراد (ارتباط با حکومت یا نهاد‌های ایران جزو اتهامات او نیست)

پرونده: میلاد کلانتری در دسامبر ۲۰۱۵ و پس از ورود به فرودگاه جان اف کندی نیویورک دستگیر شد. او در تاریخ ۶ اکتبر ۲۰۱۶ اتهام سرقت هویت و کلاهبرداری از طریق ابزار دسترسی کامپیوتری را پذیرفت.

آقای کلانتری پذیرفته است که عضو یک شبکه کلاهبرداری مالی بوده که هدفشان پخش و فروش کارت‌های بانکی دزدیده شده و اطلاعات کاربران سراسر جهان از جمله آمریکا بوده است. بنا بر کیفرخواست میلاد کلانتری حدود دو میلیون و پانصد هزار کارت بانکی را از طریق وبسایت‌های مرتبط با این شبکه فروخته که منجر به یک میلیارد و دویست میلیون دلار خسارت شده است. شرکت‌های آمریکایی بیش از ۳۵ میلیون دلار خسارات را تایید کرده‌اند که ۲۶ میلیون دلار آن متعلق به شرکت دیسکاور کارت و حدود ۵ میلیون آن متعلق به شرکت امریکن اکسپرس بوده است.

میلاد کلانتری به جرم کلاهبرداری و توطئه برای سرقت هویت به ده سال زندان و پرداخت ۳۶ میلیون و۶۰۰ هزار دلار جریمه محکوم شده است.

وضعیت: زندانی در آمریکا - ده سال حبس

منصور ارباب سیر، ۶۵ ساله، ایرانی-

آمریکایی

اتهام: توطئه برای قتل سفیر وقت عربستان سعودی

زندانیان ایرانی در آمریکا چه کسانی هستند؟منصور ارباب سیر

پرونده: منصور ارباب سیر روز ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۱ در فرودگاه جان اف کندی نیویورک بازداشت شد. او حدود یک سال بعد چند فقره از اتهام‌های خود از جمله "توطئه برای اقدام به قتل قراردادی و توطئه برای اقدام تروریستی در خاک آمریکا" را پذیرفت و در ماه مه ۲۰۱۳ به ۲۵ سال زندان محکوم شد.

بر اساس کیفرخواست پرونده او از اوایل سال ۲۰۱۱ تا زمان دستگیری در حال برنامه‌ریزی برای ترور عادل الجبیر، سفیر وقت عربستان در آمریکا بوده است؛ نقشه‌ای که البته عملی نشد.

بر همین اساس آقای ارباب سیر در مکزیک با فردی ملاقات کرده که خود را عضو یک کارتل بین‌المللی مواد مخدر معرفی کرده، اما در واقع خبرچین اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا بوده است. آقای ارباب سیر تلاش کرده که این فرد و یک نفر دیگر مرتبط با او را برای قتل سفیر عربستان در آمریکا استخدام کند و برای این کار ۱۰۰ هزار دلار به عنوان پیش پرداخت به حساب خبرچین اداره مبارزه با مواد مخدر ریخته است.

در کیفرخواست آمده است که در ژوئیه ۲۰۱۱ در یکی از ملاقات‌ها در مکزیک، خبرچین پلیس که به زعم آقای ارباب سیر قاتل قراردادی بوده، به او می‌گوید که برای ترور سفیر به چهار همدست نیاز دارد و یک و نیم میلیون دلار دستمزد می‌خواهد. بنا بر کیفرخواست آقای ارباب سیر با این خواسته موافقت کرده است.

در یکی دیگر از ملاقات‌ها آقای ارباب سیر گفته است که یکی از بستگانش از او خواسته که نقشه قتل سفیر عربستان با کمک کارتل‌های مواد مخدر را اجرا کند. در کیفرخواست نام غلام شکوری به عنوان همدست آقای ارباب سیر آمده است. آقای شکوری هم در این پرونده به صورت غیابی متهم شد.

به گفته دادستانی نقشه آقای ارباب سیر این بوده که رستورانی را که محل رفت و آمد سفیر وقت عربستان در واشنگتن بوده منفجر کند. بنا بر کیفرخواست، او در یکی از ملاقات‌ها با خبرچین پلیس گفته است که کشته شدن افراد دیگر در این سوء قصد مانعی برای انجام نقشه نیست.

منصور ارباب سیر در سپتامبر ۲۰۱۱ برای پرداخت نیمی از مبلغ توافق شده به مکزیک می‌رود. اما پلیس مکزیک مانع ورودش می‌شود و او را به آمریکا باز می‌گرداند که در آنجا بازداشت می‌شود.

وضعیت: زندانی در آمریکا - محکوم به ۲۵ سال زندان و ۱۲۵ هزار دلار جریمه

علیرضا جلالی، ۴۱ ساله، ایرانی

اتهام: دست داشتن در صادرات غیر قانونی به ایران

پرونده: علیرضا جلالی ۲۹ نوامبر ۲۰۱۷ اتهامش را پذیرفت. بر اساس کیفرخواست، او از سال ۲۰۰۹ تا دسامبر ۲۰۱۵ کارمند پاره‌وقت یک شرکت مالزیایی مخابراتی به نام موج سبز در کوالالامپور بود. به گفته دادستانی این شرکت از زمان تاسیس در سال ۲۰۰۹ به عنوان یک شرکت پوششی بوده برای شرکت فناوری موج خاور (فناموج) فعالیت می‌کرده است. شرکت فناوری موج خاور شرکتی مخابراتی در تهران است که از جمله کارهایش تولید فرستنده‌های تلویزیونی و لینک‌های مخابراتی مایکروویو برای ارسال صدا و تصویر دیجیتالی است.

بنا بر کیفرخواست شرکت موج سبز به طور غیرقانونی فناوری‌های حساسی که صادراتشان کنترل شده است را برای فناموج تهیه می‌کرد. همدستان آقای جلالی با تولیدکنندگان و پخش‌کنندگان فناوری‌های مورد نظر در آمریکا تماس می‌گرفتند، با آن‌ها مذاکره می‌کردند و بر سر انتقال محصول و پرداخت هزینه‌ها توافق می‌کردند.

به گفته دادگاه پس از انتقال محصولات به موج سبز در کوالالامپور، علیرضا جلالی آن‌ها را با بسته‌بندی جدید و به طور غیرقانونی از مالزی به شرکت فناموج در تهران ارسال می‌کرد. علیرضا جلالی و همدستانش با تولید قبض‌های جعلی، تبادلات مالی غیرقانونی و اقدامات دیگر مقصد نهایی این فناوری‌ها را پنهان می‌کردند. آمریکا در سال ۲۰۱۷ شرکت فناموج را به دلیل حمایت مالی، مادی، فنی و خدماتی‌اش از سپاه پاسداران ایران تحریم کرد. علیرضا جلالی در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۱۸ به جرم کلاهبرداری به ۱۵ ماه زندان محکوم شد.

یکی از همدستان آقای جلالی در این پرونده که نامش بیشتر در رسانه‌ها مطرح شد نگار قدس کنی است.

خانم قدس کنی از سال ۲۰۰۸ تا اواخر سال ۲۰۱۱ کارمند فناموج در تهران بود، اما "به دروغ" خود را به فروشندگان آمریکایی کارمند شرکت موج سبز مالزی معرفی می‌کرد. او به همراه علیرضا جلالی و دیگران مقصد و مصرف‌کننده نهایی فناوری‌های صادراتی را آن‌ها مخفی نگه می‌داشت.

خانم قدس کنی، ۴۱ ساله، که از سال ۲۰۱۲ در استرالیا زندگی می‌کرد به اتهام نقض تحریم‌های آمریکا در همین کشور بازداشت و به آمریکا مسترد شد. او در تاریخ ۹ اوت ۲۰۱۹ اتهامش را پذیرفت و در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۹ در مینه سوتای آمریکا به گذراندن ۲۷ ماه زندان محکوم شد. او بعد از صدور حکم با احتساب دوران بازداشتش در استرالیا، در آمریکا آزاد شد و به ایران مسترد شد.

وضعیت: تاریخ پایان محکومیت علیرضا جلالی سپری شده، اما خبری رسمی از آزادی و ضعیت فعلی او منتشر نشده است.

بهرام کریمی، ۵۳ ساله، ایرانی-کانادایی،

ساکن کانادا

اتهام: کلاهبرداری بانکی و دروغ گفتن به ماموران فدرال در ارتباط با طرحی برای فرستادن بیش از ۱۰۰ میلیون دلار به افراد و شرکت‌های ایرانی

پرونده: بهرام کریمی در کیفرخواست دادستانی نیویورک متهم به کلاهبرداری بانکی، برنامه‌ریزی برای کلاهبرداری بانکی و بیان اظهارات خلاف واقع درباره ارتباط با یک پروژه مشترک بین ایران و ونزوئلا شده که طی آن بیش از ۱۱۵ میلیون دلار به صورت غیرقانونی و با استفاده از سیستم مالی آمریکا به تعدادی از افراد و شرکت‌های ایرانی منتقل شده است.

به گفته دادستانی آقای کریمی با آگاهی و به عمد امکان دورزدن تحریم‌های ایران را فراهم کرده است. پروژه مشترک ایران و ونزوئلا بخشی از همکاری‌های دو کشور در چارچوب توافق همکاری در سال ۲۰۰۴ بوده و بنا بر کیفرخواست، همکاری بهرام کریمی با این پروژه به آوریل ۲۰۱۱ تا نوامبر ۲۰۱۳ مربوط می‌شود.

وضعیت: پرونده در انتظار محاکمه - متهم ساکن کانادا است و در صورت محکومیت در دو مورد اتهامی مربوط به کلاهبرداری با حکم حداکثر ۳۰ سال زندان و در مورد اظهارات دروغ با حداکثر پنج سال زندان در آمریکا ممکن است روبرو شود.

منبع: bbc

+ نوشته شده در دو شنبه 5 خرداد 1399برچسب:زندانیان ایرانی در آمریکا چه کسانی هستند؟, ساعت 16:51 توسط آزاده یاسینی


از شاهزاده جاسوس تا بانوی مرگ؛ ۸ زن تاثیرگذار در جنگ جهانی دوم

 این ماجرای ۸ زن تاثیرگذار در جنگ جهانی دوم است. برخی از آن‌ها به شهرت رسیدند و عده‌ای دیگر چندان در یاد‌ها نمانده‌اند، اما همگی نقشی کلیدی در آن سال‌ها بازی کردند.

چنگ بنهوا: رهبر گروه مقاومت که رو در روی

مرگ ایستاد

از شاهزاده جاسوس تا بانوی مرگ؛ ۸ زن تاثیرگذار در جنگ جهانی دومچنگ بنهوا، رهبر گروه مقاومت

پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، ژاپن در سال ۱۹۳۷ به چین حمله کرد. جایی که چنگ بنهوا هدایت یک جنبش محلی مقاومت را بر عهده داشت. چنگ دستگیر شد، به زندان افتاد و تصویری که یک عکاس ژاپنی لحظاتی پیش از اعدام او در سال ۱۹۳۸ ثبت کرد به نمادی از مبارزه شجاعانه تبدیل شد.

نیرو‌های ژاپنی پیش از کشتن او با نیزه، به شکل گروهی به او تجاوز کردند، اما در این تصویر چنگ در حالی که دست به سینه ایستاده و مستقیم به لنز دوربین نگاه می‌کند، گویی به مرگ لبخند می‌زند. به منظور بزرگداشت این مبارز، مجسمه‌ای ۵ متری از او در همین حالت ساخته شده که در شهر نانجینگ که یکی از بدترین کشتار‌های جنگ جهانی دوم در آن رخ داد، قرار دارد. نیرو‌های ژاپنی در این شهر نزدیک به ۳۰۰ هزار زن و مرد و کودک چینی را قتل عام کردند.


نور عنایت خان: شاهزاده جاسوس

از شاهزاده جاسوس تا بانوی مرگ؛ ۸ زن تاثیرگذار در جنگ جهانی دومنور عنایت خان، شاهزاده هندی و جاسوس بریتانیایی

نور عنایت خان، شاهزاده هندی و جاسوس بریتانیایی از نوادگان تیپو سلطان، حاکم مسلمان میسور در قرن ۱۸ میلادی بود.

او از پدری هندی و مادری آمریکایی در مسکو به دنیا آمد و در پاریس تحصیل کرد. مهارت‌های نور در زبان راه را برای ورود او به تشکیلات سری به نام سازمان عملیات ویژه بریتانیا (اس‌او‌ای) باز کرد.

ماموران اس‌او‌ای با چتر در فرانسه اشغالی فرود می‌آمدند تا با خرابکاری فعالیت‌های نازی‌ها را مختل کنند، با نیرو‌های مقاومت فرانسه تماس بگیرند و در مورد جابجایی واحد‌های نظامی ارتش آلمان اطلاعات کسب کنند. عنایت خان اپراتور رادیو بود و با این که به طور مرتب مکان خود را عوض می‌کرد، توسط گشتاپو (پلیس مخفی آلمان نازی) دستگیر، بازجویی و شکنجه شد.

او بار‌ها دست به فرار زد، اما بعد از هر بار دستگیری، مجازاتش سنگین‌تر می‌شد. گفته می‌شود نور هیچ اطلاعات با ارزشی در اختیار آلمانی‌ها که او را فقط به اسم رمزش یعنی مادلین می‌شناختند و نمی‌دانستند اصالت هندی دارد، قرار نداد. نور و سه مامور زن دیگر از سازمان عملیات ویژه بریتانیا روز ۱۳ سپتامبر ۱۹۴۴ در اردوگاه کار اجباری داخائو با گلوله اعدام شدند. به منظور بزرگداشت نور عنایت خان، بنای یادبودی برای او در پارک گوردن اسکوئر لندن نصب شده است.

شرابانی باسو، زندگی‌نامه‌نویس به بی‌بی‌سی گفت: «نور عنایت خان حتی تا به امروز هم منبع الهام است، نه فقط به دلیل شجاعت مثال‌زدنی‌اش، بلکه به دلیل اصولی که به آن‌ها پایبند ماند. »


لیودمیلا پاولیچنکو: بانوی مرگ

از شاهزاده جاسوس تا بانوی مرگ؛ ۸ زن تاثیرگذار در جنگ جهانی دوملیودمیلا پاولیچنکو

لیودمیلا پاولیچنکو با ۳۰۹ مورد قتل تایید شده سربازان آلمانی بعد از محاصره شوروی سابق توسط نیرو‌های نازی، یکی از مرگبارترین تک تیرانداز‌های تاریخ به حساب می‌آید. ده‌ها نفر از قربانیان او تک‌تیرانداز‌های دشمن بودند و هدف گلوله زنی قرار گرفتند که به دلیل اقداماتش در محاصره شهر‌های سواستوپول و اودسا با نام مستعار بانوی مرگ شناخته می‌شد.

لیودمیلا در نهایت با ترکش خمپاره زخمی و مجبور به ترک خط مقدم شد. او پس از آن به عنوان مبلغ برای ارتش سرخ به فعالیت ادامه داد. لیودمیلا به نقاط مختلف دنیا سفر کرد و با فرانکلین روزولت، رییس جمهور آمریکا هم ملاقات داشت، اما این قهرمان پرافتخار شوروی سابق بعد‌ها تا حد زیادی از تاریخ کشور حذف شد.

ایرینا اسلاوینسکا، فعال برابری جنسیتی به بی‌بی‌سی گفت: «روایت شوروی از جنگ جهانی دوم بر تصویر سربازان شجاع یعنی مردان متمرکز بود. زنان در آن روایت جایی نداشتند. »


نانسی ویک: موش سفید

از شاهزاده جاسوس تا بانوی مرگ؛ ۸ زن تاثیرگذار در جنگ جهانی دومنانسی ویک

نانسی ویک به عنوان جنگجویی بی‌رحم و میخواره‌ای قهار شهرت داشت. او در نیوزیلند به دنیا آمد، در استرالیا بزرگ شد و در ۱۶ سالگی از مدرسه فرار کرد. او بعد‌ها در فرانسه به عنوان روزنامه‌نگار مشغول به کار شد. نانسی با کارخانه‌دار فرانسوی، آنری فیوکا ازدواج کرد و موقع حمله آلمان به فرانسه در مارسی زندگی می‌کرد.

ویک پس از پیوستن به جنبش مقاومت، به نیرو‌های هوایی فراری متفقین کمک می‌کرد از طریق کوهستان پیرنه خود را به مکانی امن در اسپانیا برسانند. اما وقتی آلمانی‌ها از این موضوع مطلع شدند، او مجبور شد از طریق اسپانیا به بریتانیا بگریزد.

اما نازی‌ها همسرش را گرفتند و شکنجه و اعدام کردند. ویک با چتر دوباره به فرانسه بازگشت و به سازمان عملیات ویژه بریتانیا پیوست. او در مصاحبه تلویزیونی خود در دهه ۱۹۹۰ توضیح داد چطور یک نگهبان آلمانی را کشته: «در سازمان عملیات ویژه بریتانیا حرکت ضربه با تیزی دست به گردن را یاد می‌دادند و من هم آن را خیلی تمرین کرده بود. اما این تنها باری بود که از آن استفاده کردم.»

وقتی فرستنده و رمز‌های رادیویی متفقین در یک عملیات گم شدند، او داوطلب شد برای پیدا کردن یک فرستنده جایگزین و مخابره پیام به لندن با دوچرخه مسافتی طولانی را در قلمروی دشمن طی کند.

نانسی لباس‌های شیک می‌پوشید و با سربازان آلمانی بیرون می‌رفت تا از آن‌ها اطلاعات بگیرد. توانایی گریز نانسی باعث شدن آلمانی‌ها لقب موش سفید را به او بدهند. نانسی در اوت ۲۰۱۱ در سن ۹۸ سالگی در لندن از دنیا رفت.


هدی لامار؛ نابغه زیباروی هالیوود

از شاهزاده جاسوس تا بانوی مرگ؛ ۸ زن تاثیرگذار در جنگ جهانی دومهدی لامار

هنرپیشه اتریشی تبار در هالیوود به شهرت رسید و ۶ بار ازدواج کرد. اما این کارنامه درخشان سینمایی هدی لامار نبود که او را به یک قهرمان جنگی تبدیل کرد. نام اصلی‌اش هدویگ اوا ماریا کیسلر بود و در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. شوهر اول لامار رییس یک شرکت سازنده جنگ‌افزار بود که، چون از درخشش همسرش به عنوان بازیگر خشنود نبود، او را مجبور می‌کرد از همکارانش که بعضی از آن‌ها نازی بودند، پذیرایی کند.

لامار اول به پاریس و سپس به لندن گریخت و در آنجا با لویی بی. مه‌یر، مدیر سرشناس شرکت مترو گلدن مه‌یر (ام‌جی‌ام) ملاقات کرد. هدی لامار لقب «زیباترین زن جهان» را گرفت و در بیش از ۳۰ فیلم نقش‌آفرینی کرد. اما آنچه باعث شد او در این فهرست قرار بگیرد، فعالیت جنبی او به عنوان مخترع بود. لامار یک سیستم راهنما برای اژدر‌های نیرو‌های متفقین طراحی کرد که از طریق تغییر فرکانس آن‌ها مانع از ردیابی‌شان توسط دشمن می‌شد.

البته ارتش آمریکا این اختراع لامار به ثبت هم رسید را چندان جدی نگرفت، اما ردپای اختراعات پیشروی او در فناوری بلوتوث و وای‌فای امروزی به چشم می‌خورد.


میا یی؛ با زهر و شمشیر

از شاهزاده جاسوس تا بانوی مرگ؛ ۸ زن تاثیرگذار در جنگ جهانی دوممیا یی

مبارزه میا یی حتی پیش از حمله ژاپنی‌ها به برمه در جنگ جهانی دوم آغاز شد. او با تمام قدرت برای استقلال کشور مبارزه می‌کرد و جلوی مقامات حکومت استعماری بریتانیا می‌ایستاد. او در جنگ جهانی دوم به نیروی مقاومت پیوست و برای دفاع از خود همیشه یک بطری زهر و یک شمشیر همراه داشت. در ۱۹۴۴، میا با پای پیاده از سرزمین‌های اشغال شده توسط دشمن و کوهستان‌ها عبور کرد تا خود را به هند که تحت سلطه بریتانیا بود برساند و به مبارزه با ژاپنی‌ها ادامه دهد.

میا در طول مسیر زخم‌هایش را با تکه‌های سارونگ (پارچه‌ای رنگارنگ که مردان و زنان در آسیا و بخش‌هایی از آفریقا دور کمر خود می‌بندند) می‌بست و به پیشنهاد مردانی که می‌خواستند او را حمل کنند، جواب رد می‌داد. وقتی در هند بود، به پخش اعلامیه بر فراز برمه کمک کرد، برگه‌هایی که در آن‌ها بدرفتاری ژاپنی‌ها با مردم به تفصیل شرح داده شده بود.

با وجود این که قصد داشت بعد از تولد پسر اولش به همراه همسر خود به برمه بازگردد، تا اکتبر ۱۹۴۵ و بعد از پایان جنگ جهانی اول به آنجا نرفت. او به مبارزه خود برای استقلال ادامه داد و این بار جلوی نظام‌های دیکتاتوری کشور ایستاد.


راسونا سعید؛ شیرزن

از شاهزاده جاسوس تا بانوی مرگ؛ ۸ زن تاثیرگذار در جنگ جهانی دومراسونا سعید

راسونا سعید در این فهرست یک استثنا به حساب می‌آید، چون در جریان جنگ جهانی دوم دست‌کم در ظاهر طرفدار نیرو‌های متحدین بود. راسونا شخصیتی کلیدی در مبارزات استقلال اندونزی بود و نیرو‌های استعمارگر هلندی دشمن او به حساب می‌آمدند.

سعید فعالیت‌های سیاسی خود را از سن کم آغاز کرد و در اوایل دهه بیست زندگی خود یک حزب سیاسی با عنوان انجمن مسلمانان اندونزی به راه انداخت. راسونا سخنگویی عصیانگر بود تا جایی که در یکی از شرح‌حال‌های او سخنرانی‌هایش به «رعد و برق در طول روز» تشبیه شده است. ایستادگی‌اش در برابر مقامات حکومت استعماری هلند باعث شد لقب شیرزن را روی او بگذارند.

نیرو‌های هلندی بیشتر اوقات سخنرانی‌های سعید را متوقف می‌کردند و در یکی از این رویداد‌ها او را دستگیر و به مدت ۱۴ ماه به زندان انداختند. در ۱۹۴۲ وقتی ژاپن به مجمع‌الجزایر حمله کرد، سعید به یک سازمان طرفدار ژاپن پیوست، اما از آن برای ادامه فعالیت‌های خود برای استقلا‌ل کشور استفاده کرد.

بعد از شکست ژاپن، هلندی‌ها بازگشتند تا در ابتدا با کمک نیرو‌های بریتانیایی دوباره اقتدار خود را به دست آوردند؛ و این شروع جنگی خونین بود که ۴ سال طول کشید. هلند در ۱۹۴۹ استقلال اندونزی را به رسمیت شناخت و برای بزرگداشت راسونا سعید نام او روی یکی از خیابان‌های اصلی در جاکارتا، پایتخت این کشور گذاشته شد.


جین ویال؛ خبرنگار، جاسوس، سیاستمدار

جین ویال در جمهوری کنگو به دنیا آمد، اما در کودکی به پاریس رفت و وقتی جنگ جهانی دوم شروع شد به عنوان روزنامه‌نگار مشغول به کار بود. او پس از جنگ مامور مخفی جنبش مقاومت فرانسه در جنوب این کشور شد. منطقه‌ای که در آن زمان تحت کنترل رژیم دست‌نشانده ویشی بود. جین در رابطه با جابجایی واحد‌های نظامی ارتش آلمان اطلاعات جمع‌آوری می‌کرد و برای متفقین می‌فرستاد.

او در ژانویه ۱۹۴۳ توسط دشمن دستگیر و به خیانت متهم شد. با این حال اطلاعات سری که او به خوبی کدگذاری کرده بود، از دست مقامات در امان ماندند، چون قابل رمزگشایی نبودند. ویال در ابتدا به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد و بعد او را به زندان زنان در مارسی منتقل کردند. او در ۱۹۴۷ به عنوان نماینده مجلس سنای فرانسه انتخاب شد.

منبع: bbc

+ نوشته شده در سه شنبه 30 ارديبهشت 1399برچسب:از شاهزاده جاسوس ,بانوی مرگ,۸ زن,تاثیرگذار,جنگ جهانی دوم, ساعت 18:2 توسط آزاده یاسینی


داوود منشی‌زاده؛ تنها ایرانی عضو حزب نازی

 گستره خانواده منشی‌زاده خیلی عریض و طویل نیست و اگر بنا باشد تاریخچه آن را بررسی کنیم، فقط دو نسل آن قابل بررسی است! میرزا ابراهیم‌خان منشی‌زاده، پدر خانواده، اصالتاً از اهالی ایروان بود و بعد از مهاجرت به ایران، در دارالفنون تحصیل کرد و وارد شغل نظامی‌گری شد. مشهور است که مخالفان، پدرش را مسموم کردند و به قتل رساندند. ابراهیم‌خان که در سر هوای ریاست داشت، در عصر مشروطه راه به جایی نبرد و کمیته مجازات را ساخت و افتاد به جان سیاستمدارانی که به او پول نمی‌دادند؛ ادعایش هم حذف بدخواهان وطن بود! بعد‌ها وی را در دوره وثوق‌الدوله بازداشت کردند و به امر او، هنگام فرستادن به تبعید، به زندگی‌اش خاتمه دادند؛ اما ماجرای پسر ابراهیم‌خان از عجایب امور است. داوود که ظاهراً پسر ارشد مؤسس کمیته مجازات بود، سر از آلمان درآورد و مفتون نازی‌ها و «اس. اس» شد! در ادامه به فراز‌های کمتر شنیده شده زندگی او می‌پردازیم.

داوود منشی‌زاده؛ تنها ایرانی عضو حزب نازی

راهی که از پاریس به برلین رسید

داوود منشی‌زاده در میان همه نویسندگان معاصر به آلمان‌دوستی و هیتلرپرستی معروف است؛ نصرا... توکلی در کتاب «آخرین سقوط آریاها» و حتی «داریوش همایون» در خاطراتش، این ویژگی منشی‌زاده را یادآوری کرده‌اند. این‌که داوود چطور با راه و رسم نازی‌ها آشنا شد، خیلی معلوم نیست. او در سال ۱۳۱۰، با بورس دولتی به فرانسه رفت تا درس بخواند. سال ۱۳۱۶ از دانشگاه «دیوژن» لیسانس ادبیات گرفت و بعد به آلمان نازی رفت. احتمالاً در دوران حضور در فرانسه بود که به هیتلر علاقه‌مند شد. او در همان سالی که لیسانس گرفت به برلین رفت تا ادامه تحصیل بدهد، اما تکمیل تحصیلات وی تا سال ۱۳۱۷ آغاز نشد. در این مدت چه می‌کرد؟ کسی به درستی نمی‌داند، اما خبر داریم که از ۱۳۱۸، همراه با بهرام شاهرخ، رادیو فارسی برلین را اداره می‌کرد. بنابراین، داوود منشی‌زاده دست‌کم از سال ۱۳۱۶، جذب سازمان‌های اطلاعاتی آلمان نازی شده‌بود.

«هیتلریزه» شدن داوود!

منشی‌زاده طبق روایت علی رهنما در کتاب «Behind the ۱۹۵۳ Coup in Iran»، به تحصیل در دانشگاه برلین پرداخت و همزمان به عضویت حزب نازی درآمد. او تنها عضو ایرانی حزب بود و سران آلمان هیتلری به وی اعتماد کامل داشتند. منشی‌زاده افزون بر این‌ها، از اعضای فعال «اس. اس» نیز به شمار می‌آمد. او مدرک دکترای خود را در سال ۱۳۲۲ از دانشگاه برلین گرفت و سپس، به تدریس ادبیات در دانشگاه «لودویک ماکسیمیلیان» شهر مونیخ پرداخت؛ سِمَتی که به دست آوردن آن، بدون ارتباط داشتن با حزب نازی امکان نداشت. برخی روایت‌های شفاهی برآنند که داوود، به دلیل اشتغالات حزبی، دفاع از رساله دکترای خود را تا ۱۳۲۴، یعنی سال سقوط برلین به تعویق انداخت، اما در همین مدت، تدریس می‌کرد.

داوود منشی‌زاده؛ تنها ایرانی عضو حزب نازی

منشی‌زاده به طور رسمی عضو واحد‌های شبه‌نظامی «اس. اس» بود و در ردیف وفاداران سرسخت هیتلر قرار داشت. او به همراه گردان‌های مدافع نازی‌ها، هنگام هجوم متفقین به برلین و سقوط پایتخت آلمان در اردیبهشت ۱۳۲۴، دوشادوش نیرو‌های «اس. اس» جنگید و در همین نبرد، از ناحیه پا هدف گلوله قرار گرفت و تا پایان عمر به دلیل این اتفاق، می‌لنگید. او در آلمان با یک دختر آلمانی ازدواج کرد و بعد از جنگ، ابتدا به قاهره رفت و با کمک دوستانی که داشت، به تدریس ادبیات در دانشگاه این شهر پرداخت.

بازگشت به ایران و فرار به سوئد

منشی‌زاده در سال ۱۳۳۰ به ایران بازگشت؛ زمانی که آب‌ها از آسیاب افتاده بود و دیگر متفقین در ایران حضور نداشتند که دنبال نازی‌ها بگردند! او به محض ورود و در شرایط باز سیاسی آن دوره که مقارن با نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران را با نام اختصاری «سومکا» راه انداخت که در واقع نسخه‌ای ناشیانه از روی نمونه آلمانی بود. این حزب تنها توانست تا مرداد ۱۳۳۲ دوام بیاورد، اما بعد از آن و به دلیل فضای بسته سیاسی پس از کودتای ۲۸ مرداد، منشی‌زاده دیگر نتوانست به فعالیت خود ادامه دهد. وی در ۱۳۳۷ سر از آمریکا درآورد و بعد‌ها مدتی به آلمان رفت و در نهایت در سوئد سکونت اختیار کرد و در ۲۲ تیرماه سال ۱۳۶۸ در اوپسالای سوئد درگذشت. منشی‌زاده اولین مترجم کتاب «نبرد من»، اثر آدولف هیتلر به زبان فارسی است. او تألیفات و ترجمه‌های متعددی داشت.

داوود منشی‌زاده؛ تنها ایرانی عضو حزب نازی

+ نوشته شده در یک شنبه 28 ارديبهشت 1399برچسب:داوود منشی‌زاده,ایرانی,عضو,حزب,نازی,سیاست, ساعت 15:29 توسط آزاده یاسینی


از ارج تا کفش بلّا؛ برند‌های بزرگ ایرانی که خاموش شدند

 محمد کریم فضلی بنیانگذار گلرنگ عرضه کننده برند‌های مختلفی، چون گلرنگ، اوه، سافتلن و مالک چند شرکت بورسی و آماده عرضه اولیه چند روز پیش در سن ۸۸ سالگی درگذشت. او شرکت پاکشو را در سال ۱۳۵۱ بنیان نهاد. محصولات اولیه این شرکت با برند گلرنگ و تحت عنوان محصولات شوینده و آرایشی بهداشتی گلرنگ ثبت شدند. شرکت پاکشو از آن زمان تاکنون به‌طور مستمر رشد کرده‌است و امروزه یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان شوینده در ایران به‌شمار می‌رود. مرگ محمدکریم فضلی، رئیس هلدینگ گلرنگ بهانه‌ای شد که مروری داشته باشیم بر برند‌های بزرگ ایرانی که به حالت تعطیل یا نیمه تعطیل در آمدند.

۱. ارج

از ارج تا کفش بلّا؛ برند‌های بزرگ ایرانی که خاموش شدند

ارج برندی است که بخاری‌های نفتی قهوه‌ای‌رنگش در سال‌های جنگ، کنج خانه بسیاری از مردم جا داشت و سرمای زمستان را برای مردم قابل تحمل می‌کرد. این برند را در سال ۱۳۱۶ خلیل ارجمند ایجاد کرد. ابتدا صندلی تاشو تولید می‌کرد، اما بعد‌ها توسعه یافت و به تولید یخچال، بخاری، ماشین لباسشویی و کولر هم روی آورد. این برند پس از انقلاب دولتی شد و این تغییر سیاست به‌سرعت روند نزولی طی کرد. اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی آخرین ضربه بر پیکر این برند بود. این برند در ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ با پلمب قضائی انبار کارخانه‌اش، پس از ۷۹ سال فعالیت، رسما خاموش شد.

۲. آزمایش

برندی که در ابتدای فعالیت به ساخت صندلی و آب‌کاری مشغول بود و از سوی محسن آزمایش از دهه ۳۰ کار خود را آغاز کرد. این برند لوازم خانگی‌ای نظیر یخچال، کولر، آب‌گرم‌کن، تختخواب فلزی، بخاری و اجاق‌گاز تولید می‌کرد. پس از انقلاب ملی اعلام شد و نهاد‌های دولتی و شبه‌دولتی مثل سازمان خصوصی‌سازی و صندوق بازنشستگی از سهام‌داران بزرگ این شرکت شدند. تا سال ۸۰ هم تولیدات این شرکت همچنان در بازار دیده می‌شد، اما در نهایت با اجرای اصل ۴۴ و واگذاری این شرکت از طریق بورس، در سال ۱۳۸۸ به دلیل بدهی‌های فراوان به حالت نیمه‌تعطیل درآمد.

۳. چیت‌سازی ری

از ارج تا کفش بلّا؛ برند‌های بزرگ ایرانی که خاموش شدند

یکی از برند‌های صنعت نساجی که در ۱۳۲۶ به دست حسن کورس تأسیس شد، چیت‌سازی ری بود. کارخانه‌ای که روزگاری تأمین‌کننده بخش زیادی از پارچه مورد نیاز کشور بود و تا سال ۱۳۸۰ هم فعال بود، در سال ۱۳۸۴ با دوهزار و ۵۰۰ کارگر برای همیشه تعطیل شد. این کارخانه بعد از انقلاب در اختیار بنیاد مستضعفان و جانبازان بود، اما در سال ۷۶ به سه سرمایه‌گذار فروخته شد و در نهایت در سال ۱۳۸۴ به مالکیت شرکت سرمایه‌گذاری بهمن درآمد. این مجموعه نیز با هدف ساخت‌و‌ساز در محل کارخانه، در سال ۸۸ شرکت توسعه ساختمانی بافکار را تأسیس کرد و در سال ۹۰، این مجموعه تخریب شد.

۴. پارس‌الکتریک

برندی که محمد‌تقی برخوردار در سال ۱۳۴۱ در تهران ایجاد کرد و کارش را با مونتاژ تلویزیون و رادیو آغاز کرده بود. برخی برخوردار را یکی از صد چهره مؤثر تاریخ معاصر ایران و پدر صنعت خانگی مدرن در کشور می‌دانند. این مجموعه پس از انقلاب دولتی شد و تحت نظر سازمان صنایع ملی ایران به فعالیت خود ادامه داد. پارس‌الکتریک به‌عنوان یکی از زیرمجموعه‌های تأمین اجتماعی در سال ۱۳۷۱ به فعالیت خود ادامه داد و تعطیلی این مجموعه در جریان رقابت‌های انتخاباتی سال ۹۵، مورد توجه حسن روحانی، رئیس‌جمهور وقت و یکی از نامزد‌های انتخابات ریاست‌جمهوری قرار گرفت.

۵. کفش بلا

از ارج تا کفش بلّا؛ برند‌های بزرگ ایرانی که خاموش شدند

برندی که این روز‌ها نامی از آن در میان ایرانیان برده نمی‌شود، اما پیش از انقلاب پاپوش مطرحی برای مردم بود. برادران عمیدحضور کفش بلا را در سال ۱۳۴۱ از مالک اصلی آن خریداری کردند. مالک اصلی کفش بلا را با سرمایه سه میلیون ریال به ثبت رسانده بود که برادران عمید‌حضور تصمیم گرفتند این مجموعه را خریداری کنند. کفش بلا، پیش از انقلاب هم با مشکلات مالی مواجه شدند، اما با دولتی‌شدن این مجموعه زیان‌های مالی آن گسترش یافت. بعد‌ها بخشی از این شرکت به مؤسسات عمومی غیر دولتی واگذار شد، اما شرکت‌هایی که دست سازمان‌های دولتی بودند، به دلیل زیان‌های گسترده تعطیل شدند.

۶. پیکان

برند خوشنامی که پس از افت کیفیت، خط تولید آن هم در سال ۸۳ به طور کامل با هدف ارتقای استاندارد‌های تولید خودرو در ایران و معرفی یک برند جایگزین برچیده شد. احمد خیامی برای راه‌اندازی کارخانه ایران‌ناسیونال که پیکان را تولید می‌کرد، حدود ۴۰ میلیون تومان سرمایه‌گذاری کرد و در کارخانه‌اش پس از ارتقای سرمایه، ۱۷ مدل اتومبیل، کامیون و اتوبوس مونتاژ می‌کرد. بعد از انقلاب و با دولتی‌شدن این مجموعه، از پیکان به‌عنوان برندی نسبتا موفق، چیزی باقی نماند و ایران‌خودرو هم به مجموعه‌ای زیان‌ده تبدیل شد که تداوم حیاتش ثمره‌ای جز تشدید تورم برای کشور ندارد.

+ نوشته شده در یک شنبه 21 ارديبهشت 1399برچسب:ارج,پیکان,کفش بلا,آزمایش,چیت سازی ری,پارس الکتریک,ایران, ساعت 16:48 توسط آزاده یاسینی


حمله‌کنندگان به سفارت بریتانیا در تهران چه فاجعه‌ای به بار آوردند؟

  شوان شریعتی‌راد پزشک و محقق تاریخ درباره فاجعه‌ای که در اثر حمله به سفارت انگلیس در تهران اتفاق افتاد و لطمه‌ای که به آثار تاریخی زده شد، رشته توییتی منتشر کرده است که متن آن و تصاویرمرتبط را اینجا می‌بینید و می‌خوانید.

در آذر 90 عده‌ای سفارت بریتانیا در تهران را تسخیر و ۶ اثر هنری که جزو اموال دولت بریتانیا بود را تخریب کردند که فقط ۴ اثر قابل ترمیم بودند. این آثار پس از ترمیم به ایران برگشتند و مبلغ ١/٣ میلیون پوند هزینه ترمیم توسط دولت ایران پرداخت شد.

همچون ایلغار مغول؛ حمله‌کنندگان به سفارت بریتانیا در تهران چه فاجعه‌ای به بار آوردند

نفیس‌ترین اثر، پرتره خاصه از فتحعلیشاه است که توسط نقاش دربار، آقا_احمد در اوایل قرن ١٩ م کشیده شده و از سوى فتحعلیشاه به نخستین سفیر بریتانیا در ایران مرحمت شده بود. ارزش این نقاشى رنگ روغن مبلغ ١/٢ میلیون پوند تخمین زده میشود. مهاجمین این پرتره را با چاقو پاره کرده بودند.

همچون ایلغار مغول؛ حمله‌کنندگان به سفارت بریتانیا در تهران چه فاجعه‌ای به بار آوردند


دومین اثر، نقاشى رنگ روغن از حضرت یوسف و ملازمان بر تخت بوده است که در اوایل قرن ١٩ م توسط نقاشى ایرانى با شعرى از حافظ کشیده شده است:

الا اى یوسف مصرى، که کردت سلطنت مغرور

پدر را بازپرس آخر، کجا شد مهر فرزندى؟

همچون ایلغار مغول؛ حمله‌کنندگان به سفارت بریتانیا در تهران چه فاجعه‌ای به بار آوردند


سومین اثر، نقاشى رنگ روغن از زنى ایرانى در حال نواختن ساز زهى است که در اوایل قرن ١٩ م کشیده شده است. ابعاد این اثر ١٦١ در ٨٤ سانتى متر است که مهاجمین بر روى آن رنگ پاشیده بودند.

همچون ایلغار مغول؛ حمله‌کنندگان به سفارت بریتانیا در تهران چه فاجعه‌ای به بار آوردند


چهارمین اثر، کپى اى از پرتره تاجگذارى ملکه ویکتوریا مربوط به قرن ١٩ م است. مهاجمین این اثر را با چاقو پاره کرده بودند و به قول کارشناسان انگلیسى آسیب به نقاشى‌هاى انگلیسى به طرز معنادارى بیشتر از نقاشى هاى ایرانى بوده.

در عکس زیر پرتره مذکور قبل و بعد از ترمیم نشان داده شده است.

همچون ایلغار مغول؛ حمله‌کنندگان به سفارت بریتانیا در تهران چه فاجعه‌ای به بار آوردند


پنجمین اثر، کپى پرتره اى از شاه ادوارد هفتم بوده است که توسط نقاش سلطنتى بریتانیا، سر ساموئل لوک فیلدز در سال ١٩٠٢ کشیده شده بود. این اثر به طور کامل تخریب گردید و بقایاى بجا مانده، قابل ترمیم نبودند و در نتیجه یک کپى دیگر به جاى آن، به تهران فرستاده شد.

همچون ایلغار مغول؛ حمله‌کنندگان به سفارت بریتانیا در تهران چه فاجعه‌ای به بار آوردند


ششمین اثر، کپى پرتره اى از شاه جرج پنجم در سال ١٩١٢ بود که توسط سر ساموئل لوک فیلدز کشیده شده بود. این اثر نیز به طور کامل تخریب شد و غیر قابل ترمیم بود و کپى دیگرى از آن به تهران فرستاده شد.

همچون ایلغار مغول؛ حمله‌کنندگان به سفارت بریتانیا در تهران چه فاجعه‌ای به بار آوردند

+ نوشته شده در یک شنبه 21 ارديبهشت 1399برچسب:حمله‌کنندگان,سفارت بریتانیا,تهران,فاجعه,شوان ریعتمداری,محقق تاریخ , ساعت 16:45 توسط آزاده یاسینی


ماجرای شکست آلمان‌ها به‌خاطر خواب هیتلر!

 در جنگ‌جهانی دوم که از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ به مدت شش سال ادامه یافت، بیشتر کشور‌های جهان و تقریبا همه ابرقدرت‌های سرشناس آن زمان شرکت و در قالب دو اتحاد نظامی در مقابل یکدیگر، صف‌آرایی کردند. دسته نخست، متفقین و دسته دوم متحدین نام داشتند. این دو اتحاد نظامی یک جنگ تمام‌عیار راه انداختند که درپی آن بیش از ۳۰ کشور جهان درگیر شدند.

شکست آلمان‌ها به خاطر خواب هیتلر

بیشتر شرکت‌کنندگان در این جنگ، تمام قدرت اقتصادی، صنعتی و توانایی‌های علمی‌شان را برای پشتیبانی نظامی به کار گرفتند. برآورد کشته‌های جنگ جهانی دوم بین۷۰ تا ۸۵ میلیون انسان است که آن را به مرگبارترین نبرد در تاریخ زندگی انسان‌ها تبدیل می‌کند. در این بین، پیمان آتش بس و پایان جنگ جهانی دوم در روز هشتم مه سال ۱۹۴۵ در ساعت ۲۲:۴۳ و در پی ورود متفقین به فرانسه و همچنین خودکشی هیتلر، رهبر آلمان نازی با امضای آتش بس میان ارتش ویران شده آلمان و متفقین پایان یافت و به امضای دوطرف رسید. به بهانه سالروز اعلام آتش‌بس در جنگ جهانی دوم، در پرونده امروز زندگی‌سلام از نقاط عطف جالب جنگ‌جهانی دوم و اتفاقات کمتر شنیده شده‌اش خواهیم گفت.

بزرگ‌ترین عملیات جنگی‌آبی تاریخ

حقایقی درباره حمله متفقین به منطقه نرماندی که با اشتباه مسخره هیتلر همراه شد.

پس از گذشت پنج سال از شروع جنگ جهانی دوم، تقریبا تمام اروپای غربی یا توسط نیرو‌های آلمانی اشغال یا ازسوی دولت‌های فاشیستی مانند اسپانیا و ایتالیا تصرف شده بود. هدف متفقین غربی پایان دادن به ارتش آلمان و سرنگونی رژیم وحشیانه نازی و آدولف هیتلر بود. حمله متفقین به نرماندی از بزرگ‌ترین عملیات‌های نظامی تاریخ است که تاکنون انجام شده است.

هیچ فردی معنای D-Day را نمی‌داند!

متفقین هرگز بدون برنامه‌ریزی درخشان برای حمله D-Day نمی‌توانستند نیرو‌های نازی را در اروپا شکست دهند. این حمله در ۶ ژوئن سال ۱۹۴۴ انجام شد. در این عملیات بیش از ۱۵۶ هزار سرباز آمریکایی، انگلیسی و کانادایی به سواحل به شدت حفاظت شده نرماندی در شمال فرانسه حمله کردند تا یکی از نقاط عطف مهم در جنگ جهانی دوم ثبت شود. اما D-Day به چه معناست؟ سال‌ها مفهوم «دی» در «دی دی» محل گمانه‌زنی‌ها بود. برخی می‌گفتند، دی حرف اول کلمه عزیمت در زبان انگلیسی است و برخی حدس می‌زنند که دی از حرف اول کلمه تصمیم در زبان انگلیسی برگرفته شده است بنابراین معنای قطعی آن مشخص نیست!

بر اساس مستندات معتبر، عملیات D-Day رسما با عنوان عملیات اُوِرلُرد انجام شد که ترکیبی بود از ۱۵۶ هزار و ۱۱۵ نیروی آمریکایی، سرباز انگلیسی و کانادایی، شش هزار و ۹۳۹ کشتی و قایق نظامی و همچنین دو هزار و ۳۹۵ فروند هواپیما و ۸۶۷ گلایدر که نیرو‌های هوابرد را منتقل کردند.

نیرنگ متفقین برای فریب نازی‌ها

شکست آلمان‌ها به خاطر خواب هیتلر

یکی از اتفاقات جالب این عملیات، اقدام فریبکارانه نیرو‌های متفقین قبل از شروع حمله D-Day بود. ایده پشت این نیرنگ فریب نازی‌ها بود که فکر کنند این حمله در «پا دو کاله»، نزدیک‌ترین ساحل فرانسه به انگلیس رخ خواهد داد؛ بنابراین متفقین در نزدیکی کانال مانش، بخش بسیار کمی از نیرو‌های خود را مستقر کرده بودند تا نازی‌ها تصور کنند که حمله آن‌ها از منطقه پا دوکاله فرانسه صورت خواهد گرفت.

متفقین برای این‌که از موثر بودن حقه خود مطمئن شوند، همزمان از فرستنده‌های رادیویی جعلی استفاده کردند تا آلمانی‌ها تصور کنند که نیرو‌های زیادی در این منطقه مستقر شده‌اند و در حالی که رادار‌های نیرو‌های آلمانی حاکی از فعالیت گسترده نیرو‌های نظامی متفقین در پا دو کاله بود، نیرو‌های اصلی آن‌ها در کرانه نرماندی استقرار پیدا کردند. نازی‌ها که با این حقه فریب خورده بودند، بخش اعظمی از نیرو‌های خود را در پا دو کاله مستقر کردند و فقط گروه کوچکی از نیروهایشان را روانه نرماندی کردند که این تنها هدف متفقین بود!

شکست آمریکا در تمرین برای اجرای عملیات

نرماندی

دو ماه قبل از عملیات نرماندی، نیرو‌های متفقین آخرین تمرین برای اجرای عملیات نرماندی را در ساحل تخلیه شده‌ای انجام دادند. در این عملیات، استفاده از فرکانس رادیویی اشتباه موجب شد تا آلمان‌ها پس از شنیدن مکالمه‌های نیرو‌های متفقین، ارتباط رادیویی کشتی‌ها را قطع کنند و با یک حمله هوایی، ۷۴۹ نفر از سربازان آمریکایی را از بین ببرند!

۴ میلیون مین در انتظار متفقین در نرماندی

با وجود نیرنگ متفقین برای فریب نازی‌ها، اما ماه‌ها قبل‌تر از آن با پیش‌بینی حمله متفقین در جایی در امتداد ساحل فرانسه، آدولف هیتلر دستور تقویت خط دفاعی نازی‌ها در فرانسه را صادر کرده بود. از این رو در سال ۱۹۴۳، ساخت دیوار آتلانتیک که مسیری دو هزار و ۴۰۰ مایلی از پناهگاه‌ها، مین‌ها و قرارگیری موانعی در ساحل و مناطق کم عمق دریا بود، به اتمام رسید. تخمین زده می‌شود که نازی‌ها بیش از چهار میلیون مین را در سواحل نرماندی کار گذاشته بودند.

شروع عملیات توسط چتربازان قبل از طلوع

آفتاب

حمله D-Day در ۶ ژوئن در ساعاتی پیش از سحر با فرود هزاران چترباز در سواحل نرماندی شروع شد. آن‌ها مبادرت به بستن خروجی‌ها و از بین بردن پل‌ها کردند تا قوای کمکی نازی را تضعیف کنند. با این حال، چتربازان آمریکایی در شروع عملیات متحمل تلفات زیادی شدند، عده‌ای در حال غرق شدن زیر تجهیزات سنگین در باتلاق سیلاب بودند و تک تیراندازان نازی در جنگنده‌های هوایی، مشغول تیراندازی بودند.

همان‌طور که گفته شد، بیش از ۱۵۶ هزار پیاده نظام متفقین به پنج ساحل نرماندی حمله کردند. روبه‌روی آن‌ها حدود ۵۰ هزار سرباز آلمانی قرار داشت. دریای توفانی، پیاده‌سازی‌ها را بسیار دشوار کرده بود و بسیاری از محموله‌ها دور از مقصد مد نظر خود به ساحل می‌رسیدند. به طور مثال در ساحل اوماها، فقط دو مورد از ۲۹ تانک شناور (آمفی بی) به خشکی رسیدند.

هیتلر در زمان شروع عملیات D-Day خواب

بود

نکته جالب این‌که آدولف هیتلر در زمان شروع این عملیات مرتکب یکی از مسخره‌ترین اشتباهات خود شد. او در زمان حمله متفقین به نرماندی در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ خوابید و به افسرانش دستور داد که او را به هر دلیلی بیدار نکنند. به همین دلیل در زمان حمله کسی جرئت نکرده بود او را بیدار کند. سرانجام وقتی او در ساعت ۱۱ صبح و به عبارتی هنگام ظهر بیدار شد، از فرستادن قوای کمکی خودداری کرد و کورکورانه اطمینان داشت که کل حمله D-Day یک تاکتیک انحرافی است! شایان ذکر است تعداد کشته شدگان دو طرف در این نبرد که تا ماه اوت ادامه یافت، حدود ۲۲۶ هزار نفر تخمین زده می‌شود.

عملیاتی برای تصرف پل‌ها!

ناشنیده‌هایی درباره عملیاتی که اگر موفقیت‌آمیز پیش می‌رفت، نقشه اروپا بسیار متفاوت‌تر از چیزی می‌شد که امروز هست.

در سپتامبر سال ۱۹۴۴، متفقین تلاش جسورانه، اما بدفرجامی را برای عبور از رودخانه راین و رسیدن به آلمان از طریق هلند انجام دادند. استراتژی ژنرال ارتش انگلیس «فیلدمارشال مونتگومری»، این بود که آن‌ها از میان خط دفاعی آلمان موسوم به زیگفرید به سوی مقصد نهایی برلین عبور کنند و اگر این نقشه موفقیت‌آمیز پیش می‌رفت، شاید جنگ ماه‌ها زودتر از چیزی که در نهایت اتفاق افتاد به پایان می‌رسید و امروز نقشه اروپا می‌توانست بسیار متفاوت به نظر برسد.

شکست آلمان‌ها به خاطر خواب هیتلر

در آرزوی تصرف ۸ پل

این عملیات با نام مارکت‌گاردن با هدف تصرف هشت پل بر روی رودخانه راین صورت گرفت. بخش مارکت این عملیات به نیرو‌های هوابرد اشاره داشت که چترباز‌های آمریکایی و تعدادی لهستانی در کنار چترباز‌های انگلیسی می‌توانستند پل‌ها را کنترل کنند و گاردن که نیرو‌های زمینی ارتش انگلیس بودند از آن‌ها پشتیبانی می‌کردند. قرار بود چتربازان که سرعت بیشتری داشتند پل‌ها را تصرف کنند و نگه دارند تا نیروی زمینی که به دلیل به همراه داشتن سلاح‌های سنگین سرعت کمتری داشتند به داخل خاک هلند اشغالی نفوذ کنند و به آن‌ها بپیوندند. در آغاز این عملیات به نظر می‌رسید که همه چیز طبق نقشه پیش می‌رود. این عملیات با پیروزی‌هایی در پل‌های بین آیندهوون و نایمگن و پیشروی نیروی زمینی همراه بود، اما این پیروزی‌ها زیاد دوام نیاورد.

باور نکردن لو رفتن نقشه متفقین

از سوی دیگر آلمانی‌ها هدف عملیات مارکت گاردن را نفهمیده بودند و کمی سردرگم شدند تا این‌که «فیلدمارشال والتر مودل» فرمانده لشکر دوم زرهی آلمان، دو واحد زرهی برای تعمیر تانک‌ها و استراحت خدمه به نقطه‌ای در نزدیکی منطقه فرود چتربازان انگلیسی فرستاد. در نتیجه، دو لشکر از بهترین واحد‌های زرهی آلمان به صورت اتفاقی و در یک زمان در نزدیکی پل آرنم حضور داشتند. در این بین، یکی از سربازان آلمانی توانست از داخل یک گلایدر متفقین که سقوط کرده بود، تمامی نقشه‌های عملیاتی مونتگومری را به دست آورد و به پست فرماندهی مودل برساند. مودل نقشه‌ها را مطالعه کرد و آن‌ها را غیرقابل باور یافت. او فکر می‌کرد که این نقشه‌ها قسمتی از نقشه‌های استادانه متفقین برای گمراه کردن فرماندهان آلمانی هستند!

۸ هزار کشته و زخمی بعد از ۹ روز

کمی بعد از ورود نیرو‌های زمینی متفقین به شهر آیندهوون، به صورت اتفاقی دسته اول زرهی آلمان‌ها در پشت پل سان، آن‌ها را متوقف کردند و مودل فهمید که چه اشتباه عجیبی کرده که آن نقشه لو رفته را جدی نگرفته است. از سوی دیگر واحد‌های انگلیسی که شمال پل آرنم را در اختیار داشتند، به محاصره درآمدند. اگرچه تلفات شان زیاد بود، اما آن‌ها به امید سررسیدن نیرو‌های زمینی متفقین مواضع خود را نگه داشتند و مقاومت کردند، اما نیرو‌های زمینی که دو روز از برنامه عقب افتاده بودند، نتوانستند خود را به پل آرنم برسانند تا چتربازانی را که در قسمت شمالی پل اسیر شده بودند پوشش دهند. ۹ روز پس از شروع عملیات به متفقین دستور داده شد که از مواضع خود عقب‌نشینی کنند. آن‌ها تقریبا هزار و ۵۰۰ کشته و شش هزار و ۴۰۰ سرباز زندانی شده را که بسیاری از آن‌ها زخمی شده بودند در آن‌جا باقی گذاشتند.

جاه‌طلبانه‌ترین عملیات جنگ‌جهانی دوم

عملیات بارباروسا شامل ۳ میلیون نیروی متحدین و ۳۵۰۰ تانک بود که با پاتک همراه شد.

در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱، آلمان به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد. این عملیات موسوم به عملیات بارباروسا شامل بیش از سه میلیون نیروی متحدین و ۳۵۰۰ تانک بود. برنامه‌ریزی برای بارباروسا در پی موفقیت خیره کننده آلمان در برابر متفقین غربی در فرانسه از یک سال قبل آغاز شده بود. این عملیات جاه‌طلبانه که با آرزوی مداوم آدولف هیتلر برای فتح کامل سرزمین‌های روسیه به پیش می‌رفت، همراه با گزارش‌های معتبری مبنی بر ضعف و ناقص بودن نیرو‌های مسلح شوروی (شواهد ناشی از شکست فنلاند در سال ۱۹۳۹) منجر به خوش‌بینی بزرگی در فرماندهی عالی آلمان شد به طوری‌که هیتلر اعلام کرد فقط با یک ضربه، تمام ساختار پوسیده شوروی سقوط خواهد کرد!

عقب‌نشینی در این عملیات ممنوع بود

بارباروسا سه هدف اصلی داشت: فتح مناطق بالتیک و لنینگراد در شمال، مسکو در مرکز و منابع اقتصادی اوکراین و روسیه در جنوب. وسیع بودن جبهه روسیه باعث شد که آلمان‌ها فقط در نقاط معینی تمرکز یابند، به همین دلیل بعد‌ها هیتلر و ژنرال‌های وی مورد انتقاد گسترده قرار گرفتند. در ابتدا همه چیز برای آلمانی‌ها خوب پیش می‌رفت، بعضی واحد‌ها در روز اول ۵۰ مایل پیشروی کردند. در این بین با اشتباه استراتژیک استالین و اعلام ممنوعیت ژنرال‌ها برای عقب‌نشینی، نیرو‌های بزرگ شوروی محاصره، نابود یا اسیر شدند.

۲۵۰ هزار نفر در یک محاصره گسترده در اطراف مینسک در پایان ماه ژوئن از بین رفتند و ۱۸۰ هزار نفر در اسمولنسک زندانی شدند و این در حالی بود که ارتش سرخ در جنگ کیف در ماه سپتامبر متحمل ۵۰۰ هزارنفر تلفات شده بود، اما به‌رغم تلفات عظیمی که به نیرو‌های شوروی وارد شده بود، آلمانی‌ها نتوانستند ضربه کار سازی را به آن‌ها وارد کنند. آن‌ها هم امکانات اتحاد جماهیر شوروی را دست کم گرفته بودند و هم این که فرماندهان شوروی با وجود تلفات گسترده بلافاصله آرامش خود را بازیافتند.

رسیدن به نزدیکی پایتخت روسیه در ۹ روز

شکست آلمان‌ها به خاطر خواب هیتلر

وقتی حملات آلمان تمام شد واحد‌های خط مقدم جبهه برای تامین تدارکات مجدد و جایگزینی متوقف شدند. سپس هیتلر پافشاری کرد که لشکر زرهی دیگری از گروه ارتش مرکز که در مسکو پیشروی می‌کردند، برای غلبه بر مقاومت در شمال و جنوب مسیر خود را تغییر دهند. با دستیابی به این هدف، عملیات حمله به مسکو که توسط آلمان‌ها عملیات تایفون نامیده می‌شد در ۲ اکتبر ۱۹۴۱ آغاز شد.

۱۰ روز بعد واحد‌های آلمانی در فاصله ۹۰ مایلی پایتخت روسیه قرار داشتند، اما مقاومت سرسختانه اتحاد جماهیر شوروی و تلفات سنگین آلمان، همراه با باران شدید که جاده‌های ناهموار را به رودخانه‌های گل‌آلود تبدیل کرده بود، حرکت آلمان‌ها را کند کرد. با این حال و با آغاز ماه دسامبر، نیرو‌های آلمانی در جلوی مناره‌های مسکو بودند. در همین شرایط، یک ضد حمله گسترده توسط اتحاد جماهیر شوروی با استفاده از واحد‌های تازه وارد شده از شرق و با پشتیبانی تانک‌های پیشرفته روسیه‌ای، آلمانی‌ها را عقب راند و با شروع زمستان روسیه، عملیات تهاجمی آلمان متوقف شد.

منبع: history

+ نوشته شده در شنبه 20 ارديبهشت 1399برچسب:ماجرای,شکست,آلمان‌ها,به‌خاطر,خواب,هیتلر!, ساعت 14:18 توسط آزاده یاسینی


آشنایی با همه جواهرات بی‌بدیل ناصرالدین‌شاه

 «همه ما از کودکی تا به امروز ماکت‌های مختلفی از کُره زمین دیده‌ایم؛ ماکت‌هایی با سایز‌های کوچک و بزرگ که مأمور نشان دادن جای کشور‌های دنیا روی کره زمین هستند. بعضی‌هایشان کاغذی‌اند، بعضی‌ها شیشه‌ای و بعضی‌های دیگر هم فلزی، اما اطلاعات همه‌شان مثل هم است و جانمایی دریاها، کوه‌ها، زیستگاه‌ها و ... روی همه آن‌ها به یک شکل است.

در این میان، اما یک کره جغرافیایی وجود دارد که هم شکلش با همه کره‌هایی که پیش از این دیده‌ایم متفاوت است، هم اطلاعات روی آن با دیگر کره‌های زمین تفاوت دارد. این کره که به «کره جواهرنشان» شهرت دارد، سال‌ها پیش به دستور ناصرالدین شاه قاجار ساخته شده و پر از طلا و جواهرات رنگارنگ است! روی این کره متفاوت کوه دماوند و شهر تهران با یاقوت مشخص شده و الماس نشان‌دهنده کشور ایران است. جالب این که علاوه بر جانمایی قاره‌ها، می‌توانید روی این کره، القاب ناصرالدین‌شاه را هم ببینید! اگر می‌خواهید بیشتر از این‌ها درباره یکی از فاخرترین و باشکوه‌ترین جواهرات شناخته شده در دنیا بدانید، این گزارش را از دست ندهید.

زمین پرزرق‌وبرق ناصرالدین‌شاه

کره ۳۸کیلوگرمی

خاص‌ترین، عجیب‌ترین و گرانبهاترین کره جغرافیایی دنیا، حدود ۳۸کیلوگرم وزن دارد و قطر آن ۶۶سانتی‌متر است. این کره جواهرنشان در مجموع از ۳۴کیلوگرم طلای ناب و خالص ساخته شده و روی آن ۵۱هزار و ۳۶۶قطعه جواهر گوناگون ازجمله زمرد، یاقوت، لعل و الماس نصب شده است. هنوز هیچ‌کس در دنیا نتوانسته قیمت این کره جغرافیایی پر از جواهر را محاسبه کند و این یادگار دوران حکومت قاجاری یکی از خاص‌ترین و منحصر به فردترین اشیای موجود در موزه جواهرات ملی کشورمان به‌حساب می‌آید.

ابتکار ناصرالدین‌شاه برای جواهرات پیاده

سنگ‌های قیمتی را که روی هیچ شیئی سوار نشده‌اند، اصطلاحا «جواهرات پیاده» می‌گویند. یعنی این لعل‌ها، زمردها، یاقوت‌ها، فیروزه‌ها و الماس‌ها نه گردنبند هستند، نه گوشواره و دستبند و نه شانس این را پیدا کرده‌اند که در تاج پادشاهان و دیگر اشیای مهم روزگاران خود مورد استفاده قرار بگیرند. همین حالا اگر به موزه جواهرات ملی بروید، کلی از این جواهرات را می‌بینید که داخل ظرف‌های کوچک و بزرگ پشت ویترین‌ها جا خوش کرده‌اند.

این طور که می‌گویند این جواهرات به‌اصطلاح پیاده، در روزگار سلطنت ناصرالدین شاه حسابی روی اعصاب چهارمین شاه قاجار بود! برای همین دستور داد جواهرسازان ایرانی شیئی بسازند و در ساخت آن هر آن چه می‌توانند از جواهرات پیاده داخل خزانه استفاده کنند. به همین دلیل در سال ۱۲۹۱هجری قمری گروهی از جواهرسازان ایرانی به سرپرستی زرونی ماسحیان معروف به ابراهیم زرگرباشی کار ساخت کره جواهرنشان را آغاز و در ساخت آن از بیش از ۵۱هزار قطعه جواهر استفاده کردند.

دریا‌های زمردی؛ قاره‌هایی از لعل و یاقوت

در این کره جغرافیایی که سال‌هاست در موزه جواهرات ملی نگهداری می‌شود، مانند هر کره جغرافیایی دیگر قاره‌ها، اقیانوس‌ها، دریا‌ها و... جانمایی شده‌اند. با این تفاوت که بخش‌های مختلف کره زمین با جواهرات رنگارنگ روی کره جغرافیایی به تصویر کشیده شده‌اند! به‌عنوان مثال تمام آب‌های کره زمین اعم از اقیانوس‌ها، دریا‌ها و دریارچه‌ها از زمرد ساخته شده که به گفته تاریخ‌پژوهان این امر نشان از وفور سنگ زمرد در خزانه جواهرات سلطنتی ایران دارد. علاوه بر این، خشکی‌های کره زمین که شامل قاره‌های آسیا، اروپا، آمریکا، آفریقا و اقیانوسیه می‌شود، به‌علاوه قطب جنوب با لعل و یاقوت ساخته شده است.

ضمن اینکه مرز این قاره‌ها را الماس‌ها مشخص می‌کنند! همچنین خط استوا و دایره البروج (دایره الماس‌نشان روی گوی) با الماس نشان داده شده است. اینطور که گفته می‌شود فقط در ساخت همین دایره الماس‌نشان ۲۴۴قطعه الماس به‌کار گرفته شده که وزن آن‌ها در مجموع بیشتر از ۵۸قیراط است! ضمنا این نکته را هم اضافه کنیم که در کره جغرافیایی پرزرق و برق ناصرالدین شاه، نقشه ایران، انگلیس، فرانسه، بخش‌هایی از جنوب شرق آسیا و جزیره ماداگاسکار نیز با الماس مشخص شده‌اند. بخش‌های مرکزی و جنوبی قاره آفریقا هم از یاقوت کبود ساخته شده است.

زمین پرزرق‌وبرق ناصرالدین‌شاه

به سرزمین گنج‌های ایران دعوتیم

فعلا که موزه‌ها به‌دلیل پیشگیری از خطر ابتلا به ویروس کرونا تعطیل است، اما به محض اینکه موزه‌ها باز شوند، همه ما به سرزمین پر از گنج موزه جواهرات ملی دعوتیم. اگر می‌خواهید از کره جواهرنشان و دیگر جواهرات ارزشمند خزانه جواهرات ملی دیدن کنید، این امکان روز‌های شنبه تا سه‌شنبه از ساعت ۱۴تا ۱۷ وجود دارد.

بهای بازدید از اشیای قیمتی خزانه جواهرات ملی ازجمله همین کره جواهرنشان، الماس دریای نور، جقه نادری، تخت طاووس، تاج پهلوی، تاج کیانی و...، فقط ۶هزار تومان است که البته دانش‌آموزان و دانشجویان می‌توانند با ارائه کارت شناسایی از تخفیف ۵۰درصدی هم بهره‌مند شوند. اگر قصد کرده‌اید که بعد از پایان کرونا سری به موزه جواهرات ملی بزنید، بد نیست بدانید این موزه در میدان امام خمینی (ره)، خیابان فردوسی، نرسیده به چهارراه استانبول، نبش کوچه بانک مرکزی و در ساختمان بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. شماره‌های ۶۴۴۶۳۰۳۰و ۶۴۴۶۳۷۹۹هم پاسخگوی سؤالات‌تان هستند.

قدیمی‌ترین عکس از کره جواهرنشان

از کره جواهرنشان تا دلتان بخواهد عکس و فیلم وجود دارد؛ عکس و فیلم‌هایی که با مشاهده دقیق آن‌ها می‌توانید تمام جزئیات کار شده روی این کره جغرافیایی پرزرق و برق را ببینید. اما یکی از جذاب‌ترین عکس‌های کره جواهرنشان، عکس سیاه و سفیدی است که ناصرالدین شاه کنار کره جواهرنشانش ایستاده و با آن عکس یادگاری می‌اندازد. این عکس قدیمی‌ترین عکس از کره جغرافیایی پر از طلا و جواهر است که قدمتش به حدود ۱۴۰سال پیش می‌رسد.

کره مبارکه طلای جواهرنشان، کتاب شد

شاید برایتان جالب باشد بدانید کره جواهرنشان به‌قدری دارای اهمیت است که سال۱۳۹۶ یکی از اعضای هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان یک کتاب کامل و جامع درباره آن نوشته است. دکتر سیدمسعود سیدبنکدار درباره نام‌گذاری این کتاب که اسفندماه سال ۹۵ توسط حسن روحانی، رئیس‌جمهور، رونمایی شد و بهار سال بعد توسط بانک مرکزی انتشار یافت، می‌گوید: «نام این کتاب را «کره مبارکه طلای جواهرنشان» گذاشتم؛ چرا که این اصطلاح متداول دوره ناصری برای فاخرترین و باشکوه‌ترین کره جواهرنشان شناخته شده در جهان بود؛ کره‌ای که حاصل تشریک مساعی فرهیختگان و نخبگان علمی و فرهنگی عصر ناصری است.» این کتاب نفیس که سال ۱۳۹۷ از سوی بانک مرکزی به کتابخانه آستان قدس رضوی اهدا شد، در واقع شرح مفصل و دقیق جواهرات به‌کار رفته در کره جواهرنشان است.

به نام شاه قاجار!

اگر چه این کره جغرافیایی خیلی به جانمایی کشور‌های مختلف نپرداخته و از این بابت نمی‌توان جای کشور‌ها را به راحتی روی آن پیدا کرد، اما کره جواهرنشان یک فرق اساسی با همه کره‌های دنیا دارد و آن هم این است که به نام شاه قاجار سند خورده! اگر کمی روی این کره پر از جواهر دقیق شوید، می‌توانید القاب و عناوین منبت‌کاری شده ناصرالدین شاه را در جای جای این کره ببینید.

غنیمت جنگی نادرشاه افشار؛ نشان‌دهنده

شهر تهران

از آنجا که این کره به درخواست ناصرالدین شاه قاجار ساخته شده و در آن زمان تهران پایتخت ایران بود، سازندگان کره جغرافیایی جواهرنشان برای نشان دادن تهران و نمادش کوه دماوند، حسابی سنگ تمام گذاشتند! تنها نقطه‌ای از کره جواهر نشان که می‌توانید در آن یاقوت معروف «ارونگ زیب» را ببینید، محدوده شهر تهران است که با این گوهر معروف نمایان شده. گفته می‌شود این یاقوت زیبا و معروف جزو جواهرات نادری بوده و نادرشاه افشار بعد از لشکرکشی به هندوستان با خود به ایران آورده است. در این کره جواهرنشان، کوه دماوند هم با یاقوتی درشت نشان داده شده است.

یادگاران پادشاهان؛ از صفویه تا قاجاریه

یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد کره جواهرنشان این است که در آن می‌توان یادگاری‌های بسیاری از پادشاهان ایران را دید! تمام جواهر‌های به کار رفته در کره جواهرنشان، گوهر‌های گرانقیمتی هستند که از دوران صفویه جمع‌آوری شده‌اند؛ هدایایی که سلاطین خارجی و حکام محلی در اختیار پادشاهان قرار می‌دادند، غنیمت‌های جنگی‌ای که با لشکرکشی‌هایی ازجمله حمله نادر شاه افشار به هندوستان به‌دست آمده و خرید پادشاهان از جهانگردان اروپایی و بازار‌های هند، عثمانی، ایتالیا و فرانسه، همه و همه در این کره جواهرنشان دیده می‌شوند.

گنجینه‌ای از ۵ گوهر گرانبها

پرجواهرترین شیء موجود در موزه جواهرات ملی، از ۵۱هزار و ۳۶۶قطعه جواهر ساخته شده که وزن این جواهرات روی هم رفته چیزی در حدود ۳کیلو و ۶۵۶گرم است. اما نکته جالب توجه درباره کره جواهرنشان این است که این قیمتی‌ترین کره جغرافیایی جهان کلکسیونی از ۵نوع گوهر گرانبهاست. الماس، زمرد، یاقوت قرمز، یاقوت کبود و لعل، سنگ‌های بسیار قیمتی‌ای هستند که در ساخت کره جواهرنشان به‌کار رفته‌اند.

نگاهی به دیگر جواهرات معروف خزانه

جواهرات ملی

در خزانه جواهرات ملی تا چشم کار می‌کند، طلا، یاقوت، زمرد، فیروزه، لعل و الماس دیده می‌شود؛ جواهراتی که بسیاری از آن‌ها روی اشیای مختلف سوار شده‌اند و بخشی از تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم را با خود یدک می‌کشند. این جواهرات جدا از زیبایی خیره‌کننده‌شان، پشتوانه پول ملی‌مان هم به‌حساب می‌آیند و به همین دلیل دارای اهمیت بسیار هستند.

در ادامه با برخی دیگر از اشیای باشکوه موزه جواهرات ملی بیشتر آشنا می‌شویم.

الماس دریای نور

زمین پرزرق‌وبرق ناصرالدین‌شاهالماس دریای نور

بزرگ‌ترین الماس صورتی‌رنگ دنیا با ۱۸۲قیراط وزن، برای ماست که داستان‌های زیادی درباره آن نقل شده است. ازجمله این که روزگاری بر دسته شمشیر افراسیاب نصب بوده، زمانی یکی از گوهر‌های تاج کورش بزرگ بوده، نادرشاه افشار آن را بر تاج خود قرار می‌داده و در نهایت در زمان سلطنت ناصرالدین شاه، در میانه یکی از بازوبند‌های سلطنتی و بعد‌ها به‌صورت پیش‌کلاه مورد استفاده قرار گرفته است.


تاج کیانی

زمین پرزرق‌وبرق ناصرالدین‌شاهتاج کیانی

تاج کیانی، تاج مورد استفاده شاهان قاجاری در مراسم تاج‌گذاری‌شان بود. فتحعلی‌شاه قاجار دستور داد این تاج را ساخته و با الماس، یاقوت، زمرد و مروارید زینت ببخشند. نکته جالب این است که تاج کیانی بعد از دوران امپراتوری ساسانی، نخستین تاجی است که ساخته شده. چرا که شاهان بعد از دوره ساسانی و پیش از دوره قاجار، از جقه یا پیش‌کلاه به‌جای تاج استفاده می‌کردند.


جقه نادری

زمین پرزرق‌وبرق ناصرالدین‌شاهجقه نادری

یکی دیگر از جواهرات سلطنتی و ارزشمند موزه جواهرات ملی، جقه نادری است. این جقه که در سده ۱۲قمری ساخته شده، آراسته به الماس و زمرد است. وزن این جقه که گاهی پهلوی اول از آن استفاده می‌کرد، ۳۳مثقال و ۱۹نخود است و از یک تخمه زمرد درشت، ۵آویز زمرد و صد‌ها الماس فلامک ریز و درشت ساخته شده است.


تخت طاووس

زمین پرزرق‌وبرق ناصرالدین‌شاهتخت طاووس

این تخت را در سال ۱۲۱۶هجری قمری به فرمان فتحعلی‌شاه قاجار و با استفاده از طلا و جواهر‌های موجود در خزانه سلطنتی ساختند. در ابتدا به دلیل وجود نقش خورشید در این تخت، به آن تخت خورشید یا تخت جمشید گفته می‌شد، اما وقتی فتحعلی‌شاه با «طاووس تاج‌الدوله» ازدواج و این تخت را به او هدیه کرد، نامش به تخت طاووس تغییر پیدا کرد.


تاج پهلوی

زمین پرزرق‌وبرق ناصرالدین‌شاهتاج پهلوی

تاجی که هم رضاخان و هم محمدرضا پهلوی روی سر می‌گذاشتند، سال ۱۳۰۴هجری شمسی با ۳هزار و ۳۸۰قطعه الماس، ۵قطعه زمرد، ۲قطعه یاقوت کبود و ۳۶۸ حبه مروارید ساخته شد. این تاج ۴ کنگره‌ای که به سبک و سیاق تاج‌های شاهنشاهان ساسانی ساخته شده و ۲کیلو و ۸۰گرم وزن دارد، در موزه جواهرات ملی نگهداری می‌شود.


کمربند زرین

زمین پرزرق‌وبرق ناصرالدین‌شاهکمربند زرین

یکی دیگر از اشیای به نمایش درآمده در موزه جواهرات ملی، کمربند زرینی است که ناصرالدین شاه قاجار سفارش ساخت آن را داده و از طلا و نقره ساخته شده است. این کمربند طلایی دارای یک قطعه زمرد بزرگ به وزن ۱۷۶قیراط است که با ۶۰قطعه الماس برلیان و ۱۴۵قطعه الماس فلامک تزئین شده. طول بند زربافت کمربند زرین هم ۱۱۹سانتی‌متر است.»


با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

 در این مطلب مجموعه‌ای دیدنی از تصاویر غرب وحشی را گرد هم آورده‌ایم تا نگاهی به گذشته تاریک و عجیب و غریب آمریکا در دوران نمایش داده شده در فیلم‌های وسترن هالیوودی بپردازیم.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

مجموعه تصاویر غرب وحشی این مطلب ما را به گذشته آمریکا و اولین سال‌های توسعه تکنولوژی عکاسی می‌برد؛ دورانی که در تعداد بی‌شماری فیلم وسترن به نمایش گذاشته شده و وضعیت ایالات متحده در آن تاریک و نسبتا عجیب و غریب بوده است. در ادامه با ما همراه باشید.

مشکل اصلی فیلم‌های ساخته شده در مورد دوران گذشته این است که حتی اگر سازندگان توجه مخصوصی به بازسازی دقیق و صحیح جزئیات داشته باشند، باز هم حسی که با دیدن تصاویر واقعی مربوط به گذشته می‌بینیم، در ما پدیدار نمی‌شود. از طرف دیگر بسیاری از فیلم‌های گیشه‌ای هم تنها برای جذب مخاطب و سود بیشتر، واقعیت‌های دوران قدیم را تا حدی تغییر می‌دهند که اگر کسی از همان دوران به حال سفر می‌کرد، با دیدن این فیلم‌ها شوکه می‌شد و یا به سختی می‌توانست خنده خود را کنترل کند!

به همین دلیل برای تمامی کسانی که به دیدن اوضاع دوران قدیم و شرایط زندگی مردم در گذشته قبل از توسعه گسترده تکنولوژی و اینترنت علاقه دارند، مجموعه‌ای از تصاویر غرب وحشی را حاضر کرده‌ایم که دیدن آن‌ها به هیچ وجه خالی از لطف نیست.

تصاویر غرب وحشی آمریکا

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

در تصویر بالا کارکنان روزنامه دیلی ریپورتر، یکی از روزنامه‌های ایالت یوتا آمریکا در دوران قدیم را می‌بینیم که در مقابل دفتر کار خود ایستاده‌اند. این دفتر کاری یک چادر بزرگ در مکانی شبیه به یک اردوگاه بود که به خوبی سختی‌های زندگی مردم قبل از توسعه گسترده ساخت و ساز در گوشه گوشه ایالات متحده را به ما نشان می‌دهد.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

تصویر بالا از خیلی جهات بیننده را به دوران گذشته علاقه‌مند می‌کند و یکی از دلایل جذابیت آن، لبخند جالب صاحب عکس، فرد لورین (Fred Loring) است. لورین که دو روز بعد از ثبت عکس بالا به دست سرخپوستان آپاچی کشته می‌شود، اینجا در کنار قاطرش ایستاده و برخلاف اکثر تصاویر قدیمی که تاکنون دیده‌ایم، از حالت رسمی و خشک معمول به هنگام ژست گرفتن در مقابل دوربین‌های صد سال پیش فاصله گرفته است.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

این مورد از تصاویر غرب وحشی روزنامه‌نگار خبرگزاری شهر سانفرانسیسکو را در حال تهیه گزارش از میدان نبرد نشان می‌دهد؛ نکته جالب تصویر تضاد وضعیت موقر و شسته‌رفته این خبرنگار بوده که در کنار سربازان خسته از جنگ تفاوت شرایط زندگی افراد را نشان می‌دهد.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

در حین یک سفر اکتشافی زمین شناسی، فردی به نام جان کی هیلرز (John K Hillers) را می‌بینیم که به عنوان عکاس گروه فعالیت داشته و مشغول بررسی وضعیت نگاتیو دوربینش است.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

درشکه آمبولانس بالا در میان صحرایی فوق‌العاده گرم و دور افتاده در ایالت نوادا دیده می‌شود که به کمک ۴ اسب قوی در بین شن‌ها و حرارت روز حرکت می‌کند.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

این تصویر با نام وقت نهار شناخته می‌شود و در آن اعضای یک تیم اکتشافات زمین شناسی را به هنگام صرف نهار می‌بینیم. با دیدن این صحنه بیشتر از همه به یاد فیلم‌ها و رمان‌های ماجراجویی وسترنی می‌افتیم که گروهی از مردان در آن با ظاهر‌های متفاوت مشغول وقت گذراندن هستند.

مسافرت‌های غرب وحشی

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

در دوران قدیم مسافرت کردن معمولا با کاروان‌ها و دسته‌هایی شبیه صحنه بالا بود که شامل تعداد زیادی افراد مسلح سوار بر اسب و مسافران پیاده می‌شده است. این عکس مجموعه تصاویر غرب وحشی حاشیه رودخانه‌ای در پارک ملی معروف یلواستون را نشان می‌دهد.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

صحنه بالا مدیران شرکت راه آهن یونین پاسیفیک را در سال ۱۸۶۶ و قبل از شروع جشن افتتاح خط آهنی جدید در شهر آیداهو نمایش می‌دهد. همان‌طور که می‌بینیم پیشرفت‌های گوناگون تکنولوژیکی از گذشته‌های دور باعث به وجود آمدن تغییرات سریع و شگفت‌انگیزی می‌شد.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

در عین حال، عکس بالا را می‌بینیم که حدودا ۵ سال بعد از تصویر قبلی به ثبت رسیده و زیرساخت‌های فوق‌العاده ابتدایی برای جابه‌جایی بین شهر‌ها و در مناطق گوناگون آمریکا را به ما نشان می‌دهد.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

سه سال از تصویر قبل جلوتر می‌رویم و به عکس بالا از سواره نظام آمریکا می‌رسیم که به دستور ژنرال جورج کاستر (George Custer) معروف، مشغول جابه‌جایی هستند؛ برخلاف توسعه مسیر‌های راه آهن، تمامی مسافران از چنین تکنولوژی‌هایی برای جابه‌جایی استفاده نمی‌کردند.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

در بالا عکس قایقی با نام غنچه رز را می‌بینیم که مدتی قبل و بعد از سال ۱۸۷۸ مسافران و علاقه‌مندان را در سراسر رودخانه میزوری جابه‌جا می‌کرد.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

یکی دیگر از تصاویر غرب وحشی که دلیجانی حامل مسافران و بسته‌های پستی را در کنار محافظان مسلح و سوار بر اسب این درشکه نشان می‌دهد.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

یکی از سخت‌ترین کار‌ها در دوران ثبت تصویر بالا که به سال ۱۸۹۸ مربوط می‌شود، ساخت راه آهن بود. این نما زحمت کارگران سخت‌کوشی را ثبت کرده که در گرمای شدید ایالت آریزونا مسیر‌های جدیدی برای حرکت قطار‌های رو به پیشرفت ایجاد می‌کنند.

وسایل مختلف جابه‌جایی

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

معمولا علاقه‌مندان فیلم‌های وسترن به دیدن درشکه‌های سرهم شده و یکپارچه عادت دارند، اما همان‌طور که می‌بینیم، این وسایل حمل و نقل با دردسر‌های فراوانی ساخته و سر هم می‌شدند و نگهداری و تعمیر آن‌ها هم چندان کار راحتی نبود.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

برخلاف شرایط حال حاضر که با هر وسیله‌ای می‌توان به راحتی بین شهرها، استان‌ها و حتی کشور‌ها جابه‌جا شد، عکس بالا مربوط به سال ۱۹۱۱ نشان می‌دهد که حتی در قرن بیستم هم جابه‌جایی در مسیر‌های طولانی چالشی بزرگ به حساب می‌آمد و با دردسر‌های فراوان مخصوص خود همراه بود.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

یک سال بعد از عکس قبلی، این مورد از لیست تصاویر غرب وحشی را می‌بینیم که از به کار گیری وسایلی مانند اتومبیل برای جابه‌جایی خبر می‌دهد.

با تماشای این تصاویر غرب وحشی به گذشته عجیب آمریکا سفر کنید!

عکس آخر لیست هم تقابل دنیای قدیمی و مدرن را در سال ۱۹۱۲ به ثبت رسانده است. در این تصویر یک اتومبیل راه را برای عبور کالسکه‌ای قدیمی باز نگه داشته و شاید کسی تصور نمی‌کرد که چندین سال بعد، دیگر افراد برای جابه‌جایی به سراغ درشکه‌ها نمی‌رفتند. البته در آن دوران خودرو‌ها آن‌قدر هم ارزان قیمت نبودند و اکثر کسانی که توانایی مالی برای خرید اتومبیل نداشتند، مجبور بودند که دردسر‌های درشکه سواری را به جان بخرند.

منبع: pocket-lint

+ نوشته شده در سه شنبه 16 ارديبهشت 1399برچسب:غرب وحشی,گذشته عجیب آمریکا,سفر , ساعت 17:58 توسط آزاده یاسینی


آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شد

 آنتوان سوریوگین عکاس ارمنی-گرجی مقیم ایران٬ از مهمترین پیشگامان عکاسی در قرن نوزدهم است. او در طی پنج دهه فعالیت حرفه‌ای در ایران به موضوعات متنوعی پرداخت و بیش از هفت هزار نگاتیو شیشه‌ای ثبت کرد. تسلط او به زبان و فرهنگ ایرانی و همزمان شناخت او از هنر غرب و تبحرش در فن عکاسی٬ به او موقعیتی متمایز از سایر عکاسان هم دوره‌اش بخشید.

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدچهره آنتوان سوریوگین در تهران بعد از ۱۹۳۰

عکاسخانه خوش‌آوازه و پرونق سوریوگین در خیابان علأالدوله تهران در جنب شرقی میدان مشق قرار داشت. مشتری‌های عکاسخانه بیشتر اعیان و اشراف و همچنین خانواده سلطنتی و درباریان بودند. اما بخش مهمی از سفارش‌دهنده‌های او را خارجی‌های مقیم و مسافر به ایران تشکیل می‌داند.

تاریخ دقیق تولد آنتوان سوریوگین مشخص نیست٬ گویا در سال‌های پایانی دهه ۱۸۳۰ یا آغاز دهه ۱۸۴۰ در سفارت روسیه در تهران به دنیا آمد.

پدرش واسیلی شرق‌شناس و دیپلماتی ارمنی بود که در زمان کودکی آنتوان٬ در سانحه اسب‌سواری جان خود را از دست داد. پس از مرگ او٬ آنتوان به همراه مادر گرجی‌اش آچین خانوم و بقیه خواهر و برادر‌ها تهران را به مقصد تفلیس ترک کرد.

در تفلیس نخست به مدرسه هنر رفت تا نقاشی بیاموزد. اما آشنایی او با عکاس برجسته روسی دیمیتری یرماکوف او را به عکاسی علاقمند کرد. در دهه ۱۸۷۰ آنتوان دو برادر تاجرش کولیا و امانوئل را راضی کرد تا با هم به ایران برگردند و استودیوی عکاسی برپاکنند. آن‌ها نخست در تبریز و سپس در تهران عکاسخانه خود را دایر کردند.

زمانی که آنتوان سوریوگین به ایران رسید چند صباحی از آشنایی ایرانیان با عکاسی می‌گذشت. کمی پس از معرفی دستگاه داگرئوتیپ به اروپا (۱۸۳۹) نیکلای اول، تزار روسیه و ملکه ویکتوریای بریتانیا هر کدام یک نمونه آن را به محمدشاه قاجار هدیه دادند.

نخستین کسی که مامور بهره‌برداری از این دستگاه‌ها شد ژول ریشار فرانسوی بود. او که تا پیش از این در یک خانواده ایرانی به عنوان معلم فرانسه مشغول به کار بود٬ می‌نویسد: «بعد از آنکه چندین مرتبه عکس محمدشاه و حاجی میرزا آقاسی را برداشتم مرا جزو مستخدمان دولتی مندرج کرده و فرمانی برای من صادر نمودند.»

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدناصرالدین شاه در حال معاینه توسط دندانپزشک اتریشی

«پرورده ایران»

هرچند اولین عکاسان ایران خارجی‌ها بودند، اما ایرانیان هم خیلی زود راه و رسم این فن را فراگرفتند و به تولید عکس پرداختند. مشوق اصلی آن‌ها ناصرالدین میرزا، ولیعهد قاجار بود که شیفته عکاسی شد و خود عکاسی می‌کرد و زمانی که به سلطنت رسید٬ «عکاسخانه مبارکه سلطنتی» اولین استودیوی عکاسی ایران را در کاخ گلستان دایر کرد.

سوریوگین بسیار مورد التفات ناصرالدین شاه بود٬ در موقعیت‌های مختلف به دربار رفت و آمد داشت و بار‌ها عکس شاه و ملازمانش را ثبت کرد. ناصرالدین شاه به پاس این خدمات او را مزین به لقب «خان» و نشان شیر و خورشید الماس‌نشان کرد. خود آنتوان خان هم به دلیل تعلق خاطری که به مردم و فرهنگ ایران داشت اصطلاح «پرورده ایران» را به نام فامیل خود افزود.

در اواخر قرن نوزدهم در تباتب انقلاب مشروطه٬ سوریوگین که به مشروطه خواهان نزدیک بود به سفارت بریتانیا پناه برد، اما انفجار بمبی در نزدیکی عکاسخانه منجر به نابودی ۵۰۰۰ نگاتیو او شد.

بخش عمده نگاتیو‌های باقی‌مانده هم در دوران رضاشاه پهلوی٬ به بهانه اینکه بازتاب دوران «منحط» قاجار بود٬ مصادره شد. امروزه نزدیک به هفتصد نگاتیو شیشه‌ای به همراه چندصد چاپِ اصل در موزه اسمیتسونین واشنگتن نگهداری می‌شود و بخشی از مجموعه مفصلی است که مایرون بمنت اسمیت معمار و باستان‌شناس آمریکایی تحت عنوان «آرشیو اسلامی» گردآوری کرد. تعداد قابل توجهی از چاپ‌های او نیز در کاخ گلستان نگهداری می‌شود.

آنتوان خان را شاید بتوان یکی از استادان مسلم عکاسی پرتره در ایران دانست. او علاقه ویژه‌ای به رامبراند نقاش معروف هلندی و تبحر او در ثبت نور داشت و سال‌ها در پی آن بود که بتواند کیاروسکورو یا سایه-روشن معروف رامبراند را با عکس ثبت کند.

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدپرتره خانواده سوریوگین

معروف است که آنتوان خان٬ نیمروز٬ زمانی که سایه‌ها از هر وقت کوتاهترند٬ مدل‌های خود را به محوطه وسیع میدان مشق می‌آورد و از صفحه‌های سفید برای به دست آوردن انعکاس‌های مناسب نور طبیعی استفاده می‌کرد. حساسیت وسواس‌گونه او به نورپردازی٬ همچنین ترکیب بندی پیچیده عکس‌هایش٬ آن‌ها را فراتر از اهمیت تاریخی و مستندشان به آثار هنری‌ای کم‌نظیر مبدل کرده است.

سوریوگین همچنین نقاشی سنتی ایرانی را آموخت و بدین رو فردریک بورر مورخ عکاسی معتقد است که دو منبع الهام سوریوگین رامبراند و رضا عباسی هستند و عکاسی او برآیند این دو سبک زیبایی‌شناسی شرقی و غربی است.

مجموعه پرتره‌های استودیویی سوریوگین٬ افراد مشهور و عادی را در برمی‌گیرد. دو بخش شاخصِ آن٬ مجموعه عکس‌های دراویش و همچنین پرتره‌های زنان قاجاری هستند. لازم به ذکر است که سوریوگین از زنانِ مدل استفاده می‌کرد و آن‌هایی که در آن زمان می‌پذیرفتند بدون حجاب در مقابل دوربین او ظاهر شوند٬ یا زنان غیر مسلمان (ارمنی و یهودی) بودند و یا اغلب روسپیان.

پروژه مهم سوریوگین مستند کردن مناطق و اقوام مختلف ایران بود. در کنار پیچیدگی سفر به نقاط دوردست و ناامن ایران و حمل و نقل وسایل سنگین عکاسی به آنها٬می‌بایست دشواری‌های تکنیکی عکاسی آن برهه تاریخی را هم افزود. مجموعه عکس‌های او از ابنیه هخامنشی و ساسانی بخشی از این پروژه است که البته به سفارش فردریش سار باستان‌شناس و شرق‌شناس آلمانی انجام شد.

در سال‌های آغازین قرن ۲۰ سار که یکی از دست‌اندرکاران تاسیس «موزه هنر اسلامی برلین» بود٬ با سوریوگین قرارداد بست و مسئولیت سفر به استان فارس و عکاسی بنا‌های تاریخی آن را به او سپرد. آنتوان و برادرش امانوئل در کاروانی با همراهی و حمایت گروهی از نظامیان قزاق به این منطقه سفر کردند.

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدزن‌ها و مرد‌های فروشنده در بازار

علی‌رغم مخاطرات٬ ماموریت با موفقیت انجام شد. درنهایت فردریش سار در کتابی مشترک با دیگر ایران‌شناس مشهورِ آلمانی ارنست هرتزفلد٬ تحت عنوان «سنگ‌نگاره‌های ایران»٬ از تمام عکس‌های سوریوگین استفاد کرد٬ بی‌آنکه نامی از او ببرد. همچنین در بسیاری از سفرنامه‌های فرنگی و مطالعات مختلف شرق‌شناسان اروپایی قرن نوزده و آغاز قرن بیست از عکس‌های سوریوگین استفاده شده است. دراغلب آن‌ها نیز یا نامی از او برده نشده یا اسمش با دیکته‌های اشتباه نوشته شده است.

اگرچه سوریوگین با نمایش عکسهایش در دو «نمایشگاه جهانی» بروکسل (۱۸۹۷) و پاریس (۱۹۰۰) موفق به کسب مدال افتخار شد٬ولی هرگز نتوانست شهرت جهانی فراخورِ اهمیتِ مجموعه عکسهایش به دست آورد. او در سال ۱۹۳۳ در تهران درگذشت و در گورستان ارامنه تهران دفن شد.

ویژگی بارز آنتوان سوریوگین را شاید بتوان چندفرهنگی بودن او دانست. فرنگی‌ها او را ایرانی می‌شناختند و ایرانی‌ها او را اروپایی می‌دانستند. زندگی و آثار او شاهدی بر تحولات مقطعی از تاریخ ایران است که در حافظه جمعی ایرانیان٬ متاثر از آموزه‌های دوران پهلوی٬ به عنوان دورانی سراسر «منحط» ثبت شده است. بازبینی آثار او بی‌شک بازنگری این تاریخ را ضروری می‌کند.

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدزن‌ها و بچه‌ها بر سر سفره شام

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدفلک کردن کودک در ایوان یک کارگاه سوزن‌دوزی

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدپرتره رضا شاه پهلوی سوار بر اسب زمانی که وزیر جنگ بود

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدبازار رشت

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدمردم در حال اطراق بیرون یک کاروانسرا٬مکان نامعلوم

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدنقش رستم

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدتهران٬ میدان مشق٬ نمای قزاقخانه

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدتهران٬ میدان ارگ٬ پهلوانان زورخانه در حال گرم کردن و آماده شدن

آنتوان خان سوریوگین؛ عکاسی که «پرورده ایران» شدمسابقه اسب‌دوانی سالانه

منبع: bbc

+ نوشته شده در سه شنبه 16 ارديبهشت 1399برچسب:آنتوان خان سوریوگین,عکاس,پرورده ایران, ساعت 10:37 توسط آزاده یاسینی


معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

 آیا تا به حال از خود درباره معانی اسم کشورها پرسیده اید؟ آیا می دانید نام کدام کشور «سرزمین خرگوش ها» معنی می دهد و یا «سرزمین بلند قدها»؟!

بسیاری از کشورها اسامی کنونی خود را صدها سال پیش و برخی هزاران سال پیش گرفته اند. با وجود تعدّد تفسیرها و روایات تاریخی از اصل این اسم ها، اغلب فقط یکی از آنها بر دیگر معانی ارجحیّت داشته و رواج دارد. برخی از اسم ها افتخار آفرین و برخی دیگر باعث شگفتی اند.

سرزمین خرگوش ها: اسپانیا

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

اسپانیا سرزمین خرگوش هاست، اسم آن از دو کلمه «سپان» یا «تسیپان» می آید که در زبان کارتاژی به معنی خرگوش است. بنا به گزارش سایت دایره المعارف آکسفورد انگلستان، از آنجا که خرگوش ها به تعداد زیادی در اسپانیا و شبه جزیره ایبری پراکنده شده بودند، این نام روی آن گذاشته شده است. اما در نظریه محتمل دیگر، برخی بر این باورند که اسم این کشور از واژه کارتاژی «سفان» می آید که به معنی شمال است، زیرا اسپانیا در شمال منطقه کارتاژ (در تونس) قرار گرفته بود.


سرزمین درستکاران: بورکینافاسو

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

بورکینافاسو کشوری در غرب قاره آفریقاست و نام آن ترکیبی از دو کلمه «بورکینا» و «فاسو»ست که بورکینا در زبان ماندی آفریقایی به معنی امین و درستکار و کلمه «فاسو» یعنی سرزمین و یا وطن است.


سرزمین calf land: italia

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

گفته می شود نام ایتالیا به قبیله ویتالی بازمی گردد. بنا به دیدگاه غالب، ویتالی از کلمه «ویتولوس» لاتین به معنی گوساله و یا کلمه «ویتالوی» به همین معناست؛ به این علت که گاو سمبل قبایل جنوبی ایتالیا بود. نظریه دیگری هم می گوید نام ایتالیا مشتق از «دیووی-تليا» به معنی سرزمین روز و یا سرزمین نور است.


سرزمین جنگ و نِزاع: بنین

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

می گویند نام بنین (کشور کوچک واقع در غرب آفریقا) از «ایلی ایبینو» گرفته شده که در زبان یوروبای آفریقایی به معنی «سرزمین نزاع» است و اشاره ای احتمالی به دوران جنگ های قبیله ای این منطقه دارد.


اسب آبی: مالی

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

گفته می شود، دولت مالی نام خود را از کلمه ای از زبانهای ماندی آفریقایی گرفته که به معنی اسب آبی است، در عین حال برخی دیگر بر این باورند که نام مالی مشتق از نام مردم مالینک یا ماندینکاست؛ آنها اقوامی بودند که از دیرباز در مناطق نزدیک به مالی کنونی زندگی می کردند.


رود میگوها: کامرون

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

نام کشور کامرون، انگلیسی شده ی واژه ی «کاماروس» پرتغالی است، مستکشفان پرتغالی اسم «ریو دوس کاماروس» را بر این سرزمین گذاشتند که به معنی رود میگوست.


سرزمین سفید: لبنان

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

نام لبنان از کلمه اسپانیایی «لاوان» به معنی سفید یا سفید شده بازمی گردد که اشاره ای به کوه های پوشیده از برف لبنان دارد.


سرزمین سیاهان: سودان و غنا

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

چندین کشور هستند که معنای آنها به معنی سرزمین سیاهان است. سودان واژه ای عربی و اسم جمع از کلمه «أسود» به معنی سیاه است و کشور غنا که پرتغالی ها این اسم را روی آن گذاشته اند از کلمه «أغناو» زبان آمازیغی گرفته شده و به معنی مرد سیاه است و یا «أکالن إغنامن» که به معنی سرزمین مردان سیاه است.


به سوی ساحل برو: نائورو

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

گفته می شود، ریشه اصلی اسم جزیره نائورو که در اقیانوس آرام قرار گرفته از زبان بومیان جزیره «اناویرو» به معنی «برو به ساحل» گرفته شده است.


سرزمین صورت های سوخته: اتیوپی

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

یونانیون باستان نام «ایثیوبس» را روی اتیوپی کنونی گذاشتند که معنی صورت های سوخته می دهد و از دو بخش «ایثو» به معنی «من می سوزم» و «اوبسیس» به معنی صورت یا ظاهر گرفته شده است.


جزیره مس: قبرس

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

می گویند جزیره قبرس به دلیل وجود مقادیر فراوان از فلز مس، الهام بخش یونانیان شد تا نام این جزیره را قبرس بگذارند. قبرس از ریشه «کیبروس» به معنی مس گرفته شده است.


طلوع خورشید: ژاپن

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

نام ژاپن به معنی «طلوع خورشید» و یا «خورشید طلوع کننده» می باشد. می گویند این اسم را چینی ها روی ژاپن گذاشتند و می خواستند اینگونه به موقعیت این کشور در شرق چین و جایی که خورشید از آن طلوع می کرد اشاره کنند. ژاپنی ها اسم کشورشان را در حالت رسمی «نیپون» و در شرایط عیر رسمی« نیهون» تلفظ می کنند. چینی ها به ژاپن، «جی پن» می گویند و بسیاری از متون خارجی براساس این تلفظ نوشته می شود.


سرزمین چوب و آب: جامائیکا

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

جامائیکا اسمش را از عبارت «جایماکا» یا «یامایا» گرفته که از زبان مردم آراواک یا لوکونو در آمریکای جنوبی گرفته شده که به معنی سرزمین چوب و آب است.


سرزمین مردم بلند قد: مقدونیه

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

اسم کنونی دولت مقدونیه ریشه ای از یونان باستان به معنی ماک دارد و به معنی بلند و طویل است و بر این باورند که اقوامی بلند قامت در این تکه از زمین زندگی می کردند.


جایی که خشکی تمام می شود: شیلی

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

شیلی کشوری که در ساحل غربی آمریکای جنوبی قرار گرفته و اسم آن از عبارتی محلی به معنی جایی که خشکی تمام می شود گرفته شده است، زیرا شیلی در نقشه ی آمریکای جنوبی به مانند یک نوار بلند و باریک میان کوه‌های رشته کوه آند در شرق و اقیانوس آرام در غرب کشیده شده ‌است؛ اما برخی دیگر نیز می گویند شیلی اسم یک نوع پرنده است.


ونیز کوچک: ونزوئلا

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

ونزوئلا کشوری واقع در آمریکای جنوبی، به معنی ونیز کوچک است، چون دو فرمانده اسپانیایی، «الونسو دی اوخیدا» و «امیریگو وسپوچی» با دیدن آن ونیز ایتالیا را به یاد آورده و این نام را روی آن گذاشتند. یابندگان این سرزمین دیدند که بومیان این منطقه نیز همچون مردم ونیز خانه‌های خود را بر روی آب ساخته‌اند.


سرزمین شعله و آتش: مالاوی

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

مالاوی نام خود را از مردم ماراوی به معنی آتش و شعله گرفته چرا که آنها عادت داشتند تا علف های خشک را برای آماده سازی زمین های زراعی به آتش بکشند.


هشت ایستاده با هم: تووالو

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

کشور تووالو که در جنوب اقیانوس آرام قرار دارد، در لغت به معنی «هشت ایستاده با هم» است که اشاره ای به ۸ جزیره از ۹ جزیره تووالو دارد. در قرن شانزدهم وقتی اروپایی ها وارد این منطقه شدند بومیان فقط درهشت جزیره آن زندگی می کردند.


سرزمین ما تا ابد: وانواتو

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

جمهوری وانواتو از ده ها جزیره کوچک در جنوب اقیانوس آرام تشکیل شده و در زبان محلی به معنی «سرزمین ما تا ابد» می باشد.


در لبه: اوکراین

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

نام اوکراین از کلمه روسی «اوکرینا» گرفته شده به معنی در لبه می باشد. این واژه اشاره به موقعیت این سرزمین دارد که در مرز بین زمین های روسیه در شرق و زمین های لهستان و لیتوانی در غرب قرار گرفته است.


زره: نامیبیا

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

اسم نامیبیا از واژه ی محلی نامیب می آید که به معنای زره است.


بُرنُس (عبایی که کلاه دارد): گابون

معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!

کشور گابون نام خود را از یک اسم پرتغالی با ریشه گاباو گرفته که به معنی عبایی است که کلاه به آن متصل شده است، در واقع این نام اشاره ای به دهانه ی رودی است که چنین تصوری را به ذهن بینندگان متبادر می کرده است.

+ نوشته شده در یک شنبه 14 ارديبهشت 1399برچسب:معانی عجیب نام برخی کشور‌های جهان!, ساعت 20:45 توسط آزاده یاسینی


پنج ابرقدرت حاکم بر جهان در سال ۲۰۵۰ میلادی

 برگزیت، ویروس کرونا و تعرفه‌های تجاری ممکن است باعث ایجاد مشکلات اقتصادی شوند، ولی پیش‌بینی می‌شود که در چند دهه آینده اقتصاد جهانی حتی با وجود این مشکلات به سرعت رشد کند. تخمین کارشناسان این است که بازار‌های جهانی تا سال ۲۰۵۰ دو برابر می‌شود، در حالی که طبق پیش‌بینی سازمان ملل متحد، جمعیت جهان در همین بازه ۲۶ درصد بیشتر رشد نخواهد کرد.

این رشد اقتصادی باعث تغییرات بسیاری خواهد شد. پیش‌بینی آنکه این تغییرات دقیقاً چه خواهد بود آسان نیست، اما بسیاری از اقتصاددانان در یک مورد هم نظرند: اینکه بازار‌های در حال رشد امروز، ابرقدرت‌های اقتصادی فردا خواهند بود.

شرکت خدمات حرفه‌ای بین‌الملل (PwC) در گزارشی با عنوان «جهان در سال ۲۰۵۰» پیش‌بینی کرده در سی سال آینده شش کشور از هفت اقتصاد بزرگ جهان اقتصاد‌های نوظهور امروز باشند. در مقابل، قدرت‌های اقتصادی امروز به رتبه‌های پایین‌تر خواهند رفت: آمریکا از رتبه ۲ به ۳، ژاپن از رتبه ۴ به ۸ و آلمان از رتبه ۵ به ۹. براساس این گزارش، طی سه دهه آینده حتی اقتصاد‌های نسبتاً کوچکتری مانند ویتنام، فیلیپین و نیجریه نیز جهشی قابل ملاحظه در رده بندی اقتصاد‌ها خواهند داشت.

ما با ساکنان پنج کشوری که پتانسیل بالای رشد دارند صحبت کردیم که بفهمیم آن‌ها چگونه با این تغییرات سریع کنار می‌آیند، زندگی در این مناطق چه مزایایی برایشان دارد، و به مرور که اقتصاد کشورشان رشد می‌کند با چه مشکلاتی روبرو میشوند.

چین

اگر مبنای محاسبه برابری قدرت خرید (PPP) باشد که تفاوت سطح قیمت در کشور‌های مختلف را در نظر می‌گیرد، چین هم اکنون بزرگترین اقتصاد جهان است. در چند دهه گذشته، قاره آسیا غول اقتصادی کم نداشته، اما اقتصاددانان بر این باورند که این تازه اول کار است.

پنج ابر قدرت حاکم بر جهان در سال ۲۰۵۰ میلادیشانگهای یکی از پرجمعیت‌ترین شهرهای چین و یکی از بزرگترین بنادر جهان است

شهروندان چین زیرورو شدن اقتصاد را جلوی چشم‌شان می‌بینند. روان کول، نویسنده مجموعه کتاب‌های «چینی در یک دقیقه» می‌گوید: «خانه من در پارک صنعتی سوژو طی چند سال گذشته پر از مرکز خرید پر زرق و برق و پارک و رستوران و ترافیک شده. در حالیکه پانزده سال پیش که من برای اولین بار به چین آمدم، تمام این منطقه باتلاق و زمین کشاورزی بود. همه جای چین داستان همین است. کل کشور در حال تغییر است.»

این تغییرات باعث جذب کارآفرینان شده، و همینطور افرادی که در میانه این رشد ظاهراً بی پایان به دنبال فرصتی برای پول درآوردن هستند. بسیاری از این کارآفرینان تازه کار از شانگ‌های شروع می‌کنند که بزرگترین شهر چین است.

جان پابون، بنیانگذار آمریکایی شرکت مشاوره فولکروم در شانگهای، می‌گوید: «ذهنیت حاکم بر شانگ‌های کارآفرینی و تجاری است. از خرده فروشان در بازار‌های ماهی و گوشت شهر تا موتورسوار‌هایی که مدام پشت چراغ قرمز بوق می‌زنند و کسانی که تا آخر شب در دفتر‌ها مشغولند، همه به فکر پیشرفتند. »، اما بر خلاف نیویورک، شهری که پابون قبلاً در آن زندگی می‌کرده و به نظرش ساکنانش بسیار محافظه کار بودند، شهروندان اینجا «همیشه آماده‌اند حرفت را بشنوند و مشاوره درست بدهند.»

اما کسی که بخواهد اینجا زندگی کند باید زبان ماندارین یاد بگیرد. پابون می‌گوید: «دانستن زبان دیگر مزیت نیست. بدون ماندارین اینجا کاری از پیش نمی‌برید. در محافل اجتماعی و فرهنگی هم همینطور. حتی ممکن است راهتان ندهند.»

هند

بر اساس گزارش PwC، اقتصاد دومین کشور پرجمعیت جهان نیز در سه دهه آینده رشدی چشمگیر خواهد داشت - میانگین سالی پنج درصد، که بین کشور‌های در حال توسعه از سریع‌ترین‌هاست. پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۵۰ میلادی، هند از آمریکا هم پیشی بگیرد و دومین اقتصاد بزرگ جهان بشود (با ۱۵ درصد از کل تولید ناخالص داخلی جهان). بعضی پیامد‌های مثبت این رشد اقتصادی همین حالا نیز در زندگی هندی‌ها به چشم می‌خورد.

پنج ابر قدرت حاکم بر جهان در سال ۲۰۵۰ میلادیتا سال ۲۰۵۰ میلادی، هند ۱۵ درصد از کل تولید ناخالص داخلی کل جهان را به خود اختصاص خواهد داد

ساوراب جیندال ساکن هند است و مدیر اپلیکیشنی به نام تاک تراول. او می‌گوید: «از پایان قرن بیستم میلادی، من به معنای واقعی کلمه دگرگونی هند را پیش چشمان خود دیده‌ام. رشد اقتصادی سبک زندگی مردم را از جهات مختلف عوض کرده، از حال و هوای شهر گرفته تا برخورد مردم در جامعه و عادات روزمره. مثلا در ۱۵ سال گذشته کیفیت تلویزیون‌ها، تلفن‌های همراه و مدل خودرو‌ها به شکلی محسوس بهتر شده، امکان سفر هوایی به مراتب بیشتر شده و خانه‌ها لوکس‌تر شده‌اند.»

البته این پیشرفت‌ها بدون مشکل نبوده. هزینه زیرساخت‌های شهر تامین نمی‌شود. ماشین در خیابان‌ها بیشتر شده و، چون مقررات مربوط به آلودگی هوا درست اجرا نمی‌شود، شهر‌هایی مثل دهلی نو آلوده‌تر از قبل شده‌اند. نکته دیگر اینکه این رشد اقتصادی در زندگی همه به یک اندازه تأثیر نداشته. جیندال می‌گوید: «بخش‌هایی از جامعه هنوز کیفیت زندگی بسیار پایینی دارند: محله‌های پرجمعیت و کثیف کنار برج‌های گران»

نامیتا کولکارنی، وبلاگ نویسی در میسور، در این باره می‌گوید: «رشد یک کشور با توجه به میزان احترام به حقوق شهروندی آن کشور سنجیده می‌شود، بنابراین ما هنوز راه زیادی در پیش داریم. تا زمانی که زنان در فضا‌های عمومی ایمن نباشند، «رشد اقتصادی» پشیزی نمی‌ارزد.»

او معتقد است کسانی که می‌خواهند به هند مهاجرت کنند باید درست تحقیق کنند، مخصوصا به این دلیل که بخش‌های مختلف کشور با هم تفاوت چشمگیر دارند. می‌گوید: «اینجا هر ایالت زبان‌ها و غذا‌ها و آداب و سنن مخصوص خود را دارد. من شخصا ایالات شمال شرقی را بیشتر دوست دارم.»

جیندال اضافه می‌کند که کسی نباید سعی کند سبک زندگی قبلی‌اش را در هند بازسازی کند، بلکه باید سعی کند راه و روش زندگی در اینجا را یاد بگیرد. می‌گوید: «سعی کنید خود را با هند وفق دهید، هند خود را با شما وفق نخواهد داد.»

برزیل

این غول اقتصادی آمریکای جنوبی در آینده پنجمین اقتصاد بزرگ جهان می‌شود و از ژاپن، آلمان و روسیه پیشی می‌گیرد. اقتصاد برزیل در چند دهه گذاشته به لطف منابع طبیعی فراوان این کشور به سرعت رشد کرده، اما برای کنترل فساد دولتی و تورمی که این کشور را در سال‌های اخیر گرفتار کرده مشکل دارد.

کایو برست که در برزیل به دنیا آمده می‌گوید: «من سرخوشی دوران رشد اقتصادی اواخر دهه ۲۰۰۰ و اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی را از نزدیک دیدم. در این دوران طبقه متوسط جدیدی در برزیل به وجود آمد. همه برزیلی‌ها به این معروفیت تازه یاب کشورشان که سخت هم به دست آمده بود می‌بالیدند. اما در همین دوران شهر‌های بزرگی مثل ریودوژانیرو و سائوپائولو بسیار گران شدند. کار به جایی رسید که به نظر می‌آمد برزیل سریع‌تر از آنچه که باید رشد کرده. جاده و خط آهن و بندر و مسیر‌های بازرگانی موجود پاسخگوی این رشد نبود.»

پنج ابر قدرت حاکم بر جهان در سال ۲۰۵۰ میلادیمنابع طبیعی سرشار برزیل به رشد اقتصادی این کشور کمک کرده

بعضی از این مشکلات باعث شده برزیل سریع‌تر از بسیاری کشور‌ها خود را با فناوری روز وفق دهد. آنالیزا نش فرناندز که پیش از این در سائوپائولو زندگی می‌کرده می‌گوید: «در بسیاری از کشور‌های در حال توسعه، رشد بالا یعنی تورم بالا. برزیل برای اینکه از نقدینگی در برابر تورم محافظت کند، به فن آوری رو آورد. معادل بومی ابزار‌هایی مثل پل (PayPal) یا ونمو (Venmo) بیشتر از بیست سال است که بخشی از زندگی روزمره برزیلی‌هاست. حتی پیش از آنکه مردم تلفن هوشمند داشته باشند، روی دستگاه‌های خودپرداز از این امکانات استفاده می‌کردند.»

رکود اقتصادی سال ۲۰۱۶ میلادی ضربه سنگینی به برزیل زد. اما آنطور که در گزارشی از رویترز آمده، نشانه‌های رشد دوباره پدیدار شده و به نظر می‌رسد با روی کار آمدن دولت جدید در این کشور، سال ۲۰۲۰ سالی حیاتی برای اقتصاد برزیل باشد. (گزارش پیش از شیوع گسترده کرونا نوشته شده)

یکی از برزیلی‌هایی که برای این گزارش با او صحبت کردیم، سیلوانا فراپیر بود. او می‌گفت: «این کشور درگیر مشکلات اقتصادی است، اما قطعاً به سمت آینده‌ای روشن حرکت می‌کند. برزیل یکی از غول‌های جهان در معدن و کشاورزی و تولیدات صنعتی است، بخش خدمات هم استوار و روبه رشد است. ضمن اینکه سرمایه‌گذاری در بخش جهانگردی هم بیشتر شده.»

وضعیت اقتصادی هرچه باشد، آغوش برزیلی‌ها عموما به روی خارجی‌ها باز است، مخصوصا اگر زبان یاد بگیرند. سیلوانا فراپییر می‌گوید: «برزیل کشوری گرم و صمیمی است که از خارجی استقبال می‌کند. برزیلی‌ها کمتر فردگرا و بیشتر اجتماعی هستند. ذوق می‌کنند وقتی یک خارجی به فرهنگ و زبان آن‌ها علاقه نشان می‌دهد. اگر زبان پرتغالی یاد بگیرید، دیگر انگار در خانه خودتان هستید.»

مکزیک

در گزارش شرکت فولکروم پیش‌بینی شده که مکزیک تا سال ۲۰۵۰ میلادی به اقتصاد هفتم دنیا بدل شود - یعنی چهار پله بالاتر از جایگاه فعلی. بخش عمده رشد مکزیک در سال‌های اخیر با تمرکز بر تولید و صادرات بوده، اگرچه شرایط اقتصادی کنونی جلوی رشد بیشتر را گرفته.

پنج ابر قدرت حاکم بر جهان در سال ۲۰۵۰ میلادیتا سال ۲۰۵۰ میلادی، انتظار می‌رود مکزیک به هفتمین اقتصاد برتر دنیا تبدیل شود

فدریکو آریتزوبالاگا که بلاگر سفر است و در پورتو بایارتا زندگی می‌کند می‌گوید: «درست است که اقتصاد مکزیک طی ده سال گذشته رشد کرده، اما نه آنقدری که فکر می‌کردم و قطعاً کمتر از آنچه می‌توانسته رشد کند. قیمت بنزین در هشت سال گذشته دو برابر شده، و ارزش پزو مکزیک در مقایسه با دلار آمریکا در ده سال ۵۰ درصد افت کرده. با‌این حال اگر فرصت شغلی مناسب پیدا کنید و سخت کار کنید، می‌توانید خوب پول دربیاورید، و قدرت خریدتان در مقایسه با کشور‌های گران بیشتر خواهد بود.»

خدمات بهداشتی و حمل و نقل در مکزیک به مراتب ارزان‌تر از آمریکا، کانادا و اروپا است. سوزان هسکینز آمریکایی که سردبیر ارشد سایت زندگی بین‌المللی است و در ایالت بوکاتان مکزیک زندگی می‌کند می‌گوید: «من اخیرا مکزیکوسیتی بودم. کرایه اوبر به هر جای شهر چهار تا ده دلار بود. » در مکزیک هم مثل بسیاری از اقتصاد‌های در حال رشد، تأمین بودجه برای زیرساخت‌های شهری دشوار است. هرچند به گزارش رویترز، دولت مکزیک اعلام کرده در چهار سال آینده ۴۴ میلیارد دلار به این منظور اختصاص داده‌است.

بخش‌های مختلف مکزیک آب و هوا و فرهنگ متفاوت دارند. برای همین بومی‌ها به کسانی که قصد مهاجرت دارند توصیه می‌کنند درست تحقیق کنند و شهر‌های مختلف را ببینند. با این حال، مهمان‌نوازی مردم کار را آسان می‌کند، به‌خصوص یادگیری زبان اسپانیایی را، که برای زندگی در مکزیک ضروری است.

هسکینز می‌گوید: «مردم اینجا هر کار از دستشان بر بیاید می‌کنند که کمک کنند راحت‌تر ارتباط برقرار کنید.»

نیجریه

نیجریه یکی از بزرگترین اقتصاد‌های آفریقا است. پیش‌بینی شرکت فولکروم این است که تا سال ۲۰۵۰ میلادی، نیجریه به طور متوسط سالی ۴.۲ درصد رشد می‌کند و از رده ۲۲ به رده ۱۴ اقتصاد‌های بزرگ جهان می‌رسد. دولت در نیجریه همواره معضل فساد داشته‌است. با این حال، روحیه کارآفرینی مردم اقتصاد کشور را جلو می‌برد. طبق گزارش «دیده بان کارآفرینی جهانی»، بیش از۳۰ درصد از مردم نیجریه یا کارآفرین جدید هستند یا مالک و مدیر کسب و کار خودشان - که از بالاترین‌ها در جهان است.

پنج ابر قدرت حاکم بر جهان در سال ۲۰۵۰ میلادیبیش از ٪۳۰ از ساکنان نیجریه کارآفرینان جدید یا مالک/مدیر هستند

کولت اوتوشسو، مدیرعامل اکسلریت تی وی که در لاگوس زندگی می‌کند، می‌گوید: «اینجا فضا شلوغ و زنده است. مردم نیجریه سخت‌کوش هستند. کاملاً عادی است که یک نفر همزمان مشغول چند کار باشد. یعنی همیشه کاری در جریان است.»

حتی مشکلات کشور، مثل مشکل حمل و نقل عمومی، باعث ایجاد فرصت کاری شده. اوتوشسو می‌گوید: «اینجا یک اپلیکیشن برای پیک موتوری داریم که خیلی شبیه اوبر است. پیک موتوری همیشه بیشتر از بقیه راه‌های حمل و نقل استفاده می‌شده، اما در گذشته قابل اعتماد نبود. اما الان می‌توانیم حرکت موتور‌ها را دنبال کنیم، دقیقاً همانطور که مسیر حمل و نقل و تحویل بار با اوبر ردیابی می‌شود.»

نیجریه‌ای‌ها عموما به آینده کشورشان خوشبین‌اند، اما نگران فساد دولتی و سرمایه‌های خارجی هستند. چیزوبا آنیااوها، بنیانگذار اپلیکیشن گردشگری تروسولو، با اشاره به تاریخچه بهره برداری کشور‌های دیگر از منابع طبیعی نیجریه، می‌گوید: «باید مراقب باشیم از کدام کشور پول می‌گیریم، به چه کسی اجازه می‌دهیم برای بهبود زیرساخت‌ها کمک مان کند، و در ازای این کمک‌ها چه تعهداتی به این افراد یا کشور‌ها می‌دهیم.»

تازه واردان باید در لاگوس یا ابوجا زندگی کنند، هر دو شهر بزرگ‌اند و مدرسه‌های خوب و زندگی شبانه و غذای عالی دارند. درست مثل هر شهر بزرگ دیگر، مهارت‌های زندگی شهری در نیجریه هم مهم است. آنیااو‌ها می‌گوید:«بهترین راه برای جا افتادن در اینجا این است که یک شخص مورداعتماد داشته باشید که اینجا زندگی کند. فهمیدن اینکه کسی مهاجر است آسان است؛ و این باعث می‌شود طعمه آسانی باشید. باید سعی کنید زیاد به چشم نیایید. احتیاط کنید، همیشه به محیط اطراف خود و افراد دورو برتان آگاه باشید.»

منبع: bbc

+ نوشته شده در سه شنبه 9 ارديبهشت 1399برچسب:پنج ابرقدرت,حاکم بر جهان,سال ۲۰۵۰ میلادی,چین,هند,نیجریه,برزیل,مکزیک, ساعت 14:27 توسط آزاده یاسینی


نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

 در این مطلب نقشه‌های متفاوتی از جهان را می‌بینید، نقشه‌هایی که بر اساس موضوعات مختلف تنظیم شده اند و دیدتان را نسبت به دنیا بازتر می‌کنند.

۱. امید به زندگی

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه دنیا را بر اساس امید به زندگی نشان می‌دهد. طبق داده‌ای سازمان بهداشت جهانی، آفریقا تنها قاره‌ای است که کشوری با میانگین امید به زندگی زیر ۶۰ سال دارد و تعداد این کشور‌ها ۲۸ تاست! کمترین طول عمر در سیرا لئون و ۴۶ سال است. مردم ژاپن بیشترین امید به زندگی، یعنی به طور میانگین ۸۴ سال دارند. آندورا، استرالیا، سوئیس، ایتالیا، سنگاپور و سن مارینو با ۸۳ سال در رده بعدی قرار دارند.


۲. کجا امن است؟

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه، کشور‌ها را بر اساس میزان امنیتشان نشان می‌دهد. سازمان امور خارجه بریتانیا معتقد است کشور‌هایی که با رنگ سبز نشان داده شده‌اند، امن و کشور‌های قرمز رنگ ناامن هستند. همچنین توصیه می‌شود به بخش‌هایی از کشور‌هایی که با رنگ زرد نشان داده شده اند، سفر نکنید.


۳. تراکم جمعیت

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه، بیشترین و کمترین تراکم جمعیت را در میان کشور‌های جهان براساس آخرین آمار بخش جمعیت سازمان ملل نشان می‌دهد. اگر تنهایی را دوست دارید، از بیشتر کشور‌های شرق و غرب اروپا اجتناب کنید و به گرینلند، مغولستان، نامیبیا، استرالیا، ایسلند، سورینام یا بوتسوانا فکر کنید.


۴. مصرف الکل

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه سرانه مصرف الکل را نشان می‌دهد. بلاروس بالاترین سرانه مصرف الکل را دارد، یک فرد بالغ معمولی در این کشور، سالانه ۱۷.۵ لیتر الکل خالص مصرف می‌کند. مولداوی، لیتوانی، روسیه، رومانی و اوکراین در رده‌های بعدی قرار دارند. در مقابل، کشور‌های مسلمان کمترین سرانه مصرف الکل را دارند. در پاکستان، موریتانی، لیبی و کویت، شهروندان به طور متوسط ۱۰۰ میلی لیتر الکل در سال مصرف می‌کنند.


۵. برابری جنسیتی

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

انجمن اقتصاد جهانی در بخشی از گزارش تبعیض جنسیتی جهانی سالانه خود، ۱۵۰ کشور را از نظر برابری جنسیتی طبقه‌بندی کرد. طبق این گزارش ایسلند کمتر از هر کشوری در دنیا تبعیض جنسیتی دارد و بعد از آن نروژ و فنلاند قرار دارند. شاید این در کشور‌های اسکاندیناوری عجیب نباشد، اما احتمالا تعجب می‌کنید اگر نام کشور‌های رواندا و نیکاراگوئه را در میان ده کشور برتر ببینید و جالبتر اینکه بریتانیا در جایگاه پانزدهم قرار دارد!


۶. فراوانی پرواز

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه طبق داده‌های منتشر شده توسط بانک جهانی در سال ۲۰۱۴، نشان می‌دهد که کدام کشور‌ها بیشترین تعداد پرواز را دارند و ایالات متحده با توجه به ثروت و ابعادش، در رده اول قرار دارد و هر سال ۹۵۵۳۲۱۴ سفر هوایی از فرودگاه‌های آن انجام می‌شود. چین با ۳۳۵۶۷۵۶ در رده دوم قرار دارد. سایر کشور‌هایی که بیشترین پرواز را دارند عبارتند از: کانادا (۱۲۹۰۴۲۰ پرواز)، انگلستان (۱۰۶۹۴۲۰ پرواز)، برزیل (۹۳۷، ۴۳۷)، ژاپن (۹۲۷، ۴۳۷)، آلمان (۹۱۳، ۱۵۶)، روسیه (۷۴۷، ۸۰۴)، ترکیه (۷۲۳۲۰۷ پرواز) و هند (۷۲۰۰۵۰ پرواز). کمترین نرخ پرواز در سال گذشته هم در چاد و تنها ۷۵ پرواز بوده است.


۷. بلایای طبیعی

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه نشان می‌دهد که کدام کشور‌ها بیشتر در معرض زلزله، طوفان، سیل یا خشکسالی هستند. اروپا (به جز هلند، آلبانی و صربستان) همچنین آمریکا و کانادا کمتر از همه در معرض خطر هستند. آفریقا و کشور‌های حاشیه اقیانوس آرام بیشترین خطر را دارند.


۸. شهرنشینی

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه جهان را براساس درصد جمعیت شهری نسبت به کل جمعیت نشان می‌دهد. کشور‌هایی که با آبی تیره نشان داده شده بیشترین جمعیت شهری را دارند و هرچه رنگ روشن‌تر می‌شود جمعیت شهری کمتر می‌شود. هفت جا وجود دارد که ۱۰۰% جمعیت در شهر زندگی می‌کنند: هنگ کنگ، سنگاپور، برمودا، ماکائو، جزایر کیمن، سنت مارتان و موناکو. سایر کشور‌هایی که بیشترین جمعیت شهری را دارند عبارتند از: قطر، کویت، بلژیک، مالتا و اروگوئه. کمترین جمعیت غیرشهری عمدتا در آسیا، آفریقا و حوزه کارائیب قرار دارند و ترینداد و توباگو، بروندی، پاپوآ گینه نو، اوگاندا، مالاوی، نپال و سریلانکا بیشترین جمعیت روستایی را دارند.


۹. سبزترین کشور‌های جهان

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه کشور‌ها را براساس درصد مناطق جنگلی آن‌ها نشان می‌دهد. سرزمین‌های گرمسیری آمریکای جنوبی، کارائیب، آفریقا، جنوب شرقی آسیا و اقیانوس آرام جنوبی در صدر قرار دارند. اما برخی کشور‌های شمالی هم درصد بلایی از مناطق جنگلی دارند: فنلاند (۷۲.۹ درصد) در جایگاه یازدهم، سوئد (۶۹.۲ درصد) در جایگاه پانزدهم و ژاپن (۶۸.۶ ردصد) در جایگاه هفدهم قرار دارند؛ و کدام کشور‌ها کمترین درخت را دارند؟ چهار کشور هستند که هیچ جنگلی ندارند: سن مارینو، قطر، گرینلند و عمان و ۱۲ کشور دیگر کمتر از یک درصد جنگل دارند.


۱۰. راه آهن

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه، کشور‌های جهان را براساس راه آهن نشان می‌دهد. کشور‌های آبی تیره طولانی‌ترین شبکه راه آهن را دارند. جای تعجب نیست که بزرگترین و شلوغ‌ترین کشور‌ها مثل آمریکا، چین، روسیه، هند و کانادا در صدر باشند. جالب است بدانید که رومانی با ۲۲۲۹۸ کیلومتر خط آهن در رده پانزدهم قرار دارد با اینکه ۸۱اُمین کشور بزرگ دنیاست. بسیاری از کشور‌ها اصلا راه آهن ندارند که بیشتر به علت شرایط سخت و کوهستانی یا جنگلی زمین‌هایشان است. از جمله ایسلند، گرینلند، یمن، عمان، بوتان، لیبی و پاپوآ گینه نو.


۱۱. تلفات جاده‌ای

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه براساس تعداد تلفات جاده‌ای سالانه در هر ۱۰۰ هزار نفر تنظیم شده است. ۱۰ کشور آخر از جمله اریتره، لیبی (۴۰.۵)، عراق (۳۱.۵)، تایلند (۳۸.۱) و آفریقای جنوبی (۳۱.۹) مرگبارترین رانندگی را دارند. در اکودار، ویتنام، برزیل، پاراگوئه، کنیا و لائوس نیز جاده‌ها نسبتا خطرناک هستند. امن‌ترین مکان‌ها برای رانندگی مالدیو (۱.۹ مرگ) نروژ (۲.۹)، دانمارک (۳)، سوئد (۳) و سوئیس (۳.۴) هستند.


۱۲. بیشترین جاده‌ها

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه کشور‌های جهان را بر اساس مجموع طول شبکه جاده‌ای آن‌ها نشان می‌دهد. بی‌شک آمریکا که در آن اتومبیل پادشاهی می‌کند، با ۶۵۸۶۶۱۰ کیلومتر جاده در صدر قرار دارد. پنج کشور بعدی عبارتند از: هند، چین، برزیل و روسیه. سورینام، اردن، لسوتو و السوادور نیز کمترین طول جاده را دارند. از همه کمتر تووالو در اقیانوس آرام با تنها هشت کیلومتر شبکه جاده‌ای است.


۱۳. سرعت شبکه اینترنتی

نقشه‌هایی که نگاهتان را به دنیا تغییر می‌دهند

این نقشه کشور‌های جهان را بر اساس میانگین سرعت اینترنت نشان می‌دهد. جزیره نروژی سوالبارد و یان ماین با میانگین سرعت اینترنت ۳۶.۵ مگابیت بر ثانیه در صدر قرار دارد. کره جنوبی، ایرلند، هنگ کنگ، سوئد، هلند، ژاپن، نروژ، لتونی و فنلاند و سوئیس ۱۰ کشور برتر هستند. آمریکا در رده بیستم، استرالیا در جایگاه ۵۰‌اُم و چین ۱۱۱اُم قرار دارند.

منبع: telegraph


«نفرین کندی» همچنان قربانی می‌گیرد

 پلیس مریلند روز پنجشنبه جسد گیدون مک‌کین هشت ساله، نتیجه رابرت کندی را پیدا کرد. پلیس مریلند روز پنجشنبه اعلام کرد که جسد گیدون مک‌کین هشت ساله، نتیجه رابرت کندی را یافته است که با مادرش به قایق‌سواری رفته بود. هفته گذشته، میو کندی مک‌کین ۴۱ ساله و پسرش گیدون هنگام قایق‌سواری در خلیج چسپیک گم شدند.

«نفرین کندی» همچنان قربانی می‌گیردجان اف. کندی، ژاکلین کندی و پسر نوزادشان جان اف. کندی جونیور

جسد خانم مک‌کین روز دوشنبه در فاصله دو هزار پایی (حدود ۶۰۰ متر) از محل یافته شدن جسد گیدون، پیدا شد. این مادر و پسر که به دلیل انتشار ویروس کرونا خود را در منطقه خلیج چسپیک قرنطینه کرده بودند، پس از رفتن به قایق‌سواری ناپدید شدند. رابرت اف. کندی پدربزرگ خانم کندی در سال ۱۹۶۸ ترور شد و مرگ او بخشی از آنچه که به عنوان «نفرین کندی» شناخته می‌شود، تلقی شده است.

خاندان کندی طی ۷۰ سال گذشته چندین مصیبت، به خود دیده است، از جمله ترور‌ها و تصادف‌های مرگباری که باعث شده این خاندان آمریکایی، علی‌رغم جایگاه ممتازش در تاریخ قرن بیستم آمریکا، خانواده‌ای پر از تراژدی تلقی شود.

اعضای این خانواده در عرصه سیاست و قضا و زمینه‌های دیگر موفق بوده‌اند. معروف‌تر از همه جان اف. کندی رییس‌جمهور آمریکا بود که در دوره ریاست جمهوری‌اش ترور شد. در اینجا فهرستی از اعضای خانواده کندی را می‌آوریم که با مرگ نابهنگام از دنیا رفتند.

کتلین «کیک» کندی

کتلین کندی در ۲۸ سالگی و در تاریخ ۱۳ مه ۱۹۴۸ بر اثر سقوط هواپیما جان باخت. هواپیمای او و شریک زندگیش، ارل هشتم فیتزویلیمام، در حالی که به مقصد جنوب فرانسه پرواز می‌کردند، سقوط کرد.

خانم کندی خواهر جان اف. کندی بود که پس از مرگ خواهرش رییس‌جمهور شد. شوهر سابق او ویلیام کاوندیش، مارکی هارتینگتون، پیشتر در میدان جنگ جهانی دوم در آلمان کشته شده بود. کتلین کندی در آمریکا و بریتانیا زندگی کرد و زمانی که در آمریکا بود برای خدمت در صلیب سرخ ایالات متحده داوطلب شد. او نقد فیلم و تئاتر می‌نوشت.

پتریک بوویر کندی

پتریک بوویر کندی تنها دو روز پس از تولد زودرس خود، مرگی غم‌انگیز داشت. پسر ژاکلین کندی و جان اف. کندی که آن زمان رییس‌جمهور آمریکا بود، در هفتم اوت ۱۹۶۳ متولد شد و در نهم اوت همان سال فوت کرد. علت مرگ سندرم زجر تنفسی نوزادان بود. تنها سه ماه پس از مرگ این نوزاد دو روزه، پدرش جان اف‌کندی از دنیا رفت.

جان اف. کندی

رئیس جمهور سابق ایالات متحده، جان اف. کندی، در ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ و به دست لی هاروی اوزوالد ترور شد. مرگ او بیش از همه مورد تحقیق و ثبت قرار گرفته است.

او وقتی که همراه با همسرش برای یک سفر سیاسی به دالاس تگزاس رفته بود، در جریان رژه کاروان اتومبیل‌های ریاست جمهوری، هدف حمله قرار گرفت و بر اثر شلیک دو گلوله جان باخت. رییس‌جمهور فقید آمریکا هنگام مرگ ۴۶ ساله بود و هزار و ۳۶ روز در این سمت خدمت کرده بود. رابرت کندی برادر او، مسیر او را در عرصه سیاست دنبال کرد، اما او نیز به همان سرنوشت دچار شد.

«نفرین کندی» همچنان قربانی می‌گیردخانواده بزرگ جوزف کندی سینیر (چپ) سایستمدار آمریکایی، پدر رئیس جمهور جان اف. کندی و سناتور روبرت کندی

رابرت اف. کندی

رابرت اف. کندی در پنجم ژوئن ۱۹۶۸ در کالیفرنیا ترور شد، در همان روزی که در انتخابات مقدماتی کالیفرنیا برای نامزدی حزب دموکرات برای ریاست جمهوری پیروز شد. سناتور نیویورک در هتل امبسدور لس‌انجلس، هدف حمله فردی به نام «سیرهان سیرها» قرار گرفت و یک روز بعد جان باخت. ترور او و برادرش با تئوری توطئه‌های فراوانی گره خورده است.

دیوید ای. کندی

دیوید ای. کندی در ۲۵ آوریل ۱۹۸۴ در ۲۸ سالگی بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر در فلوریدا درگذشت. گفته می‌شود اعلام خبر ترور پدرش رابرت اف. کندی در تلویزیون وقتی که ۱۱ ساله بود، سلامت روانی او را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود. او از مواد مخدر استفاده می‌کرد و پس از گذراندن دوره بهبود در بیمارستان، در سال ۱۹۸۴، برای شرکت در یک گردهمایی خانوادگی به فلوریدا رفت. اما چند روز بعد جسد بی‌جانش پیدا شد.

مایکل لی‌موین کندی

مایک لی‌موین، یکی از ۱۱ فرزند رابرت اف. کندی در ۳۹ سالگی و در حادثه اسکی در اسپن در ایالت کلرادو جان باخت. او در زمینه حقوق و سیاست فعال بود و در سال ۱۹۹۴ به سازماندهی کمپین عمویش تد کندی برای راهیابی به سنا همکاری کرد. در همان سالی که درگذشت، از همسرش جدا ومتهم به تجاوز به پرستار فرزندش شده بود.

جان اف. کندی جونیور

جان اف. کندی جونیور، پسر جان اف. کندی در ۱۶ ژوئیه ۱۹۹۹ وقتی که هواپیمای خصوصی‌اش در اقیانوس اطلس سقوط کرد، جان باخت. او پایه‌گذار نشریه سیاسی جورج بود و به شکل تفننی بازیگری نیز می‌کرد. همسرش کرولاین بست-کندی و خواهر همسرش لارن بست همراه او در هواپیما بودند.

«نفرین کندی» همچنان قربانی می‌گیرد

مایکل له‌موین کندی

در سال‌های پس از مرگ جان اف. کندی جونیور، مری ریچاردسون کندی خود کشی کرد و سوایرس رویزین کندی هیل بر اثر مصرف بیش از حد مواد مخدر جان باخت.

این خاندان همچنین شاهد مرگ‌های غم انگیز افراد سرشناس دیگری نیز بود، از جمله مرگ مری جو کوپچنی که بر اثر یک حادثه رانندگی، در آب غرق شد. علت مرگ این بود که اتومبیل تد کندی - برادر جان و رابرت- در جزیره چاپاکوئیدیک به درون آب پرت شد و باعث مرگ مری شد. تد کندی یک هفته بعد در یک نشست خبری گفت: «شاید واقعا نفرینی بر خاندان کندی سایه افکنده باشد.»

مرگ میو کندی مک‌کین و گیدون مک‌کین تراژدی دیگری در تاریخ طولانی مرگ‌های نابهنگام یکی از معروف‌ترین خانواده‌های آمریکا به شمار می‌رود.

منبع: independentpersian

+ نوشته شده در شنبه 23 فروردين 1399برچسب:«نفرین کندی» همچنان قربانی می‌گیرد,جان اف کندی, ساعت 20:47 توسط آزاده یاسینی


سرشناس‌ترین قربانی ترور بیولوژیکی

 وقتی از ترور آن هم از نوع بیولوژیکی‌اش صحبت به میان می‌آید همه تاریخ معاصر و مشهورترین نمونه‌های آن را به یاد می‌آورند، درحالی که این نوع قتل یا حذف فیزیکی رقیب و دشمن از قرن‌ها پیش رواج داشته است؛ به‌طور مثال در کتاب «سینوهه پزشک مخصوص فرعون» راوی داستان یعنی سینوهه از اقدام به ترور رهبر جوان کشور «هیتی» توسط خودش پرده برمی‌دارد و هورم‌هَب، فرعون مصر را آمر این قتل معرفی می‌کند.

سرشناس‌ترین قربانی ترور بیولوژیکی

روش سینوهه برای قتل رهبر هیتی‌ها چنین توصیف شده است که در جشن ترتیب داده شده توسط حاکم هیتی، سینوهه با کوزه‌ای که نوشیدنی به اصطلاح مخصوص او در آن قرار داشت راهی جشن شد و فقط از کوزه خود نوشید. این کار توجه رهبر جوان هیتی‌ها را جلب کرد و از سینوهه خواست از نوشیدنی خود به او هم بدهد. سینوهه با اکراه پذیرفت و از کوزه‌ای که خود از آن نوشیده بود به مرد جوان نوشاند. غافل از اینکه پیشتر محتویات کوزه با زهر آلوده شده است، اما، چون سینوهه قبل از آمدن به جشن مقدار زیادی روغن کرچک نوشیده بود -که جذب سم توسط بدن را به تأخیر می‌اندازد- زهر به خود او اثر نکرد. از طرفی وقتی حال حاکم جوان هیتی رو به وخامت گذاشت و درنهایت با درد و رنج بسیار مُرد، کسی به سینوهه شک نکرد، چون او خود نیز در مقابل دیدگان همه از محتویات کوزه نوشیده بود و حالش هم دگرگون نشده بود؛ اما این میان هیچ‌کس نمی‌دانست سینوهه بعد از پایان جشن با فرو بردن انگشت در حلق خود نوشیدنی آغشته به زهر را بالا آورد.

این قتل را شاید بتوان یکی از بدوی‌ترین انواع ترور بیولوژیک در جهان باستان قلمداد کرد که شیوه اجرایش البته هوشمندانه و حساب‌شده بود. اما امروزه ترور‌های بیولوژیک نه با زهر که به وسیله مواد رادیو اکتیو انجام می‌شود؛ بمب‌های بی‌صدایی که به مرور زمان عمل و بدون لو دادن فرد مرتکب، قربانی خود را ذره‌ذره آب می‌کنند.

از کودتا تا ورود به سیاست

هفت سال پیش در چنین روزی، برابر پنجم مارس ٢٠١٣ میلادی، هوگو چاوز، ‏رئیس‌جمهوری وقت ونزوئلا بر اثر عوارض ناشی از بیماری سرطان در کاراکاس درگذشت. آن‌هایی که ونزوئلا و مختصات این کشور را نمی‌شناختند برای نخستین بار نام هوگو چاوز را ‏در سال ١٩٩٢ شنیدند؛ آن زمان که تلاش او برای انجام کودتای نظامی بر ضد دولت به شکست انجامید و به ‏زندان افتاد.

سرشناس‌ترین قربانی ترور بیولوژیکی

این ژنرال خوش‌تیپ و جوان، اما کودتاچی، آن‌قدر طرفدار و هواخواه داشت که دو سال بعد رئیس‌جمهوری جدید فرمان عفوش را نوشت و به نوعی راه سیاست و نه کودتا را برای در آغوش گرفتن قدرت به ژنرال چاوز نشان داد. هوگو چاوز هفت سال پس از اقدام نظامی نافرجام برای به دست گرفتن قدرت، یعنی در سال ١٩٩٩ میلادی موفق شد رقیب خود را در عرصه انتخابات شکست دهد و با بیرون آمدن نامش از صندوق‌های رأی به‌عنوان پنجاه‌وسومین ‏رئیس‌جمهوری ونزوئلا سوگند یاد کند. اما چاوز چپگرا به هیچ عنوان مورد علاقه قدرت‌های جهانی خصوصا ایالات متحده نبود و با حضور او روابط ونزوئلا و جهان غرب روزبه‌روز تیره‌تر شد.

مرگی سخت و غیر طبیعی

در خبر‌ها دلیل مرگ چاوز عوارض ناشی از سرطان لگن عنوان شد و اینکه غده‌ای بدخیم طی دو سال چراغ زندگی یکی از مشهورترین رهبران تاریخ معاصر آمریکای جنوبی را خاموش کرد. رئیس‌جمهوری محبوب ونزوئلا چهار عمل جراحی سخت را پشت سر گذاشت و نظر همه پزشکان این بود که بیماری او نمی‌تواند ناشی از عاملی طبیعی باشد. تازه از اینجا به بعد بود که پرتوسنجی از وسایل، لباس‌ها، محل زندگی و هر منطقه و مکانی که در بازه زمانی یک‌ساله مورد استفاده هوگو چاوز قرار گرفته بود، آغاز شد و همه آزمایش‌ها از وجود مقدار زیادی ماده رادیواکتیو در این مکان‌ها، اشیا و حتی البسه او خبر می‌داد. اینکه آیا چاوز واقعا قربانی ترور بیولوژیکی شد یا خیر، به قول معاون رئیس‌جمهوری ونزوئلا شاید دوره‌ای ٥٠ساله برای خارج شدن برخی اسناد از فایل‌های طبقه‌بندی شده و محرمانه لازم داشته باشد. ناگفته پیداست در این ادعا کنایه‌ای غیرمستقیم به دولت آمریکا نهفته است. می‌گویند آخرین جملات چاوز پیش از مرگ این بود: «من نمی‌خواهم بمیرم، لطفا نگذارید که من بمیرم»؛ اما آیا زمانی خواهد رسید که قاتلان احتمالی او رسوا شوند؟

سرشناس‌ترین قربانی ترور بیولوژیکی

منبع: «سینوهه پزشک مخصوص فرعون» نشر آگاه و «فرمانده» نشر ثالث

+ نوشته شده در شنبه 23 فروردين 1399برچسب:سرشناس‌ترین قربانی ترور بیولوژیکی,سینوهه,هوگو چاوز, ساعت 20:46 توسط آزاده یاسینی


عجیب‌ترین اسلحه‌های دنیا؛ از شکلات انفجاری تا چتر سمی

 در این مقاله هشت مورد از عجیب‌ترین سلاح‌های خلاقانه‌ای که در طول تاریخ ساخته شده است برای شما ارائه می‌دهیم. همه آن‌ها به نظر می‌رسد ابزار‌های ساده یا معمولی هستند، اما اسلحه‌ای مخفی را برای خلاص شدن از شر قربانی هستند، ساده‌ترین روش کشتن و بدون درهم و برهمی.

۱. اسلحه‌ای شبیه رژ لب

عجیب‌ترین اسلحه‌های دنیا؛ از شکلات انفجاری تا چتر سمی

این اسلحه که به آن «بوسه مرگ» گفته می‌شود در جنگ سرد به دست جاسوسان اطلاعات شوروی «ک‌گ‌ب» به شکل رژ لب عادی طراحی شد و برای این بود که زن اهل شوروی از خودش دفاع کند و بتواند به فردی که به او نزدیک می‌شود و قصد آزار و اذیت او را دارد، یک گلوله ۴.۵ کالیبر شلیک کند.


۲. موش‌های انفجاری

عجیب‌ترین اسلحه‌های دنیا؛ از شکلات انفجاری تا چتر سمی

در طول جنگ جهانی دوم، یک مأمور عملیات ویژه در انگلیس با مخفی کردن اجساد موش‌های انفجاری درون کومه‌های زغال سنگ آلمانی، نقشه هوشمندانه‌ای برای منفجر شدن صفوف دشمن طراحی کرد، طراحان می‌دانستند دشمن با دیدن موش‌ها در میان زغالها، اجساد این موش‌ها را برداشته و پرتاب می‌کنند تا از شر آن‌ها خلاص شوند که بلافاصله پس از پرتاب، منفجر می‌شد! آلمانی‌ها موفق به کشف حقه شدند، اولین محموله این مواد منفجره را مصادره کردند و به واحد‌های نظامی خود در کشور درباره آن هشدار دادند.


۳. آتش‌پرت کن‌های دستی

عجیب‌ترین اسلحه‌های دنیا؛ از شکلات انفجاری تا چتر سمی

یک علاقه‌مند به اختراع اسلحه‌های تخیلی (سایبرپانک) به نام پاتریک پریبی، وسیله‌ای دستی ساخته که می‌تواند آتش پرتاب کند، این اسلحه فقط با چهار باتری لیتیوم یونی، گاز بوتان و یک تراشه برقی NE ۵۵۵ و یک مبدل برای شکلیک مستقیم از کف دست طراحی شده است و اگر این سلاح در دوره جنگ سرد ساخته می‌شد، وارد تاریخ می‌شد!


۴. چتر‌های سمی

عجیب‌ترین اسلحه‌های دنیا؛ از شکلات انفجاری تا چتر سمی

نویسنده مخالف بلغاری جورج مارکوف یک روز قبل از مرگ در سال ۱۹۸۷ در لندن، احساس کرد ران پایش سوزن سوزن می‌شود، و هنگامی که به بالا نگاه کرد مردی را دید که در حال ور رفتن با چتر خود در کنار او است؛ اما شگفتی ماجرا هنگامی رخ داد که این چتر نجات سمّ بسیار خطرناک را آزاد می‌کرد که دو برابر از زهر مار کبرا خطرناک‌تر بود. سم به گونه‌ای طراحی شده بود که در هنگام برخورد با دمای بدن ذوب و در سرتاسر جریان خون پخش می‌شد. در مورد قاتلی که سم را شلیک کرده، گفته می‌شود که این مرد عضو پلیس مخفی بلغارستان بوده است، اما متأسفانه هیچ‌وقت دستگیر نشد.


۵. شکلات‌های انفجاری

عجیب‌ترین اسلحه‌های دنیا؛ از شکلات انفجاری تا چتر سمی

نخست وزیر انگلیس وینستون چرچیل از طرفداران نازی‌ها نبود و نازی‌ها نیز همین احساسات را نسبت به او داشتند. نامه‌ای که توسط لرد ویکتور روچلید، افسر اطلاعاتی انگلیس در طول جنگ جهانی دوم نوشته شده بود نشان می‌داد که یکی از آن‌ها سعی کرده بود وینستون چرچیل را با شکلات انفجاری ترور کند. به طوری که او نوشت: ما اطلاعاتی دریافت کردیم که دشمن از قرار دادن انواع خاصی از تخته شکلات‌های سفت استفاده می‌کند و داخل آن مواد منفجره قرار می‌دهد. خوشبختانه ما قبل از اینکه کسی بتواند آن‌ها را مزه کند این بمب‌ها را کشف کردیم.


۶. دستکش‌های کشنده

عجیب‌ترین اسلحه‌های دنیا؛ از شکلات انفجاری تا چتر سمی

اختراع دیگری از اطلاعات شوروی در طول جنگ سرد، که این اختراع به صاحبش امکان می‌دهد به محض حرکت انگشت شلیک کند و قبل از شلیک گلوله‌ب کشنده، یک میدان خالی پیدا کند.


۷. سیگار‌های سمی

عجیب‌ترین اسلحه‌های دنیا؛ از شکلات انفجاری تا چتر سمی

در شانزدهم آگوست سال ۱۹۶۰ میلادی یکی از افسران سازمان سیا، جعبه‌ای حاوی سیگار مورد علاقه فیدل کاسترو رئیس جمهور کوبا را دریافت کرد. روی جعبه درباره وجود سمی کشنده هشدار داده شده بود که از سم خطرناک بوتولینوم botulinum تهیه شده بود و آنقدر خطرناک بود که می‌توانست به محض روشن شدن سیگار منجر به مرگ شود، اما نمی‌دانیم که این سیگار به دست کاسترو رسید یا نه!


۸. اسلحه سیا برای حمله قلبی

عجیب‌ترین اسلحه‌های دنیا؛ از شکلات انفجاری تا چتر سمی

در اواسط دهه هفتاد قرن گذشته، از سلاح جدیدی که توسط سیا تهیه شده بود رونمایی شد. این سلاح یک تپانچه بود که می‌توانست باعث حمله قلبی به قربانی شود، زیرا تیری آزاد می‌کرد که می‌توانست در لباس‌ها نفوذ کند و یک علامت کوچک شبیه نیش پشه روی پوست به جا بگذارد.

این پیکان مجهز به سم کشنده بود و در هنگام کالبدشکافی این گونه به نظر می‌رسید که قربانی بر اثر دلایل طبیعی درگذشته است، ما نمی‌دانیم که آیا سیا باز هم از اسلحه حمله قلبی استفاده می‌کند یا نه؟!

+ نوشته شده در چهار شنبه 20 فروردين 1399برچسب:عجیب‌ترین اسلحه‌های دنیا؛ از شکلات انفجاری تا چتر سمی, ساعت 11:30 توسط آزاده یاسینی


جاسوسی که برای نجات خود زبانش را سوراخ کرد!

 وینستون چرچیل، «ماریا اسکاربک» را بهترین نفوذی در تشکیلات آلمان نازی می‌دانست. زنان بسیاری در طول تاریخ، مأموریت کسب اطلاعات و جابه‌جایی اخبار محرمانه را برعهده داشته‌اند، اما ماجرای ماریا اسکاربک طور دیگری است؛ او را باید جسورترین جاسوسه تاریخ بدانیم؛ رویکرد او در کسب اطلاعات و مهارت عجیبش در استتار و مخفی‌کاری، از اسکاربک یک اسطوره جاسوسی ساخت؛ آن‌قدر که حتی وینستون چرچیل، نخست‌وزیر انگلیس، او را بهترین مأمور مخفی و جاسوس بریتانیا در اروپای تحت اشغال نازی‌ها می‌دانست.

ماریا، با ظاهری معصوم و دوست داشتنی، آن‌قدر آرام و خجالتی بود که اگر می‌خواستند در میان شغل‌های منتسب به او، جاسوسی را قرار بدهند، بی‌تردید رتبه آخر جدول را به خود اختصاص می‌داد! داستان زندگی ماریا اسکاربک که برخی او را بنیان گذار بخش زنان ام. آی.۶ انگلیس می‌دانند، به اندازه فعالیت‌های جسورانه‌اش، جذاب و خواندنی است. در نوشتار پیشِ رو برآنم تا هر چند به صورت گذرا، روایتی از این داستان پُر رمز و راز را برای شما خوانندگان عزیز خراسان، روایت کنم.

جاسوسه‌ای که برای نجات خود زبانش را سوراخ کرد!

اسکی‌باز ماجراجو

ماریا کریستینا ژانینا اسکاربک، روز اول ماه‌مه سال ۱۹۰۸ (۱۱ اردیبهشت ۱۲۸۷) در شهر بارساو لهستان و در یک خانواده اشرافی دیده به جهان گشود. دوران جوانی وی در زادگاهش سپری شد. اسکاربک با وجود خجالتی و کم حرف بودن، در اسکی و سوارکاری، مهارت بسیاری پیدا کرد و در مسابقات مختلف، موفق به کسب مقام‌های متعددی شد. در یکی از همین مسابقات بود که با همسر آینده‌اش، ژرزی کینسکی آشنایی پیدا کرد و همین آشنایی، در سال ۱۹۳۸، به ازدواج این دو انجامید.

ژرزی یک جوینده طلا و ماجراجوی حرفه‌ای بود که دور دنیا می‌گشت تا تجربیات تازه کسب و در ضمن، پول خانوادگی خود را در معادن فلزات گران‌بها سرمایه‌گذاری کند. او برای ماریا، یک همسر کاملاً ایده‌آل بود، اما جنگ جهانی دوم، همه چیز را به هم ریخت. آن دو در اوج ناامیدی، از لهستانی که نیمی از آن در اشغال شوروی و نیمی دیگر در اشغال آلمان نازی بود، گریختند و بالاخره، سر از لندن درآوردند. ماریا معتقد بود که باید برای لهستان اشغال شده کاری انجام دهد؛ هر چند همسرش حال و حوصله این کار را نداشت؛ اما مانع از ماجراجویی ماریا برای برقراری ارتباط با سرویس‌های جاسوسی انگلیس نشد.

ماریا جاسوس می‌شود

سازمان اطلاعاتی بریتانیا که سخت درگیر فعالیت‌های هیتلر در آلمان بود، اعتنایی به درخواست اسکاربک نکرد؛ اما او ول کن ماجرا نبود و توانست با کمک آشنایانش، خود را به عنوان یک میهن‌پرست لهستانی به سرویس جاسوسی انگلیس بقبولاند. انگلیسی‌ها در دسامبر سال ۱۹۳۹ (آذر ۱۳۱۸) نام وی را در دفاتر سری خود به عنوان جاسوسی که قرار بود در مناطق تحت اشغال آلمان نازی فعالیت کند، ثبت کردند. اسکاربک برای شروع کار به مجارستان رفت.

او در آن‌جا شبکه‌ای از دوستان اسکی‌باز خود به وجود آورد که می‌توانستند در شرایط کوهستانی سخت، به راحتی جابه‌جا شوند و در فراری دادن افراد تحت تعقیب نازی‌ها، نقش عمده‌ای ایفا کنند. اسکاربک با همین شیوه، از مجارستان وارد لهستان اشغالی شد و سعی کرد مادرش را از ورشو به انگلیس منتقل کند، اما نتوانست و مادرش هنگام فرار، اسیر آلمان‌ها شد و در نهایت، در زندان درگذشت.

جسارت سوراخ کردن زبان!

ماریا هنگام حضور در لهستان، دایماً نام خودش را عوض می‌کرد؛ شب‌ها برای جمع‌آوری اطلاعات از خانه خارج می‌شد و حتی با لباس مبدل به داخل پادگان‌های نازی‌ها هم نفوذ می‌کرد. او وسواس عجیبی در تنظیم اطلاعات داشت و حتی متراژ برخی اماکن را هم در اختیار انگلیسی‌ها قرار می‌داد. این اطلاعات، با اوج گرفتن جنگ هوایی، کاربری بسیاری پیدا کرد و به داد خلبانان انگلیسی رسید.

در سال ۱۹۴۱، یعنی اوج پیروزی‌های آلمان نازی، انگلیسی‌ها خواستند که ماریا حوزه عملیاتی خود را به فرانسه و اروپای غربی که خطر کمتری برای او داشت، منتقل کند؛ اما او نپذیرفت و به فعالیت‌های جاسوسی خود، حتی در داخل خاک اصلی آلمان ادامه داد. درست در همین زمان بود که گشتاپو، هنگام عبور از مرز، به او مظنون شد و بازداشتش کرد. ماریا بدون آن‌که واکنشی نشان دهد، تسلیم شد و کنار چند بازداشتی دیگر نشست تا به مرکز گشتاپو منتقل شود.

در طول راه، موفق شد کاغذ حاوی اطلاعات را ببلعد و با استفاده از سنجاق سرش، زخمی عمیق روی زبان خودش ایجاد کند. ماریا برای آن‌که خون ریزی ادامه داشته باشد، مرتب با دندانش روی زخم را خراش می‌داد. هنگامی که او را به مرکز گشتاپو وارد کردند، در یک لحظه و با مهارتی ویژه، انگشت سبابه‌اش را وارد گلوی خود کرد و محتویات معده را بالا آورد؛ محتویاتی که خون‌آلود بودند! وی به آلمان‌ها گفت که سِل ریوی شدید دارد و هر آن ممکن است بمیرد! ماریا دو سه بار غش کرد و مأموران گشتاپو، تصمیم گرفتند او را آزاد کنند؛ آن‌ها معتقد بودند او در حال مردن است و امکان دارد بیماری‌اش را به آلمانی‌ها منتقل کند! به این ترتیب، رفتار جسارت‌آمیز اسکاربک، جان او و البته شبکه پرتعداد جاسوسان لهستانی وابسته به انگلیس را نجات داد.

تأسیس شبکه اسکاربک

فعالیت‌های تأثیرگذار اسکاربک باعث شد که انگلیسی‌ها وی را برای سازمان دهی جاسوسان خود به فرانسه بفرستند؛ این اتفاق در سال ۱۹۴۴ و زمانی روی داد که ارتش آلمان، در بسیاری نقاط اروپا در حال عقب‌نشینی بود. تسلط اسکاربک به زبان فرانسوی، باعث شد که خیلی زود بتواند جایگاهش را در میان زنان فرانسوی مشتاق فعالیت‌های اطلاعاتی، باز کند. طرح‌های محیرالعقول وی و پیشنهادهایش برای عملیات جنگی متفقین، خیلی زود نام شبکه اطلاعاتی او را که حالا «شبکه اسکاربک» نامیده می‌شد، بر سر زبان‌ها انداخت.

وینستون چرچیل به اطلاعات و طرح‌های اسکاربک به شدت علاقه‌مند بود و آن‌ها را بدون استثنا، مورد توجه قرار می‌داد. چرچیل معتقد بود که اسکاربک تنها کسی است که می‌شود روی نفوذ اطلاعاتی او به درون مناطق تحت اشغال نازی‌ها، حساب ویژه باز کرد. پس از جنگ، تمام زنان انگلیسی و فرانسوی همکار اسکاربک، به عنوان افسران اطلاعاتی کشور‌های متبوع خود، جذب و به سمت‌های مهم گماشته شدند. طرح اسکاربک برای عبور ارتش متفقین از مسیری ویژه و تصرف شهر‌های شرقی فرانسه، باعث حیرت ژنرال‌های آمریکایی و انگلیسی شد.

جاسوسه‌ای که برای نجات خود زبانش را سوراخ کرد!

پایان کار

اسکاربک در کار خود یک نابغه بود؛ نابغه‌ای که می‌توانست از شرایط دشوار، فرصت‌های طلایی بسازد. اما پس از جنگ، او درگیر رقابت‌هایی شد که وزن و جنس جاسوسی‌هایش را تغییر می‌داد. اسکاربک به عنوان جاسوس رسمی انگلیس، توانسته بود به درون تشکیلات حزبی کمونیست‌های لهستانی نفوذ کند؛ غافل از آن‌که روس‌ها، او را به واسطه اقداماتش در جنگ جهانی دوم، به خوبی می‌شناختند. روز ۱۵ ژوئن سال ۱۹۵۲ (۲۵ خرداد ۱۳۳۱)، جسد اسکاربک را در هتل شلبورن لندن یافتند. به درستی معلوم نیست که وی در آن‌جا دنبال چه چیزی بوده است؛ اما پس از مرگ وی بود که اطلاعات گسترده‌ای درباره فعالیت‌هایش منتشر و اسکاربک، به بانوی نامداری تبدیل شد که در فعالیت‌های مختلف جاسوسی، حضور پررنگی داشته است.

+ نوشته شده در دو شنبه 18 فروردين 1399برچسب:جاسوسی که برای نجات خود زبانش را سوراخ کرد!, ساعت 13:12 توسط آزاده یاسینی


ساختمان‌هایی شگفت‌انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

 همه‌ی ما درباره عجایب هفتگانه جهان از زمان‌های قدیم شنیده ایم. اما باور کنید یا نه، ساختمان‌های حتی باشکوه‌تری نیز وجود دارند که سزاوار توجه ما هستند. ما در برترین‌ها تصمیم داریم تا بفهمیم کدام یک از ساختمان‌های مدرن می‌توانند این لیست را تکمیل کنند و نام آن‌ها در این لیست قرار گیرند. ما با کمی جست و جو توانسته ایم تا تعداد زیادی از آن‌ها را پیدا کنیم! فقط کافی است تا به این ساختمان‌ها نگاه کنید . آن‌ها تصورات ما را با طراحی باورنکردنی خود به هم ریخته اند. تمدن ما باید به این شاهکار‌های معماری مدرن افتخار کند.

۱۴. ساختمان نیلوفر‌های آبی، چین

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

یکی از سازه‌های شگفت انگیز در چین در شهر ووجین قرار دارد و با عنوان ساختمان نیلوفر‌های آبی، زیباترین منظره را در میان آب به وجود آورده است. این ساختمان که به شکل ۳ گل نیلوفر آبی در ۳ حالت مختلف است، در یک پارک ۴ هکتاری، در منطقه وجین چین واقع شده است. ارتفاع این بنا هفت متر است و حدود ۵/۳ هکتار مساحت دارد. این مجموعه دارای سه ساختمان است که به یکدیگر متصل هستند و هر یک شبیه یک گل نیلوفر آبی است. این ساختمان دارای یک تونل است که از زیر آب، پارک اطراف ساختمان و ساحل را به ساختمان متصل می‌کند.


۱۳. هتلی باورنکردنی در آلپ

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

این هتل البته هنوز یک طرح مفهومی است، اما ما نمی‌توانیم از طراحی فوق العاده آن چشم پوشی کنیم. این هتل قرار است در آلپ ساخته شود. سازنده ساختمان «آندری روزژو» است و از چشم انداز چشمگیر کوهستان الهام گرفته شده است. هتل یک صخره ناهموار را در آغوش گرفته است و دارای نمای شیشه‌ای قابل توجهی است.


۱۲. معبد نیلوفر آبی در دهکده باپور،

هندوستان

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

یکی دیگر از بنا‌های بزرگ به شکل گل نیلوفر آبی، شاهکار معماری بهائیان در هندوستان و خانه اصلی پرستش آیین بهائی است. در‌های آن بدون در نظر گرفتن آیینشان برای همه‌ی مردم باز است. ۹ درب به سالن مرکزی معبد منتهی می‌شود که نمادی از وحدت همه ادیان است.


۱۱. خانه‌های مکعبی روتردام، هلند

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

در خیابان Overblaak در روتردام گروهی از ۴۰ خانه وجود دارد. آن‌ها این تصور را ایجاد می‌کنند که تمام دنیا وارونه است. خانه‌ها توسط معمار معروف پیت بلوم و در سال ۱۹۸۴ ساخته شده اند و کلیه دیوار‌ها و پنجره‌ها با زاویه ۴۵ درجه ساخته شده اند. این طراحی نشان دهنده یک دهکده در داخل یک شهر، هر یک از این خانه‌ها نشان دهنده یک درخت، و تمام خانه‌ها با هم یک جنگل را به تماشا می‌گذارند.


۱۰. بنای یادبود اتمیوم در بروکسل، بلژیک

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

کسانی که این ساختمان را می‌بینند ممکن است فکر کنند این فقط یک مجسمه عظیم ساخته شده از فلز است. با این حال، این بنا یک ساختمان کاملاً برجسته است. با دنبال کردن لوله‌ها می‌توان بین کره‌ها حرکت کرد و به یک موزه علمی یا رستوران رسید. اتمیوم نمایانگر کریستالی از آهن است که با ۱۰۲ متر ارتفاع و ۹ کره‌ی فولادی به یکدیگر وصل شده‌اند. اتمیوم به عنوان نماد معماری نوین بلژیک، قرار بود به مدت ۶ ماه سر پا بماند، ولی بیش از ۵۰ سال است که این بنای یاد بود در جای خود باقی‌مانده است.


۹. شهر علم و هنر در والنسیا، اسپانیا

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

این یک نمونه برجسته دیگر از معماری مدرن است و درست در وسط پارکی در والنسیا و روی آب واقع شده است و مهم‌ترین جاذبه‌ی گردشگری مدرن این شهر به حساب می‌آید. طراحی واقعاً آینده نگرانه آن نمایانگر اسکلتی از یک جانور خارق العاده را به یاد می‌آورد. این مجموعه شامل ۵ ساختمان است: یک میدان، یک سینما، یک پارک، یک موزه علمی و یک پارک اقیانوس شناسی. همچنین بزرگترین آکواریوم اروپا در این مجتمع واقع شده است.


۸. مرکز حیدر علی‌اف در باکو، جمهوری

آذربایجان

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

مرکز فرهنگی حیدر علی‌اف یکی از سازه‌های بی‌نظیری است که با طرح متفاوت و نمای سفید رنگ خود کاملا در شهر باکو خودنمایی می‌کند. این مجموعه سمبلی ارزشمند از پایتخت کشور آذربایجان محسوب می‌شود که در مرکز باکو قرار دارد. در مرکز فرهنگی حیدر علی اف قسمت‌های متفاوتی مانند موزه حیدر علی اف، آمفی تئاتر‌ها و سالن‌های نمایشگاهی را مشاهده می‌کنید. زا‌ها حدید معمار زن برجسته، که به عشقش به اشکال "بیگانه" مشهور است، شکل مایع مانند ساختمان را طراحی کرده است.


۷. مرکز خرید امپوریا در مالمو، سوئد

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

این بنا، بزرگترین مرکز خرید در اسکاندیناوی محسوب می‌شود و دارای طراحی منحصر به فردی است. فروشگاه‌های مرکز خرید امپوریا، به شکل عدد ۸ و در سه طبقه قرار گرفته اند. هر راهرو و طبقه تم مخصوص به خودش را دارد، اما جالب این جاست که در یک ویژگی با هم مشترک هستند. تمامی قسمت‌های این سازه به طرز شگفت انگیزی زیبا و رنگارنگ هستند.


۶. دیوار قرمز در شهر کالپه، اسپانیا

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

یک پروژه خانه سازی در جنوب اسپانیا وجود دارد که همه دوست دارند در آن‌ها زندگی کنند. این ساختمان‌ها ارجاعات واضحی را به معماری مشهور منطقه عرب مدیترانه‌ای به ذهن بینندگان می‌آورند که نتیجه‌ی الهام بخشی‌ این سنت‌های معماری مدیترانه‌ای در دژ‌ها یا محله‌های آفریقای شمالی بر معماران است. این رنگ‌های جذاب و قابل توجه که نما‌های بیرونی و درونی را می‌پوشانند، هم برای ایجاد تضاد با طبیعت و هم کامل کردن خلوصش انتخاب شده اند.


۵. موزه هنر و علم، سنگاپور

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

این موزه یکی از اصلی‌ترین جاذبه‌های سنگاپور است. این موزه اولین پروژه موزه در جهان است که به تقابل پویا بین هنر و علم اختصاص داده شده و طراحی دایره شکل آن شامل ده زبانه (یا به تعبیری نمادی از ده انگشت انسان) است که مانند سازه‌هایی برای ایجاد شکل گل نیلوفرگسترش یافته است موزه علم هنر ۲۱ گالری مختلف دارد که در فضایی معادل ۶هزار مترمربع جای گرفته‌اند و هریک از این گالری‌ها بخش‌هایی از هنر، علم، موسیقی و فناوری نوین را به نمایش درمی‌آورند.


۴. دروازه پایتخت در ابوظبی، امارات

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

برج کپیتال گیت، خمیده‌ترین برج جهان است که با ۱۸ درجه انحنا (برای مقایسه، برج کج پیزا تنها ۴ درجه انحنا دارد) رکورد جالبی را برای خود ثبت کرده است. متریال اصلی در این سازه، فولاد ضدزنگ، بتن و شیشه است. این برج ۳۵ طبقه است و دارای مجتمع اداری و یک هتل ۵ ستاره با ۲۰۰ اتاق می‌باشد. در نمای برج، دو فاکتور بسیار جالب توجه است، یکی انحنا زیاد و دیگری پنل‌های شیشه‌ای به کار رفته در سرتاسر برج است.


۳. مارکتال در روتردام، هلند

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

این بنا، زیباترین بازار جهان است. حتی ملکه هلند به مراسم افتتاحیه این ساختمان آمده است. مارکتال مکانی هیجان انگیز است که روزنامه‌ی گاردین از آن به عنوان سردمدار بازار‌های غذافروشی اروپا یاد می‌کند! این مرکز خرید معماری خاص و ۹۶ بخش برای فروش محصولات تازه و ۲۰ بخش برای خرده فروشی دارد. تفاوت این بنا در سقف آن است که یک قوس متشکل از ۲۲۸ آپارتمان و بیشتر شبیه به یک نمایشگاه آثار هنری است.


۲. موزه گوگنهایم در بیلبائو، اسپانیا

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

موزه گوگنهایم یکی از دیدنی‌ترین ساختمان‌های جهان و از معروف‌ترین موزه‌های جهان است. نمای ساختمان این موزه در ترکیبی که با نور آفتاب و سایه روشن‌های آن پیدا می‌کند، گاهی موجدار و گاهی هم خالدار به نظر می‌رسد، اما جالب‌ترین نکته درباره این موزه، طرح نمای آن است. اگرچه نمای بیرونی این موزه از فلز ساخته شده، اما نگاه نزدیک‌تر به این نما نشان می‌دهد که این نما، طرح آجری دارد. منحنی‌هایی که ظاهر ساختمان را از فرم سنتی به مدرن تبدیل کرده، یک ساختارشکنی زیبایی شناسانه را در معماری این بنا ایجاد کرده است.


۱. موزه هنری تالار گراتس – اتریش

ساختمان‌هایی شگفت انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!

موزه هنری گراتس که توسط دو تن به نام‌های پیتر کوک و کالین فورنیر طراحی و با شکلی بسیار عجیب و متفاوت از سایر بنا‌های دیگر ساخته شده است از یک هزار و ۲۸۸ پنل شیشه‌ای آکریلیک نیمه شفاف استفاده شده که علاوه بر تامین روشنایی مورد نیاز موزه سازگاری مثال زدنی را نیز با طبیعت ایجاد کرده است. فرم غیر معمول آن کاملا با دیگر نمایشگاه‌های معمولی متفاوت است و سعی بر آن شده که بسیاری از جوانب سنت مدرن «مکعب سفید» در معماری حفظ شود. در ساخت این بنا از اصطلاح ابتکاری سبکی به عنوان معماری حباب در داخل محیط تاریخی آن استفاده شده است. به این ترتیب، این ساختمان غول پیکر توسط سازندگان اش «بیگانه آشنا» نامیده شده است.

منبع: BrightSide

+ نوشته شده در دو شنبه 12 اسفند 1398برچسب:ساختمان‌هایی شگفت‌انگیز که انگار متعلق به یک جهان دیگرند!, ساعت 13:37 توسط آزاده یاسینی


تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

 سئول در مقایسه با پیونگ یانگ چقدر بزرگ‌تر است؟ اندازه حقوق متوسط در این دو کشور چقدر است و چرا مردم کره شمالی نمی‌توانند ماشین بخرند؟افرادی که فرهنگ کره‌ای‌ها را مطالعه کرده اند معتقدند که از بین این دو کشور صحبت کردن درباره کره شمالی آسانتر است، زیرا به خاطر فضای بسته این کشور، شما می‌توانید هر چیزی را درباره این کشور بیان کنید. با این حال شایعاتی مانند استفاده کیم جونگ اون از یک شعله‌افشان برای سوزاندن یکی از وزرای خود و یا اعلام اینکه این کشور توانسته است فضاپیمای خود را بر روی خورشید بنشاند، چندان جای بحث و اثبات ندارند!

۱. پیونگ یانگ (کره شمالی) در مقابل سئول

(کره جنوبی)

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

از میان ابرها، هر دو پایتخت این کشورها، از شهر‌های بزرگ منطقه محسوب می‌شوند. ساختمان‌های مرتفع در پیونگ یانگ تقریباً مشابه بلوک‌های آپارتمانی در سئول یا بوسان هستند. مساحت پیونگ یانگ ۱۹۸۴ کیلومتر مربع و مساحت سئول ۳۷۵ کیلومتر مربع است. جمعیت پیونگ یانگ ۳.۲میلیون نفر و جمعیت سئول ۹.۸۶میلیون نفر است.


۲. چشم انداز رایج

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

هر دو شهر منظره زیبایی از رودخانه «هان» را نشان می‌دهند که چشم انداز تقریبا مشابهی دارند. نسبت خودکشی در کره جنوبی بسیار بالاست و مخصوصاً خودکشی با پرش از روی پل در این کشور رایج است. دلیل آن هم به این موضوع برمی‌گردد که بسیاری از افراد نمی‌توانند رقابت‌های موجود در کره جنوبی را تحمل کنند، زیرا هدف همه‌ی افراد در این کشور موفقیت است و برای رسیدن به آن بسیار تلاش می‌کنند.


۳. مرکز شهر

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

محله‌های تجاری هر دو پایتخت تقریبا مشابه هستند. همچنین بزرگترین استادیوم جهان در پیونگ یانگ کره شمالی ساخته شده است و ۱۵۰هزار صندلی دارد و برای انواع مختلفی از ورزش‌ها استفاده می‌شود.


۴. سکونت

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

جالب است بدانید که مردم کره شمالی برای داشتن خانه یا آب و برق هزینه‌ای را پرداخت نمی‌کنند. پس از ازدواج به همه زوج‌ها خانه رایگان داده می‌شود. از سوی دیگر، در کره جنوبی یک آپارتمان کوچک می‌تواند تا حدود ۱۸۰هزار دلار هزینه بردارد!


۵. مُد

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

باور‌های اشتباه فراوانی درباره مد در کره شمالی وجود دارد: به عنوان مثال، زنان نمی‌توانند شلوار بپوشند و یا فقط می‌توانند معدود مدل مو‌های خاصی را داشته باشند. ولی در حقیقت مردم این کشور می‌توانند از فروشگاه‌های بین‌المللی یا چینی لباس‌های مد روز را خریداری کنند. اگرچه نمی‌توان این کشور را با کره جنوبی که از کشور‌های پرچم‌دار دنیا در زمینه مد است و در ۵۰ سال اخیر پیشرفت‌های چشمگیری را در این زمینه داشته است، مقایسه کرد. به هر حال، مردمان کره شمالی به طور میانگین ۵ سانتیمتر از همسایگان جنوبی خود کوتاه قدتر هستند.


۶. آموزش

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

آموزش در کره شمالی به یک سال مدرسه مقدماتی و ۱۰ سال تحصیلات اجباری برمی‌گردد. پس از آن، افراد نخبه و فرزندان ثروتمندان وارد دانشگاه می‌شوند و بقیه افراد به دنبال کار می‌گردند. ادبیات غرب و جغرافیا جزء برنامه‌های درسی آن‌ها محسوب می‌شود، اما برای نشان دادن زندگی غربی معلمان عمدتا از کشور‌های آفریقایی استفاده می‌کنند. در کره جنوبی تحصیلات، ۱۲ سال به طول می‌انجامد و دانشگاه‌های بومی این کشور ازجمله معتبرترین دانشگاه‌های جهان هستند که بسیاری از دانشجویان کشور‌های مختلف آرزوی تحصیل در این دانشگاه‌ها را دارند.


۷. استخدام

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

همان‌طور که می‌بینید ۷۰ سال فاصله نمی‌تواند عادت‌های قدیمی را از بین ببرد. در کره شمالی حقوق روزانه افراد ۳ دلار به همراه غذای رایگان است. متوسط حقوق در کره جنوبی حدود ۱۰۰۰ برابر بیشتر از کره شمالی است. علاوه بر این کسانی که در کره شمالی کار می‌کنند، معمولا هیچ استراحتی در طول هفته ندارند و ۷ روز هفته را مجبور هستند که کار کنند.


۸. فرهنگ

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

در طول تاریخ فقط دو نفر از کره جنوبی به کره شمالی مهاجرت کرده اند. در حالی که بیش از ۲۳هزار نفر از کره شمالی به کره جنوبی فرار کرده اند. در حقیقت بسیاری از افرادی که از کره شمالی فرار می‌کنند پس از گذشت حدود ۳ ماه به زندگی مدرن خو می‌گیرند. واقعیت جالب دیگر این است که کره شمالی از تقویم رایج استفاده نمی‌کند. آن‌ها تقویم خود را به نام «داچه» دارند. این کشور از سال ۱۹۹۷ میلادی شروع به استفاده از آن کرد. این تقویم بر اساس روز تولد کیم ایل سونگ است و سال ۲۰۱۷ طبق تقویم آن‌ها سال ۱۰۶ است.


۹. غذا

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

در کره شمالی قحطی وجود ندارد، اما کمبود میوه و سبزیجات کاملاً مشهود است، به همین دلیل سیب و کلم به شدت در این کشور محبوب هستند. کمبود غذا‌های غنی از پروتئین موجب شده است که مردم کره شمالی در مقایسه با همسایگان جنوبی خود قد کوتاه‌تری داشته باشند. برای جبران کمبود پروتئین، مردم کره شمالی قورباغه و لاک‌پشت شکار می‌کنند. غذای اصلی کره شمالی به اصطلاح برنج ذرت است. فروشنده‌های مواد غذایی خیابانی، سوسیس، بستنی، پاپ کورن و گوشت بخارپز می‌فروشند. در حالی که در سئول نه تنها غذا‌های سنتی و ملی مختلف بلکه غذا‌های اروپایی هم سرو می‌شوند.


۱۰. حمل و نقل عمومی

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

شایعات غلط رایج بیان می‌کنند که در پیونگ‌یانگ تنها ۳ ایستگاه مترو وجود دارد که تنها توسط خارجی‌ها استفاده می‌شوند. اما این قضیه درست نیست و سیستم متروی کره شمالی چند سال پیش از متروی سئول ساخته شده است و تمام افراد می‌توانند از آن استفاده کنند. البته عموم نمی‌توانند در کره شمالی ماشین شخصی داشته باشند و فقط مقامات نظامی و دولتی هستند که ماشین به آن‌ها اعطا می‌شود. به همین دلیل مردم معمولاً از وسایل نقلیه عمومی یا دوچرخه استفاده می‌کنند.


۱۱. تکنولوژی

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

تصور نکنید که مردم کره شمالی هیچ دستگاه هوشمندی ندارند. کره شمالی کارخانه‌ها و تولیدی‌های خود را دارد که تلویزیون، لپ‌تاپ و تلفن‌های هوشمند تولید می‌کنند. البته تلفن‌های هوشمند آن‌ها در چین تولیدشده و در کره شمالی عرضه می‌شوند. گرچه افراد کمی هستند که پول کافی برای خرید این دستگاه‌ها را دارند و آن‌ها هم مجبورند مجوز دولتی را برای مالکیت چنین دستگاهی را بگیرند. همچنین شایعات زیادی درباره دسترسی به اینترنت در کره شمالی وجود دارد. آخرین آمار‌ها نشان می‌دهند که ۸۱.۵درصد مردم در کره جنوبی کاربر اینترنت هستند، در حالیکه این عدد در کره شمالی تنها ۰.۱درصد است.


۱۲. اوقات فراغت

تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی

اشتباه نمی‌کنید، کره شمالی هم زمین‌های گلف دارد. البته شهروندان عادی قادر به انجام این بازی نیستند. آن‌ها حتی نمی‌دانند که گلف چیست! البته پارک آبی «مون سو» برای همه در کره شمالی شناخته شده است. این پارک در سال ۲۰۱۳ افتتاح شد و مساحت آن بیش از ۳۷ هکتار است و همه مردم می‌توانند از آن استفاده کنند. به طوری که واشنگتن پست این پارک را یکی از جالب‌ترین پارک‌های آبی دنیا معرفی کرده است.

نتیجه‌گیری

کشور کره شمالی ممکن است که یکی از بسته‌ترین و سری‌ترین کشور‌های دنیا باشد، اما شما نباید تمام شایعات را درباره این کشور باور کنید. همه ما تصویر کره شمالی از فضا را دیده‌ایم که به‌عنوان یک نقطه تاریک نشان داده می‌شود. اما اگر دقت کنید می‌بینید بسیاری از شهر‌های کشور‌های دیگر هم پاک شده و این‌چنین تاریک است.

منبع: BrightSide

+ نوشته شده در پنج شنبه 24 بهمن 1398برچسب:تغییرات چشمگیر کره شمالی و جنوبی ۷۰ سال پس از جدایی,پیونگ یانگ,سئول, ساعت 16:43 توسط آزاده یاسینی


چهره‌های سرشناس مصر باستان؛ از نفرتیتی تا کلئوپاترا

 تب مصر باستان پس از هر کشف جدیدی در این سرزمین کهن بالا می‌گیرد. پس از کشف مقبره توت‌عنخ‌آمون در سال ۱۹۲۲ میزان علاقه مردم جهان به مصر باستان و فراعنه و چهره‌های سرشناس این تمدن کهن افزایش قابل توجهی یافت.پاتریشیا کلوین، تاریخ‌نگار می‌پرسد با کدام چهره‌های سرشناس مصر باستان آشنا هستید؟ از کلئوپاترا، ایزیس، نفرتیتی و ... چه می‌دانید؟

۱. توت‌عنخ‌آمون

۹ چهره سرشناس مصر باستان؛ از توت‌عنخ‌آمون و رامسس دوم تا کلئوپاترای هفتمجسد مومیایی شده و طلایی توت‌عنخ‌آمون در یک مقبره سنگی در بین سه مومیایی دیگر در حالی کشف شد که بعد از سه هزار سال کاملا سالم مانده بود

توت‌عنخ‌آمون که از او به عنوان پادشاه توت یاد می‌شود، پس از کشف شگفت انگیز مقبره‌اش درقرن بیستم تبدیل به مشهورترین فرعون مصر شد.در یک مقبره سنگی سه تابوت وجود داشت که آخرین آن‌ها تابوت طلایی حاوی بدن مومیایی شده توت عنخ آمون بود. جسدی که سه هزار سال، کاملاً سالم حفظ شده بود.به رغم شهرت امروزی توت عنخ آمون، دوران فرمانروایی اش بسیار کوتاه بود و تأثیر کمی بر جامعه مصر گذاشت. درواقع او تنها یک پسربچه بود که در نه سالگی تاجگذاری کرد و در سن ۱۹ سالگی پس از ده سال پادشاهی درگذشت.با این حال، برخی معتقدند که تاثیر او پس از مرگش بیش از دوران حیاتش بود. پس از آنکه افرادی که وارد مقبره‌اش شدند جان خود را از دست دادند، این شایعه شکل گرفت که فرعون کسانی که آرامش مقبره‌اش را برهم زدند نفرین و مجازات می‌کند.


۲. آنوبیس

۹ چهره سرشناس مصر باستان؛ از توت‌عنخ‌آمون و رامسس دوم تا کلئوپاترای هفتمآنوبیس خدای مردگان بود

آنوبیس در مصر باستان خدای مرگ و مردگان و تدفین بود. او موجودی بود با بدن انسان و سرسیاه رنگ شغال که نماد مرگ و زوال است و همچنین گوش‌های بلند و کشیده به عنوان نماد غرور.از آنجا که شغال‌ها اغلب برای پیدا کردن غذا اطراف قبرستان‌ها پرسه می‌زدند، این اعتقاد در مصریان باستان به وجود آمد که آن‌ها مراقب مردگان هستند.بر طبق افسانه‌ها او کسی بود که شیوه مومیایی کردن اجساد را ابداع کرد. مصریان این روش را، همان طور که بقایای جسد توت عنخ آمون نشان می‌دهد، برای حفظ اجساد به کار بستند.


۳. نفرتیتی

۹ چهره سرشناس مصر باستان؛ از توت‌عنخ‌آمون و رامسس دوم تا کلئوپاترای هفتم

نفرتیتی همسرفرعون مصرآخناتن بود و شش دختر از او داشت. او به زیبایی شهره بود و پس از کشف مجسمه نیم تنه‌اش در ۱۹۱۲ در مصر به شهرت رسید.نفرتیتی وهمسرش بانی یک انقلاب مذهبی بودند. پیشتر، مصری‌ها بیش از یک خدا را می‌پرستیدند، اما این زوج تنها به یک خدا احترام می‌گذاشتند: آتون (خدای خورشید).نفرتیتی با القابی، چون شاهزاده میراث‌دار، بانوی شکوهمند، عشق شیرین، بانوی دو سرزمین، همسراصلی شاه نیز شناخته می‌شود. او یکی از قدرتمندترین زنان تاریخ مصر بود، اما مومیایی او هرگز پیدا نشد.


۴. رع

۹ چهره سرشناس مصر باستان؛ از توت‌عنخ‌آمون و رامسس دوم تا کلئوپاترای هفتماهرام جیزه در مصر. سه هرم کوچک در پیش زمینه اهرام فرعی یا اهرام ملکه نامیده می‌شوند.از میان سه هرم بزرگ، کوچکترین منقرع، وسطی خفرع و هرم بزرگ خوفو نامیده می‌شوند

رع، خدای خورشید، به شکل یک انسان با سر شاهین به تصویر کشیده شده است، با تاجی شبیه خورشید بر سرش که یک مار کبرا دور آن پیچیده است. او همواره یکی از شناخته شده‌ترین نماد‌های مصر باستان بوده و "کلید زندگی" یا عنخ در دستان اوست. خدای خورشیدی برای مصریان باستان بسیار مهم بود. آن‌ها اعتقاد داشتند که او خداوند خالق جهان است.رع چنان برای مصریان مهم بود که فرعون‌ها خود را "پسران را" می‌نامیدند و بخش عمده‌ای از ثروت پادشاهی را صرف ساخت معابد و اهرام و ابلیسک (هرم سنگ) به افتخار او می‌کردند.


۵. رامسس دوم

فرعون بزرگ، رامسس، علاقه زیادی به بنا‌های تاریخی داشت.

۹ چهره سرشناس مصر باستان؛ از توت‌عنخ‌آمون و رامسس دوم تا کلئوپاترای هفتم چهار مجسمه عظیم از پادشاه مصر رامسس دوم در ورودی معبد بزرگ در ابو سمبل، در نزدیکی اسوان مصر

در زمان رامسس دوم بیشترین ساختمان‌ها و بنا‌های معماری مطرح مصر باستان ساخته شد. بنا‌هایی که بسیاری از‌آن‌ها هنوز هم در مصر در دسترس هستند. رامسس به دلیل داشتن قدرت نظامی و آبادانی که در مصر ایجاد کرد به عنوان یکی از بزرگترین فرمانروایان مصر باستان شناخته می‌شود. او در نود و دو سالگی و پس از شصت و هفت سال حکومت بر مصر، در حالی که بیش از صد فرزند از خود به جای گذاشت، درگذشت.


۶ . ازیریس

۹ چهره سرشناس مصر باستان؛ از توت‌عنخ‌آمون و رامسس دوم تا کلئوپاترای هفتمتصویر ازیریس و خواهر و همسرش ایزیس، خدایان مصر باستان

ازیریس به دلیل شکل انسانی بدنش (اینکه سر حیوان ندارد و ریش بلند و کشیده‌ای دارد) یکی از قابل تشخیص‌ترین خدایان مصری است. او همچنین سر پوش بلندی به نام "تاج عاطف" بر سر دارد و یک عصا و یک شلاق در دستان اوست. این اشیا نماد سلطنت هستند و اغلب در دستان فرعون‌ها نمایش داده می‌شوند.ازیریس با خواهران خود ازدواج کرد. او از خواهرش ایزیس پسری به نام حوروس و از دیگر خواهرش نفتیس پسری به نام آنوبیس داشت. متأسفانه برادر حسود ازیریس او را کشت و پس از آن فرمانروای "جهان زیرین" شد. ازیریس احتمالاً محبوب‌ترین و ماندگارترین خدای مصر بود، مردم هزاران سال او را می‌پرستیدند.


۷. حوروس

حوروس پسر آیزیس و ازیریس خدای آسمان بود و سری به شکل شاهین داشت.او پس از جنگ با عموی حسودش "ستح" پادشاه مصر شد، اما چشمانش را در این نبرد از دست داد. بدین ترتیب چشم حوروس به عنوان طلسمی در مقابل شیاطین و خطرات، به یکی از مهمترین نماد‌های مصر باستان تبدیل شد.

۹ چهره سرشناس مصر باستان؛ از توت‌عنخ‌آمون و رامسس دوم تا کلئوپاترای هفتمچشم حوروس یکی از مهمترین نماد‌های مصر باستان

این نماد که به آن چشم "وادجت" (ایزدبانوی مصری) هم گفته می‌شود، روی قایق‌ها کشیده می‌شد تا در برابر دریای توفانی از آن‌ها محافظت کند.


۸. آیزیس

آیزیس خدای مهر و مادری بود که به همه عشق می‌ورزید. گفته می‌شود که او بیماران را شفا می‌داد و از کودکان حفاظت می‌کرد.مصریان او را به عنوان محافظ و مادر فرعون می‌شناختند. تصویر او به همراه خواهرش نفتیس، در بسیاری از تابوت‌های باستانی مصر ترسیم شده است. تصور می‌شد که این نقاشی‌ها از مردگان در برابر ارواح شیطانی محافظت می‌کنند. چهار مجسمه آیزیس از مقبره توت‌عنخ‌آمون محافظت می‌کردند.

منبع: bbc

+ نوشته شده در پنج شنبه 17 بهمن 1398برچسب:چهره‌های سرشناس مصر باستان؛ از نفرتیتی تا کلئوپاترا, ساعت 14:46 توسط آزاده یاسینی